شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام دوستان دخترم امسال کنکور داره و الآنم مشغول امتحانات نهایی هست چند روزی هست دچ
پاسخ اعضا🌱❤️
سلام درجواب دختر خانم ۱۴ ساله ای که زنعموش ازش خاستگاری کرده وخواسته به مادرش چیزی نگه
به نظرمن باید بامادرت درمیون بزاری هرچی باشه اونا صلاحتو میدونن واگه به پسرعموت علاقه چندانی نداری همین اول بگو جوابت منفیه
چون من خودم با پسرعموم ازدواج کردم همسرم خیلی آقاست از هرلحاظ همدیگه رو ازبچگی دوس داریم ولی عموم که پدر شوهرمه به خاطر اختلافاتی که باپدر ومادرم داره زندگیمونو برامون جهنم کرده با این که من وهمسرم تو اختلافات اونا هیچ دخالتی نداریم ولی بازم سخته خوشی هامونو از دماغمون درمیارن
به خاطر همین به نظرمن ازدواج فامیلی اصلا خوب نیست اول قشنگ فکراتو بکن بعد تصمیم بگیر
انشالله هرچی خیره برات پیش بیاد عزیزم 🌺
منم مامان فاطی
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام و عرض ادب
خواهر عزیزی که شوهرت بهت میگه بدنت بو میده یا لباسات بو میده به جای پودر لباسشویی از پودر صابون فیروز مخصوص ماشین لباسشویی استفاده کن کلا عطر لباسات عوض میشه و از اسپری ضد تعریق استفاده کن من برای دخترم و همسرم سورملینا گرفتم راضی ام ۹۰ درصد مشکلشون حل شد . حتما بادی اسپلش هم بعد از حمام استفاده کنید.و در نهایت وقتی شوهرتون اینجوری بهانه میگیره و روحیه شما رو خراب میکنه شماهم مراعات نکن و برای خرید آرایشی و بهداشتی بیشتر هزینه کنید عطر و ادکلن مارک خوب و گرون بخرین . برید موهای زاید بخصوص زیر بغل رو لیزر کنید چون که وجود مو توی بوی عرق خیلی تاثیر داره. ( البته بعد از بارداری)
انشالله تونسته باشم کمکی کرده باشم
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام و عرض ادب خدمت همگی و همشهری خودم دختری از دیار کریمان
خواهر عزیزم اگر توان مالی داری که بهتر، اگر نداری از فامیل خودت یا همسرت کسی رو پیدا کنین که رحم اجاره کنین و این شانس رو امتحان کنید چرا اینقدر خودت رو اذیت میکنی ؟ بچه رحم اجاره ای بچه خودته . مطمعنم چون تو کار درمان نازایی هستی همه چیز رو در این مورد خودت میدونی . به نظرم برای حاملگی چهارم و پنجمت این راه رو اگه رفته بودی بهتر از آی وی اف بود و شانس مادر شدنت بیشتر بود .
از طرف مامان آنا جان
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
با عرض سلام و احترام خدمت دوستان مجازی عزیز و ادمین محترم
در جواب خانمی که دخترشون ۳۲ هفته بارداره و گفتن وزن بچه کمه اولا سونوگرافی خیلی دقیق وزن رو نمیگه یعنی خیلی زیاد بهش اعتماد نداشته باشین و الکی جوش نزنین من خودم ماما هستم و مرتب با این قضیه سروکار دارم دوما تغذیه پر پروتئین و قرص امگا ۳ مصرف کنن و آب کافی . چون آب به میزان زیادی به وزن گیری جنین کمک میکنه حتی از غذا هم بیشتر موثره .
