#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جناب شيخ محمد حسين فرمود: شبى دو ساعت از شب گذشته به قصد خريد ترشى از خانه بيرون آمدم و دكان ترشى نزديك دروازه شهر بود (سابقا شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذى ايوان طلا و درب رواق بوده است به طورى كه اگر تمام درها باز بود، شخص از دروازه ، ضريح مطهر را مى ديد) و شيخ مزبور هنگام عبور مى شنود عده اى پشت دروازده در را مى كوبند و مى گويند: ((يا على ! انت فك الباب ، يعنى يا على ! خودت در را باز كن )). و ماءمورين به آنها اعتنايى نمى كنند، چون اول شب كه در را مى بستند تا صبح باز كردنش ممنوع بود.
آقاى شيخ مى رود ترشى مى خرد و برمى گردد چون به دروازه مى رسد، اين دفعه عده زوارى كه پشت در بودند شديدتر ناله كرده و عرض مى كنند: يا على ! در را باز كن و پاها را سخت به زمين مى كوبند. آقاى شيخ پشت خود را به ديوار مى زند كه از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارك و از طرف چپ دروازه را مى بيند، ناگاه مى بيند از طرف قبر مبارك ، نورى به اندازه نارنج آبى رنگ خارج شد و داراى دو حركت بود، يكى به دور خود و ديگرى رو به صحن و بازار بزرگ و باكمال آرامى مى آيد. آقاى شيخ نيز كاملا چشم به آن دوخته است با نهايت آرامش از جلو روى شيخ مى گذرد و به دروازه مى خورد ناگاه در و چهارچوب آن از ديوار كنده مى شود و به زمين مى افتد.
عرب ها با نهايت مسرت و بهجت ، به شهر وارد مى شوند. و هنوز بعضى از رجال علم كه مرحوم محمد حسين را ديده و اين مطالب را بلاواسطه از او شنيده اند، در قيد حياتند.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود.
قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟
(قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟
قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است .
سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
#دعا_درمانی 🌱
اطلاع از آینده🌸🍃
هر کس می خواهد از اینده خودش
اطلاع پیدا كنه نیمه شب بلند شه
وضو بگیره
دو رکعت نماز به نیت نیازش به در گاه
حقتعالی بخونه بعد از نماز سه صلوات
بر خاتم صلی الله بفرسته و بعد از ان
هر کدام از اسماءزیر را ۱۰۰مرتبه بخوانه
« یا هادی اِهْدِنی
یا عَلیمُ عَلِّمْنی
یا خَبیرُ اَخْبِرْنی
یامُبَیِّنُ بَیِّنْ لی.»
و در همان مصلی (جایی که نماز
خوانده و اذکار گفته شد)بخوابه انچه
مطلوب هست از غیب در خواب به
شما نشان میدهند
درمان بیماری ها و ایجاد شادی 🌸🍃
از رسول گرامی اسلام نقل شده
است:
هركس سوره «عنكبوت » را نوشته و
پس از شستن، از آب آن بنوشد
همه دردها و بیماری ها از او زایل
می شود.
امام صادق علیه السلام نیز
فرموده اند:
اگر این سوره را بنویسند
و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل
از آن بنوشند تب، سردی و درد از
آنها برداشته می شود و از هیچ
دردی جز درد مرگ كه چاره ای از
آن نیست، غمگین نمی شوند و در
زندگی به شادی فراوانی دست
می یابند
منابع:تفسیرالبرهان، ج4، ص301
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📅 #تقویم_روز
🗓 #چهارشنبه ۲۹ فروردین | حمل ۱۴۰۳
🗓 ۸ شوال ۱۴۴۵
🗓 17 آوریل 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع، 1343ه-ق
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️17 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️22 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️32 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️51 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
🔸امروز روز خوبے است.
🔸امروز براے شروع کارها، مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسے که در این روز بیمار شود به زودے بهبود یابد. إن شاءالله.
🔹کسے که امروز گم شود پس از چند روز پیدا میشود.ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزے و باغبانے وآبیارے و خرید و فروش محصولات زراعے خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است.
🔸میانجیگیرے براے اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸رسیدگے به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَڪ اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بیـنے » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبے نرسد.
