#دعا_درمانی 🌱
عزیمت ام موسی
این عزیمتی است مشهور به عزیمت
ام موسی علیه السلام جهت فتح
جمیع بستگی ها و فتوحات کلیه و
جزئیه می خوانند
و آثار عظیمه بینند حتی جهت
قفلهای بسته می خوانند گشوده
می شود و به جهت تسکین درد
اعضا بسیار مجرب است :
« بسم الله الرحمن الرحیم
یا فَتّاحُ بِلا مِفتاح اِفتَح لَنا بِحُرمَهِ اُمَّ
مُوسی حَریاثٍ مَریاثٍ شَریاثٍ
شَیشاثٍ کَیراثٍ طَثناثٍ تَخفیفٍ
نُوحابِضٍ نُوخابِدٍ نُوشابِدٍ یا جامَرتٍ
یا کافَلنا یا راحَلنا یا بَختَینا تَحیَیَهُ
بُوخاءَ بِنتَ لاوی یَعقُوبُ علیه السلام
یا مُجرِی الفُلکِ فِی البَحرِ بِاَمرِهِ اِنَّکَ
بِالناسِ رَئوفٌ رَحیمٌ سَخِّرلِی کذا و
کذا»
آن چه می خواهید نام ببرید که البته
مجرب است ان شاء الله تعالی
منابع: گوهر شب چراغ ج 2 ص 306
طول عمر و دولت و پریشانی دشمنان
و خوشحالی دوستان
برای طول عمر و دولت و پریشانی
دشمنان و خوشحالی دوستان
این دعا را بخواند و یا با خود داشته
باشد که مجرب است :
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَا عَزِیزُ الْعِزُّ فِی عِزَّةِ مَا أَعَزُّ العَزِیزُ
فِی اَعزهِ أَعِزنِی بِعِزِّتِکَ وَ أَیِّدْنِی
بِنَصْرِکَ وَ ادْفَعْ عَنِّی اَعدایِی بِدَفْعِکَ
وَ اجْعَلْنِی مِنْ خِیَارِ خَلْقِکَ یَا أَحَدُ
یَا أَحَدُ یَا فَرْدُ یَا صَمَدُ»
منابع: مخازن ج 1 ص 494
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📅 #تقویم_روز
🗓 #پنجشنبه ۱۷ اسفند | حوت ۱۴۰۲
🗓 ۲۶ شعبان ۱۴۴۵
🗓 7 مارس 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري (ع)
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️13 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️18 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️21 روز تا اولین شب قدر
▪️22 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸شروع کارها پسندیده است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود. ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸در این روز، سفر انجام شود.
🔸کسی که در این روز متولد شود،دانا و سعادتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پستان » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹خواب در این شب دارای تعبیر است.
🔹مسیر رجال الغیب از میان غرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوثه و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌸 #نماز_جهت_برآورده_شدن_حوائج
🌸 از حضرت امام سجاد علیه السلام روایت شده که چون امیر المومنین علیه السلام را کار دشواری پیش می آمد جامه پاک می پوشید و وضو می ساخت و بر بلندترین جای از بام خانه میرفت و چهار رکعت نماز می خواند در رکعت اول بعد از حمد سوره اذا زلزلت و در رکعت دوم اذاجاء ( نصر ) و در رکعت سوم کافرون و در رکعت چهارم قل هو الله بعد دست به دعا بر می داشت و می خواند :اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ انْفَتَحَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَضَايِقِ الْأَرَضِينَ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى أَبْوَابِ الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى الْقُبُورِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْلِبْنِي بِقَضَاءِ حَاجَتِي
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۰۲:۴۵ طلوع آفتاب ۶:۲۵:۵۵
🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۵:۱۲ غروب آفتاب ۱۸:۰۵:۰۴
🔹 اذان مغرب ۱۸:۲۳:۱۰ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۳:۵۵
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۵:۰۴ #صبح
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
نمیدونم از کجای زندگیم گله کنم 😭😭😭😭
دلم گرفته خداااا عدالت کجاست چرا ما زنا این قد بدبختیم 😭😭😭
