eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا 😔😔😔😔😭😭😭🤦🏻‍♀️به آنی چشاش پر از غم شدن...تلاش می کرد باهام حرف بزنه نمی
❤️🍃 صبرا .. ذهنم جرقه زد محمدی...همون روزا ک دو روز بود نیومده بود واتساپ و من براش مدل مانتو فرستادم و بیرون بودیم همش محمدی زنگ میزد و بعدم تا انلاین شد براش پیام داد.. اون شب ک با هم شام دو نفره میخوردیم دستام تو موهاش بودبهش زنگ میزد و نامزدم هی رد تماس میداد و ناراحت شد... زنگ زدم بهش... دیگ خسته شده بودم از سکوت..بهش واضح اسمشونو گفتم...بهش گفتم اینا کین.. گفت من الان هیچی بهت نمیگم هیچی.. تو اروم نیستی خوب نیستی... بهش گفتم می رم زنگ میزنم باهاشون قرار میذارم گفت باشه برو اینکارو کن... بهش گفتم بی تو نمی رم باید بیای باام... گفت من نمیام... گوشیو گذاشتم کنار... چاره ای جز صبر و فکر نداشتم...   شب بابام اومد از باغ خونه..داداشم قضیه اون اپارتمان و قضیه شب قبلو براش گفته بود...من نگفته بودم چیزی ب بابام...نمیخواستم بکشه ب بابام قضیه تا زمانی ک واقعا مطمئن بشم..بابام مجبورم کرد همه چیو بگم... بعد از شام داداشو مامانمو فرستاد برن بیرون و زنگ زد به نامزدم بهش گفت بیا ببینمت... اونم اومد..بابام محترمانه بهش گفت ک اگه دنبال عیاشیو جوونی کردنی جای غلط اومدی...اگه هنوز رجوعی داری ب عشقای قبلت بازم جای درستی نبودی...هر چی هم به دخترم گفتی دروغ گفتی و نمیتونی منکر بشیو دخترمم هی سکوت کرده تا ببینه چی میخواد پیش بیاد اما دیگ بسه... نامزدم ب حرف اومد ک من اگه میخواستم برم دنبال ادما قبلی زندگیم الان اینجا نبودم...من اول ک اومدم خواستگاری دخترتون ب زور بابام اومدم،گفتم می رم و برمی گردم..اما اومدم دیدمش از سلام اولش جذبش شدم...هی اومدم دو ماه حرف زدم تا ببینم چطور دختریه..خوب بوده ک باز اومدم و بعد دو ماهم واقعا دوستش داشتم ک اومدم و هیچ چیزی جز اینکه دوستش داشتم نتونسته منو قانع کنه ک بیام جلو... اون شب بابام در حد بیست دقیقه باهاش حرف زد..برا اولین بار تو عمرم از صحبتای بابام راضی بودم..هم هشدارر های لازمو بهش داد هم محترمانه باهاش حرف زد ـ..ب منم گفته بود زیاد حرف نزن... اون شب من اروم مونده بودم...فقط دو بار خیلی حالم بد شد و متاسفانه صدام بالا رفت...یکبار به نامزدم گفتم اخه کی خبر داره تو روزه میگیری و انقدر خبر همه چیتو داره...گفت کسی که ده سال باهات باشه میدونه...بهش گفتم چی بود اینا الان همه یاد توان..گفت اینم مارو دیده روزی که سرویس و حلقه خریدیم...بهش گفتم ایی بابا....بابام تلنگر زد ک چرا جواب سوالشو میدی..بهش بگو از این ب بعد میخوای چ کنی... چرخیدم سمت بابام بهش گفتم اخه مگه من تا الان براش موجودیت نداشتم...تمام ماه هایی ک ما می رفتیم بیرون این مهندس صاحبی زنگگگگ میزد (اینجا واقعا از ناراحتی صدام رفته بود بالا، انگار میخواستم بهش بگم ببین عزیزم بخدا منم ادمم و بودم تو این ماه ها...نمی دونستم با صدای بلند دارم خودمو ادم عصبی نشون میدم ) یکی اینجا... یکبارم تو اون جلسه بهش گفتم اون یکی کیه...گفت اونم یکی دیگست دنبال اینه باهام ازدواج کنه..خانوادم مخالف بودن...همین هفته قبل عموش زنگ زده یک ساعت و نیم باهام حرف زده، بهش گفتم من خودم نامزد کردم و نمیخوام با دخترتون اردواج کنم و چند سال قبلم بهش گفتم ک خودش  ادامه داده... اینجا بود ک بهش گفتم اخه چند ماه زنگ بزنه، تو خودت پر و پال میدی بهشون استوریاشونو سین می کنی نامزدم یکم صداش رفت بالا گفت پر و بال چی دادم من خودم اینو باهاش حرف زدم با دوستم  دوستم بردتش باهاش حرف زده مبخوای زنگ بزنم ب دوستم ک بردتش باهاش حرف زده و بهش گفته بابا اینو ول کن دست از سرش بردار این متاهله بهش گفتم چرا ب خودشون زنگ نمیزنی زنگ بزن ببینم چطوری باهات حرف میزنن  اینجا بود کگفت    اگه رنگ بزنم الان عزیزم جونم بهترت حرف میزنن...و اون ت اخرشو خیلی میخواست بخوره... و من واقعا با این حرفش.دلم شکست بلند شدم رفتم تب خوردم اول خواستم برم تو اتاق..بعد راهم و کج کردم نشستم کنارش..داشت زنگ میزد ب اون مهندس صاحبی... جواب نمیداد...بهش گفتم بیا با خط بابام یا من زنگ برن...چرا جوابتو نمیده...بابام و خودش گفتن لطفا شمارتو نده دست هر کسی نکن..نزن...اما من زنگ زده بودم و داشت بوق میخورد.خوشبختانه هیچ کس جواب نداد... نامزدم بلند شد ک بره بابامم بلند شد بهش گفت منو برسون تو باغ  و هر دو با دلخوری از من رفتن وقتی رفتن حال خودمو نمیفهمیدم...کلا از زمانی ک اون پیاما رو دیدم واقعا نمیتونستم راحت باشم..من همیشه ارامش داشتم و ارامشمم اینطوری بود ک نذارم مشکلاتم بیشتر شه اما واقعا حالم سر جاش نبودـ.. برا نجات دادن اون جو مسخره چن تا پیام با شوخی با نامزدم رد و بدل کردم ک رفته بود بیرون با دوستاش...
