eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
20.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا صهیونیست‌ها شهید اسماعیل هنیه را ترور کردند؟ 🎙 حجت‌الاسلام محمد سعادتمند 📍 آیا تابحال از زاویه دید قرآن کریم به این شهادت نگاه کرده‌اید؟ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
روز سی و هفتم✅ شهید سید مصطفی صادقی❤️ ذکر صد صلوات 🌱 و زیارت عاشورا🌱 به نیت ظهور اقا امام زمان و شفای بیماران بخت گشایی و رفع گرفتاری 🤲 حتما انجام بدید ان شالله
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
قرائت زیارت عاشورا ❤️ صوتی 🌱 با نوای علی فانی 🌸🍃
شهید سید مصطفی صادقی شهید سید مصطفی صادقی فرزند سید میرزا 18 دی‌ماه سال 59 در اسلامشهر متولد شد و پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی، در هنرستان جنگ‌افزارسازی وابسته به صنایع دفاع تحصیل کرد. پس از اخذ دیپلم برق الکتروتکنیک ابتدا در صنایع مهمات‌سازی و پس از اخذ مدرک کارشناسی در سازمان انرژی اتمی ایران مشغول به خدمت شد. سیدمصطفی پس از طی دوره‌های آموزشی متعدد نظامی و آمادگی کامل 20 اسفندماه سال 94 عازم جبهه مبارزه با داعش و دفاع از حرم اهل بیت(ع) شد. در دومین ماموریت خود 45 روز در سوریه بود. در 16 خردادماه سال 96 مصادف با 11 ماه مبارک رمضان در وقت افطار به شهادت رسید. سید مصطفی 37 سال داشت که در منطقه حماء آسمانی شد. پیکر مطهر او بعد از شهادت در منطقه ماند و مفقود الاثر شد. به سید‌مصطفی در منطقه، سید اتمی می‌گفتند. مصطفی مسئول پشتیبانی و لجستیک بوده و مهمات به دست بچه‌ها می‌رسانده است، روز شهادت مصطفی مهمات‌ها را می‌رساند و همکارش از او می‌خواهد سریع از محل دور شود گویا گروه تروریستی النصره به بچه‌ها مسلط بودند. سید‌مصطفی سمت ماشین می‌رود، اما نمی‌تواند بچه‌ها را در آن شرایط تنها بگذارد. برمی‌گردد و به دوستش می‌گوید، نمی‌توانم بروم علی سیفی که شهید شد، جواد محمدی هم که به شدت زخمی شده و از ما کمک می‌خواهد. من می‌روم تا جواد را به عقب بیاورم. وارد منطقه می‌شود و با دقت و درایتی که داشت به جواد محمدی رسید. او را شش متری به عقب کشید، تقریباً به 15 متری نیرو‌های خودی رسیده بودند. بیسیم سید می‌افتد، تا خم می‌شود که بیسیم را بردارد، دو ترکش به ایشان اصابت می‌کند. سید هم همانجا می‌افتد. تروریست‌ها منطقه را گرفتند و نیروها نتوانستند پیکر‌ها را به عقب بیاورند. دو سه هفته بعد که منطقه به دست نیرو‌های خودی افتاد، برای بازگرداندن پیکر‌ها رفتند، اما پیکر سیدمصطفی را پیدا نکردند. یادبودش در قطعه 50 ردیف 115 شماره 20 قرار دارد. حالا بعد از گذشت 6 سال از شهادت سید مصطفی صادقی، پیکرش طی عملیات تفحص شهدا در سوریه پیدا و هویتش شناسایی شده است. سیدمصطفی دو دختر دارد؛ صدیقه‌سادات که متولد 11 مرداد سال 1389 و مطهره‌سادات متولد 28 شهریورماه 1392 هستند. او وقتی 37 ساله بود و دخترهایش 7 ساله و 4 ساله بودند به شهادت رسید. سید مصطفی در سال 1394 عزم جهاد و از پدر کسب اجازه کرد اما پدر راضی نمی شد، اما دختر شش ساله شهید پیش پدر بزرگ وساطت کرد. او به پدربزرگ گفت که بابا مصطفی برای رفتن به سوریه نذر کرده و از خانه در اسلامشهر تا قم پیاده رفته است و به من گفته که به جز او دیگر پسری ندارید و همین حساسیت باعث شده رضایت ندهید. بابا از من خواست بیایم و واسطه شوم. پدر شهید هم که اصرار‌ها و صحبت‌های نوه را می‌شنود، قبول کرده و رضایت می‌دهد که