از کرخه تا شام
🌷از همان روز ڪہ او رفـت ؛ زمستـــان آمد بعـــدِ او بهمن و اسفند چه فرقـی دارند ؟!🍃 #شهید_محمد_معا
#خاطرات_شهدا 🌷
😁محمد یک انسان بسیار بااخلاق، صبور و خلاق بود و همه او را بهعنوان یک #فرمانده میدانی قوی میشناختند. در عملیات #خانطومان ضربههایی که محمد به تکفیریها👹 وارد کرد اصلاً قابل وصف نیست❌
🔰از آنها #تلفات زیادی گرفت ولی دشمن کوردل همیشه دنبال جوانان ماست تا آنها را #شهید کند و بتواند بهاندازه یک نفر👤 هم که شده از یاران ولایت کم کند.
🔰همه دوستانی که در این راه به #شهادت رسیدند🕊 دوستان و #حافظان ولایت بودند. الآن در این شرایط مملکت به این بچهها نیاز داشتیم ولی دست تقدیر خواست شهادت🌷 نصیبشان شود.
🔰احمدی از #آخرین دقایق مکالمهاش📞 با این شهید و نحوه #شهادتش چنین میگوید: همیشه همدیگر را "داداش" صدا میزدیم☺️ این سری وقتی به مأموریت رفت به او گفتم: «زود برگرد، میخواهیم #عید دور هم👥 باشیم.» گفت: «باشد...»
🔰دیدم دیگر صدایش نمیآید📵 زمین و آسمان را به هم دوختم تا ببینم #کجاست. او را پیدا کردم ولی دیگر وقتی که #شهید شده بود😔 بیشتر از یک هفته🗓 بود که از او اطلاع نداشتیم.
🔰شنیدم مورد شناسایی گروههای #تکفیری قرار گرفت و از اهمیت جایگاه ایشان باخبر شدند و در صدد حذف⭕️ ایشان برآمدند. متأسفانه تیر💥 مستقیم به ایشان اصابت کرد💔
🔰از سال 2011 که جنگ #سوریه شروع شد، #محمد به سوریه رفتوآمد داشت. هر جایی از منطقه که پا میگذاشت، آنجا را آباد و رسیدگی میکرد👌 پشت فرماندهانی که محمد با آنها کار میکرد به #وظیفهشناسی و سختکوشی او گرم بود.
🔰محمود #بیضایی بیشترین اثر را روی محمد گذاشت چون بیضایی همدورهای👥 او بود. و روزهایی که بچههای تهرانی به مرخصی میرفتند، شهرستانیها با هم میماندند و مدتی را کنار یکدیگر💞 میگذراندند.
🔰محمود و محمد هر دو شهرستانی بودند. وقتی #محمود شهید شد، اصلاً بنیانمان از هم پاشید💔 و ناراحتی بر ما که اطرافیان او بودیم، غلبه کرد. احساس کردیم ما #جاماندیم. شهید مرتضی #مسیبزاده که از دوستان صمیمی ما بود و اکثر شهدایی که در این راه به شهادت رسیدند، همراه ما بودند.
🔰هر کدام از این بچهها در حد #فرمانده لشکر و یا فرمانده سپاه هستند ولی چون در غربت شهید🌷 میشوند و کسی از فعالیتهای آنان چندان خبری ندارد، در #گمنامی میمانند. حتی در شهر هم کسی نمیدانست محمد چهکاره است
#شهید_محمد_معافی
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#خاطرات_شـهدا
🔷بارآخر یک #ماهی بود که میخواست برود سوریه🕌. ساکش را هم آماده کرده بود ؛اما جور نمیشد که برود. دو سه روز قبل از اینکه برود به من گفت:‼️ «شما و مادرم به من دل بستهاید و نمیگذارید که من #بروم وگرنه تا به حال رفته بودم.»😔
🔶 من #گریه کردم و گفتم: «نه به خدا قسم من اینطور نیستم.🚫 'من واقعاً از ته دل میگویم از تو #دل کندم. 'مادرت هم اگر چیزی میگوید، بهخاطر اینست 😰که شما فرزندش هستید.
