eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.8هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مردی آشنا شدم که خیلی بهش علاقمند شدم. اون هم همین طور. ولی 10 سال با هم اختلاف سنی داشتیم. رابطه بین مون محترمانه و در عین حال پر از احساسات و محبت بود. البته فقط یکبار همدیگه رو دیدیم و بیشتر با پیام  و زنگ صحبت میکردیم و با هم آشنا شدیم . من خیلی دوستش داشتم. بنده ارشد خوندم و ایشون هم همین طور . هر دو از سطح خانوادگی خوبی هم برخوردار بودیم. خانواده ها اصلا در جریان نبودن. من ساکن تهران و ایشون اصالتا جنوبی هستن. گذشت و این عشق بین مون بنا به دلایل شخصی البته از طرف ایشون بهم خورد. و من با مرد دیگه ای ازدواج کردم که کاملا سنتی به هم معرفی شدیم. با یکسال تفاوت سنی . اوایل به همسرم علاقه داشتم ولی الان حس میکنم اونی نیست که من میخوام. خانواده شون خیلی سنتی هستن. و ما اجازه نداریم دو تا خیابون دورتر از اونا زندگی کنیم. بعد از دو سال اون مردی که دوستش داشتم ازم خبر میگیره. مدام بهم زنگ میزنه. همش میگه پشیمونه. ولی من باور نمیکنم. از طرفی زندگی با همسرم برام خیلی خیلی سخت میگذره. همسرم آدم خوبیه ولی بشدت احساساتش کمه و من بشدت احساساتی هستم. تو رابطه بین مون تا الان از عمق وجودش یکبار درست حسابی بهم نگفته دوستم داره. آدم پاک و مومنیه. منم تقریبا ولی اون بیشتر. احساس گناه میکنم. حس میکردم علاقه ام بهش بیشتر میشه ولی حس اون عشق لعنتی اول ام مانع میشه. شوهرم ظاهرش خیلی معمولیه. قدش کوتاه، لاغر و خیلی زن ذلیل. من دلم میخواد اون صاحب نظر باشه ولی نیست. همه چی رو دیر میگیره. دلم میخواد اون ابهت داشته باشه ولی نداره. من برام ظاهر مهم بود ولی بخاطر خدا بیخیال شدم چون جنبه های بهتری ازش میدیدم. من موندم با زندگی که از درون خودمو پاشوندم و به هیچکس درد دلم رو نمیتونم بگم. همه از بیرون تصور میکنن من زندگی فوق العاده ای دارم ولی ندارم. خیلی بغض دارم و همش بابت ازدواجم بخودم لعنت میفرستم. من آدم بسیار متعهدی بودم و هستم. دلم میخواست با کسی که عاشقش بودم ازدواج میکردم ولی نشد... پیش خودم فکر میکردم عشق اول رو فراموش کردم ولی نشد ... از طرفی بازگشت مجدد اون آقا رو نمیتونم باور کنم چون مقصر رفتنش خودش بود نه من. جواب زنگ و تلفنش رو نمیدم چون خیانت به شوهرمه. از طرفی زندگی برام بشدت یه طرفه شده. شوهرم خیلی بچه است حس میکنم. شایدم من حساسم. نمیدونم ... تو رو خدا راهنماییم کنید. ❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️ با سلام من 22 سالمه... با آقایی به صورت معمولی یعنی بدون هیچ رابطه عاطفی در ارتباطم و چند باری با بقیه دوستامون گروهی رفتیم بیرون.. ( البته محل اشنایی ما فضای مجازی بود ) تحصیلات سطح بالا و ظاهر معمولی دارن.. بعد از مدتی من متوجه شدم این اقا از من خیلی خوشش امده اولش با شوخی بحث ازدواج رو پیش میکشید .. تا جایی که بعد از چند ماه دیگه علنا بحث ازدواجو میکردن و حتی تایم مشخص کردن و با وجود مخالفت من ایشون باز منتظر بودن اون تایم مشخص که خیلیم دیر نیست برسه و اقدام کنن. حالا من از وقتی فهمیدم من خوششون امده هر چقدر بیشتر انعطاف نشون میدادن در مقابل گیر دادن من.. بیشتر عصبانی میشدم.. البته بگم در کنار این ها من خیلی پر انرژیم موقع صحبت با ایشون و همین انرژی و خوش برخورد بودنم باعث شده این اقا جذبم بشن... این اواخر اینقدر ایشون جدی دیگه بحث ازدواج رو پیش میکشیدن و علنا میگفتن با وجود مخالفت تو من کار خودمو میکنم.. منم از لج و لجبازی بی دلیل و ناز کردن خیلی شدید میگفتم نه اونم با ناراحتی و دلخوری . خلاصه این اواخر خیلی ناامیدش کردم..