دو روزه افتادم گوشه خونه به شوهرم میگم بیا منو ببر دکتر گوش نمیده میگه قرص هست بخور هر چی میخورم جواب نمیده تب لرز گرفتم تکون نمیتونم بخورم
میگه من پول ندارم خرج دکترت کنم 😭😭
پول داره خرت وپرت بگیره بریزه دور بر من چهار تومن داده عروس هلندی گرفته گذاشته گوشه حال هرچی میخورن میریزن دور بر تا بچه هامرفتن کنارشون شروع میکنه خودشون سر صدا دادن عروس هلندیا عزیز تراز بچه هاش هستن
هزار تومن پول بهم نمیده بتونم بزنم به زخمای زندگیم نشده یه بار تنها برم بازار خرید کنم همش باید اقا همراه باشه اینو بخر اونو نخر یه بار رفتم گیره لباسی گرفتم 25هزار تومن داخل مغازه باهام دعوا میکنه حق خرید هیچی ندارم به قران خسته شدم چند سال کمر دردم انگار نه انگار پهلو درد گرفتم انگار نه انگار به خدا بعضیا مرد نیستن نامردن 😭😭
به خدا خسته شدم بریدم از این زندگی دگه نمیتونم خیلی با خدا حرف میزنم باهام قهره جواب منو نمیده😭😭😭
ازش درخواست کار کردم بهم نمیده نمیتونم برم سر کار حق هیچی هم ندارم تو این خونه کلفت هستم کلفت شوهرم کوچه روشن کن هست خونه تاریک کن شوهرم خیلی خیلی خسیس بداخلاق هست
😭😭😭😭
خواهش میکنم برام دعا کنید شاید خدا جواب شما رو بده با من انگار قهره 😭😭😭😭
دلم خیلی پر خونه هر چی از زندگیم بگم کم گفتم چه بدبختیای کشیدم هر وقت سمت طلاق رفتن نذاشتن هی کوتاه امدم الان دگه بخاطر بچه ها دارم میسوزمو میسازم
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام داستان مرجان میخونم خیلی حالم بد شد ب یاد خودم میوفتم جقدر نظر داشت ب زندگی خواھرش تا اخر خدا کشتش اگہ ایقد غصہ زندگی خواھرشو نمیخورد ج بسا خواھرش نظر نمیخورد بعضی وقتا حسادت چشم داشتن بہ زندگی کسی اون زندگی زیر رو میشہ (منم دقیق زمانی زدواج کردم کہ ھمہ حسرت منو میخوردن بخصوص خواھرام جنان بلایی سرم اومد ھمش نظر جشم بد بہ زندگیم بود من دلم میسوخت برا خواھرم دعوتش میکردم کہ احساس نکنہ من بالام و اون خیلی پایین وقتی میومد تو خونم پر جشماش اشک میشد تحمل خوشحالی منو نداشت جنان بلایی سرم اومد کہ الان دہ سالہ خانوادم دلشون کباب برا من ھمون خواھری کہ حسادت میخورد امروز ناراحت منہ ولی ج فایدہ با،حسادت نظر تنگی زندگی منو زیرو رو کرد کہ الان فقط زندہ ام دوست دارم یروز منم سرگذشت زندگیمو بزارم کہ بدونید خواھر ب خواھر کہ از ھمہ کس ب ادم نزدیکترہ جہ بر سر زندگی من اورد ) متنفرم از،مرجان فکرہ جایگاہ خودشہ ولی لحظہ ایی دلش تنگ اون خواھرش،مینا نمیشہ زرہ ایی دلش ب حال اون بجہ خواھرش نمیسوزہ بجاکہ محبت کنہ فکر جایگاہ خودشہ میگہ جایگاہ معلومہ جایگاہ تو جیہ جایگاہ تو بزرگ کردن بچہ خواھرتہ ایقد جش بہ زندگی مینا داشت تا اخر مرد ججور دلت اومد بری سر زندگئ خواھرت تازہ روداری ھم کنی اونا داغ دارن بہ جا ک محبت کنی ھی ایراد میکیری میکہ روسری درار قشنگ توجیح کن ب ارامی بہ محبت جایگاھی ندارئ اون اعتماد بہ کسی نداشتہ تو بردہ کہ خیالش راحت باشہ جایگاہ تو فعلن اینہ انتزار دارہ یہ شبہ بشہ مینا زمان زیادی میبرہ و بہ جا حسادت فعلن باید د داغ خواھرت و وظیفہ ایی کہ بہ گردنت ھست بپردازی خودتو بزار جا ااونا فکر کن بجہ خودتہ ھنو اینجور میکردی فکر المان رفتن بود ججور دلت اومد بری سر زندکی خواھرت اصلا داستان واقعیت ندارہ کفری شدم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
⚪️ درمان لاغری
لاغری معمولا از غلبه صفرا و سودا شکل می گیرد؛ در ابتدا باید مزاج خود را با تشخیص مزاج از متخصص تعیین کرده و انجام دستورات زیر به طور عمومی باعث افزایش وزن می شود :
🔺 مصرف هاضوم :
هاضوم جدا از اینکه به هضم غذا کمک کرده و مصرف آن معده را تقویت می کند باعث افزایش وزن خواهد شد.
🔺 حمام کردن :
اگر یک روز در میان به حمام بروید چاق می شوید. اگر هرروز حمام بروید لاغر می شوید.
اگر ناشتا حمام بروید لاغر و بعد از خوردن غذا باعث چاقی می شود.
🔺 مصرف سویق گندم، سنجد و برنج :
در روایات داریم که خوردن سویق باعث افزایش گوشت استخوان می شود.
