چرا تزریق ژل؟
چرا بوتاکس؟
چرا خطر؟
با محصول چاقی صورت ما به صورتی صاف و توپر و زیبا دست پیدا کنید😍😍😍
💙 فقط طی یک دوره ۲۵ روزه 💙
حداقل تا 10 سال پوست جوان میشه👏
⭕️ پرکننده صورت
⭕️ بدون بازگشت
⭕️ بدون عوارض
⭕️ رفع خط خنده ،اخم و خنده
⭕️ کاملا گیاهی بدون هیچ عوارضی
⭕️ دارای تائیدیه سيب سلامت
✅ جهت مشاوره رایگان و سفارش به آیدی زیر پیام بدین😍
👉 👩💻: @Rezvanebozorgi
👉👩💻: @Rezvanebozorgi
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
#تجربه_اعضا 💜🍃
با سلام
این تجربه شخصی بنده هستش . بنده یکی از کسانی هستم که متاسفانه و یا شاید بدبختانه به این مشکل فوق حاد ( اصلا بزرگنمایی نیست و عین حقیقته ) دچار شده بودم. اما خدا را شکر این مساله با ازدواج بطور کامل حل شد. غرض از این پست صرفا اگاهی بخشی و راه حل برای عزیزانی که به این مشکل حاد و شدید دچار هستند .
روزگار من در قبل ازدواج فاجعه بود فاجعه به معنای حقیقی کلمه . طوری وضعم بود که هر روز مشکل داشتم . هر روز خدا . در حسرت بودم روزی اینکارو نکنم . در حسرت بودم ارامش روحی داشته باشم . با کوچکترین موردی بر انگیخته میشدم. این حال روز من قبل ازدواج بود!
برداران و خوهران میدونم جامعه فوق تحریکی وجود داره. میدونم شرایط ازدواج سخت شده . میدونم ارزش ازدواج و سنت اسلام ظاهری شده متاسفانه.
اگر به سلامتی خودتون اهمیت میدید حتما ازدواج کنید. من جایی شنیدم ایت الله ... در عنفوان جوانی که احساس نیاز کردنند بلافصله به پدر و مادرش اونم دو نصف شب ! اصرار کردند که حتما همین الان باید برید خواستگاری! خلاصه اصرار ایشان مجبور میکنه پدر و مادرش که میرن خواستگاری. بنظرم اگر این بزرگوار مشکل نیاز جنسی شو از طریق ازدواج حل نمیکرد مسلما الان آیت الله که سهله بکله شاید به راه انحراف کشیده میشد .
الان بشدتت پشیمانم چرا در بیست تا بیست و پنج سالگی ازدواج نکردم . چرا آرامشی که الان دارم چرا نباید چندین سال پیش نباید داشته باشم. اشکال عمده متوجه خود شخص بنده هست . چرا که هیچکس به اندازه خودم نمیتونست کمکم کنه .
انسان میتونه تصمیم بگیره به عرش اعلی بره میتونه تصمیم بگیره با کله زمین بخوره . راه درست از بیراهه کاملا مشخصه مخصوصا در این مورد. تاکید میکنم حتما یک ازدواج عاقلانه و هدفمند در پیش بگیرید . خدای نکرده نرید از هول حلیم بیفتید توی دیگ. صحبت یک عمر هستش .
هدف من از این صحبت اینه که تنها راهکار این مشکل ازدواج شرعی مخصوصا دائم ( نظر و تجربه شخصی). من هنوز که هنوزه مشکلات مادی و مسایل دیگر دارم ولی مشکل خودارضایی حل شده بقیه مسائل در پناه خدا حل میشه چرا که امید دارم گامی در راه خدا بر داشتم و او نیز مسائل دیگر رو برام هموار میکنه .
