❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان
دختر جوانی هستم که با پسر عمه م نامزد هستیم، ایشون از بچگی مون همیشه مراقبم بودن و دوست های خوبی بودیم و وقتی ازم خواستگاری کرد گفت بخاطر عشقی هست که همیشه بهم داشته و یه سری معیار ها.
منم چون قبولش داشتم خودش رو و خانواده ش و دوست شون دارم قبول کردم . اما مشکلی که هست اینه که هر چقدر سعی میکنم نمیتونم بعنوان همسرم بپذیرمش. هنوز عقد نکردیم و محرم نیستیم و حتی ازم خواست عکس عای عروسی داییم رو براش بفرستم بخاطر پوششم که خوب نبود قبول نکردم و ناراحت شد و دعوامون شد که چرا بهش بی اعتمادم و حسش رو قبول ندارم.
نمیخوام کسی رو مقصر جلوه بدم ولی دلم میخواد صرفا پسر عمه م بمونهریال چون نمیتونم عاشقش بشم و این چند وقت هم چیزی تغییر نکرده! نمیخوام به احساساتش آسیب وارد بشه و روابط خانواده ها مشکل پیدا کنه.
سوالم اینه چطور بحث اتمام نامزدی رو مطرح کنم که مشکل کمتری ایجاد بشه؟، واقعا سردرگمم ولی حس میکنم حق هر دومونه با عشق دو طرفه ازدواج کنیم، عشق یه طرفه مسلما پسر عمه م رو بیشتر ناراحت میکنه.
لطفا راهنماییم کنین، اول بخاطر خودش بعد روابط خانواده ها نگرانم. باید بگم من بیست ساله و ایشون بیست و دو ساله هستن و دانشجوهای رشته خوبی هستیم و از نظر سطح مالی توانایی اداره خانواده رو داره، ولی من حس آمادگی نمیکنم و بخاطر این موضوع و حسم، دو دلم
❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️
سلام
1. اینکه یه پسر اونم پسری که فامیل باشه مثل پسر عموی یه دختر ازش مستقیم خواستگاری کنه و بهش بگه دوسش داره کاره خوبی نیست ؟ اشکالی داره؟
یه نوع بی احترامی حساب میشه نسبت به اون دختر؟
به نظرم اصلا کار درستی نیست یه پسر مستقیم از یه دختر خواستگاری کنه ...
چی میشه که یه پسر این کارو میکنه ؟
چه چیزی در اون دختر میبینه که این کارو کار بدی نمیبنه ؟
2. من دختر مقیدی هستم و با خانواده عموم خیلی رابطه نزدیکی داریم یه بار پسر عموم بهم اس ام اس داد که منو میخواد و از این حرفا و میخوان برای خواستگاری بیان ...گفت به این خاطر این موضوع رو بهت گفتم که میخواستم قبلش نظرتو بدونم و معذرت خواهی کرد من اون موقع تو شرایطی بودم که فک میکردم هر چی زودتر ازدواج کنم بهتره برا همین جواب منفی ندادم و بهش گفتم هر چی قسمت باشه همون میشه و فک میکنم اون فک کرد من با پیشنهادش موافقم ...
یه مدت همش اس ام اس عاشقانه میداد من بهش گفتم از این اس ام اسا نفرست و این رابطه رو چیز خوبی نمیبینم ....
راستش قیافه پسرعموم خیلی مثبته و من فک میکردم بچه مقیدی هست ولی اینطور نبود منم از اون موقع به بعد در مورد ازدواج دیگه بهش فک نکردم و هر وقت اس ام اس میداد من داداش صداش میکردم وقتی گفت چرا داداش صدام میکنی من نتونستم بهش بگم من و تو به درد هم نمیخوریم بهش گفتم تا قبل این که چیزی رسمی بشه تو همون داداش منی...
شنیدم میخوان بیان خواستگاری اگه بیان خواستگاری پدرم چون برادر زاده شو خیلی دوس داره و بهش اعتماد داره حتما منو مجبور به ازدواج میکنه...
من حالا نمیدونم باید چیکار کنم ...؟
از یه طرف از این که همون بار اول بهش نگفتم نمیخوامش ناراحتم ،فک میکنم با احساساتش بازی کردم و از یه طرف دیگه حتما باید یه جوری بهش بفهمونم که جواب من منفی تا خواستگاری با خانواده اش نیان....
بچه ها تو رو خدا کمکم کنید بدجوری گرفتار شدم
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎 سیب درختی و یا سویق سیب درختی نسخه همه چی تمومه 😍
🔰هم معده و قلبت رو تقویت کن
و هم سحر و جادو رو باطل کن
آسیب جن رو هم ازخودت دور کن
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خواهش میکنم سوال من رو تو گروه بگزارید دختری 10 ساله دارم که موهای سفید زیادی
پاسخ اعضا 🌙🌺
یه مورد دیگه وااای اینم در مورد مادر شوهرجانننن یه روز قبل از ظهر بود خانم تشریف اوردند خونمون همچین زنگ زدند بچه از خواب پرید و شروع کرد به گریه کردن خلاصه گفت به بچه درست شیر نداده ای به خاطر همین گریه میکنه هرچه گفتمش بچه خواب بوده با صدای زنگ شما بیدارشده گفت نه تو شیر دزدی دلت نمیاد به بچه شیر بدهی یه کاسه بزرگ برداشته بود به دنبال من که بیا من شیرتو بدوشم با قاشق دهن بچه بکنم اینقدر گریه کردم التماسش کردم تا منصرف شد اخر رفت یه کاسه شیر خشگ درست کرد داد بچم بچه شیر خشگ رو خورد خوابید تا ساعت 4 بعد به خانم دکتر گفتم چرا شما دکترا هی میگید شیر خودتونو به بچه بدهید بچم شیر خشگ خورد 5 ساعت خوابید اما شیر خودم میخوره 2تا 3 ساعت بعد ش بیدارمیشه
خانم دکتر گفت زنگ مادر شوهرت بزن ببین چقدر شکر به شیر خشک اضافه کرد ه مادر گفت یه قاشق که خانم دکتر دادش رفت بالا چرا؟؟؟؟؟ نمیدونم خانم دکتر میگفت شکر برا بچه سمه و روی سلولهای مغزیش اثر میگذاره
حالا من بخواهم هیچی نگم میشه
یه مورد دیگه یه روز مادر شوهرخانمی سبزی خوردن گرفته بود ند تشریف اوردند نوه گلشون رو به فیض برسونند خلاصه چادرش رو پهن کرده و شروع به سبزی پاک کردن کردند منم چون بچم خواب بود رفتم که غذامو بپزم یهویی دیدم صدای بچم میاد رفتم تو اطاق دیدم بچه رو بغل کرده داره دستشو میماله به لباش و میگه اقا بگو گفتم حاج خانوووووم دستاتونو تمیز کردید گفت بله با چادرم پاک کردم خداوکیلی یک هفته دستم به بچم بند بود اسهال و استفراغ خدا میدونه بچه چه حالی داشت تازه میگفت تقصیر خودت درست شیرش نمیدهی که بچه مریض میشه شوهرم دعوام میکرد نمیدونم خداوند همه راهدایت و بیدار کند
یه مورد دیگه که خیلی مهمه اینکه هر وقت کوچکترین تماسی بچم با مادر شوهرم پیدا میکرد اسهال میشد من نمیدونستم چرا خانم دکتر میگفت هر کسی یه فلود طبیعی از ویروس و باکتری رو بدنشون هست که خودشون به اونها مقاوم هستند ولی برای دیگران بیماری میاره برا همین هر وقت میخواستم برم خونه مادر شوهرم شوهرم زنگ مادرش میزد میگفت مادر دست وصورتتو با صابون بشور که داریم برات تحفه میاریم بنده خدا رعایت میکرد و دیگه بچم مریص نشد خدارو شکر
از همه عزیزان متشکرم ببخشید طولانی شد
منم دریا
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام و ادب خدمت خانم بزرگواری که فرمودید شوهر تون لیسانسه ومعلم و خودتون وخانواده ابرو دوست وتحصیل کرده هستیدتعلل نکنید مشگلاتتون رو اروم اروم به خانواده بگید که امادگی پیدا کنن و اقدام به طلاق گرفتن بکنید بخوبی ابروی ادم با طلاق گرفتن نمیره به باور من تا جوانید و میتوانید از زندگی لذت ببرید جدا شوید اخه حیف شما با این کمالاته که بخواهید با حرص خوردن از دست ادم بی مسولیت جوانی و سلامتیتون رو نابود کنید
به امید موفقیت شما در رسیده به زندگیه ایده ال و زیبا
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام و ادب خدمت دوست عزیزی که سه تا خواهر هستند توی خونه خواهر کوچیکه میخواهد از دواج کنه خواهر بزرکترا نمیگذارند دختر گلم سرنوشتت رو بخدا بسپار تو چه میدانی شاید خداوند خواهرانت را مامور کرده تا شما را از منجلاب یک ازدواج نا موفق نجات بدهند بالاخره خداوند بهتر از من و شما صلاحمان را میخواهد 5شب جمعه یه حدیث کساء هدیه به 5تن تلاوت نمایید به نیت اینکه دل ابجیاتون نرم بشه ان تقدیرتون قشنگ باشه اصلا حرص نخورید شاید این ممانعتها حکمت الهی باشد دوستی داشتم شوهرش بد دل بود سالها اجازه نداده بود خانمشاز منزل بیاد بیرون همیشه در خونه روقفل میزد بعداز فوتش گفتم های چه خوب راحت شدید گفت حالا می فهمم این مامور الهی بوده که باعث میشده من غیبت نکنم چون الان حتی تا مسجد هم که میروم غیبت میکنم عزیزم دلت دریای روحت خدایی باشه همه رو بسپار به اون بالایی
