eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
🌹شهید شیبک یک نیروی نظامی ورزیده بود که اکثر دوره های سخت نظامی را با جدیت و دقت بالا طی کرده بود و به واقع یک نیروی توانمند و ارزشمند بود. شهید شیبک در سوریه بسیاری از نیروها را نجات داد. 🌹شهامت شهید شیبک در منطقه عملیاتی آنقدر بالا بود که تا نزدیکی چند قدمی تانک های دشمن پیش می رفت و با تاکتیک ها و شجاعت خاص خودش آنها را منهدم می کرد. وی استاد انهدام تانک های داعش بود. صادق در ماموریت خود در سوریه آنقدر ورزیده و شجاع بود که بسیاری از نیروهای خود را نجات داد و به عنوان یک فرمانده لایق ماموریت ها را اجرا می کرد. شهید شیبک اواخر اسفندماه سال 94 به سوریه اعزام شدند و روز قبل از شهادتشان به گفته هم رزمانش 40 تکفیری را در درگیری تن به تن به هلاکت رسانده بود ... 🌷
از کرخه تا شام
✒️ 🌹هر بار که دلتنگش می‌شوم، یاد آخرین مکالمه‌مان، همت بلند و هدف ارزشمندش می‌افتم و آرام می‌شوم. این موارد باعث می‌شود که بیش از پیش به دامن اهل بیت (ع) پناه ببرم. آرامشی هم که امروز دارم عنایت خداوند و اهل بیت (ع) بوده است. 🌹بعد از شهادت همسرم، از سوی ارتش به سفر زیارتی مشهد‌مقدس رفتم. این سفر مصادف شد با میلاد امام رضا (ع) که به جهت جمعیت کثیر، زیارت آقایان و خانم‌ها براساس ساعت برنامه‌ریزی شد. 🌹آخرین روز اقامت ما در مشهد مقدس به همراه یسنا برای زیارت به حرم رفتیم. یکی از خدام گفت که زمان نظافت است و اجازه زیارت داده نمی‌شود. خطاب به خادم گفتم که روز آخر اقامت ما است و یسنا تا به حال زیارت نیامده است. 🌹خادم بعد از دقایقی مکث، اجازه ورود داد. در حرم هیچ کس به جز من و یسنا نبود. برایم اتفاق عجیبی بود. آن شب همسرم به خواب خواهرم آمده و گفته بود که تمام مدت زیارت، در کنار یسنا بودم. بعد از شنیدن این خواب، ایمان یافتم که آن زیارت به کمک شهید اتفاق افتاده و همسرم همیشه همراه ما هست. 🌷 @azkarkhetasham
ڪربلا یڪ فرهنگ است ...! آری فرهنگی که نوجوانانش را آموخت شهـادت را چون عسل شیرین بپنـدارد زیرِ سم اسب یـا شنی تانڪ ... #رهبر_سیزده_ساله #شهید_حسین_فهمیده🌷 #سالروز_شهادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🌴 پدرم با مسجد جامع خرمشهر رابطه‌ای ناگسستنی داشت💞 همیشه بر نماز اول وقت تأکید می‌کرد، اگر تعلل می‌کردم من را متقاعد به نماز اول وقت می‌کرد👌 🌴 رابطه من، خواهر و برادرم با پدرم رابطه‌ای دوستانه بود. او بسیار برای مسائل دینی و اعتقادی ارزش قائل بود و من بسیاری از مسائل اعتقادی خودم را از پدرم یاد گرفتم 🌴 از سن 5سالگی پدرم به من نماز، اذان و دعای فرج یاد داد. قرآن و یادگیری قرآن از مهم‌ترین دغدغه‌های پدرم بود و بسیار برای یادگیری قرآن به من کمک کرد خود شهید نیز تلاش می‌کرد تا قرآن را حفظ کند. 🌹🍃🌹🍃 @azkarkhetasham
#سلام_مولای_من🌟 #سلام_پدرمهربانم✨ کاری که کرد #عشق تو تقدیرمان نکرد گریه برای دوری تو سیرمان نکرد... ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد دست #گناه، امام زمان گیرمان نکرد...! العجل... العجل... فرج مولا صلواتـــــــ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر تو ای #امید دلهای رنجور تنها آرزوی #ظهور توست که امید را در این قلب های خسته زنده نگاه می دارد. #سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃 📎صبحت بخیر آقا @azkarkhetasham
🌷 💠اهل ماندن در دنیا نبود 🔰در روزهاي ابتدايي آشنايي‌مان، محمد حرفي از نمي‌زد🚫 اما چهره و ظاهر ايشان نشان‌دهنده اين بود كه اهل در اين دنيـ🌏ـا نيست. 🔰شرط و زياد سختي هم براي يكديگر نگذاشتيم❌ من دوست داشتم ، صداقت و وفاداري در زندگي‌مان رعايت شود كه بحمدالله همه اين موارد از جانب رعايت مي‌شد☺️ روز عروسي هم مراسم بسيار ساده در برگزار شد و همه جهاز من در صندوق📦 پشت اتوبوس🚎 جاي گرفت. 🔰براي ماه عسل به رفتيم و زندگي ساده و شيرين‌مان❤️ به دور از تجمل در اولين روزهاي 1376 در آغاز شد.  در يكي از حوزه‌هاي علميه شهر اصفهان مشغول به تحصيل📚 شد. 🔰ماحصل زندگي شيرين و به من با ايشان سه فرزند پسر👶 است؛ ✓كميل متولد 1377، ✓مقداد متولد 1383 و فرزند سوم ما ✓ميثم متولد 1384📆 🔰اصل و اساس اين زندگي را هم و نان🍞 سالمي تشكيل مي‌داد كه با زحمت😪 سرسفره خانواده آورده‌ مي‌شد. محمد و خانواده‌اش به پرداخت و زكات و نان حلال توجه خاصي داشتند👌 اصولي كه بعدها در زندگي مشتركمان💞 هم مورد توجه خاص قرار گرفت.  @azkarkhetasham
#روایٺــ_عِـشق ✒️ 💠سربندشو بسته بود، اومد در حالي كه قاب عكست رو بغل كرده بود،"گفتم: مواظب باش الان ميوفته روي پاهات خيلي سنگينه" 💠عزيزم چكار به قاب عكس بابا داري؟؟؟ گفت ميخوام با بابا سجادم سلفي بگيرم. حرفي براي گفتن نداشتم... 💠قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفري كه ميخواست رو گرفت 💠گفت مامان عجب عكسي شد ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده انگار نشستم روي پاهاش...
💔 هم هجره ای بودیم، نشد یه بار نماز صبح بیدار شیم ببینیم علی اقا بیدار نیست... همیشه سرسجاده عبادت با اون عبای قهوه ایش پیداش می کردیم. عموما نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار بود. هر ساعتی از شب می خوابید برنامه همین بود... مقید بود هر کی پیشش هست بیدار کنه برای نماز صبح. اول با ز بون خوب صدا می زد و اگر محل نمی دادیم و بلند نمی شدیم کار به کتک ریز هم می رسید...