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
در جواب خانمی که گفتن برادرشون و دختر مورد علاقه ایشون هر دو تالاسمی مینور دارن بگم که این ازدواج اصلا به صلاح نیست اولا آزمایشگاه مهر تایید رو روی برگه ازدواج اینا نمیزنه و اگر خیلی خیلی اصرار کنید ممکنه رضایت و تعهد ازشون بگیرن که در صورت هر گونه مشکلی برای بارداری خودشون مسئول هستن دوما اگر ازدواجی صورت بگیره در هر بارداری احتمال تولد نوزاد تالاسمی ماژور وجود داره و در هر بارداری خانم باید کلی پروسه سخت و پرهزینه و پر استرس ( آمنیوسنتزو pnd) رو طی کنه که ببینن بچه سالمه یا نه و اگر خدای نکرده سالم نباشه باید سقط صورت بگیره .
باهاشون صحبت کنید و متقاعدشون کنین که این ازدواج به صلاح نیست .
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام .
برا ازبین بردن میخچه ،روغن کرچک رو با آبلیمو مخلوط کنن با پنبه بمالن به محل میخچه و شب تا صبح روش بمونه .
تا چن شب اینکارو انجام بدن واقعا معجزه میکنه تجربه کردم .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام به مدیران محترم این کانال باارزش ومفید
...وسلام به هموطنان عزیزو همراه
مامان نورآی عزیز،گفته بودین درموردبچه ی نارس هرتجربه ای دارین بگوییدبله من دو زایمان داشتم هردوزایمان زودرس باوزن کم واولین بچه 8ماه و چندروز،ودومی بچه7ماهه
نکته مهم اینکه بچه نارس قدرت چندانی برای گریه کردن یابیدارماندن نداردبایست خودتان هرچند ساعت یکباربرای شیردادن وتغذیه اورابیداروشیردهیدوگرنه امکان گریه اعتراض او برای گرسنگی یاتعویض پوشاک خیلی کم هست چون قدرتش کم هست گریه نخواهدکردوازگرماوازسرمامراقبت کنیدهوای معتدل مناسب اوست،. گوشهای نوزادنگاه و باملایمت نوازش کنیدتازخم عرق سوزنشود.حتی درموردفرزندمن ،.پوست سرش باپوست پشت گوش بچه من زمان تولدهنوزجدانشده بودکم کم پوست گرفت ،وزن گرفتن بچه نارس نسبت به نوزادان کامل ورسیده خیلی زودترهست.درموردبچه نارس،اينگونه بچه هازرنگتروباهوش ترهم هستندودرشیردادن مراقبت کنید که شیرموجبات خفگی اونشودوتغذیه بادفعات بیشترومیزان کم لازم دارد..ودرموردختنه نوزادپسرنارس ،.کمی دیرتربهترخواهدبودودرموردواکسن بچه های نارس بازملاحظه ی ضعیفی اورابکنیدخیلی عجله نکنیدمثلاچندهفته ایی صبرتاکمی وزن گیرد.وازچیزی هم ترس نداشته باشین چون پروردگار بزرگ نگهدارنده ی همه ی موجودات وبشربوده وهست خانمی زیبامیشودنورآجان دخترمون ..انشاالله
،.سن من درزمان زایمان کم بودوازطرفی اذیت آزارکتکهای شوهرم وخانواده پرجمعیت آنهاموجب زایمان زودهنگام وحتی بعدازایمان هم اجازه بیدارکردن طفل معصوم من اختیارش نداشتیم یا آغوش بگیرم یاشیردهم حتی موقع زایمان طبیعی فرق سرنوزاد اولم چندسانتی بریده بودندبازمن مادر،دوهفته بودکه متوجه نشده بودم زنداداشم بااصرارنوزادبغل کرداعتراض کردکه چراطفل آغوش وکلاهش بازنمیکنیدچله ی تابستان مردادماه ..که متوجه زخم بزرگ فرق سرنوزادشد..حالاکه بچه هایم31و25ساله شدن هردوباکوچکترین سرما،.عفونت گوش ریه وسرفه ماهها،.دکترداروآنتی بیوتیک حتی بستری میشوند،.من بیادروزهای رنج عذاب می افتم که 12ساعت یابیشتربچه هام گرسنه خواب درقنداق داغ بودندمن حق نگاه کردن یارفتن بجانب طفلم نداشتم،خداخدامیکردم گریه ای بشنوم به بهانه شیردادن بچه ام ببینم آغوش بگیرم اگر هم گریه ی طفل هم بودمادرشوهرم برای آرام کردن سینه ی خودش به دهان کودک میدادمیگفت توبروکارتوبکن مگرصدایی شنیدی...میگفتم آره میگفت کو.کو بچه خواب هست. ببخشین طولانی شدهرچندپدرفرزندانم 23ساله فوت نموده ،وباهزاران مصیبت بچه هابزرگ شدن وازدواج کردند..فقط خاطرات بدو رنج سختی عذاب کتکها همیشه بامن بوده هست.برای سلامتی خودتون وبهبودی همه ی بیماران و بنده صلوات قرائت کنیم ..یاعلی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
سلام عزیزم ، این کتابها رو رایگان میدم به کسی که واقعا نیاز داره ،، تست کنکور تجربی ان ، اصلا استفاده نشده ، من مشهدم اگه کسی واقعا لازم داره به آیدی @httmary پیام بده ، که راهنمایی کنم 🌸🌸ممنون بابت زحمات بی دریغتون
#نامه_های_آسمانی 🌱
وصیت نامه شهید حسین همدانی
سپاس خدای را که نعمتها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.
دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملتهای مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملتها، عصر زوال طاغوتها، عصر فروپاشی قدرتهای استکباری و عصر برگشتن به خویشتن.
خدا را هزاران شکر به خاطر نعمتهایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شدهاند.
زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئهها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملتها که سرآمد همه آنها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.
چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و 10 سال در اردوگاههای حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.
خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع).
مگر میتوان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامهدهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.
بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف میکنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقعها این نفس سرکش سراغ من میآمد و مرا گول میزد، وسوسه میشدم، نق میزدم، در درونم اعتراض ایجاد میشد اما خدا مرا کمک میکرد، متوجه میشدم، پشیمان میشدم، توبه میکردم و از خدا طلب عفو و بخشش میکردم و مرا میپذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.
خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.
از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم، از امام و مولایم حضرت آیتاللهالعظمی سید علی خامنهای (مدظلهالعالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا انشاءالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.
از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمیتوانستم خدمتگذار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند.
تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند انشاءالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش میکنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کممهریها صبر داشته باش و مراقب باش فضا سازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.
فرزندانم را سفارش میکنم و تأکید بر حفظ ارزشهای اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزشهایش میتوانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزشهاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.
برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آنها و زندگی با آنها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم.
از همه آشنایان و دوستان میخواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر انشاءالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!
هیچگونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت بنده گنهکار حسین همدانی.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه حالا بیا بریم داخل یه چایی بخوریم توی این سرما ایستادیم گفت نه دیگه باید
