#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
من دختری 42 ساله هستم حالا خواستگاری دارم که 44 ساله ش هست و معلم. دوست مادرم معرف بود. روز اول با دو تا از همکارای مردشون ناظم و یک قاری قرآن و معرف اومدن خواستگاری! که هر دو ضمانت ایشون رو کردن و گفتن ایشون مومن و مذهبی و خوش اخلاق ان.
بگذریم که خیلی پیر به نظر میان و من به قول ایشون 25 هم بزور نشون می دم. قیافه شون به دلم ننشست , ولی با این همه تعریف گفتم فعلا این رو ندید بگیرم. بار دوم با مادرم و معرف رفتیم یک ساعتی بیرون و ازشون پرسیدم چرا تا حالا ازدواج نکردین ؟
گفتن مادرم 25 ساله مرده و کسی نبوده سر و سامان بده. دو تا خواهر و یه برادر داره و یکیش از خودش بزرگتر و ازدواج کرده. ایشون گفتن که برام صداقت خیلی مهمه . چند روز بعد تولدشون بود و من به اصرار مادرم یک حافظ نفیس براشون خریدم. بعدش گفتن من باید پدر و برادراتون رو ببینم و یه شب اومدن افطار خونه ما که پدرم هم ناراحت شد ولی به روش نیاورد.
خلاصه من هر بار گفتم چرا خواهرتون زنگ نمیزنه و انگار بی خیال ان .گفتن که من بزرگم و خانواده گفتن که خودت باید انتخاب کنی ما آخرش میایم. هفته بعدش تلفن زد و گفت عید فطر با خانواده میان و ان شاء الله حرفا رو تموم میکنن.
معرف هم گفتن واسه بله برون فامیلاتون رو دعوت کنید. پریشب تولد من بود رفتیم بیرون و گفت که خودت کادوت رو انتخاب کن من بلد نیستم تا حالا از این کارا نکردم. خلاصه یه بلوز خرید و بعدش که پرسیدم چند نفر میان مراسم تا مادرم تدارک ببینن گفتن 7 نفر و فقط هم یه خواستگاری ساده س. می خوان بیان تو رو ببینن. بعد یه هفته هم واسه جواب زنگ میزنن.
خلاصه من یه جوری ازش دور شدم و به مادرم زنگ زدم که زنگ نزنی ها .این میگه یه خواستگاری ساده س. بیچاره مادرم از استرس تا صبح تهوع و سر درد داشت.
ظهر دیروز هم معرف اومد خونه مون .گفت پسره گفته من 9 سال پیش دختری رو عقد کردم و بعد دیدم دستاش میلرزه و مریضه دو هفته بعد با حکم جدا شدیم. باباش گفته حتما باید بهشون بگی تا اگه ما اومدیم اونجا سکه یه پول نشیم. پسره هی تاکید می کنه فکر نمی کردم اصلا مهم باشه میخواستم برم شناسنامه المثنی بگیرم ما دو هفته بیشتر عقد نبودیم.
مادرم که مریض بود شب فشارش رفت رو 18 و رسوندیمش دکتر. خلاصه تا صبح بنده خدا ناراحت بود.
صبح اومده مادرم میگه عیبی نداره مشکل از خانواده شه. اونا باید میگفتن این بیچاره چی کار کنه و خودش پسر خوبیه. واسه سن تو هم بعد از این همینا میاد. پدرم هنوز نمی دونه. من خیلی ناراحتم و میگم کسی که خانواده ش راضی نشدن یه زنگ بزنن و یا به خاطرش بیان خواستگاری حتما یه چیزی هست. و این همه صداقت رو تاکید داشت همین بود.
هر سری من رو می دید می گفت من تعجب می کنم شما با این وجاهت چرا ازدواج نکردین. الان هم به معرف گفته این دختر حتما یه عیبی داره من می دونم!!! خواهرش هم زنگ زد و گفت ما ناراحت بودیم ایشون ما رو خواهر حساب نکرده بیاره و ما بهش گفتیم که قبلش بگو. بگذریم از حرفا نمیخوام مادرم ناراحت شه و احساس میکنم از سادگی من سوء استفاده کردن.
شما به من بگین چیکار کنم
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
32.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت سوم
🔸موضوع: نقش مزاج در پیشگیری از طلاق
🌱با تدریس: دکتر محمدعلی اخوان
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخوا
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وقت خوش
🟢خانمی که از خانواده سطح بالا وبا آبرو هستی وبا مردی که ازهمه جهت بهت دروغ گفته ازدواج کردی وحتی آقا بچه دار نمیشه
🟢خانم محترم من هم حقوقدانم هم از یک خانواده آبرودلر هستم هم تا حدودی شرایط شما را تجربه کردم
🟢خواهرم قبلا هم تو این گروه اعلام کردم این باور غلطی هست که متاسفانه خانواده های سنتی ومذهبی ونجیب ایرانی با این تصور که اگه حق وحقوق شرعی وقانونی خودشون اعمال کنن آبروشون میره
🟢آبروی انسانها با همین اعتقاد غلط هم پیش دیگران هم نزد خدا میره
🟢شما با قبول شریک زندگی که هم کفو شما نبوده وحتی از حق بچه دار شدن محروم ت کرده در واقع قانون خدا را زیردپا گذاشتی وبه نفس خودت ظلم کردی ازحرفم ناراحت نشی چون همین حرف چندسال پیش یک پزشک بهم زد وخیلی ناراحت شدم ولی بعدها متوجه شدم واقعیت تلخ هست
🟢خانم محترم من این نوع زندگی را متاسفانه تحمل کردم وبچه دارهم شدم همسرم تمام مسوولیت زندگی را به دوش خودم انداخت خیانت کرد آبروم برد وبا تربیت غلطش بچه هام هم اذیت میشن
🟢این ازدواج شما هم با این اوصاف شرایط خوبی نداره وشخصی که به شما دروغ گفته وحتی عقیم بودن خودش پنهان کرده قانونا وشرعا در ازدواج تدلیس کرده وعقد نکاح باطل هست وخیلی راحت میتونید طلاق بگیرید
🟢با این شرایط در آینده هم ازنعمت داشتن اولاددمحروم هستید هم نیازهات ازجهت مالی وعاطفی وحتی جنسی برطرف نمیشه
🟢آبروی شما با احقاق واعمال حق هیچ وقت از بین نمیره اینکه نتونی حق خودت بگیری باعث از بین رفتن آبروت میشه
🟢بهرحال من تجربه شخصی خودم که شرایط شما راداشتم نوشتم ای کاش ۱۹ سال پیش یکی برای من تجربه خودش گفته بود که فکر میکردم اگه ازدواج نکنم آبروم میره اگه وقتی تو عقد متوجه شدم طرف وخانواده ش هم سطح من نبستن طلاق بگیرم آبروم نمیره
🟢بهترین ها را برات آرزو میکنم موفق وموید باشید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام به همراهان همیشگی
خواهری که از تومور نخاعی برادرت گفتی
خواهرجان خداراشکر ۸۰ درصد برداشته شده ان شاء الله اون ۲۰ درصد دیگه هم با پرتو درمانی خوب میشه
دکتر ودارو وسیله هست پیگیر درمان باشید توکلتون به خدا باشه شک نکنید ویقین وایمان کامل داشته باشید که برادر عزیزتان خوب میشه
اداره عالی امور دست خداست برای سلامتی برادرتون وبهبودیش گوسفند نذر کنید وبه مسمتندان بدید
درآعوش خدا باشید ☘☘☘☘
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام
🔷پاسخ نظر سنجی آقای۲۵ ساله در شرف ازدواج
🔷جوان محترم که خداراشکر معتقد هستید و توکلتون به خدا علت این اخذ مهلت ده روزه از طرف دختر خانم برای پاسخ به خواستگاری چه سیاست زنانه چه نازکردن چه مهلت لازم برای فکر کردن باشه همش خیر هست وکاملا طبیعی است
🔷مطمئن باش اگه طرف سریع جواب مثبت بده شما در آینده قدر نخواهید دانست این ذات ما انساهاست که هر چی را بدون مشقت و سختی به دست میاریم قدر نمیدونیم پس اصلا ذهن خودت درگیر این موضوع نکن چه بسا تو این ده روز مسائلی دیگه روشن بشه
🔷حال اگه پاسخ طرف بعد این ده روز منفی بود مطمئن باش این ازدواج به صلاحت نبوده تلاشت بکن ولی اگه ازدواج سرنگرفت خودت ناراحت نکن چون شما مرد هستید وباید اینقدر اقتدار داشته باشید که در نه شنیدن وخدای نکرده سایر ناملایمات زندگی نشکنی
🔷 هرچن همه برای ازدواج میگن در کارخیر حاجت به هیچ استخاره نیس که متظور اینه انسان برای ازدواج عجله کنه نظر شخصی خودم که ۵۰ سال از خدا عمر گرفتم وتجربه ازدواج اصلا برام خوب نبود اینه که برای ازدواج شده انسان یک ماه کامل روی انتخابش وخصوصیاتش فکر کنه چون پای یک عمر زندگی وتدوام نسل هست
🔷برای شما جوان خوب وسایر جوانان باایمان ومعتقد کشورم اعم از دختر وپسر آرزوی خوشبختی میکنم
یا حق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 سحر بعد از عید همه چیز رفت رو دور تند، قرار بود عروسی خرداد ماه برگذار بش
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
سحر
انقدر ضعیف بودم که تا ماه آخر هیچکس نمیفهمید من باردارم، معده م هیچی رو قبول نمیکرد و به زور دارو و سرم سرپا بودم...یادمه تنها چیزی که دوست داشتم گوجه سبز بود، تو فصل بهار هر روز صبح یواشکی میرفتم یه پلاستیک پر گوجه سبز میخریدم و تو نیم ساعت همشو میخوردم و تا شب از درد معده گریه میکردم...اوایل تیر ماه بود، خیلی دلمون میخواست بریم مشهد اما برام سخت بود تو ماشین بشینم، به خاطر همین تصمیم گرفتیم آخرین سفر دونفره مون رو با قطار بریم... اون سفر بهترین سفر عمرم بود و خیلی به هردومون خوش گذشت، اما دو روز بعد از اینکه از سفر برگشتیم حال من بد شد و راهی بیمارستان شدیم...
