#حرف_اعضا ❤️
سلام هم گروهای عزیز و مهربان آرزو های خوب دارم برای همتون انشاللله که روزگار بر وقف مرادتون بچرخه سخنم با اون خواهری هست که فرمودن تو خواب حال مادرشون که به رحمت خدا رفته بد میبینند عزیزم اول از همه چیز تسلیت میگم غم از دست دادن مادرتون انشالله که خداوند همه ی مادرهای آسمانی و این مادر مرحومه به ابروی حصرت زهرا ببخشه و بیامرزه الهی آمین )اما خواهر من تو درک میکنم مادرها اگر گناهی هم بکنن باز برای دختراشون فقط یک فرشته هستنند اما باید به حقیقت هم نگا کرد من خودم عروسی هستم که در کل بد بخت شدنم روزگار سیاهم و عمر به باد رفته ام مادر شوهرم مقصر اصلی بود خیلی نارحتم ازش همیشه نماز اول وقت میخواند ولی استغفرلله وقتی در نماز میبینم و به کارهایش فکر میکنم گویی شیطان میبینمش که میخواد خدا رو با نماز گول بزنه چند سال اخر دیگه به وجه امدم نفرینش کردم گفتم الهی درهای رحمت خدا بروت بسته بشه الان از پارسال سرطان خون داره عمری براش نمونده خیلی وقتها وقتی میرم شهرستان میرم به دیدنش ولی دلم رصا نیست صورتشو نگا کنم حتی پسرش که شوهر من باشه نمیاد به دیدنش اینقد ازش رنجیده و من تنهایی میرم بهش سر میزنم فقط برای رضای خدا حتی جلوش دعاش میکنم ولی فقط تو طاهر اصلا از ته دلم نیست نمتونم ببخشمش هرگز و شما خانم محترم ممکنه مادرتون بی تقصیر هم بوده تو دعواها ولی یجا دل عروسش رو به ناحق شکونده حالا عروستون بهر دایلی هیچ وقت نمیاد بگه اره من نفرین میکنم یا ازش رصا نیستم و بهترین پیش نهاد من برای شما اینه بشینید پیش عروستون عین ی خواهر از مادتون از روزهای سخت زندگیش از مظلومیتش بگید و بگید حالا شاید مادر ما نا خواسته دل شمارو رنجونده از خواهش کنید حلالش کنند بخدا اگر یکی از خواهر شوهرای من بیاد این حرفها رو بمن بگه 90 در صد از مادرشون میگذرم اما متا سفانه بی خبر از دل منند و همیشه میگن مادر ما یک فرشته بود حتی ی گناه هم نکرده وبی ازار ترین انسان روی زمینه و در نظر من کلا بر عکسه باز خدا رو شکر کنید که خداوند به وسیله ی خواب شمارو از حال مادرتون با خبر میکنه شایدم مادرتون پیش خدا عزیزه که خداوند این اجازه رو بهش میده که بچه هاش بدانند در برزخ چه حالی داره و از چندین راه میتونید از عداب نجاتش بدید و یک راه اینه که همتون خوهرا و برادرها کارهای ثواب انجام بدید به نیابت از کسی حق الناس بر گردن مادرتون دارند ان کس حتی در اون دنیا هم باشد مادرتون رو میبخشند امید وارم با حرفهام دل هیچ کسی رو بدرد نیاورده باشم الهی همه ی مارو به ببخش و بیامرز به حضرت الزهرا 🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
💠آیت الله بهجت ره :
🍁تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان
☘می نشینی بگو یا صاحب الزمان
🌷برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان
😍صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن
🔷 شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب.
🔶 شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمیتوانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی.
🍃🌸 امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند."