🔺خوردن میوه در اول روز
⬅️ بزرگ شدن پروستات
🤌 علت ها :
نگهداری منیهنگام انزال
داروهای تاخیری
رابطه جنسی بدون انزال
تاخیر در تخلیه ادرار
ادرار نڪردن پساز رابطه جنسی
بی تحرڪی و نشستن مداوم
ایستاده نزدیڪی ڪردن یا ادرار ڪردن
بعد از انزال به پهلوی راست نخوابیدن
استبراء نڪردن پس از هر بار ادرار ڪردن
👈 علائم :
ڪاهش قدرت ادرار
زور زدن برای ادرار
قطره قطره آمدن ادرار
تڪرر ادرار
درد هنگام تخلیه منی
سوزش ادرار
👌 درمان :
نوره گذاشتن هفته ای دو بار و بعد از نوره حنا زدن حداقل دو ساعت
روغن مالی با بنفشه ڪنجدی
مصرف گردو
استفاده از روغن تخم ڪدو صبح و شب یڪ قاشق یا مصرف خود ڪدو
گزنه روزی سه قاشق
حجامت چاربند ماهی یڪ بار تا سه مرحله
استبراء همیشه
سرڪه و روغن زیتون بعد غذا
سڪنجبین روزی دو لیوان
سیاهدانه عسل روزی دو قاشق
اسفند شش بار شسته با آب سرد و یڪ بار با آب گرم و مخلوط شده با روغن گل سرخ شبی یڪ قاشق مرباخوری
سویق سنجد
داشتن رابطه جنسی منظّم
جلوگیری نڪردن از انزال و ادرار
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام ادمین عزیزوقت بخیر یه خواهردارم ۴۶ سالشه وحامله هست توی ۱۸ هفته رفت آنومالی گ
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید خانمی که عکس دست پدر شوهر ۶۵ ساله شون گذاشته بودن اون لکه های قرمز و بنفش به خاطر این هست که رگهای ریز زیر پوست پاره میشه حتما متخصص داخلی یا مغز واعصاب ببرین چون پدر شوهر من هم مدام دستهاش این شکلی میشد بنده خدا سکته کرده یه آلزایمر خفیف هم گرفته حتما دکتر ببرید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام خدمت شما ادمین گرامی ودوستان عزیزم عزیزی که عکس دست پدرشوهر شو گذاشتن حتما یه ازمایش بدن احتمال زیاد پلاکت خونشون پایینه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام عزیزم ان شاءالله همیشه سلامت باشید
❌❌خانمی لطف کردن جواب دادن که در مشهد خانم بنام نوری کارش حرف نداره و از شهرستان های دیگه برا درمان میان پیش ایشون
ولی آدرس و شماره تلفن یا اسم کوچک این خانم نوری را ندادن
ممنون میشم پیامم را بزارید تا آدرس دقیق بزارن
(دکتر برای لگن درد بود )
اجرتون با فاطمه زهرا س
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام در جواب خانمی که باردارن وکیست دارن من هم باردارم در سونو شش هفته کیست هفت سانتی داشتم دکتر گفت که نزدیکی نداشته باش وسیله سنگین بلند نکن وضربه به شکم نخوره در سونو دوازده هفته اندازه کیست سه ونیم سانتی متر شده بود دکت گفت کم کم خودش جذب می شه نگران نباش منم قبلا اصلا کیست نداشتم. الان هم شانزده هفتم بخاطر جفتم پایینه شیاف استفاده می کنم واستراحت. برام دعام کن نی نی سالم به دنیا بیاد
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
در جواب دوستمون که گفتن پای برادرزادشون زخم میشه خواستم بگم دختر من هم همینطور بود..از داروخانه روغن گلیسیرین گرفتم چند قطره گلاب و یک قطره آبلیمو اضافه کردم..و روزی چند بار به انگشتش میزدم..مخصوصا موقع خوابش...اگر بتونید بعدش جوراب پای بچه کنید خیلی بهتر هست...اما خداروشکر خیلی خوب شد..فقط حواستون به کفش هایی که براش میخرید باشه..کفش های جلو باز معمولا براشون خوب نیست..مخصوصا اگر لبه هاشون سفت باشه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام دوستان دوستانی که فردی از خانوادشون دچار اعتیاد هست راه کار میخواستن من یکبار تجربم رو توی کانال گذاشتم ولی بازم برای دوستان تازه وارد میدارم منم پسرم ۲۵ ساله ۸ ساله درگیر اعتیاد هست تمام راه هارو رفتم از روانشناسی طب سنتی کمپ زیر نظر دکتر ولی هیچکدوم جواب نداد طبق تجربه ای که به دست آوردم وهمه راه هارو رفتم اعتیاد بیماریه وشفای بیمار هم به دست خودشه وخدا نه شخص دیگه چون تا نخاد نمیشه اول خواستن خودش که اونم باید خدا یه نظری بکنه وشفا بده فقط دعا که خدا نجاتشون بده خودشون هم واقعا در عذاب وسختی هستن دلشون میخواد نجات پیدا کنند حریف مواد نمیشن دوستی گفته بود این چه حرفیه دست رو دست بذارید دعا کنید که نمیشه ولی در جوابش بگم کسی رو نمیشه تغییر دادو وادار به کاری کرد که دوست نداره وسخته براش فقط دعا توسل خدا کمک کنه راه برا پاکی وسلامتشون باز سه منم از نزدیک مشکلات شمارو لمس کردم خیلی سخته در تمام روز با خدا حرف میزنم و دعا و استغفار دارم خدا ریشه اعتیاد رو بکنه دل همه مادر پدرایی که تو غم اعتیاد عزیزانشون میسوزند رو شاد کنه برا حاجت دل منم یه صلوات بفرستید ممنون
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام وقتتون بخیر خانمی سوال کردن که یبوست دارن باید چه کار کنن ،منم داشتم یه بنده خدایی بهم گفت شبها سماق آسیب شده رویک قاشق با یک لیوان آب مخلوط کن وبخور از وقتی خوردم دیگه یبوست ندارم واصلا اذیت نمیشم هم برای کبد خوبه وهم شکم رو تقریبا کوچیک میکنه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان مینا یه جای دیگه دفترش نوشته بود : "ما در درون سینه هوایی نهفته ایم بر
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
. وقتی امیر اومد سمتم صداش کردم و ازش پرسیدم اون اقا که پشت پیشخونن اسمشون چیه؟ اخه خیلی قیافشون برام آشناست،
امیر با پوزخند پهنی گفت ایشون آقا پویان
پویا؟ خودش بود، همون "پ" دفترچه مینا؛ باید مطمئن میشدم
بلند شدم و رفتم کنار پیشخوان ایستادم ، پویا سرشو بلند کرد و به فارسی گفت کاری داشتین؟
گفتم اقا پویا؟ .