سیدمصطفی مدافع حرم حضرت زینب (س) شود. وصیتنامه کامل شهید سید مصطفی صادقی پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: سزاوار نیست که مسلمان شبی را به صبح آورد مگر اینکه وصیت او آماده باشد. الحمدلله رب العالمین و الصلاه علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اینجانب سیدمصطفی صادقی فرزند سیدمیرزا، متولد 18 دی‌ماه 59 به شماره شناسنامه: 560 در تاریخ یکم آذرماه 93 با اعتراف به یگانگی پروردگار و رسالت خاتم پیامبران و امامت دوازده معصوم، در کمال صحت، سلامت و اختیار به موارد ذیل وصیت می‌کنم: پدر و مادر عزیزم حلام کنید از این حقیر خیری ندیدید و تا متوجه بشوم که شما چه گوهری هستید زمان از دست رفت و البته خداوند شاهد است که تمام تلاشم را برای جبران معصیتی که در حق شما داشتم انجام دادم. همسرم تقاضا دارم و خواهش می‌کنم دخترانم را زینبی تربیت کن و در زندگی صبور باش و متوکل به خدا. هیئت‌ها و مراسم مذهبی را به هیچ عنوان ترک نکن. این وصیت من است که فرزندان در هیئت حضرت اباعبدالله(ع) پرورش یابند تا از هر گزندی مصون باشند. به همه دوستانم و رفقای هیئت عشاق و دیگر دوستان بسیج و سازمان و آنان که به مجلس ختم می‌آیند، توصیه کنید تا در گسترش نسل اسلام کوشا باشند و به فرامین رهبر عزیز امام خامنه‌ای روحی له الفدا گوش بسپارند و حداقل چهار فرزند برای گسترش اسلام تربیت کنند. اما از خدا می‌خواهم توفیق بدهد این بنده حقیر که تنها افتخارم خادمی هیئت مولایم است را آنقدر زنده بدارد که در رکاب حضرت ولی‌عصر(عج) سربازی کنم اما اگر اجل مهلت نداد و لیاقت نداشتم ان‌شاء‌الله به دعای خیر شما عاقبت به خیر شوم. در پایان یادآور می‌شوم، اینجانب مقلد حضرت آیت‌الله‌العظمی الامام خامنه‌ای هستم. «سیدمصطفی صادقی» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 دیابت و روش های پلیکانی کاهش آن کاهش تدریجی دیابت👇 ۱- توصیه میشه هرروز ده دقیقه سنگ پا را ارام به کف پاها بکش برای کاهش دیابت کمک ویژه میکنه ۲- بعدناهار و شام عرق بوقناق یک استکان ۳- پاها را روزانه بیست دقیقه در دمنوش کلپوره قرار بده تا ۱۴ روز و سپس تسن دیابت ۴- بامیه گیاهی و یا خورشت آن ۵- ترکیب عرقیجات گزنه و پونه و مریم نخودی و بوقناق و شنبلیله و پونه و کاسنی جمعا بعد هر نهار و شام یک استکان ۶- خیار با اندکی دارچین ۷- مکیدن روزانه به اندازه سه نخود  از مقل ارزق ۸- سبزی خرفه ۹-  زردچوبه یا در غذا بجای رب گوجه مصرف شود ۱۰- به محض بروز ناراحتی عصبی روزی یک لیوان عرق بادرنجبویه که سیستم عصب گوارش را آرمش بدهد ۱۱- تجارب میگه در ایران افراد دیابتی عموما دارای مزاج بلغمی و سرد و تر و دارای فشارخون بالا هستند پس تغذیه سرد مزاج بشدت کاهش یابد  ۱۲- پیاده روی بسیار موثر است از دستورات تجربه شده در اربعین حسینی ❤❤🌺 تدکر مهم هرگز با داروهای شیمیایی همزمان نشود 📚♨️✍برای کاهش سریع قند خون،برگ درخت زیتون دم کنید و کمی بنوشید 📚♨️✍توت خشک را جایگزین قند کنید افرادی که به جای قند با چای توت خشک میخورند کمتر دچار بیماری دیابت می شوند 📚🍏تمبرهندی کلی خاصیت دارد که یکی از آنها مقابله با دیابت و « چاقی » است ! در واقع میوه تمبر هندی با کاهش فشار بر لوزالمعده موجب کاهش سطح گلوکز خون می‌شود بعلاوه به کاهش وزن کمک کرده و در کنار بهبود مقاومت انسولین در افراد مبتلا به دیابت، چربی‌ها را کاهش می‌دهد 📚فندق نشاسته کمی دارد و بهترین نوع آجیل برای افراد مبتلا به دیابت میباشد و بدلیل فسفر موجب تقویت مغز میشود !