به بابام زنگ زدم گفت من باهاش حرف زدم میگه دو تااز گذشتش هس یکی ک تهدید می کنه...یکی ک خیلی پیگیره و زنگ میزنه و عموشو هم حتی گداشته بهش زنگ زده و یکی هم واسطه اون دختر اولیه اس ک تهدیدش میکنه... بهش گفتم اخه باباچ واسطه ایه ک اینقدر صمیمانه و از اتفاقای روتین حرف میرنه  (شب قبل نامزدم یه صفحه برش خورده از اس ام اس ها برام فرستاده بود... محتواش این بودک طرف ب نامزدم گفته بود ما راهمون از هم جدا نیست،جداش کردن... و اون دختره الان باهانه رو با موهاش میارم دم خونتون و به اونی هم ک دعاگرفنه بگو بره شوهرشو از دنبال زنای مردم جمع کنه  «فک کنم با یکی از خواهرشوهرا بود...هرچند شوهراشون همه سربه زیرن» و نامزدم اینو فرستاد تا من خوندمش پاکش کرد، همون موقع بهش گفتم این پیامای تهدید ب هیچ عنوان با اون شب بخیر عاشقانه هم خوانی ندارن و اینا یکی نیستن.) حالا بابام اینا رو گفت و خدافظی کرد...کفت بهش گفتم وظیفشه همه چیو بهت بگه و در جریان همه چی قرار بگیری...اگه لازم بود حمایتش کنیو کلا بدونی و تصمیم بگیری اون شب برا اینکه حرفاشو بیشتر درک کنم صدا رو ضبط کرده بودم...مغزم میگفت نباید بذاری کسی بفهمه تو وویس گرفتی اما گوشش دادم..دیدم من چقدر اروم بودم و از اون حرف نامزدم ک گفت بهتر جرف میزنن اونا ناراحت شدم... و فقط اینجاش بهش میگفتم مگه من برات موجودیت نداشتم...دقیقا جاهاییش ک صدام رفته بود بالا رو کات کردم و گفتم براش میفرستم تا بدونه چطوری برخورد کرده و چی گفته و چقدر زجرم داده ک از وسط ارامش یهو صدام رفته بالا... ک ایکاش این کارو نمیکردم.. نصف شب ک اومد خونه ی کلیپ از عکسایی که داشت درست کرد با اهنگ شروع ناگهان علیرضا قربانی گذاشته بود استوری... با هم یکم درد و دل کردیم..حرف زدیم..گلایه همو کردیم..و کاریک نبایدو کردم..صداشو فرستادم گفتم یبین چطوری حرف زدی.. غافل از اینکه اینطوریتموم حرفایی ک اون زده و تموم ارامش من تو جلسه مخفی میموند و فقط اینقسمتا ک بهمم ریخته بود افتاد دستش،...و همینا تنها موندن تو ذهنش از اونوجلسه...فکر میکردم الان چقدر درکم میکنه و نادم میشه بابت زجری ک بهم داده اما هیچ... اون شب خیلی اشک ریختم خیلی با هم حرف زدیم...بهم گفت با شک هیچ وقت وارد رابطه نشو خودت و طرف مقابلو میکشی...بهش گفتم مگه من بیخودی شک کردم؟؟ مگه واقعا چیزی نبوده؟مگه ب چیزی ک نبوده گیر دادم...این شک نیست..گذشتت بمن شلیک کرده... گفت قبول دارم گذشته من الان تورو درگیر کردهـ... گفت میخوای چیکار کنی میمونی باهام...بهش گفتم یکم صبر کن تصمیمی ندارم بذار ارومتر شیم... ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 📚📚🗣🗣🗣 بسم الله الرحمن الرحیم گرمی بخوریم یا سردی ؟ گرمی می خورم پوستم جوش می زند و موهام می ریزد .... سردی می خورم .... نقش گرمی ها در بدن چیست ؟ عملکرد مواد غذایی با طبیعت گرم در بدن شبیه عملکرد سرم های قندی ، نمکی ، مسکن ها و...‌ است . مواد غذایی با طبیعت گرم به طور مقطعی سبب تسهیل جریان خون می شوند و ایجاد بهبودی نسبی در حال بیمار می کنند ولی درمانگر عامل و ریشه ی بیماری نیستند . عامل تمام بیماری ها سموم هستند . برای دفع سموم ، باید بدن با کمک فیبر غذایی آبرسانی شود . مصرف مداوم و بیش از حدگرمی ها ، سبب خشکی کبد و غلظت سموم و خون می شود و عوارض جبران ناپذیر مثل ریزش مو ، کهیر و انواع جوش و لک و بثورات پوستی ، بیماری های غدد ، غلیظ شدن اسید معده و سوختن نواحی مختلف لوله گوارش ، یبوست ، مشکلات بینایی و شنوایی ، انواع سکته ها ، فشارخون ، دیابت و.....انواع بیماری‌های صعب العلاج....سرطان و....بر جای می گذارد . بیماری هایی که ریشه در سردی دارند مثل کم کاری تیروئید ، معده سرد ، رماتیسم و.....