حدود یه هفته بستری شدم، خونمون سمت شرق بود و بیمارستان شهرک اکباتان ،و چون مسیر طولانی بود حامد تو اون یه هفته هرشب تو لابی بیمارستان میخوابید که من هرکاری داشتم زود بتونه انجامش بده...دو روز آخر دیگه نمیتونستم بیمارستانو تحمل کنم و روز هفتم با التماس های منو توصیه های دکتر بالاخره مرخص شدم...هنوز یک ماهو نیم تا تولد پسرمون مونده بود، تو اون یه هفته انقدر دکتر بهمون استرس داد که مامانم مجبور شد تند تند بدون نظر من سیسمونی رو بخره
ماه آخر خیلی آروم میگذشت، دکتر تاریخ زایمانم رو 13 شهریور زده بود، یعنی درست وسط تولد منو حامد27 مرداد بود، صبح زود با حامد رفتیم بیمارستان برای چکاپ، یه حس خاصی داشتم...حامد میگفت خدا کنه دکتر بگه امروز به دنیا میاد و من میخندیدم به این همه اشتیاق... با دکتر صحبت کردیم و بعد از نوار قلب، جلوی چشمای متعجب ما زنگ زد و اتاق عمل رو برای یک ساعت بعد رزرو کردبه حامد نگاه کردم، خوشحال بود، ولی من یه حالی بدی داشتم،اسم اتاق عمل وحشت انداخته بود به دلم
رفتیم پذیرشو کارای بستری رو انجام دادیم، ساعت 1 بود که همراه یه پرستار رفتیم تو اتاقی که حامد رزرو کرده بود...یه خانم اومد و کمکم کرد آماده بشم، حامدم زنگ زده بود به خانواده هامون و توی راه بودن، با فیلم بردار هم صحبت کرده بود که از اتاق عمل فیلم بگیرن...دستم توی دستای حامد بود، خیلی میترسیدم، به حامد گفتم اگه من برنگشتم مواظب پسرمون باش، تورو خدا زن نگیریا، حامد ولی انقدر ذوق داشت که فقط میخندید ...روی ویلچر نشستم و آروم آروم رفتیم طرف اتاق عمل، حامدم کنارم میومد که یهو صدای مامانمو شنیدمکه صدام میکرد، پرستار ویلچر رو نگه داشت و مامانم بغلم کرد و بعد گفت ما همینجا منتظرتیم... چشمام باز پر شده بود، انگار داشتم برای عمل قلب باز میرفتم... حامد عقب تر وایستاده بود، چشماش خیس بود، حالم بدتر شد... دیگه نگاشون نکردم و از درِ راهرو اتاق عمل رفتم تو و اونا پشت در موندن....ساعت و 1:42، 27مرداد ماه پسر کوچولومون به دنیا اومد، به جرات میگم اولین باری که صدای گریه پسرم رو شنیدم ، قلبم از خوشی رو به انفجار بود...حواسم به پسرم بود که روی تخت نوزادان بود و دکتر داشت معاینه ش میکرد، که یه دست گرم نشست روی دستام، صورتمو برگردوندم و نگام قفل شد تو چشمای مردی که قول داده بود هيچ جا تنهام نذاره و عجیب پای حرفش مونده بود😭
ارزوی خوشبختی برای همتون دارم ❤️
...پایان..
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروپف در خواب
#طب_سنتی
#درمان
#آموزش
#نسخه
#استادخیراندیش
#پیشگیری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 ادامه . درمدتی که در بستر جانبازی بود مدام می گفت: «اگر قرار نبود من شهید شو
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃
ادامه✅
. آقا مصطفی به ایشان گفت: «اولا تو شهید نمی شوی دوما اگر شهید شدی مزارت کجا باشد؟» او گفته بود کنار عباس کردونی (شهید مدافع حرم اهوازی) حاجی جواب داده بود: «آنجا که جای من است!» و نمی دانم از کجا این قدر دقیق جایش را می دانست. خواهر شهید عباس کردونی با
ما تماس گرفت و گفت: من شما را نمی شناسم ولی عباس را خواب دیده ام که در یک کوچه قدیمی و با یک آقایی که محاسن جوگندمی دارد دست در دست هم دارند و ایشان را به درون خانه ای قدیمی (خانه خود عباس) برد و در را بست و من از خواب پریدم و به خواهرم گفتم: عباس مهمان دارد. گفت: چطور؟ گفتم: اهواز شهید داده. هر چند آخر شب متوجه شدیم که قرار است ایشان را در قطعه دیگری دفن کنند ولی صبح وقتی سر مزار برادرم حاضر شدیم از روی عکس ها با تعجب دیدم که این شهید همان است که من در خواب دیده بودم. خوابش درست بود زیرا ابتدا قرار بود ایشان را در جوار برادر شهیدش احمد رشید پور دفن کنند ولی از آنجا که مصطفی همیشه می رفت کنار مزار شهید کردونی و عجز و لابه می کرد از برادرش خواستم که اگر بشود همانجا و در کنار دوستانش آرام گیرد. مشکلاتی پیش آمد که اجازه نمی دادند مصطفی را در قطعه شهدای مدافع حرم بگذاریم چون حاجی جانباز که شده بود دنبال جمع آوری مدارک نرفت به همین خاطر بعد از شهادتش مدارک کاملی در رابطه با جانبازی ایشان وجود نداشت و اثبات شهادت ایشان دشوار شد و برادرش هم مدام می گفت: مصطفی کار را برای ما دشوار کرد! به همین دلیل قبول نمی کردند ایشان را در قطعه مدافعان حرم به خاک بسپارند تا بالاخره با پیگیری هایی که صورت گرفت مشکلات مرتفع شد. من با مصطفی رشد کردم و به بسیاری از حقایق ایمان آوردم ایشان هم در زندگی و هم در مرگش بهترین معلم برای من بود. با اینکه مصیبت فقدان حاجی برایم بسیار دردناک است اما در یک بهت و حیرت نیز قرار دارم که چه ایمانی و آرمانی است که اینان را از همه متعلقات و زیباترین چیزهایی که دارند و در سال های عمر خود آنها را پس انداز کرده اند و یا زحماتی برای آنها کشیده اند اعم از زن وبچه و زندگی و... رها می کنند و به جهاد می برد. وقتی به مصیبت خودم فکر می کنم حقیقتا در برابر مصیبتی که به عقیله بنی هاشم وارد شد پر کاهی در برابر انباری از کاه است. زنی در بیابان تک و تنها سر 18 جوان خود را بر سر نیزه می بیند و همین مصائب است که به من آرامش می دهد و به ایشان توسل می کنم. وقتی مصطفی به شهادت رسید همه ما را تکریم کردند و ما را در آغوش کشیدند و بچه ها را نوازش کردند، اما وقتی فکر می کنم که روز عاشورا چه بر سر زینب(س) آمد با آن همه مصیبت سنگ بارانش کردند من از روی حضرت خجالت می کشم. برای مصطفی خوشحالم چون اگر در بستر و یا خانه جان می سپرد حقش ادا نمی شد، تنها چیزی که مرا آزار می دهد فراق اوست. به خدا ایمان دارم چون به گفته امام صادق علیه السلام وقتی خدا ستون خانه ای را می برد خود جایگزین آن می شود. حالا که آقا مصطفی این همه اهداف زیبا داشت فقط یک پیام برای رهبری دارم و عرض می کنم: تا نفس داریم آقا پشتیبان شما هستیم؛ شاید جهاد بر زنان واجب نباشد ولی اگر زنان در هر نقش اجتماعی که دارند بتوانند بهترین ایفا کننده باشند بزرگ ترین جهاد است. اگر صد بار دیگر هم مصطفی زنده شود دوباره او را برای شهادت آماده می کنم و جان و مال و فرزندانمان را فدای