eitaa logo
کانال رسمی مدح و مرثيه اهلبیت عصمت و طهارت...
324 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا همان کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش او را خدا برای خودش آفریده است تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست آن کس پیمبراست که زهراست دخترش مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش یک نیمه اش نبوت و نیم اش ولایت است حالا علی صداش کنم یا پیمبرش دست توسل همه انبیاء بود بر رشته های چادر فردای محشرش. 💠کانال رسمی مدح و مرثیه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام 🦋🦋🦋🦋🦋 ┏━━━ 🍃🍂━━━┓ eitaa.com/azo9zl ┗━━━ 🍂🍃━━━┛
این دو روایت! با یک حکایت! ۱-مرحوم مستنبط در القطره می‌نویسد: شخصی نامه ای به امام حسین علیه السلام داد که حاجتش را نوشته بود. امام حسین علیه السلام فرمود: «حاجَتُکَ مَقضیَّةٌ » حاجت تو برآورده شد. به امام حسین علیه السلام گفته شد: ای فرزند رسول خدا! اگر به نامه اش توجه می‌فرمودید و به اندازۀ نیازش پاسخ می‌دادید، بهتر نبود؟ امام حسین علیه السلام فرمود: «یَسألُنی اللهُ تعالی عَن ذُلِّ مَقامِهِ بَینَ یَدَیَّ حتّی اَقرَءُ رُفعَتَهُ» خداوند متعال از خواری او در برابرم بازخواست می‌کند تا این که نامه اش را بخوانم. . ---------- ۲-حضرت امیر در زمان خلافت خویش فرموده بودند: «من‌ کانت‌ له‌ الی‌ّ منکم‌ حاجة‌ فلیرفعها فی‌ کتاب‌ لاصون‌ وجوهکم‌ فی‌ المسألة‼️ ❇️هر کس‌ نیازی‌ به‌ من‌ دارد در نامه‌ای‌ بنویسد (روبه رو نگوید،که خحالت بکشد و شخصیتش خورد شود)تا آبرو را از این‌ طریق‌ حفظ‌ کنند.» حکایت 👇 ✅از طلبه ای نقل شده: روزی به مغازه سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم حاج میرزا علی قاضی(استاد عرفان علامه طباطبایی) خم شده و مشغول جداکردن کاهو می‌باشد، ولی برخلاف معمول، کاهوهای پلاسیده را برمی‌دارد، بعد از خرید، به دنبالش رفتم و علت این کار غیر عادی را جویا شدم، ایشان در پاسخ فرمود: این مرد فروشنده، انسان شریف و محتاجی است و من چون نمی‌خواهم چیزی بلاعوض به او بدهم، تا عزت و شرف او پایمال شود و نیز برای اینکه به کمک بلا عوض من عادت نکند، از این کاهوهایی که خریداری ندارد و در نهایت برای فروشنده ضرر است، برمی‌دارم تا هم از ضرر او جلوگیری کرده باشم و هم بدین وسیله به او کمکی شده باشد.
ابوذر غفاری(۱) حضرت صادق آل محمد فرمود: ✍ عثمان دو تن از وابستگان خود را همراه دويست دينار پيش ابو ذر فرستاد و به آنان گفت:پيش او برويد و به او بگوييد، عثمان سلامت مى‌رساند و مى‌گويد:اين دويست دينار است.آن را در امور خود به مصرف برسان. ابو ذر گفت:آيا عثمان به كس ديگرى از مسلمانان هم چنين پولى داده است‌؟گفتند نه.گفت:من هم مردى از مسلمانانم.آنچه براى ديگران است،براى من هم خواهد بود.گفتند:عثمان مى‌گويد اين از مال حلال خود من است و سوگند به خدايى كه پروردگارى جز او نيست آن را با حرام مخلوط‍‌ نكرده‌ام و از راه حلال براى تو فرستادم.ابو ذر گفت:مرا نيازى به اين نيست كه امروز از توانگرتر مردمم.آن دو گفتند:خدايت به سلامت دارد و كارهايت را روبراه فرمايد،ما كه در اين خانۀ تو هيچ چيز از كم و بيش نمى‌بينيم كه از آن بهره ببرى.گفت:نه،زيرا اين پارچه(جل) گردۀ نان جوى است كه چند روز است به حال خود باقى مانده است.من با اين دينارها چه كار كنم‌؟نه،به خدا سوگند نمى‌گيرم،تا خداوند متعال بداند كه بر هيچ كم و بيشى قادر نيستم و من با ولايت و دوستى على بن ابى طالب و عترت او كه راهنمايان و هدايت‌شدگانند و به حق هدايت مى‌كنند و به آن مى‌پيوندند،بى‌نياز و توانگرم. وانگهى از پيامبر(صلّى الله عليه و آله)شنيدم كه مى‌فرمود:براى پيرمرد بسيار زشت است كه دروغ بگويد.