eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
146.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
12 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ ایدی ادمین( ارسال پرسش و پاسخ)👇💗 @adminam1400 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 موضوع: اخرین خواستگاری که داشتید یا رفتید سلام .خیلی خلاصه بگم: آخرین خواستگاری من مال حدود دوماه پیشه که دقیقا یادم نیست چه جوری منو پیدا کرده بودن . جلسه اول مامانش تنها اومده بود (من با قضیه مشکلی ندارم ) که خیلی هم زن خوش برخورد و دوس داشتنی بود . بعد پسرش اومد که ده سال از خودم بزرگتر بود جلسه اول صحبتای اولیه و صرفا آشنایی بود . خیلی وارد اخلاق و معیار و ... نشدیم . همون جلسه هم زیاد به دلم ننشست قیافه ش . ولی گفتم شاید جلسه دوم نظرم تغییر کنه . جلسه دوم وقتی رفتیم حرف زدیم پسره نه برنامه ای برای آینده ش داشت . نه میتونست خوب حرف بزنه (که تو این سن واقعا عجیبه ) . همش هم میگفت من واسه زنم کم نمیزارم اما با سرکار و ادامه تحصیل مخالفم . حجابم فقط چادر . که دیدم اهل تحمیل کردنه نه زندگی مشترک و از طرفی منم میخام درس بخونم . یه جوری از خودم حرف زدم که بره و دیگه پشت سرشم نگاه نکنه اما متاسفانه پسره زنگ زد باز که دیگه مجبور شدم جواب رد بدم ( من سخته واسم جواب رد دادن ، دو نفر و اینجوری دلخور کردن و دیگه خانوادگی باهامون قهرن !!) آها یه یه دلیل دیگه هم اینکه جلسه اول بدون شیرینی یا گل اومدن که میشه نادیده گرفت ولی جلسه دوم و سوم هم دست خالی آخه ؟ به نظرم نشون میداد اهمیت قائل نمیشن در حالیکه بسیار بسیار زیاد پولدار و سرشناس بودن و از لحاظ مالی صرفه جویی نکردن . خسیس هم نیستن راجب قد کوتاه : والا همیشه اینجوری نیس همه قد بلند بخوان. من خودم قدم کوتاه ست (162) و همیشه میخاستم نهایت شوهرم 5-6 سانت از خودم بزرگتر باشه .دلیلمم ....😁 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 آخریش یه پسر لیسانسه شاغل خصوصی با 6 سال اختلاف سنی بود که هر چی فکر میکنم چرا حاضر شدم سه بار باهاش حرف بزنم در حالی که نه چهرش پسندیدم نه مالی نه فرهنگی ؟ فقط چون ایمانش خوب بود!! :0  در جلسه سه ،کار به جایی رسید که رسما دستی میخواستن! من موندم ملت چی فکر میکنن میرن جلو؟  ...شخصا فهمیدم و برام درس شد که مجرد ماندن بهتر از راه دادن خواستگار بیخوده! و  کار درست همون جلسه یک رد کردنه! با جلسه دو و سه نه قیافش عوض میشه نه شرایط فرهنگی مالیش.. بدتر هم میشه! **** ایمان هم به این نتیجه رسیدم چیز الکی و لق لقه زبونه ملته! همین الان خواستگارا کلا چند دسته اند: یک پسرای تحصیل کرده آس و پاس.. که یا جلو نمیرن یا میرن تفریحی خواستگاری و حتی میپسندن هم ول میکنن میرن ناپدید میشن.. کلا تکلیفشون با خودشون مشخص نیس.. دو: پسرای تحصیل کرده که یه کار دولتی گرفتن و دنبال صرفا کارمند نیستن بلکه دنبال زیباترین .. پولدارترین... و بهترین گزینه اند... و کل عالم و آدم رو اسکل خودشون کردن و با سن 30 و اندی سال همچنان مجردن و وقتی با کلی ادا و اطوار میان خواستگاری با یه ایراده الکی میزارن میرن به قول خودشون دنبال کیس بهتر.. سوم: پسرای غیر تحصیل کرده شغل معمولی ویا خصوصی ویا آزاد کم درامد که بازم دنبال بهترین ها هستن ولی بهشون نمیدن...بهرحال باید بهشون گفت لقمه اندازه دهان مبارک بردارید. چهارم: بازاری های پولدار که دو دسته اند مذهبی ها: که پسراشون و اکثرا زن دادن به سن ما دیگه قد نمیده.. :( و دسته دو غیر مذهبی های پولدارن که باقی موندن و عشق و حالشون میکنن اگه به پست ما بخورن هم زمین تا اسمون فرق داریم بهم نمیخوریم.. نکته اینجاست که هر دو گروه از هم مینالند. این مابین دلم برای پسرای اوایل دهه 60 که هنوز مجردن میسوزه.. بدبخت ترین موجودات ساکن در ایران اند! بهترین مورد ازدواج در حال حاضر وصلت یک دختر پسر 20 -22 ساله با همه که خوش و بی خیال میرن سر سفره عقد! بدون کار ..بدون فکر سربازی و .... والا. 