شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام دوستان گلم خیلی وقته این کانال خوبو دارم و از صحبتهای دوستان استفاده میکنم منم
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام، در جواب خانمی که از شوهرشون ناراضی هستن ، اگر فکر میکنی میتونی و به خودت میبینی که میتونی باهاش زندگی کنی ، به خاطر دخترت باهاش زندگی کن ، اما اگر فکر می کنی داری پیر میشی و خوشبخت نیستی اون موقع باید یه فکر اساسی بکنی .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با اون خانوم که شوهرش معتاده
به نظر من بهتره که دیگه توی خونه راهش ندی و طلاقتو بگیری ، برای اینکه یه شوهره معتاد اصلا تاثییر خوبی رو فرزند نداره و آینده بچه رو خراب میکنه ، اصلا همین بچه مهر و محبت پدری نداره افسرده میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانم عزیزی ک گفتن شوهرشون اعتیاد داره و توجهی بهشون نداره
همیشه محبت زیاد ادم ها رو پر توقع و بی درک میکنه
ب نظر من مدتی شما باهاش قهر کن و راهش نده تو خونه
شاید متوجه رفتار بدش بشه
ولی اگر هم متوجه نشد
ب نظرم واسه همیشه از زندگیت حذفش کن
چون بود و نبودش فرقی ب حالتون نمیکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #تجربه راستش من برام اتفاقی افتاده که شرمم میشه بگم فقط حسن اینجا اینه که هویت آدما
#تجربه_اعضا❤️
سلام درباره اون خانمی ک با مادرشوهرش دعواش شد و رفتن پیش فالگیر. می خاستم بگم منم با یه اتفاق دیگه ای ک پیش فالگیر رفتم ، پای جن ها رو ب خونم باز کردم و اتفاقات عجیبی برام پیش میومد ک بسیار اذیت شدم و بالاخره بعد از کلی تحقیق پیش یه آدممومنی ک متخصص اینکاره و نه فالگیر، رفتم و یه راهکار عالی بهم دادن ک واقعا موثر بود. یه نمازی گفتن ک من و همسرم خوندیم در چن مرحله و خداروشکر پای جن ها از خونم بریده شد.
می خاستم اون نماز و ب ایشون بگم بخونن با همسرشون.انشالله ک موثره بامید خدا .
ب مدت ۵ شب موقع خواب وضو میگیرید و یک پارچ آب خوردن بزارید جلوتون. ۲ رکعت نماز حاجت بخونید و بعد از سلام ب اسم مبارک حضرت زینب ۶۹ بار سوره قدر رو بخونید و پارچ آب را بردارید و تکانی دهید و در آن ها کنید (دقت شود ها کنید ،فوت نکنید).بعد مقداری از آب را بخورید و یک مشت به سرو صورت بریزید و یک مشت ب محل خواب بریزید و یک مشت ب آشپزخانه بریزید و یک مشت هم ب حیاط.
مابقی آب را هم نگه دارید و دور نریزید.
درحین انجام این اعمال هم نباید حرفی بزنید.
در ضمن شوهر این خانم باید بجای سوره قدر ب نیت حضرت علی ۱۱۰ بار سوره توحید بخوانند.
این نماز و اعمال برای ۵ شب متوالی هست.
البته من از بس اذیتم میکردن برای اولین بار ک این کارو کردم اذیت شون کم شد ولی تموم نشد ولی چند بار دیگه این نمازو که با همسرم خوندیم ،بطور کامل رفع شد خداروشکر.
امیدوارم برای شما هم موثر باشه و دیگه سراغ فالگیر و اینا نرین.
درضمن قرآن زیاد بخونید مخصوصا با صدای بلند و اینکه گاه و بیگاه با صدای بلند توی خونه تون اذان بگید. و سعی کنید ک معنویات تون رو قوی و بیشتر کنید. و مدام ۴ قل و آیه الکرسی بخونید.
و اینکه از آقا امام علی کمک بخواهید ک خیییلی موثره.چون جن ها از ایشون خیلی میترسن و اسم ایشون رو زیاد بگید با صدای بلند .