اين دينارها را برگردانيد. اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِي ذَرٍّ مَوْلَيَيْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَيْ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُمَا اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقُوَلا لَهُ عُثْمَانُ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ هَذِهِ مائتي[مِائَتَا]دِينَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَكَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ فَهَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِي فَقَالاَ لاَ قَالَ فَأَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ يَسَعُنِي مَا يَسَعُ اَلْمُسْلِمِينَ فَقَالاَ لَهُ إِنَّهُ يَقُولُ هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِي وَ بِاللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا أُخَالِطُهَا حَرَاماً وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَيْكَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ فَقَالَ لاَ حَاجَةَ لِي فِيهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ يَوْمِي هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ فَقَالاَ لَهُ عَافَاكَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَكَ مَا نَرَى فِي بَيْتِكَ قَلِيلاً وَ لاَ كَثِيراً..... رجال کشی ج ۱ ص ۱۹۸-۲۰۰ بحار الانوار -جلد ۲۲ باب 12 كيفية إسلام أبي ذر رضي الله عنه و سائر أحواله إلى وفاته و ما يختص به من الفضائل و المناقب...
ابوذر غفاری (۲) نامه‌ای به دست ابوذر رسید، آن را باز کرد و خواند. از راه دور آمده بود. شخصی به وسیله نامه از او تقاضای اندرز جامعی کرده بود. او از کسانی بود که ابوذر را می‏شناخت که چقدر مورد توجه رسول اکرم بوده و رسول اکرم چقدر او را مورد عنایت قرار می‌داده و با سخنان بلند و پرمعنای خویش به او حکمت می‏آموخته است. ابوذر در پاسخ فقط یک جمله نوشت، یک جمله کوتاه: «با آن کس که بیش از همه مردم او را دوست می‏داری بدی و دشمنی مکن.» نامه را بست و برای طرف فرستاد. آن شخص بعد از آنکه نامه ابوذر را باز کرد و خواند چیزی از آن سر درنیاورد. با خود گفت یعنی چه؟ مقصود چیست؟ «با آن کس که بیش از همه مردم او را دوست می‏داری بدی و دشمنی نکن» یعنی چه؟ این که از قبیل توضیح واضحات است! مگر ممکن است که آدمی محبوبی داشته باشد- آنهم عزیزترین محبوبها- و با او بدی بکند؟! بدی که نمی‌کند سهل است، مال و جان و هستی خود را در پای او می‏ریزد و فدا می‌کند. از طرف دیگر با خود اندیشید که شخصیت گوینده جمله را نباید از نظر دور داشت، گوینده این جمله ابوذر است، ابوذر لقمان امت است و عقلی حکیمانه دارد؛ چاره‏ای نیست باید از خودش توضیح بخواهم. مجددا نامه‌ای به ابوذر نوشت و توضیح خواست. ابوذر در جواب نوشت: «مقصودم از محبوب‏ترین و عزیزترین افراد در نزد تو همان خودت هستی. مقصودم شخص دیگری نیست. تو خودت را از همه مردم بیشتر دوست می‏داری. اینکه گفتم با محبوب‏ترین عزیزانت دشمنی نکن، یعنی با خودت خصمانه رفتار نکن. مگر نمی‏دانی هر خلاف و گناهی که انسان مرتکب می‌شود، مستقیما صدمه‏اش بر خودش وارد می‌شود و ضررش دامن خودش را می‌گیرد.» كَتَبَ رَجلٌ إلى أبي ذَرٍّ: يا أبا ذَرٍّ، أطرِفني بشَيءٍ مِن العِلمِ، فكَتَبَ إلَيهِ: إنَّ العِلمَ كَثيرٌ و لكنْ إن قَدَرتَ أن لا تُسِيءَ إلى مَن تُحِبُّهُ فَافعَلْ. قالَ: فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و هل رَأيتَ أحَدا يُسِيءُ إلى مَن يُحِبُّهُ ؟! فقالَ لَهُ: نَعَم، نفسُكَ أحَبُّ الأنفُسِ إلَيكَ، فإذا أنتَ عَصَيتَ اللّه َ فقد أسَأتَ إلَيها... إرشاد القلوب ج ۱، ص ۱۸۳. الکافي ج ۲، ص ۴۵۸ نکته ای که قابل توجه است : امام صادق علیه السلام راوی نامه ابوذر هستند...
