eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
212 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
102 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
آه! مادر! چقدر محتاجم! یک دعا کن برای من مادر! تا بربزم به پای تو عمرم تا کنم جان فدای این کشور
گفته بودی که باز می‌گردی رفتی و برنگشتی و شد دیر چشم بر راه و منتظر هستم تا بیایی اگر چه با تأخیر
کودکی رفت و نوجوانی رفت پیر گشتیم بی‌تو ما دیگر بی‌تو کنعان، تمام، زندان شد یوسفا! از سفر بیا دیگر
آی ای رهگذر! مراقب باش! این نه قالی، که بر تنم، جان است تار و پودش سرشته‌ام از عشق سرزمینی که نامش ایران است این نه جغرافیا! نه تاریخ است! خاک نه! گوهر است و گوهر خیز مهد علم و هنر بوَد ایران باشد از عشق و عاشقان، لبریز پابه‌پای همیم هر لحظه دست هم را به مِهر می‌گیریم تب کند گر برایمان یاری ما برایش بدان که می‌میریم ماه گشتی، به آسمان رفتی عید شد لحظه‌ای تو را دیدیم بر زمین لحظه‌ای نهادی پا ابر گشتیم و باز باریدیم شرمساریم و با نقاب، اما ماه زیبای بی‌نقابی تو دائماً جاری و زلالی تو ما همه تشنه‌ایم و آبی تو خسته و دلشکسته و تنها ما به قصد نگاه، می‌آییم می‌شود خود پناه ما باشی!؟ از سفر بی‌پناه می‌آییم آه! مادر! چقدر محتاجم! یک دعا کن برای من مادر! تا بربزم به پای تو عمرم تا کنم جان فدای این کشور گفته بودی که باز می‌گردی رفتی و برنگشتی و شد دیر چشم بر راه و منتظر هستم تا بیایی اگر چه با تأخیر کودکی رفت و نوجوانی رفت پیر گشتیم بی‌تو ما دیگر بی‌تو کنعان، تمام، زندان شد یوسفا! از سفر بیا دیگر ۱۴۰۳/۰۱/۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱) فکر کردم بهار می‌آید بهترین روزگار می‌آید موشک ذوالفقار می‌آید!؟ ۲) صبحانه و شام و ناهار موشک، چه موشک!؟ ذوالفقار! ۳) پس کجایی آمریکا!؟ لحظه‌ای دگر دیر است لقمه‌ام گلوگیر است ۴) زود ای آمریکا! برسان آن پوشک وای! خوردم موشک ۵) می‌کنم رهگیری بارش موشک را برسان پوشک را ۶) آمریکا که کرده خیس اسرائیل کاسه لیس بیچاره انگلیس ۷) اسرائیل موشک شخم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمستان رفت و روشن، چشم عالم، از بهاران شد فلک محو تماشای جمال گلعذاران شد به هم دادند دست مهر، سرو و لاله و زیتون تماشایی و پر گل، دشت‌ها و کوهساران شد هنوز از گلشن توحید، هر دم لاله می‌روید اگر قدس شریف ما مزار بی‌مزاران شد هنوز ای نخل آزادی! به عشقت می‌تپد دل‌ها اگر چه جاری از خون جوانان، جویباران شد سحر خیزان ایرانی، نوید از صبح آوردند که روشن از فروغش، دیده‌ی شب زنده‌داران شد بترس ای ابرهه! پهبادهای ما ابابیل‌اند که از کابوس آن تیره به چشمت روزگاران شد ز چشم غاصبان بردند خواب خوش چو موشک‌ها دوباره مسجدالاقصی قرار بیقراران شد سپاه قدس در راه است، لبخندی بزن ای قدس! ورق برگشت و این عالم به کام میگساران شد بخوان شعر ظفر در مقدم صاحب زمان(عج) بلبل! که فخر عالم و آدم، سپاه پاسداران شد برآید از افق تا مهر عالمتاب، ما هستیم به فرمان ولی لبیک گویان جمع یاران شد
شیر هم نمی‌رسد به گرد شکار آهوی چشمانت بازیچه‌ی گنجشک‌هاست بازوهایی که شکار می‌کردند شیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه خوراک لاشخورها شود آوازه‌ای که بر بلندای ابدیت ایستاده‌ جاودانه است ققنوس عشق