eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
چهل روز عزای مؤمن🌸 رسول گرامی اسلام علیه السلام در سفارشهای خویش به جناب ابو‏ذر غفاری به اهمیت و جایگاه والای مؤمن در جهان اشاره كرده و فرموده است: «یا اباذر! ان الارض لتبكی علی المؤمن اذا مات اربعین صباحا; (1) ای ابوذر! هنگامی كه مؤمنی از دنیا می‏رود، زمین تا چهل روز برای فقدان او گریان و عزادار است.» ممكن است منشا مجالس اربعین برای اموات مؤمنین همین روایت نبوی باشد: 1.زندگی چهل ساله هنگامی كه فرزدق شاعر قصیده معروف خود را در مدح حضرت امام سجاد علیه السلام در حضور خلیفه ستمگر عباسی، هشام بن عبدالملك، با رشادت تمام قرائت كرد و مطلع آن چنین بود كه: هذا الذی تعرف البطحأ وطاته والبیت‏یعرفه والحل والحرم یعنی، این آقایی است كه گامهای او را سرزمین بطحأ، بیت‏خدا و حل و حرم می‏شناسد; خلیفه بر او خشم گرفت و دستور داد تا فرزدق را علاوه بر قطع حقوق، به جرم دفاع از اهل‏بیت علیهم السلام زندانی كنند; اما بعد از گذشت مدتی به دعای امام چهارم علیه السلام آزاد شد. امام زین‏العابدین علیه السلام برای كمك به فرزدق مبلغی را كه چهل سال مخارج زندگی‏اش را كافی بود به حضورش فرستاد و فرمود: «لو علمت انك تحتاج الی اكثر من ذلك لاعطیتك; [ای فرزدق!] اگر می‏دانستم بیش از چهل سال زنده خواهی بود، بیشتر می‏فرستادم.» علی بن یونس بیاضی می‏نویسد: دقیقا بعد از چهل سال از آن تاریخ فرزدق به دیار باقی شتافت و صداقت و كرامت امام چهارم بر همگان روشن شد. 2. بعثت انبیأ در چهل سالگی در روایت آمده است كه اكثر انبیأ در چهل سالگی به رسالت مبعوث شده‏اند. همچنان كه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز در چهل سالگی به رسالت مبعوث گردید. امام باقر علیه السلام فرمود: «پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در 63 سالگی از دنیا رفت، كه آخر سال دهم هجرت بود. آن حضرت بعد از تولد خویش هنگامی كه چهل سالش كامل گردید، به پیامبری رسید و 13 سال دیگر در مكه بود كه در 53 سالگی به مدینه هجرت كرد و بعد از ده سال در مدینه به سرای جاویدان منتقل شد.» 3.حفظ چهل حدیث حضرت رسول صلی الله علیه و آله در زمینه پاسداری از فرهنگ و معارف اسلام می‏فرماید: «من حفظ من امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه من امر دینهم بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما; هر كس از امت من چهل حدیث از احادیث دینی مورد نیاز جامعه را حفظ كند خداوند متعال او را در روز قیامت‏به عنوان فقیه و دانشمند محشور خواهد كرد.» براساس همین حدیث، دانشمندان بزرگ شیعه تلاش كرده‏اند كه كتابهایی را به نامهای الاربعین و چهل حدیث از خود به یادگار بگذارند تا شاید مشمول این كلام نورانی رسول گرامی اسلام بشوند، نظیر: اربعین شیخ بهائی، اربعین شهید اول، اربعین مجلسی دوم، اربعین جامی و چهل حدیث امام خمینی رحمه الله. 4. آثار گناه تا چهل روز آثار گناهانی كه انسان مرتكب می‏شود تا چهل روز در روح و روان او باقی است. امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب; كسی كه از شراب و مسكرات حرام استفاده كند تا چهل روز نمازش پذیرفته نمی‏شود، مگر اینكه حقیقتا توبه كند.» 5. اصلاح تا چهل سالگی اساسا افراد سعادتمند و كسانی كه به دنبال خوشبختی و كمال هستند تا سن چهل سالگی در اعمال و رفتارشان نشانه‏های اصلاح پیدا می‏شود; اما