ولایت می کنیم. تنها خواسته ای که داریم زیارت روی آقا و منور کردن منزل و کلبه محقر ما و قدم نهادن ایشان بر دیدگان ماست. ما ثابت می کنیم از آن دسته زنانی نیستیم که پشت مسلم را خالی کردند؛ ما به شهدای خود مفتخریم. هر چند رنج این مصیبت بسیار سنگین است اما برای جان دادن در صراط مستقیم آماده ایم و همیشه سرمان بالاست. احساس می کنم دینم را به بشریت و اسلام ادا کردم هر چند در مقابل بی بی زینب سرم پایین است و در برابر مصیبت ایشان به چشم نمی آید. من شهادت ایشان را مرهون لقمه و شیر حلال می دانم، پدر و مادر ایشان لقمه زحمت کشیده به فرزندان خود خوراندند و دوشهید تقدیم اسلام کردند. البته آقا مصطفی هم ارادت زیادی به والدینش داشت و مدام به آنها سرکشی می کرد. حتی منزلمان را برای نزدیکی به آنها جابه جا کرد. حالا بعد از شهادت حاجی پدر و مادرش مدام نام او را صدا می زنند و گاهی اوقات که زنگ خانه به صدا در می آید فکر می کنند مصطفی است. وقتی رفتم بالای سرش اول به او تبریک گفتم و بعد عرض کردم: الحق آن کسی که اسم تو را گذاشت مصطفی می دانست که تو برگزیده ای. خوش به سعادت آنها که در این دوره که فساد اپیدمی و جزء افتخارات برخی شده این راه را برگزیدند. وقتی شهید رشید پور را به خاک سپردیم دیدم پرچم قرمز بزرگی را روی مزار گذاشتند و گفتند این پرچم گنبد حضرت زینب است و من دیدم که فرستادن صله همچنان ادامه دارد.
فردا که برای زیارت مجدد رفتیم دیدم این بار پرچم سیاهی بر روی مزار است این بار گفتند: این پرچم حرم حضرت رقیه است. با خودم گفتم: ببین چطور با این بزرگان معامله کرده است. در عین بیقراری آرامش غریبی دارم چون چیزی به جز زیبایی در آن نیست. من که از او راضی بودم و هستم حتی بعد از شهادتش امیدوارم خدا هم از او راضی باشد زیرا واقعا کراماتی دارد ولی ترجیح می دهم سکوت کنم تا هم فضیلتش از بین نرود و هم ادامه دار شود. یکی از دوستان حاجی تعریف می کرد روز تشییع در حالی که زیر تابوت شهید را گرفته بودم به یکباره از دلم گذشت ای کاش کسی پیدا می شد و مرا روز عرفه به کربلا می برد، مگر نمی گویند شهیدان زنده اند در همین فکر بودم که گوشی موبایلم زنگ خورد و یک نفر گفت کاروان برای عرفه عازم کربلاست و یک نفر جا دارد. گفتم اسم کاروان چیست؟ گفتند: «باب المراد» و تعجب کردم که به سرعت حاجتم را داد. دوست داشتم این شعر حمید رضا برقعی را بخوانم: باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است هان! بترسید که دریا به خروش آمده است خون این طایفه این بار به جوش آمده است صبر کن! سنگ که سجّیل شود می فهمید آسمان غرق ابابیل شود می فهمید پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک ذوالفقاری ز نیام آمده بیرون اینک هان! بترسید که این لشکر بسم الله است هان! بترسید که طوفان طبس در راه است پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است بانگ هیهات حسینی است رسیده است از راه هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله هر وقت دلم برای مصطفی تنگ می شود این شعر را می خوانم و دلم محکم می شود که همسرم جزو لشکر بسم الله است. غبطه ای در مورد شهدا و به ویژه آقا مصطفی در وجودم هست این است که اینها ره صد ساله را در یک جهش میان بر یک شبه با شهادت طی کردند.
پایان ✅
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🔻🔻🔻مرگ تدریجی و خاموش
تلفن همراه به برق وصل است و امواجی را تا مغز مخابره میکند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان من متولد 75 ام
قدم بلنده حدودا 168 دانشجو هم هستم و تهران زندگی میکنیم
من یه مشکلی دارم اینکه لاغرم ! خیلی لاغرم .. البته نه اینکه بد فرم باشماا نه فقط اندامم مث باربیه! از بچگی همینطور بودم
ولی خیلیییی خسته شدم از لاغریم دوس دارم یکم تپل شم چون اگه تپل هم شم مطمئنم کلی تغییر میکنم و خوشگلتر میشم من حدودا وقتی راهنمایی بودم حداقل لپام بیشتر بود و خیلی خوشگلترم بودم اما الان لپام اب شده و لاغرتر شدم :(
حتی وزنم تاچند وقت پیش 56بود یدفه نفهمیدم چجوری اومدم حدود 50!51!49!
با اینکه خیلیییییی ماشالله خورد و خوراکم عالیه هرروز تقریبا گوشت و غذاهای چرب میخورم همه بهم میگن چقدرمیخوری اما اصلا استعداد چاقی ندارم اصلا چااااق نمیشم :(( همه میگن تو که انقد میخوری چرا چاق نمیشی.
با اینکه یخورده تنبلم هستم و خیلی وقتا کارم خوردن خوابیدنه اما دریغ از یذره تغییر!! که چاق شم هر کی جا من بود تا حالا 100 کیلو شده بود
حتی مدت کمیه رفتم عطاری و چیزایی مث عرق یونجه و جوگندم بهم داده بخورم تا چاق شم اما هنوز ک اثری نداشته.. اصلا یه جورایی دارم ناامید میشم از خودم آخه ازون ورم یکی هست احتمال داره نامزد کنیم اون بهم میگه خیلی لاغری و باید چاق شی حتی جلسه بعدی که رفتم باهاش حرف بزنم هم میگفت پس چرا چاق نشدی !!! گفتم بابا طول میکشه به همین زودی که نمیشه...
حالا ماه بعد قراره ببینمش خیلی میترسم ببینتم و بگه حالا ک 1ماه گذشته چرا چاق نشدی!! چی بهش بگم اخه؟؟!!!! :(( بهش گفتم طول میکشه باید صبرکنی ولی خودم اصلا دارم ناامید میشم میگم فک نکنم هیچوقت چاق شم :( اگه اینجوری پیش بره و تپل نشم اصلا هیچوقت ازدواج نمیکنم با هیچکس چون اعتماد بنفس ندارم کسیم پیدا شه بگه من لاغر دوس دارم بازم راضی نمیشم چون خودم ک لاغر دوس ندارم تازه خانواده طرفم میگن دختره چه لاغره
البته گاهی شده دوستام گفتن یخورده پهلوهات و صورتت چاق شده ولی خیلییی کم و اونم فقط تو لباس باز معلومه..دوست دارم دستام یخورده گوشت بیارن اخه :-(
خیلی ناراحتم و اعتماد بنفسم اومده پایین بچه ها
❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓
سلام به همگی
من دختری ۱۸ساله هستم، حجابم کامله و چادریم، همیشه تمیز و آراسته هستم ( هم خونه و هم بیرون )، هیچ موقع آرایش نمیکنم فقط یه ضد آفتاب میزنم اونم بدون رنگ، چهرم متوسطه ( قابل قبوله )، آشپزی و شیرینی و ... هم مهارت کافی دارم ، و دوست دارم در آینده یک قنادی که انواع دونات و شیرینی و کیک و ... داره بزنم ( البته با کمک خانواده )، همیشه بیرون از منزل باوقار و سنگین و با متانت با همه رفتار میکنم.
