eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ شهید محمد ناظری 💜
زندگینامه شهید محمد ناظری سردار شهید محمد ناظری متولد سال ۱۳۳۴ در محله امامزاده حسن تهران بود. عمده هم سن و سالان سردار ناظری از آن محله بعدها در نیروهای ویژه ارتش (نوهد) به خدمت در آمدند. حاج محمد هم در سالهای منتهی به انقلاب به طور غیر رسمی و توسط برخی افسران ارتش که از رژیم پهلوی جدا شده و به مردم پیوسته بودند نخستین دوره‌های تکاوری خود را دید. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه بعد از انقلاب اسلامی نیز حاج محمد در پادگان لاهوتی تهران و تحت نظر امیرعلی سادات طوسی دوره ویژه تکاوری کلاه سبزهای ارتش را گذراند و به جهت نبوغ و آمادگی بالا بعد از مدت کوتاهی بعنوان مدرس و مربی در این دوره ها حضور یافت. از دیگر مربیانی که سردار ناظری تحت نظرشان دوره تکاوری دید استاد کرمعلی شجاعی بود که استاد بین المللی به حساب آمده و به پاسداران صلح سازمان ملل نیز آموزش می داد. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه اولین حضور جدی سردار ناظری در مناطق ناآرام به نخستین سالهای انقلاب و ایجاد ناآرامی توسط گروهک های ضد انقلاب بر می گردد. حاج محمد نیز در آن سالها در بسیاری از شهرهای ناآرام در دوران اوج اغتشاش حضور می یافت که از این، می توان به حضور و مبارزه علیه ضدانقلاب در غائله های گنبد، آمل وکردستان اشاره کرد. با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۵۹ نیز حاج محمد بلافاصله به جبهه های حق علیه باطل شتافت و نخستین ماموریت او نیز شناسایی نیروهای دشمن در منطقه شوش دانیال بود که از قضا این عملیات شناسایی از یکی از قدرتمندترین و مجهزترین گردانهای رژیم بعث صورت پذیرفت. هر چه جنگ پیش می رفت ارزش نیروهای ویژه و جنگ های نامنظم بیشتر به چشم می آمد و حاج محمد نیز بعنوان یکی از نیروهای زبده این مدل جنگ در بسیاری از عملیات های چریکی و نامنظم جضور جدی داشت. یکی از عملیاتی که تاثیر محسوسی در بالارفتن روحیه رزمندگان اسلام و تحقیر رژیم بعث داشت ماجرای پالایشگاه کرکوک و حانقین بود. چاه های نفت این دو شهر که از اهمیت خاصی برای رژیم بعث برخوردار بوده و حفاظت از این دو شهر بشدت مورد تاکید صدام ملعون بود، در همان دوران به خود دسته ای می بیند که لباس های محلی و الاغ خود را به آنجا می رسانند. این دسته، گروه حاج محمد ناظری بودند که با لباس مبدل خود را به منظقه کرک و خانقین رسانده و با انهدام پالایشگاه نفت آن دیار توانستند ضربه جدی به رژیم بعث وارد آورند. سردار ناظری در سال ۶۴ به عضویت نیروهای ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت نظر نیروی زمینی بود در می آید و در آن زمان با حاج قاسم سلیمانی نیز روابط نزدیکی را داشته است. برادر حاج محمد، یعنی تیمور ناظری نیز در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده بود و مادر او نیز یکی از شهدای مظلوم فاجعه حج خونین سال ۶۶ بود. بعد از پایان دفاع مقدس نیر سردار حاج محمد ناظری همچنان به مربی بودن خود ادامه می دهد و مسئول دوره های متعدد جنگ های نامنظم و چریکی بوده و نفرات زبده بسیاری را بعنوان چریک و تکاور به بدنه نیروهای نظامی کشور معرفی کرده است. بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و پس از آن که حضور نیروهای نظامی غربی نظیر ناتو، ارتش های کشورهای اروپایی و به خصوص ارتش امریکا در منطقه غرب آسیا حضور پررنگی پیدا کرده بودن، لازم بود تا نیروهای نظامی ایران حراست دقیق تری و گسترده تری از مرزهای خاکی و آبی کشور انجام دهند. از این جهت بود که اواخر سال ۸۶ از طرف ستاد فرماندهی کل قوا نیروی دریایی