📕 کمال الدین و تمام النعمه، ص 303
___________________
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام و وقت بخیر به همه اعضای کانال و مدیر محترم داداشم ۲۹ سالشه وتومور نخاعی داشت
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وادب خدمت ادمین محترم گرانقدر و پرتلاش
ارادتمند تمام دختران تحصیل کرده ای که در دانشگاه عاشق میشوند یا مجازی یا....... عزیزانم دقت بفرمایید عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود دخترا خیلی دل رحم و دل نازکند خدا همه شون رو خوشبخت کنه اینطوری که از گفته هاتون بر میاد خیلی زود وابسته میشوید وخیلی زود هم ناراحت میشوید که چرا فلان پسر مارو رها کرد باور کنید جایی خبری نیست اینقدر خودتون رو اذیت نکنید تا حالا این عمری که کردم چه بسیار دختران و پسران عاشق عاشق رو دیدم که گاه پس از یکسال دو سال با کلی دعوا و کتک کاری و لوازم شکسته و در به داغون برگشتند وچه بسیار کسانی که با ازدواج سنتی بدون عشق و برحسب نیاز و داشتن تکیه گاهی زندگی شیرینی داشته اند چه بسا کیسهایی که فکر می کردیم خیلی عالی باشنداما تو زرد از اب در امدند
نمی دونم بعضی ها چطور تشخیص میدهند که طرف نگاه عاشقانه کرده مثلا اقاممون براعید دیدنی اومده بودند خونمون دو سال بعد پسرش میگفت اونروز که اومدیم خونتون دخترتون نگاه عاشقانه به من کرده و منو میخاد هر چه دخترم میگفت من اصلاً از شما خوشم نمیاد میگفت نه شما اونروز به من نگاه عاشقانه داشته ای لطفاً تصورات ذهنیه خودتان را به تخیلات عشقی ربط ندهید عاقلانه فکر کنید و بالغانه تصمیم بگیرید
منم دریا مواظب باشید غرق نشوید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خدمت دختر خانمی که مادرشون فوت شده عزیزم برای اینکه مدیون شما و مادر نباشم از یه عالم دانا مشگلتون رو پرسیدمایشون گفته منو که گفتم پدرتون وصیت ی به مادر کرده اند و مادرتون انجام ندادند دو تأیید کردند واینکه الان برا پدرتون رد مظالم بدهید تا مادر ازاد بشود و دیگر اینکه ایشون فرمودند در قران داریم و بالو الدین احسانا نگفته فقط برادرها به پدر و مادر نیکی کنن عزیزم قصور و کوتاهی از خود شما بوده بهتر است زن برادرتون رو راضی کنید
موفق باشید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وادب خدمت دختر خانمی که گفتند زن دادششون بهشون محبت میکرده و ایشون فکر میکنند به خاطر پولی بوده که داداششون میداده دختر گلم همین که داداشتون گفته من خودم پولش میدادم واون میگفته نده بهترین دلیل برا اینه که زن داداش گلتون خدا بیامرز با علاقه واز روی محبت با شما رفتار میکرده بسیاری رو میشناسم پول طلا همه چی بهشون میدهند ولی زیر بار نمیروند اگه علاقش ساختگی بود شما حتما متوجه میشدی خیلی کار مهمی انجام میداده واقعا سخته واگر واقعا بهتون علاقه نداشت به روتون میاورد در پناه حق شاد باشید. منم دریا
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وادب خدمت خانمی که میگه شمشیرتو از رو بستی عزیزم من اصلاً بلد نیستم شمشیر دست بگیرم باشه داماد شما بسیار خوب خدا براتون حفظ ش کنه عزیزم من گفتم جانب احتیاط رو رعایت کنند اعتدال داشته باشند در رفتارشون من خودم چون فکر میکردم دامادم مثل بچه خودمه خودم تو زیر زمین نشستم دامادم رو طبقه بالا نشوندم براش ماشین نو خریدم هر روز صبحونه نان تازه خریدم چون نون بیات نمیخورد هر روز میوه تازه براش خریدم چون میوه از روز قبل مونده نمیخورد گوشت ماهی مرغ هرچه که فکر کنی نیازش بود کافی بود یه مرتبه بگه تمام شهر رو زیر پا میگذاشتم تا شب نشده به دستش میرسوندم براش پارچه میخریدم لباس میدوختم کلاه میبافتم گم میکرد دوباره میبافتم اینقدر غر میزد دریغ از یک کلام که جوابش بدهم میگفتم شاید غصش بشود بچشو نگه میداشتم میبردمش مدرسه میاورد مش از مدرسه خونشونو تمیز میکردم از گرد گیری تااااا شستن دستشویی واقعا هم بهش محبت میکردم وهم دوستش داشتم ولی وقتی بعداز همه این زحمات گفت منو تحقیرم کردید و به دخترم خیانت کرد فهمیدم قدیمیا بیراه نگفتند به هرکسی چه داماد چه عروس به اندازه باید محبتش کرد از خداوند سعه صدر برای همه مادر زنها ومادر شوهر ها ارزو دارم
بله دوست عزیزم ما از بد حادثه به این کانال نیامده ایم بلکه به لطف خداوند وادمین عزیز دعوت شده ایتا از تجربیات و مطالب مفید ی که ادمین عزیزم برایمان میگذارد استفاده من هم تا قبل از اینکه دامادم خیانت کنه میگفت م این اتفاقا مال دیگرانه من که این همه محبت میکنم امکان نداره مشگلی پیش بیاد حافظ میگه من جرب المجرب هلت بها الندامه تجربه دیگران تجربه کردن شایسته ندامت و پشیمانی است همه به من میگفت ند ولی من باور نمیکردم دوستان عزیزم من نیگم صحبت دوستان رو نقد نکنید انتقاد ولی محترمانه و سازنده خداوند در قرآن می فرماید اقوال مختلف را بشنوید فیتبعون احسنه پس بهترین را انتخاب کنید سعی کنید به همدیگر اهانت نکنید بلکه مؤدبانه و با احترام همدیگه رو راهنمایی کنید متشکرم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️آیت الله مصباح یزدی رحمت الله علیه: مراتب توحید پیشکش؛ دعا کنیم مسلمان از دنیا برویم!
