#نکات_سلامتی 🍎
🤱 #تغذیه در #دوران_شیردهی
☀️ #غذای_مادر باید بسیار چرب باشد تا هم از یبوست دوران شیردهی (که به دلیل کاهش رطوبت و چربی ایجاد میشود) جلوگیری کند و هم باعث چرب شدن شیر مادر و سیر شدن نوزاد میشود و در رشد نوزاد هم بسیار مؤثر است.
☀️ مصرف شیر به همراه روغن حیوانی، کلّه پاچه، تخم مرغ سرخ شده در روغن حیوانی زیاد، کاچی چرب، زیره جوش (آرد تفت داده با روغن، عسل، تخم مرغ)، کباب گوسفندی به همراه دنبه زیاد، آبگوشت، روغن زرد و عسل، حلیم، شیرعسل، شیر و زرده تخم مرغ، شیربرنج و مغزها از بهترین غذاها هستند.
☀️ نکته بسیار مهم
به هیچ عنوان غذای سرد نباید استفاده شود. #نفخ_نوزاد، #افسردگی_پس_از_زایمان، #نازایی و #سرد_شدن_رحم، #کم_خونی و #پوکی_استخوان_مادر و #خشک_شدن_شیر از عوارض خوراک سرد است.
🧀 #لبنیات، چه کسانی کمتر از لبنیات استفاده کنند؟
🥛 طبع لبنیات سرد و تر میباشد و خوردن آن برای افراد سرد و تر و یا به اصطلاح بلغمی خوب نيست و بهتر است همراه مصلحات مصرف شود.
🧕 خوردن لبنیات برای #زنان که اکثرا مزاج سردی دارند،موجب چاقی و ابتلا به #بیماری_های_مفصلی می شود و بخصوص اگر در شب مصرف شود به علت اینکه طبع شب نیز سرد هست موجب #درد_بدن، #ورم و #التهاب می شود.
👤 افرادی که از بیماریها و ناراحتی های زیر رنج می برند، باید تا حد امکان از مصرف لبنیات پرهیز نموده و در صورت مصرف، همراه با گردو، خرما، زنیان، پونه کوهی و گلسرخ استفاده نمایند:
#درد_مفاصل
#یبوست
#سنگ_کلیه، مثانه و مشکل #کیسه_صفرا
#نفخ_معده، #باد_روده و #میکروب_معده
#لک_سفید ( #برص یا #پیسی )
عفونت و #ترشح_زنانگی
#کیست_تخمدان
#درد_قاعدگی و شکم درد
#اختلالات_قاعدگی
#شب_ادراری_کودکان
#صرع و #تشنج
افسردگی و ناراحتی اعصاب
پرخوابی
#آلزایمر یا فراموشکاری
#پارکینسون یا رعشه و لرزش بدن
نفس تنگی، #آسم و #سینوزیت
#کم_کاری_تیروئید
👌 شیرطبیعیگاو نسبت به سایر لبنیات مفیدتر می باشد و می توان با عسل آن را میل کرد
#حرف_اعضا 🌸🍃
❌❌❌❌سلام حبیبه خانم عزیز این پیام رو در جواب خانمی که گفتن بچه اشون سندرم هستن عزیزم نگران نباش من تو بارداری دومم بهم گفتن بچه ات سندرم هست چون هر دوتا غربالگری این رو نشون داده بود بعد که آمینو سنتز شدم که بعد از یک ماه انتظار جواب اومد گفتن بچه اتون سالمه و سونو هم انجام دادیم شکر خدا پسرم هیچ مشکلی نداره والان پنج سالش هست عزیزم اصلا خودت رو ناراحت نکن اینا یکمی هم بخاطر اینکه جیب مردم رو خالی کنن به هر روشی مردم آزار میدن من موقعی که داشتم آمینو سنتز میشدم حدود بیست نفر بودیم که خدا شاهده موقع گرفتن جواب آزمایش چند نفرشون رو دیدم شکر خدا همه سالم بودن و جالب اینجاست که بعد من دوتا جاریهام هم باردار شدن و مثل ما همین مراحل رو طی کردن وبچه های اونا سالم هستن شکر خدا و این موضوع باعث شد که از خیلیها پرس جو کنم تقریبا با همه مردم بینوا این کار کردن وباعث ناراحتی و خالی کردن جیب مردم بیچاره شدن