سپاه مامور شد تا یگان ویژه ای به منظور حضور فعالانه در برابر نیروهای بیگانه در خلیج فارس و آمادگی لازم برای عملیات در مواقع ضروری تشکیل دهد. و این چنین بود که یگان های ویژه جنگ های نامنظم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلیج فارس تشکیل شده و توانست تا حد بسیاری به موازنه قدرت حاضر در خلیج فارس منجر شود. فرماندهی این یگان های بر عهده سردار حاج محمد ناظری بود و او در جزیره فارور اقدام به تربیت نیرو و برگزاری دوره های تکاوری لازم برای مقابله با دشمن می پرداخت. مقابله جدی با دزدان دریایی سومالی، برقراری امنیت در منطقه استراتژیک خلیج فارس و حضور عزتمندانه در برابر نیروهای بیگانه در مواقع لازم، اتفاقاتی بود که با حضور نیروهای تحت اشراف سردار ناظری مانند یگان های تکاوری سید الشهدا علیه السلام در خلیج فارس افتاد. اتفاقی که به نظر بسیاری از کارشناسان توانست ایران را قدرتمندترین کشور حاضر در خلیج فارس نماید. در شاهکار نظامی اخیر، سردار حاج محمد ناظری یکی از فرماندهانی بود که به پیشبرد این عملیات حساس می پرداخت و نقش کلیدی در انجام موفقیت آمیز آن داشت.
مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه در سالهای اخیر و بعد ایجاد ناامنی در کشور سوریه و پس از آن که نیروهای نظامی ایران نیز در این کشور حضور مستشاری بهم رساندند، بخشی از نیروهای تربیت شده توسط سردار ناظری به جهت آمادگی های بالا و تخصص در جنگ های نامنظم به سوریه اعزام شدند تا بتوانند از حریم عمه سادات دفاع نمایند و مفتخر به حضور به عنوان «مدافعان حرم» گردند. از شاگردان سردار ناظری که در دفاع از حرم حضرت زینبت سلام الله علیها به افتخاز شهادت نائل امد می توان به شهید امیر سیاوشی اشاره کرد که در ریف جنوبی حلب و در دی ماه سال گذشته به شهادت رسید. سردار محمد ناظری در سالهای گذشته و به واسطه حضور در مستند مسابقه فرمانده شبکه افق، مورد توجه مردم قرار گرفته بود و در سه فصل تولید شده از این مستند مسابقه بعنوان فرمانده ارشد حضور داشت. سردار محمد ناظری شب گذشته و بعد از انجام آموزش های روزمره و پس از سخنرانی در بندر لنگه در جزیره فارور خلیج فارس دچار ایست قلبی ناگهانی می شود و تلاش پزشکان برای احیای این رزمنده دلاور تا نیمه شب ادامه می یابد که متاسفانه به نتیجه نرسیده و نیمه شب گذشته سردار محمد ناظری بعد از عمری خدمت خالصانه و دلاورانه به سرزمین مقدس ایران همزمان با میلاد حضرت سیدالشهدا و قمر بنی هاشم علیهما السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد. سردار حاج محمد ناظری فرمانده یگان نیروهای ویژه نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شب گذشته بدلیل عارضه شیمیایی درگذشت و به درجه شهادت نائل شد. روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: سردار دریاداردوم پاسدار محمد ناظری فرمانده یگان تکاوری اباعبدالله(ع) ندسا در حین انجام مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. دریاداردوم پاسدار ناظری از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس و فرماندهان قدیمی و زبده نیروی دریایی سپاه بود که در یگان هوابرد و ناوگردهای اعزامی ندسا برای تأمین تردد کشتی‌ها و شناورها در خلیج عدن طی سال‌های اخیر، نیز خدمات ارزنده‌ای ایفا کرد. وی همچنین در تربیت و آموزش نیروهای تکاور نیروی دریایی سپاه نقش قابل توجهی داشت. بنابر این گزارش، وی از فرماندهان قدیمی و کارکشته نیروهای ویژه سپاه پاسداران بود که در هشت سال دفاع مقدس در جبهه های نبرد حضور مستمر داشته و منشا خدمات و فداکاری های بیشماری بوده است. همچنین مستند مسابقه فرمانده که از شبکه های