اگر تا سن چهل سالگی تغییراتی در رفتارهای زشت و ناپسند آنان ایجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشكل خواهد بود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه به مسلمانان هشدار داده و فرموده است: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة ولم یغلب خیره شره قبل الشیطان بین عینیه وقال: هذا وجه لایفلح; هنگامی كه شخص به سن چهل سالگی پا می‏گذارد و كارهای نیك او از اعمال زشتش بیشتر نباشد، شیطان پیشانی او را بوسیده، می‏گوید: این چهره‏ای است كه دیگر روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید.» و در حدیث دیگری آن حضرت افراد چهل ساله‏ای را كه به سوی صلاح گام برنمی‏دارند از دوزخیان به شمار می‏آورد و می‏فرماید: «فرد چهل ساله‏ای كه در اندیشه كارهای نیك نباشد، برای ورود به آتش جهنم خود را آماده كند كه نجات او مشكل است.» 6. هشدار به چهل ساله‏ ها! امام زین‏ العابدین علیه السلام فرمود: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة نادی مناد من السمأ دنا الرحیل فاعد زادا ولقد كان فیما مضی اذا اتت علی الرجل اربعون سنة حاسب نفسه; هرگاه شخصی به سن چهل سالگی برسد فرشته‏ای از سوی خداوند در آسمان ندا می‏دهد كه هنگام سفر نزدیك است، زاد و توشه سفر را مهیا كن و در گذشته هنگامی كه فردی به چهل سالگی می‏رسید، با نفس خود محاسبه می‏كرد.» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 گلرو اون شب حشمت صدام زد  و گفت آسمانه  دختر واسم چای بریز بیار چایی رو بردم جلو
🌸🍃 گلرو چشمی گفتم و رختخوابمو پهن کردم ... فانوس رو خاموش کردم و سعی کردم بخوابم چند ساعتی توی رختخواب غلت زدم اما از صدای خر خر خاله خانم نتونستم بخوابم صدای زوزه گرگ و ناله ی خفیفی به گوش میرسید توجه نکردم و خودمو زیر پتو جا دادم صدایی شنیدم که اسممو صدا میزد ... آسمانههه ... آسمانه ..... دقت کردم شبیه صدای عمه خان جان بود پاشدم فانوس رو روشن کردمو و آروم از کلبه زدم بیرون صدا منو به دنبال خودش میکشید و من از اون سمت کلبه خلاف جهت روستا از کوه به سمت پایین داشتم میرفتم ترس همه ی وجودمو گرفت و با دو به سمت کلبه دویدم و زیر لحاف خودمو جا دادم و نفسای بلندی کشیدم و به زور خوابیدم صبح زود طبق عادت همیشگیم بیدار شدم کلبه رو تمیز کردم لباسای خاله خانم رو شستم و وقتی ظهر لباساش خشک شد بردم تنش کردم و لباساش که تنش بودن رو عوض کردم دوسش داشتم چون شده بود فرشته ی نجات من چند روز بعد یه پسر جوانی اومد در کلبه وگفت گوهر خانم وسایلت رو فرستاده خیلی خوشحال شدم از دیدم چرخ و وسایل خیاطیش ازش گرفتم و تشکر کردم و گفت : من هفته ای یکبار میام اینجا اگر چیزی خواستید براتون تهیه میکنم غروب همان روز صدای در زدن کلبه به گوشم خورد بلند شدم در رو باز کردم یه خانم جوان بود من: بله بفرمایید ؟ خانم جوان : شنیدم شما خیاط خوبی هستی من: از کی شنیدید؟ من برای کسی اصلا تا حالا ندوختم خانم جوان: حالا از من شروع کنید لطفاااا منم که خیلی علاقه داشتم به اینکار قبول کردم و گفتم بفرمایید داخل تا اندازتون رو بگیرم پارچه ی خیلی خاصی بود تا حالا نظیرش رو بین پارچه های عمه خان جان ندیده بودم ... بعد از اندازه گیریش گفت چند روز دیگه برای تحویلش میام و رفت شروع کردم به برش زدن پارچه و دوختن اون لباس اینقدر ذوق داشتم که فردای اون روز تمامش کردم و در کمال تعجب وقتی دوخت لباس تمام شد درب خونه زده شد و اون خانم بود من : چقدر زود اومدید ؟ خانم جوان: مگر آماده نیست؟ من : بله بله آماده اس لباس رو گرفت و یه کیسه ی مشکی کوچیک به دستم داد و رفت کیسه رو باز کردم چند عدد سکه بود تعجب کردم که چه دستمزد خوبی برای یه لباس گیرم اومد اون زن فردای همون روز با چند پارچه ی دیگه برگشت و گفت این ها رو هم بدوز و من با دوخت اون لباس ها داشتم پول خوبی جمع میکردم و تصمیم گرفتم که یه مدت دیگه برای همیشه به شهر برم بعد از مدتی اون خانم به دنبال من اومد و گفت ما یه عروسی داریم و باید با من بیای و اونجا برای عروس لباس بدوزی ….. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🌐 توصیه های مؤثر برای درمان بیماری : 1️⃣ استفاده برنج را به حداقل برسانید و در صورت امکان از وعده غذایی حذف کنید 2️⃣ جوشانده و یا دم کرده گزنه + برگ شنبلیله + برگ خرفه + دارچین هر روز میل کنید 3️⃣ هفته ای چند مرتبه هفت عدد کلاه سبز بادمجان را در دو لیوان آب بجوشانید به یک لیوان که رسید صاف کنید و جوشانده آنرا میل کنید 4️⃣ از سویق جو میتوانید در غذاها هم استفاده کنید 5️⃣ حتما اول شب بخوابید (خوابیدن اول شب باعث ترشح انسولین در بدن و تنظیم می شود) 6️⃣ استفاده از کدو و بامیه توصیه می شود. 🔆  دعای قند (قبل از خوردن هر وعده غذایی این دعا را بخوانید): بِسْمِ الله خَيْرِ الأسْماءِ، بِسْمِ الله مِلْءَ الأرْضِ والسَّماءِ، الرَّحمن الرَّحيمِ الذي لا يَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَيْءٌ وَلا داء 🔰 برای داروهای زیر توصیه می شود: 1️⃣ داروی قند بالا (معمولا سه قوطی توصیه می شود) 🔸 کاربرد: پایین آورنده قند خون، اعم از نوع دو و نوع یک. این دارو مقدار قند را در یک حد متعادل نگه میدارد. 🔹 روش مصرف: بعد از صبحانه و شام به اندازه یک فندق از دارو را میل کنید. 2️⃣ قند زرد (معمولا چهار قوطی توصیه می شود) 🔸 کاربرد : پایین آورنده قند خون، اعم از نوع دو و نوع یک. این دارو مقدار قند را در یک حد متعادل نگه میدارد. 🔹روش مصرف: هر روز بعد از صبحانه ۱۰ حبه و بعد از شام ۱۰ حبه میل شود (جویده و سپس میل شود) 3️⃣ سویق جو 🔸روش مصرف: دو قاشق غذا خوری قبل از هر وعده غذایی میل کنید (همچنین برای تنظیم قند می توانید در هر وعده غذایی یک قاشق غذا خوری سویق جو اضافه کنید و میل کنید) 4️⃣ مرکب ۴ (معمولا یک الی دو قوطی توصیه می شود) 🔹کاربرد: درمان دیابت 🔸 روش مصرف: صبح ناشتا دو مثقال و شب موقع خواب دو مثقال. یعنی صبح ناشتا یک قاشق چای خوری پر و شب موقع خواب یک قاشق چای خوری پر مصرف شود. با هر نوشیدنی که امکان دارد. 🔴 داروهای فوق تا تنظیم کامل قند خون باید مصرف شوند. همچنین توصیه می شود ابتدا حتما این داروها را در کنار مصرف داروهای شیمیایی ادامه بدهند و بعد از تنظیم قند خون، مقدار مصرف داروهای شیمیایی را تدریجا کاهش دهند به این صورت که هر ده روز یک چهارم از مقدار داروی شیمیایی کم کنند. 🔴 بیمارانی که انسولین استفاده می کنند در کنار مصرف داروهای اسلامی حتما مصرف انسولین را ادامه دهند و پس از مدتی (حدود ده روز الی دو هفته) از مصرف داروهای اسلامی هر هفته به مقدار ۲ واحد از انسولین کم کنند. در صورت تنظیم بودن مقدار قند خون این عمل را تا قطع مصرف انسولین ادامه دهند. 