#داستان_زندگی 🌸🍃
عاطفه
فریبا که انگار شمارش نفساش تند شده بود با تاخیر گفت
نمیدونستم کسی تو اتاقه
سروش فوری از کنار فریبا گذشت و گفت
ببخشید
و بدون هیچ حرف دیگهای رفت توی حیاط
فقط من بودم که اون لحظه میدونستم چه بر سر این دو نفر اومده
فریبا هم اما از اتاق بیرون اومد و رو به شاهرخ گفت
بهتره بریم
عزیز گفت
کجا مادر بشین میوهتو بخور
فریبا گفت
نه مامانو فریبرز تنهان بابا هم که معلوم نیست کی برمیگرده
شاهرخ همچنان نشسته بود که فریبا کیفشو برداشت و گفت
شاهرخ جان بریم دیر میشه
شاهرخ لیوان چایی شو برداشت و گفت
توی این سرما بذار این چایی رو بخوریم
عزیز بهم اشاره کرد و گفت
آره دخترم بشین حداقل چاییتو بخور تازه دمه
منم طبق خواسته عزیز رفتم توی حیاط تااز زیرزمین اون فرشو دربیارم که دیدم سروش تو اون هوا سروش لب باغچه نشسته و صورتشو بادست پوشونده
متوجه حضورم شد
جای سروش نبودم اما بازم عین دیشب دلم براش سوخت
اونا خاطرات زیادی با هم داشتن که فقط من ازشون باخبر بودم
با مکث نگاهمو ازش گرفتم و رفتم توی زیرزمین
همه خرتوپرتها یه گوشه طوری جمعشده بود که اون فرش ها درست پشت همه اون وسایل گیر بود و مسلماً درآوردنش کار من نبود
ناچار توی آستانه در زیرزمین ایستادم و گفتم
ببخشید میشه کمکم کنید این فرشو دربیارم
سروش فوری بلند شد اومد پایین و گفت
کدوم فرش؟
به گوشهی زیرزمین اشاره کردمو گفتم
اونجاست پشت وسایل
هر دو رفتیم اون سمت که گفت
کدوم یکیش؟
گفتم
فرقی نداره هر دوش یکیه طرح ترنجشو عین هم بافتم
با زحمت یکی از اون دو فرش رو بیرون آورد و گفت
بفرمایید
با باز شدن چند لایه اون فرش نگاش کرد و گفت
خیلی قشنگه
تا صدای بقیه رو از بالا شنیدم خواستم فرشو بلند کنم که گفت
شما نمیتونی من میارمش
مکث کردم و گفتم
برای فریباست
فکر میکردم نمیدونه
خواستم در جریان باشه تا قضیه اتاق تکرار نشه
فرش رو بلند کرد و گفت
میدونم
پشت سر سروش از زیرزمین بیرون رفتم که عزیز رو به فریبا گفت
ناقابله فریبا جان خودت که میدونی این فرش دسترنج عاطفه است
همون لحظه سروش فرشو گذاشت مقابل پای فریبا و شاهرخ اما فریبا نگاش به من بود
یه نگاه اخموی عصبی
اون موقع متوجه منظور نگاه فریبا نشدم فکر میکردم اون از دیدن سروش اینقدر ناراحته
سروش عقبتر ایستاد درست سمت راست من
حاضرم قسم بخورم بههیچوجه متوجه اینموضوع نشدم
شاهرخ گفت
یعنی این فرش رو عاطفه خانوم خودش بافته ؟
عزیز گفت
بله عاطفه دخترم قالیباف ماهریه این فرش رو دوماهه تموم کرد فریبا جان میدونه
شاهرخ چند لایه اولیه فرش رو باز کرد دستی روش کشید و رو به من گفت
آفرین کارتون حرف نداره
لبخند زدم و گفتم
ممنون امیدوارم از طرحش خوشتون بیاد
شاهرخ گفت
دیگه هم بافتین مثلاً تابلوفرش هم میبافی؟
گفتم
نهفقط از همین طرح دوتا قالی بافتم
شاهرخ ابرویی بالا انداخت و گفت
پس باید خاطر فریبا خیلی پیشتون عزیز باشه که یکی از اونها رو بهش میدین
گفتم
بله همینطور
صدای گریههای روحالله باعث شد رقیه خانوم باعذرخواهی بره بالا
فریبا گفت
بریم دیگه خیلی سرده یخ زدم
