مراسم جشن #عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود☺️ چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد💥اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر #عنایت_امام_زمان (عج) باشد.👌
یک عروسی بدون گناه🔞 که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام #نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و #وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت.
#شهیدمدافع_حرم
#شهید_اکبر_شهریار
#انس_فاطمی
🔷 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. رو پیشونیش عرق نشسته بود
گفتم : چی شده داداش؟
گفت: یه ساعت بود با حضرت #زهرا (س) حرف میزدم
ادامه داد: فقط از #خدا میخوام که روز #شهادت بی بی شهید شم .
روز شهادت حضرت زهرا (س) بود.
تو قنوت #نماز صبح بود که #ترکش خورد به پهلوش …
#شهید_علیرضا_هاشم_نژاد
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
در تمام طول مسیر از #مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی✌️ #قنوت هایش در گوش هفت آسمان می
#وصیتنامه📜
🌹به نام خدای مدافعان حرم🌹
🔸ما را #مدافعان_حرم آفریدهاند
🔸اصلاً برای #پارهپارهشدن آفریدهاند
🔰عازم سفری هستم🚌.ج به رسم #مسلمانی چند خطی را در کمال صحت جسمی و روانی👌 از خود به #یادگار میگذارم.
📝خیلی وقت بود که #نفسکشیدن تو این هوا برایم سخت شده بود😪 هوایی پر از ✘ریا، ✘دروغ، ✘نفاق و ✘دورویی. برای کمال و رسیدن به #کمال راهی جز رفتن نیست🚫 و عبور کردن از تن و نفس... که اگر بمانی #اسیر نفس میشوی.
📝خسته شدهام از #نشستن، از کسالت، از خمودی و از یکنواختی. از اینکه بنشینم و هر روز خبر #شهادت دوستان و هملباسهایم👥 را بشنوم😔 تا اینکه این مجال #فراهم_شد.
📝از همه کسانی که در طول این #بیستوشش سال و شش ماه و پانزده روز 🗓برایم زحمت کشیدند ممنونم و از همه آنان همینجا #حلالیت میطلبم🙏
📝از دوست و رفیق و نارفیق و... #حلالیت میطلبم. از #مادرم حلالیت میخواهم که فرزند خلفی برایش نبودم😔 ازش میخواهم خانم حضرت زینب(س)را #الگو و اسوۀ خودش قرار دهد.
📝امیدوارم #حضرت_زهرا(س) عنایتی کنند تا من به هدفی🎯 که از ورود به #سپاه داشتهام و آن هم تنها خواستن شهادت🌷 از خداوند بود، نایل آیم.
📝کوچکتر از آن هستم که کسی را #نصیحت کنم اما همه را به صداقت، محبت و #پرهیزکاری دعوت میکنم و از آنان میخواهم فریب مال دنیا را نخورند❌ که این مال فناپذیراست.
به قول #شهید_همدانی اگر دوست داشتند نفری یک روز #روزه و یک #نماز برایم بخوانید.
«از همه حلالیت میخواهم.» 1394/08/15
#شهید_سعید_علیزاده
#شهید_مدافع_حرم
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠اهمیت به نماز🌸
🌷روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم"
🌷از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️
🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید_احمد_مشلب🌷
📚ملاقات در ملکوت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✍ راوی: #همسر_شهید
#بگذر_از_من
مشغول #آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به #مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم.
رفتم نشستم برای ابراهیم #نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم.