با خوردن گرمی مداوم و بیش ازحد تبدیل به یک بیماری مزمن با درگیری های گسترده تر به صور مختلف می شوند . بسیاری از عزیزان تصور می کنند با خوردن گرمی مشکل گوارشی آن ها حل می شود بلکه در دراز مدت شرایط آن ها با غلیظ شدن اسید معده براثر خشکی کبد به وخامت گذاشته می شود . گروه دیگری از عزیزان برای دردهای استخوانی و مفاصل از گرمی استفاده می کنند که با گذشت زمان شدت و عمق درد تواُم با سوزش و دردهای تیرکشنده بیشتر می شود که این نیز حاصل خشکی کبد براثر مصرف مداوم و بیش از حد گرمی هاست . و موارد بیشمار دیگر .... گرمی بخوریم یا سردی ؟ به فرمول تغذیه انسان از بدو آفرینش مراجعه می کنیم . هفتاد درصد تغذیه روزانه انسان از منابع گیاهی و سی درصد آن از منابع حیوانی باید باشد . منظور از منابع گیاهی چیست ؟ گیاهانی با فیبر بالا که ارزش غذایی داشته و صرفاً دارویی نیستند و سبب دفع سموم از بدن می شوند . کلیه سبزیجات خوراکی _ غذایی ، سیب درختی با پوست ، حبوبات و غلات جوانه زده و سبوس ارگانیک در این گروه قرار می گیرند . جز سیب و به ، مصرف بیش از اندازه سایر میوه ها به خصوص میوه های شیرین ( صیفی جات _ طالبی ، خربزه هندوانه و....) ایجاد کبد چرب می کند . 🌺کبد بزرگترین و مهمترین غده بدن است . سلامت بدن ارتباط مستقیم با سلامت کبد دارد . پرخوری و پرنوشی سلامت کبد را به مخاطره می اندازد . 🌹عزیزان حجم غذا را کم کنید. غذاهای چرب ، نشاسته ای و قندی و محصولات غیر ارگانیک با طبیعت کبد سازگار نیست . برای سلامت بدن ، کبد باید تمیز ( عاری از سموم ) و با طراوت باشد روزانه پنج وعده کبد را پاکسازی کنید . روزانه با مصرف ۲ فنجان سبزیجات خام ( معادل آن یک فنجان سبزیجات بخارپز ) ، ۲ فنجان سیب درختی با پوست و به خام یا بخارپز و یک فنجان حبوبات جوانه زده به صورت تازه ( معادل آن دو قاشق غذاخوری پودر جوانه حبوبات ) و ۲ فنجان غلّات جوانه زده و سبوس ارگانیک به صورت تازه (معادل آن ۳ قاشق غذاخوری پودر جوانه غلّات و سبوس ارگانیک) به سلامت کبد و به دنبال آن سلامت کل بدن و روح و روان برسیم . کلیه بیماری ها از ساده ترین بیماری ها تا بیماری های صعب العلاج ریشه کبدی دارند . طبیعت کبد با غذای گرم مزاج سازگار نیست . تاُمین هفتاد درصدی کالری روزانه از منابع گیاهی فیبردار باعث پاکسازی ، اصلاح و سلامت کبد و به دنبال آن سلامت بدن می شود. 🌾 در این میان جوانه و سبوس ارگانیک علاوه بر داشتن فیبر بالا که به پاکسازی و سلامت کبد کمک می کند دارای پروتئین بالا( پروتئین گوشت ۱۹ و پروتئین جوانه ۲۵ ) و ۹۸ نوع املاح و ویتامین است . انواع داروهای ویتامین برای سلامت کبد مضّراست . عزیزان برای داشتن سلامت جسم و روح و روان در سلامت کبد کوشا باشید . برای حفظ سلامت کبد در خوردن گرمی زیاده روی نکنید. گرمیجات مثل مواد قندی و نشاسته‌ای ، گوشت ها و چربی ها سلامت کبد را به مخاطره می اندازند . در شرایط کنونی که محصول ارگانیک تولید نمی شود از هر ۱۰۰ نفر مراجعه کننده تمام افراد نیاز به اصلاح کبد در سطوح مختلف دارند . در این میان کسانی که گوشت و غذاهای با طبیعت گرم و خشک بیشتر می خورند تظاهرات بیشتری دارند و بهبودی در آن ها دیرتر حاصل می شود . غذاهای با طبیعت گرم ، مواد قندی و نشاسته‌ای ، گوشت و تخم مرغ و چربی را در پوشش جوانه و سبوس ارگانیک و سبزیجات مصرف کنید . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام خدمت عزیزان.پسرم ۲۶ سالشه .شقاق داره .خیییییلی درد داره.دکتر دارو داده گفته اگه تاده روز دیگه خوب نشه باید عمل کنه میشه عزیزان اگه تجربه ای دارند راهنمایی کنند؟ ایشالله همیشه سلامت باشید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دکتر طب سنتی مشهد میخواستم برای آلزایمر تازه شروع شده پدرم .