منو عزیز اونا رو بدرقه کردیم اما سروش همچنان توی حیاط ایستاده بود که عزیز گفت
پسرم بیا بریم بالا چرا توی حیاط ایستادی بیا بریم میخوام شام بیارم
سروش گفت
چشم میام شما بفرمایید
یه سفرهی ساده نون ماست و پنیر و سبزی پهن شد و ما چهار نفر دورش نشستیم
خواب و خستگی از سر وصورت هممون میبارید ساعت از دوازده گذشته بود و هنوز هیچ خبری نشده بود
بیاراده داشتم چرت میزدم که عزیز آهسته گفت
عاطفه پاشو برو توی اتاقت بخواب فردا مدرسهداری
گیج به عزیز نگاه کردم ازخداخواسته گفتم
پس عزیز اگه خبری شد بیدارم کنین
عزیز گفت
باشه
بلند شدم و رو به رقیه خانوم گفتم
ببخشید با اجازه من برم بخوابم
رقیه خانوم هم خوابالو گفت
راحتباش دخترم
اونشب مطمئنم سرم به بالش نرسیده خوابم برد طوری که وقتی چشم باز کردم هوا روشن شده بود
فوری سرووضعمو مرتب کردم و از اتاق بیرون رفتم
بازم رقیه خانوم کنار روحالله نشسته خوابش برده بود و از عزیز هم خبری نبود
رفتم توی حیاط سوز سردی میوزید اولین چیزی که توجهمو جلب کرد اون آدمبرفی بود
جای یکی از دکمههای چشمش یه سنگ بود
جای دستای برفیش شاخههای خشک و دور گردنش یه شالگردن غریبه
تا صدای باز شدن درو شنیدن به سمت در نگاه کردم
عزیز طفلی رفته بود نونوایی
رفتم سمتش و گفتم
سلام عزیز صبحتون بخیر
عزیز چادرشو درآورد و داد دستم و گفت
نامحرم خونه نیست
گفتم
چی شده عزیز دیشب خبری نشد آقای مرندی برگشتن؟
عزیز غمگین گفت
انگار آب شده رفته توی زمین نمیدونم والا خدا کنه فقط بلایی سرش نیومده باشه
منم غمگین گفتم
حالا چی میشه؟
عزیز گفت
امروز قراره بریم به محمودآقا بگیم شاید چیزی بدونه
#ادامه_دارد
#چالش_سوم ❤️😍
سلام ایام به کام❤️
امروز میخوام یه سوال ازتون بپرسم ❓❓❓
تا حالا کاری بوده که میخواستی انجامش بدی و دیگران بهت گفتن از پسش برنمیای😬☹️
ولی تو تونستی و موفق شدی ؟☺️😌
برامون تعریف کن 😍
ادمین 👇🌹
@adminam1400
منتظریم ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊💊💊💊
قاعدگی دردناک را با نگاهی به طب سنتی مدیریت کنیم
تنظیم قاعدگی
اول دوران قبل پریود
۱- صبح یک تا نیم استکان عرق رازیانه
۲- بعدازظهرها یک تا نیم استکان عرق بومادران
۳- از همان فردا یک قاشق پر روغن زرد گاوی همان حیوانی از زیر ناف تا روی رحم و کشکاله رانها أرام مالیده و بیست دقیقه نرم ماساژ بدهید .
۴- از روز سوم این ناحیه را با بادکش دستی با حجم استکانی به مدت ۵ دقیقه هر روز بادکش کنید.
۵ سعی کنید در دفع موی روی أنه ( همان رحم ) و زیر بغل از واجبی ( همان نوره )استفاده کنید چون ماده ارسینیک دارد در گرم شدن عروق سست و خروج عفونتهای خفته از منافذ پوستی رحم و محیط اطرافش بسیار مفید است .
مرحله دوم
أغاز پریود
شما همه موارد بالارا قطع کن
۱- وسواسی بخرج نده و پی درپی رحم را نشورید چون این ایام دهانه رحم باز است و شستوی شما سبب ورود اب به واژن شده و متعلقات و جداره واژن عفونت میگیرد .
۲- دراین دوران لباس نخی در نیم تنه پوشیده شود .
۳- هرگونه ایجاد موج پیرامون رحم (شوخی دستی یا روغن مالی) در خونریژی و متورم شدن عروق تاثیر منفی دارد .