✍یادمان بماند، جملهای که سردار دلها، حاج قاسم عزیز با سه قسم جلاله گفت:
«والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطهی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نجمه یه لقمه غذا رو به زور خوردم و فوری تشکر کردم و قبل از اینکه کسی اعترا
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نجمه
مریم زن داداشم تازه بچه شو موقع زایمان از دست داده بود. حدودا همسن بودیم، فقط فرقمون این بود که اون یه مادر مهربون داشت که وقتی فهمید دخترش عاشق پسر عموش شده، فوری دست به کار شد تا به همه برسن، بیچاره منی که توی این حال و هوا نبودم... اقا جون تصمیم گرفته بود طلاقم رو بگیره و من چقدر خوشحال شدم وقتی اینو بهم گفت، اما برعکس من خانم جون خیلی حالش بد بود و تموم دقو دلیشو وقتی آقاجون نبود سر من خالی میکرد، اما تموم حرفای خانم جون نمیتونست یه ذره از حال خوبمو کم کنه... احمد با خانواده ش چند بار اومدن خونمون اما آقا جون اجازه نداد از اتاق برم بیرون، خواهش کردن، اصرار کردن، دعوا کردن، داد زدن اما هیچکدوم رو آقاجون تاثیر نداشت...اوایل دی ماه بود، چند روز بود خیلی حالم بد بود، خودم میدونستم از چیه، انقدر که خانم جون حرف بارم میکرد و من همشو میریختم تو خودم، اینجوری شده بودم... یه شب خانم جون داشت شام درست میکرد، آقا جونم چشماشو بسته بود و به پشتی لاکی(یعنی قرمز رنگ) کنار بخاری تکیه داده بود نزدیکش شدم، چشماشو باز کرد و گفت، بابا جون یه لیوان آب بیار برام فوری رفتم تو آشپزخونه که آب بیارم، اصلا نفهمیدم چی شد، یهو چیزی زد زیر دلمو، دل و رودم تا پشت دهنم اومد، فوری دویدم رفتم تو حیاط،حالم خیلی بد بود، انقدر بالا آورده بودم دستام میلرزید... همه جمع شدن بودن کنارم برگشتم بهشون بگم خوبم ولی با لبخندی که رو لبای خانوم جون بود، دلم ریخت
نمیدونستم چی تو سر خانم جونه، اما مطمئن بودم چیز خوبی نیست
نرگس یکم آب آورد و دست و صورتمو شستم، آقاجون و بقیه هم وقتی دیدن حالم بهتره رفتن تو.چند دقیقه تو ایوون نشستم، حالم که بهتر شد رفتم تو، بچه ها داشتن بازی میکردن، ولی خانم جون و آقا جون نبودن، رفتم طرف یکی از اتاقا که صدای آقا جونو شنیدم، بس کن زن، هر کاری کنی من دیگه نمیذارم این دختر برگرده تو اون خونه، از سر راه که نیاوردیمش... یه لبخند عمیق نشست رو لبم، دلم به مهربونی و حمایتش گرم بود،صدای خانم جون آروم بود، آرومو خوشحال...دست تو نیست دیگه، مجبوره بره.یکم مکث کرد و با هیجان گفت، دخترت حامله ست...تموم صداها قطع شد، نفس کشیدنم یادم رفت، قلبم نمیزد انگار... رو زانو هام افتادم، همه چی گنگ بود برام، همون لحظه در باز شد و آقا جون اومد بیرون، چشمای قرمزشو دوخت به من و یکم نگام کرد و بعد از خونه رفت بیرون...حالا من مونده بودم و مادری که تو چشماش چراغونی بود...آقاجون اون شب خونه نیومد و من تا صبح زجه زدم، واسه دردی که تموم شدنی نبود، واسه بچه ای که ازش متنفر بودم. فردای اون روز خانم جون خبر رسونده بود بهشون که بیان دنبالم، عصر بود که احمد و مامانش اومدن، فریبا خانم وقتی شنید ذوق کرد، احمد ولی اصلا انگار تو این دنیا نبود، فریبا خانم به احمد گفت فردا ببرش شهر پیش یه دکتر ببینم واقعا حامله ست یا نه خانم جون اخم کرد و گفت، دستت درد نکنه فریبا خانم یعنی میگی من دروغ میگم، گفت نه بابا این چه حرفیه خب تا دکتر نگه مشخص نمیشه، خانوم جون گفت من 9 تا شکم زایدم، زن حامله رو از 10 فرسخی میشناسم،خیالت راحت. باز حالت تهوع داشتم، زیاد نبود ولی بهونه خوبی بود که از اون جمع جدا شم، اون شب مثل یه بازنده برگشتم سر خونه اول...
