eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افکار منفی از طرف شیطان است، انسان مومن به افکار منفی توجه نمیکند استاد فاطمی نیا ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام سوالی مدتی هست که ذهن منو به خود‌ش مشغول کرده و هیچ جوابی براش پیدا نکردم. حتی از سایت های مذهبی و روانشناسی هم سوال کردم، ولی هیچ کسی جوابی براش نداشت. سوالم اینه که چی میشه که بعد از یه مدت عشق کمرنگ و کمرنگ تر میشه و بعد از بین میره؟  از خودم بهتون بگم که عاشق یه دختری بودم و قرار ازدواج گذاشته بودیم و واقعا دوستش داشتم. بعد از یه مدتی رابطه مون بهم خورد یه چند ماهی سر این قضیه افسرده بودم ولی بعد از چند وقت این عشق کمرنگ شد و بعد هم از بین رفت. جوری که خودمم تعجب میکنم چطور به این زودی فراموش کردم کسی رو که واقعا عاشقش بودم.  حالا این داستان رو من در زندگی خیلی از متاهلین هم میبینم، متاهلینی رو در اطرافم میبینم که واقعا یه روزی خیلی عاشق هم بودن و حتی چند سال قبل ازدواج هم با هم دوست بودن ولی بعد از ازدواج اون عشق آتشین فروکش کرده و حتی الان خیلی هاش به تنفر رسیده. متاهلینی که تعریف شون از عشق فرق کرده و میگن که کاش مجرد میموندیم. حالا سوال اینجاست که چی میشه عشق بعد از یه مدت کمرنگ میشه. ماهایی که ازدواج میکنیم واقعا چقدر میتونه ازدواج هامون دوام داشته باشه؟، اصلا چقدر میتونیم عاشق بمونیم و چه تضمینی هست که بعد از ازدواج عاشق زن دیگه ای نشیم؟  یه زمانی یه جمله ای خوندم از یه بزرگی که میگفت: حتی عمیق ترین عشق ها هم حقیقتی ناپایدارند. اون روز به این جمله خندیدم ولی الان دقیقا به این نتیجه رسیدم. هم در خودم و هم در خیلی از افراد دور و برم مخصوصا متاهلین ❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️ سلام به همه دوستان.. من مادریم که چند ساله دارم غصه میخورم از کارهای دخترم که آلان 22 سالشه والان دو ساله از شوهرش میخواد جدا شه و خونه ماست دختری ساده و خوش اخلاق و پر هیجان و مهربون و اجتماعی که همه فامیل دوستش دارن من وپدرش هم همینطور. شوهر خوبی داشت گولش زدن با گوشی‌ها دوست پسر پیدا کرد و بهشون پیام میداد و باهاشون چند باری قرار گذاشته باهاشون و همو دیدن وشوهرش فهمید وگفت میخوام طلاقش بدم. منم گفتم اینطور نمیشه حتما سرش به سنگ خورده فرستادم دانشگاه بره و بعضی جاها رو با دوستاش میزاشتم بره. تا اینکه دوباره به من نارو زده و سوء استفاده کرده از اطمینان من.. فهمیدم دوباره با یکی قرار گذاشته بوده ورفته وبه من گفته میرم تا بیرون. دارم دیونه میشم به باباش هم چیزی نگفتم نمیدونم چکار کنم فقط گفتم باهم بحثمون ‌شده حرف نمیزنم باهاش. خودشم گفت پشیمونم اشتباه کردم چن باره همین حرفو میزنه یه مدت خوبه ودوباره... تو رو قرآن قسمتون میدم بگید منه مادر چکارکنم از خو نه بیرونش کنم که بدتر . حبسش کنم خونه که تا کی... میدونم از بچگی خیلی کمبود داشت مشکلات خانوادگی داشتیم همه اینا دخیله برا همین دلم میسوزه براش. قبلا روانشناس هم بردمش ولی الان نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم.. دیگه بریدم دعا میکنم خدا منو بکشه که دیگه چیزی نشنوم ازش و چیزی نبینم. یا اونو بکشه قبل اینکه کاملا آبرومونو ببره.. واقعا این دفعه دیگه نمیتونم مثل دفه های قبل باهاش مهربون باشم.. دلم نمیخواد ببینمش.من که از بچگی نمازمو سر وقت میخونم نمیدونم خدا چرا با من اینکارو میکنه. چرا بچمو به راه راست هدایت نمیکنه 😭😭 اصلا این درست بشو هست؟ دوستان برا هدایتش دعا کنید با نفسای گرمتون تو رو خدا.. راهنماییم کنیداگه مشاور تو گروه هست کمکم کنه تااینکه یه مشاور خوب براش بگیرم...صلوات 👇👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان لطفا پاسخ بدهید من دخترم نه سالشه وچندماهی هست کهپیشونیش جوش زده ونمیر