مرحله سوم
مرحله سوم عادت ماهانه پاک شده وشما یکدوره دیگر این سیکل را رعایت کنید
دستور عمومی این دوران ؛:
شما چون ضعف عمومی داری وکمخونی مستولی میشود
پس موارد زیر را اجراکن ؛:
شربت شیره انگور بعد از تغذیه + أب برگه بدون تیزاب زرد ألو و قیسی و هلو جبران شدید کم خونی + پرهیز از تغذیه مزاج های سرد و تر یا سرد و خشک بالاخص ترشی جات و سرکهجات و دوغ و ماء الشعیر + خوردن نان و پنیر و گردو و پونه کوهی شب هنگام + هفتگی دوبار کباب برگ گوسفندی با پودر سماق + گرده گل زنبور عسل یک قاشق چایخوری در عسلاب ناشتا بسیار عالیست + خوردن هفت مغز خشکبار با مویز سیاه شانی + عسلاب روزی یک لیوان با چند قطره أب لیمو + پرهیز از نوشیدن آب یخ و بستنی و ماکارونی و رب گوجه و بالاخص مرغ ماشینی و بادمجان وروغنهای نباتی و مایع ( اینها گریس اروپا هستند ) + جای های سیاه و ترش و سبز + مصرف متعارف زردچوبه در تغذیه ها بجای رب گوجه فرنگی + ضماد حنا روی رحم بسیار آرامش دهنده این ناحیه میباشد .
✅درمان#بیماری#سیاتیک 🍀🍀🍀
✅بحث سیاتیک# یا عرق النساء# برای درمان دم جوش یا چای سیاه دانه در کتابهای تخصصی وجود دارد از جمله دکتر محمد دریایی متخصص علوم زیستی و گیاهی در کتاب سیاه دانه و عسل آورده است اگر کسی بمدت چهل روز هرروز چای سیاه دانه بخورد درد سیاتیکش از بین می رود مخصوصا افرادی که افت
✅ متابولیسم بازال دارند یعنی سرد مزاجند. اینها یک سوم تا یک قاشق چایخوری سیاه دانه با عسل شبها قبل از خواب بخورند. این چند خوبی دارد هم کمر لقیشا ن خوب میشود هم دردهای سیتیکی قوس کمر از بین می رود. بعنوان ضماد و مرهم که از این چسبهای شیمیایی که داروخانه ها می دهند قویتر است پود سیاه دانه مخلوط با عسل طبیعی روی موضع درد بچسبانند. مخصوصا تمام مفصلهایی که دردهای التهابی مثل آرتریت روماتوئید دارد این مرهم و ضماد قوی ، یک ضد درد و مسکن طبیعی است.
✅ پودر سیاه دانه را با عسل به موضع درد بچسبانند نیم ساعت تا دو ساعت قبل از حمام، بعد می توانند بشویند . این از داروی گیاهی پماد اکبر 2ویا پمادهای شیمیایی پیروکسیکام یا دیکلوفناک یا پماد انگلیسی کریم فاردیان قویتر است . در بحث پماد انگلیسی برای اینست کسی التهاب مفصل نگیرد قبل و بعد از نرمش و ورزش استفاده کنند .
✅ یا اگر کسی ناراحتی قلبی دارد و درد مفصلش نیز التهابی است آنجا پمادآمریکایی جین گای مصرف کند. 👌👌👌👌
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
برا باز شدن مجرای سینه مادر زایمان کرده چه راهکاری دوستان دارن
خواهشا سریع اگر کسی بلده
بهدنیا تشکر
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ادمین خسته نباشید قبل اینکه سوال من رو بزاریدمن حدود ۴۳ سالمه که ۱۴ ساله شوهرم فوت کرده از وقتی ۱۳ سالم بود ازدواج کردم تا الان که شوهرم فوت کرده بهضی موقعا حالت افسردگی با ضعف اعصاب بهم دست میده اول زیاد دعا میگرفتم مدتی خوب بودم دوباره بتر میشدم بعد رفتم طب هومیوپاتی اولش خیلی حالم بد شد بعد بهتر شدم تا پارسال یه دفعه تو خواب یک فشار عصبی بهم وارد شد رفتم پیش دکتر میگه پات دیسک کمر با زانو درد ازاین ور هم ناراحتی اعصاب دیکه به حدی حالم خراب شد رفتم تهران پیش دکتراعصاب تهران خوب شدم الان از پارسال تا الان دو سه ماه یه بار این حالت اعصاب وافسردگی بهم دست میده ترس تو جونمه میکن سنگینی روته منم میترسم برم پیش دعا نویس میگن باید پاکسازی بشی تو رو خدا یه راهی که این حالت سراغم نیاد بهم پیشنهاد بدید خیلی زجر میکشم اجرتون با خانم فاطمه زهرا
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام مدیر جان .ممنون از گروه ک تشکیل دادین 🙏🙏
من یه سالی هست که خلط پشت گلودارم
همیشه دهنم بو میده
بعد غذا خوردن بازم بوی دهنم برطرف نمیشه
نفخ دارم وشکم و پهلوم زیاد چاق شده
آیا راه حلی دوستان دارن راهنمایی بفرمایید🌹🌹😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر ببخشید یه سوال داشتم تو رو خدا هر کی میدونه راهنمایی کنه برا سرطان سینه چیکار کنیم چی خوبه تو رو خدا جواب بدید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همه وادمین عزیز می خواستم بدونم کسی داروی شیمیایی یا گیاهی برا این کیست داشته می دونه چیه زیر نافه دکترا می گند از سه زارین اگر عمل کنی دوباره رشد می کنه اسمش هست اندومتری یوز ممنون میشم کسی راهنمایم بکنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان عزیز میشه ی کرم برا خشکی و پیری پوست دست ک استفاده کردین بگین .