یکی دو روز گذشت تا تونستم با خودم کنار بیام تازه فهمیده بودم چه بلایی سرم اومده... من تو اون آشفته باز که هنوز نمیدونستم خودم میخوام چیکار کنم یه بچه رو میخواستم چیکار...شنیده بودم زعفرون واسه زن حامله بده،حتی یه لحظه ام شک نکردم، بلند شدم رفتم تو وسیله های آشپزخونه فریبا خانم دنبال زعفرون گشتم...بالاخره پیدا کردم، دستام میلرزید، تو یه لیوان آب جوشو پر از زعفرون کردم و گذاشتم یکم بمونه و بعد یه نفس خوردمش...بعدم لباسامو برداشتم و با خواهر احمد رفتیم حموم، از اول تا آخر رو کمرم آب جوش ریختم، میسوختم اما صدام در نمیومد...از بالای پله ها میپریدم، با شکم خودمو مینداختم زمین،اما نشد...هر روز منتظر درد بودم، منتظر خون ریزی، اما وقتی خدا نخواد نمیشه که نمیشه...بعد از اون شب دیگه نذاشتم احمد نزدیکم بشه، هر بار میومد سمتم الکی ادای بالا اوردنو در میآوردم و میرفتم تو حیاط، اوایل دعوا میکرد،داد میزد اما بالاخره عادت کرد...نزدیک عید بود، دیگه به کوچولوی توی دلم عادت کرده بودم، حتی دوسش داشتم، دلم میخواست دختر باشه تا همدمم بشه، هر شب خواب میدیدم یه دختر تپلی دارم که موهاشو خرگوشی بستمو دارم بهش شیر میدم... زندگیم با همین رویاهای کوچیک میگذشت...
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید مجید سپاسی
زندگینامه سردار شهید عبدالمجید سپاسی در چهارمین روز از مهرماه سال ۱۳۴۰ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. وی از سن ۱۵ سالگی به نبرد در جبهههای حق علیه باطل شتافت. یعنی از سال ۱۳۵۹-۱۳۶۰ در نخلستانهای شهر آبادان با یک قیضه خمپاره برای جلوگیری از پیشروی ارتش عراق تلاش میکرد. مهمات گلوله خمپاره روزانه سهمیه بندی بود. بنی صدر دستور داده بود که به نیروهای حاضر در جبههها مهمات کم بدهند و بعدها کاملا دستور عدم همکاری کردن ارتش با نیروهای سپاه را به فرمانده هان ارتش ابلاغ کرد. شهید سپاسی خمپارهانداز(خمپاره چی) بود، وی از طریق دوستی با فرماندههان ردههای پایین ارتش از آنها مهمات میگرفت و روزی به وسیله یکی از گلوله خمپارههای ارتش یک جیپ عراقی که در حال حرکت پشت خاکریزهای عراق بود را منهدم کرد و پس ازآن در سال ۱۳۶۰ به نیروهای تیپ امام سجاد(ع) پیوست و سپاهی شد که در سال ۱۳۶۲ این تیپ به لشکر ۱۹ فجر تبدیل شد. وی جزء فرماندهان گردانهای ادوات(خمپاره و ...) لشگر گردید. خصوصیات اخلاقی شهید مجید شخصیتی شوخ داشت و بسیار اهل مزاح بود، درعین حال تفسیر قرآن و دعای كمیل میكرد و اشك میریخت، كسانی كه ظاهر مجید را دیده بودند، باور نمیكردند كه او اینگونه اشك میریزد . یادم میآید كه یكبار نیم ساعت تمام فقط در سجده مانده بود، وقتی برخاست، زمین از اشكهایش خیس شده بود و تكههای گل به صورتش چسبیده بود، آن شب نیز مانند همهی شبها پس از چند ساعت كوهپیمایی و شناسایی، به نماز شب ایستاد و اینچنین بود كه در جواب راز و نیازهای شبانهاش نوای «ارجعی الی ربك» را پاسخ گفت... شهادت شهید سپاسی در آخرین مسوولیت خود در لشکر به عنوان معاون عملیات لشکر ۱۹ فجر، شب در عملیات والفجر۱۰، در حلبچه بر روی ارتفاعی به نام سه تپان که در کنار دریاچه بندری خان عراق واقع است ؛ درحین حمله به نیروهای عراقی به وسیله ترکش خمپاره که به کنار گوشش در شقیقه او اصابت کرد در حالی که ذکر مقدس یا زهرا (س) بر لب داشت به فیض شهادت نایل شد. نحوهی شهادت بهروایت یکی از همرزمان شهید میخواستیم برنامه حمله به نیروهای عراقی برای گرفتن منطقه سه تپان و هانیقل رو طراحی کنیم. من و محسن ب. ،قاسم س. ،مجتبی م. ،خداداد الف.،جعفر م. (جمعی از فرماندههان و مسوولان لشکر) دور هم جمع شده بودیم، حاج مجید را نیز صدا کردم. چند ساعت قبل از شروع عملیات بود. گفتم: حاج مجید بیا روی کالک برنامه پیشروی گردان ها و ادامه عملیات(والفجر۱۰ ) را طراحی کن و آخرین آخرین هماهنگی را انجام دهیم . گفت: « نمیآیم خودتان طراحی کنید». گفتم: بیا، درسته معاون عملیاتی اما باید با فرمانده گردانها بری جلو امشب گفت: « میروم باهاشون اما خودم میروم». اصلا حالت های معمول و عادی نداشت و مرتب اون روز بعد از ظهر قدم میزد. آن روز ناهار و نماز در نزدیکی آبشار بانیشار بودیم که فاصله کمی با منطقه عملیات داشت. وقت ناهار هر چه اصرار کردیم ناهار نخورد و شب با نیروها راهی منطقه عملیاتی شد. ساعت ۱۲ شب بود از ۱۲ تا ۱ شب هر چه فرمانده لشگر به او بیسیم میزد صدای او را نمیشنید. نهایتا از معاون لشکر و بیسیمچی او پرسیدم که حاج مجید کجاست؟گفتند: مجروح شده.گفتم: گوشی بیسیم را به او بدهید صحبت کند .گفتند: نیمتواند صحبت کند. متوجه شدم که او شهید شده و به آنها گفتم چرا زودتر به من نگفتید و در فقدان او زیاد گریستم چرا که شهیدی بود که ۸ سال در جبهه در کنار هم بودیم... سردار عبدالمجید سپلسی در ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ در سن ۲۳ سالگی ،در حلبچه به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید مجید سپاسی🌻🍃
فرازی از وصیتنامه شهید عبدالمجید سپاسی « ... به نام او که همه چیزم از اوست، به نام او كه زندگیام در جهت رضایت اوست به نام اوكه زندهایم به نام او كه آزادیام و زندگیام به خاطر اوست شدنم در جهت اوست، بودنم از اوست یادم از اوست، جانم اوست، مقصودم اوست، مرامم اوست، احساسش میكنم با قلبم با ذره ذره وجودم با تمام سلولهایم اما بیانش نتوانم كرد. ای همهچیزم به یادم باش كه بیتو هیچ پوچ خواهم بود. خدایا! آرامش برما فرو فرست و به هنگام برخورد با دشمن پایدارمان بدار ... بیدارتر از ستاره ..