❤️🍃 سلام ☘☘☘☘☘☘ دختر خانمی که یک سال و دو ماه عقد کردن شوهرش شاغل نیست فقط خرید عقد وعید اون هم ارزانترین رو خریدن علاقش نسبت به همسرش کم شده عزیزم وقتی عقد میکنی همه مخارج به عهده همسر هست حالا اگر هم میخوای ملاحضه کنی تا حدی باید این کار رو بکنی اگه زیاد از حد از خود گذشتگی کنی براش عادت میشه بعد ازدواج اگه چیزی ازش بخوای منت رو سرت میزاره باید بعد عقد یجوری حالیش کنی که مسئولیت پذیر باشه چطور برا خودش خرج میکنه اما برا تو نه ما خانمها همیشه رعایت حال شوهر رو میکنیم اما بعضی ها جنبه ندارن سعی کن از الان آرام آرام بهش بفهمونی که مسئو لیت شما باایشونه امیدوارم خوشبخت بشی🍀🍀🍀🍀🍀 ستاره نمیدونم چرا وقتی داستان ستاره رو میخونم حس بدی نسبت بهش دارم هر چه بیشتر میخونم بیشتر بدم میاد از همون اول خودش مقصره اما انگار نه انگار همه تقصیر ها رو گردن شوهرش میندازه آنقدر اخلاقت بد بوده که مادرت هم بهت سر نزده وقتی در مورد دلربا تلفنی باهاش صحبت می کردی یا خونش رفتی چقدر رفتار مادرت خوب بود حتما یه چیزی ازت دیده که بعد دلربا باهات اونجوری رفتار کرده وقتی داستانت رو میخونم لحنت خیلی خیلی بده عزیزم درسته که وقتی آدم عزیزی رو از دست میده حساس و زود رنج میشه از همه طلبکار میشه اما شما هنوز این خبر رو هم نشنیده بودین همسرت رو مقصر می دونستی در حالی که اگه به من یه آدم ۸۰ ساله عابد زاهد رو هم معرفی کنن معلم خصوصی دخترم نمیکنم چه برسه به یه جوان اونم تنها تو اتاق یا بدتر از اون تو خونه نمیدونم آخرش چی میشه انشاالله که به خوبی تموم بشه اما آثارش تا عمر داری باهتون هست 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 دوست عزیزی که بچه هاش سرفه های سختی دارند اگر بچه ها رفلاکس ندارند جوشانده یک لیوا ن عرق نعنا یک قاشق مرباخوری بارهنگ رو میل کنند واگرم رفلاکس دارند بجای عرق نعنا درآب بجوشانند بارهنگو،در هردومورد باعسل شیرین کنند فوق العاده مفید هست ده دقیقه جوشانده شود 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام در پاسخ مادری که می خواد بچه شجاع بشه میوه به رو خیلی می گن خوبه به زیاد بخوره شجاع بشه.می گن نمی ترسه کتاب شخصیت های قهرمانان رو بخونه خودتون از کتابخانه یا سرچ کنید بپرسید پیدا کنید همسرم معلم هستن می گن به معاون مدرسه بگید با اون بچه ها برخورد کنند بعد مگه الکی کتک میشه بخوره؟؟ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 خانم گلی که بچه شون مجرای چشمش بسته شده و دکترگفته با گوش پاکن.... عزیزم دخترمم اینجوری بود که مامانم گفت با انگشت اشاره اینکار رو بکن بعدش انگشتت رو روغنی بکن مثلا روغن زیتون یا هر روغن دیگه بعد فقط همون مجرا رو مالش نده بالای پلکش و پایین پلکش هم با انگشت حرکت بده نمیدونم متوجه شدین یا نه اگه نه به حبیبه جان بگید من رو به شما معرفی کنه فیلم بفرستم براتون. و اینکه پسر همسایمون هم اینجوری شد نوبت عمل بهش داد دکتر منم دیدمش بهش گفتم گفت دکتر گفته دیره و باید عمل بشه حقیقت آب امام حسین رو داشتم از زائرای امام حسین گرفته بودم بهش دادم برای چشمش گذاشت خداروشکر اصلا عملش نکردن. دوتا راه حل دادم خودت انتخاب کن. اگه زائر نداری تربت(مهر) امام حسین رو توی آب حل کن و به چشمش بزن کلا تربت امام حسین شفا میده و باطل کننده ی سحر هستش 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 باسلام خانمی که میگه دوتا بچه دارم هر دو آلرژی دارن عزیزم فقط و فقط ببرشون دکتر کوشکی شیراز عالیه تضمینی جواب میگیری با اولین جلسه. خاله من ریه هاش از بس تنگی نفس و دارو و آلرژی داشت سوراخ شده بودن الان برو ببینش حتی کرونا گرفت اونم توی ریه ش اما حالش عالیه. پدرشوهرم ریه ش داغون بود نمیتونست نفس بکشه همیشه اکسیژن باید براش میزدن میبردیمش بیمارستان الان عالیه. ان شاء الله خودتون هم جواب بگیرین. و دعامون کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥زن ذلیل جاش تو بهشته! 💥آیت‌الله مجتهدی (ره) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره ی دفعه چرخید و با هم چشم تو چشم شدیم اون لحظه بغضم ترکید نتونستم روی