ابوذر غفاری(۳) حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردى پيش أبى ذر آمد و گفت: اى ابا ذر چگونه است كه ما مرگ را بد (و ناخوش) داريم‌؟ گفت: زيرا شما دنيا را آباد كرده‌ايد و آخرت را ويران ساخته‌ايد و خوش نداريد كه از (خانۀ) آبادان بمنزل ويران رويد. (آن مرد) از او پرسيد: ورود ما را بر خداوند چگونه بينى‌؟ گفت: اما نيكوكاران شما مانند مسافرى است كه بخاندان خود وارد شود، و اما بدكرداران (و گنهكاران) شما چون بندۀ گريخته ايست كه نزد آقايش بازگردانند، گفت: حال ما را نزد خداوند چگونه بينى‌؟ گفت: كردارتان را بر قرآن عرضه كنيد (و بوسيلۀ آن سنجش كنيد) خداوند (در قرآن) فرمايد:«همانا نيكان در نعمتها هستند، و همانا گنهكاران در دوزخند»(سورۀ انفطار آيه ۱۳ - ۱۴) حضرت فرمود: پس آن مرد گفت: پس رحمت خدا كجاست‌؟ فرمود در رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است (يعنى بايد مستحق رحمت باشد تا باو برسد). عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ مَا لَنَا نَكْرَهُ اَلْمَوْتَ فَقَالَ لِأَنَّكُمْ عَمَرْتُمُ اَلدُّنْيَا وَ أَخْرَبْتُمُ اَلْآخِرَةَ فَتَكْرَهُونَ أَنْ تُنْقَلُوا مِنْ عُمْرَانٍ إِلَى خَرَابٍ فَقَالَ لَهُ فَكَيْفَ تَرَى قُدُومَنَا عَلَى اَللَّهِ فَقَالَ أَمَّا اَلْمُحْسِنُ مِنْكُمْ فَكَالْغَائِبِ يَقْدَمُ عَلَى أَهْلِهِ وَ أَمَّا اَلْمُسِيءُ مِنْكُمْ فَكَالْآبِقِ يَرِدُ عَلَى مَوْلاَهُ قَالَ فَكَيْفَ تَرَى حَالَنَا عِنْدَ اَللَّهِ قَالَ اِعْرِضُوا أَعْمَالَكُمْ عَلَى اَلْكِتَابِ إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ: «إِنَّ اَلْأَبْرٰارَ لَفِي نَعِيمٍ `وَ إِنَّ اَلْفُجّٰارَ لَفِي جَحِيمٍ » قَالَ فَقَالَ اَلرَّجُلُ فَأَيْنَ رَحْمَةُ اَللَّهِ قَالَ رَحْمَةُ اَللَّهِ «قَرِيبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِينَ» الکافی ج۲ ص ۴۵۸
ابوذر غفاری(۴) روایت دارد روزی جناب ابوذر غفاری خدمت رسول خدا رسید و ایشان را مشغول صحبت با دِحْیَه کلبی دید؛ از این رو، از آنان فاصله گرفت که مبادا دِحْیَه حرفی خصوصی محضر رسول خدا(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) داشته باشد. در واقع، این فرد که رسول خدا با او صحبت می‌کرد دحیه نبود، بلکه جبرائیل امین بود به‌صورت دِحْیَه کلبی. جبرائیل عرض کرد یا رسول‌الله اگر ابوذر غفاری به ما سلام می‌داد، ما جواب او را می‌گفتیم. یا رسول‌الله، ابوذر غفاری دعایی دارد که او را در آسمان‌ها مشهور کرده، از او بخواه آن دعا را برایت بخواند. بالاخره، جبرائیل امین به ظاهر در صورت دِحْیَه کلبی رفت و جناب ابوذر نزدیک آمد. پیامبر پرسید: ابوذر،چرا نزدیک نیامدی؟ عرض کرد: یا رسول‌الله! شما را با دِحْیَه کلبی مشغول صحبت یافتم، نخواستم مزاحم شوم. پیامبر رحمت فرمود او جبرائیل بود نه دِحیَه و می‌گفت: اگر ابوذر به ما سلام می‌داد، ما نیز جواب می‌گفتیم. او می‌گفت: تو دعایی می‌خوانی که تو را در آسمان‌ها مشهور کرده است. ابوذر آن دعا را برای آن حضرت خواند:  «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعَافِیَهَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَهِ وَ الْغِنَی عَنْ شِرَارِ النَّاسِ»، بار خدایا ! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست می‌کنم، توفیق تصدیق و دنباله‌روی از پیامبرت را آرزومندم. عافیت از جمیع بلایای دنیوی و اخروی را از پیشگاهت طلب می‌کنم. روحیه شکر و سپاسگزاری از عنایاتت را خواهانم. پروردگارا! مرا از مردم بد و آزاررسان بی‌نیاز کن. ابوذر برای از دست دادن توفیق مکالمه با جبرئیل به قدری پشیمان شد که چند روز نتوانست از منزل بیرون بیاید. کافي ج ۲، ص ۵۸۷ عنوان باب: الجزء الثاني كِتَابُ اَلدُّعَاءِ بَابُ دَعَوَاتٍ مُوجَزَاتٍ لِجَمِيعِ اَلْحَوَائِجِ لِلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ.