گفت بله بفرمایید
گفتم خواهرم خیلی از قهوه های شما تعریف میکردن، اخه قبلا پاتوقش کافه شما بود، زیاد اینجا می اومد باید بشناسینش،
پویا نگاهی عمیق به من کرد و نفسشو بیرون داد و بعد از مکث کوتاهی گفت، ایرانی اینجا کم نمیاد البته، ولی اکه میگین پاتوقش بوده که خب بله باید بشناسم.
گفتم مینا خواهرم خونشون نزدیک اینجا بود، قبل فوتش زیاد می اومد اینجا. تصادف کرد دو سال پیش حدودا ،
پویا سرشو بلند کرد و یه لحظه زل زد تو چشام ، با بهت ، ولی بعدش سرشو انداخت پایین و بعد چند لحظه گفت خدا رحمتشون کنه. و دیگه چیزی نگفت.
نگاه پویا و اون بهت تو چشماش مطمئنم کرد که خودشه ، همون "پ" دفترچه میناست..
از کافه اومدم بیرون، فکر میکردم باید فقط بفهمم "پ" کیه ولی حالا که فهمیده بودم "پ" کیه نمیدونستم باید چی کار کنم؟ اگه قرار بود کاری نکنم چه فرقی میکرد که اون کی باشه؟
تا خونه قدم زدم ، تو سرم هزار تا سوال بی جواب بود.
مینا تو دفترش نوشته بود از این وضعیت خسته شده و عذاب وجدان داره آزارش میده، نوشته بود هر بار که تو چشم بچه هام نگاه میکنم حالم از خودم بهم میخوره، هر بار که بچه هامو بغل میکنم احساس میکنم دارم الودشون میکنم. هربار که با بچه ها و حسام لحظات خوبی داریم و حسام با محبت نگاهم میکنه و میخنده دلم میخواد زمین دهن باز کنه و منو ببلعه.
نوشته بود چند باری دلش خواسته این رابطه رو تموم کنه ولی هم به محبتای پویا عادت کرده بودم هم هر بار که تلاشی میکرده که این رابطه رو کم و بعدش قطع کنم پویا دیوونه بازی در می اورد و میگفت میام جلوی در خونتون خودمو میکشم، جوری خودمو میکشم که تصویر جسدم هیچ وقت از جلوی چشمات کنار نره و همیشه عذاب وجدان مرگ منو داشته باشی. همیشه با این حرفا مانعم میشد ، باعث میشد دلم براش بسوزه و نتونم تمومش کنم. خودمم وابسته اش شده بودم و هر بار که عزممو جزم میکردم که تمومش کنم پویا با مظلوم نمایی و جلب ترحم من تصمیممو عوض میکرد.
مینا یه جا نوشته بود:
"به حسام گفتم ادکلنی که پ برام خریده رو تو حراج اخر فصل خریدم ولی حسام انگار باور نکرد چون رفت تو فکر و بعدش پرسید از کدوم فروشگاه خریدم و دقیقا چند خریدم؟ و کی رفتم خرید؟ و حتی پرسید چرا تنها رفتم خرید، گفتم تنها نرفتم با نگار رفتم. بعد حسام گفت چی شد که یهو رفتی همچین ادکلنی خریدی ؟ اونم با نگار؟ تو که سایه اونو با تیر میزدی؟ گفتم نگار اصرار کرد بریم منم رفتم دیدم بوش کردم دلم رفت خر شدم خریدم. حسام مشکوک نگام کرد و چیزی نگفت ولی تا اخر شب تو فکر بود. خدایا کمکم کن، ابرومو نریز،
مینا یه جای دیگه نوشته بود فکر کنم حسام یه شکایی کرده، چند وقته سوال پیچم میکنه، هی بهم میگه کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا ناراحتی؟ چرا خوشحالی؟ کی بود زنگ زد؟ چرا پس زود قطع کردی؟ نمیدونم باید چی کار کنم، نمیتونم فکر کنم، نمیتونم درست تصمیم بگیرم، خدایا عجب غلطی کردم، خدایا منو ببخش و نزار حسام چیزی بفهمه، خدایا یه فرصت دیگه بهم بده، قول میدم زن خوبی برای حسام ومادر خوبی برای بچه هام باشم.
تو صفحه های اخر مینا از ترساش گفته بود و از پشیمونی و عذاب وجدانش. میگفت دلم فقط ارامش میخواد. دیگه هیجان نمیخوام.
دلم میخواد فقط یه بار دیگه بدون ترس و عذاب وجدان کنار حسام و بچه هام باشم و از بودنشون لذت ببرم. خدایا چرا قدر چیزایی که داشتم نمیدونستم.