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام عید برهمه خوبان مبارک باد
من اکثرا دردودل ها را میخونم وتا حدی که تجربه دارم راهنمایی میکنم ولی متاسفانه تا حالا چند بار راهنمایی خواستم دریغ از اینکه یک نفر تجربه خودش بگه
🟢خانمی که از نظر مالی با همسرت مشکل داری وخانواده شما وهمسرت اجاره خونه رامیدن
🟢اولا قابل توجه پدرومادرها و دختران وپسران دم بخت به پیر به پیغمبر قسم صرف ایمان واعتقاد افراد ملاک کافی برای ازدواج وزندگی مشترک نیس اونم دین واعتقادات مردمان این دوره زمونه که کاملا ظاهری وهرروزمتغییر هست
🟢خانم محترم بنظر میرسد همسر شما از نظر مالی واقتصادی توانایی لازم نداره خیلی از مردان این مشکل دارند ومتاسفانه باید یک راهنما ومدیر در خصوص اداره اموالشون داشته باشن
🟢بزرگترین اشتباه دو خانواده این بوده که به جای اینکه همسر شما را در این مورد راهنمایی کنند با بعهده گرفتن اجاره خونه در واقع به بی مسوولیتی وی بیشتر کمک کردن
🟢حتما دوتا خانواده باید کم کم کمک مالی را قطع کنن وباهمسرت صحبت کنن که اگه توانایی اداره زندگی مشترک نداشتی تشکیل زندگی نمی دادی
🟢خودت هم کمک های مالی را کم کم قطع کن وحتما با سیاست سعی کن اداره مالی زندگی مشترک بعهده بگیری خیلی خیلی هم سخته چون این دسته از مردان هم توانایی اداره امور مالی خودشون ندارن هم انتظار دارند اطرافیان از جمله همسر درآمدش به اوبدند وبا ولخرجی وضعف مدیریتی به باد هوا بدهند
🟢اگه رفتی سر کار به هیج وجه درآمد خودت به همسرت نده وسعی کن فقط کمک کنی مثلا اگه قرار ماشین بخری نصف پول اوبده نصف پول شما وحتما هرچی که با درآمد خودت میخری اگه ملک به نام خودت باشه اگه وسایل خونه هست فاکتور به نام خودت باشه اینها راهمه من تجربه کردم وبابت هر جمله که مینویسم سالها عمرم رفته وچه زجرها وغصه هایی خوردم از بابت یه مرد ولخرج که از نظر اقتصادی کاملا سفیه بود
🟢یک فرزند آوردی دیگه به هیچ وجه نا زمانی که همسرت از جهت اقتصادی ومالی به ثبات نرسیده ومسوولیت پذیر نشده فرزند آوری نکن
🟢حتما با خوشرویی مشکلت با همسرت درمیان بذار وحتی با مشاور صحبت کنید چون مسائل اقتصادی خانواده یکی از مهمترین مسائل زندگی مشترک هست واینکه میگن خدا روزی رسان هست به این معنی نبس که طرف ولخرجی کنه شم اقتصادی درست نداشته باشه مشورت نکنه گند بزنه به همه چی
بقول معروف از تو حرکت از خدابرکت
ایشالارکه همسر شما حرف شنوی داشته باشه ومشکلتون حل بشه حتما با پدر همسرتون هم مشورت کنید
یاحق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❁﷽❁
رفع 👁چشـــــمزخم👁 در روایــات
در روايات را ههــــــــــاي خنثي ڪردن اثر چشــــــــــمزخم هم بيان شده است ڪه برخي از آنهــــــــــا اشــــــــــاره ميشود👇
1⃣ ياد ڪردن خداوند
امام صـــــ🌸ـــــادق
هر ڪس از سيرت و صـــــورت برادر مسلمانش خشنود شـــــود، خدا را ياد ڪند،زيرا وقتى خداوند را به ياد آورد ضــــــــــررى به برادر مؤمنش نمےرسد
✍ بحارالانوارج۶۰ ص۲۵
2⃣ گفتن «تبارك اللّه احسن الخالقين»
امام صـــــ🌸ـــــادق
ڪسى ڪه چيزى از برادرش او را متعجب ساخت اين جمله را بگويد، زيرا چشــــــــــمزخم حق است
✍ بحارالانوارج۶۰ ص۲۶
3⃣ گفتن «آمنتُ باللّه و صلى اللّه على محمد و آله» پس از آن اثر چشــــــــــمزخم خنثى مےگردد
4⃣ قرائت سوره «نـــــاس» «فلـــــق» هنگام ترس از چشــــــــــمخوردن
✍ بحارالانوارج۶۰ ج۹۲
5⃣ نوشتن سورههــــــــــاى «حمـــــد» «نـــــاس» «فلـــــق» «آيةالكرسى» در ورقهــــــــــاى و به همراه داشتن آن
