🔰 سحر خیزی « چلهٔ دهم »
🌙 در روز پنجم از برنامه ی چهل روز سحر خیزی هستیم
💭 چه دقیق فرمود نغمه خوانِ شیرازی:💭
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
«مشارطه یعنی به خودت «#قول_بده» هر روز یک مقدار عالی تر رفتار کنم »
🌙 #سحر_خیزی
#مشارطه
🏝@azkhodam🇮🇷
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰پیشرفت
🔴 موشکهای نسل جدید هدف رو این شکلی میزنن
🔹 #دقیقِ_دقیق 👌👌👌
🏝@azkhodam🇮🇷
🔰 مهندسی معکوس
هر عملی که موجب خشم کفار شود، اجر دارد و مورد رضایت حضرت و عمل صالح است ...
#هنوز_یکدلیم
🏝@azkhodam🇮🇷
🔰 استراحت در لحظه :
افکار کودک را از هم اکنون باید تربیت نمود، بهترین امکانات برای رشد کودک ، طبیعت است و معلمی آگاه . کوه و دریا و دشت برای همه در دسترس است ، استعداد کودکان را با طبیعت تقویت کنید ، نه با معلمِ تقویتی
🔰« محاسبه و خواب » فراموش نشه 📝 🛌
کانال « ازخودم خالی ام کن » معمولا از سحر تا ۱۰ شب برای شماست
#استراحت_درلحظه
#محاسبه
#شبانه
@azkhodam
🔰سحرخیزی
▫️ ادامه ی
🔘 « قصه بلوهر و یوذاسف »
🖱 ( صفحه ۱۴ )
💠 در ذکر تمثیلاتی که مشتمل است
بر توضیح عیب های بسیار از دنیا
📚 نقل از کتاب عین الحیات
علامه مجلسی رحمت الله علیه
⬅️ یوذاسف گفت:
این سخنی است حق و ظاهر.
پس دیگر مثل بفرما برای دنیا
و اهل دنیا که فریب او خوردهاند
و دل بدو بستهاند.
⬅️ بلوهر گفت که:
یک شهری بود که عادت مردم آن شهر
آن بود که مرد غریبی را که از احوال
ایشان اطلاع نداشت پیدا میکردند،
و بر خود یک سال پادشاه و فرمانفرما
میکردند.
و آن مرد چون بر احوال ایشان مطلع نبود،
گمان میبرد که همیشه پادشاه ایشان
خواهد بود.
▫️چون یک سال میگذشت او را از
شهر خود عریان و دست خالی
و بیچیز به در میکردند،
و به بلا و مشقتی مبتلا میشد
که هرگز به خاطرش خطور نکرده بود،
و پادشاهی او در آن مدت موجب
وبال و اندوه و مصیبت
او میگردید.
⬅️ پس اهل آن شهر در یک سال
مرد غریبی را بر خود امیر و پادشاه کردند.
آن مرد به فراستی که داشت دید که در
میان ایشان بیگانه و غریب است.
به این سبب با ایشان انس نمیگرفت.
و طلب نمود مردی را که
از مردم شهر خودش بود و
از احوال اهل آن شهر باخبر بود،
و در باب معامله خود با اهل آن شهر
به او مصلحت کرد.
⬅️ آن مرد گفت که:
بعد از یک سال این جماعت
تو را از این شهر بیرون خواهند کرد
و به فلان مکان خواهند فرستاد.
صلاح تو در آن است
که آنچه میتوانی و استطاعت داری،
از اموال و اسباب خود
در این عرض سال بیرون فرستی
به آن مکانی که تو را
بعد از سال به آنجا خواهند فرستاد،
که چون به آنجا روی
اسباب عیش و رفاهیت تو مهیا باشد
و همیشه در راحت و نعمت باشی.
▫️پس آن پادشاه
به فرموده آن شخص عمل نمود
و چون سال بگذشت
و او را از آن شهر بیرون کردند
از اموال خود منتفع گردید
و به عیش و نعمت روزگار میگذرانید.
⬅️ پس بلوهر گفت که:
ای پسر پادشاه!
من امید دارم که تو آن مردی باشی
که به غریبان و بیگانگان انس نگیرد
و به پادشاهی چند روزه فریب نخورد،
و من آن کس باشم که برای
دانستن صلاح خود طلب کرده باشی
و من تو را راهنمایی میکنم
و احوال دنیا و اهل آن را
به تو میشناسانم
و تو را مدد و معونت میکنم.
⬅️ یوذاسف گفت که:
راست گفتی ای حکیم به درستی که
من همان پادشاه غریبم
و تو آن کسی که من پیوسته
در طلب او بودم.
▫️پس وصف کن
از برای من احوال آخرت را،
که به جان خود سوگند میخورم
که آنچه در باب دنیا گفتی
محض صدق و واقع است.
▫️و من نیز از احوال دنیا
امری چند مشاهده کردهام
که دانستهام زوال و فنای آن را،
و ترک آن در خاطرم قرار گرفته
و در نظرم بسیار حقیر
و بیقدر گردیده است.
⬅️ بلوهر گفت که:
ای پسر پادشاه!
ترک دنیا
کلید درهای سعادت آخرت است.
پس هر که طلب آخرت نماید
و درش را که ترک دنیاست بیابد،
به زودی پادشاهی آن نشئه را مییابد.
▫️و چگونه زهد نورزی در دنیا
و حال آن که حق تعالی چنین
عقلی به تو کرامت کرده است
و میبینی که دنیا هر چند بسیار باشد،
جمع کردن آن برای این بدنهای فانی است،
▫️و بدن نه ثبات دارد و نه قوام،
و هیچ ضرری از خود دفع نمیتواند کرد
و گرمی، آن را میگدازد،
و برودت آن را منجمد میسازد،
و بادهای سموم آن را از هم میپاشد،
و آب غرقش میکند،
و آفتاب میسوزاندش،
و هوا به تحلیلش میبرد،
و جانوران درنده او را میخورند،
و مرغان به منقار آن را سوراخ میکنند،
و به آهن بریده میشود،
و به صدمهها درهم میشکند.
▫️و قطع نظر از عوارض خارجی،
معجونی است مرکب از انواع
بیماریها و دردها و المها و مرضها،
▫️و در گرو این بلاهاست و منتظر
آنهاست و پیوسته از آنها ترسان است
و سلامتی خود را به احتمال میداند.
▫️و ایضا به هفت آفت قرین است
که از آنها خلاصی ندارد هیچ بدنی؛
یعنی:
گرسنگی
و تشنگی
و گرما
و سرما
و درد
و ترس
و مرگ.
▫️و اما آنچه
از آن سؤال نمودی از امر آخرت،
پس به درستی که امید دارم که
آنچه را اندک یابی در این دنیا،
بسیار یابی در آخرت.
#قصه_بلوهر_و_یوذاسف ۱۴
💠 @azkhodam
⚪️ ادامه دارد ⚪️