نوشته بود تو رابطه ای گیر کردم که نه راه پس دارم نه راه پیش ، میخوام همه چی رو اروم تموم کنم ولی پویا نمیذاره از اون ورم میترسم یهو رابطه رو قطع کنم و پویا دیوونه بازی در بیاره و کاری کنه حسام همه چیو بفهمه. حسام اگه بفهمه طلاقم میده ، بچه هام ، خدایا کمکم کن.
با خودم فکر کردم چرا تا حالا از جزئیات مرگ مینا چیزی نپرسیدم؟ چی شد که تصادف کرد؟ کجا تصادف کرد؟ با کی بود ؟ اصلا اگه تصادف نبوده باشه چی؟ اگه حسام بویی برده باشه چی؟ یعنی حسام؟ نه ممکن نبود، حسام عاشق مینا بود، حلقه اش هنوز گردنشه. عکساش هنوز به دیوار این خونس. این فکرا داشت دیوونم میکرد. عصر اون روز رفتم کنار الاله نشستم و براش از بچگیای خودم و مینا گفتم و سعی کردم ازش یه چیزایی بپرسم که بفهمم رابطه مینا و حسام چه جوری بوده ولی الاله که انگار قصدمو فهمیده بود چیزی نگفت و مثل همیشه به من روی خوش نشون نداد و تیرم به سنگ خورد.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عالم معاصر، آخوند ملا محمود عراقي (ره )، فرمود: مـن در اوايـل جـوانـي ، در بروجرد در مدرسه شاهزاده ، مشغول تحصيل علم بودم
هواي آن شهر مـعتدل است و در ايام نوروز باغات و اراضي آن سبز و خرم مي شود وآثار زمستان و برف و سرماي هـوا از بـين مي رود ولي دو فرسخ از شهر كه به سمت اراك برويم بلكه كمتر از دو فرسخ ، زمستان غالبا تا اول خرداد ثابت و برقراراست .
اوايـل فـروردين چون هوا را معتدل ديدم و درسها هم به خاطر رسومات نوروزتعطيل بود، با خود گـفـتـم قـبـر امـامزاده سهل بن علي (ع ) را كه در روستاي آستانه است ، زيارت كنم .
(آستانه از روسـتـاهـاي كزاز است و كزاز از بخشهاي اراك مي باشدو اين امامزاده در هشت فرسخي بروجرد واقع شده است .
) جمعي از طلاب هم بعد از اطلاع از قصد من ، همراه من شدند و با لباس و كفشي كه مناسب هواي بـروجـرد بـود پـيـاده بـيرون آمديم و تا پايه گردنه ، كه تقريبا در يك فرسخي شهر واقع است راه پيموديم .
در مـيـان گـردنـه بـرف ديـده مي شد، ولي به خاطر آن كه در كوهستان تا ايام تابستان هم برف مي ماند، اعتنايي نكرديم .
وقتي از گردنه بالا رفتيم ، صحرا را هم پر از برف ديديم ، ولي چون جاده كـوبـيده بود و آفتاب مي تابيد و تا رسيدن به مقصد بيش از شش فرسخ باقي نمانده بود، براه خود ادامـه داديـم .
بـا خـود حـسـاب كرديم كه دو فرسخ ديگررا در آن روز مي رويم و شب را كه شب چـهـارشـنـبـه بود، در يكي از روستاهاي بين راه مي خوابيم .
فقط يك نفر از همراهان از همان جا بـرگـشـت .
عصر به روستايي رسيديم و در آن جا توقف كرديم و شب را همان جا خوابيديم .
صبح وقـتـي بـرخـاستيم ، ديديم برف باريده و راه را بسته و مخفي نموده است .
با وجود اين وقتي نماز خوانديم وآفتاب طلوع كرد، آماده رفتن شديم .
صـاحـب مـنزل مطلع شد و ممانعت نمود و گفت : جاده اي نيست كه از آن برويد و اين برف تازه ، همه راهها را بسته است .
گفتيم : باكي نيست ، زيرا هوا خوب است و روستاها به يكديگر متصل هستند ومي توانيم راه را پيدا كنيم ، لذا اعتنايي نكرده و براه افتاديم .
آن روز را هم با سختي تمام رفتيم .
عـصـر وارد روسـتـايي شديم كه از آن جا تا مقصد، تقريبا كمتر از دو فرسخ مسافت بود.
شب را در خانه شخصي از خوبان ، به نام حاجي مراد خوابيديم .
صبح وقتي برخاستيم هوا به شدت سرد شده و برف هم بيشتر از شب گذشته باريده بود، اما ابري ديده نمي شد.
نـمـاز صبح را خوانديم و چون مقصد نزديك و شب آينده ، شب جمعه و مناسب بازيارت و عبادت بود و در وقت خروج ، هدف ما درك زيارت اين شب بود، بازبراه افتاديم ، به اين حساب كه بين ما و مـقـصد روستايي است كه متعلق به بعضي ازبستگان من مي باشد، اگر هم نتوانستيم به امامزاده بـرسـيـم ، مـي توانيم در آن روستاتوقف كنيم و من صله رحم كنم .
وقتي صاحب منزل قصد ما را فـهـمـيـد، مـا را از حركت باز داشت و گفت : احتمال از بين رفتن شما وجود دارد، بنابراين جايز نيست برويد.