❤️🍃 ستاره _ از آگاهی زنگ زدن گفتن که باید بریم اونجا بعد از اینکه رفتیم و حرف زدن دلربا رو بهمون تحویل دادن و گفتن که پیدا شده الانم آوردیمش خونه رفته حمام و عین گل اومده بیرون و نشسته روبروم. ثریا جیغ بلندی کشیده گفت _ داری راست میگی یا دروغ میگی نکنه توهم زدی واقعاً پیدا شده ؟ با ذوق گفتم _ آره پیدا شده آوردیمش خونه به خدا اینجاست خیلی خوشحال شده بود همش خدارو شکر می‌کرد بهم گفت _ الان که تازه اومده مزاحمت نمی‌شم برو به دخترت برس میام اونجا همه تونو می‌بینم خیلی برات خوشحالم همین که بهم گفتی زنده است و برگردوندیش برام کافیه تلفنو قطع کردم حمید پرسید  _کی بود زنگ زد؟  نفس عمیقی کشیدم و لب زدم _ ثریا بود وقتی که فهمید دلربا اومده خونه خیلی خوشحال شد بهم گفت الان کار دارم و چند روز دیگه میام همه تونو می‌بینم  حمید با آرامش نگاهم کرد و گفت _ دختر خیلی خوبیه این مدت خیلی کمکمون کرده و کنارمون بوده واقعاً کارایی که ثریا برای ما انجام داده خانواده خودمون نکردن بیشتر از ی خانواده برامون دل سوزوند حواسم هست و براش به وقتش براش جبران می‌کنم  حرف حمیدو با سر تایید کردم و گفتم _ آره واقعاً خیلی این مدت بهمون کمک کرد  روبروی دلربا نشستم و سیر نگاهش کردم می‌خواستم این مدتی که نبود رو جبران کنم حمید پاهاش رو روی میز گذاشت و گفت  _چرا حاضر نمی‌شید بریم بیرون اون کاریم که بهت گفتمو سر فرصت انجام بده الان وقتش نیست  سریع هر سه آماده شدیم و از خونه بیرون زدیم دلربا هنوز دلش نمی‌خواست حرف بزنه مدام می‌چرخیدم و نگاش می‌کردم می‌خواستم مطمئن بشم که کنارمونه و به قول ثریا توهم نزدم به پیشنهاد حمید به رستوران جدیدی که تازه باز شده بود رفتیم، غذاهاش واقعاً فوق‌العاده بود موقع سفارش غذا انتظار داشتم دلربا اسم غذای که می‌خوادو بگه و من صداشو بشنوم اما نگفت با انگشتش روی منو نشون داد و گارسون بعد از اینکه سفارش هارو یادداشت کرد ازمون فاصله گرفت  دلربا نگاهش رو از من می‌دزدید و هر کاری می‌کرد که با من چشم تو چشم نشه مهربون بهش گفتم _ مامان تا کی می‌خوای حرف نزنی ی چیزی بگو می‌دونی چند وقت نبودی و ما تشنه شنیدن صدات بودیم؟  همونجور سربه زیر نشسته بود و هیچ واکنشی نداشت حمید ی دفعه گفت _ شاید هنوز دوست نداره حرف بزنه اذیتش نکن قرار نیست مطابق میل ما رفتار کنه هر موقع دلش خواست خودش حرف می‌زنه اجبارش نکن شاید بدش بیاد  هیچی نگفتم به اطرافم نگاه کردم هر کسی ی جوری خوشحال بود انگار تنها آدمایی که قرار بود اونجا ناراحت باشن فقط ما بودیم و فقط تظاهر می‌کردیم خیلی آروم و خوشبخت در کنار همیم. بعد از اینکه غذا رو خوردیم سوار ماشین شدیم یکم که چرخیدیم حمید مقابل یه پاساژ ایستاد و گفت  _ بریم برای دلرباخرید کنیم  تمام این کارها رو می‌کردیم که حال و هواش عوض بشه و به حالت عادی برگرده اما توجه خاصی به لباس‌ها نشون نمی‌داد دستشو توی دستم گرفتم و آروم و شمرده شمرده بهش گفتم _ انقدر نترس آروم باش اتفاقی قرار نیست برای تو بیفته انقدر سرد برخورد کرد و بی‌میل به همه چیز نگاه می‌کرد که من و حمید به این نتیجه رسیدیم بدون خرید برگردیم به خونه.  حمید به خانواده‌هامون اطلاع داده بود که دلربا برگشته اما جالب اینجا بود که هیچکس حتی نیومد ببینه ما راست گفتیم یا نه  دلربا به محض اینکه وارد خونه شد به اتاقش پناه برد من و حمیدم روبروی هم نشستیم و به این فکر می‌کردیم که باید چیکار کنیم حمید رو بهم گفت _ یکی از دوستام مشاوره خوبی رو می‌شناسه می‌تونیم ازش آدرس بگیریم دلربا رو ببریم پیشش  _اخه چرا حرف نمی‌زنه نمی‌دونم شاید می‌ترسه شایدم خجالت می‌کشه شایدم فکر می‌کنه اگه حرف بزنه ما از بلاهایی که سرش آوردن می‌پرسیم و حالش خراب میشه بغض کردم و چونم لرزید من خیلی نگران حال دخترمونم تو رو خدا یه کاری بکن _در هر صورت حمید جان ما باید ی کاری بکنیم _فعلاً تنها کاری که از دستمون برمیاد اینه که در کنارش باشیم و شرایط خونه رو براش خیلی آروم و مساعد نگه داریم تا بعد بتونیم ببریمش پیش ی مشاوره ولی به نظر خودم دلربا مشکل خاصی نداره فقط انگار هنوز توی شوکه یکم صبر کنیم همه چیز درست میشه _ نمی‌تونم صبر کنم  بین موهاش دست کشید و گفت _ می‌تونی یادته که این مدت فکر می‌کردی مرده با بدترین حالتشم روبرو شدیم و تقریباً اتفاق بدی نبود که این روزا برامون نیفتاده باشه اما همه رو پشت سر گذاشتیم بی‌خودی به خودت سخت نگیر یکمصبر کنی اینم پشت سر می‌ذاریم و دوباره می‌شیم همون خانواده‌ای که بودیم ما هیچ مشکلی نداریم فقط زمان لازم داریم زمان حلاله همه مشکلاته  سرمو پایین انداختم و به حرفای حمید گوش دادم حرفهاش درست و منطقی بودن
