چه زیبا میدرخشد در سپهر عشق، ماه اینجا!
نهان کی میشود آن ماه، در ابری سیاه اینجا؟
چنان بالاست شأن او میان کهکشان عشق
چو خواهد بنگرد او را ز سر افتد کلاه اینجا
غریبان آشنا دارند و یاری چون رضا(ع) دارند
به هر کس رو کند بر او، دهد او را پناه اینجا
رضا(ع) دارم، چه غم دارم؟ که دارم هر دو عالم را
بیندازد اگر از لطف، بر ما یک نگاه اینجا
شدی وقتی که مهمانش، مده از کف تو دامانش
همه محتاج احسانش، ز مسکین و ز شاه اینجا
اگر گمگشته در راهی، اگر افتاده در چاهی
عزیز مصر میگردی، برآیی چون ز چاه اینجا
بوَد در پیکر ما جان، بوَد آیینهی یزدان
که روشن میکند ره را، ز انوار اله اینجا
بوَد شمسالشموس ما، انیسی با نفوس ما
جزای خیر میبخشد، خدا بخشد گناه اینجا
به هر دردی دوا بخشد، به هر قلبی صفا بخشد
کند آتشفشان هر کس برآرَد از دل آه اینجا
در این دنیای وانفسا! دعایی کن برای ما
ظهور حجت حق را، ز درگاهش بخواه اینجا
#محمد_رضا_قاسمیان
#گروه_ادبی_گنج_نامه
۱۴۰۲/۰۶/۱۵
تا که آوای ربنا گم شد
دیگر از زندگی خدا گم شد
میفشارد گلویمان را بغض
در گلوها دگر صدا گم شد
دردها روی درد میآیند
درد را دکتر و دوا گم شد
از زمانی فضا مجازی شد
در حقیقت دگر حیا گم شد
لایک آمد به جای تحسینها
آفرینها و مرحبا گم شد
خیرهسرها، به خود میاندیشیند
رادمردی، عطا، سخا گم شد
بیوفایی چقدر مرسوم است!
وای بر ما! چرا وفا گم شد!؟
مهربانا! بگیر دستم را
چون مرا یار و آشنا گم شد
#محمد_رضا_قاسمیان
#گروه_ادبی_گنج_نامه
۱۴۰۲/۰۷/۰۹
چهره بنْمای که من میل تماشا دارم
دیدن گلشن روی تو تمنا دارم
سر بر افلاک بسایم که تو یارم هستی
قامت از کوه غمت بین که چه سان تا دارم!
بی تو دل همچو کویری است لبش خشکیده
دیده را از غم هجر تو چو دریا دارم
نازنینا! مگر از حال دلم بی خبری!؟
که من از عشق تو در سینه چه غمها دارم!
کاش! میآمدی و حال مرا میدیدی
که به یادت همه دم، محشر کبری دارم
#محمد_رضا_قاسمیان
#گروه_ادبی_گنج_نامه
۱۴۰۲/۰۷/۱۲