خلاصه کلام این مسیر ازدواج در پیش بگیرید حتی اگه زمان زیادی ببره چون ماهی رو هر وقت از اب بگیرید تازه هست . از دوستان عریز و خوانندگان محترم تقاضا دارم اگر تجربه های این دست دارنند به اشتراک بگذارن چرا که غالب افراد دچار مشکل از این دست سنین پایین دارند و متاسفانه بعلت حجب و حیا و ... نمیتوند این مساله رو با کسی درمیان بذارن . این دست تجارب میتونه کمک کننده باشه یا لااقلش امیدوار کننده .
به امید ازدواج و اشتغال جوانان این سرزمین
یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلاه سر خودت نذار
👤استاد قرائتی
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت ادمین عزیزو دوستای مجازی عزیزم یمدتی هست که احتیاج دارم با کسی صحبت کنم ولی ادم قابل اعتمادی ندارم تصمیم گرفتم با شما دوستای مجازی در میون بذارم من خانم ۳۲ ساله هستم دختر ۱۲ ساله دارم که از وقتی به دنیا اومده با هر بیماری اذیت کرده زمستونها درگیر الرژی و سرفه تابستونها اسهال تا اینکه ۴ سالگی به دیابت مبتلا شد دیگه دنیا برام تیره و تار شد اون موقعا همسرم بیکار بود مستاجر الان هم هستیم همسرم کارگره با هر بدبختی بود بچمو تا این سن رسوندیم تو سن ۶ سالگی ورزش ژیمتاستیک بردمش سه سال رفت گفت علاقه ندارم کاراته بردمش گفت علاقه ندارم با اینکه شهریه اش برا ما زیاد بود به هر طریقی بود نذاشتیم اب تو دلش تکون بخوره سه ساله زبان میره که هیچی نفهمیده ازش این ترم هم افتاده نمره کم اورده.گفت میرم ورزش ووشو اونو رفت تو اونم موفق نبود پارسال گفت میخوام تیزهوشان بخونم چقد خوشحال شدیم نزدیک سی میلیون هزینه کردیم یک سال تمام هم من همهمسرم مراعات کردیم مهمونی و مسافرت را کم کردیم حای جمعه ها هم با ناز و ادا میبردمیش قلم چی ازمون بده طلا فروختم برا هزینه کلاسهاش اون هم قبول نشد😭😭😭😭 اخلاق و رفتارش هم اصلا انگار عقل نداره در حد بچه ۵ ساله برخورد میکنه جوگیر و علاقه اش به هرچیزی فقط دو روزه خسته شدم از دستش هرچی با محبت با کادو با تشر باهاش صحبت میکنیم دو روز دیگه فراموش میکنه تو هیچ کاری با اینکه کلی هزینه کرده موفق نبوده امسال حتی مدرسه دولتی خوب هم پیداش نمیکنم بنویسم ناامید شدم از زندگی همیشه از خدا اولاد صالح میخواستم همیشه با حرفاش کاراش آتو دست بقیه میده مسخرش میکنن چیکار کنم از دستش کم اوردم گاهی میگم خدایا کاش همین یه بچه را هم نمیدادی دوستان اگه کسی راهکاری داره ممنون میشم راهنمایی کنه
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
#چالش_هفتم ❤️🍃
شب شهادت امام سجاددعوت شدیم روضه اقای مداح داشت زیارت عاشورا میخوندمن توحال خودم بودم داشتم میخوندم به وسطهای زیارت عاشورارسیررفتم سجد هی پیش خودم میگفتم چراداره دعاسجدعاشورااشتباه میخونه😳 یه دفعه دوستم گفت چرارفتی سجده هنوزبه سجده نرسیده 🙈حالاخونه کی بود خونه خانم قران که پیشش میریم کلاس انقدرخجالت کشیدم 🙈😭😂
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
یه بار اومدم خونه مادر شوهرم پارسال .