ممنون اززحماتتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ من دنبال یک دکتر خوب در اصفهان برا رو ماتیسم وسیاتیک یا ارتوپ خوب می گردم اگر کسی سراغ دارد از ان جواب گرفت خوب شد دکتر خیلی خوبی هست زود می فهمد تو گروه بگد اخ من پیش دکتر روضاتی میرفتم خوب نبود همیش میرم یک دقیقه وضیت میکند دارو تکراری مید چند سال میرم پیشش خوب مشدم تازه چند وقت زانو درد ولم نمیکند جوری هستم تا می شینم نمی تونم بلند شدم انقدر که پماد می مالم فاید ندارد مرسی ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام‌ممنون‌از‌شما‌بابت‌کانال‌خوبتان‌ خواهش میکنم هرکی پیام‌ منو‌ میخونه‌ اگه راهکاری بلده بهم بگین توروخدا بنده ۱۵۰میلیون پول به یکنفر دادم برای ۱ماه الان‌ ۱سالو نیم گذشته پولمو پس نمیده چک‌وسفته‌ ازش دارم ‌من‌۱۵۰بهش دادم ایشون سفته ۵۰۰میلیونی بهم داده آیا‌ بنظرتون با این چکوسفته‌ چیکار کنم بعضیا میگن اگه سفته رو بزاری اجرا شکایت کنی هیچ کاری از دستت برنمیاد میگن چک‌وسفته بیخودیه تورو قرآن بگید چیکار کنم آیا اگه شکایت کنم میتونم باشکایت پولمو پس بگیرم آیا قسط بندی میشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام آیا کم شنوایی ارثی‌درمان دارد‌ بجز کاشت‌حلزون‌ آیا کسی بوده کم‌شنوایی‌ارثی‌ داشته باشه باطب سنتی درمان شده باشه بنده خیلی خوب صحبت میکنم فقط نمیشنوم سمعک دارم‌ ارثیه چن نفر از خانواده مادریم‌ مثل من هستن‌که‌ارثیه‌ممنون میشم‌جواب بدید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ادمین عزیز خواهش میکنم این پیام منو حتما بگذاریم اورژانسی ❌❌❌من همون خانمی هستم که گفتم با برادرشوهر ....من اون متن قبلی رو با گریه نوشتم همراه با استرس و ناراحتی .نشد بیشتر توضیح بدم .نه هیچ کس با چشم خودش این گناه را ندید فقط برادرشوهرم از اینکه میخواست از من انتقام بگیره ب جاری م گفت .جاری دعوا ب پا کرد .ب هیچ وجه نمیتونم حلالیت بگیرم چون آبرومو می‌بره جلوی در وهمسایه وفامیل تازه جاری م شرایط اینو داره که بخواد از اینجا بره سر کار می‌ره وپول جمع می‌کنه حتی آب و برق و گاز را هم ما میدیم .شوهرم هم هیچ چیزی با چشم خودش ندیده از برادرشوهرم فقط شنیده .خدا راشکر خیلی منطقی ست واگه ی مرد تو زندگیم دیده باشم فقط شوهر خودمه .فقط فقط برادرشوهرم چند سال پیش گفت اون عکس من وتو را باهم دیده ولی شک دارم درست باشه چون جاری م اگه اینطوری بود تا حالا منو دادگاهی کرده بود چون هم پولشو داره هم نفوظ.ما شرایط رفتن نداریم چون پولی نداریم 😞ب خدا اگه داشتیم ازاون ساختمون می‌رفتیم .بازم اگه راهی میدونید بگید چون پسر بی گناه من زیر دست من داره شکنجه میشه همه میگن پسرت عصبی .من شک ندارم اه ونفرین جاری م ما را گرفته آخه چرا بچم بچه م چه گناهی کرده بود که باید از الان عصبی بشه .خودم ب خودم میگم لعنت ب من که آبروی ی مادر پیر وزجر کشیده رو بردم .همچین ابرو ی مرد پاک را کاش هرگز ب دنیا نمی آمدم.لعنت به برادرشوهرم که عین ی شیطان رفت تو جلدم 😭چوب خدا صدا نداره خدا هست نمونه ش من که با سی سال سن عین ی زن پنجاه ساله شدم موهام سفید ودستم لرزان همش از آه جاری م .تورو خدا خیانت نکنید دین و دنیا و آخرت وابروتون ب باد می‌ره.نمیدونید چه عذابی داره وقتی که عذاب وجدان راهت نمیاره حتی نمیتونی ی غذای درست کنی خونه رو باب میلت تمیز کنی .نتونی با خیال راحت پیش شوهرت بخوابی .نتونی با بچت بازی کنی بخندی شاد باشی تمام اینا اه ونفرین جاری مه شک ندارم 😭تورو خدا هنوز اگه راهی میدونید بگید🙏🙏🙏🙏 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
برای درمان خانگی واریس می‌توانید از عصاره برگ مو استفاده کنید. 🔹️یک فنجان عصاره برگ مو را در چهار فنجان آب به مدت 15 دقیقه بجوشانید؛ سپس در پنج تا ده دقیقه اول پا را در تشت حاوی آب داغ و عصاره برگ مو بگذارید. 🔹️10 ثانیه بعدی پا را در آب سرد قرار دهید. 3 یا 4 بار این کار را تکرار کنید. 🔹️همیشه پا را ابتدا در آب داغ و سپس در آب سرد بگذارید. 