خودتون رو ناراحت نکنید من نمیگم آزمایشات رو انجام ندید ولی به خودتون استرس ندید با توکل به خدا همه مراحل رو پیش برید.ببخشید که طولانی شد❤️❤️
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.خدمت همه عزیزان.عزیزی که بهتون گفتن بچه تو راهیتون سندرم داون داره.خواهر گلم علاوه بر خودم ۴تا از اشناهامونم همین حرف رو بهشون زدن.خدا میدونه چقدر استرس داشتم.ولی من ازمایش خون دادم دکتر متخصصی که رفتم گفت که آزمایش امنیو سنتز نده چون ممکن بود آمپول به جنین بخوره و موجب سقط بشه.چون من توی۴ماهگی رفتم گفت بچه بزرگه .شکر خدا هم خودم و هم اون آشناها ازمایششون سالم بود و الانم بچه ها به لطف خدا مشکلی ندارن.توکلت به خدا باشه.خواهر عزیزی که مشهد ساکن هستین و اسمتون معصومه اگر رفتین حرم به امام رضا سلام منم برسون😭بگو صدامو میشنوی و کاری برام نمیکنی.بگو خیلی منتظر معجزشم.رومو زمین نندازه.عزیزان توی ماه رمضان سر سفره افطاربا قلب پاکتون همدیگه رو فراموش نکنیم.منم دعا کنید😭کاری از دست خودم بر نمیاد😔شفای تمامی مریضها و رفع مشکلات ریز و درشت همه عزیزان صلوات🤲📿
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام دوستان خواهر زادم دوسه ساله صورتش لک سفید زده دکتر هم رفته پماد و شامپو داده اما فایده نداشته کسی میدونه چیه و چه درمانی داره
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان . همسایه ها زنگ زدن امبولانس اومد بردنش بیمارستان ، گفتن خونریزی داخل دار
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
حسام گفت پس همون خونه بابات پیش کس و کارت بمون لازم نکرده برگردی با ما المان، اروم و قاطع گفتم خدا خیرت بده حسام اتفاقا خودمم همین تصمیمو داشتم نمیدونستم چه جوری بگم.
حسام گفت خداروشکر ما ام از دست اخلاق گندت راحت میشیم.
اون شب حسام منو رسوند خونه پدرمو و خودشون رفتن.
احساس میکردم حسام حرفمو جدی نگرفته و گذاشته پای حاظر جوابیم توی دعوا ولی باید بهش میفهموندم که تصمیمم جدیه.
فرداش عصر مادر شوهرم و زندایی اومدن و خواستن که با من صحبت کنن که مشکل حل شه
وقتی من مشکلاتمو گفتم مادرشوهرم گفت من با حسام حرف میزنم خودشو جمع وجور کنه تا دو سه سال دیگه بچه دار بشید، گفتم حسام منو ددست نداره، بچه ای که من مادرش باشمم دوست نداره، قبلا بهم گفته اگه حامله شم بچمو میکشه، من یه عمر خواسته نشدنو با تمام وجودم لمس کردم نمیخام بچمم اینو تجربه کنه. دلم میخواد از مردی بچه دار بشم که من و بچمو دوست داشته باشه. اون روز خیلی صحبت کردیم
گفتم تو هر کاری میکنی واسه بچه هات میکنی ، هم تو عاشق اونایی هم اونا عاشق تو، من چی دارم اینجا؟ کی تو این خونه منو دوست داره؟ حسام من نمیخوام تو بی کسی و تنهایی پیر شم و به هیچ کدوم از آرزوهام نرسم. من ارزو دارم ادامه تحصیل بدم سه سالم صبر کددم تا شرایط بهتر شه,الان دیگه میخوام برم دانشگاه
حسام گفت من مسئول آرزوهای تو نیستم مرجان، الانم واقعا شرایطشو ندارم تو رو به ارزوهات برسونم.