تازه عروس بودم ناهار خونشون بودم برادرشوهرم اومد سلام و احوال پرسی گفتم حال شما خوبه ممنون بعد غذا خورد ده دقیقه نشد. خواست بره گفت کاری نداری زن داداش خدافظ، منم امدم بگم ممنون. خدانگهدار. دوباره احوال پرسی کزدم. گفتم حال شما خوبه ممنونم اینقدر خجالت کشیدم 🤣 قاطی کردم به بار هم به مادر شوهرم گفتم به جا تشریف بیارید گفتم خدمت برسید 😂😂
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دربارهچالشتون
مادرمتازهفوتشدهبودیروزحلوا درست کردمدادمبه شوهرمبردبرایمادرش فاتحهبخونه مادرشوهرمبهمزنگ زد گفت دستتدردنکنهخدارحمتش مادرترومنماز زبونم در رفت گفتم خداخودتورحمتکنه😂😂😂😂
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 گوشیهای مرگبار
🔥 تصاویری عجیب و تکان دهنده از کودکانی که در اثر زیادهروی در استفاده از تلفن همراه دچار انواع صدمات جسمی، روحی و عقلی شدهاند.
🔥 برخی از این صدمات به قدری جدی و عمیق هستند که هرگز جبران نشده و کودک هیچ گاه به زندگی طبیعی باز نخواهد گشت.
🔥 سلامت فرزندان خود را جدی بگیریم و استفاده آنها از تجهیزات رایانهای و به خصوص تلفن همراه را محدود کنیم.
#نکات_سلامتی 🍎
🌹🌹🌹🗣🗣🗣بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
سوال اول:فاصله دو بارداری چقدر باشد مناسب است؟
فاصله مناسب برای دو بارداری دو الی سه سال هست، اگر بیشتر شود مشکلی ندارد ولی همین مقدار مناسب است
سوال دوم:مادری که سابقه استراحت مطلق دارد چه کار کند در بارداری های بعدی مشکلی پیدا نکند؟
برای بالا رفتن توان بدن مادر و حفظ جنین در رحم مادر باید:
☘شما باید از یکسال جلوتر یا حداقل 6ماه جلوتر تمام هم و غمتان، َاین باشد که کبد را در تعادل نگه دارید و اصلا گرمی نخورید. اگر کبد گرم شود عضلات شل میشوند. اگر عضلات قلب باشه باعث شلی دریچه های قلب میشه، اگر عضلات کمر باشد باعث دیسک کمر میشود اگر عضلات زانو باشد باعث آرتروز زانو میشود و حتی توی لثه ها، وقتی کبد گرم میشه دندان زودتر فاسد میشود و از بین میرود
هرچقدر میتوانید از سبزیجات و از میوه ها فقط سیب درختی با پوست و به استفاده کنید و سبوس و جوانه...
سبوس گندم را به جد وارد برنامتان کنید
جوانه گندم جوانه جو جوانه ماش، عدس، همه خوب است برای شما
حبوباتی که مصرف میکنید را بگذارید جوانه بزند و مصرف کنید
تمام سقط های جنین و مشکلاتی که بچه ها پیدا میکنند بخاطر گرمی زیاد است
سوال سوم: برای افزایش و تقویت سیستم ایمنی بچه در فصول سرد سال؟
اول اینکه جوانه گندم را وارد برنامه غذایی شان کنید، بسیار عالی است. یه وعده اش را به یک کف دست نان تبدیل کنید با شیرش بخورد یک وعده حلوا کنید یکم گلاب یا بهارنارنج یا بیدمشک بزنید با کمی شیره سیب یا سیب بخارپز برای شیرینی اش، یک وعده داخل سوپ بریزید
دوم هر روز به بچه ها لیمو شیرین بدهید. میتوانید آبش را با آب سیب یا خیار یا نارنگی یا پرتقال یا هویج مخلوط کنید مثل سرم صبح امروز و ظهر و شب به بچه داده شود، دیگر سرما نمیخورد یا آنقدر خفیف است که مثل پشه گزیدگیست
سبوس برنج هم همیشه داشته باشید. خورش بچه یا سوپ او را میکشید تو قاشق آب سبوس برنج را داخلش بریزید. موقع دم کردن برنج دو قاشق سبوس داخل برنجش بریزید دم بکشد. داخل ماکارونی اش هم
نکته آخر شیب گرما و سرما
شیب گرما و سرمای بدن باید حفظ شود وگرنه مریض میشود حتی در زمستان سال داخل خانه نباید از بیست الی بیست و دو درجه گرمتر بشود بلکه باید لباس زمستانی پوشید، وقتی هوای داخل خانه گرم است خصوصا در و مهمانی ها و دورهمی ها و کلاسهای مدرسه، به محض بیرون رفتن سینوس او سرماخورده. بچه اول از همه از راه تنفس و چشم سرما میخورد و بعد گوشو مغز و دهان(لوزه ها) و بعد سر انگشتان دست و پا
تا در را باز میکند هوای سرد داخل سینوس ها میرود در حالیکه دمای داخل خانه سی یا بیست و هشت درجه بوده و ناگهان یک مرتبه با کاهش دمای 14 یا کمتر مواجه میشود و هرچه رطوبت در سینوسها هست با این شوک ناگهانی تبدیل به خلط فاسد میشود..