ب امید خدا انشالله نتیجه می گیرید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوستان عزیز برای مشکل این خواهر گلمون ارسالی زیاد داشتیم ممنون از لطف و محبتتون🙏 ولی ۹۰درصد پاسخ ها مشابه بودند برای همین تعدادی رو انتخاب کردیم برای بارگذاری در کانال
از همکاری شما صمیمانه متشکریم 🙏❤️
#ادمین
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_سه نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد، دستشو گذاشت روی صورتش، از
#قسمت_بیستو_چهار
تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟
بهنام چند وقت پیش بهم زنگ زد و گفت تن زنت یه تیشرت صورتیه که عکس گربه روشه
و شلوار تنگ سرمه ای پوشیده،
اون از کجا میدونست؟؟
باور نکردم اومدم خونه دیدم تو سبد رختیت تیشرت صورتی و شلوار سرمه ایه،
میخوای نمیرم از این درد؟
لباس ناموسمو میدونن، باهاش بودی اره؟؟
نمیدونستم چیکار کنم دو دستی زدم تو سرمو فهمیدم همون لباسایی بود که اون روز کلید انداخته بود و اومده بود توی خونه،
گفتم ببین میدونم باور نمیکنی ولی به قرآن قسم اون کلید داشت اومد توی خونه درو باز کرد بهم حمله کرد،
گفت ستاره چرا به من نگفتی؟
گفتم باور میکردی؟ بخدا من شاهد دارم عفت خانوم،
وقتی جیغ میزدم عفت اومد دم در و بهنام فلنگو بست تو رو خدا بیا بریم ازش بپرس تو رو امام حسین بریم،
گفت برم ازش چی بپرسم بگم زنمو با یه مرد دیدی یا نه؟
خجالت میکشم بخدا.
دستشو گرفتم و به زور خواستم ببرمش در خونه عفت،
دیدم نمیاد خودم خواستم از در بیرون برم که شاهد بود،
گفت به قرآن بری در خونه عفت خانوم مجبورم میکنی این خونه رو بفروشم و از اینجا برم،
چجوری دیگه روم میشه تو چشمای شوهرش نگاه کنم، بیا بگیر بشین سر جات، من میرم بیرون و برمیگردم، یه ساعت.
خلاصه که رفت بیرون با کلی خرید برگشت
گفت چاره ای جز زندانی کردنت ندارم اینارو خریدم،
چندتایی تن ماهی بود و کنسروای مختلف،
هدفشو نمیدونستم چیه که چرا این همه کنسرو خریده،
چرا این همه خرید کرده آخه؟ ما از شروع زندگیمون هیچوقت انقدر زیاد اونم کنسروای مختلف نخریده بودیم…
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خسته نباشید کانال خیلی خوب ومفیدی دارید مخصوصا گذاشتن یک صفحه قرآن در روز واقعا
#تجربه_اعضا ❤️
سلام عزیزم
در مورد سئوال خانمی که می خواستن بچه دار بشن ولی از راه رفتن همسرشون ناراحت بودن.
خانمی همسر من از شش ماهگی یکی از چشماش و از دست داده ولی نه به کسی جرعت دادم که حتی سئوالی در این مورد از من بپرسه و نه اصلا خودم به روی همسرم آوردم.
از کجا معلوم انسان های بسیار سالم وزیبا بعد از ازدواج ویا بچه دار شدن معلول نشوند ویا اصلا این اتفاق برای خود من پیش نیاد.
الان هم دوتا پسر دارم پسر بزرگم ۱۶سالش هست واصلا براشون مهم نیست.
وموقعیت اجتماعی همسرم بسیار بالا هست.
باید همیشه طوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دوست عزیز که پا ی همسرشون مشکل دارد
عزیز خواهر شوهر منم پای راستشون 5سانت کوتاه تر هست
خودشون میگند همیشه فکر میکردم که اینده من چ میشود.چون خییییلی تا قبل ازدواج ترحم.نیش کنایه و.....میشنیدند
و اما العان خداوند ی شوهر فوق العاده مهربون. همراه.و.....بهشون داده.تو خیابان ومکان های عمومی شانه به شانه ش راه میره (خواهر شوهرم میگفت اصلا فکرش نمی کردم که اینجوری بشه همش فکر میکردم نسبت بهم ترحم و....دارد که برا ازدواج پا پیش گذاشته.ولی بارفتارش ثابت کرد که برا شخصیت و... پا پیش گذاشته)و دوتا پسر هم دارند چنان حواسشون به این مادر هست که زبان قاصر میونه از تعریفش چرا چون خودشون دید بقیه را نسبت به مادرشون تغییر دادن
تو طایفه شوهرشم از کد بانو بودن و.....