💠 با آرزوی سلامتی برای همه شما عزیزان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام حبیبه خانم واعضای گروه من فقط میخام باشمادرددل کنم ی کم سبک شم چون کاری ازدست کسی برنمیادفقط دعاکنیدبرام ی پسر۳۲ساله دارم که معتادبه شیشه وهروعین هست چی بگم اززجردادن من وپدرپیرش بای حقوق بازنشسته که خداشاهدتا۱۰ماه دیگه نداریمش وقتی پول میخادکه موادبگیره نداریم بهش بدیم دنیاروروسرمون خراب میکنه درمیشکنه شیشه میشکنه کتک کاری میکنه خودمو که میزنه جاش هنوزخوب نشده دوباره میزنه که سیاه کرده قائم میکنم که کسی نبینه زنگ میزنیم کلانتری ولی ایقددیرمیان تافرارکنه بره تازه گیری زن ۱۵سال ازخودش پیرتر باش دوست شده میارتش خونه تواطاقش باهم شیشه میکشن میخورن ومیخابن من وپدرش هم نمازمیخونیم میگیم حروم دونامحرم پیش هم به خرجش نمیره بعداز۱۰روزرفتن ولی ماشینمون هم بردن هرکاری میکنیم نمیاره فقط زنگ میزنه هروزپول بریزه کارت اگرندیم میادوباره سروصداجلودروهمسایه ابرومون ومیبره مجبوریم قرض کنیم بهش بدیم چن بارهم بردیم کمپ فایده نداشته فقط ارزوی مرگ میکنیممن شب وروزهای دلهره واسترس دارم باصدای گوشی یازنگ خونه ازشماعزیزان التماس داداشم ببخشیدطولانی شداگربخام همش وبگم شاید۱ماه هم طول میکشه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 *سلام خواهران وبرادران عزیز و بزرگوار یه خواهش ازتون دارم* *لطفا امسال اگه فرشها و پتوهاتون نجس نیستن نشورید* *آیه نازل نشده که حتماً عید ؛ پتو و فرش ، شسته بشه*  *بخدا خشکسالی بیداد میکنه* *بی بارونی بیدادمیکنه* *بی آبی بیدادمیکنه* *خدایی یه کم فکرکنیم* *امسال که عیدگردی هم بخاطر ماه رمضان کمتره* *خواهش میکنم هر کسی میدونه نیاز به شستن نیست  نشوره* *بعدهم ازهمین الان شروع کنیم تبلیغ کنیم تااونجایی که میتونیم روشنگری کنیم* *به خانمای وسواس که آب هدر ندن  بخدا داریم از بی آبی منقرض میشیم* * *باور کنید ، بی آبی خطر مرگ جمعی داره* *اخبار  استان  اعلام کرده   ..* *بیست و خورده ای از شهر های استان فارس آبهای زیر زمینی تموم کردن حتی برای خوردن هم آب  ندارن ....* *جنگ بی آبی داره در میگیره خدا بدادمون برسه ،این پیام را مهم بدونیم ودر پخش واطلاع رسانی آن کوتاهی نکنیم وبه گروه های همدیگر ارسال کنیم . 😞 😟 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام خسته نباشید ❤️صورتم جوش زده وجاش مونده خولستم از اهالی کانال بپرسم کسی تجربه ای داره ک جای جوشاش با کرم صابون از بین رفته باشه.ممنون میشم🌷🌷دعاگوتون هستم 👇❤️ @adminam1400
❤️🍃 شب چادر خود را همه جا پهن كرده بود آسمان را چند لكه ابر پوشانیده بود بچه‌ها همه برای حمله آماده شده بودند. همدیگر را در آغوش می‌گرفتند و با یكدنیا خوشحالی، به چهره یكدیگر خیره نگاه می‌كردند كدام سعادت شهادت ‌خواهیم داشت؟ همه زیر لب دعا می‌خواندند. نگاهم به «دنیكانی» بود او را كمتر در سكوت می‌دیدم. همیشه یا دعا می‌كرد یا بچه‌ها را در راهی كه پیش گرفته بودند، می‌ستود. مدام صلوات می‌فرستاد. حالا هم داشت صلوات می‌فرستاد.  ساعت حدود هشت شب بود كه دستور دادند به خط بشویم. بچه‌ها با روحیه‌ای باز و خندان به خط شدند. دستور دادند كه برادران اگر بارشان سنگین است، از مهماتشان كم كنند. «دنیكانی» بیشاتر از همه كوله‌بارش را از مهمات پر كرده بود. گروه گروه سوار ماشینها شدیم و بالاخره راه افتادیم. وقتی به نقطه مورد نظر رسیدیم، دستور استراحت داده شد. دقایقی چند استراحت كردیم و بعد براه افتادیم و این بار پیاده.  