✍ بحارالانوارج۶۰ص۲۵
⭕️⬅️⬅️⬅️ 6⃣ قرائت سه مرتبه ذكر «ماشاءاللّه لاحول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم» به هنگام ترس از چشــــــــــمخوردن يا چشــــــــــمزدن
✍ بحارالانوارج۶۰ ص۲۶
7⃣ درخصوص انگشتر عقيق هم رواياتى وارد شده كه انســــــــــان را از بلاها و هرگونه بدى حفظ مےكند
✍ وسائل الشيعه ج ۵ ص۹۰-۸۹
#چشم_زخم
#چشم_شور
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام و وقت بخیر به همه اعضای کانال و مدیر محترم داداشم ۲۹ سالشه وتومور نخاعی داشت
پاسخ اعضا 🌙
سلام وخدا قوت به مدیر گروه وهمه عزیزان
به امید ظهور امام زمان وگره گشایی از کار همه عزیزان
در مورد چالشتون خیلی از کارهای همسرم رو اعصاب هست اعتماد به سقف بودنش.دروغ گفتنش وببخشید خر فرض کردنت.مشورت نکردن.ولخرج بودن وخیانت کردناش واینکه مارو نمبینه ولی اینقدر که خیانتش برام سنگین هست که با وجود بچه هیچ راهی ندارم کاش خیانت ودروغاش نبود هیچی برام مهم نبود ولی بحق آبروی زهرا وامام زمان واین عید عزیزکه همینجوری که توی این ۲۰ سال هیچی برام نزاشت خدا جلوی بزرگ وکوچیک بی آبروش کنه وتمام بلاهایی که سرم آورد جوری سرش بیاره که دیگه نتونه سر بلند کنه چون دیگه به تمام معنا خسته ام
برای سلامتی وظهور آقاامام زمان وگره گشایی از کارهمه ی عزیزان صلوات😔😔😔😭😭🤲🤲🤲
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وخدا قوت به مدیر عزیز
داستان صبرا رو که خوندم واقعا ناراحت شدم چرا گرهی که با دست باز میشه رو میخوای با دندون باز کنی دوست عزیز به نظر من شما الان وابسته شدین وبا شرایطی که براتون پیش اومده یه جورایی میخوای کلاه سر خودت بزاری وقبول نکنی نمیخوام ته دلت رو خالی کنم ولی این زندگی به دردت نمیخوره به نظر من وخیلی ها پسری که خوب باشه واهل زندگی باشه سعی میکنه برای اینکه به گناه نیفته وخودش رو جمع کنه زودتر زن بگیره که به گناه نیفته حتی با وجود بی پولی البته اگر کسی براش مهم باشه دین وایمان ولی الان برعکس شده طرف اگه کار وبار ودرآمد داشته باشه چون دیگه بی بندوباری بیداد میکنه حاضر نیست برای خودش دردسر درست کنه چون دیگه هم آقایون هم خانوما هیچی براشون مهم نیست البته جسارت به همه نمشه ولی واقعا جامعه این شده ودور وورمون میبینیم پس دختر خوب این آقا الان به این کار عادت کرده ومطمئنا این آقا اگه روزی صدبار عشق وعاشقی کنه ومثل پروانه دورت بچرخه یه سال دیگه همون میشه چون تو اطرافمون زیاد دیدیم خواهشا چشم وگوشتون رو باز کنید خودت رو گول نزن همسر من سه بار اومد خواستگاری وگریه میکرد خیر سرش از اون آدمایی که مثلا خوبش بود ودم از دین ودیانت میزد پس نکن بزار یه مثال برات بزنم
داداش خودم الان ۳۵ سالش هست هنوز زن نگرفته چون مقصر خانوما هستن وقتی طرف خودش چراغ سبز نشون بده و همه چی فراهم کنه برای پسر چرا دیگه پسر به خودش سختی بده زیر بار مسئولیت نمیرن
پس عزیزم برای خودت ارزش قائل شو وقتی طرف راحت بدستت بیاره راحت هم از دستت میده یه خورده واقع بین باشیم
برای سلامتی وظهور آقا امام زمان وگره گشایی از کاراتون صلوات🤲🤲❤️🌹
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وخدا قوت به مدیر عزیز
در مورد دوست عزیزی که فرمودن یکی از آشناهامون توی خاتم کار میکنه وحقوق ۵ تومن میگیره دوست عزیز بالای ده نفر از خانواده خودم ودوستان صمیمی توی خاتم کار میکنند اصلا همچین چیزی نیست الان آبدارچی اونجا بالای ۲۰ تومن حقوق میگیره نیرویی که تازه وارد هم باشه کمتر از ۱۷ تومن نمیگیره پس به اون خانومهایی که فرمودن همسرشون همچین حقوق هایی میگیرن بگید حتما مورد بررسی بشه شاید طرف داره جای دیگه خرج میکنه چون آدم خیلی ناراحت میشه از بعضی از دروغ های بعضی از افراد خواهشا واقع بین باشید