این حرف حسام مثل پتک تو سرم خورد و منو به خودم اورد، حسام راست میگفت اون مسئول ارزوهای من نیست، من خودم باید برای ارزوهام تلاش کنم، فقط من مسئول ارزوهای خودمم، اون شب تا صبح بیدار بودم و فکر میکردم ، من اشتباه کردم، تموم زندگیمو اشتباه کردم که فکر کردم که با ازدواج میتونم به ارزوهام برسم و هربار بدتر از قبل شکست خوردم و هر بار با هر ازدواج از ارزوهام دورتر شدم،
روزای بعد از اون شب خیلی با خودم کلنجار رفتم، خیلی فکر کردم، به حسام و بچه هاش نگاه میکردم و مطمئن میشدم من تو زندگیشون جایی ندارم، اون روزا داشتم همه جرئتمو جمع میکردم برای گرفتن سخت ترین تصمیم زندگیم، یادمه تعطیلات سال نو بود و حسام مدتی بود پول جمع کرده بود که بتونیم بریم ایران، ایران رفتنمون جدی شده بود و منم تو تصمیم جدی بودم.
روزای قبل رفتنمون با بودجه ای که حسام کنار گذاشته بود رفتم برای همه سوغاتی خریدم و بسته بندی کردم و وسایل جمع کردیم و منم وسایلامو جمع کردم، به کسی چیزی نگفتم ولی میدونستم که دیگه نمیخوام برگردم اینجا، اونچیزایی که میتونستم با خودم ببرم رو تو چمدون گذاشتم و میدونستم بقیه رم حسام می تونه بفرسته برام.
روزی که داشتم برای همیشه ازون خونه می اومدم بیرون، به همه جاش نگاه کردم و تو گوشه گوشه اش ارزوهای خاک شدمو دیدم. ارزوی داشتن شوهری که دوسم داشته باشه، ارزوی درس خوندن، ارزدی زندگیی که همه حسرتشو بخورن ، اما حالا داشتم با حسرت همون گذشته خودم اونجا رو ترک میکردم. به هیچ کس چیزی نگفته بودم، میخواستم تو عمل انجام شده قرار بگیرن.
برگشتیم ایران، همراه بچه ها ، از پشت اون شیشه به مریم و مامانم نگاه کردم و روزیو یادم اومد که خودم اون ور شیشه بودم و داشتم به زندگی مینا حسرت میخوردم. من همه چیمو باخته بودم ولی هنوز زنده بودم و فرصت زندگی و جبران گذشتمو داشتم.
از فرودگاه رفتیم خونه ما و شام خوردیم، آخر شب که حسام و بچه ها میخواستن برن خونه مامان حسام بهش گفتم من دوست دارم خونه خودمون بمونم، عیب نداره تو و بچه ها بدون من برید خونه مامانت؟حسام مردد نگاه کرد و گفت باشه هر جور راحتی و زیر نگاهای پر از سوال مادر شوهرم و خانواده ام حسام و بچه ها و مادر وهرم رفتن خونه و بعد از ینکه با خانواده ام تنها شدم ، سوالا شروع شد: دعوا کردین؟ چی شده؟ مشکلی دارین؟ گفتم نه دلم میخواست یه کم تنها باشم تو خونه پدریم، پیش خانواده واقعیم.
اون شب وقتی بعد از سه سال دوباره تو اون اتاق خوابیدم تحساس کردم همش همینه ، هرکاری که فکر میکنم بای خوشبخت شدنم لازمه انجام میدم ولی بازم تهش شکست خورده و تنها به همین اتاق میرسم، فرداش وقتی با مریم تنها شدم قضیه رو بهش گفتم، دیگه دلم طاقت نداشت اینو به کسی نگم، بهش گفتم دیگه نمیخوام برگردم المان و میخوام از حسام جدا شم و همینجا بمونم، از شرایط زندگیم اونجا بهش گفتم و گفتم که چقدر تنها بودم و حسام و بچه هاش دوسم ندارن.
مریم که با شنیدن حرفام بهم ریخته بود بهم گفت عجله نکنم و بزارم مامان و بابا یا احمد اقا با حسام حرف بزنن، ولی مگه میشد اون همه مشکلو با حرف زدت درست کرد؟ گفتم مریم حسام منو دوست نداره و با حرف زدن احساسش تغییر نمیکنه.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین 🌸🍃
وجوب روزه✅
پرسش :گرفتن روزه برای مسلمانان چه حکمی دارد؟
پاسخ :در هرسال واجب است همه افراد مکلّف یک ماه مبارک رمضان را روزه بدارند.