مختلف صدا و سیما در حال پخش می باشد به فرماندهی و مدیریت ایشان ساخته شده است. سرلشکر محمدعلی جعفری در پیامی شهادت سردار سرافراز محمد ناظری ، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه را تبریک و تسلیت گفت. به گزارش روابط عمومی سپاه، درپی شهادت جانباز سرافراز سردار دریادار پاسدار محمد ناظری، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه، سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام سرلشکر جعفری بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم درود خداوند بر مجاهد فی سبیل الله، ((سردار والامقام شهید محمد ناظری))که سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش بی وقفه در میدان پاسداری از آرمان‌های متعالی اسلام عزیز تحت رهبری امام و مقتدای خویش حضرت امام خامنه ای ( مدظله العالی) در ایام نورانی شعبان المعظم و مقارن با روز پاسدار و با عشق و ارادت به حضرت ابا عبدالله الحسین و حضرت ابوالفضل العباس (علیهم السلام) در حین مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. خوشا آن شهید ارجمند و بی ادعا را که سراسر عمر پربرکت خود را چه در دوران دفاع مقدس چه پس از آن با همراه داشتن سختی‌های ناشی از عارضه شیمیایی، بی دریغ و عارفانه در خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی، سپری نمود و با توشه ای مملو از مجاهدتهای صادقانه و خالصانه به دیدار حضرت حق شتافت. اینجانب شهادت آن پاسدار حریم ولایت را به محضر حضرت ولی عصر (عج) و نایب بر حقش مقام عظمای ولایت و رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی)، خانواده محترم و بازماندگان معزز وی تبریک و تسلیت عرض نموده و هم نشینی آن عزیز با قافله شهیدان و سید و سالارشان ابا عبدالله الحسین (ع) و علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) را از خداوند متعال مسئلت دارم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ((جناب حاج آقاى ناجى )) در اصفهان فرمودند: يك روز صبح زود خادم آخوندبه حمام مى رود و مى بيند آخوند در حمام قديم توى خزينه است ، جلو مى رود و سلام مى كند. آخوند مى گويد: سلام و زهر مار فلان فلان شده . كى گفته تو اينجا بيايى و شروع به ناسزا گفتن ميكند. خادم تعجب مى كند و مبهوت مى ماند. صبح اول صبحى ما مگر چكار كرده بوديم كه باما اوقات تلخى كرد و ناسزا گفت . خلاصه دل چركين مى شود ولى چيزى نمى گويد. تا اينكه چند روز از اين ماجرا ميگذرد و مرحوم آخوند قليان مى كشيد، سر قليان را براى مرحوم آخوند چاق مى كند و ميآيد خدمت آخوند و مى گويد: آقا چند روز پيش ‍ صبح آمدم حمام ، آخر چه قصورى از ما سرزده بود كه على الطلوع اينهمه چيز به ما بار كرديد؟ مرحوم آخوند مى گويد: خوب شد گفتى . من مى خواستم از تو معذرت خواهى كنم . آقا چه معذرت خواهى اينهه به ما چيز باركردى ، بعد معذرت خواهى ميكنى ؟ آخوند مى گويد: من صبح داشتم مدرسه مى رفتم توى خيابان وكوچه يك سرى حيواناتى راديدم كه درب مغازه هارابازمى كنند و بعضى حيوانات طرف من مى آمدند، از بس ترسيده بودم دويدم توى حمام كه تو آمدى ، مى دانستم تو آدم خوبى هستى ، گفتم بگذار يك مقدار ناسزا بگويم كه حجاب شود، من مردم رابه شكل حيوانات گوناگون نبينم . و از حمام مى خواهم به مدرسه بروم ديگر نترسم . چون خيلى ترسيده بودم و خُب حجاب رفع شد، خلاصه ما را ببخش . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 حضرت ((آية الله خزعلى )) دامة فرمودند: شخصى در بايگانى يك اداره كار مى كرده . رئيس اداره پرونده اى را از او مى خواهد، هر چه مى گردد پيدا نمى كند اين كار تا چهل روز ادامه پيدا مى كند ولى نتيجه اى نمى گيرد. رئيس اداره ناراحت مى شود مى گويد: اگر پرونده را تا فردا پيدا نكنى تو را از اداره بيرون و اخراجت مى كنم . اين شخص خيلى ناراحت مى شود، يكى از آقان به ايشان مى گويد: چيه چرا اينقدر ناراحتى ؟ مى گويد: جريان از اين قرار است ، ايشان مى گويد خُب با آقاى ((شيخ رجبعلى )) صحبت كن . گفت : ايشان را نمى شناسم ، اتفاقاً داشتند صحبت مى كردند ايشان داشتند از آنجا رد مى شدند. گفت : همين آقايى كه عبا روى دوشش است همين است . برو با او صحبت كن تا تو را راهنمائى كند. گفت : اين تا سلام كرد، شيخ فرمود: تو به خاطر پرونده آمده اى ؟ پرونده گم كرده اى ؟ گفت : من متحير شدم و گفتم : بله . چه طور؟ فرمودند: اين چوبى است كه خدا به تو دارد مى زند به خاطر اين كه تو با زن برادرت و بچه هاى برادرت قهر كرده اى صله رحم نكردى به خاطر اين كار خدا چوبت مى زند. تو چرا با خانواده برادرت و بچه هاى يتيم برادرت ارتباطت را قطع كردى ؟ گفت : آخه آقا زن فلان .... آقا فرمودند: همين كه دارم بهت مى گويم . اگر مى خواهى پرونده ات پيدا شود، بايد بروى صله رحم كنى ، قدرى ميوه بگير و برو بچه ها را بخندان و خوشحال كن تا فردا پيدا شود، در غير اين صورت همين است كه دارى . گفتم : چشم آقا مى روم . بعد همين كه خواستم حرفى بزنم ، فرمود: همين كه بهت گفتم ، برو معذرت خواهى و كمك كن . من رفتم ميوه گرفتم و آمدم در خانه و از زن اخوى معذرت خواهى كردم و با بچه ها هم خيلى گرم گرفتم و اين ها را قدرى خنداندم و صحبت كرديم و بعد آنها را به منزل دعوت كردم و خيلى خوشحال شدند و فرداى آن روز رفتم توى اداره و اولين پرونده كه دست گذاشتم ديدم همان پرونده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مردی آشنا شدم که خیلی بهش علاقمند شدم. اون هم همین طور. ولی 10 سال با هم اختلاف سنی داشتیم. رابطه بین مون محترمانه و در عین حال پر از احساسات و محبت بود. البته فقط یکبار همدیگه رو دیدیم و بیشتر با پیام  و زنگ صحبت میکردیم و با هم آشنا شدیم . من خیلی دوستش داشتم. بنده ارشد خوندم و ایشون هم همین طور . هر دو از سطح خانوادگی خوبی هم برخوردار بودیم. خانواده ها اصلا در جریان نبودن. من ساکن تهران و ایشون اصالتا جنوبی هستن. گذشت و این عشق بین مون بنا به دلایل شخصی البته از طرف ایشون بهم خورد. و من با مرد دیگه ای ازدواج کردم که کاملا سنتی به هم معرفی شدیم. با یکسال تفاوت سنی . اوایل به همسرم علاقه داشتم ولی الان حس میکنم اونی نیست که من میخوام. خانواده شون خیلی سنتی هستن. و ما اجازه نداریم دو تا خیابون دورتر از اونا زندگی کنیم. بعد از دو سال اون مردی که دوستش داشتم ازم خبر میگیره. مدام بهم زنگ میزنه. همش میگه پشیمونه. ولی من باور نمیکنم. از طرفی زندگی با همسرم برام خیلی خیلی سخت میگذره. همسرم آدم خوبیه ولی بشدت احساساتش کمه و من بشدت احساساتی هستم. تو رابطه بین مون تا الان از عمق وجودش یکبار درست حسابی بهم نگفته دوستم داره. آدم پاک و مومنیه. منم تقریبا ولی اون بیشتر. احساس گناه میکنم. حس میکردم علاقه ام بهش بیشتر میشه ولی حس اون عشق لعنتی اول ام مانع میشه. شوهرم ظاهرش خیلی معمولیه. قدش کوتاه، لاغر و خیلی زن ذلیل. من دلم میخواد اون صاحب نظر باشه ولی نیست. همه چی رو دیر میگیره. دلم میخواد اون ابهت داشته باشه ولی نداره. من برام ظاهر مهم بود ولی بخاطر خدا بیخیال شدم چون جنبه های بهتری ازش میدیدم. من موندم با زندگی که از درون خودمو پاشوندم و به هیچکس درد دلم رو نمیتونم بگم. همه از بیرون تصور میکنن من زندگی فوق العاده ای دارم ولی ندارم. خیلی بغض دارم و همش بابت ازدواجم بخودم لعنت میفرستم. من آدم بسیار متعهدی بودم و هستم. دلم میخواست