در پناه خدا باشید
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 راه حلی ساده برای درمان #چاقی موضعی
✍ اقسام چاقی و اینکه آیا هر نوع تغذیهای برای هر نوع #چاقی مناسب است ؟
#دکتر_میرغضنفری
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 دختری از دیار غریب سلام داستان زندگی دارم که حقیقته وامیدوارم هم درس عبرت بشه
#داستان_زندگی 🌸🍃
دختری از دیار غریب
..................یکروز که با دوستم سر چشمه رفتیم برای آوردن آب یه پسری اونجا بود که هی مارا دید می زد قشنگ ما را نگاه کرد تا رسیدیم خونه.
اون موقع من فکر می کردم به دوستم نگاه می کنه تا چند روز همین طور هر روز سر چشمه می دیدمش آخه سر چشمه چند تا مغازه هم بود به بهانه مغازه می آمد ومن را دید می زد یک ماه همین طور بود ومن فکر می کردم برای دوستم میاد ومن بدون واکنش می رفتم وآب می آوردم تا یکی از فامیلاشون که از آشناهای ماهم بود فرستاد تا نظر مادرم بپرسه مادرم بعد از صحبت آمد به من گفت که این پسر فلان کس که خانواده ای با اصالت دارن ولی پسره دختر عموش نامزده شه ولی پسره میگه نمی خامش مادرم گفت نکنه تو بهش چراغ سبز نشون دادی گفتم به خدا اصلا اسمشم بلد نیستم فقط چند بار سر چشمه دیدمش مادرم گفت ببین دخترم احتمالش زیاده که نزارنش نبینم تو کاری کنی که بعدا آبروی خودمون میره گفتم به خدا من کاری نکردم ونمی کنم ومادرم گفت اگر اینطور که هیچی ولی من تو همون موقع چند تا خاستگار داشتم که مادرم راضی نبود به اونها 🌺
دوهفته بعد باز یه خانم که خاله بزرگه پسره بااسم مستعار محمد بود آمد خونه مون وبه مادرم گفت که محمد با خانوادهاش دعوا کرده وگفته یا منم بااسم مستعار زهرا یا هیچ کس
ورفته دم حیاط عموش وگفته من دختر شمارا نمی خام داد بیداد کرده مادرش هم توی خونش دار قالی داشت گرفت قالی را پاره کرده وگفته اگر به خاستگاری زهرا نرفتید هر روز خونه جنگ ودعوامیشه مادرش منو فرستاده بگم که بگم چند روز دیگه به خاستگاری میان
..بعد از چند روز مادرش وخاله دومش برای دیدن و خواستگاری آمدن وقرار شد یه شب همه خانواده بیان برای حرفهای اولیه اونشب که محمد باداییش و ومادر وخاله اش به خانه ما آمدن برای اولین بار اونارو از پشت شیشه توی ایوان دیدم بعد از این که نشستن شروع کردن به حرف زدن دایی محمد مرد شوخ طبعی بود وهمین طورزن داییش ومن هنوز که هنوز بهشون احترام می زارم ودوست شون دارم وتوی مجلس خاستگاری گفتن که خیلی وقت هست که دختر عموشو نمی خاد وهمیشه سر همین موضوع با مادرش دعوا داشت موقع من شد که چای ببرم وقتی برای اولین بار چشمم به چشمهای عسلی خیلی خیلی بزرگش افتاد همون جاعاشقش شدن ومی دونستم که اونم منو