🔹 خواب در این شب، درست است.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانے که حاجتے دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یارے بطلبید. چون کسے در نزد شروع در شغلے و سفرے روے خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانے که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ اذان صبح 4:00 اذان ظهر 12:04
☜ اذان مغرب 18:58 طلوع آفتاب 05:29
☜ غروب آفتاب 18:40نیمه شب 0:20
🔮 #ایجاد_محبت
🔮 بیقرار کردن و دیوانه کردن معشوق اگر خواهی که کسی را در عشق خود بیقرار گردانی باید این دعا را بخوانی بر شکر و دمیده بر آن کس بدهی تا بخورد دیوانه و بیقرار گردد : بسم الله الرحمن الرحیم، قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ، باسم فلان بنت فلان علی حب و عشق فلان بن فلان الساعة الساعة الساعة باوضو وطهارت روبه قبله
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۲:۱۶ #صبح
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داش
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
خانمی که مربی دخترت خونتون رفت و آمد داره؛ خواهشا محترمانه قطع کن رابطه باهاش رو ؛ اول به تو میگه خواهر به شوهرت میگه داداش تا خوب فضا براش باز بشه
بعد ممکنه کم کم شوهرت رو وابسته خودش کنه
اصلا منتظر امتحان کردن نمون
من یه خدمتکار داشتم من رو بغل میکرد گریه میکرد و میگفت خواهرمی
ولی چنان خنجر به زندگیم زد که هنوز جبران نشده بعد ۶ سال درگیرم
خانم ها خواهشا افراد غریبه به منزل راه ندید و رفاقت نکنید . امکانات و خوشی ها و نعمت های زندگی نذارید هر کسی ببینه
نذارید غریبه سر از اخلاقیات همسر و فرزنداتون در بیارن
عزیزم دخترت چه کار مربی داره
ردش کن بره
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
خانمی که میگی شوهرت رانندس و دختر کوچولوت اذیتت میکنه
خواهرم شما به خاطر اعصابت و مشکلاتت این طفل معصوم رو مقایسه و متهم میکنی
ارتعاش و ناراحتی تو روی بچه اثر میذاره و بیقرارش میکنه حتی اگه جنین یا نوزاد باشه
شما باید خودت رو آروم کنی با این روش ها مثلا:
پیاده روی . دعای کسا . اسفند دود کردن. یه دوست خوب داشتن. دایم با امام زمان حرف زدن المستغاث بک یا ابن الحسن زیاد تکرار کن. همین حرفها رو به امام بگو ایشون عین الله و اذن الله هستن. توسل به حاج قاسم بهش بگو بیا فرمانده عملیات زندگی من باش . ذکر الله ۶۶ بار برای اضطراب بدون یا بگو. چایی درست کن برای خودت بریز و روضه حضرت زهرا گوش کن . از یه پزشک داروی خونساز بگیر.
بعدش برای اعتیاد همسرت کمک بگیر
ختم بسیار مجرب
ختم ۵ روزه قران و هدیه کردن به اقا امام زمان عالی جواب میده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام به ادمین عزیز من همون زن ۳۵ ساله هستم که گفتم دوتا بچه دارم وشوهرم مشروب میخوره ولی نماز میخونه هر کاری میکنم ترک میکنم گفته بودم اگه کسی تجربه ای داره بهم بگه چه ذکری بگم که ترک کنه ولی هیچ کس جوابم رو نداد خواهش میکنم راهنماییم کنین