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 سلام آخرین خواستگاری من، یک خواستگاری موفق بود به شیوه نسبتاً سنتی. بدون حرف و حدیث و ناراحتی. طرفین رضایت داشتن. و به ازدواجی ختم شد که الحمدلله... پس مفصل تعریف میکنم. شاید به درد بخوره. شاید هم نه. ولی نیت اینو دارم که سودمند واقع بشه. از ذکر اعداد و توصیف دقیق جزییات و خصوصیات  خودداری میکنم. هم به دلیل اینکه اطلاعات شخصی و محرمانه هست. هم چون مقایسه‌ای پیش نیاد و کسی خودشو مقایسه نکنه. نحوه آشنایی: مادر یکی از خواستگاران قبلی ام، علی رغم اینکه با پسرش به توافق نرسیدیم، چون شخصاً از من خوشش اومده بود، منو تو محل کارش به همکارانش معرفی کرده بود و تعریف کرده بود. مادرشوهرم یکی از این همکاران رو میبینن و سراغ دختر میگیرن. ایشون هم منو معرفی میکنن. تماس میگیرن منزل، و چون شرایط و مشخصات به ما میخورد، قرار ملاقات گذاشته شد. من اصولاً تمایل زیادی به خواستگار پذیرفتن اون هم به صورت سنتی(قبل از دیدار طرف) نداشتم. اما مادر و پدرم مصر بودند که هیچکس رو نشناخته نباید رد کرد. تا قبل از این خواستگاری، تعدادی خواستگاری داشتم که بعضی ها رو من نپسندیده بودم بعضی رو اونها. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام حبیه جان ممنون از اینکه مشکلات دوستان داخل کانال میزارید تا گره از کارشون باز
پاسخ اعضا🌙🌺 سلام به همه عزیزان یه مطلب می خواستم بگم به اون خواهری که ازینکه شوهرش اونو تومراسمات همراهی نمیکنه وقصد طلاق داره، من خودم هم با این که بالای چهل سال هست که ازدواج کردم هنوز این مشکلو دارم با اینکه شوهرم پزشک هست ولی من بااین مشکل کنار اومدم، اوایل خیلی ناراحت می شدم وبعد هر جایی که می خواستم برم یا خواهر شوهرام می رفتم یا باخواهرام، بعد که بچه ها بزرگتر شدن با اونا می رفتم، بعد ازمدتی دیدم نمیشه همیشه به یه نفر بگم که همرام بیان ، خودم که راننده شدم تمام مراسمات وخودم تنهایی میرم جوری شده الان بیشتر بهم خوش میگذره حتی شده شب عروسی دعوت شدم خودم لباس شیک می پوشم خوشگل می کنم وتوماشین برای خودم آهنگ می زارم وسرحال میشم میرم عروسی، الان تنهایی بیشر بهم خوش میگذره تازه شوهرم هم خیلی راحتره که با اون دیگه کاری ندارم ومن تازه از شوهرم خیلی تشکر می کنم که منو اجازه می ده که خودم تنها میرم واقعا الان فکر می کنم قبلا من چقد کوتاه فکر بودم کاش زودتر اطلاعاتم بیشتر بود ومن خودمو اذیت نمی کردم من واقعا از ادمین واین گروه خیلی ممنونم که هرکسی مشکلی داره می ذاره ودیگران به کمکش میان و همه در اینجا که مثل یه خانواده هستن به همدیگه کمک می کنن وهم بعضی ها مطالب ارزشمند می زارن وهمه استفاده می کنن من هر روز به عشق دوستان این گروه روباز میکنم ومی خونم وخوشحالم که بااین گروه آشنا شدم واقعا همه تونو دوست دارم بخصوص ادمین عزیزو، ازخدا می خوام که همیشه دلت شاد باشه وهر چی از خدا می خواهی بهت بده 💐💐💖💖💐💐 البته اینم بگم که مدتیه که خدارو شکربهتر شده و یه جاهایی میاد😁😁 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت خواهری که نوشتن بچه ۵ساله شون تو خواب کبود شده وازسرش نوار مغزی گرفتن، چون تونوارمغزی تشنج دیده شده این دارو ممکنه ۶ماه تا یه سال هم استفاده بشه تا بررسی مجدد بشه ، وهم اینکه این داروی تگرتول برای پیشگیری از تشنج هم هست، هیچ داروی شیمیایی نیست که بدون عوارض باشه ولی باید این دارو مصرف بشه. ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 خدمت عزیزی که گفتن حدود۲۰ سال پیش برادرشون توسربازی تیراندازی کردن واز اون موقع تو گوشش صدای صوت زودپز می ده، ایشون باید به طب سنتی مراجعه کنن وپشت هر گوش رو ۲تا زالو بزارن وهرشب تو دماغ شون هر طرف دو قطره گل بنفشه پایه زیتون بریزه، به یاری خدا خوب میشه. ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت دوستان عزیز در جواب بانوی روستا که در مورد روفرشی کشدار سوال کرده بودند عزیزم من خودم پنج تا روفرشی کش دار خریدم به معنای واقعی کلمه اگر پولم رو سطل آشغال می‌ریختم از این روفرشی ها بهتر بود واقعا به درد نمیخوره روی روفرشی راه میری جمع میشه میشینی جمع میشه جاروبرقی نگم براتون وحشتناک به نظر من فقط تبلیغات بی خود هست پول خود را حرام نکنید سلامتی و ظهور امام زمان عج الله صلوات هدیه بفرمایید 🌹 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام ممنون برا کانال خوبتون. برا خانمی که بچه شیر میده و ضعیفه ومیخواد بچه از شیر بگیره .عزیزم شما مرکب سیاه یا ماژیک سیاه رنگ بگیر بزن سینت به بچت بگو می می مریض شده .خودش دیگه سمتش نمیاد .خودم باروش مرکب سیاه بچه هامو ازشیر گرفتم .