تعریف روزه✅
پرسش :روزه در اصطلاح شرع به چه معنا میباشد؟
پاسخ :روزه آن است که انسان براى اطاعت فرمان خدا، از اذان صبح تا مغرب، از چیزهایى که روزه را باطل مىکند خوددارى کند.
اهمیّت روزه در اسلام
پرسش :جایگاه روزه در دین اسلام چگونه میباشد؟✅
پاسخ :روزه یکی از عبادتهای مهمّ اسلامى است که در هرسال تنها به مدّت یک ماه، ماه مبارک رمضان، بر مسلمانان واجب میشود؛ و یکى از بهترین روشهای خودسازى و تهذیب نفس است. روزه از معدود عباداتى است که گناه بزرگ ریا و خودنمایى نمیتواند در آن نفوذ کند; زیرا شخصى که اهل روزه است و لیاقت بار یافتن به این ضیافت الهى را دارد هرگز بهغیراز خدا به دیگرى فکر نمیکند و شخصى که لیاقت این عبادت بزرگ را ندارد و اهل روزه نیست، بلکه اهل ریا و خودنمایى است، لازم نیست روزه بگیرد و تظاهر کند، بلکه بدون اینکه روزه بگیرد بهدروغ خود را روزهدار نشان میدهد! روزه از ارکان پنجگانه اسلام، ابزار رسیدن به تقوا، سپر آتش جهنّم، موجب سلامتى انسان و خلاصه یکى از بهترین ابزار ترقّى و قرب الى الله است.
تفاوت بین خواب، جنون و اغماء ✅
پرسش : تکلیف فرد خوابیده، مجنون و بیهوش در مورد روزه چیست؟
پاسخ :معمولاً خواب اختیاری است و جنون اختیاری نیست، اما اغماء نه جنون است و نه خواب. روایات متعددی داریم که روزه ازآنها ساقط است اما در مورد اغماء اگر نیمی از روز باشد و قبل از آن نیت کرده باشد احتیاط واجب آن است که قضا کنندامااگرتمامروز باشد از او ساقط است.
عدم لزوم اجازه شوهر و پدر برای روزه رمضان✅
پرسش :آیا رضایت پدر یا شوهر برای روزه گرفتن لازم میباشد؟
پاسخ :روزه ماه مبارک رمضان واجب است و در تکالیف واجب، رضایت و عدم رضایت ایشان شرط نیست و فرد باید طبق تکلیف خود عمل کند و روزه بگیرد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خانما آب سبزی رو اصلا چطور میشه گرفت من با آبمیوه گیر هم نتونستم آب سبزی رو بگ
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان میشه پیامارا وقتی مینویسید ی دور بخونید ک غلط نداشته باشن .
میشه ادرس دکتر ک میدید دقیق شهر و خیابون و اسم و قامیل را بگید همینجوری نگید فلان دکتر ادرس دقیق بگید و تخصص دکتر را ذکر کنید
میشه تو جواب سوال ها اشاره کنید ب چ سوالی دارید جواب میدید
میشه انقد جان عزیزانمان و امام ها را قسم ندید ک جواب سوالمونا بدین هرکی بتونه مطمئن باشید کوتاهی نمیکنه
خواهشا خواهشا دقت کنید 🔴
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام دوست عزیزی که بدنش خارش داره احتمالا به زنجفیل حساسیت دارن یا اینکه گرمی بدنشون زیاد شده پیش ی دارو گیاهی برید راهنمایی میکنن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام دوست عزیزی ک راه حل برا خون دماغ شدن میخواد بنظرم دکتر مراحعه کنن اگه لازم باشه رگ را میسوزونن وگرنه پماد و اینا میدن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام دوست عزیزی ک راجبه ماشین لباسشویی ال جی سوال پرسیدن
ی تعمیرکار بیارید و بگید برنامه های لباسشویی را تنظیم کنه براتون
پودر ماشین لباسشویی تست عااااااالیه بهترین مارک با بهترین پاک کنندگی خیلی خوبه برا ی بارم شده امتحان کنید 👌
زیاد تاید بریزید ماشین ظرفشویی خراب میشه