🔹️سپس پاها را به سمت بالا ماساژ دهید با بالا نگه داشتن پا کار را تمام کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 پرسش سلام عذاب وجدان شدیدی دارم. دوران کارشناسی یه پسری از هم کلاسیام خیلی منو دوس داشت و هرجا میرفتم دنبالم میومد و بچه های دانشکده هم می دونستن این آقا پسر از ترم 1 تا ترم 7 بی وقفه دنبالم بود اما من هیچ محلی بهش نمیذاشتم. چون فک میکردم قصدش دوستیه منم تقریبا مذهبی و بسته بودم و این روابطو نمیپذیرفتم. علت این مسئله اینه که یه بار شنیدم داشتن با هم پچ پچ میکردن و میگفتن دختره چرا محل نمیده شاید باکسی دوسته و پسره گفت خوب چه اشکالی داره با کسی  دوست باشه با منم باشه!!! اما ترم 7 مسئله خیلی عوض شد نمیدونم چی شد این آقا به فکر ازدواج افتاده بود. مدام  خانوم دوستشو که هم کلاسیمون بود یواشکی میفرستاد زیر زبونم بره از ازدواج و ... میپرسید و نمیدونم چرا فک میکرد اگه بیاد بام حرف بزنه دعواش میکنم چون خانومه بهم گفت اگه کسی بخواد بیاد بات حرف بزنه باش دعوا میکنی!!! تا اینکه یه روز بعد پایان کلاس که البته هنوز بچه ها و استاد سر کلاس بودن اومد سمتم و من توجهی نکردم . نمیدونم چطور نگام میکرد که همه بچه ها متوجه شدن و دلشون براش سوخت و من فقط سرم پایین بود و نگاش نمیکردم اما همه بچه ها و استاد داشتن مارو نگا میکردن . بعد دوستاش اومدن دورشو گرفتن و گفتن بیا بریم نمیخواد بات صحبت کنه. پسره میگفت نه میخوام باش حرف بزنم . چرا نمیخواد بام حرف بزنه؟ صداش و برخوردش جوری بود که احساس کردم دلشو شکوندم . بعد استاد بام صحبت کرد که ایشون قصدشون ازدواجه اگه میخوایی من باش صحبت میکنم . منم از خجالت گفتم نه نمیخوام . اما ته دلم بغض کردم  استاد گفت مطمئن باش در آینده پشیمون میشی و همیشه به این فک میکنی که چی میخواسته بگه.  الآن حدود 4 سال از این اتفاق میگذره اما عذاب وجدان ولم نمیکنه همش فک میکنم آهش دنبالمه بغض دارم و جالبه که الآن متوجه عمق عشقش میشم بعضی رفتاراشو دلیل بر سبک سری و نادونیش میذاشتم اما حالا که بهش فک میکنم میبینم قلبا دوسم داشته و من متوجه نبودم . راستش ته دلم الآن عاشقشم نمیدونم درسته یا دلیلش عذاب وجدانه ولی خیلی دارم عذاب میکشم احساس میکنم غرورشو له کردم اما کاملا ناخواسته . خواهش میکنم راهنماییم کنین چیکار کنم بهتره دوسش دارم اما امیدی به برگشتش ندارم . شما آقایون بگید ایشون چه حسی داشتن آیا غرورش رو شکوندم و چیکار کنم که منو ببخشه و یا شاید برگرده . خیلی ممنونم برای پاسخگویی تون سلام ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سؤالی دارم. نمی دونم که تا حالا همچنین سؤالی پست شده یا نه!! دو برادر دو قلو دارم که ۳۰ سالشونه. و هنوز مجرد هستن. کل خانواده دوست دارن این دو تا رو هر چه زودتر براشون زن بگیرن. برادر بزرگترم وقتی ۲۶ سالش بود تنها برای اولین بار با خانواده م  به خواستگاری رفت که خانواده‌ی اون دختر خانم به برادرم جواب نه دادن. و تنها دلیلی که برای نه گفتن شون آوردن این بود که سه تا خواهر بزرگ‌تر عروس خانم مجرد بودن٬ اول باید اون ها ازدواج می کردن تا نوبت به آخریه برسه!  واقعاً راست هم می‌گفتن. حالا از اون زمان ۴ سال می گذره و اون خانواده دخترهای بزرگ‌تر شون رو هم شوهر دادن حالا مونده این آخریه که پیغام فرستادن آقا پسرتون تشریف نمیارن برای خواستگاری مجدد!!!  قبول دارم الآن حسابی به غرورش برخورده و حاضر نیست پاشو یه بار دیگه تو اون خونه برای مراسم خواستگاری بذاره. ولی این همون دختری بود که عاشقانه دوستش داشت و هر کاری کرد تا بهش برسه ولی خوب نشد. حالا هم بهش می گیم برو همین دختر رو که دوستش داشتی بگیر به ما خواهرا که میگه زندگی من به خودم مربوطه و نمی خوام تو زندگیم دخالت کنید و وقتیکه پدر و مادرم میگن یا زمین و نگاه می کنه و هیچی نمیگه یا میگه من زن نمی خوام!  اون یکی برادرمم که قربونش برم انگار نه انگار که ۳۰ سالشه. بهش می گیم تو چرا زن نمی گیری میگه مگه من چند سالمه؟ الآن تو این سن زن گرفتن خیلی زوده!! من واقعاً موندم برادرهام چرا زن نمی گیرن؟ به نظرتون چه علتی می تونه داشته باشه؟... یعنی ممکنه برادرهام اهل دوست دختر رو و روابط نامشروع شده باشن (اگه این طور باشه و مزه ی این جور روابط رفته باشه لای دندون شون دیگه قید ازدواج رو می زنند)... چرا آقا پسرهایی که از لحاظ مالی کامل هستن به فکر ازدواج نیستن (چون برادرهام از لحاظ اقتصادی هر دوشون کامل هستن و مستقل از پدرم)... یعنی ممکنه بی مسئولیت باشن یا از ازدواج بترسند؟... یا اینکه دنبال پرنسس رؤیا هاشون هستن؟ (که البته همه مون می دونیم که تو این دنیا هیچ کسی پرنسس و پرنس نیست)....یا ممکنه سخت پسند شده باشند؟  مرسی 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید محمد ناظری 💜