موفق باشی ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 باسلام در موردی که گفته بودی اگر واقعا اولین بارت است که شوهر کردی بی خود خودت را ناراحت نکن به این موضوع فکر نکن شک و تردید واردزندگی خودت وشوهرت نکن هرچند حسادت در همه موارد امکان پذیر هست ولی دختر خواهرت چنین چیزی نمی گوید و کلا بی خیال باش اگر هم قبلا شوهر کردی که بهتر این بود از اول شوهرت در جریان قرار می دادی در هر صورت زندگی را بچسب وبامهربانی با شوهرت رفتار کن موفق باشی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماز اول وقتش سخته ولی از لعنش بترس! ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#داستان_زندگی_اعضا 💜🍃 ساناز فکر می کردم این سادگی ها خوبه ... مثلا نشونه آدم بی غل و غش بودن ولی
💜🍃 ساناز بعدها کدملی برای دوستم فرستادم  و اون از آشناشون پرسید  و گفت که نه ازدواجی نداشته و خیالم راحت شد خواستم ازدواج خواهرش رو هم بپرسم  اما هم دسترسی نداشتم به کدملیش  هم اینکه پدرم اجازه چنین کاری نمیداد آخه تو کتم نمی رفت که ازدواج کرده به ما نمیگن و هیچ وقت هم قصد نداشتن بگن !!! تو اون جلسه دوتایی که بیرون بودیم بهش گفتم که مشاوره یادتونه گفت حتی نامزدی هم داشتید بگید گفت آره گفتم خوب گفت خب گفتم خوب بگید دیگه (با خجالت بسیار) و خنده کشدار و خودمو کشتم تا بگه گفت خب چی بگم گفتم اگه نامزدی داشتید بگید گفت نه نداشتم منو کشت تا این نه رو بگه وای اون روز انقدر قدم زدیم اخه من خیلی قدم زدن دوست دارم به خودم اومدم دیدم ساعت ها قدم زدیم بعد بهش گفتم اگه می خواید بشینیم من عادت دارم گفت نه خخخ یه عالمه راه رفتیم دااااغ بودیم نفهمیدیم راستی یه عادت خوب که داشت این بود که وقتی بیرون بودیم حتما یه خوردنی می خرید لباس این ها نه هااا فقط خوردنی مجاز بود مثلا بعد عقد یک بار از بیرون اومدیم منو رسوند بعد زنگ زد گفت وای میدونی چی شد گفتم چی گفت یادم رفت گفتم چی  ... فکر کردم حرف مهمی یادش رفته گفت چیزی نخریدم بخوری گفتم خودم میل نداشتم ولی یه کار دیگه ای که بعد عقد گذاشت کنار آژانس و تاکسی گرفتن بود قبل عقد از دم خونه تا دم اونجایی که می خواستیم بریم تا تاکسی دربست یا آژانس بعد عقد اولین بار رفتیم بیرون گفتم با تاکسی بریم (نه دربست ها) نگاه خشمگینی بهم کرد با اتوبوس رفتیم و همیشه با اتوبوس رفتیم و تاکسی منع شد دیگه به ندرت آژانس گرفتیم و هر روز و هر روز کم و کم تر شد و بعد عروسی خیلی به صفر نزدیک شد و وقتی مثلا با باباش بیرون بودیم تاکسی همش سوار میشدیم و همیشه شوهرم حساب می کرد دیگه نزدیک ظهر شده بود مامانم از قبل بهم گفته بود برای ظهر بگو ناهار بیاد اینجا مادرش بهش زنگ زد و اون گفت که میخوام برم خونشون مامان من به خیال اینکه مزاحم صحبت هامون نشه فقط پیام داد مادر اون فکر کنم دو سه باری زنگ زد، اون موقع نفهمیدم که این آقا پسر اجازه نداره بدون این ها آب بخوره، انگار دختره پاشو بیرون بگذاره بهش زنگ می زنن (این داشته باشید تا بگم این نکته ای که بهش دقت نکردم چه کرد با من تو عقد و حتی بعد عروسی) بهش گفتم که مامانم گفته ناهار بیاید منزل ما، قبول کرد اول رفتیم یه امامزاده و نماز خوندیم و دعا کردم و دیگه سپردم به خدا چون نمی دونستم از چه طریقی بفهمم واقعا ادم درستی هست یا نه وقتی اومدیم بیرون خواستم برم تو ایستگاه اتوبوس، نگذاشت یادش بخیر اون موقع چون هنوز بله نگرفته بود از مقصد تا مبدا آژانس میگرفت دوباره از مقصد تا مبدا یعنی از دم امامزاده تا دم خونه یه دربست گرفت اگه میدونستم دیگه دربستی وجود نداره یه ذره بیشتر با دربست دور می زدم خخخ (خخ من تلخ تر از گریه است.... طنز تلخ رفتیم خونه ما، آهان راستی اولین بار خواهرام اونجا دیدنش گفته بودم که عکسمو بهش دادم جلوی مامانم و مادرش خودش عکس منو گذاشت رو قلبش اونم عکسشو بهم داده بود بعد وقتی عکسشو نشون خواهرام دادم تو ذوقم نزدن اما دیدم که خوششون نیومد، هیچی نگفتن اما من حس ها را می شناسم و از چشم ها متوجه میشم حتی حالتی تو صورتشون نیاوردن. تو خونه ما هیچ وقت به کسی مثلا نمی گیم این چیه خریدی، این شوهرت زشته یا بده، یا شوهرت فلانه کلا تو ذوق کسی نمی زنیم (ای جان خانواده ام ماهن ماه نه چون خانواده ام هستن)   خانواده ام خیلی خوب، آروم، تو به کسی نمیگن، تا حالا فحش ندادن، صداشون برای کسی بالا نرفته، میدونم این خوب بودن خوبه اما برای جامعه خوب نیست سوء استفاده میشه و بعضی ها هواشون بر میداره وقتی