در برابر نامحرم خیلی موبادنه و سنگین و مغرورانه برخورد میکنم ( البته اخم و بداخلاقی نمیکنم، خودمم بالاتر از همه نمیبینم )، با همجنس خودم خوش برخوردم ولی اجازه نمیدم به حریم خصوصیم وارد شه و بخواد دخالت بکنه، ولی من صورتم از ۶ سال پیش تا الان جوش میزنه، اوایل بلوغم خیلی جوش میزدم، ولی الان خیلی کم شده، بیشتر جوش های ریز هستن، گاهی وقت ها یه جوش بزرگ میزنه با اینکه اصلا دارویی به صورتم نمیزنم و نمی خورم.
نسبت به قبل تعدادش کمتره، ولی جای جوش هام به طور ارثی میمونه بدون اینکه دستکاریش کنم... الانم چند تا جوش به صورتمه و بقیه ش هم جاهای اوناست ، دکترم میگه جوش هات هورمونیه، نمیتونی هیچ وقت اونا رو از بین ببری ولی میتونی کنترلشون کنی ... قبلا هم به طور کامل درمان شد با استفاده از محلول و کرم و قرص تتراسایکلین ولی دوباره بعد از قطع دارو بعد چند ماه برگشت ...
الان من موندم که آیا به خاطر جوش هام کسی منو نپسنده ؟ دخترهای هم سن و سالم خیلی خاستگار دارن ( چون شهرمون همه همدیگه رو میشناسن ) ولی من نه ... تا الان فکر کنم ۴،۵ نفر از مامانم منو خاستگاری کردن، الان من فکر میکنم شاید نکنه به خاطر جوش هام کسی منو نمی پسنده... البته من الان قصد ازدواج ندارم، و نمیخوام تو این سن ازدواج کنم، آخه هنوز باید خیلی چیزها یاد بگیرم تا بتونم یک زندگی رو اداره کنم...
ولی فقط برام این موضوع سوال شده بود، اصلا خودم رو با دوستام مقایسه نمیکنم، و از این دخترا هم نیستم که به خاطر بالا بودن تعداد خواستگار به خودم مغرور شم ، اصلا اینطور نیستم، می دونم دخترای بزرگتر از من هم شاید کم خاستگار داشته باشن ( ان شاء الله همشون خوشبخت بشن ) ... ولی واقعا برام سوال شده بود که نکنه به خاطر جوش هام خواستگارها منو نمی پسندند .
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
فرو بردن وسائل معاینه به دهان بیمار روزه دار🌸🍃
پرسش : آیا فرو بردن وسایل غیر خوراکى (مانند وسایل معاینات پزشکى و دندانپزشکى) در دهان به هنگام روزه، باعث بطلان روزه مىگردد؟
پاسخ :
موجب بطلان روزه نمىشود، مگر اینکه آلوده به آب دهان شود و آن را بیرون آورد و سپس وارد دهان کند و رطوبت آن ابزار به قدرى باشد که در آب دهان مستهلک نشود و آن را فرو برد.
استفاده از اسپری ریه 🌸🍃
پرسش : فردى مبتلا به نفس تنگى شدید است، آیا مىتواند از اسپری آسم که مخصوص تنگی نفس می باشد، استفاده کند و روزه او باطل نمی شود؟
پاسخ :
اسپری هایی که برای افراد مبتلا به آسم استفاده می شود با توجّه به اینکه معمولا گاز رقیقی بیش نیست، روزه را باطل نمی کند.
فرو بردن چرک گلو🌸🍃
پرسش :آیا فرو بردن چرک گلو باعث باطل شدن روزه مىگردد؟
پاسخ :
اگر به فضاى دهان وارد نشود یا بدون اختیار فرو رود مانعى ندارد.
وارد کردن دارو از طریق سوند معده برای روزه دار🌸🍃
پرسش : وارد کردن دارو از طریق سوند معده (لولهاى که از طریق دهان یا بینى وارد معده بیمار مىشود) چه حکمى دارد؟
پاسخ :
جایز نیست; مگر در مواقع ضرورت که آن نیز موجب بطلان روزه است.
فرو بردن اخلاط سینه🌸🍃
پرسش :آیا فرو بردن اخلاط سینه موجب ابطال روزه مىشود؟
پاسخ :
اگر به فضاى دهان نرسد موجب ابطال نیست.
حکم تزریق انواع آمپول برای روزه دار🌸🍃
پرسش : حکم تزریق انواع آمپول برای روزه دار چیست؟
پاسخ :
تمام انواع آمپول های دارویی یا تقویتی یا بی حسی و مانند آن که به صورت عضلانی تزریق می شوند و همچنین تزریق عضلانی واکسن برای افراد روزه دار اشکالی ندارد ولی تزریق آمپول ها و سرم های وریدی (که در رگ تزریق می شوند) جایز نیست.
تزریق خون به بدن روزه دار 🌸🍃
پرسش :آیا تزریق خون به بدن روزه دار روزه را باطل مىکند؟
پاسخ :تزریق خون، بنابراحتیاط واجب، روزه را باطل می کند اما باید تا آخر روز از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید و بنابر احتیاط واجب قضای آن روز را نیز بجا آورد.
قطره چشم و گوش و بینی برای روزه دار🌸🍃
پرسش : استفاده از قطره از طریق چشم، گوش، یا بینى برای روزه دار چه حکمى دارد؟
پاسخ :
۱- قطره گوش و بینی: اگر یقین دارد به فضای حلق می رسد و فرو می رود برای روزه اشکال دارد.
۲- قطره چشم: اشکالی ندارد مگر در صورتی که وارد فضای دهان شود و عمدا فرو ببرد.
قرص و دارو برای روزه دار🌸🍃
پرسش :آیا خوردن داروهاى خوراکى که به هیچ وجه جنبه غذایى نداشته باشد، بلکه جهت تسکین آلام بیمار به کار مىرود مبطل روزه است؟
پاسخ :
خوردن قرص و داروهای دیگر روزه را باطل می کند. چنانچه امکان تغییر ساعت استفاده از آن، به قبل از اذان صبح و بعد از اذان مغرب وجود داشته باشد و این کار برای بدن ضرر نداشته باشد باید روزه بگیرد. در غیر اینصورت نباید روزه بگیرد .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکته ✅✅✅
👈 #پیشگیری_از_سکته:
✍ چرا بیشترین تعداد #سکته ها در اوایل صبح اتفاق می افتد؟ : این همان رازی است که تاکنون به مردم گفته نشده
✍ وقتی فردی شام پرچربی بخورد، حدود 8 ساعت بعد (یعنی نزدیک اذان صبح) شیرابه غذا از معده وارد رودههامی شود و چربی زیادی جذب خون خواهدشد، به این ترتیب ویسکوزیته (چسبندگی) و غلظت خون بالا میرود .
✍ اول صبح سردترین موقع روز است که بدن انسان در خواب است و ضربان قلب و فشار خون به پایینترین حدّ خود می رسد .
✍ پاها که دورترین نقطه به قلب هستند، با قلب در یک سطح افقی قرار دارند وچون آن ها سردترین نقطه بدن هستند، اغلب از پتو بیرون می مانند و سردتر میشوند، به همه اینها، افزایش چربی و غلظت خون را هم بیفزایید تا پازل لخته شدن خون در انتهای پاها تکمیل گردد .