🔷دلش نمیآید که میگوید #ناراحت است وگرنه چه راهی بهتر از شهادت. مادرت هم دلش نمیآید که فرزندش به داخل خیابان 🛣برود و اتفاقی برایش بیفتد و از بین برود. چه بهتر که #شهید بشود.»
🔶همانجا هم گریههایم😭 را کردم و هم حرفهایم را با او زدم و گفتم: «از طرف من #خیالت راحت باشد. من اصلاً در نظر ندارم ❌که تو را بهسمت خود بکشانم و برای خودم نگه دارم، چون میدانم تو برای این #دنیا نیستی».
🔷محمود میگفت #دوست ندارم صدای گریهتان😭 را نامحرم بشنود/ با #شهادت به آرزویش رسید....💞
🔶پسرم، #محمد هادی دوسال و نیمه است و هنوز شهادت پدرش را درک نمیکند و متوجه نمیشود. خیلی به پدرش عادت دارد. 😇پدرش خیلی با او سر و کله میزد. شب که از سر کار برمیگشت #اکثر وقتش را با محمد هادی میگذراند و دیگر شبها 🌘من خیالم از بابت پسرم راحت بود که پیش #بابایش است.
🔷 آقا #محمود هرجا هم میخواست برود محمدهادی را هم با خود میبرد☺️. قبل از رفتنش به سوریه گفت: «من از هر دوی شما #دل کندم.» امیدوارم خدا کمک کند بتوانم👌 او را همانطور که پدرش میخواست #تربیت کنم.
🔶همیشه به من و #خواهرانش میگفت اگر من شهید 🕊شدم دوست ندارم صدای گریه و زاریتان را #نامحرم بشنود، به همین خاطر هرطور هستید در تنهاییها غم خود را خالی کنید".😔 الآن خیلی #خوشحالم که همسرم به آرزویش یعنی شهادت رسیده است.😍
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
#خاطرات_شهدا 🌷
💠اهل ماندن در دنیا نبود
🔰در روزهاي ابتدايي آشناييمان، محمد حرفي از #شهادت نميزد🚫 اما چهره و ظاهر ايشان نشاندهنده اين بود كه اهل #ماندن در اين دنيـ🌏ـا نيست.
🔰شرط و #شروط زياد سختي هم براي يكديگر نگذاشتيم❌ من دوست داشتم #ايمان، صداقت و وفاداري در زندگيمان رعايت شود كه بحمدالله همه اين موارد از جانب #محمد رعايت ميشد☺️ روز عروسي هم مراسم بسيار ساده در #روستا برگزار شد و همه جهاز من در صندوق📦 پشت اتوبوس🚎 جاي گرفت.
🔰براي ماه عسل به #مشهد رفتيم و زندگي ساده و شيرينمان❤️ به دور از تجمل در اولين روزهاي 1376 در #اصفهان آغاز شد. #محمد در يكي از حوزههاي علميه شهر اصفهان مشغول به تحصيل📚 شد.
🔰ماحصل زندگي شيرين و به #يادماندني من با ايشان سه فرزند پسر👶 است؛ ✓كميل متولد 1377، ✓مقداد متولد 1383 و فرزند سوم ما ✓ميثم متولد 1384📆
🔰اصل و اساس اين زندگي را هم #رزق_حلال و نان🍞 سالمي تشكيل ميداد كه با زحمت😪 سرسفره خانواده آورده ميشد. محمد و خانوادهاش به پرداخت #خمس و زكات و نان حلال توجه خاصي داشتند👌 اصولي كه بعدها در زندگي مشتركمان💞 هم مورد توجه خاص قرار گرفت.
#شهید_محمد_کیهانی
@azkarkhetasham