زندگینامه شهید محمد ناظری سردار شهید محمد ناظری متولد سال ۱۳۳۴ در محله امامزاده حسن تهران بود. عمده هم سن و سالان سردار ناظری از آن محله بعدها در نیروهای ویژه ارتش (نوهد) به خدمت در آمدند. حاج محمد هم در سالهای منتهی به انقلاب به طور غیر رسمی و توسط برخی افسران ارتش که از رژیم پهلوی جدا شده و به مردم پیوسته بودند نخستین دوره‌های تکاوری خود را دید. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه بعد از انقلاب اسلامی نیز حاج محمد در پادگان لاهوتی تهران و تحت نظر امیرعلی سادات طوسی دوره ویژه تکاوری کلاه سبزهای ارتش را گذراند و به جهت نبوغ و آمادگی بالا بعد از مدت کوتاهی بعنوان مدرس و مربی در این دوره ها حضور یافت. از دیگر مربیانی که سردار ناظری تحت نظرشان دوره تکاوری دید استاد کرمعلی شجاعی بود که استاد بین المللی به حساب آمده و به پاسداران صلح سازمان ملل نیز آموزش می داد. مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه اولین حضور جدی سردار ناظری در مناطق ناآرام به نخستین سالهای انقلاب و ایجاد ناآرامی توسط گروهک های ضد انقلاب بر می گردد. حاج محمد نیز در آن سالها در بسیاری از شهرهای ناآرام در دوران اوج اغتشاش حضور می یافت که از این، می توان به حضور و مبارزه علیه ضدانقلاب در غائله های گنبد، آمل وکردستان اشاره کرد. با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۵۹ نیز حاج محمد بلافاصله به جبهه های حق علیه باطل شتافت و نخستین ماموریت او نیز شناسایی نیروهای دشمن در منطقه شوش دانیال بود که از قضا این عملیات شناسایی از یکی از قدرتمندترین و مجهزترین گردانهای رژیم بعث صورت پذیرفت. هر چه جنگ پیش می رفت ارزش نیروهای ویژه و جنگ های نامنظم بیشتر به چشم می آمد و حاج محمد نیز بعنوان یکی از نیروهای زبده این مدل جنگ در بسیاری از عملیات های چریکی و نامنظم جضور جدی داشت. یکی از عملیاتی که تاثیر محسوسی در بالارفتن روحیه رزمندگان اسلام و تحقیر رژیم بعث داشت ماجرای پالایشگاه کرکوک و حانقین بود. چاه های نفت این دو شهر که از اهمیت خاصی برای رژیم بعث برخوردار بوده و حفاظت از این دو شهر بشدت مورد تاکید صدام ملعون بود، در همان دوران به خود دسته ای می بیند که لباس های محلی و الاغ خود را به آنجا می رسانند. این دسته، گروه حاج محمد ناظری بودند که با لباس مبدل خود را به منظقه کرک و خانقین رسانده و با انهدام پالایشگاه نفت آن دیار توانستند ضربه جدی به رژیم بعث وارد آورند. سردار ناظری در سال ۶۴ به عضویت نیروهای ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت نظر نیروی زمینی بود در می آید و در آن زمان با حاج قاسم سلیمانی نیز روابط نزدیکی را داشته است. برادر حاج محمد، یعنی تیمور ناظری نیز در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده بود و مادر او نیز یکی از شهدای مظلوم فاجعه حج خونین سال ۶۶ بود. بعد از پایان دفاع مقدس نیر سردار حاج محمد ناظری همچنان به مربی بودن خود ادامه می دهد و مسئول دوره های متعدد جنگ های نامنظم و چریکی بوده و نفرات زبده بسیاری را بعنوان چریک و تکاور به بدنه نیروهای نظامی کشور معرفی کرده است. بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و پس از آن که حضور نیروهای نظامی غربی نظیر ناتو، ارتش های کشورهای اروپایی و به خصوص ارتش امریکا در منطقه غرب آسیا حضور پررنگی پیدا کرده بودن، لازم بود تا نیروهای نظامی ایران حراست دقیق تری و گسترده تری از مرزهای خاکی و آبی کشور انجام دهند. از این جهت بود که اواخر سال ۸۶ از طرف ستاد فرماندهی کل قوا نیروی دریایی سپاه مامور شد تا یگان ویژه ای به منظور حضور فعالانه در برابر نیروهای بیگانه در خلیج فارس و آمادگی لازم برای عملیات در مواقع ضروری تشکیل دهد. و این چنین بود که یگان های ویژه جنگ های نامنظم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلیج فارس تشکیل شده و توانست تا حد بسیاری به موازنه قدرت حاضر در خلیج فارس منجر شود. فرماندهی این یگان های بر عهده سردار حاج محمد ناظری بود و او در جزیره فارور اقدام به تربیت نیرو و برگزاری دوره های تکاوری لازم برای مقابله با دشمن می پرداخت. مقابله جدی با دزدان دریایی سومالی، برقراری امنیت در منطقه استراتژیک خلیج فارس و حضور عزتمندانه در برابر نیروهای بیگانه در مواقع لازم، اتفاقاتی بود که با حضور نیروهای تحت اشراف سردار ناظری مانند یگان های تکاوری سید الشهدا علیه السلام در خلیج فارس افتاد. اتفاقی که به نظر بسیاری از کارشناسان توانست ایران را قدرتمندترین کشور حاضر در خلیج فارس نماید. در شاهکار نظامی اخیر، سردار حاج محمد ناظری یکی از فرماندهانی بود که به پیشبرد این عملیات حساس می پرداخت و نقش کلیدی در انجام موفقیت آمیز آن داشت.