هوا حالتی خاص داشت. عطری مخصوص در فضا موج می‌زد. عطر هویزه. عطر بدنهای مطهر شهیدان هویزه، همه جا را پر كرده بود می‌بایست ده كیلومتر پیاده روی می‌كردیم دشمن آنچنان وحشت زده و هراسان بود كه ما هنوز در راه بودیم و تا حمله ساعتی فاصله داشتیم و او، آتش خمپاره و توپخانه‌اش بكار افتاده بود در چند نقطه «سنگر كمین» گذاشته بود مثلاً در یك ماشین سوخته چراغی روشن گذاشته بودند كه ما را فریب دهند شاید ما با این تصور كه به دشمن رسیده‌ایم، با گشودن آتش، مسیر خود را به آنها نشان دهیم ولی بچه‌ها هوشیارتر از آن بودند كه فریب این نیرنگهای احمقانه و بچگانه را بخورند.  كم‌كم، وجود اجساد مزدوران عراقی بر اطراف سنگرها خبرمان كرد كه به دشمن نزدیك می‌شویم چند قدم جلوتر، یك عراقی، یكی از بچه‌ها را دید و به او ایست داد جواب این برادر، نارنجكی بود كه به سوی مزدور عراقی پرتاب شد باز هم جلوتر رفتیم ناگهان رگبار شدید دشمن از یكی از سنگرهای كمین، همه را در جا میخكوب كرد.  دقایقی ماندیم تا بچه‌ها آتش این سنگر را خاموش كردند و باز راه را ادامه دادیم صدای یكی از برادران را كه زخمی شده بود و ما را به پیشروی تشویق می‌كرد، هنوز در خاطر دارم. خبر دادند كه به میدان مین رسیده‌ایم گروه تخریب جلوتر حركت می‌كرد و مین‌ها را خنثی می‌نمود نمی‌دانم چرا چهره «دنیكانی» از نظرم محو نمی‌شد او همراه ما بود و اگر چه در تاریكی نمی‌توانستم او را بخوبی پیدا كنم، می‌دانستم كه هنوز هم دارد صلوات می‌فرستد و دعا می‌خواند در حاشیه میدان مین بودیم كه خمپاره‌های دشمن، یكی پس از دیگری باریدن گرفت. بچه‌ها همه روی زمین خوابیده بودند و آنگاه كه خمپاره‌ها به «هور» می‌افتاد، قطرات آب را بر چهره‌های ما می‌پاشاند. آتش خمپاره‌ همچنان ادامه داشت و من چند سانتیمتر از خاك زیر سرم را با «كچه» پس زدم تا بتوانم سرم را از برخورد احتمالی تركش خمپاره‌ها كه چون باران می‌بارید، محافظت كنم. چند دقیقه بعد، خود را به كنار «هور» رسانیدیم. از نقطه‌ای شعله برپا بود و بعضی بچه‌ها به اطراف می‌دویدند جلوتر رفتم. تركش خمپاره به كوله‌بار پر از مهمات «دنیكانی» خورده بود و آنرا به آتش كشیده بود خرج «آر، پی، جی هفت» كه در كوله‌بار «دنیكانی» قرار داشت، هنوز داشت می‌سوخت كه تركش دیگری، گلوی او را شكافت. صحنه تكان دهنده‌ای بود هیچكدام از این اتفاقات نتوانسته بود روحیه او را حتی كمی تحت تأثیر قرار دهد جلوتر رفتم بچه‌ها كوله بار را از او جدا كرده بودند. كنارش نشستم. با صدائی كه خودم هم نمی‌دانستم صدای منست گفتم:  دنیكانی! به هدفت رسیدی؟  خون تمام سینه‌اش را پوشانیده بود. مثل همیشه نگاهم كرد و آنگاه لبخندی رضامندانه بر لبهایش نشست و بعد پلكهایش آرام روی هم قرار گرفت و به شهادت رسید.   طلايه داران عشق/ سيد حسن بهرسي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام در جواب اون خانمی که وسواس دارن وپیش دکتر مغز واعصاب میرن دارو براشون تاثیر نداره اگر میخواهن پیش،دکتر خوب برن دکتر اسدی پویا. تو بیمارستان نمازی شیراز ولی نوبت دهی خیلی خیلی سخت است بهتر باشن آن شالله. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام درجواب خانمی که گفت دیسک کمر پاره شده .