خواهرام اومدن و سلام کردن و با خانواده نهار خوردیم بعدش آجی هام گفتن آجی یه چیزی می خواستیم قبلا بهت بگیم گفتیم ناراحت میشی هی مقدمه چینی کردن و گفتن که تو باید بپسندی ولی اجی خودش خیلی بهتر از عکس اش است عکسش را که دیدیم جا خوردیم و گفتیم این که خیلی زشته من خندیدم گفتم همون موقع فهمیدم الان هم میدونم که خوشگل نیست و چهره اش نمی گم زشت ولی خب ... گفتم که اخلاق هاشو پسندیدم مثلا آرومه، مرد خوبیه (راستش اون موقع برام زشت بود، چهره اشو دوست نداشتم ولی الان عادت کردم به چهره اش) (حتی نمی دونم بعد عقد بود یا دم عقد بود دلم خیلی یه جوری بود گفتم نکنه بعد پشیمون بشم و اینکه بقیه چیزی بگن) (الان هم عادت کردم ولی خب بازهم خیلی دوست ندارم نشون کسی بدم عکس اش یا خودشو)
آخه قیافه یه طرف .... برخوردش هم مبادی آداب نیست مثلا یه لبخند بزنه، دیدی پسرها حتی با شخصیت نباشن اما وقتی سلام علیک می کنن چه متشخص میشن) ولی خب ایشون اینطوری نیست من تا حالا نشده جایی برم و به کسی بگم ایشون همسرمه چون حتی تو سلام علیکش یه لبخند هم نمیزنه یا قشنگ رسا و بلند سلام و علیک کنه خیلی خشک و با تن آروم و خیلی کوتاه فقط میگه سلام ... همین فقط .. بعد عقد مثلا بیرون بودیم یه آدرس می خواستیم بپرسیم انقدر آروم می پرسید که میرفت تا دم در گوش یارو میگفت ولی دیدی یه مرد وارد مغازه میشه بیشترشون از همون دور سوال میپرسن یا خواسته شون میگن  خیلی دوست دارم مرد دست و پا دار باشه،،، صداش بلند باشه.... چون خودم تو خانواده ای بودم که بیش از حد خوب بودن با همه دلم می خواست شوهرم اینطور نباشه... بد نباشه .... اما سواری هم نده به کسی البته خانواده ایشون کم حرف هستن اما زیرشون یه آدمی هست که با ظاهرشون کاملا متفاوته ایشون هم آزارش به مورچه نمیرسه اما بعد عروسی میگم که عصبانی میشد چی میشد دیگه انگار دلم کاملا یکی شده بود و دیگه دودل نبودم چون هم مشاوره گفته بود وای چقدر بهم می یاید هم اینکه دونفره که رفتیم و حرف زدیم مثلا دیدم گفت ازدواجی نداشته دلم راحت شد بعد هم مثلا خیر سرم خوشحال که خب یه تشابه دیگه پیدا کردم اونم اینکه که مثل من عاشق قدم زدنه اما این خیال خام بود... اون عاشق قدم زدن نبود به خاطر خرج نکردن مسیرها را پیاده میرفت  وای بعدها تعریف کرد که از کجا تا کجا پیاده میرفته!!!!! آخه یه اتوبوس هم که سوار میشد نهایت پانصد یا هزار تومن میشد بعد اون قرار شد بریم آزمایش کلی صحبت کردیم با هام هی میگفت باید بیای تو محله ما آزمایش (گفتم ما شهر بودیم و اونا اطراف شهر) هی میگفتم نه میگفت چرا بعد مثلا کلی حرف میزدیم میگفت باشه!!! میگفت باشه هاااا دوباره فرداش یا چند ساعت بعد روز از نو و این هم نشونه ای بود که من ندیدم، و بعدها همیشه تو بحث ها میدیدم دوباره سر خونه اولیم و سر موضوعی داریم بحث می کنیم که بحث کردیم و توافق کردیم و گفته باشه و چشم و به وتوافقاتی رسیدم اما دوباره .... من کوتاه اومدم و رفتم اونجا و کاش که کوتاه نمی اومدم و همچنان بعدش کوتاه اومدم و این جرقه ای شد و برای همه چی چه عقد و چه عروسی حرف اون شد و من کوتاه اومدم و اومدم .... اون و مادرش (با آژانس خخخ) اومدن در خونمون صبح خیلی خیلی زود رفتیم اونجا دم آزمایشگاه پدرش هم اومد یا انگار ایستاده بود وقتی وارد حیاط آزمایشگاه شدیم... شنیدم که پدرش داشت میگفت بعدش بریم حلقه بخریم (نمی دونستم درست شنیدم یا نه) (خیلی آروم نبودااا ولی خب ما یکی از اخلاق های خوبمون!!! این بود که مثلا دو نفر هر چقدر هم که بلند بگن خودمون جوری مشغول می کنیم که نشنویم تا موقعی که خود طرف علنی با ما صحبت کنه ) تو ازمایشگاه اول رفتیم نشستیم .... ایشون وقتی وارد میشه مثل یه بچه خوب میره میشینه نگاه نمی کنه حداقل نوبت بگیره ... یا نوبت بگیره مثلا یه سوال داره هاااا براش نوبت میگیره (این از خوبی اش نیست از همون ببخشید دست و پا نداشتن هاست) دیدم که باید نوبت بگیریم اینطوری نیست که بشینیم و نوبتمون بشه نوبت گرفتیم و بعد باید آقایون آزمایش خون برای اعتیاد میدادن رفتیم دم باجه بعد خیلی شلوغ بود دخترها و پسرها بودن پسرها باید یه فرم مشخصات پر می کردند انگار امضا می کردند هیچ کدوم خودکار نداشتن .. سرگردون شده بودن..... من مثلا اومدم شاخص بشم و به همسر آینده ام خودکار بدم (زنیت نشون بدم خخخ) تو کیفم گشتم (آخه همیشه تو کیفم کاغذ و خودکار ندارم) ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 ❌عوارض و مشکلات سزارین برای مادر❌ 🔹با اینکه نشستن و راه رفتن بعد از این عمل با درد شدید همراه است اما مادران باید حتما راه بروند تا از تجمع گاز در روده ها جلوگیری کنند. مادر پس از جراحی باید چند روز (بسته به نظر پزشک) در بیمارستان بستری باشد اما در مقابل آن پس از زایمان طبیعی مادر با کمی استراحت به حالت اولیه باز می گردد. 