با کسی که عاشقش بودم ازدواج میکردم ولی نشد... پیش خودم فکر میکردم عشق اول رو فراموش کردم ولی نشد ... از طرفی بازگشت مجدد اون آقا رو نمیتونم باور کنم چون مقصر رفتنش خودش بود نه من. جواب زنگ و تلفنش رو نمیدم چون خیانت به شوهرمه. از طرفی زندگی برام بشدت یه طرفه شده. شوهرم خیلی بچه است حس میکنم. شایدم من حساسم. نمیدونم ... تو رو خدا راهنماییم کنید. ❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️ با سلام من 22 سالمه... با آقایی به صورت معمولی یعنی بدون هیچ رابطه عاطفی در ارتباطم و چند باری با بقیه دوستامون گروهی رفتیم بیرون.. ( البته محل اشنایی ما فضای مجازی بود ) تحصیلات سطح بالا و ظاهر معمولی دارن.. بعد از مدتی من متوجه شدم این اقا از من خیلی خوشش امده اولش با شوخی بحث ازدواج رو پیش میکشید .. تا جایی که بعد از چند ماه دیگه علنا بحث ازدواجو میکردن و حتی تایم مشخص کردن و با وجود مخالفت من ایشون باز منتظر بودن اون تایم مشخص که خیلیم دیر نیست برسه و اقدام کنن. حالا من از وقتی فهمیدم من خوششون امده هر چقدر بیشتر انعطاف نشون میدادن در مقابل گیر دادن من.. بیشتر عصبانی میشدم.. البته بگم در کنار این ها من خیلی پر انرژیم موقع صحبت با ایشون و همین انرژی و خوش برخورد بودنم باعث شده این اقا جذبم بشن... این اواخر اینقدر ایشون جدی دیگه بحث ازدواج رو پیش میکشیدن و علنا میگفتن با وجود مخالفت تو من کار خودمو میکنم.. منم از لج و لجبازی بی دلیل و ناز کردن خیلی شدید میگفتم نه اونم با ناراحتی و دلخوری . خلاصه این اواخر خیلی ناامیدش کردم..حالا پشیمون شدم....ایشون هم یه جورایی انگاری که نا امید شده باشن بخاطر حرفای من .یه مدت هست که از حرفا و رفتاراش میشه فهمید عقب کشیده از حرفش و یه جورایی بیخیال شده.. حتی از اینکه همدیگرو ببینیم دوباره.. البته هنوزم خیلی غیرتی و حساس هستش به ارتباطم با بقیه. به پوششم. و همیشه  تذکر جدی میده که مراقب کارام باشم... و نسبت به پسرا حتی استادم مثلا خیلی حسوده.. به شدت بدش میاد من غیر درس به حاشیه فکر کنم و ذهنم مشغول باشه . اینم بگم من کاملا از رفتارش هنوزم حس میکنم با بقیه فرق دارم واسش. حالا من واسم سوال..ایشون چرا یه جورایی نامید شد و عقب کشید از حرفش یکمی؟ من اشتباه فکر کردم که ایشون حرفاش جدیه؟ زیادی جدی گرفتم حرفاشو؟ ( اینم بگم قبل از مطرح کردن ازدواج ایشون مخالف ازدواجی بودن که منبعش مجازی بوده اما هر چقدر که میگذشت و به حدس من ایشون بیشتر از من خوشش میومد.. و با اخلاقم اشنا میشد.. نظرش هم تغییر میکرد به مرور..
دقیقا شبیه این جمله میشه گفت که مهم نیس چه معیاری برای ازدواج داری وقتی عاشق یکی بشی بعد از اون معیاراتو طبق اون میبینی و تغییر میدی..) حالا با همه این حرفها نظر شما چیه دوستان؟ ایشون جوگیر شده بود یا شوخی میکرده یا من نا امیدش کردم؟ دلم نمیخواد از دستش بدم. چیکار کنم بفهمم نیتشو؟ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مر
پاسخ اعضا 🌙🌺 . سلام در پاسخ خانمی که گفتند پوستشون خشکه خشکی پوست رو باید اول از طریق مزاج شناسی درمان کنند بدنشون بلغم هست باید از عطاری شربت بلغم بگیرند در کنارش کرم مرطوب کننده هر نوع که باشه بزنند درست میشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام.ببخشید خانمی که گفتن خاتم سلیمانی ناف و...