🌰 سرشار از پتاسیم است که موجب تنظیم فشار خون میشود +اگر دائم احساس خستگی میکنید منیزیم بدنتان کم شده است با خوردن فندوق آن را جبران کنید. 📚6 عادت تعجب آوری که عاقبتشان، دیابت است! ▫️استفاده از ظروف پلاستیکی در مایکروویوها ▫️عدم دریافت کافی نور خورشید ▫️بی‌تحرکی ▫️صبحانه نخوردن ▫️اجتناب از مصرف پروبیوتیک ها ▫️پرهيز از نوشیدن قهوه 📚نشانه‌های دیابت که روی پوست ظاهر می‌شوند !🤔 ▫️عفونت پوست ▫️زخم ▫️لکه‌های عمیق در گردن، زیر بغل یا کمر ▫️سفت و ضخیم شدن پوست ▫️بروز لکه زرد اطراف پلک ▫️طولانی شدن مدت زمان ترمیم زخم و پوست 📚این میوه ها قاتل دیابت شما هستند 🔹️میوه هایی را به شما معرفی خواهیم کرد که می توانند در کنترل دیابت شما کمک کنند پس از آن ها غافل نشوید این میوه ها به میزان کمی دارای قند هستند ◽گیلاس ◽گریپ فروت ◽زردآلوخشک ◽گلابی ◽سیب ◽پرتقال ◽آلو ◽توت فرنگی ◽هلو ◽انگور 📚آب خیار برای درمان دیابت، کاهش کلسترول و کنترل فشارخون👇 آب خیار حاوی هورمونی است که سلول‌های پانکراس برای تولید انسولین به آن نیاز دارند. انسولین نیز برای بیماران دیابتی مفید است. محققان به این نتیجه رسیدند که یکی از ترکیبات خیار به نام استرول می‌تواند به کاهش کلسترول بالا کمک کند. از این گذشته این سبزی حاوی میزان زیادی پتاسیم، منیزیم و فیبرها است. حتماً می‌دانید که فیبرهای غذایی برای تنظیم فشار خون بالا بسیار مفید است. 📚کلاهک بادمجان را خوب جوشانده و صاف کنید، مایع تغلیظ‌‌‏شده را دوباره با تخم کتان مخلوط کرده و بجوشانید و به عنوان درمان دیابت استفاده کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ⁣⁣⁣⁣🌺🍂🍃🍂🍃🍂 ـ⁣⁣🍃 ـ⁣⁣⁣⁣ 🍂 ـ⁣⁣⁣⁣🍃 ـ⁣⁣⁣⁣🍂 ✍علائم پنهان دیابت که از آن آگاه باشید⁉️ 🎙لطفا انتشار دهید👌 🍃 🍂᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽ 🍃 🍂 🌺🍂🍃🍂🍃
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 تاالان چن تا سوال فرستادم اما دوستان به هیچکدوم جواب ندادن واقعا خیلی ناراحت شدم
پاسخ اعضا 🌸 ‌ برای در امان ماندن از جنیان 🔘✍🏻بعضی از افراد هستند ڪه وجود جن را در منزل یا دراطرافشون احساس میڪنند . و از این موقعیت خسته شده و همیشه دارند آزار می بینند.براےاینڪه اجنه را از خودتون و منزلتون دور ڪنید باید از نسخه زیر استفاده ڪنید. 🔘✍🏻در یڪ ظرف آب باران یا چشمه و یا اگه در دسترس نبود آب معدنی بگیرید و آیه یازدهم سوره ابراهیم را ۷۰ بار بخوانید 👇🏻آیه یازدهم سوره ابراهیم: 🍂🍃وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَاآذَیْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ🍂🍃 🔘✍🏻و هر بار ڪه میخوانید به آب فوت ڪنید و در آخر این آیه زیر را بخوانید و فوت ڪنید 🍃🍂فَإن کُنتُم آمَنتُم بِاللهِ فَکُفوا شَرَّکُم و أذاکُم عَنّا و إن تَکفُروا فَإِنَّ اللهَ غَنیٌ عَنِ العالَمین🍂🍃 🔘✍🏻و بعد یڪ بار سوره جن را بخوانید و هر آیه اے ڪه میخوانید به آب فوت ڪنید سپس این آب را بر چهار ڪنج منزل و حتی روے فرش ها و تمام اتاق ها و راهروها و درب ورودے بپاشید حتی بیرون درب منزل بپاشید .