مدافعان حرم شهدای مدافع حرم بیوگرافی سردار محمد ناظری اخبار سوریه اخبار سپاه در سالهای اخیر و بعد ایجاد ناامنی در کشور سوریه و پس از آن که نیروهای نظامی ایران نیز در این کشور حضور مستشاری بهم رساندند، بخشی از نیروهای تربیت شده توسط سردار ناظری به جهت آمادگی های بالا و تخصص در جنگ های نامنظم به سوریه اعزام شدند تا بتوانند از حریم عمه سادات دفاع نمایند و مفتخر به حضور به عنوان «مدافعان حرم» گردند. از شاگردان سردار ناظری که در دفاع از حرم حضرت زینبت سلام الله علیها به افتخاز شهادت نائل امد می توان به شهید امیر سیاوشی اشاره کرد که در ریف جنوبی حلب و در دی ماه سال گذشته به شهادت رسید. سردار محمد ناظری در سالهای گذشته و به واسطه حضور در مستند مسابقه فرمانده شبکه افق، مورد توجه مردم قرار گرفته بود و در سه فصل تولید شده از این مستند مسابقه بعنوان فرمانده ارشد حضور داشت. سردار محمد ناظری شب گذشته و بعد از انجام آموزش های روزمره و پس از سخنرانی در بندر لنگه در جزیره فارور خلیج فارس دچار ایست قلبی ناگهانی می شود و تلاش پزشکان برای احیای این رزمنده دلاور تا نیمه شب ادامه می یابد که متاسفانه به نتیجه نرسیده و نیمه شب گذشته سردار محمد ناظری بعد از عمری خدمت خالصانه و دلاورانه به سرزمین مقدس ایران همزمان با میلاد حضرت سیدالشهدا و قمر بنی هاشم علیهما السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد. سردار حاج محمد ناظری فرمانده یگان نیروهای ویژه نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شب گذشته بدلیل عارضه شیمیایی درگذشت و به درجه شهادت نائل شد. روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: سردار دریاداردوم پاسدار محمد ناظری فرمانده یگان تکاوری اباعبدالله(ع) ندسا در حین انجام مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. دریاداردوم پاسدار ناظری از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس و فرماندهان قدیمی و زبده نیروی دریایی سپاه بود که در یگان هوابرد و ناوگردهای اعزامی ندسا برای تأمین تردد کشتی‌ها و شناورها در خلیج عدن طی سال‌های اخیر، نیز خدمات ارزنده‌ای ایفا کرد. وی همچنین در تربیت و آموزش نیروهای تکاور نیروی دریایی سپاه نقش قابل توجهی داشت. بنابر این گزارش، وی از فرماندهان قدیمی و کارکشته نیروهای ویژه سپاه پاسداران بود که در هشت سال دفاع مقدس در جبهه های نبرد حضور مستمر داشته و منشا خدمات و فداکاری های بیشماری بوده است. همچنین مستند مسابقه فرمانده که از شبکه های مختلف صدا و سیما در حال پخش می باشد به فرماندهی و مدیریت ایشان ساخته شده است. سرلشکر محمدعلی جعفری در پیامی شهادت سردار سرافراز محمد ناظری ، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه را تبریک و تسلیت گفت. به گزارش روابط عمومی سپاه، درپی شهادت جانباز سرافراز سردار دریادار پاسدار محمد ناظری، فرمانده یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه، سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام سرلشکر جعفری بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم درود خداوند بر مجاهد فی سبیل الله، ((سردار والامقام شهید محمد ناظری))که سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش بی وقفه در میدان پاسداری از آرمان‌های متعالی اسلام عزیز تحت رهبری امام و مقتدای خویش حضرت امام خامنه ای ( مدظله العالی) در ایام نورانی شعبان المعظم و مقارن با روز پاسدار و با عشق و ارادت به حضرت ابا عبدالله الحسین و حضرت ابوالفضل العباس (علیهم السلام) در حین مأموریت در منطقه نازعات به یاران شهیدش پیوست. خوشا آن شهید ارجمند و بی ادعا را که سراسر عمر پربرکت خود را چه در دوران