همیشه زبان زد هستند
این همه گفتم که بگم خودت گلم باعث رفتار بقیه با خودت وهمسرت میشی حتی فرزندت
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلامدرمورداون خانمی که گفتن همسرشون در راه رفتن مشکل دارن عزیزم هیچ وقت اینطور فکر نکن وقتی خودت به دیده احترام به همسرت نگاه میکنی مطمئین باش بچتون هم از رفتار شما الگو می گیره وهیچ وقت کاری نمی کنه که همسرتون ناراحت بشه من خودم ازهمون نوجوانی دوتا گوشام سنگین شد طوری که مجبور شدم سمعک بزنم وقتی که میخواستم بچه بیارم مثل شما فکر می کردم که نکنه بچم بابت سنگینی گوشم خجالت زده بشه آخه من شنواییم طوریه که خیلی موقعها متوجه صحبت اطرافیان نمیشم ودخترم وهمسرم باید دوباره صحبت دیگران رو شمرده تکرار کنن تا متوجه بشم طرف چی میگه خلاصه عزیرم به شوهرمم هم می گفتم میترسم مایه خجالت بچم بشم وقتی میره مدرسه چکار کنم می ترسم بخاطرم جلو معلم ودوستاش خجالت بکشه شوهرم می گفت نه اصلا اینطور نیست تو باعث سربلندی بچه هام هستی خود همسرم اصلا وقتی با دوستانش وهمکاراش صبحت میکردم وچیزی بهم می گفتن من متوجه نمیشدم شمرده بهم میگه اصلا ناراحت نمیشه بخاطر این موضوع وهمیشه میگه مهم نیست دیگران درموردت چی فکر می کنن مهم اینه که من دوستت دارم وبهت افتخار می کنم الان دخترم ۱۵ سالشه ویه پسر چهارساله دارم دخترم همه معلم هاش میدونستن گوشام سنگینه ودوستاهای دخترم هم همینطور خوددخترم قبل از اینکه بامن روبرو بشن بهشون می گفت دخترم اصلا ناراحت نیست که باید حرفهای دیگران برام تکرار کنه من اصلا نمی تونم با تلفن و گوشی صحبت کنم همه این کارها رو دخترم انجام میده واصلا خجالت زده نیست وتاحالا حتی یکدفعه هم شاکی نبوده ودلمو نشکسته چون از همسرم الگو گرفته تا بخاطر سنگینی گوشم حرمتم رو زیر سوال نبره عزیزم شما همینطور بچتو بار بیار وهیچ وقت طوری رفتار نکن که بچتون به این مساله حساس بشه من مطمئین هستم چون شما خودتون به همسرتون احترام میذارید بچتون هم تابع رفتار شما میشه پس با توکل بخدا برای باردار شدن اقدام کن موفق باشی
@azsargozashteha💚
#تجربه_اعضا ❤️
سلام ، تو کانال دیدم یه خانمی با فالگیر تماس گرفته بود و دوستان هم راهنمایی های خوبی کرده بودن ، خواستم داستان یکی از آشناهامون رو بگم...