✍ چنین فردی، هنگامی که صبح برای نماز یا دستشویی بیدار میشود، چندتا پله را بالا میرود یا برای خرید نان تا سرکوچه میرود، بدنش گرم می شود و ضربان قلبش بالا میرود، فشار خونش افزایش می یابد و لخته از پاها کنده می شود و وارد جریان خونش میگردد، وقتی فرد حرکت میکند یا سر به سجده میگذارد، لخته وارد مغزش می شود و رگی را مسدود میکند، به دنبال آن فرد سکته مغزی میکند، بعد می گویند خوش بحالش موقع نماز مرد خدایش بیامرزد .
👈 اگر هم زنده بماند، بخشی از بدنش از کار میافتد، بستگی دارد کدام رگ و چقدر آسیب دیده باشد .
✍ اگر لخته وارد کبد شود، کبد می تواند خود را بازیابی کند، اگر لخته وارد کلیه شود، کلیه بعدی هنوز کار می کند و شما به زودی متوجه اختلال کلیه نمی شوید، اگر لخته در پاها بماند، واریس ایجاد می کند، اگر لخته وارد قلب یا مغز شود، سکته را ایجادخواهد کرد .
👈 دستوراتی برای پیشگیری از سکته
1- اگر به سن چهل سالگی که رسيده اید، نبايد شبها غذای چرب بخورید(چون تا صبح سکته شما را تهديد ميکند .
2- اگر هم به میهمانی رفته اید، کم غذا بخورید .
3- حتماً بعد غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی بخورید .
4- شب هاقبل ازخواب یک تادو لیوان آب بنوشید تاسیرآب گردیدکه نیمه شب برای دستشویی رفتن بیدار شوید و خونتان غلیظ نشود. (چون غذاهای چرب، آب بدن را میکشند).
5- درفصل سرما پاهای خود را با پوشیدن جوراب گرم نگهدارید .
👈 (کرسی بسیار مفیداست) یکی از دلایل طول عمر و سکته نکردن قدیمی ها استفاده ازکرسی بوده .
👈درمان کسی که سکته کرده
✍ #درمان_سکته بسیار مشکل است و اغلب اگر فوت نکنند، فلج خواهند شد که عمدتاً غیرقابل برگشت است، زیرا ضایعه مغز و اعصاب قابل ترمیم نیست .
✍ در کشورهای غربی آمپولی از ترکیبات بزاق زالو که سریعاً لختهها را حل و برطرف میکند، در 3 ساعت اول به بیمار تزریق میشود، اگرچه این آمپول در کشور ما یافت نمیشود، اما بهتر از آن، زالودرمانی در ساعات اول سکته است، اگردرساعات اولیه چند عدد زالو روی شقیقه ها و پشت گوش ها انداخته شود، نیم ساعت بعد بیمار سرپا می شود و بهبود مییابد. معجزه ای که بارها امتحان شده و جواب داده است .
🙏تأکید میکنم این کار باید هرچه زودتر انجام شود، نه این که یکسال بعد، از همه جا نا امید و مستأصل، برای زالودرمانی ببرید که کمترین نتیجه را خواهد گرفت، زیرا مغز دیگر تخریب شده ونتیجه قطعی نخواهد داشت .
👈 چه کسانی در خطرند؟
👈 کسانی که چربی خونشان بالا است .
👈 کسانی که غلظت خون دارند .
👈 کسانی که نمک زیاد مصرف می کنند .
👈 کسانی که گرفتگی عروق دارند .
👈 کسانی که فشار خونشان بالاست .
👈 کسانی که پاهای سردی دارند .
👈 کسانی که سابقه سکته در خانواده دارند .
👈 کسانی که سن بالایی دارند .
(البته امروزه سن سکته به ده سالگی هم رسیده).
✍قبل از این که سکته کنید و کارتان به دست ورثه و بیمارستان و سرخانه بکشد☠
1- پیشگیرانه زالودرمانی کنید تا گرفتگی های احتمالی در قلب یا مغزتان رفع شود .
2- همیشه به نسبت سِنِتان حجامت کنید(حجامت عام) که در رفع غلظت خون بسیار مؤثر است .
3- بعدازمصرف هر وعده غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی در یک لیوان آب بنوشید .
4- در خوراک خود دقت کنید، زودترشام بخورید ومقدارکم .
🙏به خاطر انسان دوستی به اشتراک بگذاریدتادوستان وعزیزان شماهم از این مطالب آموزنده آگاه شوند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) با گروهى از زنان مسلمان كه بنا به نقل واقدى 14 نفر بودند، از مدينه حركت كردند و روانه اُحد شدند تا از نزديك جريان كار و حادثه هولناك را ببينند و پيامبر خدا را ملاقات نمايند.
حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) با آن گروه از زنان كه دلشان مى تپيد و از آسيب رسيدن به پيامبر(ص) نگران بودند پس از مدت كوتاهى توانستند خود را به اُحد يا بهتر بگوئيم به ميدان رزم برسانند.
وقتى آمدند كه ، پيامبر خدا چند روز پيش در هنگام رزم سراسر بدنش مجروح شده بود، ناراحتى حضرت زهرا (عليهاالسلام ) به اندازه اى بود كه نمى توانست آب بياشامد، در اين صحنه زنهاى مسلمانى كه با حضرت زهرا(عليهاالسلام ) بودند، نگفتند: چون ما زن هستيم بايد در خانه بنشينيم ، بلكه آنها را تعليم به حقايق و درخشان اسلام را به خوبى از رسول خدا مى آموختند و به وظيفه خود آشنا بودند، حجاب اسلامى آنها موجب نمى شد كه دست از وظيفه خود بردارند از اينرو هر كدام مشكى پر از آب كرده و به دوش مى گرفتند و به رزمندگان آب مى دادند، زخم خوردگان را مداوا مى نمودند.
تا آنجا احساس وظيفه مى كردند كه خود حضرت زهراى اطهر (عليهاالسلام ) نيز غذا و آب به دوش مى كشيد و از پادر آمدگان ميدان رزم پرستارى مى كرد و به كمك اميرالمؤ منين على (ع) زخمهاى پيامبر را شستشو و مداوا مى نمودند.
پس از اين داستان مى آموزيم كه زنان هم مى توانند با حجاب كامل در اجتماع خدمت كنند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
به نام خدا اسم قبلى من زابنيه است ماجراى تشرفم به اسلام از اين قرار است كه در آلمان در همسايگى ما يك خانواده مسلمان اهل تركيه زندگى مى كردند.
دختران آنها در مدرسه با من دوست بودند و با هم رفت و آمد داشتيم وقتى كه من به خانه آنها مى رفتم مى ديدم آنها نماز مى خوانند كم كم جذب آنها شده و با اسلام آشنا شدم در تاريخ 4/12/1990 در مسجد اسلامى هامبورك به سرپرستى برادر محمد مقدم به دين اسلام تشرف يافتم .
آيا فكر نمى كنيد الگوى حجابى كه اسلام براى زن در نظر گرفته زحمت دارد؟
هر موجودى براى مصونيت از آسيب دشمن و بيگانه به دنبال حفاظ و مأ من و پناهگاهى مى گردد تا در پناه آن احساس امنيت و آرامش كند شما اگر يك لاك پشت را در نظر بگيريد، مشاهده مى كنيد كه چگونه درون پوستى سخت و مقاوم مى رود تا از گزند و دشمن ايمن باشد.
چرا انسان وزن مسلمان اينگونه نباشد آدم وقتى كه دنبال محافظى مى گردد تا او را انگشت نماى غير نكند و او را از جلب توجه بديگران حفظ كند چه بهتر كه حجاب را انتخاب نمايد.
حجاب براى من نه تنها زحمت و تحميل نيست ، بلكه يك اصل مسلم و خدشه ناپذير است كه از عقيده ام سرچشمه گرفته است و در صددم كه عقيده و حجابم را براى همگان ابراز داشته و توضيح بدهم .
اين من بودم كه در حجاب وارد شدم و دريافتم كه حجاب يك ارزشى است و ارزشهاى ديگر در كنار حجاب به من ارزانى مى شود، نه اينكه حجاب بر من تحميل شده باشد. من خودم اينطور تصميم گرفتم .
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بعد از ظهر عاشورا وقتى خیمه هاى حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) را آتش زدند و به فرمان حضرت سجاد (علیه السّلام) همه فرار كردند.