گـفـتـيـم : از ايـن جا تا روستاي بستگان ما مسافت چنداني نيست و بيشتر از يك گردنه فاصله نـداريم و هواي آن طرف هم كه مثل اين طرف نيست ، بنابراين فقط يك فرسخ از راه برفي است و در يك فرسخ راه هم ترس از بين رفتن نمي باشد.
بـه هـر حال از او اصرار و از ما انكار و بالاخره وقتي اصرار كردن را بي فايده ديد، گفت :پس كمي صبر كنيد تا برگردم .
اين را گفت و رفت و در اتاق را بست .
وقـتي رفت ، به يكديگر گفتيم مصلحت در اين است كه تا نيامده برخيزيم و برويم ،زيرا اگر بيايد باز هم ممانعت مي كند، لذا برخاستيم تا خارج شويم ، اما ديديم در بسته است .
فهميديم كه آن مرد مـؤمـن بـراي آن كـه از رفتن ما جلوگيري كند، حيله اي بكاربرده و در را بسته است ، لذا مجبور شديم همان جا بنشينيم .
در همين لحظات طفلي راميان ايوان ديديم كه كاسه اي در دست دارد و مي خواهد از كوزه اي كه آن جا بود، آب ببرد به او گفتيم : در را باز كن .
او هـم بـي خبر از موضوع در را باز كرد.
به سرعت بيرون آمديم و براه افتاديم .
بعد ازآن كه از اتاق و حياط، كه بالاي تلي قرار داشت ، خارج شديم ، صاحب منزل ، كه براي انداختن برف بالاي بام رفته بود، ما را ديد و صدا زد: آقايان عزيز، نرويد كه تلف مي شويد.
بيچاره هر قدر اصرار كرد كه حالا كجا مي رويد؟ فايده اي نداشت و ما اعتنانمي كرديم .
وقـتـي اصـرار را بـي فايده ديد، دويد و صدا زد راه بسته و ناپيدا است و شروع به نشان دادن مسير نـمـود كه از فلان مكان و فلان طرف برويد و تا جايي كه صدايش مي رسيد،راهنمايي مي كرد و ما راه مي رفتيم .
مـسـافتي كه از آن روستا دور شديم ، راه را كه كاملا بسته بود، نيافتيم و بيخود مي رفتيم .
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 عالم معاصر، آخوند ملا محمود عراقي (ره )، فرمود: مـن در اوايـل جـوانـي ، در ب
#ادامه✅
.
گاه تا كـمر يا سينه به گودالهايي كه برف آنها را هموار كرده بود فرو مي رفتيم و گاه مي افتاديم و بدتر از هـمـه آن كـه ، رشته قنات آبي در آن جا بود كه برف و بوران اثرچاههاي آن را بسته بود و ترس افـتـادن در آن چـاهـهـا را هـم داشـتـيـم .
بـعلاوه آن كه ، راه نامشخص و برف هم غالبا از زانوها مي گذشت كفش و لباس هم مناسب با هواي تابستان بود.
گاهي بعضي از رفقا چنان در برف فرو مـي رفـتـند كه نمي توانستند خارج بشوند، مگر اين كه بقيه او را بيرون بكشند.
با وجود اين حالت چون هوا آفتابي وروشن بود، مي رفتيم .
در بين راه ، ناگاه ابرها به يكديگر پيوسته و هوا تاريك شد، بـرف و بـوران هم شروع شد و سر تا پاي ما را خيس نمود، اعضاي بدنمان ، از وزيدن بادهاي سرد و وجـود بـرف و بـوران از كار افتاد، به همين جهت همگي از زندگي خودنااميد شديم و به هلاكت خـود يـقـين پيدا كرديم .
با پيش آمدن اين حالت انابه و استغفاركرده و شروع به وصيت كردن به همديگر نموديم .
بعد از وصيتها و آمادگي براي مردن ، من گفتم : نبايد از فضل و كرم خداوند مايوس شدما بزرگ و ملجا و پناهي داريم كه در هر حال و زماني قدرت ياري و كمك ما را دارد،بهتر آن است كه به او استغاثه كنيم .
دوستان گفتند: اين شخصي كه مي گويي ، كيست ؟ گـفـتـم : امـام عـصـر و صـاحـب امر، حضرت قائم عجل اللّه تعالي فرجه الشريف را مي گويم .
تا ايـن سـخن را از من شنيدند، همگي به گريه افتادند و ضجه زدند و صداها را به واغوثاه وادركنا يا صاحب الزمان ، بلند نمودند.
ناگاه باد، آرام و ابرها پراكنده و آفتاب ظاهر شد.
وقتي اين وضع را ديديم بسيارخوشحال و مسرور شـديـم ، اما همين كه اطراف را نگاه كرديم ، ديديم در چهار طرف غير از كوه و تپه چيزي مشاهده نـمي شود و آن راهي كه بايد مي رفتيم ، مشخص نبود.
از ترس آن كه اگر برويم شايد راه را اشتباه كنيم و طعمه درندگان شويم ، متحيرمانديم .
در هـمـيـن حـال ناگهان ديديم كه از طرف مقابل بر بالاي بلندي ، شخصي پياده ظاهر شدو به طرف ما آمد.
همه خوشحال شده و به يكديگر گفتيم : اين همان گردنه اي است كه بين ما و منزل باقي مانده است و اين شخص هم از آن جا مي آيد.
او بـه طرف ما و ما به سمت او روانه شديم تا آن كه به يكديگر رسيديم .