این جریان مال حدودا 10 سال پیش هست ، یه خانمی بود که زندگی خوبی هم داشت با شوهرش و بچه هاش و اعتقادی هم به فالگیر و ... نداشت ولی نمیدونیم چیشد که جن رفت تو جلدش ، اوایل چون اعتقادی نداشتن شوهرش میبردش پیش روانشناس و دکترای مختلف ولی اون روز به روز بدتر میشد ، طوری شده بود که بچه هاش و حتی شوهرش رو کتک میزد ، دکترا گفتن این اختیارش دست خودش نیست که بگیم دیوونه شده و درمانش کنیم این کسی داره کنترلش میکنه ، بردنش پیش فالگیرای مختلف ولی هیچکس نتونست درمانش کنه ، صورتش تمام زخم بود از چنگ زدن ، همه به شوهرش میگفتن ولش کن ببرش تیمارستان ولی چون قبلا خیلی زن خوبی بود شوهرش دلش نمیومد ولش کنه ، خلاصه دو سال تموم به همین روال گذشت ، در طول شبانه روز فقط یکی دو ساعت جن رهاش میکرد ، تو اون ساعتا مینشست گریه میکرد بچه هاش بغل میکرد میگفت بخدا اصلا نمیفهمم چیکار میکنم ، تا اینکه یه شب به گفته خودش ساعت ۳ و نیم ۴ صبح بود که جن رهاش کرد و اون با پای برهنه فقط دویید سمت مزار شهدای گمنام ، میگه اونجا کلی گریه کرد گفت دیگه خسته شدم قسمشون داد گفت اگه واقعا شهید هستین باید کمکم کنید ، همونجا خابش برد ، تو خواب دید یه موجود وحشتناک پشت میله ها ایستاده ( مزارشهدای ما طوریه که دورتادور قبر شهدا نرده داره مثل یه آلاچیق) میگف اون موجود نعره میکشید و به میله ها میزد ولی نمیتونست بیاد تو ، بعد یه نفر نزدیکش شد که صورتش نورانی بود ، با لبخند بهش گفت ما واقعا شهیدیم... از خواب پرید و بعد از اون به طور معجزه آسایی دیگه خبری از اون جن نبود ، الان بعد از ۱۰ سال هنوز فقط لباس سبز میپوشه و مدام میره شهدای گمنام برای خادمی🙂
@azsargozashteha💚
4_452715601975052482.mp3
1.48M
سوره #ال_عمران❤️
صفحه ی ۷۶🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#حرف_دل_اعضا ❤️ سلام ادمین عزیزم من خواستم داستان زندگی پسرم و عروسمو بگم. ۱۵ سال پیش پسرم عاشق د
#حرف_دل_اعضا ❤️
با سلام و ارادت، در مورد مادر شوهری که در مورد زندگی عروس و پسرش تعریف کرده بودند میخام بگم احسنت بر شما معامله خیلی بزرگی با خدا کردید مطمئن باشید خداوند بهترینها رو هم توی این دنیا و هم اون دنیا براتون رقم میزنه شما علاوه بر اینکه زندگی دو نفر رو نجات دادید باعث شدید عزت و آبروی عروستون هم حفظ بشه و آرامش رو به زندگی آنها برگرداندید من با اونهایی که همیشه از مادر شوهرها به بدی یاد می کنند مخالفم چون زنان خوب و حکیمی هم مثل شما وجود داره که باید قدر شماها رو دانست آفرین بر شما اجرکم عندالله
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام روزتون بخیر خواستم از داستان زندگی اون پسر وعروس خانمه که گفتن بجه دار نشدن بگم واقعا شیر زنی واقعا باشخصیتی خیلیا باید از شما الگو بگیرن خدا حفظت کنه کاش مادرشوهر منم یه ذره از شعور ومعرفت شما رو داشت....نه اینکه منم بچه دار نشدم نه مشکل من عقده بازیا وحسادتای بیحد مادرشوهرم بود که زندگیمو بکل ویران کرد ....الانم با یه دل پرحسرت وغصه ویه زندگی سراسر بدبختی چندساله دارم فقط وفقط لخاطر خاله زنک بازیا مادر شوهرم که نتونس عقده هاشو رو اون یکی عروساش دربیاره اما رو منو شوهرم وزندگیم پیاده کرد الانم روزی نیس که به جدایی فکر نکنم بعد ۲۰ سال یه زن افسرده وپژمرده وبی کس وبی آینده وناامید ازم مونده که فقط دارم روزامو طی میکنم تا یه روزی به پایان برسه....اینا رو گفتم که بدونین هر کسی مثل این خانم با وجدان وبا انصاف نیس.....برا زندگی منم دعا کنید لطفا🤲
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
#تجربه_اعضا ❤️
سلام
من برای یه شرکت کار میکردم که میرفتیم در خونه ها زنگ میزدیم و از پشت آیفون اعلام میکردیم که کتاب میفروشیم. کتابا خیلی ارزون تر از قیمت بازاره البته علتش اینه که کتابها تحت نظر انتشاراتی نیست و چاپیه بخاطر همین بعضیاش حتی از ۵۰ درصد قیمت کتاب کمتره.