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام و ادب خدمت خانمی که شوهرشون مذهبیه و انتظار داره هرچی میگه خانوم بگه چشم خب عزیزم بگو چشم و لب بعدهر کار دلت خواست بکن اگر هم حرفی زد جوابشونده فقط نگاش کن گلم یه روز جایی بودم دایی شوهرم مضطرب و نگران اومد اعصابشون خرد گفتمش دایی چی شده گفت هر روز با زنم دعوا داریم گفتم براچی گفت خانمم میگه هر چی من میگم باید بگی چشم گفتم خب بگو چشم گفت اخه نمیشه اون کاری که میگه روانجام بدهم ولی حالیش نمیشه گفتم شما از بچه خواهرت که شوهر من هست کمتر که نیستی همین کارو میکنه وقتی یه چی میگم میگه چشششششم هرچی تو بگی ولی بعد هرطور خودش بخواهدهمون میام حرف بزنم میگه خب اون نشد اینکارو کردم منو تو عمل انجام شده قرار میده سکوت میکنم چند وقت بعد دیدمشون پرسید م چه خبر گفت خدا خیرتون بدهد هرچی میگه سه دفعه میگم چشم و کاره خودمو انجام میدم
یه مدت بهونه گیری و... نکن تا براش عادی بشه حرص نخور حرفی هم نزن فقط نیگاش اگه گفت چرا حرف نمیزنی بگو چه بگم هرچی بگم ناراحت میشوی... به امید شیرین کامی شما خانم محترم و بزرگوار
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
احلام
،یه موضوعی هم یادم رفت بگم
اینکه مادرم باایشون به شدت بد بودن درحدی که قایمکی فحش میدادن به هم
همسرم هم سر لج افتاده وقتی جهاز رو چیدیم گفت منزل پدرتون به نام کی هست گفتم هیچکس همینجوری مونده گفت مادرت مهریهاش چقدره گفتم ۵۰میلیون،گفت اگه واقعا عاشقمی باید بیایی سهم الارثت از خونه رو بنامم بزنی،گفت من با داشتن زن وبچه شدم برات یه پسر۱۸ ساله وعشقمو ثابت کردم ولی تو فقط دنبال من راه افتادی وهیچی از خودت نشون ندادی،منم ترسیدم بگم نه،گفتم باشه وسهم الارث خونهی پدری واموالش رو هبه کردم به ایشون،یعنی بعد از مرگم هم مال ایشون بود ونمیتونستم در هیچ صورتی پس بگیرم،اونشب اینم یادم اومد که چه گندی زدم،وسایلمو ،شناسنامه، وهمین مدرکی که هبه بود از سهم الارثم رو ورداشتم صبح که رفت دوباره به خونش سر بزنه منم برگشتم پیش مامانم وهمگی رو گفتم،آنقدر زخم وزبان زد،آنقدر جلوی خواهر کوچیکترم تحقیرم کرد،ولی الان میگم حق داشته،ولی من از رفتار بد اون به این آدم پناه اوردم،ازاین که نمیذاشت موهای صورتمو بردارم من با این آقا آشنا شدم بعد صورتمو اصلاح کردم،خلاصه بهش زنگ زد گفت من همچی رومی ونم دیگه نمیخوام. دنبال کارای عقد باشید
ما هم میآییم وسایل رو میبریم شما هم برو سر خونه زندگیت مثل اینکه خیلی دلتنگشونی،گذشت منو وخواهرم منزل رو زدیم به نام مادرم جهاز رو هم بدگردوندیم وسریعا به سمسار فروختیم که من سر خریدن تک به تکشون چقدر زجر کشیدم وخون دل خوردم تا مامانم برام بخره چون همسرم گفت ما رسم نداریم هیچی بخریم حتی یه دونه لیوان هم ما نمیخریم،گذشت بعد از یه هفته شروع کرد دوباره با زنگ زدن پیام دادن که دلم برات تنگ شده ببخشید معذرت میخوام بیا برگرددیگه هیچی از من نمیبینی منم احمق وساده از اونور مادرم دیوونهام کرده بود میرفت سر کوچه در خونه رو قفل میکرد توکل فامیل آبروی منو برده بود اصلا محبت نمیکرد فقط اذیتم میکرد
منم احساسی بودم
گول حرفاشو خوردم و۵دی ماه سال ۹۰ من وهمسرم به عقد هم درآوردیم همه چی خوب بود با اندک پولی که ازجهازم مونده بود کمی وسیله خریدیم ونقل مکان کردیم با دوتا کوچه بالاتر از منزل اولشون همسرم گفت نذاریم خانوادهی من بفهمن چون سری اول منو خیلی اذیت کردن با صلاح بچه وزنم تازه یادش افتاده بود به من محبت کنه
من ۲روز آخر هفته پیش شمام و روزای دیگه پیش اونا،منم با همچی راصی بودم فقط گفتم منوازدست مادرم نجات بده همین،گذشت اواسط آسفند ماه بود که من متوجه شدم باردارم وقتی بهش گفتم گفت سریع باید بندازیش
اینم بگم من بعد عقدم با مادرم قطع رابطه کردم،گفت یا بندازیش یا بریم سهمتو بگیریم من شرایط مالیم افتضاحه،منم هنوز نگفتم بودم خونه رو زدم به نام مادرم هی امروز وفردا میکردم
که بهش گفتم،وای اون شب منو انداخت تو کوچه ولی من نمیتونستم برگردم خونه،تا نزدیکای ۱شب تو کوچه بودم وقتی دیدم رفت خونشون
من بدو رفتم بالا وگرفتم خوابیدم
خبری ازش نداشتم تا۴روز بعد اومد خونه
گفت تو که اینجای تصمیمت بگیر یا سهم الارث یا سقط
آنقدر التماسش کردم که بیخیال شد
اواخرشهریور ۹۰ بود که مادرم بهم زنگ زد ومنم گفتم باردارم خیلی ذوق داشتم گفت خاک توسرت احمق چرا اینقدر تو خری،ولی هیچکس حسو منو نمیفهمید که من تواین دنیا هیچکسو نداشتم ویه نفرو میخواستم برای خود خودم باشه
بعد رفتیم خونشون دوتایی فیلم سونوگرافی رو گذاشتم
اینقدر به زبان خودمون فحش داد که شوهرم فهمید
برگشتیم خونه گفت اینا خیلی پرور هستن
باید حالیشون کنم من کی هستم
میری میگی سهم الارث رو بدن همین
دوباره افتادم درجنگ با خانوادم
ولی اونا هم راضی بشو نبودن
میگفتم برای آرامش من بدید
من میترسم تو بیمارستان دولتی زایمان طبیعی کنم من دیابت بارداری دارم
اصلا وابدا
۷آبان۹۱ بهترین زندگیم،دلیل نفس کشیدنم،وجودم پسر گلم بدنیا اومد
حالا بماند که چقدر منو خودش اذیت کرد وچه شبای تنها حامله بودم تنها زایمان کرده بودم
ول میکرد میرفت خونش وبهانهاش این بود بفهمن اذیتمون میکنن
ودورادور منو وادار میکرد پیگیر ارثم باشم
ومن بلاخره خرداد ۹۳ وقتی منو انداخت بیرون وتهدید کرد پسرمو ازم میگیره رفتم رو دست مادرم افتادم
اون طفلکی هم خونه رو فروخت واز ارث ۳۰۰ میلیونیم فقط۱۰۰ میلیون بهم داد
ومن آوردم دادم دست ایشون
از فرداش گفتم باید بگی منم هستم وزنتم
گفت دخترم نابود میشه گفتم به بزرگترا بگو که منم هستم وپسر داری از من
خلاصه بعد ارثم با پول خودم شد مرد خوب ولی قبول نمیکرد که موضوع ازدواجمون روعلنی کنه
شد تیر ۹۴ گفتم یا تمومش میکنی یا پولمو پسم بده میخوام برم
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊 🔴 شیوه محافظت از گوشها و درمان ساده درد گوشها
🔵استاد حمزه سام دلیری عضوانجمن علمی طب سنتی ایران
🎾یکی از راههای سالم نگهداشتن گوشها این است که هفته ای یکبار یک تا دو قطره روغن بادام تلخ خالص و تصفیه شده در هر گوش چکانده شود .
🎾چنانچه در عمق گوشها دردی وجود داشته باشد و بیمار را کلافه نماید و در خوردن و آشامیدن غذا اختلالی بوجود آید باید نوع سوء مزاج مربوطه را بمنظور درمان مشخص کرد.
🎾اگر درد در گوشها همراه با تب باشد و بیمار در وقت گرما دردش بیشتر شود نشانه سوء مزاج گرم است.آب کوکب و عنب الثعلب و یا آب گشنیز تر و تازه در هر گوش چکانده شود.
🎾اگر سوء مزاج سرد باشد ، نشانه اش این است که بیمار پس از استحمام و یا در هوای سرد درد گوشش بیشتر میشود .چکاندن روغن قسط تلخ یا روغن سوسن یا روغن شوید یا روغن بادام تلخ در هر گوش چکانده شود.
🎾گاهی اوقات نفخ شدید معده و روده ها باعث سنگینی گوشها میشود .در واقع ماده تولید کننده نفخ از طریق جریان خون طی مسیر کرده و ممکن است گوشها را در بر گیرد.
🎾توصیه و تاکید میکنم بیمار از خوردن غذاهای نفاخ و بادزا پرهیز کامل نماید چرا که ممکن است در صورت عدم رعایت این نکته دچار کری موقتی شود.