ڪمی هم بنوشید و ڪمی هم صورت خود را با همین آب بشورید. ذڪات این عمل: ۱ – دورڪعت نماز براے حضرت علی(ع) و ۱۰۱ صلوات ۲ – مبلغ به اندازه چهار قرص نان بیرون ذکات دهید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام عزیزم خسته نباشین خیلی ممنون بابت کانال بسیار خوبتون، اولین بارم پیام میدم خواهش میکنم داخل گروه بزارین. راستش امروز پیامی رو خوندم که خانمی در جواب یکی از دوستان که با راننده چت میکردن نوشته بودن راننده همیشه تو جاده هست و کارشون اینه که به زن مردم زنگ بزنن. خواهر محترم اول خواهشاً فکر کن و بعد تهمت بزن والا من ۱۲ ساله همسره یه مرده زحمت کش و راننده هستم و به جز خانواده دوستی و محبت و آرامش ازشون چیزی ندیدم، خدا کنه ذات طرف خراب نباشه شغل مهم نیست ممکنه طرفه بهترین شغلو داشته باشه و این کارم بکنه، اگه راننده نباشه کل کار مملکت می‌خوابه یه قشر کارکن و زحمت کش مملکتون هستن ،که واقعا نون حلال رو به سختی به دست میارن ، در تمام شغل ها خوب و بد وجود داره پس دل همدیگه رو نشکنیم. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در پاسخ ب خانمی ک ب نیش حشرات حساسیت دارن و تو روستا هستن میتونن قرص مولتی ویتامین مصرف کن چون بو داره بدن خیلی کم بوی مولتی میده و اصلا پشه و حشره نیشششون نمیزنه🌹🌹🌹 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام دخترخانمی که گفتن شش ساله عقدبودن وتپش قلب دارن ,سویق مخلوط کامل از عطاری بخرن بخورن ,وقرص مولتی ویتامین واسیدفولیک بخورن خیلی برای تپش قلب خوبن واسترس روکم میکنن.هرروز پیاده روی کنن واسپری گلاب بزنن داخل بینیشون و یه نصیحت هیچ چیزی مثل سلامتی باارزش نیست بخاطر مال دنیا به خطر بیفته ؟ازالان تاکی حرص وجوش؟ برای شب ادراری بارها وبارها گفته شده که سنجد یا پودر سنجد بدن به بچه یا بزرگسال بخوره وزیرشکم روغن زیتون بزنن وداخل ناف بریزن . 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وخسته نباشید به ادمین جان خانمی که راه کار برای آرامش و رفع جنگ ودعوابین اعضای خانواده هر روز ویس حدیث‌کساررا تو خونه پخش کن و باهاش زمزمه کن هر پنج شنبه هم سوره انسان را بخوون روایت داریم امام رضا پنج شنبه تو‌نماز سوره هل اتی را میخوندند 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به حبیه خانم گل خواهری که گفتن چشم بچشون از حساسیت قرمز شده من دوتا پسر دارم یه چند باری چشمشون اینجوری حساسیتداشتن چای تازه دم میکردم یه کم پررنگ باشه بریز تو یه لیوان سرد که شد یه قاشق چایخوری بریز تو چشمش ۱۰ دقیقه بعد خوب میشه خودم همیشه این کار رو میکنم هیچ ضرری هم نداره 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برای خانمی که عکس چشم پسرشون گذااشتن پ گفتن حساسیت داره منم همینطور بودم با قطره بتامتازون چشمهام خوب شدروزی دو بار استفاده کن خوب میشه و چیزای حساسیت زا مثل انگور و شربت عرق و بادنجان و خربزه اینارو نباید بخوره تا کم کم خوب بشه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ترشحات قبل و بعد از عادت ماهانه ناشی از چیست؟ ‌♻️ این ترشحات طبیعی است و ناشی از ریزش سلولهای و است، اما اگر علائمی مانند رنگ و بوی غیر طبیعی داشت باید به پزشک متخصص طب سنتی مراجعه کرد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام لطفا دوستانی ک تجربه دارن کمک‌کنن.اگر مشاورازدواج توگروهه لطفا کمکم‌کنید خیلی طولانیه ولی سعی میکنم حسابی خلاصه کنم بعداز کلی مصیبت و غم وغصه ،اطرافیان پیشنهاددادن برای تنها فرزندم، پسرم نامزد کنیم تا یه نور امید بتابه تو زندگیمون.. به پیشنهاد دوسه تا از خواهرام دختر یکی از فامیل براش در نظرگرفته شد.ما خودمون یه استان دیگه زندگی میکنیم. واینم بگم پسرم خداروشکر از هرلحاظی خوبه وهمه از خداشون بود بهش دختربدن.چون بسیار نجیب و کاریه وباوجود تمام مصیبتهایی ک دیده روپای خودش ایستاده و کمک‌حال ماهم بوده.