_ ولی من به عنوان ی مادر الان تنها چیزی که می‌خواستم خوب شدن حال بچه بود الان که فکر می‌کنم واقعاً تعجب می‌کنم که چه جوری اون روزا تونستم زنده بمونم و نفس بکشم  حمید پا روی پا انداخت و لب زد  _منم روزای سختی رو پشت سر گذاشتم فکر نکن که من راحت زندگی کردم بدتر از همه این بود که خودمو مقصر می‌دونستم دلربا وقتی در کنار من بود غیبش زد بعدم روبرو شدن با تو خیلی بد بود ولی بهت حق می‌دادم با ناراحتی از جام بلند شدم به اتاق دلربا رفتم می‌خواستم ببینم حالش خوبه یا نه می‌ترسیدم از اینکه بلایی سر خودش بیاره و روزگارمون از چیزی که الان هست و قبلاً بود سیاه‌تر و بدتر بشه .آروم توی تختش دراز کشیده بود و به سقف نگاه می‌کرد وارد اتاقش شدم و کنارش نشستم  _حالت خوبه مامان؟  سرشو بالا و پایین کرد و هیچی نگفت دستشو توی دستم گرفتم و لب زدم _ دخترم تو رو خدا ی چیزی بگو من محتاج شنیدن صداتم حالم خیلی بده دلم می‌خواد فقط ی کلمه حرف بزنی و من بشنوم که می‌تونی حرف بزنی چیکار کنم حرف بزنی تو بگو؟ اگر بدونی چه روزگار سیاهی داشتم الان فقط می‌خوام ی لحظه صداتو بشنوم و بهم بگی که حالت خوبه  نفس عمیقی کشید آروم گفت  _مامان من حالم خوبه نگران من نباش اگر حرف نمی‌زنم ازت خجالت می‌کشم نمی‌دونم باید چی بگم می‌دونم که خیلی بهتون سخت گذشته ولی فکر نمی‌کنم به اندازه من سختی کشیده باشید لحظه‌ای نبود که آرزوی مرگ نکنم دقیقاً از همون روزی که رفتم تا وقتی که پلیسا پیدا می‌کنن هر لحظه پشیمون‌تر از قبل بودم دلم براش سوخت قطره اشکی از گوشه چشمم سر خورد  _چرا حرف نمیزنی؟ بخدا ازت نمیپرسم که چه بلایی سرت اوردن فقط میخوام حرف بزنی  بغضش ترکید بغلم کرد و از ته دل زار میزد منم گریه کردم زار زدم برای دخترم و بلاهایی که میدونستم سرش اومده اما حرفی نمیزنه نمیدونم چقدر بغلم بود اما با دستم موهاش رو نوازش کردم تازه متوجه حمید شدم که اونم با چشم هایی که اشک توش حلقه زده نگاهمون میکنه  لبخند ریزی میون گریه هام بهش زدم اومد کنارمون و هر دومون رو بغل کرد دلربا با اومدن حمید گریه هاش شدت بیشتری گرفتن _بسه دلربا جان گریه نکن مامان همه چیز حل میشه  میون گریه هاش گفت  _نمیشه مامان نمیشه قابل جبران نیستن  حمید دست به صورتش کشید و لب زد  _همه کار میکنم که اوضاع مثل سابق بشا یا حتی بهتر از سابق تو جون منی دلربا همین که میدونم‌ الان کنارمی برام‌ کافیه دلربا دیگه حرفی نزد و اشک هاش رو پاک کرد   _مامان جان سعی کن به زندگی عادیت برگردی ی چند وقت دیگه مثل سابق برو کلاس بچرخ بگرد باید خودتو زود جمع و جور کنی حمید بوسه پدرانه ای روی سرش نشوند  _هر کاری بگی میکنم فقط میخوام حالت بهتر بشه و از این وضع در بیای دوس ندارم اینجوری ناراحت و گوشه گیر باشی دختر بابا لبخند محو دلربا از نگاهم دور نموند و تازه فهمیدم که با وجود تمام مشکلات و نقص ها ما خیلی خوشبختیم  اون شب سه تایی وسط پذیزایی خوابیدیم حضور ما به دلربا امنیت میداد و بودن اون در کنارمون به ما ارامش میداد دلم میخواست چند روز ول کنیم و ی سفر بریم شمال برای بهتر شدت روحیه همه مون لازم بود اما پلیس گفته بود فعلا صبرکنید  ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام به هم گروه‌های خوبم وحبیبه خانوم اگراز عزیزان کاشمری استان خراسان رضوی توی این گروه هست لطفا بهم بگین تو شهر کاشمر دکترطب اسلامی خوب میشناسن که بهم معرفی کنند ازتون خواهش میکنم اگرسراق دارین بگین خداخیرتون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خانم که گفته بودن زاج بارون سیاه دانه باعسل داخل واژن کنن برا پاکسازی از روز چندم میشه استفاده کرد توضیح کامل بدن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خد مت مدیر وهمه ی اعضای گروه ....