سنی ندارم پوست صورتم شل شده چی استفاده کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ی نفر پولمون را برده گوشیشم جواب نمیده چ ذکری بخونم پولمون را بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به دوستان گروه وشما مدیر محترم اگه لطف کنین سوالم زودتر بزارین ممنون میشم من مدت ده سال تیرویید مو برداشتم تقریباً دوماه پیش دکترم گفتتد قرص تیروئید تو قطع کن ببینم عکس والعملش چی حالا بعد از اون مدت بدنم خیلی بی حس وبیحال میشه فشارم میره بالا میخام ببینم کسی در مورد اطلاعاتی داره بهم بگه ممنون از گروه خوبتون
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌۵ قدم تا افزایش برکت در خانه 777❌
💯میدنستی که اگه امسال قسمت شمال شرقی خونه تو ۶ تا سکه بزاری و با چیزهایی که اینجا یاد میگیری بیشتر تقویتش کنه شانست تو قرعه کشی ها ۱۰ برابر میشهچون این قسمت ستاره شانس و قرعه کشی افتاده💯
🌹نمیخوای بدونی تو قسمت غرب خونه ات که نحس ترین ستاره افتاده چی بزاری که جلوی خسارت و خیانت رو بگیره؟🤔
🍀پس زود بیا تو کانال تا علاوه بر افزایش آگاهیت ذکرهایی روهم یاد میگیری که تو رو خیلی زودتر به خواسته هات میرسونه👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/362611407C359fb1a95a
❌❌❌❌مهم ❌❌❌❌
سلام به روی ماهتون خواهرای گلم
ایام به کام 🌸
چند روزیه میخوام بیام یکمی باهاتون صحبت کنم ولی از کم سعادتیه من ،هنوز فرصت نکردم ،ان شاءالله در اولین فرصت میام
اما الان اومدم عجله ای یه نکته ای رو بگم و برم🙈
راستش ادمینمون هانیه جان دیشب به من گفت که بعضی از دوستان گله میکنن که پیاماشون توی کانال ارسال نمیشه
اما عزیزای دلم چند ماهیه که لینک کانال دوممون روداریم براتون میزاریم چون نیمی از پرسش و پاسخها اونجا ارسال میشه
به خاطر حجم بالای مطالب ارسالی اون کانالو گذاشتیم فقط برای بخشی از پرسش و پاسخ اعضای عزیزمون
لطفا حتمااااا همگی عضو بشن 👇❌❌❌
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
کانال دوم 👆
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
کانال اول👆
مطالب کانال دوم تکراری نیست عزیزای دلم حتما داشته باشید کانال دوم رو 🙏🌸
#ارادتمند
#حبیبه
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
❌#داستان_واقعی ❌
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، زمین بغلی تپه مانند بود ،دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش ... پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده . می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشتم و به طرفش پرتاب کردم . می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیوونه ها از زمین بلند شد . پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دیدم از دستاش ...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
پرام ریخت😰