بله بدون عمل خوب میشه شوهره من چند سال پیش دیسک کمرش پاره شد گفتن باید عمل کنه ولی عمل نکرد رفت پیش ی دکتر تو همدان من دقیقا نمیدونم اسم دکتره چی بود ولی اوک دارو نوشت خوب شد عمل هم نکرد الانم ۶سالی میشه خوب شده 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام در جواب خانم ۳۷ ساله ای که گفت موهاش میریزه و سفیدمیشه.من۳۱ سالمه ۲ ساله موهام شدید میریزه و سفید میشه به خدا دیگه مو تو سرم نمونده.مجلسی میرم نمیتونم روسریم رو دربیارم.دکتر رفتم آزمایشم دادم هیچ مشکلی ندارم نمیدونم چکار کنم.من تو رو درک میکنم.هرچی قرص تقویتی هم خوردم اثر نکرده. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام خدمت حبیبه خانم گل و همه ی دوستان اون خواهرعزیزی که از زخم معده رنج میبره درمان قطعی زخم معده و ریفلاکس معده علت آن زیاد بودن بلغم معده می باشد و درمان آن جوشانده یک قاشق مرباخوری بارهنگ در یک لیوان عرق نعناع به مدت ۵ دقیقه می باشد که با یک قاشق غذاخوری عسل هر روز صبح ها نصف لیوان و شبها نیز نصف لیوان میل شود. ریشه شیرین بیان دمکرده و میل کنید و عصاره شیرین بیان صبح ناشتا به اندازه یه نخود بخوری بسیار خوبه شما باید پرهیز غذایی هم داشته باشید گوشت کبابی و جوجه کباب خیلی برای زخم معده خوبه انشاالله که زود زود خوب میشی منو بچه هامم دعا کن فرج مولامون صلوات 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام خانمی که گفته بودن پسر ده سالشان موهاش داره سفید میشه سفید شدن موازسردی زیاده سردی کمتر بهش بدین ازگرمیجات استفاده کنید انشاالله جواب میده 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام.درجواب خانمی که دختر14سالشون حدود10ماه میشه که لکه های قرمز روی پاشون زده و از دکترپوست نتیجه نگرفتن،پیشنهادمن اینه که حتما دکتر گوارش یا داخلی مراجعه کنند.چون اینجورلکه ها یا از قندبالاس یا از کبد و پانکراس یا از کلیه س.البته موارد دیگه هم هست اما اینا جدی تره.حتما سریع پیگیرباشن.انشاا...چیزی نیست 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام.درجواب خانمی که مادر78سالشون روی استخوان دنبالچه زخم بسترگرفته،شیارافتاده، پیشنهاد من اینه که از وازلین استفاده کنند و روزی یکی دوبار باید با سرم معمولی شستشو بدن و بعدکه خشک شد وازلین بزنن.روی زخم روهم نپوشونن تا یکم بهتربشه بعد. کسی رو سراغ داشتم که زخم بسترش با پمادهای آنچنانی خوب نشد اما با وازلین خوب شد. یه بنده خدایی هم می‌گفت از پی الاغ (چربی الاغ)استفاده کرده و خوب شده.اینو از زبان اون شخص میگم خدمتتون. انشاا...هرچه مادرتون زودتر خوب شن. برای حاجت‌های منم دعا کنیم اگه مقدوره.ممنونم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ صاحب مقام يقين ، مرحوم عباسعلى مشهور به ((حاج مؤ من )) كه داراى مكاشفات و كرامات بسيارى بوده و تقريبا مدت سى سال نعمت مصاحبت با آن مرحوم در حضر و سفر نصيب بنده بود و دو سال است كه به رحمت ايزدى پيوسته است و آن مرحوم را داستانهايى است از آن جمله وقتى جاسوسهاى دولتى نزد دائى زاده آن مرحوم به نام ((عبدالنبى )) اسلحه پيدا كردند او را گرفتند و زندانش كردند و بالاخره محكوم به اعدام شد، پدرش پريشان ونالان و ماءيوس از چاره جگرديدج حاجى مؤ من مرحوم به او مى گويد ماءيوس نباش ، امروز تمام امور تحت اراده حضرت ولى عصر عليه السلام امام دوازدهم مى باشد، امشب كه شب جمعه است به آن بزرگوار متوسل مى شويم ، خدا قادر است كه از بركات آن حضرت ، فرزندت را نجات دهد، پس آن شب را حاجى مؤ من و پدر و مادر آن