مومنایی اگه به بچها بدیم اشکالی ندارد میگن اگه بچها یا جوانها بخورن بچه دار نمیشن ایا درسته من شنیدم نمیدونم درست یا نه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همه عزیزان مشکلی که زتدگی من رو تحت الشعاع قرار داده اینه که یه پسر دارم ۱۸ سالشه خیلی اهل بیرون رفتن نیست و همش خونه هست و تو اتاقش می مونه و متاسفانه خیلی می خوابه به طوری که به سختی بیدار میشه خیلی سخت به طوری که گاهی گریه ام می گیره تا بخواد بیدار بشه کلی باید صداش کنم و حرص بخورم چند بار خواستم دکتر سنتی ببرم شاید مزاجش اصلاح بشه و خوابش تعدیل بشه ولی متاسفانه مقاومت می کنه و نمیره دوستان اگر راه حلی بلد هستند لطف کنند و راهنمایی بفرمایند . سپاسگزارم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانم و همه دوستان عزیزم! من یه پسر۱۳ساله دارم کلاسه هفتم درساش عالیه شاگرد اول کلاسه اما دیروز که برای کارنامه های مهر و آبان رفتم مدرسه همه معلما گفتن بسیار بچه مودب و درس خونی‌ فقط مشکلش اینه که خیلی استرس داره هر موقع برای درس میبریمش پای تابلو انقدره استرس میگیره و میلرزه که تمام جواب‌ها را نصف میده بعدش هم اگه بهش۱۹ دادیم انقدره گریه میکنه تا بهش ۲۰ بدیم.حالا به نظر شما من با این بچه چیکار کنم اگه توی گروه مشاور یا روان‌شناس هست بگه من چیکار کنم.راستی تا یادم نرفته بگم دوران بارداری خیلی سختی داشتم خودم همش استرس و اضطراب داشتم که باعث و بانیشا هیچ وقت نمیبخشم😭توی دوران قبل از مدرسه هم خیلی مشاوره بردمش اما همه میگفتن ضریب هوشیش اصلا هیچ کدوم از مشاوره ها نگفتن پیش فعاله.خواهش میکنم جوابما زودتر بگید. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به حبیبه خانم گل 🌷منم ی مشکل دارم خیلی درد میکشم تو را خدا زودتر پیامم بزار گروه تا عاقبت بخیری کمکم کنه من دعا ی خیر کنم براشون .ی مدتی هست رودهام یعنی شکمم خیلی قار و قور میکنه دکتر هم رفتم ولی خوب نمیشم جای نمی تونم برم غذا که میخورم بدتر میشم خیلی صدا داره شکمم از اندوسکوپی و کلونسکپی هم می ترسم برم . 😢 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر ..اون دوستان عزیزی ک گفتن برای لک صورت از نوره و حنا استفاده کنیم..خب توضیح کامل بدن چه نوره ای ..نوره ک زرنیخ داره صورت از بین میره یا از نوره های بیرون بسته بندی مخصوص صورت ؟ یا حنا بی رنگ یا حنا معمولی ؟ یا حنا پوست رو قرمز نمیکنه ؟ لطفا کامل توضیح بدن ..مخصوصا مدل نوره ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همه خواهران عزیز و ادمین و حبیبه خانم ..لطفا اورژانسی تو گروه بزارید ..بار چندم پیام می دم کسی جوابی نداده خدا خیر این دنیا و آخرت رو نصیبت کنه دوستان و خواهران گرامی خواهشمندم بی تفاوت از کنار درد من رد نشین اگه کسی تو این گروه هست که مشکلی مشابه مشکل من داشته و نتیجه گرفته شما رو ب خدا قسم میدم ب منم کمک کنید مشکلات که فراوان دارم و داشتم العان این مشکلم بیچارم کرده برای پسرم که ۱۵ سالشه و همسرم ۴۲ از راه دور دعا گرفتن پسرم که عاشقم بود ب جایی رسیده قصد دست بلند کردن ب من رو داره ب هیچ وج کنار نمیاد حرف نمیزنه لج میکنه حرفه‌ای سنگین هم بهم میگه و.....همسرم هم بیش از اندازه بی انگیزه...افسرده ....سر کارش نمیتونه وایسته همش میگه ماشین خستم کرده میفروشم میرم مغازه باز میکنم دوباره دو روز بعد میگه عوضش میکنم دو رو، دیگه میگه میرم شرکت کار میکنم کاریه که خودش انتخاب کرده درآمدش هم بد نیست خودش هم نمیدونه چی میخواد خیلی سر در گمه ....کلافس...هیچ شوق و اشتیاقی نداره ...در حالی که من خودم حال دلم آنقدر بده ب خاطر خیلی مسائل مالی و معنوی دلم خونه ولی ب روی خودم نمیارم گله نمیکنم باهاش حرف میزنم امید میدم ولی انگار هیچی خیلی سر در گمه حالا هستن یه کسایی که میدونم دستشون تو این کار هست از دور اطرافم این کاره (دعا) پسرم مثل آتیش همسرم هم مثل خانه خراب کن ...شما قسم میدم ب خود خدا ب پهلوی شکسته ی خانم زهرا ب ایامش اگه راه حل درست و نتیجه گرفته کسی بلده کمکم کنه منتظر پیام شما عزیزان هستم برای خوشنودیه آقا امام زمانمون صلوات پیشا پیش از همگی ممنون ❤️❤️❤️❤️ 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 شهید احمد جعفرنژاد 💜🍃