🎾 در این مورد خاص توصیه میشود ضمن پرهیز از خوردن غذاهای نفاخ و نوشیدنیهای گازدار ، در هر گوش دو قطره جوشانده گل افسنتین و زهره گاو در هر گوش چکانده شود.
🎾اگر درد گوشها همراه با ورم مجرای گوش باشد و بیم آن می رود که پرده صماخ را آسیب برساند ،لازم است عنبرنساء را به داخل گوشها دود داد و حبه سیری را گرم کرده و در مجرای گوش قرار داد .چکاندن دو قطره آب جوشانده هندوانه ابوجهل در هر گوش نفع زیادی دارد.
🎾اگر درد گوشها همراه با طنین و صدای وزوز گوش همراه باشد ،حجامت از بین دو کتف گرفته شود و روغن کژدم یا روغن عقرب در هر گوش چکانده شود .
🎾اگر درد گوشها مقارن و همزمان با درد دندانها باشد لازم است سه قطره از جوشانده کدوی حنضل ، روی دندان مورد نظر چکانده شود و همزمان پاها را در تشت حاوی جوشانده کدوی حنضل قرار داد. و دو قطره روغن گل بابونه در گوشها چکاند.
🎾زیاده روی در خوردن غذاهای نفاخ و نوشیدنیهای گازدار - نفخ روده ها -اختلالات در تخمدانها-بیماریهای کلیوی - نان زیاد خوردن -درحالت امتلاء معده خوابیدن -کار کردن در محیط کار پرسروصدا از جمله عوامل مهمیست که میتواند سلامتی گوشها را در معرض خطر قرار دهد
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
💊💊💊💊#سینوزیت /درخواستی اعضاء
🍀سینوزیت را به روشهای زیر میتوان درمان نمود:
- روغن سیاه دانه به روش زیر داخل بینی چکانده شود.
شب اول یک قطره داخل بینی سمت راست.
شب دوم یک قطره داخل بینی سمت چپ.
شب سوم دو قطره داخل بینی سمت راست.
شب چهارم دو قطره داخل بینی سمت چپ.
شب پنجم سه قطره داخل بینی سمت راست.
شب ششم سه قطره داخل بینی سمت چپ.
بعد از این شش روز یک هفته قطره را قطع کرده سپس دوباره به روش بالا یکبار دیگر ادامه دهید. سپس در هفته چهارم استنشاق آب ولرم به همراه یک قاشق مرباخوری عسل در هر دو بینی هر شب انجام شود.
👈توجه:
مالیدن اسانس نعناع یا روغن سیاه دانه روی پیشانی در این مدت مفید است.
توجه:
در هنگام استفاده از روغن سیاهدانه سر باید کاملا رو به عقب باشد یا سر در حالت سجده قرار گیرد.
👈توجه:
منظور از تعداد قطره ها تعداد قطره ای است که واقعا داخل سینوس ها شود.
👈توجه:
استفاده از این قطره معمولا دارای سوزش و ریزش خلط پشت حلق را بیشتر میکند که امری طبیعی است.
🍀روش درمان ۲
روش دیگر درمان استفاده از ترکیب یک لیوان آب جوشیده ولرم به همراه یک قاشق مرباخوری جوش شیرین جهت استنشاق شبانگاه به مدت سه شب سپس یک هفته تعطیل دوباره سه شب این کار انجام گردد. سپس یک هفته استشاق آب و عسل به روش بالا توصیه می شود.
🍀روش درمان ۳
روش دیگر درمان استفاده از بخور اکالیپتوس به مدت ۱۴ شب می باشد.
توجه:
در بین سه روش بالا روش اول از همه بهتر است. ضمنا اگر با روشهای بالا درمان کامل اتفاق نیفتاد باید جهت درمان تکمیلی از زالو درمانی (زیر نظر طب سنتی) استفاده گردد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز اما اون همیشه بعد کلی حرفای قشنگ و رویاهای دخترونم میگفت بیخودی خیال
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
دستاشو فشار دادم و لبخند زدم، چشماش درشت شد، با هیجان گفت توام داداشمو دوست داری، مگه نه؟ سرخ شدمو سرمو انداختم پایین از خوشحالی جیغ زدو من فوری جلوی دهنشو گرفتم، گفتم هیسسس آبروم رفت
گفت خان چند نفرو فرستاده دنبال داداشم، اگه بیاد و بفهمه چقدر خوشحال میشه.داشتم از ذوق میمردم، عصر همون روز خان اومد خونمون، بیبی بیچاره خیلی دستپاچه شده بود، خان خیلی ترسناک بود، یه سیبیل کلفت پشت لبش بود و دوتا ابروهاش محکم بهم گره خورده بودیه اتاق بیشتر نداشتیم و من جایی نداشتم که برمو همونجا کنار بیبی نشستم، صفر خونه نبود.همون اول رفت سر اصل مطلب، گلوشو صاف کردو گفت، من نمیدونم پسر من چه صنمی با شما داره، من مخالف این وصلتم اما فعلا چاره ای ندارم.بیبی اخم کرده بود، معلوم بود دلگیر شده،منم سرمو انداخته بودم پایین، اگه آقام پشتمون بود کسی جرات نمیکرد باهامون اینجوری حرف بزنه. بیبی گفت ولی خانواده برادرتون... حرف بیبی رو قطع کرد و گفت شما به این چیزا کار نداشته باش
خان دیگه حرفی نزد و بلند شد که بره، جلوی در که رسید یه لحظه وایستاد و گفت آخر هفته آماده باشین، میفرستم بیان دنبالتون برای عقد
حس بدی داشتم، انگار داشت با نوکرش حرف میزد، بیچاره بیبی همه غرورش خورد شد، تا شب یه کلمه حرف نزد و فقط به یه گوشه خیره بود.میدونستم راضی نیست به وصلت با همچین خانواده ای اما مگه میشد رو حرف خان حرف زدچقدر دلم هوای آقام رو کرده بود،دلم میخواست کنارمون باشه و خوشحالشه از عروسی دخترش، فکر میکردم بالاخره سراغمونو میگیره، اما انگار از خداش بود که ما دیگه نباشیم
بیبی شب همه چیزو برای صفر تعریف کرد، صفر هم چون دوست جون جونی رجب بود خیلی خوشحال شد. خبر خیلی زود تو روستا پیچید، مطمئن بودم طلعت میاد، تا آخر هفته هر روز چشمم به در بود که بیاد و بهم تبریک بگه، بیادو باهاش درد و دل کنم اما نیومد و من مطمعن شدم این وسط یه چیزی درست نیست
پنجشنبه صبح بود، پیرهن قرمز پرچینی که خان فرستاده بود رو پوشیده بودم و یه گوشه نشسته بودم، صفر صبح زود رفته بود اونجا تا کمکشون کنه
بیبی هم پیش نساء خاتون بود.باورم نمیشد این منم که امشب قراره عروسی کنم، این منم که قراره از بیبی جدا بشم
صدای در اومد، از جام بلند شدم و رفتم طرف پنجره، بیبی رفت و درو باز کرد، از طرف خان بودن، یه مرد یه اسب سفید رو آورد تو حیاط و بیبی اومد تو خونه، درو که باز کرد پرده رو انداختمو رفتم طرف بیبی
لباش میخندید اما به خدا خوشحال نبود،روبه روش وایستادم، چشمام پر شد و اشکام ریخت رو صورتم، بیبی اشکامو پاک کرد و پیشونیم بوسید، گفت گریه نکن مادر، رجب خیلی دوست داره. خوشبختت میکنه مادر، سرمو انداختم پایین، پارچه قرمزو از پشت سرم آورد جلو و انداخت روصورتم.دستم رو گرفت و منو برد تو حیاط،صدای صفر رو شنیدم، اومد نزدیکمو دستمو گرفت و کمکم کرد سوار اسب بشم،اولین بارم بود و خیلی میترسیدم، چسبیده بودم به اسب، وقتی حرکت کرد قلبم ریخت، حالم داشت بهم میخورد، اون چند دقیقه ای که تو راه بودیم چندسال گذشت، جلوی عمارت خان با کمک صفر از اسب پیاده شدم، صدای دست و هلهله و دود اسپند همه جا پیچیده بودچندتا زن غریبه اومدن کنارمو منو همراهی کردن ، دلم بیبی رو میخواست اما نمیشد صداش کنم.. از پله ها رفتم بالا و وارد یه سرسرای بزرگ شدم، یه گوشه از پارچه رو صورتم رو داده بودم بالا و اطرافو نگاه میکردم که یکی زد به بازوم..
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکته ✅🌸
رفع امواج مضر با وضو
✍در احادیث آمده است که #آب_وضو را خشک نکنید... دلیل پزشکی آن است که بدن در برابر سرمایی که حس میکند خود به خود درجه حرارت را بالا میبرد تا آن را خشک کند. این تحریکات باعث بهبود و افزایش گردش خون و ورود اکسیژن بیشتری به بافتها و عضلات زیر پوست شده که باعث شادابی و نشاط میشود.
امروزه هم بارهای الکتریکی زائد در اثر تحریکات مغناطیسی و الکتریکی اطراف ما همچون نیروگاه های برق، موبایل، تلویزیون و سشوار بر مغز تاثیر میگذارد و این اثرات در نواحی که تحریکات عصبی بیشتری دارد، خطرات جدیتری را به دنبال دارد. این نواحی دقیقا همان نواحی شستوشوی وضو است (سر، صورت، دست، مچ دست و پا). که بهترین و ارزانترین و بیخطرترین راه برای دفع این امواجِ زائد، آب است که در وضو باعث انتقال بارهای ساکن از بدن به اطراف میشود.