رنگش #عوض شد و سکوت کرد
گفتم: چه شده مگر❓
گفت: درست در همان لحظه میخواستیم از جادهای رد شویم که #مینگذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد❓
خندیدم
باخنده گفت: تو نمیگذاری من #شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شدهای؟
بگذر از من!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌷
#سردار_خیبر
@azkarkhetasham
#رسـم_خـوبان
شهید کریمی نسبت به #رعایت اصول و قواعد #دین مبین اسلام بسیار مقید بود👌 و برپایی نماز اول وقت و حضور در #نماز جمعه را از وظایف خود می دانست.💯 پایبندی به روابط #خانوادگی و سعی و تلاش❗️ در تربیت و پرورش اسلامی و انسانی فرزندان 👨👧👦نیز از جمله #اعتقادات راسخ شهید احمد کریمی به حساب می آمد.☺️
📎پیشمرگ روح الله
#شهید_احمد_کریمی🌷
#سالروز_شهادت
💠 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
📎شهیدی که مقام معظم رهبری شالش را به عنوان تبرک نگه داشت. #شهید_سیدجمال_قریشی🌷 #سالروز_شهادت @azk
#خاطرات_شـهدا
🔷 قبل از یکی از #عملیات ها، بچه های گردان👥 حضرت علی اکبر (ع) می روند پیش رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) تا هم دیداری داشته باشند و هم #روحیه ای بگیرند. در آن مراسم سید جمال که هم مسئول تبلیغات گردان بوده است و هم مداح 🎙اهل بیت(ع)، برنامه اجرا می کند و جلوی حضرت آقا مرثیه سرایی اهل بیت را می کند، که ایشان هم خیلی او را مورد #تفقد و توجه قرار می دهد.👌
🔶موقع #نماز وقتی حضرت آقا می خواهند نماز را شروع کنند، سید جمال که قرار بود مکبر📣 نماز باشد، شال سبزش را می اندازد روی دوش آقا و می گوید این را گذاشتم تا #تبرک بشود و بعدا می برم تا ان شا الله در جبهه به آرزویم برسم و شهید بشوم😍.نماز که تمام می شود، سید می رود شالش را بگیرد که آقا می فرمایند:شما #ساداتی و اگر مشکلی ندارد این به عنوان تبرک پیش من بماند که سید جمال قبول می کند.😇
🔷 بعدا هم #حضرتآقا به برخی از دوستان در لشگر می سپارند تا بیشتر هوای💯 سید جمال را داشته باشند و اجازه ندهند که خط برود چون حضورش برای بقیه رزمنده ها باعث دلگرمی و قوت قلب💞 است.اتفاقا در عملیات هم تقریبا مواظب بودند که سید خط نرود و در عقبه بماند. ولی در #شلوغی درگیری ها سید جلو می رود و به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت می رسد.تعریف می کنند بعدها که مجددا گردان می رود #خدمت حضرت آقا و کسی دیگر بلند می شود
🔶 و #مداحی می کند که آقا جویای احوال سید جمال می شود که به ایشان می گویند که سید شهید شده است »😔شهید سید جمال قریشی متولد روستای برغان از توابع #کرج می باشد که در تیر☀️ ۱۳۶۵ و عملیات #کربلای یک به شهادت رسیدغیر از خودش سه برادرش و عمو و پسر عمویش هم به شهادت رسیده اند👌یعنی خاندان معظم قریشی #شش شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده اند...
#شهید_سیدجمال_قریشی🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی
اولین باری که #صحبت از رفتن و مدافع حرم ✌️شدنش به میان آمد بسیار نگران شدم. زمانی بود که جنگ در #سوریه به تازگی آغاز شده بود، ایشان برای رفتن به این مأموریت بسیار عجله داشت.😰 آن زمان من محدثه را #باردار بودم. ابتدا با رفتنش مخالفت کردم🚫 و گفتم این مدت که من باردار هستم فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشد که شما به #مأموریت برونمرزی بروید. اما علیرضا با حرفها و دلایلی که برایم آورد توانست من را برای رفتن راضی کند🙂 و اینطور بود که اولین مأموریتش رقم خورد. علیرضا دو بار به منطقه #اعزام شد. مرتبه دوم صحبتهایش رنگ جهادی بیشتری داشت.😇 جنس حرفهایش با همیشه فرق داشت. برای مراقبت از #محدثه بسیار سفارش کرد. از من هم خواست که صبور باشم و مشکلات و سختیها را تحمل کنم💯. همسرم دفاع از حرم را بسیار #واجب میدانست و میگفت ما در این زمان اهل بیت (ع) را تنها نخواهیم گذاشت.👊 علیرضا ما را بسیار به #نماز اول وقت سفارش میکرد و به پشتیبانی از آرمانهای انقلاب و به خصوص ولایت فقیه😍 توجه ویژه داشت. آخرین مرتبهای که ایشان به عراق اعزام شد، ما نتوانستیم همدیگر را ببینیم ❌و خداحافظی کنیم. او از محل کار #اعزام شد و فرصتی برای بدرقه و خداحافظی 👋پیش نیامد...