برای پاک کردن لک لباس های سفید پرده و ... دامستوس سبز هم خیلی خوبه هم برا لباس هم پاک کردن چربی ها و شیشه های کابینت اگه چرب هستن
مایع غلیظ هست با ی کم اب مخلوط کنید بعداز پاک کردن سطح مورد نظر با ی دستمال نمدار تمیز کنید
من الکی مارکی را تبلیغ نمیکنم تا مطمئن نشم خوبه به کسی معرفی نمیکنم پس با خیال راحت استفادشون کنید 😁
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خون بعد مدفوع
من تجربه داشتم
یا همورویید داخلیه که چند بار خون زیاد دفع میشه
یا کولیت زخمیه
هیچ کدوم خطرناک نیست
حتما دکتر برو
ازمایش بررسی خون داخل مدفوع میده
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خیانت همسر
شما خانم مطلع باش همسرت داره به خودش خیانت میکنه
مگه پادشاهان که حرمسرا داشتن نمردند؟
شما فقط لحظه لحظه در فکر تولید عمل صالح باش برای آخرتت
عضو کانال محمدحسین فلاح بشو
روانشناس هست
خیلی کمکت میکنه کلیپ هاش
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
مكرر شنيده بودم كه يكى از اخيار زمان به نام حاج محمد على فشندى تهرانى ، توفيق تشرف به خدمت حضرت بقية اللّه - عجل اللّه تعالى فرجه - نصيبش شده و داستانهايى دارد دوست داشتم او را ببينم و از خودش بشنوم .
در ماه ربيع الثانى 95 در تهران ، حضرت سيدالعلماءالعاملين حاج آقا معين شيرازى دامت بركاته - را به اتفاق جناب حاج محمد على مزبور ملاقات نمودم ، آثار خير و صلاح وصدق و دوستى اهل بيت عليهم السّلام از او آشكار بود، از آقاى حاج آقا معين خواهش نمودم آنچه حاجى مزبور مى گويد ايشان مرقوم فرمايند. اينك براى بهره مندى خوانندگان اين كتاب عين مرقومه ايشان ثبت مى شود:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
(زيارت در مرتبه اولى ) قريب سى سال قبل عازم كربلا شديم براى زيارت اربعين ، موقعى بود كه براى هر نفر جهت گذرنامه چهارصد تومان مى گرفتند، بعد از گرفتن گذرنامه ، خانواده گفت من هم مى آيم ، ناراحت شدم كه چرا قبلاً نگفته بود، خلاصه بدون گذرنامه حركت نموديم و جمعيت ما پانزده نفر بود چهار مرد و يازده زن ويك علويه همراه بود كه قرابت با دو نفر از همراهان و عمر آن علويه 105 سال بود، خيلى به زحمت او را حركت داديم و با سهولت و نداشتن گذرنامه ، خانواده را از دو مرز ايران و عراق گذرانديم و كربلا مشرف شديم قبل از اربعين و بعد از اربعين ، به نجف اشرف مشرف شديم و بعد از 17 ربيع الاول قصد كاظمين و سامرا را نموديم آن دو نفر مرد كه از خويشان آن علويه بودند از بردن علويه ناراحت بودند و مى گفتند او را در نجف مى گذاريم تا برگرديم ، من گفتم زحمت اين علويه با من است و حركت نموديم در ايستگاه ترن كاظمين براى سامرا جمعيت بسيار بود و همه در انتظار آمدن ترن بودند كه از كركوك موصل بيايد برود بغداد و بعد از بغداد بيايد و مسافرها را سوار كند و حركت كنند و با اين جمعيت تهيه بليط و محل بسيار مشكل بود.
ناگاه سيد عربى كه شال سبزى به كمر بسته بود نزد ما آمد و گفت حاج محمدعلى ! سلام عليكم ! شما پانزده نفر هستيد؟ گفتم بله ، فرمود: شما اينجا باشيد اين پانزده بليط را بگيريد، من مى روم بغداد بعد از نيمساعت با قطار برمى گردم ، يك اطاق دربست براى شما نگاه مى دارم شما از جاى خود حركت نكنيد. قطار از كركوك آمد و سيد سوار شد و رفت .