اول اینو بگم که خودم میدونم شکم گرسنه این چیزا سرش نمیشه. بخاطرش خودمو توجیح نمیکنم و این کارو بد میدونم. بعضیا خیلی کم لطفن،
بودن کسایی که فحش میدادن که مزاحم شدیم بعضیا داد میزنن بعضیا آیفون رو حتی برنمیدارن و حتی یبار که یه آقا مجبورم کرد کلی پشت آیفون توضیح بدم و آخرش هم گفت نمیخوام و من گفتم اگر نمیخواستی چرا انقدر توضیح میخوای یه پارچ آب از بالای ساختمون ریخت توی سرم که انقدر گریه کردم و کتابها هم بعضی از جداش خیس شد که همه شد به ضرر من و بخاطر همین موضوع پورسانت که نگرفتم هیچ از سهم فروشمم بخاطر این قضیه کم شد. همه این بدبختیا رو تحمل کردم که نخوام کار ناشایستی انجام بدم تن به هر خفتی دادم که خودم مرد خودم باشم.
شبها تو خوابگاه تخت اجاره کرده بودم و روزا میرفتم سرکار. یبار خانومی از پشت آیفون به من گفت بیا بالا پاهام درد میکنه من نمیتونم بیام
اینم بگم که ما اجازه ورود به هیچ آپارتمانی رو نداریم و اگر هر اتفاقی برامون بیوفته مسئولیت با خودمونه.
خسته بودم و فروش نکرده بودم رفتم بالا خانم مسنی بود گفت ماهی یبار برام کتاب بیار تا اینا تموم بشه و فقط هم کتابای تاریخی میخرید. ماه پیش گفت بیا با من زندگی کن خوابگاهتو پس بده منم تنهام، زندگی منو سرو سامون بده خریدامو بکن.
بازنشسته بانک بود البته مقام بالایی داشت و حقوق شوهر مرحومش هم داشت و دوتا واحد توی همون ساختمون هم مال ایشونه و اجاره میگیره و فقط یه دختر داره که ساکن استرالیاست. و گفت بریم بانک امضای حقوق هم بهت میدم ولی شرطش اینه تا پیش من هستی حرفی از عشق و عاشقی نزنی.
بعد از یه هفته تحقیق از همسایه ها و سوپری محل فهمیدم واقعا تنهاست و خوابگاه رو پس دادم و با این خانم زندگی رو شروع کردم. اینم بگم که پدرو مادرم فوت شدن و دوتا خواهر دارم که وضع مالی شوهراشون خیلی بده و من نمیتونم سربار کسی بشم. حالا من با این خانم زندگی میکنم و حتی برای دخترش هم پسته و بادوم و انجیر و زعفران پست میکنم و صاحب زندگی شدم. من هیچ پشتوانه ای نداشتم و برای کار از ورامین اومدم تهران و شکر خدا صاحب مادری دلسوز شدم هرشب براش کتاب میخونم و کلی به معلوماتم اضافه شده. ماهی ۵ تومن به من حقوق میده اما اجازه نمیده ذره ای از پول خودم خرج کنم و تمام پول من پس انداز میشه حتی لباسهامو دخترش برام میفرسته منم با خودم عهد بستم تا روزی که این خانم در قید حیات هست مثل دخترش کنارش باشم. بخدا زندگی خیلی سخته من هر شب از خوشحالی گریه میکنم و همیشه دعا میکنم حاج خانم زنده باشه. خواستم به خانمایی که قدر سقف بالاسرشونو نمیدونن و راحت میخوابن ولی دلشون از یه حرف میشکنه بگم قدر لحظاتتون رو بدونید و با گذشت زندگی کنید قدر خانواده داشتن رو بدونید جامعه گرگه و نون درآوردن سخت.
@azsargozashteha💚
ساده میپرسم تو با ترفند پاسخ میدهی
گریهام را باز با لبخند پاسخ میدهی
تشنهی خون منی چون هر دروغ محض را
میخوری بر جان من سوگند پاسخ میدهی
پرسش غم را نمیپرسم که آن را تا ابد
به دلم بی هیچ چون و چند پاسخ میدهی
روی برگرداندن از آداب چشمان تو است
تا به چشمت میخورم پیوند پاسخ میدهی
...صد سوال از عشق...با موسیقی لبهای من
زود لبهای تو میرقصند پاسخ میدهی
دوست دارم رک بگویی عاشقی اما هنوز
از تو می پرسم تو با لبخند پاسخ میدهی
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_چهار تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟
#قسمت_بیستو_پنج
گفتم سهیل چت شده چی شده این همه کنسرو واقعا برای چیه؟
گفت برا روزای بیشتر میخوام روزا تایم بیشتری خونه باشم به هرحال از فردا منظورمو میفهمی.