همچنین امروزه اثرات وضو در پیشگیری از سرطان پوست که از عوارض تابش آفتاب و اشعه UV است توسط دانشمندان اثبات شده است.👇👇👇👇👇
👌متن بالا رو نخونی-
👌یابخونی عمل نکنی...
👌ضررکردی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام به ادمین دوستان عزیز من سه چهار سالی هست زانوهام درد میکنه وپاهام انحراف داره پرانتزی شده دکتر برام تجویز عمل داده چهل و نه سالم هست لطفا اگه کسی از دوستان دکتر فوق تخصص زانو و بیمارستان خوب تو تهران مشناسه برام معرفی کنه خدا خیرتون بده خیلی نگرانم ممنونم
اگه از دوستان کسی این عمل و انجام داده لطفا بگه راضی بوده یا نه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان مجازی وتشکر ازکانال خوبتون
جراح بینی خیلی خوب برا بینی استخوانی تویزدوکرمان دوستان اگه میشناسن معرفی کنن لطفاً
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
من یه دختر ۱۷ساله دارم فقط باید سرش داد کشید تا یه کوچولو بهم کمک کنه تو کار خونه
اگه مهربونم باشم سواستفاده میکنه خودشو ب تنبلی میزنه فقط میشینه ،هیچ کاری نمیکنه باید حتما بهش بگیم مثلاً بلند شو استکان ها رو جمع کن بلند شو درستو بخون
خودمون مستاجریم شوهرم تنهایی نمیتونه خرج خونه رو بده میخوام برم سرکار فقط گریه میکنه ک من تنها میمونم
تودرسهاش هم زرنگه ولی تا نگی نمی خونه انگار هیچ هدفی نداره ،اینقد سرش داد میکشم کم میمونه سکته کنم ،خیلی اذیت میشم از اینکه نمیتونه خودشو جمع و جور کنه و همیشه هم کسل و خسته و بد عنق میشینه
ی جا رو اگه میشناسید مشاوره باشه با هزینه ی کم که ببرم پیشش ،چون دیگه اعصاب ندارم باهاش حرف بزنم باعث شده مغزم هنگ بشه از بس بی خیال و بی فکره
ممنون میشم اگه راهکاری بلد هستین راهنمایی کنید ممنون از همه مامان نگیسا
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم عزیز خواهش میکنم پیام منو تو گروه بزارید تا دوستان اگه دعایی یا ذکری بلدن بهم بگن.
دوستان من 12ساله ازدواج کردم ودوتا پسر 7و2ساله دارم شوهر من قبلا توی این دوازده سال خیلی کم وبه ندرت بادوستاش میرفت بیرون شاید سالی 2باراینا ولی الان حدود دوماه هست که هر هفته باهم بیرون میرن واینو مطمئنم که با دوست هاش میره وخیانتی در کار نیست ولی من دوست ندارم که بره چون تو جمعشون دوست مجرد هم دارن که اونا باعث میشن همیشه که یک جا جمع میشن مشروب بخورن .میخواستم اگه از دوستان دعایی یا ذکری بلدن بگن ممنون ازشون .لطفا راهنماییم کنید.🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان وادمین گرامی من تابه حال هرسوالی فرستادم متاسفانه کسی جواب نداده حالا توروخدا درمورد مشکلم کسی ذکری راهی بلده بگه بخدا دارم دیوونه میشم. مشکلم پسرمه که صبحها هرکارمیکنم بیدارنمیشه واصلا مسولیت پذیر نیست بخدا موندم هرراهی هر ذکری دعایی به ذهنم میرسیده خوندم ولی جواب نداده پسرم بیست وهشت سالشه نامزدم داره حالا هم راحت باخانومش میخوابه تا ساعت دو سه بعدازظهر به خانومش میگم میگه چیکارکنم خودتون نمیتونین بلندش کنید من میتونم اصلا ازاطاق بیرون نمیاد مغازه هم داره ولی نمیره اصلا همه چی بی اهمیته واسش یه سری مغازه زد نزدیک سال اجارش بود اینقدر نرفت که صاحب مغازه همه چیشو گرفت ازش باکلی دعوا نمیدونم چیکارکنم بخدا موندم بهش میگم توزن داری باید بفکرباشی اصلا گوشش بدهکارنیست الکی میگه باشه یعنی ازصبح خونه ساعت هفت هشت شب میره ساعت دوازده یک میاد میگم اونموقع بنگاه کجایه که میری میگه موقعیتشو باید ببینم خلاصه که دیگه کم اوردم تورو خدا دعا کنید واسه همه جوونا وجوونای من توروخدا بگید چیکارکنم که بفکرباشه سرصبح بتونه بلندشه بره بیرون ازخونه یکم جنب وجوش داشته باشه ممنون میشم راهنمایی بفرمایید منم ساکن مشهد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانومی که از روغن خراطین برای افزایش سایز سینه استفاده کردی از کجا اصلش خریدی ؟قیمتش چند بود ؟چند ماه استفاده کردی ؟خواهش میکنم اگه سوالم را دیدی جواب بده.در ضمن خانوما اگر کسی تجربه ای در این مورد داره به ما هم بگه خدا خیرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم الهی خیر دنیا و اخرت ببینی .دختر م 23سالشه موقع پریودی خیلی زیاد خونریزی داره یعنی دو هفته تا بیشتر میشه تا پاک بشه سونو داده کیست ریز هر سری که میره سونو یا ریزه یا بزرگه کیستها هنوز پریودش تمام نشده دوباره پریود میشه سویق عدس نشاسته خورده اصلا بهتر نمیشه دکتر هم زیاد میره .ازدواج کرده هنوز عروسی نگرفته شده برام ی غصه بزرگ. تو را کمکم کنید ی عمر دعا گویتان میشم🌲🌲🌲🌲😢پسرم خیلی اول صبح ها حالت تهوع داشت رفت شیراز دکتر رامین نیکنام اندو سکوپی و کلو کرد براش ی پولیپ تو معدش برداشت و گفت میکروب معده داری دهانه معدت گشاد شده فعلا دارو داده نمی تونه غذا بخوره چند لقمه بیشتر بخوره میاره بالا ضعیف شده تو را خدا هر کسی پیامم میخونه اگه میدونه دریغ نکنه ی عمر دعا گو میشم همش فکرم شب روز دارم فکر میکنم فراموشی گرفتم الهی عمر با عزتی داشته باشین هم گروهای عزیز
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
#احکام_دین ☀️🍃
آموزش راه های پیشگیری بیماری ایدز 🌸🍃
پرسش :با توجّه به مصیبت بار بودن بیمارى ایذر، آیا آموزش گروهاى مختلف سنّى در مورد راههاى انتقال و نحوه پیشگیرى از این بیمارى را جایز مىدانید؟
پاسخ :
جایز است; ولى باید به شکلى باشد که بد آموزى یا مفسده دیگرى بر آن مترتّب نشود.
پیشگیری از بیماری واگیردار با تجویز داروی خوراکی به معتادین 🌸🍃
پرسش :آیا تجویز داروى اعتیاد آور خوراکى به جاى داروى اعتیادآور تزریقى، جهت پیشگیرى از بروز بیمارىهاى واگیردار جایز است؟
پاسخ :
در صورتى که هدف ترک اعتیاد باشد، و این معنا به طرف نیزتفهیم گردد، مانعى ندارد.
پیشگیری از بیماری واگیردار با توزیع سرنگ بین معتادین 🌸🍃
پرسش :آیا توزیع سرنگ بین معتادین، براى پیشگیرى از بروز بیمارىهاى واگیردار مجازاست؟ (لازم به ذکر است که این روش تغییرى در اعتیاد آنها ایجاد نمىکند.)
پاسخ :
درصورتىکه به معتادان تفهیم شود که هدف کمک به اعتیاد آنها نیست، بلکه منظور جلوگیرى از آلودگى به بیمارىهاى خطرناک است، مانعى ندارد.
آموزش مسائل جنسی 🌸🍃
پرسش :با توجّه به معضلات کنونى اجتماع، که بعضاً نتیجه عدم آگاهى صحیح جوانان از مسائل جنسى است، آیا آموزش مسائل جنسى را در جامعه، براى پیشگیرى از بیمارىهاى واگیردار، با رعایت حریم خانواده، و با توجّه به سنّ نوجوانان و جوانان، و با استفاده از متون آموزشى مناسب، مجاز مىدانید؟
پاسخ :
تجربه نشان داده که آموزش مسائل جنسى به سبک غربى، که فعلا مطرح است، مفاسد زیادى در بر دارد، و در بسیارى از اوقات نتیجه معکوس مىدهد.
حضور افراد مبتلا به بیماری واگیردار در مکان های عمومی🌸🍃
پرسش :در خصوص افراد مبتلا به علائم بیماری های حاد ویروسی و واگیردار، نسبت به حضورشان در مجامع و مکان های عمومی حکم چیست؟
پاسخ :
چنین افرادی از حضور در مجامع و مکان های عمومی باید خودداری کنند و در صورتی که این کار سبب ابتلای دیگران به بیماری خطرناک منتهی به مرگ شود دیه تعلق می گیرد و آن کس که باعث شده، باید دیه را بپردازد و اگر فقط هزینه درمانی سنگینی دارد آن را باید بپردازد.
لزوم عمل کردن به توصیه های بهداشتی🌸🍃
پرسش :عمل نکردن به توصیه های بهداشتی در زمان گسترش بیماری های واگیردار و ویروسی که از طرف دولت و دستگاه های مربوطه، دستورالعمل های بهداشتی صادر میگردد، چه حکمی دارد؟
پاسخ :باید تا آنجا که می توانند مسائل بهداشتی را رعایت کنند. و در صورتى که از حدّ معمول و متعارف پزشکى کمتر رعایت کنند، و بیم انتقال بیمارى برود، موجب ضمان است.