بعد از نيم ساعت قطار آمد، جمعيت هجوم آوردند، رفقا خواستند بروند من مانع شدم ، قدرى ناراحت شدند، همه سوار شدند آن سيد آمد و ما را سوار قطار نمود يك اطاق دربست تا وارد سامرا شديم آن آقاسيد گفت شما را مى برم منزل سيدعباس خادم و رفتيم منزل سيدعباس ، من رفتم نزد سيدعباس گفتم ما پانزده نفر هستيم و دو اطاق مى خواهيم و شش روز هم اينجا هستيم چه مقدار به شما بدهم ؟
گفت يك آقاسيدى كرايه شش روز شما را داد با تمام مخارج خوراك و زيارتنامه خوان ، روزى دو مرتبه هم شما را ببرم سرداب و حرم .
گفتم سيد كجاست ؟ گفت الا ن از پله هاى عمارت پايين رفت . هرچند دنبالش رفتيم او را نديديم گفتم از ما طلب دارد پانزده بليط براى ما خريدارى نموده ، گفت من نمى دانم تمام مخارج شما را هم داد.
خلاصه بعد از شش روز آمديم كربلا نزد مرحوم آقا ميرزا مهدى شيرازى رفتم و جريان را گفتم سؤ ال نمودم راجع به بدهى نسبت به سيد، مرحوم ميرزا مهدى گفت با شما از سادات كسى هست ؟ گفتم يك علويه است . فرمود او امام زمان عليه السّلام بوده وشما را مهمان فرموده .
حقير گويد: و محتمل است كه يكى از رجال الغيب يا ابدال كه ملازم خدمت آن حضرتند بوده است .
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🥰باورت میشه تپلی صورت اینقدر آسون بوده به طوریکه تو خونه هم انجام میشه🤯🤯
⚡کاملا گیاهی و ارگانیک
⚡فقط با یک دوره بدون بازگشت
رو مبل خونتون بشینید و صورتتون رو تپل کنید 😊😊😊😊
👈پیکیج متفاوت ویژه بانوان و آقایان
اگه میخوای عید و تپل باشی بزن رو لینک زیر 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3576169084C1c31877d1d
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ مكرر شنيده بودم كه يكى از اخيار زمان به
#ادامه
.
بركات احسان به سادات غرض از نقل اين داستان بيان اهميت احسان به سلسله جليله سادات خصوصا علويه ها كه علاوه بر ثوابهاى آخرتى و شفاعت ، آثار دنيويه و بركات ظاهريه هم دارد چنانچه در اين داستان چون حاج محمد على نسبت به آن علويه بروز ارادت و احسان و خدمتگذارى داد چگونه تلافى شد و يك نفر از عباد صالحين رجال الغيب يا ابدال ماءمور مى شود براى يارى كردن او و همراهانش وسپس ضيافت شش روزه در سامرا و مرحوم آيت اللّه محمد مهدى شيرازى - اعلى اللّه مقامه - به دل روشنش دانست كه اين الطاف از بركات آن علويه بوده است .
و ثقة الاسلام حاج ميرزا حسين نورى در كتاب ((كلمه طيبه )) چهل روايت و حكايت از مدارك معتبره در فضيلت و بركات احسان به سلسه سادات نقل كرده است و تبركا يك داستان از آنها نقل مى شود.
بدهى سادات به حساب على (ع ) به اسانيد متعدده نقل شده است از ابراهيم بن مهران كه گفت در همسايگى ما در كوفه مردى بود به نام ابوجعفر و هرگاه شخصى علوى از او چيزى مى خواست فورا به او مى داد اگر قيمت آن را داشت از او مى گرفت و اگر نداشت به غلامش مى گفت بنويس اين مبلغ را در حساب على بن ابيطالب عليه السّلام و مدتى طولانى حال او چنين بود تا اينكه فقير و مفلس شد و در خانه نشست و در دفتر خود نظر مى كرد پس اگر مى يافت يكى از بدهكاران خود را كه زنده است كسى را نزد او مى فرستاد تا آن مال را از او بگيرد و به آن معيشت مى نمود و اگر مى ديد مرده است يا چيزى ندارد خطى بر اسمش مى كشيد پس در اين ايام روزى بر در خانه خود نشسته بود و در دفتر خود نظر مى كرد پس يك نفر ناصبى (دشمن اهل بيت ) بر او گذشت پس به طور مسخره و طعنه و شماتت به او گفت بدهكار بزرگ تو على بن ابيطالب با تو چه كرد؟ ابوجعفر از سخن نارواى او سخت آزرده شد و برخاست داخل خانه شد چون شب درآمد در خواب ديد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را كه با او بود حسن و حسين عليهما السّلام پس حضرت به ايشان فرمود كجاست پدر شما اميرالمؤ منين ، ناگاه آن حضرت حاضر شد و گفت يا رسول اللّه ! حاضرم ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود چرا حق اين مرد را نمى دهى ؟
اميرالمؤ منين عرض كرد يا رسول اللّه ! اين حق اوست در دنيا كه آورده ام پس داد به آن مرد كيسه اى از صوف (پشم ) سفيد و فرمود اين حق تو است رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود بگير اين را ورد مكن هركس كه بيايد نزد تو از فرزندان او و بخواهد چيزى را كه نزد تو است و بعد از اين براى تو فقرى نخواهد بود.