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام و عرض ادب در جواب اون خانومی که گفته بودن اسهال دارن خواهرم سه ماه بود که اسهال داشت هر چه دکتر میرفت فایده نداشت پیش یه دکتر گوارش که رفت گفته بود باید از معده نمونه برداری کنیم وقتی آزمایشش آمد دکترش گف نباید نان گندم یاهر چیزی که با آرد گندم درست کردن نباید بخوری اگر خوردی پرز معده ورودهات تموم میشه ودیگه هر چه خوردی جواب نمیده گفته بود بهش بیماری سیلیاک داری همون دکتر نون مخصوص برای این بیماران داشت بهشون میداد حالا شماهم رسیدگی کنید که یه وقت خواهر عزیزم این بیماری نباشد
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام به همگروهی های عزیز کسانی که امسال میخواهند کنکور امتحان بدهند صبح روز کنکور یکی از اعضای خانواده هفت مرتبه سوره اسرا بدون سخن باکسی بخونن در ضمن از ساعت هشت صبح که کنکور شروع میشه باید سوره راشروع کنه لطفا خواهش میکنم متن را زودتر بذارن در گروه که دو هفته دیگه آزمون کنکور هس همه ی کنکوریها موفق باشند انشالله
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام ببخشید از اون خانمی که گفته بچه ی دوستش 40روزه است سرما خورده وریه هاش درگیر شده دقیقا پسر من هم این جوری شده بود خیلی بستری کردم خوب نمی شد تا برادرم یه دکتر ی بود در قم دکتر شکر الهی که پسر من رو درمان کرد خدا خیرش بده اگر این خانم بچه اش رو ببره پیش این دکتر با یه نسخه خوب میشه انشاالله جیگرم کباب شد من میدونم او بچه چقدر عذاب میکشه
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام من همون خانمی هستم که شوهرم ایرادمو تو روم زده بود... اصلا هر سال چندروزبعد عید تو خونه ما دعوا میفته دیگه به فامیل شک.کردم نکنه دعا جادویی چیزی خوردمون میدن به هر حال.ممنونم از شما دوستای گلم که منودلداری دادین .. ان شاءالله بهترین خیر و عاقبت به خیری نصیب دلای مهربونتون بشه از همتون 🙏🙏🙏🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
✅درمان #لکنت #زبان
💟توجّه: چربیهای با ترانسبالا (روغن جامد، موز، غذاهای پُرچرب، کیکخامهای، خامه، سرشیر، کلّهپاچه، جگرسیاه، تهدیگ)و سبزی گشنیز نخورید.
✅درمان لکنت زبان در کودکان: روزی یک استکان آب أنار شیرین طبیعی تازه یا یک قاشق مربّاخوری ربّ انار شیرین طبیعی.
💟اگر لکنت زبان بر اثر ضربه به قسمت أعصاب مرکزی و ترسیدن باشد در صورتی که سلّولهای آن قسمت از بین نرفته باشد علاوه بر مصرف موارد بالا، به مدّت یک هفته، هر روز یک قاشق غذاخوری جوشاندۀ أفتیمون مصرف شود.🌷🌷🌷🌷
🌺دیر باز شدن زبان🌺
در خصوص بچه هايى که دير زبان باز مى کنند، معمولا مشکل خاصى ندارند، پدر و مادرها با کار درمانى بچه ها رو اذيت نکنند. اين توصيه اصلى ماست.
🖌معمولا ويتامين pp در اين بچه ها کم است. اين جور بچه ها از مغزشان بيشتر کار مى کشند تا حروف را در ذهنشان بسازند و معمولا افراد خلاقى مى شوند. در بين بزرگان هم انيشتين تا 9 سالگى زبان باز نکرده بود.
✳ویتامین H
🖌کمبود این ویتامین ضایعات پوستی ایجاد می کند و لکنت زبان از کمبود این ویتامین است.
✳منابع ویتامین H
🔹جگر
🔹دل
🔹قلوه
🔹مغز
🔹زرده تخم مرغ
🔹تخم کبوتر
✳ منابع ویتامین Pp
🔺نخودفرنگي
🔺گندم سياه
🔺پرتقال
🔺تخممرغ
🔺اسفناج
🔺مخمر آبجو
🔺گندم
🔺جو
🔺غلات
🔺حبوبات
🔺سبزيها
🔺ميوهها
🔺گوشت
🔺شير
🔺نخود
🔺جگر گاو
🔺سيبزميني
🔺ذرت
🔺هلو
🔺خرما
◀انار یا رب انار، کمک به زودتر باز شدن زبان کودک می کند.