خودداری افراد مبتلا به ویروس از مراجعه به مرکز درمانی🌸🍃
پرسش :در برخی موارد مانند ابتلای افراد به بیماری حاد یا واگیر که نیاز به قرنطینه و معالجات خاص دارد، این افراد از مراجعه به مراکز درمانی خودداری میکنند، حکم چیست؟
پاسخ :
در صورتی که ضرر مهمّى به او مىرسد یا خطر مرگ برای او و سرایت به دیگران وجود دارد، بیمار نباید از درمان خودداری و یا آنرا قطع کند.
مراجعه به پزشک غیر همجنس🌸🍃
پرسش :مراجعه بیمار به پزشک غیر همجنس چه حکمی دارد؟
پاسخ :
در صورت وجود پزشک همجنس و دسترسی به او، رجوع به پزشک غیر همجنس (در جایی که موجب لمس یا نگاه حرام می گردد) جایز نیست.
پزشک غیر همجنس حاذق تر🌸🍃
پرسش :آیا با وجود پزشک همجنس، تنها به دلیل حاذق تر و ماهرتر بودن پزشک غیر همجنس می توان به او مراجعه کرد؟
پاسخ :
مراجعه به پزشک غیرهمجنس حاذق تر و ماهرتر، تنها در صورتی مجاز است که مراجعه نکردن به او بیم خطر و ضرر را به همراه داشته باشد. و به عبارتی در صورتى جایز است که تفاوت آگاهى آن دو در حدّى باشد که بیم آن برود پزشک همجنس موفّق به معالجه نشود، و بیمارى ادامه یابد، یا تشدید شود، یا بهبودى به تأخیر افتد.
اولویت همجنس در لمس و نظر حرام🌸🍃
پرسش : در صورتى که عمل جرّاحى، یا پانسمان، منوط به نظر یا لمس باشد، آیا اولویّت با هم جنس است؟
پاسخ :
همجنس اولویّت دارد.
تحقیق از وجود پزشک همجنس🌸🍃
پرسش : آیا خانمها مىتوانند بدون تحقیق از وجود دکتر زن، نزد دکتر مرد بروند؟
پاسخ :
باید اوّل تحقیق کنند اگر دکتر همجنس نبود جایز است نزد مرد بروند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به ادمین دوستان عزیز من سه چهار سالی هست زانوهام درد میکنه وپاهام انحراف د
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام و ادب خدمت خواهر عزیزی که 15 ساله با اقوام ازدواج سنتی کرده اید و شوهر تون ظهر ناهار خونه مادرشون هستند و عصر هم در خدمت مادر با وجود اینکه سهم الارث شوهرتون رو تصاحب کردند من اگه جای شما بودم بدون توجه به کم توجهی مادر شوهر و.... عصری خدمت شوهرجان زنگ میزدم با مهربونی ازشون سوال میکردم و مقتی مطمئن میشدم خونه مادر گرامی تشریف دارند خودمو و بچه هام اسنپ میگرفتم میرفتم خونشون بعدم بچه هارو میدادم به شوهرجان میگفتم بچه ها بهونه شمارو میگرفتند اوردمشون کنارت که حوصله شون سر نره و خودتون هم برید یه گوشه استراحت کنید بگید کمرتون درد میکنه چند روز مرتب پشت سر هم اینکا رو بکنید اگه ادم باشند و شعور داشته باشند به پسرشون میگویند برو به زندگیت برس
امیدوارم به جای اون ارثیه خداوند صد برابرش بهتون بدهد ان شاء الله
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و ادب خدمت خواهر گلی که نتونسته به عشقش برسه و میرفته بیرون گریه میکرده بر سر خود میزد ه نمیدونم بگم چه باور کن داری اشتباه میکنی اگه شوهرت خوبه که میگی خوبه حالا که دختر گلت دنیا اومده دست از این کارات بردار من نمونه های زیادی رو سراغ دارم بعداز سالها به عشقشون رسیدند از بس طرف بد بوده بعداز یکسال جدا شده اند اما دلم نیومد این داستان رو برات نگم
داستان ازاین قرار بود که دختر خاله و پسرخاله خیلی عاشق همدیگه بودند پدر دختر خاله چون خیلی ثروتمند بود اجازه نداد که این ازدواج سر بگیره چون پسر خاله خیلی فقیر بود بالاخره دختر خاله رو دادند به یه اقای بسیار خوب خانواده دار و.... شوهره بنده خدا ماشین خوب خونه خوب و..... مهربان که همه تعریفشو میکردند خانم بعداز 4 تا بچه طلاق گرفت که با عشقش ازدواج کنه واین کارو هم کرد چون تمام این سالهایی که خانم ازدواج کرده بود پسر خاله میرفت منطقه ای که خونه خانم بود منتظر میموند که بیاد بیرون ببینتش اروم بشه اگه موفق نمیشد میرفت بالای درختی که تو کوچه روبروی خونه خانمه بود لای شاخه ها خودش رو پنهون میکرد که ببینتش اینقدر اقا وابسته بود کارشو از دست داد خلاصه بعداز طلاق از اون اقا با پسرخاله عاشقش رفتند سر زندگی که سالیان سال ارزوشون بود 6 ماه بعدخانم رو تو خیابون دیدم دااااغون عین پیرزنا گفتمش گلم چرا اینطوری شدی گفت به قدری خسیس وگداست که نگو خودم ارایشگاه زدم نمیگذاره کار کنم از بس فحش میده و دادوبیداد میکنه مشتریها رو فراری میده اینقدر فحش و بد وبیراه به پدر ومادرم میده فقط روز و شب دارم گریه میکنم واقعا این 6 ماه به یه طرف اون 20 هم به یه طرف اخر هم یه ماه بعدش ازش طلاق گرفت عزیزم قدر زنگیتو بدون قدر مرد خوب زندگیتو بدون خداوند مراقب خودت و زندگی خوبتون باشد ان شاء الله
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وادب خدمت دختر خانم گلی که از خته سر شبز گلستان هستی نازنینم به فکر خودت وسلامتیتون باشید به نظر من الان بهترین موقع هست تا شوهرتون زندانه ازش جدا بشوید پیداست مالی نیست که ارزش حرص خوردن و غصه خوردن داشته باشه ارزش خودت رو بدون و اصلا هم نگران نباش اگر تهدیتون کرد پیاماشو پرینت بگیر شکایت کنی پدرشو در میارند مگه شهر هرته سریع طلاقت و بگیر و راحت زندگیتو بکن اصلا نه زنگشون بزن نه التماسشون بکن خدا خیلی دوست میداشته این اتفاق افتاده بشناسیشون گلم به خدا توکل کن با اقتدار پیش برو خدا مراقب خودت و یلامتیتون باشه ان شاء الله
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و ادب خدمت برادر عزیزی که فرمودید بعداز 7 سال از خانمتون جدا شده اید و اینک قصد ازدواج با یه دختر خانم رو دارید پسر گلم از من به شما نصیحت اگر قصد ازدواج دارید چه این خانوم یادیگری لطفا همه وقایعی رو که باعث جداییتون شده رو راست بگید دروغی نگید که پس فردا باعث اشفتگیه خانوم بشوید و زندگیتون تلخ بشه چون طبق روال خانم حتما راجع به زندگی قبلیتون تحقیق میکنه فقط نمیدونم با توجه به اینکه اینقدر ادعای مهربانی دارید چرا خانم جدا شدند!!!!!!!!!!
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و ادب خدمت خانمهای گل گروه میبینم اکثرا از کمر درد و دیسگ کمر مینالید دوستان عزیزم این متن رو از طرف یه پزشگ خدمت تون عرض می کنم در 80 درصد از موارد دیسگ با استراحت و گرم کردن خوب میشه که این رو معمولا پزشکان به بیمار میگویند ولی اگه شما به یک پزشگ متخصص مراجعه کردید و فرمودند حتما باید عمل کنید تعلل نکنید
اگه نیاز به عمل باشه و عمل نکنید فلج میشوید اما اگه متخصص ارتوپدی گفت دیسگتون نیاز به عمل نداره راحت باشید غمتون نباشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ممنوعیت مصرف گوشت بوقلمون و شتر
✅در این ویدیو با حضور دکتر ایلخانی در مورد اینکه مصرف گوشت گوساله، بز، شتر و بوقلمون برای افرادی که سنگ کلیه دارند بسیار مضر است همچنین مصرف گوشت های لطیف مانند گوشت بره و مرغ برای این افراد بسیار مفید است صحبت می کنیم .
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
امام علی (علیه السلام) فرمودند:
همراه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتیم، دیدیم پیامبر به شدت گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می کنی؟
فرمودند: ای علی! در شب معراج زنانی را در عذاب های گوناگون دیدم، از این رو گریه می کنم.
از جمله فرمودند:
1. زنی را دیدم که به مویش آویزان است و مغز سرش از شدّت گرما می جوشد.
2. و زنی را دیدم که به دو پایش آویزان شده است.
3. و زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد.
4. و زنی را دیدم که با قیچی ها گوشت بدن خود را بریده بریده می کرد.
5. و زنی را دیدم که صورت و بدنش می سوخت و او روده های خود را می خورد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کردند: ای حبیب و نور چشمم! به من بگو عمل آن زن ها در دنیا چه بود که این گونه مجازات می شدند:
- زنی که به مویش آویزان شده بود و مغز سرش از گرما می جوشید، به خاطر آن بود که در دنیا موی سرش را از نامحرمان نمی پوشاند.