در پناه حق
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وعرض ادب به ادمین عزیز وزحمت کش
دوست عزیزی که یه داستان گفته بودن در مورد دکتر ملک حسینی خطابم به اون دوست عزیزی که به این دوست یه جورایی با اون برخورد کرده بود اولا دوست عزیز ایشون گفته بودن که توی کلیپ پخش شده ولی به نظر من اگر کسی هدفش آگاهی وهدایت کسی باشه چه اشکال داره که با همچین داستان هایی طرف آگاه شه وبه خودش یه تکون بده گیریم که اصلا از خانوادتون باشه چرا اینقدر توپیدین به طرف یه جوری میگفتی تا از جایی مطمئن نشدین حرف نزن انگار که این عزیز حرف بدی زده بود مثل تمام داستان هایی که برای دانشمندها نوشته بودن وهمه به صورت کلیپ هست پس اینقدر راحت همدیگر رو قضاوت نکنیم سعی کنید به همدیگه انرژی مثبت بدیم تا طرف راحت بتونه تا کارهاش موفق بشه این بنده خدا هم برای اون دوست عزیز نوشته بودن که با وجود مشکل شوهر ورانندگی که همسر نمیزاشت این داستان رو نوشتن وخدا رو شکر اون خانوم هم تونست موفق شه
یا علی در پناه حق🌹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📚در دیدگاه طب ایرانی همانگونه که بدن انسان برای عبور از فصل سرما و آغاز بهار به پاکسازی و آماده سازی نیاز دارد
📚برای گذر از فصل گرما و ورود سالم و ایمن به پاییز و زمستان هم نیازمند پاکسازی ویژه و تصفیه درون از صفرای سوخته و عوارض حرارتی است که هر چه فصل و اقلیم و مزاج پایه گرم تر باشد این نیاز ضروری تر و حیاتی تر است.
همانگونه که میدانید امسال یکی از گرم ترین تابستانهای تاریخ را سپری کردیم و این می تواند برای سلامت شما خطر آفرین باشد.
توصیه ما به عزیزانی که در مناطق مختلف کشور زندگی می کنند آنست که بنا به دمای پیرامونی بر حسب شهر و منطقه خود قبل از آغاز سرما به طبیب مجرب مراجعه نموده و میزان انحراف مزاج خود در این فصل را محاسبه نموده و به اصلاح آن اقدام نمایند تا زمستان سالم و مطبوعی را تجربه کنند. این توصیه شامل همه مقاطع سنی می گردد.
📚 خانم دکتر مژده پورحسینی متخصص طب سنتی درقم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان عزیزمن سوگندم
راستش چند وقتیه که شوهرم مشروب میخوره و همیشه درحال مقایسه کردن من با زن همکارشه که اون چه هیکلی داره چقدرقشنگه ولی نمیذاره منم به خودم برسم برم باشگاه یا ورزش کنم اجازه نمیده هیچ جایی برم حتی سبزی که همسایه ازباغشون میاره برام میگه حق نداری ازش بگیری انقدربددله،از لابه لای حرفای شوهرم متوجه شدم که تودوران مجردی چشم شوهرم همین زن رفیقشوگرفته بوده ولی نمیدونم چرانگرفتش توضیح نمیده بهم،رفیق شوهرم هم که همسراون خانمه هم خیانت کاره ...،یه باربا رفیقش و زنش خانوادگی رفتیم بیرون مشروب اوردن وخوردن ولی من نخوردم بعدشوهرم بهمگفت توزن پایه ای نیستی من یکیومیخوام باهام پایه باشه کیف کنم گفتم شرمنده من نجسی واردبدنم نمیکنم،خودتم میدونی وتو هم خودت ازین چیزابدت میومدچراانقدرتغییرکردی میگف آدم بایدهمه چیوتوزندگیش امتحان کنه منم گفتمنه خیلی چیزارو حتی نبایدبهشون نزدیک بشی چون باعث هلاکت آدم میشه،یه بارم وقتی باهم رفته بودیم بیرون همین رفیقش بهم چشمک زدولی شوهرم وزن اون متوجه نشدن،نتونستم به شوهرم بگم چون یه دعوای بزرگی درست میکردوچون تو روستاییم آبروی خودم میرفت و رفیقشم