حالا پشیمون شدم....ایشون هم یه جورایی انگاری که نا امید شده باشن بخاطر حرفای من .یه مدت هست که از حرفا و رفتاراش میشه فهمید عقب کشیده از حرفش و یه جورایی بیخیال شده.. حتی از اینکه همدیگرو ببینیم دوباره.. البته هنوزم خیلی غیرتی و حساس هستش به ارتباطم با بقیه. به پوششم. و همیشه  تذکر جدی میده که مراقب کارام باشم... و نسبت به پسرا حتی استادم مثلا خیلی حسوده.. به شدت بدش میاد من غیر درس به حاشیه فکر کنم و ذهنم مشغول باشه . اینم بگم من کاملا از رفتارش هنوزم حس میکنم با بقیه فرق دارم واسش. حالا من واسم سوال..ایشون چرا یه جورایی نامید شد و عقب کشید از حرفش یکمی؟ من اشتباه فکر کردم که ایشون حرفاش جدیه؟ زیادی جدی گرفتم حرفاشو؟ ( اینم بگم قبل از مطرح کردن ازدواج ایشون مخالف ازدواجی بودن که منبعش مجازی بوده اما هر چقدر که میگذشت و به حدس من ایشون بیشتر از من خوشش میومد.. و با اخلاقم اشنا میشد.. نظرش هم تغییر میکرد به مرور..
دقیقا شبیه این جمله میشه گفت که مهم نیس چه معیاری برای ازدواج داری وقتی عاشق یکی بشی بعد از اون معیاراتو طبق اون میبینی و تغییر میدی..) حالا با همه این حرفها نظر شما چیه دوستان؟ ایشون جوگیر شده بود یا شوخی میکرده یا من نا امیدش کردم؟ دلم نمیخواد از دستش بدم. چیکار کنم بفهمم نیتشو؟ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام زن 26 ساله ای هستم که 2 ساله ازدواج کردم. من 4 سال قبل ازدواجم با مر
پاسخ اعضا 🌙🌺 . سلام در پاسخ خانمی که گفتند پوستشون خشکه خشکی پوست رو باید اول از طریق مزاج شناسی درمان کنند بدنشون بلغم هست باید از عطاری شربت بلغم بگیرند در کنارش کرم مرطوب کننده هر نوع که باشه بزنند درست میشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام.ببخشید خانمی که گفتن خاتم سلیمانی ناف و...جامیندازن اگه متوجه شدن کارشون خوبه لطفا توگروه ادرسشوبدن من هم برم پیشش من هم مشکل شمارو دارم😭 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔰جهت دفع بيمارى يا خروج جن از بدن يا برداشتن سنگينى از شخص در گوش شخص اذان گفته و 7 بار سوره حمدو آيات آخر سوره حشر را بخوانيد. سلام به حبیبه خانم لطفا این دعا رو برای اون دختر خانوم ده ساله که میگی علائم جن زدگی داره بذارید مشکلش حل بشه حتما ممنون از زحماتتون 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خدمت همه دوستان عزیز خدمت اون خانمی که دیابت بارداری دارند اگر خیلی بالاست که حتما باید تحت نظر پزشک باشند اما اگه کمی بالاست باید رژیم بگیری بیشتر غذای کبابی بخوری کدو رو رنده کن با ماست بخور ماکارونی هم اگه خواستی بخوری در حجم کم و دم نکشیده باشه برای این که قند آن نیفته هم صبح ها خرما بخور اگه به پزشک مراجعه کنی حتما رژیم می دهند خیلی باید مواظب باشی من خودم با رژیمی که دکتر داد کنترل کردم و اصلا به دارو نرسید پیاده روی هم برو انشالله خودت و فرزندت در سلامت کامل باشید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام در جواب دوست عزیزی که گفتن قند بارداری دارن منم قند بارداریم ۹۷ بود وقتی فهمیدم میوه،غذا و هر چی که دوست داشتم خوردم ولی شربت،بیسکویت،کیک و هر چیزی که با قند و شکر باشه دیگه استفاده نکردم و به توصیه یکی از دوستام شب قبل خواب و صبح ناشتا یک لیوان شیر شتر میخورم الان خدا را شکر قند ۷۵ هست امیدوارم برای دوست عزیزمون مفید باشه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