🔹مادران بعد از زایمان طبیعی می توانند به فرزند خود شیر دهند و از در آغوش کشیدن نوزاد خود لذت ببرند؛ در حالی که پس از سزارین به دلیل اثر داروهای بیهوشی بلافاصله نمی توان این عمل را انجام داد. ضمنا شیر دادن بعد از سزارین باید با کمک شخص دیگری انجام گیرد زیرا مادر نمی تواند به راحتی بنشیند و نوزاد را برای شیر دادن در آغوش بگیرد. 🔹دردهای پس از سزارین نیز خیلی زیاد است به طوری که مادر نیاز به مسکن پیدا می کند در حالی که به صورت معمولی و طبیعی مادر تنها هفت تا هشت ساعت قبل از زایمان طبیعی درد خواهد داشت، اما در مورد سزارین این دردها چند روز ادامه پیدا می کند سایر عوارض این عمل جراحی به همین موضوع ختم نمی شود. خونریزی های پس از عمل که گاهی به صورت لخته های خونی است و در برخی از موارد بسیار خطرناک و حتی کشنده هستند. عفونت و چسبندگی های رحم، لوله ها و حتی روده ها، عوارض بیهوشی و دردهای مربوط به بخیه ها که دوران نقاهت آن حدودا شش هفته طول می کشد. مشکلات ادراری مانند سوزش و عفونت های اداری و درد ناحیه مثانه پس از سزارین از دیگر عوارضی است که می توان به آنها اشاره کرد. مادر پس از سزارین نیاز به پرستاری بیشتری دارد و از همین رو ممکن است سایر افراد خانواده هم برای مراقبت از او و کودکش دچار دردسر شوند. 🔹یکی دیگر از مشکلات سزارین، عوارض مادری آن است. هزینه یک عمل سزارین به علاوه هزینه های بستری شدن پس از آن حدود چهار برابر و یا بیشتر از یک زایمان طبیعی است. تحقیقات انجام شده در ایران نشان می دهد سزارین به عنوان مهمترین خطر جدی افسردگی پس از زایمان تلقی می شود. سزارین در هر صورت یک عمل جراحی است و به دنبال آن مشکلات ناشی از جراحی نیز برای مادر پیش خواهد آمد که ممکن است سلامت مادر را تهدید کند. 🔹در نهایت باید به این نکته توجه داشت که عوارض روش سزارین به مراتب دشوارتر و نگران کننده تر از زایمان طبیعی در شرایط مناسب است. 💎فاجعه سزارین در ایران💎 😳آیا میدانید با آموزش ندادن چند کار ساده در نظام پزشکی ایران، مادران باردار با توجیه بالا بودن سر بچه، به تیغ سزارین سپرده میشوند؟ 😳آیا میدانید این کار ساده در کشورهای غربی رایج است؟ 😳آیا میدانید ایران بعد از برزیل بیشترین آمار سزارین جهان را دارد؟ 😳آیا میدانید قریب نیمی از زنان ایرانی سزارین شده اند که اهداف سودجویانه عامل اصلی آن است؟ 👌با سرچ این چند جمله در اینترنت ، ده ها فیلم آموزشی چرخاندن بچه در رحم را ببینید و به سادگی انجام دهید. ecv technique breech یا تکنیک ecv را سرچ کنید. ❌عوارض سزارین برای جنین❌ 😱😱😱 🔹جنینی که با عمل سزارین پا به جهان می گذارد هم از مشکلات بی نصیب نمی ماند. مشکلات تنفسی و یرقان یکی از این مشکلات است. 🔹در زایمان طبیعی فشاری که در حین زایمان طبیعی به قفسه سینه نوزاد وارد می آید کمک زیادی به تمیز کردن ریه های او از ترشحات و مایعات می کند که برقراری یک فعالیت تنفسی عادی را برای او را ممکن می سازد. 🔹برخی معتقدند سزارین برای نوزاد بهتر است، چرا که فشار به سر بچه وارد نمی شود. باید در این مورد گوشزد کرد که این فشار برای نوزاد مفید هم هست چرا که با حالت مکشی که ایجاد می شود ریه های او پاک می شوند. به همین علت است که مشکلات تنفسی در نوزدان سزارینی بیشتر از زایمان طبیعی است. 🔹از بابت فشار روی سر جنین نیز نباید نگران بود چون استخوان های سر او به صورت طبیعی به نحوی هستند که این فشار را به خوبی تحمل می کنند. 🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊 📚پیشگیری ومبارزه سرطان: 1➖سبزیجات و میوه جات نشسته ممنوع⚠️ 2➖خراشیدن کارت شارژ با ناخن ممنوع⚠️ 3➖خوردن دارو با آب سرد ممنوع⚠️ 4➖پاسخ به موبایل با گوش راست ممنوع⚠️ 5➖مصرف غذای گرم در ظروف یکبار مصرف ممنوع⚠️ 6➖پاسخ به موبایل در حالت شارج کردن باتری ممنوع⚠️ 7➖دیر خوابیدن دائمی ممنوع⚠️ 8➖دراز کشیدن فوری پس از صرف غذا و دارو ممنوع⚠️ 9➖استشمام طولانی رنگ ها و یا ماندن رنگ ولوازم آرایشی بر روی پوست ممنوع⚠️ 10➖استشمام گرد و غبارات ساختمانی ممنوع⚠️ 11➖استعمال قلیان میوه ای ممنوع⚠️ 12➖ایستادن در کنار یا زیر دکل های برق و مخابراتی ممنوع⚠️