ابوجعفر گفت : بيدار شدم در حالى كه كيسه در دستم بود و زوجه خود را بيدار كردم گفتم چراغ را روشن كن چون نظر كردم هزار اشرفى در آن بود و چون به دفتر خود مراجعه كردم ديدم تمام دين آن حضرت همين مبلغ بود نه كمتر نه زيادتر و در روايت ديگر كه ديد آنچه دين آن حضرت نوشته بود همه محو گرديده است .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
توجه توجه ❗️❗️
خلط پشت گلو ریشه اصلیش بلغم در قسمت سر هست ،هیچ آنتی بیوتیکی باعث درمان آن نمی شود،😢😢
فقط باید بلغم سر را خارج کرد اگر خلط پشت حلق درمان نشود باعث مشکلاتی مثل نفخ و رفلاکس معده ،پرخاشگری ،چاقی شکم و پهلو و افسردگی و کبد چرب می شود.
برای درمان خارج کردن بلغم سر و از بین بردن خلط پشت گلو روی لینک زیر بزنید و فرم را پر کنید .
👇👇👇
https://formafzar.com/form/1gpzn
https://formafzar.com/form/1gpzn
#داستان_مریم_عباس 🌸🍃
برای یک لحظه نگاهم کرد و جوابم رو داد .. وقتی در رو بستم هر دو نمیدونستیم چکار کنیم .. وسط اتاق ایستاده بود ..
با دست اشاره کردم و گفتم بفرمایید بشینید من الان میام ..
به سمت آشپزخونه میرفتم که گفت من چیزی نمیخورم ..
برگشتم و با فاصله ازش نشستم .. قلبم طوری خودش رو به سینه ام میکوبید که میترسیدم صداش رو بشنوه .. با انگشتم با گلهای فرش بازی میکردم .. حس کردم نگاهم میکنه .. سرم رو بلند کردم برای یک لحظه چشم تو چشم شدیم .. ته دلم لرزید .. چقدر جذاب بود، حتما زنش هم خوشگله .. نگاهش رو ازم دزدید .. گوشه ی سبیلهاش رو گرفته بود و بازی میداد ..
چند دقیقه هر دو تو سکوت نشسته بودیم .. نفس بلندی کشید و گفت میشه یه لیوان آب بیاری ..
بلند شدم و گفتم بله .. حتما .. هنوز قدمی برنداشته بودم که گفت قراره همش با چادر بگردی ؟؟ مگه من نامحرمم
گفتم آخه.. خجالت میکشم ..
با جدیت گفت خجالت میکشیدی چرا قبول کردی؟ من الان دیگه شوهرتم
از لحنش ناراحت شدم .. بدون حرف ، چادرم رو رها کردم و بدون چادر رفتم یه لیوان آب آوردم ..
برگشتم و همون جای قبلی نشستم ..
کمی از آب خورد و اومد نزدیک من نشست
با اینکه حس خوبی بهش پیدا کرده بودم ولی معذب بودم و سرم رو کمی عقب بردم با اخم گفت مگه نامحرمم که فرار میکنی؟👇👇👇
ادامه شو اینجا بخونید👇❌
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان جنجالی مریم وعباس🙈🔞👆
سنجاق شده ها👆😍