ابوذر غفاری (۵) امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «عثمان دو غلام خود را با دویست دینار پیش ابوذر فرستاد و به آنان گفت: به او بگویید که عثمان به تو درود فرستاد و گفت: این دویست دینار را هر جا نیاز داری، صرف کن. ابوذر پرسید: آیا برای مسلمان دیگری نیز چنین چیزی فرستاده است؟ گفتند: نه. گفت: من هم یکی از مسلمانان! گفتند: او می‌گوید که این مال شخصی خود من است، و به خدا سوگند که هیچ‌ با مال حرامی ‌آمیخته نشده و جز حلال چیزی برایت نفرستادم! ابوذر گفت: مرا به آن نیازی نیست؛ زیرا امروز را در حالی آغاز کردم که بی‌نیازترین مردمانم! گفتند: خدا خیرت دهد! ما در خانه تو چیزی که به کار آید نمی‌بینیم، نه کم و نه زیاد. گفت: چرا! زیر این پارچه، گرده نان جوی است که چند روز است به حال خود باقی مانده است. من با این دینارها چه کار کنم؟! نه، به خدا سوگند نمی‌گیرم، تا خداوند متعال بداند که روی هیچ کم و زیادی حساب باز نکرده‌ام؛ بلکه با ولایت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) و عترتش که راه‌نمایان و هدایت‌شدگان‌اند و به حق هدایت می‌کنند و به آن می‌پیوندند، بی‌نیاز و توانگرم». نکته: در برخی منابع این تکه هم اضافه شده است که : آن دو نفر گفتند ای اباذر این پول را بپذير که پذیرفتن تو باعث آزادی ماست! عثمان به ما گفته اگر بتوانید این پول را به ابوذر بقبولانید شما را آزاد میکنم! اباذر گفت: عجب... آیا شما نمی‌دانید که با گرفتن این پول من به بردگی عثمان در می آیم... "وَ قَدْ أَصْبَحْتُ يَوْمِي هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ...." بحار الأنوار ج ۲۲، ص ۳۹۸ رجال کشی ج۱ ص۱۹۹
17.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️توان هوایی و پدافندی ایران؛ اسرائیل جسارت نکند! 🔹برخی رسانه‌های مدعی شدند که آمریکا درباره توان هوایی و پدافندی ایران به صهیونیست‌ها هشدار داده است. اما ایران از چه توانی برخوردار است که آمریکا آن را به اسرائیل گوشزد کرده است؟ 🔹در این ویدئو ببینید
آبشار مارگون فارس/۱۳۱۵
یکی از مواردی که مورد توجه هخامنشیان قرار گرفت و برای حفظ و ثبات کشور بر آن پای فشردند، تکیه بر اقتصاد و تولیدات داخلی بود. گزارش‌های محدودی که از این دوره و به واسطه تاریخ‌نگاران رومی و یونانی به دست ما رسیده‌ است، نشان می‌دهد که هخامنشیان نسبت به ورود کالاهای یونانی به کشور و به‌ویژه میوه‌های تولید همسایه غربی حساسیت داشتند.
دانشمندان کشف کردن قوم لوط را شهاب سنگ از بین برده! در هنگام انفجار این شهاب سنگ بر بالای شهر تل الحمام گرمایی با حرارت 2 هزار درجه ایجاد شده و همه چیز حتی فلزات ذوب شدند
برجهای دنیای باستان! در یمن برجهای وجود دارد که تنها با گل و آجرهای خشتی ساخته شده‌اند! این سازها به عنوان اولین برجهای مسکونی دنیا شناخته میشوند و جزو آثار و میراث جهانی محسوب میگردند.