ولی هنوز دانشجویه وسربازی هم نرفته. خلاصه باخانواده دختر مطرح کردن واوناهم بشدت روی خوش نشون دادن و همون لحظه اول شماره تلفن پسرمو گرفتن ودادن ب دختر و خلاصه باهم شروع کردن صحبت وهمدیگرو پسندیدن و دختره حسابی علاقمند شد.ولی خانوادش خیلی اصرار داشتن تا قبل از بله برون باهیچکس درمیون نزاریم وهیشکی نفهمه .اینم بگم دختره خوبه وهیچ کم وکسری نداره.هرچند اصلا ندیدم تا حالا دست ب سفید وسیاه بزنه اما بازم ب رو خودمون نمیاریم.چون مهم آرامششونه فعلا خلاصه طی مراسمی بله برون‌گرفتیم وبشدت فامیل از این وصلت خوشحال ومسرور وخودمونم خیلییی خوشحال متاسفانه از فردای اونروز تلفنها شروع شد.وما درکمال بهت وتعجب فهمیدیم پسری هست ک بشدت عاشق این دختر بوده وباهم قرار ازدواج داشتن وچند بار خاستگاری رفتن وبا دختره چندسالی دوست بوده وحالا دست ب دامن من شده و ب منه بیچاره زنگ میزنن ومیگه آه بچه یتیم ننداز دنبال زندگی بچت.ومن کلی مدرک وعکس دارم و ما قرار نامزدی داشتیم اما چون بین خانوادم اختلاف بود سریع کارمون رو تموم نکردن و خلاصه باکلی مدرک ثابت کرد که اون ودختره به هم علاقه داشتن ومادر دختر هم این وسط ازهمه چی خبرداشته وکلی هم فشار میاورده ک زود بیاییدو کار رو تموم کنید ودور از چشم پدر خانواده باهم دررفت وامد بودن و دقیقا روزی که ما مسئله خاستگاری رو مطرح کردیم اون پسر رو جواب کردن وبلاک کردن .چون پسر من از هرلحاظ بهتر بوده وخلاصه اون پسرتو بهت بوده و مثل همیشه از کوچه میگذشته که میبینه درخونه دختره سروصداس و میفهمه که جشن بله برونه و ... حالاهم‌ فقط ب من بیچاره زنگ‌میزنه ومیگه تو روخدا زندگیموخراب نکنید .من خودمو میکشم وحتی اگر شده ده سال دیگه مدرک رو میکنم و زندگیشونو بهم میریزم ومیگه خانواده دختر شما روگول زدن ک نزاشتن باکسی مشورت کنید ودرمیون بزارید چون همه شهر خبر ازماداشتن.وتو از چند نفربپرس من خیلی جاها بااین دختر رفتم وخلاصه.. . خانواده دختر هم به هیچ عنوان نمیخوان پسر مارو ازدست بدن و هرجوری شده ب ما وپسرم نزدیک میشن ودختره هم میگه چنانچه پسر شما پاپس بکشه خودمو میکشم چون بقول خودش خیلی پسرمنو دوست داره و اعتراف هم کرد که بااون پسر دوست بوده ولی باهاش ارامش نداشته و... خلاصه بعداز اون همه بدختی افتادیم تو یه مخمصه جدیدونه تنها از غم وغصه رها نشدیم که یه غصه بزرگ هم اومد رو داغمون و نمیدونیم چکار کنیم.البته پسر منم دختره رو دوست داره ولی انگار دهنش روبستن.باوجودی که بسیار پسر داناییه اما نمیتونه تصمیم بگیره .درضمن دختره از روزی ک پسرم ازش خاستگاری کرده کلا ارتباطشو با اون پسره قطع کرده ودیگه هم باهاش درارتباط نیست ولی پسره هیچجوره نمیتونه فراموش کنه واینم بگم بخاطر یه سری مسائل مثل فوت پدروش و..ازلحاظ روحی تعادل انچنانی نداره والبته اینم بگم چون ما یه استان دیگه ایم ازتمام این اتفاقات بیخبربودیم😔 حالا بنظرتون چکار کنیم؟از همون روزای اول خانواده دختربشدت اصرار دارن که عقد محضربگیریم وماهربار دنبال میندازیم و حتی نمیخوان دوران نامزدی طول بکشه واگر کوتاه اومده بودیم همون روزای اول عقدمحضر میکردن.چون بقول خانواده دختره مشاورگفته باید زود عقدکنن و پسرمن پشت اون دختر دربیاد تا اون پسره هیچ اقدامی نتونه کنه وحرف وحدیثها تموم شه. تو رو خدا راهنماییم کنید.