خیلی دوست داره خاستگاری انجام شد ویه حلقه نامزدی عطر وچند تیکه لباس وروسری برام آوردن ورسما شدم نامزد محمد توی ده ما رسم نبود که پسر دختر باهم حرف بزنن واجازه عقد هم نمی دادن تا موقع عروسی این محمد بیچاره هم بهخاطر این که منو ببینه هفته ای یک بار مادرشو خونه ما میآورد تا به بهانه ای منم ببینه توی نامزدی یه شیطنتهای ازش می دیدم ومادرم می گفت جوانه ازدواج کنه خوب میشه مثلا بهمون دوستم که باهم می رفتیم سر چشمه دوست شده بود تلفنی صحبت می کرد وخودش بهم گفت که دوستت که خیلی ازش تعریف میکنی بامن تلفنی صحبت می کنه ومن خیلی ناراحت شدم ورفتم بادوستم دعوا کردم وگفتم اگر تکرار کنی آبروتو می برم وبه همه می گم وگاهی وقت ها هم با محمد قهر می کردم که چرا این کارا می کنی وخیلی موارد دیگر واینا را به پای جوانیش ودوستانش که بیشترشون همین طور بودن گذاشتم ومی گفتیم ازدواج کنه خوب میشه
تقریبا یک سال نامزد بودیم منم سوم راهنمای راتمام کرده بودم که محمد اجازه درس خواندن بهم نداد وقرار مدار ازدواج گذاشتن مادرم از بچه گی برام جهاز جمع کرده بود ولی من خبر نداشتم وبا پول شیر بها که اون زمان ۱۵۰ هزار تومان بود بهترین جهاز را برام آماده کرده بود آخه فقط چند تیکه بزرگ از جهاز با پول شیر بها گرفته بود بقیه وسیله هارو خودش قبلا گرفته بود خدایی از جهاز پول دار هاهم بهتر بود ما برای داماد حلقه یعنی شیک ترین گرفتیم حلقه شده بود ۳۰ تومان ویه ساعت گرفتیم براش ۲۸ تومان که در زمان خودش بهترین بود مادرم می گفت نمی خام دخترم کمبودی داشته باشه اما متاسفانه از طرف خانواده محمد این جور نبود مادرش زهرخودش را توی عروسی من ریخت محمد بهم گفت به مادرم ۱۰۰ تومان دادم برای خرید حلقه ولباس عروسی ولی مادرش همه پول ها را خرج تشک و پشتی وبالش برای خواهرش کرده بود آخه محمد پسر بزرگ بود خودش مجبور بود تمام کارهای عروسیو بکنه مادرش سواستفاده به نفع خودش کرد خاله محمد هم با دوتا دخترهاش هرکدوم یه انگشتر گرفتن که سر عقد بکنن دستم ولی اونها را هم مادرمحمد برداشت برای دخترش یادمه من حلقه دست داماد کردم ولی اون چیزی نداشت که دست من بکنه
خاله بزرگه محمد سر عقد بود خودش خجالت کشید به سحر خواهر محمد گفت برو انگشتر ها بیاره که تو خونه مونده ولی سحر برگشت وتوی گوش خالش گفت که مادرش اجازه نداده بیاره دلم خیلی شکست خیلی جلوی فامیلامون خجالت کشیدیم حتی خواهر وبرادرام هم بهم انگشتر دادن ولی از طرف داماد چیزی نگرفتم.
ما عقد کردیم وبه خونه محمد رفتم که یه اتاق از سه اتاق خونه پدریشو به ما دادن که از همه بزرگتر بود جهازو سرهم توی اتاق چیدن ورفتن😞ومرحله جدیدی از زندگیم شروع شد...
#ادامه_دارد