دفاع مقدس چه پس از آن با همراه داشتن سختی‌های ناشی از عارضه شیمیایی، بی دریغ و عارفانه در خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی، سپری نمود و با توشه ای مملو از مجاهدتهای صادقانه و خالصانه به دیدار حضرت حق شتافت. اینجانب شهادت آن پاسدار حریم ولایت را به محضر حضرت ولی عصر (عج) و نایب بر حقش مقام عظمای ولایت و رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی)، خانواده محترم و بازماندگان معزز وی تبریک و تسلیت عرض نموده و هم نشینی آن عزیز با قافله شهیدان و سید و سالارشان ابا عبدالله الحسین (ع) و علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) را از خداوند متعال مسئلت دارم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ((جناب حاج آقاى ناجى )) در اصفهان فرمودند: يك روز صبح زود خادم آخوندبه حمام مى رود و مى بيند آخوند در حمام قديم توى خزينه است ، جلو مى رود و سلام مى كند. آخوند مى گويد: سلام و زهر مار فلان فلان شده . كى گفته تو اينجا بيايى و شروع به ناسزا گفتن ميكند. خادم تعجب مى كند و مبهوت مى ماند. صبح اول صبحى ما مگر چكار كرده بوديم كه باما اوقات تلخى كرد و ناسزا گفت . خلاصه دل چركين مى شود ولى چيزى نمى گويد. تا اينكه چند روز از اين ماجرا ميگذرد و مرحوم آخوند قليان مى كشيد، سر قليان را براى مرحوم آخوند چاق مى كند و ميآيد خدمت آخوند و مى گويد: آقا چند روز پيش ‍ صبح آمدم حمام ، آخر چه قصورى از ما سرزده بود كه على الطلوع اينهمه چيز به ما بار كرديد؟ مرحوم آخوند مى گويد: خوب شد گفتى . من مى خواستم از تو معذرت خواهى كنم . آقا چه معذرت خواهى اينهه به ما چيز باركردى ، بعد معذرت خواهى ميكنى ؟ آخوند مى گويد: من صبح داشتم مدرسه مى رفتم توى خيابان وكوچه يك سرى حيواناتى راديدم كه درب مغازه هارابازمى كنند و بعضى حيوانات طرف من مى آمدند، از بس ترسيده بودم دويدم توى حمام كه تو آمدى ، مى دانستم تو آدم خوبى هستى ، گفتم بگذار يك مقدار ناسزا بگويم كه حجاب شود، من مردم رابه شكل حيوانات گوناگون نبينم . و از حمام مى خواهم به مدرسه بروم ديگر نترسم . چون خيلى ترسيده بودم و خُب حجاب رفع شد، خلاصه ما را ببخش . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 حضرت ((آية الله خزعلى )) دامة فرمودند: شخصى در بايگانى يك اداره كار مى كرده . رئيس اداره پرونده اى را از او مى خواهد، هر چه مى گردد پيدا نمى كند اين كار تا چهل روز ادامه پيدا مى كند ولى نتيجه اى نمى گيرد. رئيس اداره ناراحت مى شود مى گويد: اگر پرونده را تا فردا پيدا نكنى تو را از اداره بيرون و اخراجت مى كنم . اين شخص خيلى ناراحت مى شود، يكى از آقان به ايشان مى گويد: چيه چرا اينقدر ناراحتى ؟ مى گويد: جريان از اين قرار است ، ايشان مى گويد خُب با آقاى ((شيخ رجبعلى )) صحبت كن . گفت : ايشان را نمى شناسم ، اتفاقاً داشتند صحبت مى كردند ايشان داشتند از آنجا رد مى شدند. گفت : همين آقايى كه عبا روى دوشش است همين است . برو با او صحبت كن تا تو را راهنمائى كند. گفت : اين تا سلام كرد، شيخ فرمود: تو به خاطر پرونده آمده اى ؟ پرونده گم كرده اى ؟ گفت : من متحير شدم و گفتم : بله . چه طور؟ فرمودند: اين چوبى است كه خدا به تو دارد مى زند به خاطر اين كه تو با زن برادرت و بچه هاى برادرت قهر كرده اى صله رحم نكردى به خاطر اين كار خدا چوبت مى زند. تو چرا با خانواده برادرت و بچه هاى يتيم برادرت ارتباطت را قطع كردى ؟ گفت : آخه آقا زن فلان .... آقا فرمودند: همين كه دارم بهت مى گويم . اگر مى خواهى پرونده ات پيدا شود، بايد بروى صله رحم كنى ، قدرى ميوه بگير و برو بچه ها را بخندان و خوشحال كن تا فردا پيدا شود، در غير اين صورت همين است كه دارى . گفتم : چشم آقا مى روم . بعد همين كه خواستم حرفى بزنم ، فرمود: همين كه بهت گفتم ، برو معذرت خواهى و كمك كن . من رفتم ميوه گرفتم و آمدم در خانه و از زن اخوى معذرت خواهى كردم و با بچه ها هم خيلى گرم گرفتم و اين ها را قدرى خنداندم و صحبت كرديم و بعد آنها را به منزل دعوت كردم و خيلى خوشحال شدند و فرداى آن روز رفتم توى اداره و اولين پرونده كه دست گذاشتم ديدم همان پرونده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