تدابیر أيلول اولین ماه : 🍂 ، 30 روز است🍁 (23 شهریور تا 21 مهر) 🌼در این ماه هوا پاکیزه میشود. 🌾و غلبه افزایش می یابد، که اصلاح آن نوشیدن شربت است. 🐐خوردن شیرینی جات، و گوشت های معتدل مثل و بره مفید است. 🚫و از خوردن گوشت گاو، زیاده روی در سرخ کردنی( ) و حمام رفتن زیاد پرهیز شود. 🌸و از معتدل استفاده شود. 🚫🍉و همچنین از خوردن انواع (خربزه، گرمک، طالبی، هندوانه) و (خیارچنبر) پرهیز شود. 🌼🌻🌼ا🌻🌼🌻 أيلول؛ ثلاثون يوما، فيه يطيب الهواء و يقوى سلطان المرة السوداء، و يصلح من شرب المسهل، و ينفع فيه أكل الحلاوات، و أصناف اللحوم معتدلة كالجداء و الحولى من الضأن، و يجتنب فيه لحم البقر ، و الاكثار من الشواء ، و دخول الحمام، و يستعمل فيه الطيب المعتدل المزاج، و يجتنب فيه أكل البطيخ و القثاء🍃 📚رساله‌ذهبیه امام‌رضا (علیه‌السلام) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 درمان اسهال : روزی 1 قاشق مرباخوری کوچک اسپند شسته و تمیز را روی زبان ریخته با آب قورت داده شود . درمان اسهال خونی : مقداری نبات را ذوب کرده . دو الی سه قاشق غذاخوری تخم بارهنگ را داخلش ریخته ؛ بعد از یک الی دو دقیقه با آب مخلوط کرده ، بگذارید تا جوش بیاید . پس از ده دقیقه جوش خوردن ملایم ؛ از آن استفاده نمایید . هر 6 ساعت یک استکان میل شود . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔴درمان واریس ارزان ترین راه برای جلوگیری از ابتلا به واریس شستن پاها با آب سرد است. 🌀پس از اتمام کار روزانه پاهایتان را 5 دقیقه در تشت آب سرد قرار دهید و ماساژ دهید. بعدازحمام کردن پای خود را باآب سرد بشوئید . 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 رفع_جویدن_ناخن عرق بهارنارنج ،گلاب و عرق بیدمشک مخلوط کرده وهرروز یک الی دو استکان بخورید همچنین میتوان دمکرده گل گاوزبان و سنبل الطیب یک لیوان شبهابخورید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔻پنج قدم برای کوچک‌کردن شکم: 🔹1-داشتن برنامه‌ غذایی با فیبر زیاد، کیفیت پروتئینی خوب و میزان چربی مناسب همچون کلم بروکلی، هویج، سیب، روغن زیتون فراوری ‌نشده، آووکادو، گردو و روغن نارگیل و حذف غلات فرآوری شده همچون نان سفید و پاستا 🔹2-غذایتان را خوب بجوید و پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏از آن که کاملا سیر شوید، از غذا خوردن دست بکشید. 🔹3-دویدن پیوسته را در برنامه ورزشی خود بگنجانید، حداقل هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ای سه بار. 🔹4-با تمرین‌دادن تمام ماهیچه‌های شکمی خود را سفت کنید. 🔹5-استرس خود را کنترل کنید، آرام نفس بکشید و در لحظه زندگی کنید. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔮درمان خانگي موخوره: – روغن بادام و بنفشه و كتيرا براى درمان موخوره مفيد است. – نوك موها را چند سانتيمتر كوتاه كنيد. – از برس ها و شانه هايى از جنس مواد طبيعى ( چوب و …) استفاده كنيد. – از روغن هاى گياهى به موهايتان بماليد. – از شامپو هاى طبيعى كه اسيدى و قليايى نيستند استفاده كنيد. – هنگام شست و شوى موها از آب خيلى گرم استفاده نكنيد. – كمتر از سشوار استفاده كنيد. – گاهى موهايتان را ببافيد. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🌸زنجبیل و هل و مقداری نمک را کوبیده یک ق.غ از مخلوط ، در یک لیوان آب جوش ریخته تا دم بکشد سپس صاف کرده و روزی دو بار یک فنجان نیم ساعت بعد از غذا میل کنید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✅ 🔸لیمو 🔹عرق گل ✍🏻1 قاشق غذاخوری از هرکدام را با هم ترکیب کنید و یک تکه از پارچه کتان را به محلول به دست آمده آغشته کرده و روی گردن قرار دهید . پارچه آغشته به محلول باید شب تا صبح روی محل تیرگی گردن باقی بماند... 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✍️ 🍃 نتیجه گرمی بدن وصفرای سوخته بدن است یعنی گردش خون دراین نواحی باغلظت توام شده است 🌸مالیدن حنا 🌸حجامت قوزک پا 🌸مالیدن روغن ختمی 🌸خوردن دمنوش بنفشه،ختمی،پنیرک 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔘 دیابت ✅این نسخه برای هر نوع دیابت می توان استفاده کرد ✍تخم شنبلیله 8 واحد +عدس الملک (تخم مارچوبه ) 1 واحد +نارنجک خشک شده 1 واحد +مریم گلی 2 واحد +لیمو عمونی 1 واحد +گزنه 2 واحد + ✍همه رو آسیاب کرده و مخلوط می کنیم ⚠️یک قاشق مربا خوری بعد هر وعده غذایی مصرف شود. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 3⃣ درمان مشکلات روده ( باد روده . درد روده. کولیت روده . زخم روده ) : استفاده از همان عرق نعناع و بارهنگ . فقط با این تفاوت که به جای عرق نعناع از یک لیوان گلاب استفاده گردد . 🌴 اگر مشکل روده همراه با مشکل معده بود مانند یبوست ؛ همانطوری که گفتم نصف لیوان گلاب و نصف لیوان عرق نعناع باشد با یک قاشق مرباخوری تخم بارهنگ . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا .. ذهنم جرقه زد محمدی...همون روزا ک دو روز بود نیومده بود واتساپ و من
❤️🍃 صبرا گفتم مجید یادته یک هفته قبل ازماهگرد نامزدیمون رفته بودیم پارک...گفت اره...بهش گفتم اون موقع ک دستمو گرفته بودی سرم رو شونت بود یادته داشتی راجع بانتخاب اسم حرف میزدیم با هم و تو گفتی اسم پسر بگو  گفت اره  بهش گفتم من دلم میخواست یه پسر داشتیم اسمشو میذاشتیم رستاک، رستاک چون با ر شروع میشه  (اسامی اینجا مستعار نوشتم..اسم نامزدم اولش ر داشت) اینو ک گفتم خودم داشتم هق میزدم...عاشقانه میپرستیدمش ووحالا واقعا گیر بودم بین حسای مختلف  جواب داد ک قلبم درد گرفت  کلی استیکر گریه گداشت  و گفت من لیاقتتو نداشتم صبرا اون شب تا ده صبح گریه می کردم..نامزدمم تا هفت هشت صبح باهام حرف میزد.. فرداش رو تو تنهایی و یکم بی خبری از هم گذروندیم...ظهرش ی تماس باهاش داشتم ک چرا بهم نمی گی درست قضبه چیه..گفت صبر کن الان وقتش نیست... تصمیم گرفتم بهش فرصت بدم بهم قضیه ها رو بگه  دو روز بعد ظهر اومد دنبالم...طفلک روزه بود..توگرمای هوا ساعت چهار بعد از کارش اومده بود دنبالم...منم رفتم و چرخ میزدیم و حرف میزدیم...نشستم حرف زدیم با هم...اولش گفت خب بپرس چی مبخوای بدونی  بهش گفتم از روابطتت از بیست و چن سالگیت تا الان..چون ظاهرا هنوز درگیری هست باهاشون مجبورم بپرسم... عصبی شد برا اولین بار..داد زد سرم ک عزیزم این چ سوالیه..از بیست و سه سالگیت تا الان هر ... خوردی بگو...