پسر، احيا مى دارند و به نماز و توسل به آن حضرت و زيارت آن بزرگوار سرگرم مى شوند و بعد مشغول قرائت آيه شريفه :(اَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَيَكْشِفُالسُّوءَ) مى شوند، آخر شب بوى مشك عجيبى را هر سه نفر حس مى كنند و جمال نورانى آن بزرگوار را مشاهده كرده مى فرمايد: دعاى شما مستجاب شد، خداوند فرزندت را نجات بخشيد و فردا به منزل مى آيد. حاج مؤ من مرحوم مى گفت پدر و مادر از ديدن جمال آن حضرت بى طاقت شده و تا صبح مدهوش و بى هوش بودند، فردا سراغ فرزند خود رفتند كه قرار بود در آن روز اعدام شود. گفتند اعدامش تاءخير افتاده و بنا شده در كار او تجديد نظر شود و بالجمله پيش از ظهر او را آزاد كردند و سالما به منزل آمد. مرحوم حاجى مؤ من را در استجابت دعا در مرضهاى سخت و گرفتاريهاى شديد، داستانهايى است كه آنچه ذكر شد نمونه اى است از آنها، رحمت بى پايان خداوند به روان پاكش باد. بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ و نيز جناب آقاى ايمانى - سلمه اللّه تعالى - فرمودند در همان سفر هنگام وداع از مرحوم بيدآبادى فرمودند در اين سفر قطاع الطريق قافله شما را مورد حمله و دستبرد قرار مى دهند ولى به شما ضرر نمى رسد و مبلغ چهارده تومان به عدد مبارك معصومين : براى مخارج راه به ما دادند. چون نزديك سيوند رسيديم ، دزدها به قافله حمله كردند، قاطرى كه بر آن اثاثيه ما بود سرعت كرد و از قافله خارج شد و رو به سيوند دويد، مركبى هم كه ما در كجاوه بر آن سوار بوديم ، عقب او حركت كرد تا اينكه خود و اثاثيه به سلامت وارد سيوند شديم و تمام قافله مورد حمله و چپاول واقع شدند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام وقت بخیریه سوالی داشتم کسی اگ اطلاعی داره جوابمو بده ممنون میشم من ازکانال یه دکتری کرم سفارش دادم مطمین هستش چن بار وسیله گرفتم چون قیمت گرون بود گفتم ۲ قسطه بدم گفت اشکال نداره نصفشو واریز کردم ماه اذر..‌ بقیه شو میخاستم واریز کنم میگه چتایی ک باهم داشتیم بفرست مدرک باشه من چت پتک کردم نمیدونم اصلا چی شد دخترم کوچیکه شاید اون پاک کرد ولی فیش واریزی دارم براش فرستادم قبول نمیکنه من نمیدونم چیکار کنم هرچی میگم ویسی ک درمورد کرم توضیح دادی و فیش‌واریزی اینا رو دارم ولی بازم قبول نمیکنه به نظرتون چیکار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت هم گروهای عزیز وحبیبه جان..کسی میدونه خال های ریز قرمز روی بدن برای چیه..خیلی قبل ترها داشتم ولی چند روزیه داره بیشتر میشه..راه درمانش هم اگه میدونید بگید.ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانوم ودوستان سوال داشتم من هرسری پروید میشم زیر شکمم تا سه روز خیلی درد داره با مسکن خوردن خوب میشه از بس قرص میخورم معده درد گرفتم لطفا میشه راهنمایی کنید از این درد زیر شکم راحت شم چیکنم اجرتون با فاطمه زهرا🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ادمین جان من حدودا دو ماه پیش یه سوال گذاشتم کسی جواب نداد خواهش میکنم ایندفعه دیگه جواب بدین حتی اگه شده یه دلگرمی کوچیک هم منو تا اندازه ای آروم میکنه راستش حدود ۵ ماه پیش دچار زگیل مقعدی شدم با کلی استرس و دلهره که حالا چی میشه فقط با همسرم رابطه داشتم از نظر دین و ایمان زبانزد هستم و همسرم هم هیچگونه زگیلی ندارند بهر حال من دچار شدم چگونه؟ نمی‌دانم به پزشک مراجعه کردم گفت باید بسوزونی ومن پیش دکتر پوست زگیلها رو سوزوندم درست سه ماه هر ماه دو بار میرفتم دکتر و سوزوندن رو تکرار می‌کرد اما هر بار دوباره عود می‌کرد از نظر روحی کلا به هم ریخته بودم چون تو گوگل چیزای بدی در موردش نوشته بود با کلی مراقبت و مراجعه مکرر به دکتر یکماهی خوب بودم که دوباره شروع شده و الان چند تایی دوباره در اومده امیدوارم هیچکدوم از شما دچار نشید ولی اگه خدایی نکرده تجربه ای دارین به منم بگین خواهش میکنم ایندفعه دیگه جواب بدین من ۵۸ سالمه و دیگه تحمل این بیماری رو تو این سن و سال ندارم اجرتون با خدا بی‌صبرانه منتظر نظراتتون هستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به ادمین ودوستان عزیزم خسته نباشید....شاید سوالم تکراری باشه ولی توروخدا جوابمو بدید تادرد دلم کم شه...پسرم ۲سال و۸ماهشه اصلا حرف نمیزنه هیچی نمیگه شنواییش مشکلی نداره ولی چیزی نمیگه دیگه دارم دق میکنم ازوقتی هم ازشیر گرفتمش ی شب راحت ن اون خوابیده ن ما ..هرشب بیدار میشه گریه میکنه باید بغلش کنیم توخونه راه بریم ن گشنشه ن هم تشنشه ولی این شده کاره هرشبش....حرفم نمیزنه ببینیم چ مشکلی داره توروخدا اگه راه کاری بلدید بهم بگید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام دوستان به راهنمایی وکمکتون نیازدارم دختری دارم 25ساله وکارمند با آقایی 30ساله برا ازدواج اشنا شدن الان مدت 5ماه ازآشنایی میگذره درهفته دوبار باهم به گردش وتفریح میرن دخترم خیلی به این اقا وابسته شده البته اون اقا هم دخترم روخیلی دوست داره برا دخترم طلا لباس وخیلی خرج های دیگه انجام میده من چون خودم خیلی مقیدم ازاین کارها رنج می برم وچند سری با دخترم سرهمین بیرون رفتنا دعوا کردم حتی شوهرم ازاین رابطه خبر نداره چون اصلا اجازه نمیده درضمن دخترم میگه من باید با این اقا تا یکسال در ارتبا ط باشم تا خوب بشناسمش منم از آبروم میترسم در ضمن این آقا هم دیگه حرف خواستگاری نمی زنه میگه باید تا یکسال بگذره تا باهم شناخت پیدا کنیم دوستان به راهنمایتون احتیاج دارم با تشکر🙏🙏🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه خانم خدا قوت مدت دو ماه دماغم کیپ میشه هر چی بخور میکنم یا قطره میریزم فایده نداره تو دماغی حرف میزنم خسته شدم جدای از کیپ شدن آبریزش هم دارم لطفا کمکم کنید تشکر دعاگوتون هستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ لطفا این پیامم بزارید میخواستم ببینم کسی تجربه بوتاکس معده برای لاغری رو داره یانه ؟ عوارض ؟ یا فایده ایی ؟ برای اضافه وزن شدید داره ؟یا نه ؟ ممنون میشم بانظرهاتون راهنمایی کنید البته من فعلا تو لیست انتظار عمل اسلیو یا مینی بای پس معده هستم تو بیمارستان رسول اکرم تو نوبت عمل هستم فعلا از ۱۵ مهرماه تو نوبتم گفتند یک سال و نیم طول میکشه تا نوبتم بشه 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
🤩راه حل صورت تپل و خوش فرم و پیدا کردم🤩 صورتم افتضاح لاغر بود😔😭 خیلی ناراحت بودم و اعتماد به نفسم اومده بود پایین 😐 خیلی دنبال راهکار بودم چون از تزریق و ژل خیلی میترسیدم 😬 من یه راهکاری میخواستم ک برگشت نداشته باشه تا اینکه با یه کانالی آشنا شدم و ازشون مشاوره گرفتم الانم صورتم خیلی پر و خوش فرم شده😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2187657822C241cd92d7a
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 چه صبری داری خدا😭👆