نمیتونیم تصمیم بگیریم واز طرفی هم چون اقوام هستیم خیلی سخته ک بتونیم بهم بزنیم😔ومن کلا از این ازدواج دل چرکین شدم هرچند باخوشرویی دعوتشون رو قبول میکنیم و هروقتم میان خونمون ازشون استقبال میکنیم. پیشاپیش بابت راهکارهای خوبتون هم ممنونمممم 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام خدمت شما و اعضای محترم کانال خوبتون خانمی هستم ۳۵ساله که ۱۷ساله ازدواج کردم راستش خانواده همسرم خیلی عذابم میدن بهم اهمیت نمیدن برا مهمانی‌ها و نذریهاشون از من نظرخواهی نمیکنن و جاریهام کمکشون غذا میکشن و تقسیم میکنن یه کلمه با من تعریف نمیکنن انگاراصلا براشون وجود ندارم برنامه مسافرت می‌چینن هراز گاهی مسافرت هم که باهاشون میریم با رفتارشون آزارم میدن و شوهرم میبینه هیچی نمیگه اصلا همش دعواس شوهرخواهرشوهرم مرتب بهم تیکه میندازه تو جمع کوچیکم میکنه و شوهرم ازم سرد کرده هرچی به شوهرم میگم باهاشون مسافرت نمیام قبول نمیکنه به خدا دیگه بریدم اعتمادبه نفس ندارم کم حوصله شدم احساس بی ارزشی میکنم و زمانی که میخوام کارای خونمو انجام بدم یادم میاد به حرفاشون دلسرد میشم میشینم و هیچ کاری دست و دلم نمیرسه انجام بدم به خدا من کاری به کسی ندارم اونا ظلمم میکنن به من میگن تو خبرچینی هرچی ما به تو میگیم به شوهرت میگی دیگه خسته شدم ببخشید طولانی شد لطفا بزارید داخل کانال دوستان راهنماییم کنن با تشکر از کانال خوب و آموزنده شما🌹🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان من آزمایش هورمونی و سونو انجام دادم همه چی اوکی بود اما پرمویی دارم مخصوصا نقاط خاص مثل روی شکم دورسینه هام که ناجور مو داره و زیر چونم،نمیدونم مشکل از کجاست،و اینکه جدیدا گروه همش شده سوال خیلی سوال فرستادم اما جوابی دریافت نکردم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان یه خواهشی ازتون دارم لطفا هنگام پرسش خدارا قسم ندهید که جواب بدید چون اکثر سوالاتی رو که می‌پرسید اولش می‌گویید تورو خدا کمک کنید مطمئن باشید اگه دوستی جواب سوالتان را بداندپاسخ میدهدپس لطفا قسم ندید واما سوال خودم": پسرمن از ۲۰روزگی قرص تیروییدمیخورد کم کاری تیروئید داره هر شش ماه یکبار آزمایش می‌دهیم الان ۱۰ساله هست ودکتر دو ماه قرصش را قطع کرده که بعد دوماه ببریم آزمایش قبلا تو گروه گفته بودید که گردو ونبات وروغن زرد حیوانی مثل حلوا درست کنیم برای تیرویید خیلی خوبه من آن رو درست کردم یک هفته هست هرروز شب موقع خواب وصبحها ناشتا یکساعت قبل صبحانه بهش میدم چه مدت باید ادامه دهم واینکه این روش چقد مفید هست ودرآخر التماس دعا دارم از همه دوستان که موقع عبادت پسرمنم دعا کنید که تیروییدش خوب شودانشاله همگی حاجت روا بشید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همه اعضایه گروه بحق امام حسین همه مشگلها حل بشه🤲🤲من سوالی از اعضایه گروه دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید من دختری 46 ساله هستم که هنوز ازدواج نکردم قسمت نشده یا چه مصلحتی هست خیلیا امدن ورفتن الان یه مرد 55 ساله امده برایه من که 3 تا پسر داره ویکیشون ازدواج کرده من برایه اینکه پدر ومادرم میگن چرا ازدواج نمیکنی وخودم هم میخام سروسامان بگیرم میگم جواب مثبت بدم ولی اصلان به دلم نیس چون این آقا عروس دارن واقعان نمیدونم چکار کنم شما راقسم میدم به این ماه عزیز منو راهنمایی کنید فکر کنید من خواهرتونم اجرتون بابی بی دوعالم خانوم فاطمه زهرا براشفایه همه مریضها صلوات ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر من دختر 18ساله هستم و مامانم نمیزاره خودم تنها برم بیرون یا با دوستام