13➖پاک کردن اثر ماژیک وایت بورد با دست ممنوع⚠️ 14➖خوردن چای داغ بخصوص در لیوان پلاستیکی ممنوع⚠️ 15➖تنفس گرد و غبارات سیمان ممنوع⚠️ 16➖تنفس انواع دودها و سیگار ممنوع⚠️ 17➖نوشیدن آب ومایعات سرد مابین غذا ممنوع⚠️ 18➖بی توجهی به تغییر رنگ خال های پوستی ممنوع⚠️ 19➖مصرف روغن های چرب در غذا ممنوع⚠️ 🙏برای حفظ سلامتی خود و عزیزانتان حتما متن بالا را مطالعه و برای تمام گروه ها ارسال کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 رضایت گرفتن از حق الناس با علم به رضایت صاحب حق 🌸🍃 پرسش :اگر حق الناسی به گردن انسان باشد و بداند که صاحب حق راضی است، آیا باز باید به صاحب حق بگوید و رضایت بگیرد؟ پاسخ :اگر یقین به رضایت او دارد لازم نیست به او بگوید. حق الناس بودن خیانت در امانت🌸🍃 پرسش :آیا خیانت در امانت حقّ الناس و قابل گذشت است؟ یا حقّ الله است، و غیر قابل گذشت؟ پاسخ :در صورتى که خیانت در امانت سبب اتلاف عین، یا منفعت شده حق الناس است، و باید خسارت را به صاحب آن بدهد. نابود کردن وسایل فساد 🌸🍃 پرسش :آیا مى توان فیلم ها و نوارهاى ویدیویى و کاست غیر اخلاقی و وسایلى آنتن ماهواره و مانند آن، را به دلیل این که فرهنگ اسلامى ما را از بین مى برد، نابود کرد؟ آیا با این کار حق الناس بر عهده آن فرد ثابت می گردد؟ پاسخ :البتّه وسایل فساد را مى توان نابود کرد، و سبب ضمان نمى شود. ولى افراد مجاز نیستند خودسرانه این کار را انجام دهند; چون سبب هرج و مرج مى شود. بلکه باید طبق برنامه و ضوابط، و زیر نظر حاکم شرع و مسؤولین ذى ربط، انجام شود. مفهوم حق الناس 🌸🍃 پرسش :حق الناس چیست و چگونه می توان آن را تشخیص داد؟ پاسخ :یعنی حق مردم که بر گردن انسان است و حق‎الناس به حقوق مالی اختصاص ندارد و جان و آبروی افراد را نیز در برمی‌گیرد. عدم پرداخت هزینه های خدماتی مشترک در آپارتمان ها 🌸🍃 پرسش :اشخاصى در مجتمع هاى مسکونى زندگى مى کنند که هزینه خدماتى آن از قبیل آب سرد و گرم، تهویه، نگهبانى و... را بر دوش دیگران مى اندازند، حکم این اشخاص در مورد استفاده از آب در وضو و غسل چگونه است؟ پاسخ :در فرض سوال استفاده آنها از آب و سایر خدمات جایز نیست. اولویت رعایت حق الناس یا نماز اول وقت🌸🍃 پرسش :راننده ای بسیار مقید به نماز اول وقت هست. اول اذان هر جا که باشم بیابان و خیابان فرقی ندارد، مشغول نماز می شود. ولی گاهی اوقات کسانی سوار ماشین او هستند که برای اقامه نماز او معطل می شوند، آیا کار درست است ؟ آیا این کار رعایت نکردن حق الناس می شود؟ پاسخ :در اینگونه موارد اشکالی ندارد که نماز را کمی به تاخیر بیاندازید زیرا جنبه حق الناس دارد. حق الناس بودن معاونت در قتل عمد 🌸🍃 پرسش :آیا معاونت در قتل عمد، همچون قتل عمد، حق الناس و قابل گذشت است؟ یا حق الله است، و عفو آن منحصراً در اختیار ولىّ امر مى باشد؟ پاسخ :معاونت در قتل عمد حق النّاس است، و در اختیار ولىّ دم مى باشد. تردد در زمین بایر و بدون حصار🌸🍃 پرسش :آیا در زمینی که ساخته نشده و حصاری ندارد می توان تردد کرد؟ پاسخ :مانعی ندارد. راهنمایی گرفتن از پزشک بدون قصد مراجعه به او🌸🍃 پرسش :پزشکی که تا بحال به او مراجعه می کردیم و از حالا این قصد را نداریم و قبلا تلفنی از او راهنمایی میخواستیم اما حالا او نمی داند که دیگر نمی خواهیم به او مراجعه کنیم و جواب تلفن را می دهد و گمان می کند هنوز مریض او هستیم . راهنمایی گرفتن از او چه حکمی دارد؟ پاسخ :هرگاه او می داند که به او مراجعه نمی کنید اشکالی ندارد ولی اگر نمی داند به اطلاع او ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام حبیه جان ممنون از اینکه مشکلات دوستان داخل کانال میزارید تا گره از کارشون باز
