eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
#یا_صاحب_الزمان جمعه بہ جمعه چشم من منـتـظر نگاهِ تو کے دل خـسـته ام شـود مــعتکف پناهِ تو زمـزمـہ ی لبان من این طلب است از خدا کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو... #العجل_یا_مولا @azkarkhetasham
خاطرات شهدا شهید حاج حسین خرازی کمپوت گیلاس 🍒 مرحله اول عملیات که تمام شد، آزاد باش دادند یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عین یک تکه یخ .انگار گنج پیدا کرده بودیم توی اون گرما. از راه نرسیده، گفت «می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» گفتم« چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه نشست. تحویلش نگرفتیم بلند شد رفت علی از در سنگر اومد تو ، عرق از سر و روش می بارید. یک کمپوت دادم دستش. گفتم «یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پر رو بود. » گفت «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » گفتم « آره . همین» گفت « خاک ! حاج حسین بود فرمانده لشکر) راوی : همرزم شهید 🌹به یاد شهید خرازی و شهدای عملیات کربلای پنج و همه شهدا صلوات🌹 میخوای با شهدا آشنا بشی ؟؟ منتظرت هستیم 👇👇👇👇 @azkarkhetasham
▪️تمامِ شهر، بوی نَم گرفته است! آخر این روزها، باران، زیاد می بارد... بارانی، از جنس تنهایی! همان تنهایی، که طرحِ کربلا را کشید! ........ و همان تنهایی که تو را هزار سال است،که حبس کرده است!😔 @azkarkhetasham
✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴ 🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺 💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙 قسمت بیست و یکم : 🌸🍃از اخلاق و سخت کوشی غلام علی مشغول میشدند 🌸🍃روز عاشورا بود ...مقابل خانه و مسجد ...نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آمده بودند عزاداری ... 🌸🍃توی خانه تنها بودم ... و صدای نوحه خوان را میشنیدم .... و داشتم برای خودم عزاداری می کردم ... 🌸🍃سامره خانم همسایه مان که تازه با او آشنا شده بودم ...در زد ... _خانم مرادیان امشل عروسی برادر من است ...حتما تشریف بیاورید ... 🌸🍃میدانستم که سنی است و عاشورا و غیر عاشورا برایش فرقی ندارد ...یک طوری که ناراحتش نکنم ...گفتم: _مبارکتان باشد ان شاءالله ...من نمیتوانم بیایم ...عاشورا است و ما عزاداریم ... 🌸🍃چند روزی می شد که غلام علی نیامده بود ...وقتی هم که آمد ...سر و صورتش سیاه بود ... 🌸🍃گلویش درد میکرد ...سرما خورده بود ... و تب داشت ...نمیتوانست خوب حرف بزند ... گفتم: _میخواستی بروی توی کوه و کمر ...نمیشد یک خداحافظی خشک و خالی با من کنی ...خودت بیایی خیلی بهتر از این است که ...یکی از بچه های پادگان را بفرستی به من خبر دهد ... +آمدن و خبردادن و رفتن نیم ساعت وقت میگیرد ...طاهره .به نظر تو درست که من این همه آدم را نیم ساعت تمام معطل خودم بکنم ؟؟؟ 🌸🍃چند روز نیامده بود ...حالا هم که آمده بود با آن اوضاع و احوال ...اصلا نفسش بالا نمی آمد ... https://eitaa.com/azkarkhetasham ... 🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹
✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴ 🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺 💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙 قسمت بیست و دوم : 🌸🍃چند روز نیامده بود ...حالا هم که آمده بود با آن اوضاع و احوال ...اصلا نفسش بالا نمی آمد ... 🌸🍃یک تکه نان هم نمی توانست قورت بدهد ...مثل این که همان چند روزی که نیامده بود خانه ...رفته بودند توی کوه ها ... 🌸🍃رفته بودند گشت توی کوه ها ...آب پیدا نمیشد ..آبشان شده بود برف ...بعد هم آن طور سرما خورده بود ... 🌸🍃رفتیم دکتر سِرُم وصل کردیم ...چند روزی توی خانه ماند ...آن قدر آمپول زد و کپسول خورد که خوب شد ... 🌸🍃همیشه همین طور بود ...آول خودش راه می افتاد ...و بعد بقیه را دنبال خودش می کشید ... 🌸🍃برای همین اغلب خودش می رفت ... تا فکر نکنند فرمانده شان جای گرم و نرم نشسته است ... 🌸🍃و آن ها باید توی کوه و کمر ...گشت بزنند ...بودنش هم بی تاثیر نبود ... 🌸🍃تحمل نیروها بیشتر میشد ...و روحیه می گرفتند ...وقتی میدند او پیشاپیش همه حرکت می کند ...با اطمینان بیشتری به گشت می رفتند 🌸🍃سال1361را گذرانیدم تا این که من فرزند اولم را حامله شدم ...آمدیم نکا ...به خانه خودمان ... 🌸🍃دوره بارداریم به سختی می گذشت ...غلام علی حالا که مأموریش تمام شده بود ...و برگشته بودیم ... 🌸🍃باز آرام و قرار نداشت ...مسؤل حراست کارخانه ی سیمان نکا شده بود ... 🌸🍃یک روز مانده بودبه وضع حملم که دختر شهید شیرخانی فوت کرد ... 🌸🍃غلام علی باشنیدن خبر فوت دختر یکی از بهترین دوستانش ...حسابی ناراحت شد ...ولی در این گیرودار به خانه آند ...و سری به من زد ... 🌸🍃آن روز هم من درد داشتم ...صدای همهمه ی مردم و صدای آمبولانسی که بچه ی شهید شیرخانی را آورده بود ...بدجوری مرا کلافه کرده بود ... https://eitaa.com/azkarkhetasham ... 🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹
✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴ 🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺 💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙 قسمت بیست و سوم : 🌸🍃صدای همهمه ی مردم و صدای آمبولانسی که بچه ی شهید شیرخانی را آورده بود ...بدجوری مرا کلافه کرده بود ... 🌸🍃غلام علی آمد خانه و گفت : _میخواهی بیایی مراسم ؟ +نه شما بروید ...یکم درد دارم ... _پس می روم و زود بر میگردم ... 🌸🍃زود برگشت ...آن شب تا صبح درد کشیدم و غلام علی بیدار ماند ...و نماز و قرآن خواند ... 🌸🍃دعا می کرد و از خدا میخواست که صحیح و سالم زایمان کنم ...و بچه عیب و نقصی نداشته باشد ... 🌸🍃خیلی در دعاهایش عجیب و غریب صحبت می کرد ...مثل این که خدا هم زبان خود اوست .... 🌸🍃همان طور که آم به یم نفر درخواست هایش را می گوید ...او هم همینطور خیلی صمیمی و راحت ...در خواست هایش را به خدا میگفت ... 🌸🍃ساعت۹صبح دردم شروع شد ...همان درد اصلی که طاقت آدم را طاق می کند ... 🌸🍃مرا بردند بیمارستان امام بهشهر و ساعت یک بعداز ظهر ...پسرم به دنیا آمد ...غلام علی رفت تا وسایل مورد نیازم را بخرد ... 🌸🍃پانزدهم خرداد بود ...در بهشهر هم مراسم خاص پانزده خرداد بر گزار میشد ... 🌸🍃غلام علی که از خیابان می گذشت ...یک شعاری را روی پارچه ای که به جایی نصب شده بود ...می بیند ... 🌸🍃روی پارچه نوشته شده بود : پانزده خرداد ماه یوم الله یوم الله ...رهبر ما روح الله روح الله ...من روی تخت خوابیده بودم و بچه کنارم بود ... 🌸🍃دیدم غلام علی آمد و بچه را بغل کرد و گفت : _اسم پسرم روح الله است ... https://eitaa.com/azkarkhetasham ... 🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹
✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴ 🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺 💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙 قسمت بیست و چهارم : 🌸🍃دیدم غلام علی آمد و بچه را بغل کرد و گفت : _اسم پسرم روح الله است ... 🌸🍃امام را خیلی دوست داشت ...رساله امام خمینی (ره)بهترین کتابی بود که در کتابخانه ی کوچکش پیدا میشد .... 🌸🍃همه چیز را بر اساس رساله ی امام می سنجید ...یا اگر میخواست نظری بدهد میگفت : _امام این حرف ها را زده یا این طور گفته ...من حرفی نزدم ... 🌸🍃روح الله به نظرم ...اسم قشنگی می آمد ...فردای آن روز که رفته بود سپاه ...چند کیلو گیلاس و یک جعبه شیرینی خرید ... و بین بچه ها پخش کرد ... 🌸🍃هرکس که از او سوال میکرد ...پسر است یا دختر میگفت : _روح الله است ...روح الله 🌸🍃ما در روستای خودمان زندگی می کردیم ...غلام علی هم در این دو سال ...هر چند وقت یک بار صحبت از رفتن به کردستان می کرد ... 🌸🍃کار بی دغدغه و راحت حراست کارخانه ی سیمان نکا با روحیاتش سازگار نبود ... 🌸🍃غلام علی نمی توانست طاقت بیاورد ...دلش برای کردستان بی تاب شده بود ... 🌸🍃دیگر ماندن جایز نبود ...دوباره تقاضای رفتن به کردستان را کرد ...قبول کردند ... 🌸🍃حکم ماموریت توی دستش بود ... او تصمیمش را گرفته بود ...باید از من و بچه ها دل می کند ... 🌸🍃یک ماه و نیم دیگر فرزند دوم ماهم به دنیا می آمد ... غلام علی شوخی کنان گفت : _طاهره !اگر ابن بچه بی قراری کرد و خواست زودتر به دنیا بیاید یک کم معطلش کن تا من خودم را برسانم ... 🌸🍃یک ماه گذشت ...در زایمان شروع شد ...اما غلام علی خیال آمدن نداشت ...سه روز درد کشیدم ... 🌸🍃و جانم به لب رسید تا ... https://eitaa.com/azkarkhetasham ... 🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹
شهید حاج حسین خرازی
معرفی شهید: فرمانده شهید حسین خرازی متولد: 1336-اصفهان شهادت:1365 - عملیات کربلای5 - شلمچه سمت: فرمانده لشکر امام حسین (ع) حضور در عملیات ها: رمضان - والفجر مقدماتی- والفجر 4 - خیبر و .... حاج حسین ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺗﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ، ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺭ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺿﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﺑﻮﺩ . ﻭﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﺵ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺴﺆﻭﻟﯿﺖﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ . ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼﻫﺎﯼ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯼ ﺳﻨﻨﺪﺝ ( ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺭﺿﺎﯾﯿﺎﻥ ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺗﺎﮐﺘﯿﮑﯽ ﺣﻤﺰﻩ ) ، ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺿﺮﺑﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﻮﯼﺗﺮﯾﻦ ﮔﺮﺩﺍﻥﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﺪ، ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﺩﯾﻮﺍﻥﺩﺭﻩ ، ﺳﻘﺰ ، ﺑﺎﻧﻪ ، ﻣﺮﯾﻮﺍﻥ ﻭ ﺳﺮﺩﺷﺖ ﻧﻘﺶ ﻣﺆﺛﺮﯼ ﺍﯾﻔﺎ ﻧﻤﻮﺩ . ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﺭﺍﻫﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺧﻂ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﮐﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ - ﺍﻫﻮﺍﺯ، ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺍﺭﺧﻮﯾﻦ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺑﻪ « ﺧﻂ ﺷﯿﺮ » ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪ؛ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﮔﺸﺖ . ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﻧُﻪ ﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﺮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺕ ﺟﻨﮕﯽ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﻣﻀﯿﻘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻫﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺷﺪﯾﺪ ﺗﯿﭗ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻪ ﯾﮕﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻭﺍﺟﺐ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪﺣﺴﯿﻦ ﺻﺎﺩﻕﺯﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﯾﮕﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺻﺎﺩﻕﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺷﻤﺎﺭﯼ ﻏﻮﺍﺹ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺎﯾﻖ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﯾﮕﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺸﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩ . ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺷﮑﺴﺖ ﺣﺼﺮ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺟﺒﻬﻪ ﺩﺍﺭﺧﻮﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﻭ ﭘﻞ ﺣﻔﺎﺭ ﻭ ﻣﺎﺭﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺑﺎ ﻧﺼﺐ ﺁﻥ ﺩﻭ ﭘﻞ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺭﻭﺩ ﮐﺎﺭﻭﻥ، ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻧﺪ } ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺁﺯﺍﺩﺳﺎﺯﯼ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﺎﻧﻮﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻗﻮﯼﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺍﺯ ﭼﺰﺍﺑﻪ ﻭ ﺗﭙﻪﻫﺎﯼ ﺭﻣﻠﯽ ﻭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻃﺮﯾﻖﺍﻟﻘﺪﺱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﯿﭗ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪ . ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻟﺸﮑﺮ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪ . ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻓﺘﺢﺍﻟﻤﺒﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻋﯿﻦﺧﻮﺵ ، ﺣﺪﻭﺩ ۱۵ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﻭﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﻧﻤﻮﺩ . ﯾﮕﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺸﮕﺮﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺩ ﮐﺎﺭﻭﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻫﻮﺍﺯ – ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺯﺍﺩﺳﺎﺯﯼ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺳﻬﻢ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺭﻣﻀﺎﻥ ، ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ، ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ ۴ ﻭ ﺧﯿﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻟﺸﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺍﺷﺖ . ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺧﯿﺒﺮ ﺗﻮﺃﻡ ﺑﺎ ﺻﺪﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺸﻘﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ . ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ، ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻗﺴﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﮓﺍﻓﺰﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻤﺐﻫﺎﯼ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻋﻘﺐﻧﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺗﺮﮎ ﻣﻮﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﺗﺮﮐﺶ ﻗﻄﻊ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ ۸ ، ﻟﺸﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮕﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪﻩﺍﯼ ﻗﻮﯼ، ﻟﺸﮑﺮ ﮔﺎﺭﺩ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻓﺎﻭ ﻭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻧﻤﮏ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺟﻨﮕﯽ ﺑﻮﺩ، ﮐﺴﺐ ﮐﺮﺩ ﻭﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼﯼ ۵ ﺭﺍ ﻋﻬﺪﻩﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ . ﻟﺸﮑﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺮﯾﺰﻫﺎﯼ ﻫﻼﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻧﻬﺮ ﺟﺎﺳﻢ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺭﻭﻧﺪﺭﻭﺩ ﺗﺎ ﺟﻨﻮﺏ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﮑﺴﺖ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ . ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻬﺮ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﻓﺘﺢ ﺷﺪﻩ، ﻋﺎﻣﻞ ﺳﻘﻮﻁ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﮊﻫﺎﯼ ﺷﺮﻕ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ مقام معظم رهبری در رابطه با شهید خرازی فرمودند: او (حاج حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود. 🌹هدیه به روح شهدای لشکر امام حسین - حاج حسین خرازی و همه شهدا صلوات 🌹 دوست داری با زندگی نامه شهدا آشنا بشی؟؟👇 @azkarkhetasham