برم بیرون و دختر نادونی هم نیستم ک اسیب بخودم بزنم ولی میگه نمیزارم بری با کسی بیرون (حتی یک بار در سال هم با دوستام نمیزاره جایی برم) الکی ایراد میگیره و هیچ تفریحی ندارم تروخدا یکم داخل کانالتون دراین باره یچیزی بدارید ک انقدر نترسن و فکرای قدیمی رو بزارن کنار فکر میکنن ما هنوز بچه ایم😞 و ایرادای بیخود دیگه هم میگیره ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان عزیز سوالی داشتم یخچال میخوایم قسطی بگیریم ازاونایی که حجمشون بزرگه فریزرش بالاست ویخچالش پایینه چه مدلی بگیریم که شما ازش راضی هستین البته ازاونایی که برفک ندارن فقط بادسرد لطفا جواب بدید خیلی نیازدارم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت خواهران خوبم من دو تا پرنده دارم بهشونم خیلی وابسته ام مدام خونه رو تمیز میکنم ک پرندهام چیزی بر ندارن بخورن مریض بشن از صب تا شب فقط تمیز کاری میکنم ولی بغل خونمون ی زمین خالی هست ک از اونجا سوسک اومده تو خونه م از این سمهای خمیری و پودری گرفتم ک بو نداشته باشه برا پرندها خطر داشته باشه ولی اصلا تاثیر نداشت موندم چکار کنم خواهران اگه داروی خوبی ک بو نداشته باشه بهم معرفی کنن ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت خواهران خوبم خانمی ک فرمودند پسرشون مایع پشت پرده گوششون جمع شده و قرار بوده ک عمل بشن ولی ی دکتری سه تا قطره براشون تجویز کردند و شکر خدا خوب شدن میشه خواهر گرامی اسم قطرها رو نام ببرید ک من هم ایشالله استفاده کنم و جواب بگیرم دعا گویتان هستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه جان خداقوت عزیزم سوالم خیلی اورژانسیع جنین ۴هفته قلبش تشکیل نشده دکترمیگه بایدکورتاژ کنم طورخدابگین چیکارکنم فقط امروزوقت دارم 😭😭😭کلی داروگیاهی خوردم
هرکی هرچی گفته دوروزه دارم میخورم 😭😔 الان بایدچیکارکنم سونوجدیدگرفتم علایم حیاتی نداره ازطرفی هم میترسم خودش سقط نشه من یه پسر۵ساله دارم خیلی سخته برام بنظرشمادوستان راهنمایی میکنن میتونم انجام بدم 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نیکا یه دوستی دارم از اول ابتدایی تا آخر دبیرستان باهم بودیم . دلم خواست داستان
❤️🍃 نیکا هرچند برای من بهترین فرصت بود ک از اون جو وحشتناک خونه فرار کنم و به مدرسه پناه ببرم.پدر و مادرم انقدر غصه و فکروخیال داشتن ک حتی حواسشون نبود من دارم میرم پیش دانشگاهی.دقیقا روز ۱۳ مهر بود ک پسر عمم از بیمارستان مرخص شد و همه بزرگترا و فامیل رفتن عیادتش و کم کم سر صحبت رو کشوندن ب رضایت . برادرم همچنان فراری بود و کسی خبر نداشت کجاست . شایدم پدر مادرم می‌دونستن اما چیزی بروز نمیدادن  بعد ماجراهای زیادی ک اتفاق افتاد و از حوصله جمع خارجه ک تعریف کنم بالاخره پسرعمم رضایت داد ب شرط این ک ما کلا از اون شهر بریم و هرگز تو هیچ جمع فامیلی نباشیم .برای من ک از بچگی تو این شهر بزرگ شده بودم شوک بزرگی بود ‌.وسط سال تحصیلی کجا باید میرفتم. سه تا از خواهرام و برادرام ک ازدواج کرده بودن تو همین شهر بودن و دوری ازشون برام سخت بود .نمیگم خانواده خوب و صمیمی بودیم اما برای من ک نهایت تفریحم مدرسه رفتن بود ، بودن کنار خواهرزاده ها و برادرزاده های کوچولوم نهایت لذت بود  خونه بزرگی داشتیم ک فروختیم . بخش زیادیش بابت دیه رفت.البته نه این کار ب شکایت بکشه و دادگاه دیه ای تعیین کنه . اونا لات بودن اعتقادی ب پلیس و شکایت این چیزا نداشتن .این پول رو فقط بابت حق السکوت بهشون دادیم ک دست از سر ما بردارن و یه جورایی بهمون امان بدن.