اصلا من ده تا رابطه داشتم با هر ده تاشونم.... داشتم  و توواگه فکر می کنی من با سی و شش هفت سال سن رابطه نداشتم ب سلامت عقل خودت.شک کن... اینجا بود ک من مبهوت شدم...بهش.گفتم من قبلا اینو ازت پرسیدم ی چیز دیگه گفتی داد زد که مگه میشه راستشو میگفتم خب نمی موندی باهام در ضمن ی حیایی ی حرمتی بینمون باید بمونه یا نع  من و تو فردا میخوایم زن و شوهر بشیم نمیشه خیلی چیزا رو بگیم.... اون روز اولش بد اخلاقی کردیم دوتامون اولش..به بابام زنگ زدم..با هر دومون حرف زد و گفت بی بحث و حساسیت بی جا یا خودتون حرف بزنین یا بعدا بیاین پیش من حرف بزنین.. اون روز نامزدم کم کم اروم شد..منم یکم برخوردمو بهتر کردم..با هم یکم شوخی کردیم و اروم اروم همه کذشتشو بهم گفت... گفت ک خواستگاری هر دو مورد دو بار رفته و با هر دو خانوادش مخالفت کردن  بهش گفتم چرا خانواده مخالف بودن...گفت برای کیس اول بابام مخالفت کرده و نگفته دلیلشو...اون زمان بیست و چهار سالم بوده و بعد ک اون خانم متوحه شد خانوادم مخالفن باهام قطع ارتباط کرد و یه چند ماهی هم ازم بزرگتر بود اون خانم...تا بعد طلاقش سال نود و هفت زمانی ک سی و چهار سالم بود رفتم خواستگاریش باز...ک بابام زنگ زد گفت اگه رفتی قلم پاتو میشکونم و گفت اینحا بوده ک بابامو گفتم بهم دلیل بده..گفته این دختر یه کاری میکنه و خودم تحقیق کردم فهمیدم...نامزدم گفت ب همین بسنده نکردم رفتم تحقیق دیدم حق با بابامه و تو همون حین هم خودم اون خانمو در حال انجام اون کار دیدم و دیگه برا همیشه قید ازدواج باهاشو زدم...و به روشم واوردم ک چرا نمیخوام..بهش کفتم کاش نمیگفتی بهش..گفت دیگه ناراحت بودم و تو اون سن رفتم بهش کفتم هر چند درست نبوده بگم  (الان یادم اومد با سی و چهار سال سن خودش چ کارایی کرده و از من ک بیست و شش سالمه و دختر تو خونه ای هم بودم چقدردتو این داستانا ایراااد گرفته بخدا)  قضیه کیس دومو هم اینطوری تعریف کرد: گفت ک از بیست و شش سالگی باهاش دوست بودیم تا الان..خودم اذر ماه بهش کفتم دارم ازدواج میکنم...اما یه دوست مشترکی داریم و به واسطه اون میدونه هنوز عقد نکردیم...و به هر راهی متوسل شده این چند وقت...بهش گفتم خب چرا تو ک بهش گفتی داری ازدواج می کنی  گفت اون هیچ وقت نپذیرفته ک من باهاش ازدواج نمی کنم و همیشه تلاششو برا ازدواج میکنه...و خیلی هم تلاش می کنه...و حتی پرونده داره پیش فلان مشاور ک من رفتم و بهش  گفتم من نمیخوام ازدواج کنم باهاش و ب هر راهی کلا متوسل شده...گفت فکر میکنه اینکه قصیه ما چندین ماه طول کشیده و هنوز عقد نکردیم.. الکی بهش گفتم دارم ازوواج می کنم و دارم از سرم بازش میکنم... بهش گفتم با این هم خانوادت مخالف بودن گفت اره  بهش گفتم چرا  گفت نمیشه بگم..ابروومردمه...و این خانمم دو سالی ازم بزرگتره...و بابام گفته ب هیچ عنوان نمیتونه عروس خانواده ما باشع  و گفت ک سال97 خواستگاری این موردم رفتم...(در این حد ک مامانش زنونه رفته بهش گفتم چطورممکنه تو ی سال خواسنگاری هر دو رفتی؟گفت اون زمان خانوادم خیلی بهم فشار اوردن برا ازدواج...منم میخولستن خودمو رد کنم...بهشون گفتم برینوخواستگاری این موردا و واقعا هم میخواستم هر کدوم شد دیگ ازدواج کنم گفتم بهش اخه چطور ممکنه ینی ب هر دو علاقه داشتی  گفت من خواستگاری یکیشون فروردین رفتم خواستگاری کیس دوم بهمن یا دی بوده ک رفتم..هفت هشت ماه زمان کمی نیست...