میگفت من اینکارونکردم ومن بدنام میشدم،دیگه من اصلا بهش نگاه نکردم حتی وقتی حرف میزدنگاهش نمیکردم وبعدکه رفتیم خونه به شوهرم گفتم دیگه بااینابیرون نمیام چون راحت نیستم ولی گوش نمیده وکاراشونومیکنن وآخردست منوتو عمل انجام شده قرارمیده مجبورم میکنه برم بیرون که اینباربعدازبرگشتنمون بهش گفتم به هیچ عنوان بااینانمیام بیرون،من چادری ام ووقتی بااونامیریم بیرون مانتومیپوشم چون حس میکردم نگاهش به زن اونه نه من وکلا وقتی میریم بیرون شوهرم حس میکنه یه مردمجرده همش درحال لاف زدن جلوی اوناست وحرفایی میزنه که من شاخ درمیارم مثلا میگه آدم بایددخترشو آزادبذاره هرجور دلش خواست بگرده منم گفتم یعنی دخترمون که بزرگ شدتوکاری به پوشش وبیرون رفتنش نداری؟اخه خیلی بد دله توماشین که نشستم من حق ندارم بیرونو نگاه کنم،بعدجلواوناگفت نه کاریش ندارم بعدکه اومدیم خونه گفت این حرفاروجلواونا میزنم توباورنکن،بعد۱۰سال زندگی حالامیگه حیف شدم که زود زن گرفتم وبدبخت شدم،اوایل ازدواج هیچی نداشت بلکه کلی هم بدهی داشت من نمیگمسرکار رفتمچون نمیذاره کاربرم ولی توخونه موندم وقناعتکردم تا یکم پیش افتادیم و هربارکه زمین خوردبهش انگیزه دادم که بلندشومن پشتتم وبهترین غذاهارو درست کردم براش الان یادش رفته ومیگه من هرچی دارم ازخودم دارم،راستی تازگی هم توکیف پولش تریاک پیداکردم اخلاقش که گندبود حالا دیگه کافیه که معتادم بشه میخوام رفیقشوبندازه دور ولی نمیدونم چطوری که دیگه محبتش بیاد سمت من و بچمون،هرچی میگم رفیقتو ول کن گوش نمیکنه وهمش درحال جنگ ودشمنی بامنه،بخدامن خیلی بهش محبت میکنم وبااینکه اخلاق نداره بازم دوستش دارم ورابطه ج ما هم خوبه وهمیشه میگم بایدباانرژی مثبت واخلاق خوب درستش کنم واونو عاشق خودم وبچم کنم ولی نمیشه که نمیشه،همش انگاربامن ودخترم دشمنه ونمیخوادمون،خیلی پشیمونه که منو گرفته در صورتی که من وقتی زنش میشدم همه میگفتن حیف این دخترکه یه بابای درستی نداشت وگرنه جنازشو رودوش این پسرم نمیذاشتن،نمیدونم اگرذکری چیزی بلدین محبتش بهم زیاد بشه،خودم اخلاقم اینجوریه که وقتی میادمیرفتم استقبالش ومنتظرش میموندم تاشام بخوریم حتی بعضی وقتا پای سفره خوابم میبرد تابیاد،چند شب پیش که تولدش بودهرچی پس اندازداشتم دادم براش کادو وکیک خریدم وزنگش زدم گفتم کجایی یهوعصبی شدگفت به توچه که کجام واومدخونه دادوهوارکشید منم کیکواوردم گفتم فقط میخواستیم بابچمون سوپرایزت کنیم ولی بازم ازرو نرفت وکلی دعوا راه انداخت وقهرکرد و به بچمون گفت بروپیش مامانت بخواب یعنی من نمیام پیشت بعدم دیگه قهرکرد وچند روز و شبه اصلا خونه نیومده نمیدونم چشه اصلا،بخدا من بهش محبت میکنم احترامشونگه میدارشتم حتی بعد ازینکه میرفت سرکارهم میرفتم بدرقه اش ولی بهم گفت میای پشت درکه منوچشم بزنی دیگه ازونروزنرفتم بدرقش ومیگم خودش نمیخوادبهش احترام بذارم وقتی محبت واحترام منوبدبرداشت میکنه منم اینکارارو نمیکنم ولی میوه چایی همیشه اماده میکردم میبردم بخوریم وبهش ابرازعلاقه میکردم ولی اون عین چوب مینشست ونگاه میکردوهیچی نمیگفت حتی یه دوستت دارم ساده هم نمیگه،عمدیه اینکاراش میدونم حس میکنم نمیخوادم خدا نخواد کسی جای من باشه حس میکنم یه زن استغفرالله هرزه ام که اینجوری باهام میکنه ومدام درحال قهروبهونه است،مشاوره نمیادحرف هیچکسم گوش نمیده اصلا وابدا ازکسی حرف نمیشنوه چندباربه فامیلشون که ریش سفیدبود گفتم باهاش حرف زدوگفته بود بهش که این دختر تنها کس و کارش تویی اگه توی اوج قدرت بودی و ظلم نکردی هنرکردی
#ادامه_دارد...