- زنی که به دوپایش آویزان بود، به خاطر آن بود که در دنیا بدون اجازه ی شوهرش از خانه بیرون رفت.
- زنی که گوشت بدنش را می خورد، به خاطر آن بود که در دنیا اندام خود را برای نامحرمان آرایش می کرد.
- زنی که با قیچی ها گوشت بدنش را می برید، به خاطر آن بود که او در دنیا خودفروشی می کرد و خود را برای کام جویی عیّاشان در معرض تماشای آن ها می گذاشت.
- زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را می خورد، به خاطر آن بود که بین زن و مرد نامحرم رابطه ی نامشروع برقرار می نمود و در این جهت دلاّلی می کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پایان فرمودند:
«وَیل لامرأۀٍ اَغضَبَت زوجَها و طوبی لامرأۀٍ رضی عنها زوجُها ؛ وای بر زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد». (1)
پی نوشت :
1. اقتباس از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 10 و بحارالانوار، ج 103، ص 246 – 245 و کتاب پوشش زن در اسلام، ص 53 – 52.
برگرفته از : با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ی 40
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
حضرت على (ع) مى فرمايد:
با جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ع) نشسته بوديم ، پيامبر(ص) به ما رو كرد و فرمود:
به من خبر دهيد كه براى زن چه چيز خوب است و خير و سعادت او در چيست ؟
همه ما از پاسخ به اين سئوال ، در مانده شديم ، تا اينكه متفرّق گشتيم ، و به خانه آمدم و به حضرت زهرا (عليهاالسلام ) گفتم : پيامبر (ص) چنين سؤ الى از ما نموده و ما از پاسخ به اين سئوال درمانديم .
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: من پاسخ اين سئوال را مى دانم .
خَيْرٌ لِلنّس اءِ اَنْ لا يَري نَ الرِّج الَ وَ لا يَر اهُنَّ الرِّج ال
بهترين دستور براى زنان آن است كه نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببينند.
به محضر مقدس رسول خدا (ص) بازگشتم و عرض كردم : سئوالى كه فرموديد: كه چه چيز براى زنان بهتر است ، براى آن بهترين چيز آن است كه نه مردان نامحرم آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببينند.
پيغمبر اسلام (ص) فرمود: تو وقتى كه نزد من بودى ، پاسخ به اين سئوال را نتوانستى بدهى ، چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت ؟
عرض كردم : حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) به من آموخت .
پيغمبر (ص) خوشحال شد و فرمود اِنَّ ف اطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى فاطمه (عليهاالسلام ) پاره تن من است .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
🔴 داستان زیبای توبه 🔴
سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
کارت دعوتی از جانب خدا 💌👌
ورود شما به این کانال اصلا اتفاقی نیست شما توسط خداوند انتخاب شده اید زیرا سرنوشت باشکوهی در انتظار شماست😍😍
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3007447200C28ffc29b4d
#در_آغوش_خدا 💗🌿
#به_شدت_توصیه_میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/3007447200C28ffc29b4d
ازدست ندیدفوق العاده است👌
دمی باخدا هم نشین باشیم🙏
#خلوتی_عاشقانه_بامعشوق😊
سه بار بگو «یاالله» و بزن روی کعبه وسط گل های محمدی
ببین #خدا چه راه قشنگی رو جلوی پات قرار داده😍
✨🌸 🌸 🌸 🌸✨
✨🌸 🌸✨🌸 🌸✨
✨🌸 🌸 🌸✨
✨🌸 🍃🍃🍃 🌸✨
✨🌸 🍃🕋🍃 🌸✨
✨🌸 🍃🍃 🌸✨
✨🌸 🌸✨
✨🌸 🌸✨
✨🌸✨
قول میدم پشیمون نشی 👌
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و پنجاه و هفت قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-157.mp3
2.45M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پنجاه و هفت قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#دعا_جهت_ضرر_ندیدن_در_معامله
در هنگام خرید و فروش خواندن
آیه 70 سوره بقره :
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ
البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
موجب می شود در آن معامله ضرر نبیند
و همین طور خواندن این دعا :
يَا مُخَيِّرُ يا مُختارُ یا مَنِ الخَیرٌ بِیَدِهِ
یا خَیرَ دَلیلٍ الخَیرِ یا مُرشِدٌ یا هادی
منبع : رهنمای گرفتاران ص 195 و 196
#دعا_برای_ازدواج_کردن
ابو بصیر می گوید:امام صادق (ع) فرمود: هر گاه یکی از شما [بخواهد] ازدواج کند، چه می کند؟ عرض کردم: نمی دانم قربانت گردم، فرمود: هرگاه [کسی] قصد ازدواج داشت پس:
1- دو رکعت نماز به جا آورد.
2- و خداوند عزّوجلّ را سپاس گوید.
3- بگوید:« اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةً وَ قَیِّضْ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی.»
ترجمه ی دعا این است: ( پروردگارا من می خواهم زنی را به همسری گیرم، پس از میان زنان، پاکدامن ترین آنان و نگهدارنده ترین شان نسبت به جان و مالم و آن که روزیش فراوان تر و برکتش افزون تر باشد برایم مقدّر بفرما و از او فرزندی پاک و برومند نصیبم کن که در زندگی و مرگ من جانشینی صالح برایم باشد.)
نکته1:این دعای شریف را هم قبل از انتخاب همسر می توان خواند به این امید که انتخاب شایسته صورت گیرد، و هم هنگام تحقّق ازدواج و به اصطلاح شب زفاف.
نکته2:مورد حدیث مردی است که قصد ازدواج دارد، ولی این مانع آن نیست که دختر جوان و زن مؤمن که مجرّد است،بدان عمل کند و نزدیک به این مضمون در دعای خود از خدا بخواهد مرد شایسته و صالحی همسر او گرداند که در کنار او به خوشبختی دنیا و آخرت برسد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #شنبه ۲۱ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 12 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
🌹 وقایع مهم شیعه:
🌹 ولادت امام حسن عسکری علیه السلام، 232ه-ق
🖤 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (بنابرروایتی)
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️26 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️34 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️54 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️64 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
📚 #تعبیر_خواب شب #یکشنبه : طبق آیه ی ۹ سوره #توبه میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها، مناسب است.
🔸دید و بازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود به زودی بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، خوش روی خواهد شد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز ناخن گرفتن ، خوب نیست.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بیـنی » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:45 اذان ظهر 11:51
☜ #اذان مغرب 17:51 طلوع آفتاب 06:09
☜ #غروب آفتاب 17:33 نیمه شب 23:09
🌹 #توسل_ثروت_محبت
🌹 در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(عليها السلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:《يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينی》 سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را صد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 310 بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضيّه(عليها السلام) ان شاءاللّه در پيشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود).
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۳:۴۸
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🛑 ۱۵ تا ۴۹ سالگی سن مناسب بارداری
معاون بهداشت وزارت بهداشت:
🔹محدودیت سنی برای بارداری برداشته شده و سنین ۱۵ تا ۴۹ سال برای بارداری مناسب اعلام میشود.
🔹در دنیا روی این مساله که افراد از داشتن فرزند زیاد خجالت زده نباشند، کار شده است.
🔹کسی که چهار فرزند دارد باید بتواند در جامعه سرش را بالا بگیرد و به آن افتخار کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت همه بزرگواران
ممنون میشم راهنماییم کنید چون واقعا الان تو یه وضعیت روحی نابودی به سر میبرم .
دختری ۲۳ ساله هستم و دیگه اواخر دانشجویی، دقیقا عید پارسال به طرق سنتی و خواستگاری معرفی با آقایی آشنا شدم سه سال بزرگتر از خودم . این آقا خیلی شخصیت محجوب و متشخص و باوقار و به نسبت پخته ای دارند و این ویژگی ها از همون اول خیلی مورد پسند خانوادم مخصوصا پدرم قرار گرفت ، از لحاظ موقعیت شغلی و اجتماعی تقریبا تناسب داشتیم از لحاظ ظاهر هم دلنشین بودن و مشکلی نبود اما یکسری اختلافاتی وجود داشت .
از جمله اینکه من در یک کلانشهر بزرگ شدم و ایشون تو یه شهرستان خیلی کوچیک ، از اون جایی که شهرستان ایشون تقریبا نزدیک به شهرستان اصالتی ما میشه خانوادم فکر میکردن که تناسب فرهنگی رو خواهیم داشت در نظر اول این آقا برای من ۵۰ درصد جدی بودن و من خیلی تمایلی به رفتن به شهر دیگه و ... نداشتم ، اما خب به دلایل کاری رفتن به شهر محروم تر برای من هم امتیازی محسوب میشد و با این حساب من رضایت دادم که آشنایی های اولیه صورت بگیره . از اخلاق و منش این آقا هر چی بگم کم گفتم .
بسیار با حوصله و صبور و مودب و ...، خلاصه همه ویژگی های اخلاقی مد نظر من رو داشتند الا یک مورد و اون هم سختگیری که نسبت به حجاب و پوشش تو ذهنشون بود، من مانتو میپوشیدم و ایشون خیلی تمایل به چادری بودن من ، خودم هم بی تمایل نبودم و میدونستم فرهنگ محل زندگی و کاری ایشون این رو تا حدی میطلبه و خب من با توجه به بقیه شرایط قبول کردم که مشکلی ندارم و اینو بهشون هم گفتم ،اما برای ایشون این قضیه همچنان جای سوال و شک داره ، از طرفی خانواده ایشون که خیلی راغب به این ازدواج بودند بدون هماهنگی درست و حسابی با ایشون تماس میگرفتن و نظر ما رو جویا میشدن و به نوعی من و خونوادم تحت فشار بودیم تا اینکه بعد سه چهار بار حضوری و ده ها بار تلفنی بعد تماس خونوادشون ما جواب مثبت دادیم .