وصیت نامه شهید احمد جعفرنژاد آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است. بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون (169-آل عمران) برادر و زن برادر عزیز و گرامیم. سلام ممکن است وقتی که شما این نوشته را می خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم خارج شده باشم. چون برای یک مسلمان [که انشاءالله لیاقتش را داریم که جزو افراد این دسته باشیم] مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست. امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد. برادر و زن برادر عزیزم در این 10 سال زندگی که با شما داشتم رنج فراوانی به شما دادم به خدا قسم آنطوری که شما به من رسیدید پدر و مادر نمی رسیدند. برادر عزیز شما برای من همچون پدر بودید و ای زن برادر گرامی که برام هم جای مادر و هم جای خواهر بودی امیدوارم که در طول این چند سال زندگی اگر در مواردی از روی نادانی تندی کردم مرا ببخشید. خداوند از شما راضی باشد چون من از شماها بیش از اندازه راضی هستم. همچنین شما ای برادرزاده های خوبم مینا، سهیلا، افسانه، حسین، حامد خیلی شماها را دوست دارم آرزو می کنم که همیشه در زندگی موفق باشید و ای بقیه بستگانم و آشنایان و دوستان گرامیم همیشه به یاد شماها بودم و هستم و خواهم بود و خیلی دوستتان دارم و لکن خدا و اسلام را بیش از شما. اگر چنانچه خداوند بزرگ خطاها و گناهان مرا بخشید و توبه ام را پذیرفت انشاءالله به فیض الهی که همان شهادت در راه اوست خواهم رسید. آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است. خدایا: می دانم آنچه تو می خواهی می کنی، مرا بر آن راهی بگذار که مصلحت توست. خدایا: تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت مرا در آن صراطی گذار که هیچگاه در لحظه جان دادن غفلت نخورم. خدایا: به من نعمتهای فراوان دادی که نه قدرش دانستم و نه لیاقتش داشتم پس مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم. خدایا: بحدی گناه کردم و از فرمان تو سرپیچی کردم که شرمنده ام مرا از بخشیده شدگان درگاه خود قرار ده در پایان از شماها می خواهم قدر این ابرمرد را بدانید و از بیانات گهربارش استفاده نمایید که به راستی خداوند محبت عظیمی به ما نموده و در این برهه از تاریخ چنین رهبری را بما اهداء کرده است از شماها تمنا دارم که از او و یارانش همچون خامنه ای و رفسنجانی ها و... حمایت و اطاعت کنید. خدانگهدار. به امید پیروزی حق بر باطل احمد جعفرنژاد 26/4/1360 درباره شهید شهید احمد جعفرنژاد به تاریخ 6/9/1338 در روستای فخرآباد گیلان متولد شد. پدرش کشاورزی داشت و او اخرین فرزند خانواده محسوب می‌شد. احمد در سن نه سالگی پدر را از دست داد و سه سال بعد هم فقدان وجود مادر را تجربه کرد. سرپرستی او را برادر بزرگش محمد بدست گرفت و همین بهانه هجرت او به پایتخت شد. سال های 56-57 که مدارس به حالت نیمه تعطیل درآمده بود احمد با روحیه انقلابی در صف اول تظاهرات و فعالیت های انقلاب پیشتاز بود. وی در قیام روز تاسوعا و عاشورای57 با دردست داشتن پرچمی پیشاپیش بچه های محله حرکت می کرد تا جایی که نیروهای شاهنشاهی به آنها حمله ور می شوند و آنها هم در حیات خانه ای سنگر می گیرند. با شروع جنگ تحمیلی روزی که امام فرمان دادند که مردم جبهه ها را پر کنند او مشتاقانه خود را برای خدمت معرفی کرد وی می گفت ما سرباز امام زمانیم زیرا مملکت ما مملکت اسلامی است رهبر ما اسلامی است، قانون ما قانون خداست. شهید جعفرنژاد در بسیاری از عملیات‌ها حضور فعال داشت و سرانجام در تاریخ 9/9/60 در عملیات طریق القدس در فتح دلاورانه بستان ردای شهادت را پوشید و شهید شد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔴 چرا کبد چرب میشه؟ ♻️ سردی کبد موجب کاهش توانایی کبد برای هضم چربی ‌ها می‌ شود و این چربی‌ها در کبد تجمع یافته و تبدیل به کبد چرب می‌ شود. 🔹از طرفی در اثر سردی کبد صفرا غلیظ می‌شود و باعث انسداد کبدی و در نتیجه لجن صفراوی و در نهایت سنگ صفرا می‌شود. 🔹همچنین به دلیل غلظت صفرا و کاهش تولید و ترشح صفرا، یبوست نیز ایجاد می‌ شود. 👈پس این بیماری‌ها ناشی از سردی کبد هست: کبد چرب، سنگ کیسه صفرا، یبوست ✅عوامل سردی کبد: ❌خوردن غذاهای طبع سرد (گوشت سفید، ماست و دوغ، سالاد، آب سرد و یخ) ❌بی‌ تحرکی ❌مصرف مواد کارخانه ای مثل روغن مایع و نباتی ❌رعایت نکردن آداب نوشیدن 👈به طور خلاصه: مصرف آب یخ، نوشیدن ناگهانی آب، مصرف آب بین غذا 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 🔴لکنت زبان 👈معمولاً لکنت زبان ناشی از سردی است. لکنت گرم مزاجان معمولاً در عصبانيت يا هنگامی که تند حرف می‌زنند اتفاق می‌افتد ✅درمان 👅ماليدن پودر زيره و آويشن و نمک روی زبان و غرغره اين مواد روزی چند بار 🍯شبی يک قاشق اسفند با عسل ميل شود 🧊ترک کامل سرديها 👳🏻پوشاندن سر هنگام خواب 🍾بنفشه کنجدی روی ملاج و داخل بينی 🌱جويدن کندر روزی سه عدد 🔴 استفاده از محصولات انار 🥚مصرف تخم پرندگان کوچک به دليل گرمی که دارند 💢حرکت دادن ریح با👇 🧑🏻‍🦰 حنا گذاشتن به سر 🤧استفاده از انفیه و عطسه 🔴لکنت زبان 👈معمولاً لکنت زبان ناشی از سردی است. لکنت گرم مزاجان معمولاً در عصبانيت يا هنگامی که تند حرف می‌زنند اتفاق می‌افتد ✅درمان 👅ماليدن پودر زيره و آويشن و نمک روی زبان و غرغره اين مواد روزی چند بار 🍯شبی يک قاشق اسفند با عسل ميل شود 🧊ترک کامل سرديها 👳🏻پوشاندن سر هنگام خواب 🍾بنفشه کنجدی روی ملاج و داخل بينی 🌱جويدن کندر روزی سه عدد 🔴 استفاده از محصولات انار 🥚مصرف تخم پرندگان کوچک به دليل گرمی که دارند 💢حرکت دادن ریح با👇 🧑🏻‍🦰 حنا گذاشتن به سر 🤧استفاده از انفیه و عطسه 🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊 🔴 خواب خوب چه خصوصیاتی دارد؟‌ ♻️ آسیب‌های خواب کم و زیاد 📊 مقدار خواب معتدل باشد؛ کمتر از ۶ ساعت و بیشتر از ۱۰ ساعت نباشد، به طور متوسط مقدار خواب معتدل حدود ۸ ساعت در شبانه روز است 📘 از ۶ ساعت، حرارت و رطوبت از دست رفته را جبران نمی‌کند و رفته رفته قوای بدن تحلیل می‌رود؛ به این ترتیب نضج و رشد و نمو کمتر‌ انجام می‌شود، خون کمتری تولید می‌شود و در نهایت، بدن تحلیل می‌رود و خشکی بدن افزایش می‌یابد 📕 سبب افزایش رطوبت و سردی بدن می‌شود؛ در نتیجه به مرور سوء مزاج سرد و تر ایجاد می‌شود؛ در این حالت، بلغم بر بدن غلبه پیدا می‌کند، بدن چاق، سست و بی‌رمق می‌شود ⬅️ افزایش بلغم تمایل به خواب را بیشتر می‌کند و خواب بیشتر، تولید بلغم را بیشتر می‌کند ⬅️ این دور بیماری‌زا همین‌طور ادامه می‌یابد و به بیماری‌های متعدد می‌انجامد ⏳مقدار خواب می‌تواند نشان دهندهٔ مزاج‌ فرد باشد؛ 📒خواب زیاد دلیل بر غلبهٔ رطوبت 📙و کم‌خوابی نشانهٔ خشکی مزاج 📗وخواب معتدل نشانهٔ اعتدال مزاج است ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ ماساژهای فوق العاده و کاربردی برای رفع سردرد در هر زمان که مکانی بخواهید. 🔹بی‌ آنکه نیاز به پزشک و دارو داشته باشید . 🔹با یادگیری این شیوه‌های ماساژ برای همیشه سردردها را از خودتان دور کنید و در آرامش باشید! ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به هم گروه‌های خوبم وحبیبه خانوم اگراز عزیزان کاشمری استان خراسان رضوی توی این