دختركى از فرزندان امام حسین (علیه السّلام) مى گوید: من فرار مى كردم ، عربى ، مرا دنبال كرد و با نیزه به پشت من زد كه به زمین افتادم ، آنگاه چنان گوشواره مرا كشیده ، كه گوشم را درید و من بیهوش شدم ، وقتى به هوش آمدم دیدم عمه ام زینب سر مرا به دامن گرفته نوازش مى كند.
این دختر دلسوخته اى كه آشیانه اش ویران شده ، به آتش كشیده شده ، پدرش و برادرانش شهید شدند، لب تشنه است ، سه روز است آب به رویش بسته است ، وقتى به هوش آمد، نگفت : عمه تشنه ام ! نگفت : عمه گوشم مجروح است ! نگفت : عمه مرا تازیانه زدند! نگفت : پدرم كو! برادرم كو!...
فقط وقتى متوجه شد چادر به سر ندارد با گریه التماس كرد! عمه جان چادر ندارم !! آیا چادرى ندارى كه خود را با آن بپوشانم؟
حضرت زینب گریه كرد و فرمود: دخترم چیزى براى ما باقى نگذاشته اند!
پی نوشت:
1- گوهر صدف، ص 57
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆
💎 معجزهٔ ترک " اعتیاد " در منزل و محل کار💎
♦️ ترک بدون دَرد و خُماری
♦️ پاکسازی و سم زدایی کامل بدن
♦️ روشی گیاهی،با پشتیبانی ۲۴ ساعته
♦️ارائه روند درمانی کاملا تخصصی
♦️ ارسال و مشاوره به صورت رایگان
با بیش از 30,000 رضایت درمانجو
📣 لینک کانال : 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1914110813Ccc5a58d69a
♦️فرم ثبت مشاوره و درمان 🧕
https://app.epoll.pro/43989275
https://app.epoll.pro/43989275
سوره #حمد جهت تسخیر شرعی در یک هفته😍👇🏻
اگر مردی را دوست دارید و میخواهید که به خواستگاری شما بیاید یا محبت دختری را جهت ازدواج خواهانید ولی این وصلت سر نمیگیرد سوره ی #حمد را به همراه این #کلمات ✅ به مدت یک هفته صبح و عصر بخوانید
#قطعا به مطلوب خود خواهید رسید😍
سوره به همراه کلمات 👇🏻👇🏻✨✨
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از یک هفته اثر گذار هست👆😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داری از تماشای
خونه زندگیت لذت ببری ؟!!!😍
https://eitaa.com/joinchat/1973747930Cdc4bd835c4
قدم به قدم آموزش های کانال رو دنبال کن
تا خونه رویاهات واقعی بشه💝❣
.
اگه توی خونه کمتر از ۱۰۰ زندگی می کنی یا اینکه مستاجری
حتما عضو شو
بعدا دعام می کنی که اینجا رو بهت معرفی کردم😁😁
⚠️💢⚠️💢⚠️💢⚠️💢⚠️💢
📣خبری خوش برای دیابتی ها
با قرص و انسولین خداحافظی کنید😍
•┈┈••❉☘👩🏻⚕☘❉••┈┈•
برای مشاهده نمونه درمان ها به کانال زیر مراجعه کنید👇
https://eitaa.com/dr_raeyatdust
https://eitaa.com/dr_raeyatdust
✅جهت درمان واخذ نوبت به صورت اینترنتی از طریق لینک موجود در پایین کادر اقدام فرمایید
https://survey.porsline.ir/s/IR57J0of
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
✅برترین و با اعتبار ترین کانال ایتا در حوزه ی درمان گیاهی
📢 *هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم*
🔹 امروز؛ صفحه صد و پنجاه و چهار قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-154.mp3
2.71M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پنجاه و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#دعاے_ویژه_جهت_بخت_گشائی
#آقایان_بانوان
✍🏻دعاهاے بخت گشایی را بهتر است در روزهاے یکشنبه، پنج شنبه یا جمعه بخوانند و بهتر است ساعت شروع هفت صبح یا یک بعد از ظهر باشد که این بهتر است.
🍃🌸مولا علی علیه السلام فرمودند:هر کس بخواهد ازدواج کند، پس دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت بعد از فاتحه سوره یاسین بخواند و بعد از نماز خدا را سپاس بگوید و این دعا را بخواند: تغییرات داخل پرانتز برای خانم هاست
♡⇦اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً ً صَالِحَةً (خانمها بخوانند: زوجاً صالحاً)
وَدُوداً
وَلُوداً
شَکُوراً
غَیُوراً
إِنْ أَحْسَنْتُ شَکَرَتْ (شَکَرَ )
وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ ( غَفَرَ)
وَ إِنْ ذَکَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ ( أَعَانَ)
وَ إِنْ نَسِیتُ ذَکَّرَتْ (ذَکَّرَ )
وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ (مِنْ عِنْدِهِ حَفِظَ)
وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَیْهَا سَرَّتْنِی (عَلَیْه سَرَّنِی)
وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی ( أَمَرْتُهُ أَطَاعَنِی )
وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَیْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی ( عَلَیْه أَبَرَّ قَسَمِی)
وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَیْهَا أَرْضَتْنِی (عَلَیْه أَرْضَنِی)
یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ هَبْ لِی ذَلِکَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُکَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَیْتَ⇨♡
📚بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج100، ص: 268
🌿🌺🌿
💠جهت بدهیزیاد و افزایشبرکت💠
🔆یا حَنّانُ اَنتَ الَذی وَسِعَت كُلُّ شَی ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً🔆
اگر كسی قرض بسیار داشته باشد این اسم را بسیار بخواند و از قرض و بدهی رهایی یابد و به هر كار كه توجه كند نیكی ببیند اگر در مغازه یا خانه ای این اسم را بر لوحی زیبا نویسد و نگهداری كنی به بركت این اسم در آن منزل یا خانه بركت نازل خواهد شد و هر روز 110 مرتبه در آن مغازه یا خانه خوانده شود به مدت 40روز تا در حق شما اجابت شود و از بركت آن بهره مند شوید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #چهارشنبه ۱۸ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 9 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️5 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️29 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️37 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️57 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #پنجشنبه : طبق آیه ی ۶ سوره #انعام میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
🔸امروز روز خوبی و مبارکی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب بسیار پسندیده است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود با مراقبت خیلی زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن موجب سود است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت انجام شود بسیار پرمنفعت است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان موجب دوستی است.
🔸کسی که در این روز متولد شود سعادتمندخواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)،خوب نیست.گفته شده موجب زردی رنگ است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز درصورت راست»است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب میان غرب و شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:43 اذان ظهر 11:52
☜ #اذان مغرب 17:55 طلوع آفتاب 06:06
☜ #غروب آفتاب 17:37 نیمه شب 23:10
#ختم_نماز_برای_توسعـه_در_روزی_و_گشایش_کار
این نماز سریع الاثر است و مجرب از پیامبر اڪرم روایت شدہ است ڪـہ هر ڪس پیش از نماز صبح دو رڪعت نماز بخواند بـہ این صورت ڪـہ در رڪعت اول هفت بار سورہ حمد و یڪ بار سورہ ڪافرون ( جحد ) در رڪعت دوم یڪ بار حمد و یڪ بار توحید رابخواند بعد از سلام دہ بار تسبیحات اربعـہ دہ بار صلوات بفرستد دہ مرتبـہ بگوید : یا غِیاثَ المُستَغیثینَ اَغِثنے هر حاجتے ڪـہ دارد از خداوند طلب ڪند ڪـہ برآوردہ مے شود .
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۴:۰۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین توصیف از زن ❤️
گوش بدید و بفرستید برای بقیه😍
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
دختری هستم در آستانه 35 سالگی؛
می خوام کمی درد دل کنم، اگر چه در واقعیت بروز نمیدم و اطرافیان منو یک دختر شاداب، پر انرژی و موفق که خیلی کمتر از سنش میزنه میبینن در حدی که دخترهای اطرافم و حتی یکی از دوستان متاهلم می خوان جای من باشن. ولی حیف نمی دونن درونم چه خبره. دلم می خواد بگم اصلاً موقعیت جالبی نیست ولی نمی تونم ... امّا اینجا میگم.
مدتی هست احساس می کنم از همون اول در تقدیر من ازدواج و فرزند وجود نداشته و بعد از این هم نخواهد بود. حس می کنم حقم نبود. چون جوانی هم نکردم عین بقیه. احساس دلشکستگی برای اولین بار سراغم اومده.