اون زمان تقریبا اندازه پول دیه دو تا آدم بود.  چیز زیادی نموند از پولمون اما باهمون مبلغ باقی مونده تونستیم تو یه شهر دیگه خونه کوچیکی بخریم . با شهر خودمون تقریبا ۱ ساعت و نیم فاصله داشتیم . من مدرسه جدید ثبت نام کردم . معلماش از مدرسه قبلی خیلی خیلی بهتر بودن .خود مدرسه هم کتابخونه داشت و من مجبور نبودم برای تهیه کتابام جای دیگه برم . ب شرایط جدید عادت کرده بودم . با اون اوضاعی ک پیش اومده بود دیگه پدرم حرفی ازازدواج من نمیزد .هیچوقت دلم نمیخواست کوچکترین ناراحتی و اتفاقی برای پسرعمم بیفته اما این ماجرا هر چقدرم بد بود برای من ب خیر و خوشی تبدیل شد. نزدیکای عید بود ک سر و کله برادرم پیدا شد . و این تازه شروع بدبختی ها و مصیبت من بود .  مثل دیوونه ها شده بود و قابل کنترل نبود .تقریبا ۹ ماه ناپدید شده بود و هیچوقت نفهمیدم این مدت کجا بوده .اولین گیرش این بود ک من چرا مدرسه میرم .مگه اون یکی خواهرام بیشتر از دوره ابتدایی خونده بودن ک من حالا میرم پیش دانشگاهی ب پدرم التماس میکردم ک جلوش رو بگیره اما انگار با اومدنش پدرم تازه یادش افتاده بود ک چرا من واقعا ازدواج نکردم و تا الان موندم رو دستش ؟ چرا این مدت ب فکر خودش نرسیده بود .بالاخره زورش رسید و من دیگه بعد عید مدرسه نرفتم . مثل دیوونه ها شده بودم . مدرسه تنها امید من برای نجات از اون جهنم بود و از حالا ب بعد فقط آرزوی مرگ خودم رو داشتم.دیگه باید به چه امیدی زندگی میکردم  با وجود همه سختگیری های پدرم اما ما خانواده آروم و نسبتا نرمالی بودیم .خواهرام هیچوقت دست از پا خطا نکرده بودن و آدمای ساکت و بی سر و زبونی بودن . برادرامم گاهی شیطنت داشتن اما بعد ازدواج کاملا خودشونو جمع کرده بودن . اخرای فروردین بود و مدرسه نرفتنم منو مثل دیوونه ها کرده بود . شب و روزم تو خلوت ب گریه می‌گذشت و تقریبا درس رو کنار گذاشته بودم . آنقدر فکر و خیال میکردم ک نمیفهمیدم کی شب میشد و کی روز  وسط این فکروخیال ب ذهنم رسید ک چرا خانواده عمم با ما دیگه کاری ندارن .چرا نیومدن سراغ برادرم .یعنی فقط دنبال کندن دیه از ما بودن یا برادرم فراری بود و دستشون نمی‌رسید بهش .چند روزی بهش فکر کردم و دلو زدم ب دریا . تصمیم گرفتم با نگار حرف بزنم ( نگار منم راوی این داستان. )نیکا هر چند وقت یبار یه زنگی ب خونمون می‌زد و چند دقیقه ای باهم حرف میزدیم. ما از اول باهم دوست بودیم و وسط سال ک از مدرسه ما رفت این جدایی خیلی سخت بود برای هردومون . )  باهاش ک حرف زدم گفت حالا خانواده عمت خبردارن داداشت برگشته .گفتم نمیدونم . گفت میخوای یه جوری ب گوششون برسونم ؟ منم ک هیچوقت جرات این کارارو نداشتم و قلبم داشت از جا کنده میشد بخاطر این نقشه .میدونستم اگه لو بره من ب اونا خبردادم حتما زندم نمی‌ذارن.گفتم خودت یه کاری بکن و سریع قطع کردم  نگار : من از داداش بزرگم خواستم با تلفن عمومی زنگ بزنه ب خونه عمه نیکا و آدرس خونه جدیدشون رو بده و بگه ک داداشش برگشته . راضی کردنش یه مصیبت بزرگ بود ک خودش کلی طول کشید .داداشمم خودشو یکی معرفی کرده بود ک از داداش نیکا زخم خورده و میخواد انتقام بگیره . هم داداش نیکا و هم خانواده عمش از لات های گنده شهرمون بودن و این جور مسائل طبیعی بود بینشون ) استرس و اضطراب و ترس از این ک چه اتفاقی قراره بیفته نمیذاشت یه خواب راحت داشته باشم . میدونستم اگه کسی کوچکترین بویی ببره ک کار من بوده حتما سرمو قطع میکنن اغراق نمیکنم