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام خدمت اعضای گروه در جواب خانم ۲۸ ساله که ۲ فرزند دارند و همیشه عصبی هستند شما عزیزم حتما آزمایش تیروئید بده شاید کم کاری تیروئید دارید که همیشه عصبی هستید با مراجعه به پزشک انشالله مشکلتون حل خواهد شد 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام برای خانمی که دختر 10ساله خیلی لاغر هست هر صبح فرنی درست کن چهار مغز خام اسیاب کن بعد یک قاشق غذاری چهار مغز ویک قاشق عسل اضافه کن خیلی چاق میشه 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام وقتتون بخیر ...خانمها کسی میدونه چطوری به گروه سیاه دانه پیام بدیم نمیشه پیام داد الان چندوقت هست میخام سفارش کفلمه بدم ولی نمیشه خدا خیرتون بده اگه میدونید بگید ممنونم🌹 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام به همگروهیهای عزیز .خانمی که گفتن بعد پاکی پریود دوسه روز بعد لکه میبینن همراه باکمردرد . ا مامیگیم کمر لقه.باید کمرتون باقرص کمر کوبیده با آرد نخود خام و تخم‌مرغ بچسبانید .گودی کمر باید گزاشته بشه .تادوسه شب یک شب درمیان تکرار کنید اتساالله خوب میشین..قرص کمر ازعطاری بگیرین تفتش بدین توماهی تابه ..بعد داغ شد پوستش را بادسته هاون بکوبین جدامیشه .مغزش رااسیاب کنین بانخود آرد کنین دوقاشق . و دوتخممرغ.میتوتبن کمی عسل .یازردچوبه یا داروهای گرم هم اسیاب کنین داخلش بریزین 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام به شما و اون دوست عزیزی که گفتین در منزل مادر شوهر ارج و قرب ندارین...دوست عزیزم خب مشخص که خانواده شوهر از سکوت شما این برداشت میکنن که شما هیچ مشکلی با این رفتارها ندارین و مشخص باهر کسی متناسب با روحیه خود اون فرد برخورد میکنن...اگر بخواهی این همه ناراحتی را بزاری تو دلت مطمعن باش بلاخره یه جایی فوران میکن ...تو هم موقعی که ناراحت میشی...با خنده بگو علت ناراحتیت را اتفاقا من هم این مشکلات را داشتم تا جایی که خواهر شوهرم وقتی من جاری جدید آوردم علنا گفت از این به بعد من و مامان میشینم شما دو تا عروس کارها را بکنید ....در صورتی که من میدونم خودش خونه مادرشوهر دست به سیاه و سفید نمیزن من هم در جواب بهش گفتم تو باید به عنوان دختر این خونه بیشتر از ما کار کنی تا ما هم پشت سرت کمک کنیم و ....عزیز من شما هم محترمانه اعتراض کن...یا حق 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام در جواب اون آقا پسری که گفتن خانمشون دوست داره به روز لباس بپوشم...برادر عزیز من هم دقیقا مثل خانم شما بودم و شوهرم مدام کت و شلوار می پوشید و من دوست داشتم شلوار لی و تیپ اسپرت بپوش اول یه مقدار مقاومت کرد ولی بعدا دل به دلم داد ...چه اشکالی داره که شما هم دل به دل ایشون بدین .... به سلیغش احترام گذاشتین..هم بعدا اون در صورتی که شما هم انتظار تیپ خاصی داشته باشین قطعا راحتتر قانع میشن...خوشبخت و زندگی به کامتان باش این جواب هم به اون خانم که میگه نمیدونه خواهر زادش یا همسایه راست گفت خانم محترم لطفا دنبال یه حرف پوچ و بیهوده را نگیرید حالا یکی یه چیز گفت تموم شد و رفت شما هم با این کی گفت چی گفت دارین به این قضیه دامن میزنی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
3.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ این کار را انجام بده تا هر چه از خدا می‌خواهی به تو بدهد 🎙 استاد عالی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 خاستگاری❤️ جلسه اول: مکان: یک شهر بزرگ. یک محله متوسط. منزل ما زمان: نه چندان دور. همین سالها مادر پسر به همراه خود آقا پسر عصر یک روز تابستانی(چند روز بعد از اولین تماس) تشریف اوردن. فکر کنم یک جعبه شیرینی یا شکلات هم همراه اورده بودن. یادم نیست دقیق. اما دسته گل خیر. از خانواده ای مذهبی و معمولی مثل ما. با سطح مالی کمی بالاتر از ما. سطح تحصیلات مادر و پدرها مشابه. تعداد اعضای خانواده یک نفر بیشتر از ما. اصالتاً متعلق به شهری متفاوت با اصالت خانوادگی ما. مادرساده و کمی پرحرف. پسر در ظاهر آرام و نسبتاً کم حرف. سن چند سال از من بزرگتر. قد چند سانت از من بلندتر. تیپ و قیافه معمولی ولی کاملاً متفاوت با من. هیکل معمولی. لباس رنگ روشن کت شلواراسپرت غیر ست. وزن متناسب قد. شغل معمولی. دارای تحصیلات یک مقطع از من بالاتر. وضعیت سربازی مشخص. من چادر رنگی سر کرده بودم ولی نه کیپ. رنگ مانتو روسری شلوار و چادرهمه شاد. قیافه ام معمولی.هیکل معمولی.روابط عمومی معمولی. سرزبون معمولی. نسبتاً کم حرف(در جمع). جدی و مایل به درونگرا. پدر و مادرم در جلسه حضور داشتن. ایشون بارها به من نگاه میکرد. بعد به فکر فرو می رفت! من تو ذهنم این سوالو مدام میپرسیدم که یعنی خوشش اومده یا نه. مادرشون هم از هر دری صحبت میکرد گاهی با من و گاهی با مادرم. گاهی در مورد اصل مطلب گاهی موضوعات حاشیه ای.