شخصي بود به لباس مردم آن نواحي كه ما تصور كرديم از اهالي آن جا است و از او راه راپرسيديم .
گـفـت : راه همين است كه من آمدم و با دست اشاره به آن جايي كه اول ديده شد، نمود وگفت : آن هم اول گردنه است .
بعد از اين صحبتها از ما گذشت و رفت .
ما هم از محل عبور و جاي پاي او رفتيم تا به اول گردنه رسيديم و نفس راحتي كشيديم ، اما اثر قدم او را از آن مكان به بعد نديديم ، با آن كه از زمان ديدن او و رسيدن ما به آن جا، هواكاملا صاف و آفتاب نمايان و برف تازه اي غير از بـرف قـبـلي نباريده بود و عبور از ميان گردنه هم بدون آن كه قدم در برف اثر كند، ممكن نبود.
ضمن اين كه از بلندي ، تمام آن صحرا نمايان بود، و ما هر چه نگاه كرديم آن شخص را در آن بيابان هموار نديديم .
تمام همراهان از اين موضوع تعجب كردند! هر قدر در اطراف نظر انداختيم كه شايدجاي پايي پيدا كـنـيم ، ديده نشد.
حتي از بالاي گردنه تا ورود به روستاي خودمان كه نزديك به نيم فرسخ بود، همت را بر آن گماشتيم كه اثر پايي پيدا كنيم ، ولي با كمال تعجب پيدا نكرديم و نديديم .
پس از ورود به آن روستا پرسيديم : امروز اين جا و اين طرف گردنه ، برف تازه باريده ؟ گـفـتند: نه ، بلكه از اول روز تا به حال هوا همين طور صاف و آفتاب نمايان بوده است ،جز آن كه شب گذشته برف كمي باريد.
از ديـدن ايـن امـور غـيـر طبيعي و آن اجابت و دستگيري بعد از استغاثه ما، براي من وبلكه همه هـمراهان هيچ شكي در اين كه آن شخص ، آقا و مولا حضرت ولي عصرارواحنافداه ، يا آن كه مامور خاصي از آن درگاه بوده است ، نماند
كمال الدين ج ، ص 110، س 3.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
خواهرم منم یه هم وطنم که خیلی به کمک نیاز دارم
برادر جوانم پیسی گرفته که بشدت غصه دار هستیم
اول ازتون میخوام که برامون دعا کنید و مشکل منم مطرح کنید
دوستی نوشته بودن خورشت چغندر با گوشت گاو بخوره خوب میشه..نمیدونم چ جوری درست کنم..ممنون میشم اگه لطف کنید و دستور تهیه ش رو از دوستان بگیری
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام خدمت دوستان گل کانال
ببخشید یه خانمی اومده بود گفته بود برای چاقی صورت قرص آنادرم بخوریم من رفتم تهیه کردم ولی روش ننوشته چاقی صورت نوشته جوانساز میخواستم ببینم ایشون خوردن صورتشون چاق شده یا نه واینکه روش نوشته روزانه دوتا قرص حالا نمیدونم این دوتا قرص را یه جا بخورم یا یکی صبح یکی شب
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اول تشکر میکنم از ادمین محترم بخاطر کانال خوبتون 🙏وتراخدا سوال من را اورژانسی بزارید من چند ساله میگرن دارم گفتند بوتاکس کنم الان دوهفته هست که بوتاکس کردم الان سمت چشم راستم افتادگی پلک پیدا کردم خیلی ناراحتم ترا خدا راهنماییم کنید کسی اطلاعاتی داره در اختیارم بذاره و واقعا رفع میشه خیلی عذاب میکشم وهمش میگم چرا انجام دادم😔 اگه کسی راه حلی داره بهم بگید ممنونم از لطفتون 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید میشه لطفا سوال منوارژانسی بزارید گروه آخه خیلی درد دارم من حدودا دوماهی میشه یبوست دارم دکترهم رفتم بهم دارو داده امامشگل من اینه که مقعد من براثریبوست یه زره زده بیرون الان به محض اینکه میرم دسشویی خیلی خیلی درد داره نمیدونم چکارکنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم عزیز وگرامی
ممنونم از کانال بسیار عالیتون
میخواستم این پیامو اورژانسی داخل کانال بذارین
وعاجزانه تقاضا دارم عزیزان تجربیات خودشونو در اختیارم بگذارند
عاقبت همگی بخیر انشاءالله
دخترم کیست آندومتریوز داره
چکار کنیم ک درمان بشه؟
واقعا التماس دعا
خییییلی گرفتارم برام از امام زمان حاجتمو بخواهید😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
بیزحمت سوال من هم اورژانسی هست برام بذارید تو گروه......من خانمی چهل ساله هستم چهار سال پیش مریضی عصب پنجم سه شاخ که فک پایینی هم درگیرش بود گرفتم ولی خودم نمیدونستم چه مریضی هست برای همین همش به دکترهای متخصص دندانپزشک مراجعه میکردم اونها هم گفتن مشکلی ندارید تا بالاخره یک ماه پیش به دکتری مراجعه کردم اون تشخیص داد کمی دارو بهم داد خوبه ولی کامل بهتر نشدم وقتی درد من رو میگیره خیلی وحشتناک هست و نمیتونم غذا بخورم خیلی هم لاغر شدم دیگه چند روز دیگه هم ماه مبارک رمضان هست میخوام روزه بگیرم .....تو گروه کسی هست که درگیر این بیماری شده باشه ودرمان دائمی انجام داده باشد بیزحمت زودتر جوابم بدید تا از نگرانی در بیاد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستای گلم
حال روحیم خیلی خرابه ...