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_علیرضا_مشجری🌷
#سالروز_شهادت
از کرخه تا شام
#خاطرات_شـهدا
🔷دوره #خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود💯، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، #تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه🔖 نمیدادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده🏪، که یک #ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که# بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود📚، ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به قبول 👌و یا رد شدنم اظهار نظر میکرد. او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم. از #سؤال های ژنرال بر میآمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد.😬
🔶 این #ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت،💟 زیرا احساس میکردم که #رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل ❣داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و #نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی✈️ به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به #صدا در آمد و شخصی اجازه👆 خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از #ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال،👨✈️👨✈️ من لحظاتی را در اتاق #تنها ماندم.
🔷به ساعتم⌚️ نگاه کردم، وقت #نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نماز را اول وقت بخوانم😍. انتظارم برای آمدن ژنرال #طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست،❌ همین جا نماز را میخوانم. انشاءالله تا #نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای📰 را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق🚪 شده است. با خود گفتم چه کنم؟ #نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟⁉️
🔶بالاخره گفتم، #نمازم را ادامه میدهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. 😰سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی #مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم😑.ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه #معناداری به من کرد و گفت: چه میکردی؟ گفتم: عبادت میکردم.😍 گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در #ساعتهای معین از شبانه روز 🌗باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از #نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی💯 را انجام دادم.
🔷 ژنرال با #توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده📔 تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این #طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همینطور است. او لبخندی ☺️زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم⚠️ در برابر تجدد جامعه #آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای بشاش خود نویس✒️ را از جیبش بیرون آورد و پروندهام را #امضا کرد.
🔶سپس با حالتی احترامآمیز 😍از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک میگویم. شما #قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم💞. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به #اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند❣ به من عطا کرده بود، دو #رکعت نماز شکر خواندم».😇
#خلبانشهید_عباس_بابائی🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
🔹زغال ها گل 💥انداختہ بود؛
#جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.😋
🔸تا آمدم #سیخ ها را بگذارم روی منقل، سروڪله اش پیدا شد؛ من زودتر #نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم.
پرسید: داری #چیڪار میڪنی ؟
گفتم: میبینی ڪه می خواهم برای نهار جوجہ بزنیم! 😇
🔹گفت: با این #دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ بچہ دلش❣ خواست چی؟اگه یہ زن #حاملہ هوس ڪرد چی ؟!♂
🔸مجبورمان ڪرد با #دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .😑یڪ پارڪ #جنگلی پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت.🏕
🔹ڪسب #تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟) 😍با #اجازه اش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم 👀بقیہ
✍ به روایت رفیق شهید
#شهید_محسن_حججی🌷
#سالروز_شهادت
#رسـم_خـوبان
عملیات تا سه #صبح طول کشید، خیلی خسته بودیم؛ رفتیم کمی استراحت کنیم اما صدای شلیک تانکها هر از گاهی #بیدارمان میکرد، وقتی بیدار شدم، ساعت هشت و نیم صبح شده بود. بچهها را بیدار کردم تا صبحانه بخوریم، وقتی فرهاد را بیدار کردم گفتم: عجب #عملیاتی بود پسر، با کمترین تلفات شهر را آزاد کردیم. با حسرت گفت: چه فایده وقتی #نماز صبحمون قضا شد.
✍ به روایت همرزم شهید
#شهید_فرهاد_خوشهبر🌷
میگفت بعد از #نماز وقتی سرتون رو به سجده میگذارید و بدنتون آروم میشه.اونجا با خودتون خلوت کنید.چون بهترین وقت همون موقعست که چیزی حواستون رو پرت نمیکنه.یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید.ببینید کارهاتون برای رضای #خدا بوده یا نه.
خیلیها این توصیه #حاج_ابراهیم را شنیده بودند.عمل کرده و نتیجهاش را هم دیده بودند.
#شھیدمحمدابراهیمهمت
@azkarkhetasham