اما همون شب اون آقا با یه لحن به نسبت محترم فهموندن به من که من به شناخت نرسیدم و ... که من هم در جواب گفتم که پس دیگه هیچی چون واقعا برای من سنگین اومده بود و ... بعد سه چهار روز اون آقا و پدرشون اجازه گرفتن برای اومدن واسه عذرخواهی و این حرفا و خیلی با شرمندگی از یه شهر دیگه پاشدن اومدن و گفتن که من ترسیده بودم مطمئن نبودم و ... .
بقدری شرمنده بودن که من خیلی دلم سوخت و دوباره قرار شد برای شناخت صحبت کنیم اما یکم اون آقا خودشون سعی کرده بودند واسه کم کردن دخالت خونوادشون به نحوی به اون ها بفهمونن که من دیگه راضی نیستم تا دیگه مدام پیگیر نباشن، البته خیلی واضح این رو نگفتن هیچ وقت خلاصه این ارتباط تلفنی به دلایل مختلفی طول کشید و ادامه دار شد .
البته مادر من در جریان کامل بودند ولی اصلا یه جورایی انگار متوجه گذشت زمان نشدیم و این ارتباط حدود یک سال به طول انجامید، البته همچنان هم طبق اصول تا حدی مثلا همیشه قید شما استفاده میشود و ... ولی چه فایده علاقه و دلبستگی اشتباهی برای هر دو نفر بوجود اومد.
در این مدت من نزدیک به بیست بار به این آقا گفتم که به درد هم نمیخوریم و این یکی ناشی از خواستگاری قبلی این آقا از یکی از نزدیکان من بود که برای من به دلایلی که به چند و چون ماجرا برمیگشت خیلی بد میشد و خیلی ضربه بدی بود و دلیل دیگه هم ناشی از اختلاف نظر ها و سوء ظن ها و سوال و جواب های زیاد اون آقا نسبت به پوشش و حد و حدود روابط من میشد .
هر چند ایشون چند بار من رو دیده بودن و توضیح هم داده بودم اما باز مثلا اگر یه مهمونی میرفتم دو روز بعد به لطایف الحیلی دوباره پرس و جو میکردن من چی پوشیدم کی بود کی نبود و ... در صورتی که من خیلی دختر ساده ای هستم محجبه و بدون آرایش و این سوال و جواب ها خیلی برای من سنگین میومد .
همچنین برای مادر من هم اصلا قابل هضم نبود این همه سوال و جواب اون آقا هم بعد اینکه ناراحتی و واکنش من رو میدیدند توجیه میکردن که من شناختی ندارم و برای شناخته و غیره و این قضیه یک سال طول کشید به همین منوال با همه این خصوصیات واقعا علاقه و وابستگی دو طرفه ای ایجاد شد به اشتباه و فقط الان حسرت به دلم مونده و پشیمونی .
خلاصه بعد این مدت آقا با خونوادشون مطرح کردن که برای خواستگاری تماس بگیرن و اجازه بگیرن ولی موقعیت جور نشد، چون به محرم و صفر نزدیک بود افتاد برای دو ماه دیگه ، تو این مدت هم دوباره این اخلاق و سختگیری و حساسیت ها ادامه داشت با وجود اینکه میدونستن من اذیت میشم و خب همه این ها یه دو دلی و شک و ترس بزرگی در من بوجود آورد جوری که عقلم در اون برهه واقعا مانع این ازدواج میشد .
خانوادم هم دیگه خوشبینی سابق رو نداشتن و من بین دو راهی عقل و دلم موندم و با اینکه خیلی برام سخت بود تصمیم گرفتم احساسی برخورد نکنم و عاقلانه تصمیم بگیرم که تماس گرفتیم و قرار خواستگاری رو کنسل کردیم ؛ خانواده شون خیلی ناراحت شدن و اصرار ها و تماس های مداوم تو این برهه من خیلی حالم بد بود ؛ خود اقا پسر هم با مادرم تماس گرفتن و توضیحاتی دادن که من این طوری نیستم و ... یا هر چی تا الان انجام دادم مهم نیست الان بهتون میگم من این طوری نیستم و گلی اصرار و خواهش که همه این ها برای من خیلی گرون تموم میشد .
الان سه هفته از این قضیه میگذره و من خیلی حالم بده، ناخودآگاه همین طوری اشک میریزم احساس میکنم با احساس و قلب و عاطفه اون آقا بازی کردم ، واقعا آرزوی مرگ میکنم ، بعضی وقت ها اون اقا خیلی تلاش کردن خیلی و من واقعا دوسشون دارم و قلبم درد میگیره وقتی فکر میکنم که دارن اذیت میشن، اما میترسم وقتی عقلم رضایت نمیده از طرفی اون آقا فکر میکنه واسه من خیلی راحت بوده همه چیز چون من خیلی منطقی و با دلیل عقلانی باهاشون صحبت کردم و ایشون نگاه ملتمسانه احساس داشتن در صورتی که من خیلی حالم بده ، خیلی وقت ها نفسم تنگ میشه بالا نمیاد، حس میکنم حسرتش تا آخر عمر رو دلم میمونه ، چرا باید عاشق یه نفر بشی که میدونی هم کفو هم نیستی آخه ؟
ببخشید طولانی شد من خیلی مرددم که به اون آقا پیام بدم و بگم که برای من سخته و ازشون معذرت خواهی بکنم احساس میکنم این جوری اگر من هیچی نگفته باشم به عنوان حرف آخر غرورشون خرد میشه و من همین واسم کافیه قلبم وایسته ، حالم خیلی بده بعضی وقت ها میگم این دلایل کافی نبودن ولی حس میکنم بعد ۶ سال زندگی ببرم میترسم که وسط زندگی پشیمون شم.
تو رو خدا کمکم کنید
#ایدی_ادمین👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به ادمین دوستان عزیز من سه چهار سالی هست زانوهام درد میکنه وپاهام انحراف د
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام در جواب اون بنده خدایی ک میخاستن یه دکتر مغز و اعصاب خوب برا تشنج بچشون معرفی کنیم باید بگم ک دختر خودمم بعد از زدن واکسن تشنج کرد و تا دو سال بردمش پیش دکتر راضیه فلاح مطبشون یزد ولی از سراسر کشور من دیدم میان اونجا برای درمان بچه هاشون تهرانم ک تا یزد زیاد راهی نیست پیشنهاد میدم ب این دکتر حاذق و با تجربه حتما مراجعه کنند.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام منم میخوام درددلمو بگم من از خانواده متوسط روبه پایینیم من درسن شانزده سالگی خاستگارای زیادی داشتم ولی هیچ کدوم به دردخور نبودندواونا هم سطح پایین بودند خواهر وبرادر زیاد بودیم پدرم دوست داشت همه زود ازدواج کنند من فقط تاسوم راهنمایی درس خوندم شوهرم از هم محلی هست امد خاستگاری پدرم منو داد به پسره یعنی شوهرم من شانزده سال با خانواده شوهر زندگی کردم زجر زیادی کشیدم ازبس نداری کشیده بودیم خانه پدر برام عادت شده بود وشوهرم سرکار نمیرفت برام مهم نبود همش دنبال این بودم که مادر وخواهرشو رازی نگه دارم تااین که پدرش مریض شد دوسال بیماریش طول کشید فقط شوهرم میرفت بیمارستان همش پیش پدرش بود اون موقع پسرم تو سن نوجوانی بود پدرش نبود اون سیزده چهارده سال بیشتر نداشت میرفت با یکی از اقوام سرکار خرجی میاورد منم به اون بنده خدا اطمینان داشتم پسرمو سرکار میفرستادم تا این بعد دوسال پدرشوهرم فوت شدند وپسرم دردام اعتیاد افتاده بود وما دیر فهمیدم وقتی هجده ساله شد رفت سربازی اون وقت فهمیدیم خیلی عذاب میکشم میگم بریم برای ترک میگه خودم ترک میکنم😭باباش یک ادم بی مسئولیت هست الان دخترمم بزرگ شده سرکار نمیره منم نمیزاره برم من هنری هم ندارم تو خونه کار کنم یک پسر دیگه هم دارم یازده سالشه گاهی وقتا دلم دیگه نمیخواد نماز بخونم مثل پسرم از دین زده شده منم میگم هرچی خداخدا میکنم چرا خدابه دادم نمیرسه دخترم خاستگارداره هیچ کس را قبول نمکنه میترسه از مردا میگه ازهرچی مرده بدم میاد دوست ندارم ازدواج کنم میگم الان فصل تویه سنت بالا بره دیگه خاستگار نمیاد باباتم که پول نداره دانشگاه بری ویا نمیزاره سرکاربری من چیکارکنم گاهی وقتامیگم برم خودموگمو گور کنم خسته شدم هرچه دعا میخونم ذکر میگم فایده ندارن نمیدونم کجای کارواشتباه رفتم از همه میخوام برام دعا کنند
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام دوست عزیز که شوهرت نمیزاره به بچه داداشت که بی مادراست رسیدگی کنی چقدر سنگدل 😭😭حالااگه خانواده خودش یاننه باباش بود میگفت صواب داره ما چی میتونیم بگیم وقتی مردی بی وجدانه ممکنه زندگی خودت بپاشه اگه بری ...چوبشو میخوره مگه چیزی از اون کم میشه بهتره از داداشت بخوای خودش کارشو بکنه چطورزن هااگه شوهربمیره یانباشه هم مادرمیشن هم پدر .این هم باید یادبگیره از بچش مثل یک مادر نگهداری کنه مجبورش کن .خودت اوایل بالاسرش وایسا تاآشپزی وکارهای دیگه رایادبگیره چرامردااینقدر دست پاچلفتین ؟؟ برای کارهای عادی هم کمک میخوان بابای منم از وقتی مادرم ام اس گرفته عرضه درست کردن یک نیمرو نداره وحتی برای خرید خونه محتاج شده وزنگ میزنه فلان چیزوبخرید بیارید آدم یکم باید جنم داشته باشه ممکنه چه زن چه مردشریک زندگیشو از دست بده چراباید آویزون باشی شوهرتم بی وجدانه وبی احساس .نمیشه که بچه خودت آواره میشه باهاش لج کنی خداکمکت کنه وبه خاطر دل مهربونت اجرت بده
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خانم عزیز که خواهرشوهرت مریض بوده از کجافهمیدی از اون گرفتی؟؟؟ ویروس خودش بهت گفت .من هم یک زن داداش دارم موقع کرونا خواهرش مریض شد ومثبت شدآزمایشش. میرفت خونشون چون بچه کوچیک داشت خواهرش، اما بابای من که کرونا گرفت نمیزاشت داداشم حتی بره براشون خرید کنه ویروس خانواده خودتون خوبه اما ویروس خانواده شوهر خطرناکه کلا عروسای این دوره زمونه میخوان خانواده شوهر رانیست ونابودکنن بهونه میارن بیست ساله برادرماشوهرشه انگار ماداداشمونو شوهردادیم. از روز عروسی به بعد چند بار بیشترندیدیمش خانواده خودش دم به ساعت خونه داداشم هستن ما نمیدونیم خونه داداشم کجاست تازه اون وقت که شوهرش ورشکست شداومد خونه مامانم که پسرتون ورشکست شده خرجی ماروبدید وبست نشست. مامانم هم مظلوم هیچی نمیگفت بعدپررو اظهارنظرهم میکرد که من بهش گفتم برو خونه اونایی که دم به ساعت خونتون بودن بچه هات نمیدونن عمو وعمه اصلا چی هستن خوردنین یاپوشیدنی😂😂 بعدداداشم خیانت کردبهش.بازم اومد یقه ماروگرفت. درصورتی که شراب خواری اعتیاد ومحرم نامحرمو قاطی بودنو از اونا یادگرفته بود که بازم من بهش گفتم بیست سال بچه مابوددادیمش تحویل خودت بیست ساله دیگه. مال شماست به ماچه؟ 😜 یااون خانمی که میگه ده روز چراخواهرشوهراومده زیاده؟ یعنی خواهرخودت بودهمینومیگفتی بیچاره شهرستانه نمیتونه ماهی یک دفعه بیاد تابستون ده روزاومده میره تاسال دیگه.