چند وقته خیلی بدبینم.خیلی زوم میکنم رو حرفا و کارای بقیه و خیلی عصبانی میشم ازهمه.جوری ک نمیتونم خیلی از رفتارا رو تحمل کنم و بی تفاوت بشم.فکر میکنم همه تو حرفاشون منظور بدی دارن.اینجوری هستا ولی من خودم زیادی بزرگش میکنم برا خودم.مثلا خونه مادرشوهرم میرم از رفتارای خودش و دخترش حالم بد میشه تحمل میکنم چیزی نمیگم ولی اخرش با شوهرم دعوا میکنم.حرفای بدی ب خودش و خانوادش میزنم.حتی با خواهرمم قطع رابطه کردم.تحمل ادما و رفتار و کاراشون برام سخته.تا میرم تو رختخواب چند دقیقه ی بار ترس از مردن و نیست شدن میاد سراغم جوری ک بخودم میام یا در حال ناله کردنم یا اینکه محکم دارم میکوبم تو پیشونیم ک فکرش از سرم بره بیرون.بیرون خوش و خرمم ولی میام تو خونمون کلا میریزم بهم.دوس دارم این خونه رو با کل وسایلش بزارم برم.هر چی هم ب شوهرم میگم بدیم مستاجر و بریم قبول نمیکنه.اسمم باشه لیلی ...ک جواب دوستان رو راحت پیدا کنم😰
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
به نام خدا و ضمن سلام وخسته نباشید به همه هم گروهیها و مدیر محترم گروه ببخشید من هم مثل بقیه یه سوال داشتم می خواستم بپرسم که من چه کار کنم که مادر مهربانی باشم دست خودم نیست یه موقع هوایی به یه دونه پسرم گیر می دم واذیتش می کنم من آدم نماز خون و قرآن خونی هستم ولی از خودم خیلی بدم می یاد چون به پسر ۹,سالم گیر می دم وبهش فروش می دم واعصابشو خورد می کنم تو هفته یکی یا دو روز خونه هست چون بچه خیلی شلوغیه وحرف گوش نکنی هست دایم روی اعصابم منم تا میتونم دعواش می کنم بهش ببخشید فوش می دم و باهاش لج می کنم وبهش بی محلی می کنم ولی از عواقبش میترسم تو رو خدا کسی مثل من تا حالا بوده چه جوری دست از این کارم بردارم باهاش مهربونم باشم تا خوب بزرگ بشه پاینده بهتری داشته باشه می شده منو راهنمای کنید چه کار کنم لطفاً زودتر با تشکر التماس دعا🙏
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 🌸🍃
سلام بر دوستان.. داستان مرجان هنوز تمام نشده دارم میخونم.. میخواستم بگم مرجان خانوم خیلی خوبه که بعد گذشت 30 سال به بالا میشه این اتفاقا خیلی خوب ذهنتون مونده.تا اینجای داستانو که خوندم نمیخوام ناراحتتون کنم ولی فک میکنم شما نرفتی زندگی بچه های خواهرت سرو سامون بدی وباری از دوش حسام برداری اینطوراز حرفاتون برداشت کردم که از اول زندگی مینا شما افسوس زندگیشو خوردی شوهر خوب. وداشتن بچه هم پسر وهم دختر واینکه شما فقط در جا میزدی وخودت مقصر بودی باید از خواهرت درس میگرفتی نه افسوس زندگیشو بخوری.. خلاصه شما رفتی فقط بخاطر خوشی خودت با خودت فکر کردی شوهر خوب وبچه وخونه وموقعیت خوب چرا نری... همون وقتی که مینا بهت پیشنهاد داد بری آلمان میرفتی خیلی موقعیت خوبی بود..حالام رفته بودی باید سعی میکردی مادر خوبی برای بچه ها باشی نه اینکه همه چیو تو خونه جابجا کردی حداقل تا یه سال دست به چیزی نمیزدی. چه جور خواهری بودی چطور دلت میومد با بچههاش وشوهردلشکستش کلکل کنی باید از خدات هم میبود اینقد عاشق خواهرت بوده و تورو قبول کرده بود بری.خیلی اعصابم بهم ریخت.. میخوام بگم به خانوما خیلی بده افسوس بخورید که کی چی داره ومن ندارم باید برای بقیه خوشحال باشیم که خدا به ما هم بده.. واقعا متاسفم برای بعضیا.. در پناه خدا باشید🌹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🛑 بالاخره جاریم بعد ۲سال اعتراف کرد 🛑
🌺🌺تا دو سال پیش صورت جاریم اینقد افتاده و لاغر بود 😣 ولی الان نگاش کنی هلوی شده برای خودش🥰🥰 نامرد راز چاقی صورتشو نمیگفت 😁 تا دو روز پیش دوباره ازش پرسیدم گفت دیوونم کردی بیا تو این کانال عرض یک هفته صورتت تپل میشه 🤩🤩 بدونه بازگشت🤩🤩
😉😉الان میفهمم چرا صورتش اینقد تپل و صاف شده بود😉😉 رازش اینجا بود👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/130941130C4772249a2b