جامیندازن اگه متوجه شدن کارشون خوبه لطفا توگروه ادرسشوبدن من هم برم پیشش من هم مشکل شمارو دارم😭 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔰جهت دفع بيمارى يا خروج جن از بدن يا برداشتن سنگينى از شخص در گوش شخص اذان گفته و 7 بار سوره حمدو آيات آخر سوره حشر را بخوانيد. سلام به حبیبه خانم لطفا این دعا رو برای اون دختر خانوم ده ساله که میگی علائم جن زدگی داره بذارید مشکلش حل بشه حتما ممنون از زحماتتون 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خدمت همه دوستان عزیز خدمت اون خانمی که دیابت بارداری دارند اگر خیلی بالاست که حتما باید تحت نظر پزشک باشند اما اگه کمی بالاست باید رژیم بگیری بیشتر غذای کبابی بخوری کدو رو رنده کن با ماست بخور ماکارونی هم اگه خواستی بخوری در حجم کم و دم نکشیده باشه برای این که قند آن نیفته هم صبح ها خرما بخور اگه به پزشک مراجعه کنی حتما رژیم می دهند خیلی باید مواظب باشی من خودم با رژیمی که دکتر داد کنترل کردم و اصلا به دارو نرسید پیاده روی هم برو انشالله خودت و فرزندت در سلامت کامل باشید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام در جواب دوست عزیزی که گفتن قند بارداری دارن منم قند بارداریم ۹۷ بود وقتی فهمیدم میوه،غذا و هر چی که دوست داشتم خوردم ولی شربت،بیسکویت،کیک و هر چیزی که با قند و شکر باشه دیگه استفاده نکردم و به توصیه یکی از دوستام شب قبل خواب و صبح ناشتا یک لیوان شیر شتر میخورم الان خدا را شکر قند ۷۵ هست امیدوارم برای دوست عزیزمون مفید باشه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
تدابیر أيلول اولین ماه : 🍂 ، 30 روز است🍁 (23 شهریور تا 21 مهر) 🌼در این ماه هوا پاکیزه میشود. 🌾و غلبه افزایش می یابد، که اصلاح آن نوشیدن شربت است. 🐐خوردن شیرینی جات، و گوشت های معتدل مثل و بره مفید است. 🚫و از خوردن گوشت گاو، زیاده روی در سرخ کردنی( ) و حمام رفتن زیاد پرهیز شود. 🌸و از معتدل استفاده شود. 🚫🍉و همچنین از خوردن انواع (خربزه، گرمک، طالبی، هندوانه) و (خیارچنبر) پرهیز شود. 🌼🌻🌼ا🌻🌼🌻 أيلول؛ ثلاثون يوما، فيه يطيب الهواء و يقوى سلطان المرة السوداء، و يصلح من شرب المسهل، و ينفع فيه أكل الحلاوات، و أصناف اللحوم معتدلة كالجداء و الحولى من الضأن، و يجتنب فيه لحم البقر ، و الاكثار من الشواء ، و دخول الحمام، و يستعمل فيه الطيب المعتدل المزاج، و يجتنب فيه أكل البطيخ و القثاء🍃 📚رساله‌ذهبیه امام‌رضا (علیه‌السلام) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 درمان اسهال : روزی 1 قاشق مرباخوری کوچک اسپند شسته و تمیز را روی زبان ریخته با آب قورت داده شود . درمان اسهال خونی : مقداری نبات را ذوب کرده . دو الی سه قاشق غذاخوری تخم بارهنگ را داخلش ریخته ؛ بعد از یک الی دو دقیقه با آب مخلوط کرده ، بگذارید تا جوش بیاید . پس از ده دقیقه جوش خوردن ملایم ؛ از آن استفاده نمایید . هر 6 ساعت یک استکان میل شود . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔴درمان واریس ارزان ترین راه برای جلوگیری از ابتلا به واریس شستن پاها با آب سرد است. 🌀پس از اتمام کار روزانه پاهایتان را 5 دقیقه در تشت آب سرد قرار دهید و ماساژ دهید. بعدازحمام کردن پای خود را باآب سرد بشوئید . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 رفع_جویدن_ناخن عرق بهارنارنج ،گلاب و عرق بیدمشک مخلوط کرده وهرروز یک الی دو استکان بخورید همچنین میتوان دمکرده گل گاوزبان و سنبل الطیب یک لیوان شبهابخورید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔻پنج قدم برای کوچک‌کردن شکم: 🔹1-داشتن برنامه‌ غذایی با فیبر زیاد، کیفیت پروتئینی خوب و میزان چربی مناسب همچون کلم بروکلی، هویج، سیب، روغن زیتون فراوری ‌نشده، آووکادو، گردو و روغن نارگیل و حذف غلات فرآوری شده همچون نان سفید و پاستا 🔹2-غذایتان را خوب بجوید و پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏از آن که کاملا سیر شوید، از غذا خوردن دست بکشید. 