🌹شهــدا صدایت زده اند
دست دوستے دراز کردهاند به سویت...
همراهے با #شهـدا سخت نیست
یا علے ڪه بگویـے
خودشان دستت را میگیرند
تردیـد نڪن
دستت را در دست ابراهیم بگذار
تا پرواز کنی🕊
@azkarkhetasham
#یا_ابا_عبدالله💚
وقتی که عزت و شرف وشوکتم ز توست
گردن به پیشِ خلق چرا کج کنم حسین؟😍😍❤️❤️
@azkarkhetasham
🌷🌷
*حی علی خیرالعمل*
🌹عاشقان وقت نماز است
اذان میگویند...
اذان ظهر به افق دزفول ۱۳:۱۵
التماس دعا🌷
سلام علیکم همسنگران✋
📢قسمت اول و دوم وسوم و چهارم رمان :
✨ #انیس_کردستان ✨
از امشب در کانال قرار میگیره.
هرشب ساعت ۲۱:۰۰
پیشنهاد میکنیم حتماً دنبال کنید😊
@azkarkhetasham
✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴
🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺
💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙
قسمت اول:
🌸🍃ما هشت تا خواهر و برادر بودیم ... بعد از من علی، ... حسین و معصومه به دنیا آمدند ...
🌸🍃دوتا داداش دوقلو هم داشتم ... که در ۹ سالگی فوت کردند ... ما در روستای ملیج کلا زندگی میکردیم ...
🌸🍃در نزدیکی روستای ما یک فضه خانمی زندگی میکرد که قابله ی محلی بود ...همه بچه های مادرم به کمک فضه خانم به دنیا آمدند ...
🌸🍃نکا نزدیکترین شهر به ما بود ...
آن وقت ها در ملیج کلا بیست تا بیست و پنج خانواده زندگی می کردند ...
🌸🍃خانواده ی ما، خانواده ای مذهبی بود ...برادرام علی رفته بود قم و روحانی شده بود ... پدرم کشاورز بود ...
🌸🍃بعدها به طور اتفاقی با کسی آشنا می شود به عنوان خادم، همراه خودش برد مکه ...
🌸🍃بعد از آن ۱۳ بار به عنوان آشپز کاروان به زیارت خانه خدا رفت ... آدم خونسردی بود ...
🌸🍃تامین خرج و برج هشت تا بچه با امکانات آن وقت خیلی سخت بود ...
نمیشد به همین راحتی ها با وجود فضای آن وقت، بچه ها را مؤمن و متدین بار آورد ...
🌸🍃اما پدرم تمام سعی اش این بود ک دخترها باحجاب باشند و پسرها هم مؤمن و مقید ...
https://eitaa.com/azkarkhetasham
#ادامه_دارد...
#انیس_کردستان
🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