انقدر این صحبت ها طول کشید که من خیال کردم قصد ندارن من و پسر باهم صحبت کنیم! کم کم داشت حوصلم سر میرفت و معذب شده بودم. بالاخره پدرم یا مادرم غیر مستقیم به مادر و پسر فهموندن که اگه خواستیم میتونیم بریم با هم صحبت کنیم. ما هم قبول کردیم. رفتیم اتاق من. حدود یک ساعت صحبت کردیم.من از قبل سوالاتم رو اماده کرده بودم. دهها بار ویرایش کرده بودم. سوالای شخصی خودم، به علاوه مواردی که از سایتها و کتابها یاد گرفته بودم و مواردی که دیگران مشورت داده بودن. موارد خیلی کلی و اهم مطرح شد. در چشمای هم راحت میتونستیم نگاه کنیم. حس بدی نداشتم در کل.اونطور که خیال کرده بودم درهم و اخمو نبود اتفاقاً. هوا تاریک شده بود اذان هم دادن. از بیرون صدا زدن که ما خسته شدیم تموم نشد!؟ صحبت رو جمع کردیم. خلاصه تشکر و خداحافظی و تمام... بعد که رفتن پدر و مادرم پرسیدن خب چی شد چی گفتین چطور بود. منم گفتم نمیدونم! ببینیم چی میشه. فعلا نمی‌تونم نظری بدم. بعد اون شب و روز فکرم مشغول بود. تصمیم گرفته بودم تا مجددا تماس نگرفتن، به طور جدی بهش فکر نکنم. نه مثبت بودم نه منفی. روی هم رفته به این نتیجه رسیدم اگر احیاناً دوباره زنگ زدن، بگم ادامه بدیم. چون خنثی بودم. اما شرایطشون به من میخورد. روز بعد خبری ازشون نبود. و من از صحبت دراین باره طفره می‌رفتم. و فکر میکردم لابد منصرف شدن. روز دوم عصر تماس گرفتن. و مادرم گفت مجدداً میتونن تشریف بیارن. خلاصه چند جلسه دیگه به همین منوال طی شد. برخی اوقات دو ساعت گفتگو طول میکشید و ما با سایر اعضای خانواده ایشون هم آشنا شدیم. من حس میکردم مشکل اساسی وجود نداره. و به تدریج سوالای بیشتر و بیشتری میپرسیدم. و جوابایی که دریافت میکردم مطابق میلم بود. انقدر مطابق که شک میکردم! یکی از جلسات افطار و شام تشریف اوردن. در این بین من وبلاگ و فیس بوک‌شون رفتم. و از یکی دو پست وبلاگشون به قدری خوشم اومد که اشکم داشت جاری میشد. از اونجا به بعد خیلی مثبت تر شد نگاهم. من با اینکه به دلایلی شخصی تردیدهایی در خصوص اصل ازدواج داشتم، ولی نمیتونستم به ایشون جواب رد بدم. از طرفی هر چی میگذشت نگاههای ایشون مهربان تر و دلنشین تر میشد. در یکی از جلسات دایی بزرگم حضور داشت. در یکی خاله ام. در یکی دو تا مادربزرگم. در بعضی هم خواهر بزرگم. جلسه ششم منزل ایشون رفتیم خانوادگی. مدام با پدر و مادرم مشورت میکردم. مادرم مثبت مثبت بود. پدرم هرچی به نظرش میرسید میگفت. خوب یا بد. منفیا و مثبتها. و میگفت دقت کن که اینطوره و اونطوره. یک بارهم پدرم و ایشون رفتن بیرون و با هم گپ دونفره داشتن. از چند تا از دوستام هم مشورت میگرفتم. اعم از مجرد متاهل و مطلقه. یکی دو مسئله بود که شک منو برانگیخته بود، خواب رو ازم گرفته بود. اما در حدی نبود که بخوام کنسل کنم. بیشتر باهاشون صحبت کردم تا کمی تردیدهام رفع شد. در این حین خداوکیلی نه من نه خانواده‌ام یکبار هم در این مدت سوال نکردیم که آقاپسر و خانواده‌اش خونه دارن یا نه. ماشین دارن یا نه. اصلا هم اطلاعی نداشتیم. از درامدشون هم بی اطلاع بودیم. منزلشون هم هیچ نشانه ای از اشرافیت نداشت. جلسه هفتم یا هشتم با هم رفتیم پارک به همراه خانواده ام. دوتایی قدم زدیم و گپ. حس میکردم همو میفهمیم و کنار هم احساس خوشی داریم.
بعد از چندین جلسه که چند ماه طول کشید، و بعد از تحقیقات، هر دو خانواده تصمیم گرفتیم که صیغه محرمیت به دلیل آشنایی بیشتر خونده بشه. مهریه من دقیقاً به اندازه مهریه خواهرم تعیین شد به خواست مادرم. کسی چونه نزد! سنگین هم نبود اما کم نبود. یک صیغه دو ماهه خوندیم در حضور دو خانواده و یک عاقد و پدرومادربزرگم. فقط یکی دو نفر دیگه با خبر شدن. محرم شدیم و اشنایی ما وارد فاز جدیدی شد. رسماً نامزد شدیم...بزرگترین تردید من در این دوره برطرف شد. تردید من این بود که آیا ایشون علاقه واقعی به من داره و میتونه منو خیلی دوست داشته باشه و ابراز کنه و منم میتونم خیلی دوسش داشته باشم؟ در نامزدی متوجه شدم که بله. من در نامزدی روسری و حجاب نداشتم. اما لباسهای باز هم نمیپوشیدم. لمس و معاشقه سطحی و با پوشش داشتیم. از نظر جنسی متوجه شدیم تفاهم داریم. و میتونیم از کنار هم بودن لذت ببریم. به این ترتیب با دلی قرص و مطمئن و بدون شک و با توکل جدی به خدا، عقد کردیم....چند ماه بعد عقد هم عروسی.😁 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