🔹3-دویدن پیوسته را در برنامه ورزشی خود بگنجانید، حداقل هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ای سه بار. 🔹4-با تمرین‌دادن تمام ماهیچه‌های شکمی خود را سفت کنید. 🔹5-استرس خود را کنترل کنید، آرام نفس بکشید و در لحظه زندگی کنید. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔮درمان خانگي موخوره: – روغن بادام و بنفشه و كتيرا براى درمان موخوره مفيد است. – نوك موها را چند سانتيمتر كوتاه كنيد. – از برس ها و شانه هايى از جنس مواد طبيعى ( چوب و …) استفاده كنيد. – از روغن هاى گياهى به موهايتان بماليد. – از شامپو هاى طبيعى كه اسيدى و قليايى نيستند استفاده كنيد. – هنگام شست و شوى موها از آب خيلى گرم استفاده نكنيد. – كمتر از سشوار استفاده كنيد. – گاهى موهايتان را ببافيد. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🌸زنجبیل و هل و مقداری نمک را کوبیده یک ق.غ از مخلوط ، در یک لیوان آب جوش ریخته تا دم بکشد سپس صاف کرده و روزی دو بار یک فنجان نیم ساعت بعد از غذا میل کنید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✅ 🔸لیمو 🔹عرق گل ✍🏻1 قاشق غذاخوری از هرکدام را با هم ترکیب کنید و یک تکه از پارچه کتان را به محلول به دست آمده آغشته کرده و روی گردن قرار دهید . پارچه آغشته به محلول باید شب تا صبح روی محل تیرگی گردن باقی بماند... 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✍️ 🍃 نتیجه گرمی بدن وصفرای سوخته بدن است یعنی گردش خون دراین نواحی باغلظت توام شده است 🌸مالیدن حنا 🌸حجامت قوزک پا 🌸مالیدن روغن ختمی 🌸خوردن دمنوش بنفشه،ختمی،پنیرک 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔘 دیابت ✅این نسخه برای هر نوع دیابت می توان استفاده کرد ✍تخم شنبلیله 8 واحد +عدس الملک (تخم مارچوبه ) 1 واحد +نارنجک خشک شده 1 واحد +مریم گلی 2 واحد +لیمو عمونی 1 واحد +گزنه 2 واحد + ✍همه رو آسیاب کرده و مخلوط می کنیم ⚠️یک قاشق مربا خوری بعد هر وعده غذایی مصرف شود. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 3⃣ درمان مشکلات روده ( باد روده . درد روده. کولیت روده . زخم روده ) : استفاده از همان عرق نعناع و بارهنگ . فقط با این تفاوت که به جای عرق نعناع از یک لیوان گلاب استفاده گردد . 🌴 اگر مشکل روده همراه با مشکل معده بود مانند یبوست ؛ همانطوری که گفتم نصف لیوان گلاب و نصف لیوان عرق نعناع باشد با یک قاشق مرباخوری تخم بارهنگ . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا .. ذهنم جرقه زد محمدی...همون روزا ک دو روز بود نیومده بود واتساپ و من
❤️🍃 صبرا گفتم مجید یادته یک هفته قبل ازماهگرد نامزدیمون رفته بودیم پارک...گفت اره...بهش گفتم اون موقع ک دستمو گرفته بودی سرم رو شونت بود یادته داشتی راجع بانتخاب اسم حرف میزدیم با هم و تو گفتی اسم پسر بگو  گفت اره  بهش گفتم من دلم میخواست یه پسر داشتیم اسمشو میذاشتیم رستاک، رستاک چون با ر شروع میشه  (اسامی اینجا مستعار نوشتم..اسم نامزدم اولش ر داشت) اینو ک گفتم خودم داشتم هق میزدم...عاشقانه میپرستیدمش ووحالا واقعا گیر بودم بین حسای مختلف  جواب داد ک قلبم درد گرفت  کلی استیکر گریه گداشت  و گفت من لیاقتتو نداشتم صبرا اون شب تا ده صبح گریه می کردم..نامزدمم تا هفت هشت صبح باهام حرف میزد.. فرداش رو تو تنهایی و یکم بی خبری از هم گذروندیم...ظهرش ی تماس باهاش داشتم ک چرا بهم نمی گی درست قضبه چیه..گفت صبر کن الان وقتش نیست... تصمیم گرفتم بهش فرصت بدم بهم قضیه ها رو بگه  دو روز بعد ظهر اومد دنبالم...طفلک روزه بود..توگرمای هوا ساعت چهار بعد از کارش اومده بود دنبالم...منم رفتم و چرخ میزدیم و حرف میزدیم...