🍱خوراکیهای مفید فصل پاییز
🍂مرباها
🍂حلواهای طبیعی
🍂عسل
🍂مغز بادام
👈🏻از زمان ورود شلغم به بازار تا زمان خروج آن هر روز به هر شکل ممکن (سوپ، پخته، کبابی، آبپز، نمکپز) یک عدد شلغم میل کنید تا ۲ سال از سرماخوردگی در امان خواهید بود؛ چون سیستم ایمنی تقویت میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز دستاشو فشار دادم و لبخند زدم، چشماش درشت شد، با هیجان گفت توام دادا
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
صدای بیبی اومد که آروم ولی با حرص میگفت دو دقیقه فضولی نکن دختر،خیر سرش داره عروس میشه.. از ترس فوری پارچه رو انداختم پایینو دیگه تکون نخوردم.
منو اروم رو یه تخت نشوندن، همه جا شلوغ بود، یه صدای آروم از کنارم اومد،سرمو برگردوندم طرف صدا، صدا بلندتر شد، دلم برات تنگ شده
صدای رجب بود، سرمو انداختم پایین ،از صورتم بخار درمیومد احساس میکردم همه صداشو شنیدن، تو دلم عروسی بود.
صدای عاقد اومد، همه ساکت شدن، عاقد
سراغ آقام رو گرفت و صدای محکم خان اومد که گفت مرده... یه چیزی تو قلبم خورد شد،اقام زنده بود ولی انقدر نبود که با مرده ها فرقی نداشت
عاقد پرسید و من همون بار اول بله رو گفتم و سقلمه بیبی رو به جون خریدم ، چه فایده داشت ناز کردن وقتی انقدر خارو ذلیل شده بودم به خاطر نبودن آقام، به خاطر بی کسیم
بعد از عقد مردها اتاقو خالی کردنو رجب پارچه رو از روصورتم برداشت، صدای هلهله بلند شد
چشمم که افتاد به صورت رجب تموم غصه هام یادم رفت و رویاهای قشنگی که این مدت تو فکرم بود اومد جلوی چشمام، به آرزوم رسیده بودم و زنش شده بودم، دیگه چه اهمیتی داشت که خان چی میگه، یا اینکه چرا آقام دوستمون نداره
برگشتم طرف مهمونا که چشمم افتاد به طلعت، اخماش توهم بود و به ما نگاه میکرد، اومد طرفمون، سرشو آورد کنار گوشمو آروم گفت خوب خودتو انداختی، بهت نمیومد انقدر آب زیر کاه باشی، بازومو محکم فشار داد و ادامه داد، ولی خیلی به این خوشبختی موقتی دلخوش نکن، حقمو ازت میگیرم
همه تنم لرزید، خشک شده بودمو حتی نمیتونستم جوابشو بدم، بازوم از فشار درد گرفته بود، صورتمو مصنوعی بوسید و با یه خنده مسخره رفت.. وحشت کرده بودم اما دست رجب که نشست رو دستم آروم شدم، این چه خاصیتی بود که بودنش آرامش مطلق بود برام
بعد از شام مهمونا رفتن، بی بی و صفر هم قصد رفتن داشتن، جلوی در وقتی با بیبی تنها شدم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو رفتم تو بغلشو زدم زیر گریه
محکم دستامو دور کمرش حلقه کرده بودم، نمیخواستم کسی جدامون کنه
بیبی دستشو گذاشت رو سرمو آروم نوازشم کرد، هیچی نگفت و گذاشت تاخالی خالی شم
اروم که شدم منو از خوش جدا کرد و پیشونیمو بوسید و گفت اگه عاقل باشی، میتونی یه زن قوی تو این روستا بشی، به من نگا نکن مادر، من از زن بودن فقط چشم گفتن رو بلد بودم که حال و روزم این شد
چشماش از اشک برق زد و فوری روشو برگردوند که من نبینمش
با بیبی خداحافظی کردم و رفتم تو اتاقی که نشونم داده بودن، رجب تو اتاق بود،برگشت طرفمو یه لبخند پهن نشست رو لبش،اومد نزدیکمو دستاشو گذاشت رو شونه هام.
آروم گفت باورم نمیشه که زنم شدی گلناز، نکنه دارم خواب میبینم، اگه خوابه نمیخوام بیدار شم...
سرمو انداخته بودم پایین، میدونستم لپام قرمز شده، آخه من تاحالا از این حرفا نشنیده بودم
سرشو آورد جلو و پیشونیمو بوسید، یه دفعه همه بدنم داغ شد، دستامو مشت کردم که لرزیدنشونو نبینه، دستشو برد زیر چونهم و صورتمو آورد بالا، تو چشمام نگاه کرد و گفت قول میدم نذارم آب تو دلت تکون بخوره، قول میدم... هوا گرگ و میش بود که بیدار شدم، اروم و بی صدا از اتاق رفتم بیرون، میخواستم قبل از اینکه رجب بیدار بشه براش ناشتایی درست کنم... مطبخ تو زیر زمین بود و باید از باغ رد میشدم، از پله های ایوون که رفتم پایین چشمم خورد به بیبی زهرا، زنِ خان.
اومد نزدیکمو گفت خیره عروس خانم، این موقع تو حیاط باغ چیکار میکنی.. نمیدونم چرا انقدر ترسیده بودم، گفتم میخوام برای رجب ناشتایی درست کنم، خندید و گفت به خان گفتم هرگدا گشنه ای رو نیار تو این عمارت، کوری نمیبینی اینجا ده تا نوکر و کلفت هست ، البته تقصیر تو نیستا، اینجوری بزرگ شدی.
بعدم شونهش رو محکم کوبید به شونهمو رفت..
مثل همیشه تنها کاری که ازم بر میومد گریه بود، از اینهمه بدبخت بودنم حالم بهم میخورد
بدون اینکه برم تو مطبخ برگشتم تو اتاقمون، راست میگفت من به این چیزا عادت نداشتم، کجا نوکر و کلفت دیده بودم، همیشه همه کارارو منو بیبی میکردیم
رجب از خواب بیدار شد، چشمش افتاد به من که یه گوشه نشسته بودم... فهمید گریه کردم چون فوری پتو رو زد کنارو اومد پیشم، گفت چی شده ،گریه کردی آره، جایی درد میکنه،الان میرم یکی رو صدا میکنم، بلند شد که بره ولی دستشو گرفتمو مجبورش کردم بشینه
دلم نمیخواست روز اول از خانواده ش شکایت کنم، گفتم چیزیم نیست، دلم واسه بیبی تنگ شده
مهربون خندید و بغلم کرد،دستشو گذاشت رو سرمو آروم موهامو ناز کرد و گفت من مُردم مگه، هر موقع خواستی بگو ببرمت خونه بیبی...چقدر راحت با یه جمله آروم شدم، ته دلم قرص شد به این مردی که انقدر هوامو داره
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