🖌حجامت پشت گوش هم، زیر نظر طبیب حاذق انجام شود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا .منشي صدامون كرد گفت شما ميتونيد بريد فقط شير خشك يا شير مادر برسونيد تا
#داستان_زندگی 🌸🍃
زهرا
درد خودم يادم رفته بود،به عمو اينا خبر داديم رفتيم شهر،راه خيلي دور بود.مامان خيلي بي تابي ميكرد از فضاي متشنج خونه آرين مدام جيغ ميزد،آمنه اعصاب نداشت گريه ميكرد،درد منم تمومي نداشت اما سعي ميكردم با مسكن خودمو آروم كنم.با سختي حميد دو تا پرواز جدا براي هممون گرفت من و مامان و عمو و ننه آقا شب همون روزي كه اومده بوديم از روستا رفتيم تهران،مامان مدام حالش بد ميشد زنگ زديم سالار بيمارستان بود مستقيم رفتيم بيمارستان بهمن تهران،سالار اومد پايين اجازه ملاقات نميدادن،مامان ميزد به سينه سالار كه بگو بچم تو شهر غريب چي به سرش اومده؟چرا دو روزه به ما نگفتي؟ سالار كه خستگي و غم از چهرش ميباريد گفت نخواستم بيخود نگرانتون كنم فك كردم بهتر ميشه منتظر موندم جواب آزمايش بياد،سرشو انداخت پايين كه مامان داد زد حرف بزن بچه سكتمون دادي،سالار سرشو بلند كرد لبشو دندون گرفت گفت بچه تو شكمش يكماهه مرده بوده نميدونسته...زير پامون خالي شد حس كردم افتادم تو چاه همه گريه ميكرديم اشكاي سالار ديونم ميكرد،ننه آقا گفت عمرش به دنيا نبوده طفلي خدا بازم بهتون لطف ميكنه ننه از لطف خدا نااميد نشيد، سالار نشسته بود پيش عمو سرش پايين گريه ميكرد نگاش كردم شونه هاش ميلرزيد كاش ميتونستم آرومش كنم ادامه داد:يهو حالش بد شد تهوع شديد دل درد شديد فقط جيغ ميزد،تنها اميدم آزمايشا بود كه اونم...مني كه تا اون لحظه ساكت بودم گفتم اونم چي؟گفت:تمام بدنشو عفونت كرده.ننه آقا گريه ميكردم ميگفت خوب ميشه دعا كنيد.حالم خيلي بد بود رفتم بالا تو اتاقش ديدمش،بي حال خوابيده بود دو چشماش حلقه سياه،شكمش تخت.دستاشو گرفتم صداش كردم فاطي ددم(خواهرم)اومدم پيشت هممون اومديم اومديم خونت پاشو عزيزم،چشماشو باز كرد گفت زري بچم مرد،ديدي ميگفتم تكون نميخوره گريه كرديم سرشو بغل كردم دلداريش دادم گفتم تو تازه هفده سالته حالا كوتا بچه بريزه رو سرت نه يكي نه دوتا.از آرين براش تعريف كردم گفتم دارن ميان يكم آروم شد اما با حرفاي سالار خيلي نگران بودم.از فردا قرار شد شبا من بمونم بيمارستان روزا خونه باشم استراحت كنم دكتر گفته بود بايد تحت نظر باشه.جو بدي بود همه دست به دعا بوديم.سالار خيلي مهمون نوازي ميكرد همه جوره پذيرايي ميكرد تو اتاق خوابشون عكساي دو نفرشونو كه ميديدم فك ميكردم خودمو سالار هستيم اما ناراحتي فاطمه باعث شده فقط غصه اونو داشته باشم.آمنه اومدو يك هفته موندو برگشت ننه آقا رو هم با خودش برد عمو و زن عمو هم رفته بودن خونه نادر.من و مامان و علي خونه فاطمه بوديم.يه روز تو اتاق دراز كشيده بودم مامان داشت غذا درست ميكرد
تلفن زنگ خورد،من و مامان هر دو رفتيم سمت تلفن من گوشيو برداشتم سالار بود گفت خيلي عادي صحبت كن مادر نگران نشه فقط لباستو بپوش ميام دنبالت بريم بيمارستان.از استرس دهنم خشك شده بود مامان كه همش نگاهش به صورت من بودن بهش اشاره كردم چيزي نيست گوشيو گذاشتم پرسيد كي بود دِ حرف بزن گفتم هيچي سالار بايد بره يه دارويي دكتر نوشته بگيره براش مياد دنبالم منو ببره بيمارستان گفت نه نميخواد تو استراحت كن من ميرم تو شب جوني برات نميمونه همينطور كه لباس ميپوشيدم گفتم خودم باشم بهتره.معطل نكردم اومدم بيرون تا سر خيابون راه ميرفتمو پشت سرمو نگاه ميكردم كه سالار بياد دل تو دلم نبود از پشت گردنم تير ميكشيد تا وسط كمرم،گلوم خشك شده بود ميسوخت.سالار اومد تا سوار شدم گفتم به من رك بگو چيشده؟گفت باشه فقط تو رو خدا تو آروم باش دكتر گفته عفونت خيلي شديده بايد عمل بشه،اما اون بيمارستان تجهيزات مناسبي ندارن.گفتن اگر جابجا هم بشه خطرناكه از من خواستن رضايت بدم تا منتقلش كنن.زد رو فرمون گفت نميدونم چيكار كنم؟خدايا اين چه امتحاني بود؟تصميم سختي بود مغزم كار نميكرد فقط هفده سالم بود،تا اونروزها پام به بيمارستان كشيده نشده بود چه برسه به تصميم هاي اينجوري.رسيديم رفتيم بالا رفتيم اتاق دكترش شرايطتو برامون توضيح داد از ريسك بالاي عمل،از ريسك بالاي جابجاييش گفت.