نشستم حرف زدیم با هم...اولش گفت خب بپرس چی مبخوای بدونی  بهش گفتم از روابطتت از بیست و چن سالگیت تا الان..چون ظاهرا هنوز درگیری هست باهاشون مجبورم بپرسم... عصبی شد برا اولین بار..داد زد سرم ک عزیزم این چ سوالیه..از بیست و سه سالگیت تا الان هر ... خوردی بگو...اصلا من ده تا رابطه داشتم با هر ده تاشونم.... داشتم  و توواگه فکر می کنی من با سی و شش هفت سال سن رابطه نداشتم ب سلامت عقل خودت.شک کن... اینجا بود ک من مبهوت شدم...بهش.گفتم من قبلا اینو ازت پرسیدم ی چیز دیگه گفتی داد زد که مگه میشه راستشو میگفتم خب نمی موندی باهام در ضمن ی حیایی ی حرمتی بینمون باید بمونه یا نع  من و تو فردا میخوایم زن و شوهر بشیم نمیشه خیلی چیزا رو بگیم.... اون روز اولش بد اخلاقی کردیم دوتامون اولش..به بابام زنگ زدم..با هر دومون حرف زد و گفت بی بحث و حساسیت بی جا یا خودتون حرف بزنین یا بعدا بیاین پیش من حرف بزنین.. اون روز نامزدم کم کم اروم شد..منم یکم برخوردمو بهتر کردم..با هم یکم شوخی کردیم و اروم اروم همه کذشتشو بهم گفت... گفت ک خواستگاری هر دو مورد دو بار رفته و با هر دو خانوادش مخالفت کردن  بهش گفتم چرا خانواده مخالف بودن...گفت برای کیس اول بابام مخالفت کرده و نگفته دلیلشو...اون زمان بیست و چهار سالم بوده و بعد ک اون خانم متوحه شد خانوادم مخالفن باهام قطع ارتباط کرد و یه چند ماهی هم ازم بزرگتر بود اون خانم...تا بعد طلاقش سال نود و هفت زمانی ک سی و چهار سالم بود رفتم خواستگاریش باز...ک بابام زنگ زد گفت اگه رفتی قلم پاتو میشکونم و گفت اینحا بوده ک بابامو گفتم بهم دلیل بده..گفته این دختر یه کاری میکنه و خودم تحقیق کردم فهمیدم...نامزدم گفت ب همین بسنده نکردم رفتم تحقیق دیدم حق با بابامه و تو همون حین هم خودم اون خانمو در حال انجام اون کار دیدم و دیگه برا همیشه قید ازدواج باهاشو زدم...و به روشم واوردم ک چرا نمیخوام..بهش کفتم کاش نمیگفتی بهش..گفت دیگه ناراحت بودم و تو اون سن رفتم بهش کفتم هر چند درست نبوده بگم  (الان یادم اومد با سی و چهار سال سن خودش چ کارایی کرده و از من ک بیست و شش سالمه و دختر تو خونه ای هم بودم چقدردتو این داستانا ایراااد گرفته بخدا)  قضیه کیس دومو هم اینطوری تعریف کرد: گفت ک از بیست و شش سالگی باهاش دوست بودیم تا الان..خودم اذر ماه بهش کفتم دارم ازدواج میکنم...اما یه دوست مشترکی داریم و به واسطه اون میدونه هنوز عقد نکردیم...و به هر راهی متوسل شده این چند وقت...بهش گفتم خب چرا تو ک بهش گفتی داری ازدواج می کنی  گفت اون هیچ وقت نپذیرفته ک من باهاش ازدواج نمی کنم و همیشه تلاششو برا ازدواج میکنه...و خیلی هم تلاش می کنه...و حتی پرونده داره پیش فلان مشاور ک من رفتم و بهش  گفتم من نمیخوام ازدواج کنم باهاش و ب هر راهی کلا متوسل شده...گفت فکر میکنه اینکه قصیه ما چندین ماه طول کشیده و هنوز عقد نکردیم.. الکی بهش گفتم دارم ازوواج می کنم و دارم از سرم بازش میکنم... بهش گفتم با این هم خانوادت مخالف بودن گفت اره  بهش گفتم چرا  گفت نمیشه بگم..ابروومردمه...و این خانمم دو سالی ازم بزرگتره...و بابام گفته ب هیچ عنوان نمیتونه عروس خانواده ما باشع  و گفت ک سال97 خواستگاری این موردم رفتم...(در این حد ک مامانش زنونه رفته بهش گفتم چطورممکنه تو ی سال خواسنگاری هر دو رفتی؟گفت اون زمان خانوادم خیلی بهم فشار اوردن برا ازدواج...منم میخولستن خودمو رد کنم...بهشون گفتم برینوخواستگاری این موردا و واقعا هم میخواستم هر کدوم شد دیگ ازدواج کنم گفتم بهش اخه چطور ممکنه ینی ب هر دو علاقه داشتی  گفت من خواستگاری یکیشون فروردین رفتم خواستگاری کیس دوم بهمن یا دی بوده ک رفتم..هفت هشت ماه زمان کمی نیست...