بعد از سال ها مجردی خوب، پر از تلاش، تفریح، مسافرت، موفقیّت، رشد، ارتقا و ... الآن با داشتن شغل و موقعیت خوب حس شکست می کنم.
دیگه موفقیّتی نمونده کسب نکرده باشم امّا دوست داشتم لذّت شیرینی این موفقیّت ها رو با کسی شریک باشم، دوست داشتم در همه این سال ها تلاش و سختی کنار کسی بودم امّا نشد حتی موفقیّت هام و لذّت های دیگه مثل مسافرت، تفریح و ... هم در تنهایی و با هم جنس بود.
چند سال قبل از مجردی ام راضی بودم، نگران نبودم، چون دیدن وضع اسفناک ازدواج ها و بی قیدی بعضی از آقایان یک دوپینگ بسیار قوی بود که باعث می شد نداشتن خواستگار یا خواستگار نامناسب و مجردی درگیرم نکنه.
امّا سال ها اون قدر با سرعت گذشت که فکر نمی کردم این قدر زود به مرز 35 برسم و نگران بشم. نگران اینکه روزی مدیریت سرکش ترین نیازها برام آسون بشه و باعث بشه تا این سن سالم زندگی کنم امّا نیاز غریزی مادر شدن این قدر غیر قابل کنترل بشه که شب ها گریه کنم، واقعاً نمی تونم از پسش بر نمیام.
به مرگ فکر می کنم یک مدتی دلم می خواست عشق رو تجربه کنم بعد بمیرم امّا حالا مهم نیست خیلی. بیشتر از اینکه از خودم بچه ندارم و بدون تجربه این حس بمیرم داغونم می کنه.
اون روز بعد از خبر شنیدن سومین ازدواج یکی از همکلاسیهای قدیمی مون، دوستم با تعجب رو کرد به من گفت یکی با اون شرایط هنوز براش خواستگار مجرد میاد و داره ازدواج می کنه تو با این شرایط خوب تر چرا خواستگار نداری؟ حتما طلسم شدی و بختت رو بستند. وگرنه دلیل دیگه ای نمی مونه.
راستش خودم اعتقادی ندارم به حرفش امّا دامن زد به نگرانی هام. به اینکه در مقایسه با اطرافیان سرنوشت و تقدیر من تنهایی خواهد بود.
یادمه زمانی یکی از اعضا اینجا می گفت ازدواج دیرهنگام یعنی ناهار رو بعد از ظهر بخوری.ولی ظاهرا همون دیرهنگامش هم برای من نیست.چرا؟ انگار کلا ناهاری نیست نمیدن نه؟
دوستان دنبال راه حل و مشاوره نیستم. با مشاور در ارتباطم ولی چون چند سال این کانال رو دنبال می کردم دوست دارم نظر شما و دیدگاه تون رو بدونم یا اگر تجربه ای دارید خودتون یا اطرافیان.
می دونم ازدواج به خاطر شرایط اقتصادی سخت هست ولی سالهای قبل چی. مشکل یکی از خواستگارانم دو سال قبل مالی هم نبود امّا 8 سال کوچکتر بود. آخه تا چقدر یک دختر کوتاه بیاد از ملاک هاش حالا یک سال دو سال 4 سال، نه که 8 سال. یا خواستگار نیست یا اگر هست موارد این چنینی.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️فرق دعوت به خیر،ارشاد جاهل و امر به معروف و نهی از منکر
👤حجتالاسلاموالمسلمین
#محسن_قنبریان پاسخ میدهد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخوا
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وقت همگی بخیر ونیکی
من پارسال تو کیف شوهرم جادو پیدا کردم جادو هم توسط خودش وخانوادش تهیه شده 😭
اگه تو کیفش پیدا نمیکردم ممکن بود به یک انسان بیگناه دیگه شک کنم ودین وایمانم هم بره چون خانواده ش اصلا با ما رفت وآمد ندارن
از پارسال تا حالا زندگی برام جهنم شده از شوهرم متنفرم حالم ازش بهم میخوره دخترم افسردگی گرفت
دوستان بنظرتون من از دس این قوم فاسد خدانشناس چه کنم ؟
همش دارم تو خونه اسپند دود میکنم آیت الکرسی میخونم ولی هیچ اطمینان ندارم که جادوهاشون تکرار نکنن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام الهی حال دل همه خوب باشه فکر وروان همه مملو از آرامش ویاد خدا
🔷تجربه سن ازدواج برای جوانان و توصیه به پدرو مادرها
🔷بهترین سن ازدواج برای دختر ۱۸ تا ۲۵ سال وبرای پسر ۲۴ الی ۳۰ هست
🔷تجربه بهم ثابت کرده که خواستگارهای اولیه که برای دختر میاند معموالا خانواده ودخترها با یه ایرادتی مثل قیافه کار ووضعیت مالی رد میکنن وخبر ندارند هر چی سن میره بالاتر توقعات بیشتر میشه وخواستگار کمتر واگه باشن همون هایی هستن که به همون دلایل رد شدن ویا یک ازدواج ناموفق دلشتن
🔷پس بهتره که خیلی سخت نگیریم و حداقل تو سن مناسب ازدواج کنیم که فرزتدی داشته باشیم و تو سن بالا هم احتمال فرزند آوری کم هست هم اختلافات زناشویی مثل قبل هست هم اینکه حس وحال جوانی را نداریم
🔷برای آقایون هم همینطور آخر که بالاخره ازدواج میکنن پس چه بهتر تو سن متاسب ازدواج کنن
🔷اینها را تونزدیک ترین فامیل تجربه کردم یک آقایی تو فامیل تو سن مناسب که اکثر شرایط ازدواج داشت خیلی خیلی سخت گیری کرد حالا تو سن ۴۲ سالگی ازدواج کردهم طرف کلی ایراد داره هم فقط تونست یک بچه بیاره هم بین پدرو مادر وفرزند تفاوت سنی خیلی زیاده از طرفی خانم تمام ایرداتی که آقا موردهای دیگه را رد میکرد یکجا داره
🔷داریم خانواده خانمی که اولین خواستگار دختر که خوب هم بودرد کردن وبعد ۸ سال بعد دخترشون با یک موردی ازدواج کرد که اولین خواستگار نسبت به اوخیلی خیلی بهتره وخود دختر همش میگه چرا خانواده من اون خواستگار صرفا به خاطر قدش که بلند نبوده رد کردن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
قابل توجه خانمهایی که شوهرشون چشم چرون یا خائن هست
این مردان ذاتشون خرابه تا وقتی هم خورشون نخواند دست از این رفتارهای زشت بردارن هیچ اتسانی نمی تونه عوضشون کنه
راه حل های بیخودی که اکثرا ارائه میکنن که خانم بخودت برس وهزار زحمت دیگه را لطفا بریزید دور
فقط وفقط برای خودتون زندگی کنید به علایق خودتون برسبد اگه لباس خوب میپوشید صرفا برای دل خودت باشه غذایی بپز که اول خودت دوست داری وهر کار شرعی وقانونی که مورد علاقه خودت هست انجام بده
همه راه حل های که خیلی ها ارائه کردن من انجام دادم به جز اینکه اعتماد به نفسم پایین اومد وافسرده شدم نتیجه ای نگرفتم
خیلی وقت هست فرض کرد نامرد خائن مرده مگه من چون زن هستم آفریده شدم فقط برای خوش اومدن مرد😳
من هم انسانم وحق زندگی دارم حالا چه با شوهر چی به شوهر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
❌خانم میانسال که به دلایلی که گفتید از همسرتون تمکین خاص ندارید
تو شرع اسلام تا جایی که من اطلاع دارم شرط تمکین از همسر پرداخت نفقه هست که متاسفانه اکثر آقایون این شرط رعایت نمیکنن
❌از طرفی در قانون وشرع اگه انجام واجبی ضرر جانی برای انسان داشته باشه ترک آن گناه نیس ودر برخی موارد باید قضا بشه مثل روزه نگرفتن بیمار
❌چندروز پیش تو گوگل میخوندم یکی از روزنامه های کثیر الانتشار دیگه محافظه کاری را کنار گذاشته ودر مورد بیماری PHVاگه اصطلاح لاتین درست گفته باشم یا همون بیماری زگیل تناسلی وآمار روبه افزایش آن و حتی پیامدهای بعدی مثل سرطان رحم وسینه خصوصا در خصوص زنان هشدار داده