اون شب دیگه هیچ حرفی با هم نزدیم، خسته بودم از قسم و آیه خوردن برای زندگی و جواب سربالا شنیدن و باور نکردن،
خصوصا که الان خیانتش رو به عینه دیده بودم و اعتراف هم کرده بود.
فرداش مثل همیشه درو قفل کرد و رفت سرکار،
رفتم سمت تلفن که به مادرم زنگ بزنم اما تلفن رو هم قطع کرده بود،
تلوزیون رو روشن کردم واقعا داشتم دیوونه میشدم،
فایده نداشت چقدر مگه میتونستم؟ رفتم سر یخچال یه دیازپام خوردم که بخوابم چون زیاد مصرف نداشتم وقتی میخوردم عمیقا خوابم میبرد،
با صدای چرخش کلید از جا پریدم چون درو قفل کرده بودم در باز نمیشد و سهیل محکم به در میکوبید.
از چشمی سهیلو دیدم و درو باز کردم، گفت هیچی نپختی؟
گفتم قرص خوردم خوابم برد ببخشید، و مثل برده ها دویدم تو آشپزخونه هول هولکی غذا درست کردم.
سین جیم کردنش شروع شد، کسی با سنگ نزد به پنجره؟.. کسی صدا نکرد؟… کسی آیفونو نزد؟..
گفتم نه ولی تو چرا تلفونو قطع کردی؟
تو که میری پرینت میگیری.. بخدا مامانم اینا نگران میشن سهیل بزار یه زنگ بزنم،
گفت سیمشو بریده وقتی عصبی بوده،
التماسش کردم که گوشیشو بهم بده یه زنگ کوچیک بزنم به مامانم، گوشیشو داد و بالای سرم وایساد، با دستای لرزون شماره مامانمو گرفتم و التماسش کردم…
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
نزدیک ۴ ساله با همسرم عقد کردیم و ۲ ساله رفتیم خونه خودمون
من ۲۱ ام و ایشون ۳ سال بزرگتر از منن
من از اول رابطمون بهش گفتم ک عاشق بچم و میخام زود مادر شم و بچه زیاد داشته باشم
اما ایشون بشدت مخالف بودن و میگفتن ۴ سال بعد از اینکه رفتیم خونه خودمون
هعـــی😢😢😢
ماعروسی گرفتیم و رفتیم خونه خودمون خونم از مادرم و فامیل دور بود و من حس غربت و تنهایی بشدت اذیتم میکرد مخصوصا اینکه شوهرمم سرباز بود و اوایل کمتر خونه بود خلاصه با کلی گلایه گریه بهش فهموندم ک حالا که شرایطم اینطوره حداقل بزار بچه دار شیم
اوایل مخالفت میکردهرچی بهش میگفتم بابا منم حقی دارم تو زندگی دلم میخاد مادر شم شرایطشم ک داریم چرا میگی ن......
بالاخره راضی شد 😓
دقیقا یادمه مرداد 99 بود ۱ سال از عروسمون گذشته بود (رفتیم خونه خودمون اخه ما رسم عقد داریم و نباید تو عقد باردار شد 😕)
متاسفانه بخاطر داروهای جلوگیری ک مصرف میکردم باردار نشدم و تا الان ۸ ماهه گذشته و خیلی نگرانم مخصوصا اینکه خانواده شوهرم و بقیه فامیل و دوستان هی میگن بچه بیار دیگه وقتشه و از این جور حرفا😒
حال روحیم خیلی خرابه 😢اینا هم هی میگن بچه بیار منم الکی میپیچونم و میگم وقتش نیس
شوهرمم چنبار تو بحث هامون غیرمستقیم گف ک باید اول میگفتی مشکل داری نمیتونی،بچه دار شی 😐 ینی دنیا رو سرم خراب شد خیلی مرد خوبیه از هر لحاظ هوامو داره اما تو این مورد اینجوری میکنه
تنبلی تخمدان دارم 😞
از همون اول رفتم دکتر و دکترم فقط یه دوره دارو داد و بعدم گف هنو سنت کمه نگران کننده نیست😞
اما من نمیدونم چیکار کنم جواب فامیل وقتی میگن بچه بیار چی بدم
خسته شدم شبا خواب میبینم بچه خودمو بغل گرفتم هرماه ک میگذره و نتیجع نمیگیریم میبینم شوهرم چهرش درهم میره اما چیزی نمیگه
میترسم از اینده ای که بچه نباشه😢
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399