مونده بوديم چيكار كنيم سالار پشت در اتاقش نشست رو زمين ميزد تو سرش منم كه حالم گفتن نداشت.دكتر دو روز مهلت داد تا تصميم بگيريم،به عمو زنگ زدم گفت منتقلش كنيد دلمون قرص شد،قرآن به سر با دلي كه آشوب بود با چشمي كه اشكي ديگه براي ريختن نداشت فاطمه رو فرداي اونروز با رضايت كتبي سالار منتقل كرديم،همه چيز خوب پيش رفت عمل انجام شد اما عفونت به ريه رسيده بودم،يازده روز بستري بود يه شب ساعت سه صبح بود سرمو گذاشته بودم كنار دستش رو تخت ديدم دستش تكون ميخوره بيدار شدم گفتم جانم چي ميخواي خيلي واضح برعكس هميشه بود صداش گفت من خير نديدم از زندگيم خيلي زحمتمو كشيدي منو حلال كن.بابا رو ن د يدم...
#ادامه_دارد....
#نامه_های_آسمانی 🕊
وصیت نامه شهید سید مرتضی آوینی🌸🍃
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.
و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند.
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش”.
🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶
وصیت نامه حاج احمد متوسلیان
دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد شهید حاج احمد متوسلیان روز پنج شنبه سی اردیبهشت ماه سال شصت و یک، حاج احمد با همان حال نامساعد و عصا در زیر بغل، آمد دارخوین تا برای بچه ها سخنرانی کند. آن هم در شرایطی که بچه های ما خیلی خسته بودند و فشار زیادی به آنها آمده بود. چیزی حدود بیست شبانه روز در گرمای چهل و هشت درجه، توی آن دشت وسیع خوزستان، وجب به وجب جنگیده و پیشروی کرده بودند. بدیهی است که همین مسأله باعث شده بود که نیروها مقداری احساس خستگی کنند. در چنین وضعیتی بود که حاج احمد آمد تا برای بسیجی ها سخنرانی کند. یکی از حضار بسیجی تیپ 27 می گوید: « حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل داشت، آمد روی چهار پایه ایستاد و پشت میکروفون قرار گرفت. لحظه ای در سکوت، به دقت به چهره های بچه ها نگاه کرد و گفت: « بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین ( علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.» حاج احمد نگاه پر از لطفی به برادران - که اکثراً با سر و صورت و دست و پای زخمی روبروی او به خط شده بودند - کرد و ادامه داد: « به خدا قسم! من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجی ها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.» در آخر صحبت هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: « خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده، خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!» این حرف ها و مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ، شیون کنان، زار زار گریه کنند. خود حاج احمد، هم دل به دل بچه بسیجی ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند. به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفون کنار آمد. حرف های حاجی مثل انفجار یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها بود. به محض پایان حرف های حاجی، بچه های تیپ در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، حاج احمد را در آغوش گرفته و می بوسیدند. خدا گواه است من ندیدم از بسیجی ها - حتی یک نفر هم تا خاتمه ی عملیات - حرفی از مرخصی بزند. هیچ کس نمی رفت. فقط تعدادی دانشجو داشتیم که به خاطر امتحانات، آنها را خود حاج احمد به زور روانه ی مرخصی کرد. دلاوری دیگر از رزم آوران تیپ 27، با اشاره به سخنرانی شورانگیز حاج احمد در دارخوین می گوید: « یادش به خیر! در آن سخنرانی، بسیجی ها که واله و شیدای روحیه ی فولادی حاجی شده بودند، زیر گوشی با هم می گفتند: « دیگر ما چه عذری داریم؟ وقتی حاج احمد با این وضع بد جسمی، این طور قرص و محکم مانده، ما چه حقی داریم اظهار خستگی کنیم؟» تحت تأثیر سخنرانی حاج احمد، طوری شد که همه ی بچه ها احساس می کردند انگار اولین روزی است که به منطقه آمده اند. خلاصه، نیروها آماده شدند برای رفتن به مرحله ی سوم عملیات.»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