❌علت آنهم روابط غیر متعارف اکثر آقایون وحتی انتقال از راه سرویس های بهداشتی عمومی
بیشتر هم خانمها درگیر میشن ناخواسته
❌من خودم خیلی پایبند به شرع وقانون هستم ولی به دلیل خیانت همسر وعدم اعتماد به وی وعدم پرداخت نفقه وترس از ابتلا به بیماری از وی تمکین نمیکنم چون خدا بهم عقل داده وهر عملی که برای من مفسده جانی داشته باشه انجام نمیدم سلامتی وزندگی من هدیه خداوند هست به من پس نباید اجازه بدم یک انسان دیگه با انجام گناه این هدیه را از من بگیره
❌شما هم حتما به همسرتان دلایل عدم تمکین بگو ۱۲ سال پیش همسرمن به خاطر داشتن رابطه با یک زن فاسد از من درخواست سقط جنین دوماهه میکرد حال آیا باید چون همسر هست سمعا وطاعتا گوش بدم ومرتکب قتل نفس بشم😳
❌درهرصورت بنظر من نه تنها گناه نمیکتید ثواب هم میکنید البته اگه همسرتون هم نفقه داد وهم از سلامت جسمی وی مطمئن شدید و واقعا ترک رابطه غیر متعارف کرده تمکین واجبه
❌❌❌خانمهای گروه حتما حتما این بیماری زگیل تناسلی را جدی بگیرید وحتما در این خصوص چه همسرتون خیانت داره چه نه صحبت کنید و موضوع را جدی بگیرید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 سحر انقدر ضعیف بودم که تا ماه آخر هیچکس نمیفهمید من باردارم، معده م هیچی ر
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
روی ایوون آب پاشیدم و بوی خوش کاهگل همه جا پیچید، چیزی به اومدن بیبی نمونده بود و باید زودتر جاروی ایوون رو تموم میکردم. کارم که تموم شد رفتم سراغ اجاق گوشه ایوون و روشنش کردم و کتری رو از دَبه بزرگِ گوشه حیاط پر کردم. میدونستم وقتی برسه خونه خیلی خسته ست و فقط یه استکان چایی حالشو خوب میکنه. نزدیک غروب بود که بیبی اومد، صورتش از آفتاب داغ تابستون سوخته بود و کمرش از کار زیاد خم شده بود اما مثل همیشه لبای ترک خورده ش میخندید.سلام کردم و گفتم خسته نباشی بیبی، تا شما بشینی من چای رو میارم.منتظر جوابش نموندم و رفتم تو ایوون و تو استکانی که آماده کرده بودم یه چای خوشرنگ ریختم و بردم براش... پاهاشو دراز کرده بود و دستاشو آروم میکشید روش، میدونستم درد پاهاش زیاد شده اما به روی خودش نمیاره. چای رو که خورد گفت مادر پاشو اون بقچه پارچه های منو بیار،گفتم بیبی امشب خیلی خسته ای بذار برای فردا گفت فردا صبح هاجر خانم میاد دنبال دم کنی هاش، میخوان جهاز دخترشو ببرن.بلند شدم از تو صندوقچه بزرگ گوشه خونه، بقچه بیبی رو درآوردم و گذاشتم جلوش و کنارش نشستمگفتم بیبی بذار من امشب تمومش میکنم، شما برو بخواب، رنگ به روت نمونده، ولی مثل همیشه گفت نه مادر، خودم باید تمومش کنم، کار تو نیست. بلند شو برو سراغ کار خودت. به اجبار بلند شدم و رفتم سراغ پرده ای که گلدوزی میکردم.حواسم به در خونه بود، اون شبم مثل خیلی از شبهای دیگه آقام نیومد خونه، میدونستم بیبی خیلی غصه میخوره، اما عادتش بود که همه چیزو بریزه تو دلش. بیبی تا نصفه ها شب کار کرد و بالاخره تمومش کرد ، منم پا به پاش بیدار موندم که حواسم به حالش باشه. صبح نشده هاجر خانم اومد سراغ دم کنی هاش و مثل بقیه مشتری ها، کلی از هنر دست بیبی تعریف کرد و با رضایت، بیشتر از اون چیزی که قرار کرده بودن رو بهمون داد و رفت. بیبی بقچه نون وپنیرش رو بست و آماده شد که مثل هروز بره برای جمع کردن انگورهای باغ کمال خان، خیلی از مردم روستا آخر تابستون اونجا کار میکردن، بلکه بتونن یکم بیشتر پول دربیارن.هنوز توی خونه بودیم که صدای منیر خانم همسایه مون رو شنیدم که بیبی رو صدا میکرد، رفتیم تو ایوون و بیبی پرسید چی شده منیر، از پله های ایوون اومد بالا و رو به رومون وایستاد، صورتش خیلی نگران بود و بیبی هم اینو احساس کرده بود چون رنگش پرید.بیبی سعی میکرد آروم باشه، گفت خوش خبر باشی
منیر خانم سرش رو انداخت پایین و گفت شرمنده ام که امروز از کلاغ هم شوم ترمبیبی یه قدم اومد عقب و دستش رو به دیوار گرفت...
شونه های بیبی رو گرفتم و گفتم منیر خانم بگین چی شده تو رو خدا، بیبیم پس افتاد
منیر خانم یکم مِن مِن کرد و گفت غلامرضا(پسرش) از شهر اومده، یکم مکث کرد و ادامه داد، خبر آورده که صفر افتاده تو چاه.
بیبی، بیحال افتاد روی دستام و منیر خانم فوری اومد زیر بغلش رو گرفتو بردیمش تو خونه خوابوندیمش رو زمین، چشماش بسته بود، اشکم دراومده بود، میترسیدم زبونم لال بیبی چیزیش بشه، منیر خانم رفت آب بیاره و من شونه های بی بی رو محکم تکون دادم و گفتم بیبی توروخدا بلند شو، بیبی صدامو میشنوی منیر خانم آبو ریخت رو صورت بیبی و چشماش یهو باز شد.با روسریم صورتشو آروم خشک کردم و با پشت دستم اشکای خودمو پاک کردم، آخه بیبی دوست نداشت اشکامو ببینه. یکم که حالش جا اومد، بلند شد و چادرش رو سرش کرد و رفت طرف در، منو منیر خانم هم پشت سرش رفتیم، گفتم بیبی کجا میری، برنگشت فقط بلند گفت میرم پیِ بچم، به غلام رضا بگو واسه آقات خبر بفرسته، منیر خانم هم پشت سر بیبی رفت تا غلامرضا رو بفرسته دنبال آقام دلم مثل سیرو سرکه میجوشید، صفر دردونه بیبی بود و اگه چیزیش میشد بیبی دق میکرد تا عصر هزار بار مردم و زنده شدم اما خبری نشد، نه بیبی اومد و نه آقام. هوا تاریک شده بود که از حیاط صدا شنیدم، آروم از گوشه در، تو حیاط رو نگاه کردمو صفر رو دیدم که دوتا مرد زیر بغلش رو گرفته بودن و بیبی هم پشت سرشون بود. برگشتم تو خونه و یه تشک پهن کردم رو زمین و بعدم چادرم رو سرم کردم، صدای یالله گفتنشون اومد و بعد آروم آوردنش تو و خوابوندنش رو تشک، بیبی رنگش سفید شده بود، رفتمو زیر بغلش رو گرفتمو یه گوشه نشوندمش
اون دوتا مرد که از دوستای صفر بودن زود خداحافظی کردن و رفتن. صفر ناله میکرد و چشماش بسته بود، یه پتو آوردم و انداختم روش. کنار بیبی نشستمو شونه هاشو مالیدم، گفتم بیبی برات شام بیارم، آروم گفت نه مادر گرسنه م نیستم.بعد با صدایی که هیچ امیدی توش نبود پرسید، آقات نیومد، چیزی نگفتم و خودش فهمید جوابم چیه نگاش به صفر بود، دلم ریش میشد وقتی میدیدم بیبیم اینجوری درمونده شده. داروهای صفر رو دادمو بعدم تشک های خودمونو انداختم کنار تشکش
#ادامه_دارد..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استرس زیاد جسم و روح و روان را نابود می کند❌❌
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