❤️🍃 سلام عزیزم در مورد دوستمون که بچه هایش آلرژی دارند وسرفه میکنم من خودم آلرژی شدید وسرفه های زیادی داشتم که دکترها می‌گفتند خوب نمیشی اما بااین روش که دکتر طب سنتی گفت وانجام دادم خدا را شکر هم خودم وهم نوه ام خوب شدیم وبه هر کسی هم گفتم نتیجه گرفته یک پیمانه دو جو سر را با 14,برابر آب می‌زاری بجوشه تا موقعی که جو شکفته بشه آب باقی مانده را جدا کن وروزی یک لیوان با کمی عسل بخور صبح ناشتا بخور وچند روز صبح بخورید به این درطب سنتی میگن ما الشعیر انشالله که نتیجه بگیرید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خواهرا و بزرگواران محترم فصل سرما هست و جنگ زدگان لبنان در سختی همه ما یه دونه پتوی اضافه تو خونه داریم که با اهدای اون برای مردم جنگ زده لبنان به همین اندازه در این جنگ حق و باطل به خیر سهیم میشویم. تو گروهاتون نشر بدین و سبب خیر شوید. من الله توفیق🌹🌹🌹 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت مدیر زحمت کش....برا خانمی که مجرای اشکیه دخترش بسته شده دختر منم اینجوری بود نترس فقط باید از گوشه بینی که بشه گوشه چشم با انگشت مالش بدی به طرف بالا مدام گوشه چشم این کارا بکن هر روز یه دفعه یه چیزی گوشه چشمش میزنه بیرون باز میشه عین چرک مانند بعد خوب میشه اگه بری دکتر میگه باید میل بزنید اون بدتره خودت تو خونه اینکارا بکن باز میشه درسته بچه نمیزاره ولی با بازی سرشو گرم کن این کارا بکن درست میشه هر دفعه حضرت زهرا را کمک بگیر من این کارو کردم یه دفعه چرکش اومد خوب شد... ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام وقت بخیر درمورد خواهر 45 ساله ای که دو هفته رو خونریزی افتادن خواهر عزیزم قرص مفنامیک اسید بگیرین هر 6 ساعت یه دونه بخورین قطع میشه ادمین عزیزهرچند پیام قبلی مو نزاشتین ولی خواهشا این پیاممو بزارین ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت ادمین عزیز و همراهان... در جواب اون خانومی که گفته بودن نوزاد 7ماهشون مجرای اشکیش بسته است ، باید خدمتتون عرض کنم ، که برادر زاده ام این مشکل رو داشت و متاسفانه با ماساژ دادن ،مجرای اشکیش باز نشد و بردیمش بیمارستان فوق تخصصی چشم نور در کرج ، دکتر براش میل زد ، نهایت یک ربع طول نکشید ، ولی چون زیر دو سال بود ، رفت اتاق عمل ، به دلت بد راه نده ، اینو نگفتم که بترسی عزیز دلم ، اینو گفتم که بدونی نهایتش اینه که میل بزنن ... اصلا هم عمل خطرناکی نیست ... ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت ادمین. این و برا خانمی از دیار کریمان. مینویسم خواستم بگم عزیزم منم همدرد. شماهستم الان که دارم اینو مینویسم. با گریه بغض تمام. وجودمو گرفته. منم عین شما از مادر شدن. محرومم خیلی ارزو دارم منم مثل. همه مثل زن داداشام مثل همه حس مادر شدن.و تحربه کنم حتی دوران بارداری. و تجربه کنم. من حتی اینا هم. تحریه نکردم چندسال زیادی از ازدواجم. میگزره ولی هرماه به امید. ماه دیگه وقتی. نمیشم دوباره به امید ماه بعدی دیگه سنمم بالا رفته ۴۲ و هزاران مشکل از فیبرم. از پولیپ. از خونریزی. که اصلا هردکتری میرم با دارو ‌میدن پاک بدترم میکنن خواستم بکم منم عین شمام هستم😭😔 هر بار ختم. صلوات چله برمیدارم صلوات تا خدا صدامو بشنوه دیکه تاامید شدم اینقدر تو زتدگیم. قبل ازدواجم ایتقدر سختی کشیدم تو خاتواده فقیر دنیا. اومدم. اگه سختی هایی. که کشیدم. و بگم یه طومار نامه میشه به امیدی ازدواج هم‌کردم دیکه‌مشکلاتم حل بشه ولی هزاران. مشکل دیگه که قابل. گفتن. نیست ارزوی همه چی مونده دلم خ تنهام همیشه توخونه تنهای تنها. به درو دیوار ها نگاه میکنم بعصی اوقات بی اختیار اشکم میاد میببینم اگه بچه داشتم حداقل تنهایهامو با اون میگزردندم همدمم بود باش صحبت میکردم هیچ جایی سعی. میکنم. نرم چون از اینکه حرفهای تکراری. میزنن و همیشه سوال. میپرسن چرا بچه دار نمیشی سنت بالا رفته دیگه خجالت میکشم حتی من حرات ندارم. نگاه بچه هاشون. کنم بغلشون کنم بوسشون‌کنم سری دور میشن😭😭 خواستم بگم نمیدونم چرا خدا نگاه نمیکنه چراصدای دل مای شکسته رو نمیشنوه 😔 خیلی سخته حتی. بدونی برا بچه داره زندگیت از هم میپاشه هروز اخم و تخم ‌جمع کن برو مگه جقدر توان دارم برو با پرویی وایسادم چون جایی تدارم که اگه بچه بود الان زندیگم جور دیکه رقم میخورد 😔😭 انشالله همه بی فرزندان. دامنشو سبز بشه صلوات برا منم دعا کنید التماس دعا 🙏 اسم منم هست سمیرا (تنهای. تنها) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