و بعد از اونم دیگه با همین محمدی کیس دوم کامل کات بودم یسال....  گفت من خیلی وقته بهشون گفته بودم ک نمیخوام با شماها ازدواج کنم.. خودشون هی ادامه دادن...  بهش گفتم چیزی ک برام سواله اینه ایا تو این مدت سالها شده همزمان با هر دو ارتباط داشته باسی؟؟گفت خیلی کم شده اونم ن اونطور ک فکر کنی من دنبال منفعت طلبی نبودم ک هر دو رو با هم بخوام گفت من اونو ول کردم دیگه و تو مرام من نیست بخوام دست زنمو بگیرم ببرمش با یکی از گذشتم حرف بزنه  و اصلا شاید اون ی بخشی بگه ی چیزی بگه بخواد رابطه ما رو بهم بزنه..و اصلا کار درستی نیست و من همینکه اونو ول گردم مثل ی شیر زخمیه خودش و دیگه لازم نیست هیچی  بهش گفتم مطمین باش منم کسی ک تو گذشتت بوده و الان اینقدرمستاصل شده ک دیگ به تهدید توسل کرده یا کلا افراد گذشتتو نمیخوام ببینم و نمیخوام از خودم و زندگیم بهشون نشونی بدمو اصلا از نظر انسانی و حسی هم کار درستی نیست... گفت منم همینو می گم  بهش گفتم راجع ب روابط جنسی من حدسشو زدم ولی دوست نداشتم اینقدر واضح بگی و حالا ک گفتی ببخش ک میپرسم اما ثابت بودن؟ گفت عزیزم داری بهم توهین میکنی...بهش گفتم میدونم سخته ولی..گفت تو هر ازمایشی بخوای با هم می ریم برات میدم دیگه نپرس چیزی... بهش گفتم اون خانم صاحبی کیه..گفت اون واسطه کیس اوله...بهش گفتم خیلی صمیمانه حرف میزنه..گفت اون شب جلو اپارتمان اون خانمی ک دیدی همین خانم بوده... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 سلام روز بخیر میخواستم از کانال خوبتون تشکر کنم ویه مطلبی رو هم مشاوره بهم بدین یکی از فامیلهای نزدیک شوهرم ازدواج کرده ودوتا بچه داره وطلاق گرفته وباز به یه آقا پول دار شوهر کرده واولش هی می گفتن اون خانمش براش طلا خریده واون خریده وخلاصه که چقدر این دوتا هوو با خوبن واین مشورت می ده به اون وخیلی دروغ گفتن واین خانمم تا تونسته با زبان این مرد رو کشیده طرف خودش وزن اولشم یه بویی برده ولی مرده حاشا کرده وگفته دشمن دارم واین فامیل ما هم نامردی نمی کنه وبازبان هر چی این دارایی داره به نام خودش می کنه ۲۰ میلیارد براش یکی دوسال پیش خانه خریده زمین ویلا ویه پسرم براش آورده ۷ تا خونه آپارتمان به نام خواهر برادر یعنی خریده که من می دونم اونا اصلا پولی نداشتن وتو دهات می نشستن آمدن شهر حتی مادر این خانم تو خونه یه ثروتمندی پرستار شد واز یه زنی مراقبت می کرد دو سال نشده آپارتمان خرید وگفت از کار کردمه به دروغ و خودشون می گن دخترمون چند کیلو طلا داره یه جای خوب شهر هم می نشیند خانم و بچه هاش کلاس خصوصی تو منزل خونه به نام بچه ها خلاصه یه بریز وبه پاشی خانم برای خودش درست کرده که چندین بار سر کوفت وسرزنش این خانم رو شوهرم به من داد در صورتی که من سن بالایی دارم اون بچه من محسوب می شه گفت برو خ‌ونه داری وشوهر داری رو از اون یاد بگیر این خانم شده همه کاره طایفه و اگر یکی عروسی کنه این بیشترین کادو اگه بمیره این پول وپز می ده وخرج مراسمش می کنه تا یه چند وقت پیش تو شهر اون خانم اولش که مانمی شناختیم رفتیم وشوهر بهش به آقا زنگ زد وگفت ما می‌خواهیم بیاییم شما رو ببینیم منم گفتم نرویم صلاح نمی دونم خونه هووی دختر فلانی بری از آنجایی که هیچ وقت اهمیت به حرف من نمی دهد وعده کرد ورفتیم راستی نگفتم برادر این خانم هم بره تو دم ودستگاه خودش ومهندس مهند س بستن بهش وبرو بیایی پیدا کرده خلاصه رفتیم خونه طرف تا اون آقا گفته بوده به شوهرم که اینجا کسی نمی دونه خیلی من داماد شمام وخواهر زنش هم اونجا بود گفته نفهمه. شوهرم به من گفت این باجناق ش چیزی نمی دونه از طرفی خانمش به من گفت شما رو من قبل ندیده بودم آشنای کی هستین گفتم فلانی وتو اون شهر باغ داشتن مرده ترسیده بود لو بره یه جورایی مارو دست به سر کرد ورفتیم تو باغ. خانمش گفت ما هم می‌آییم مرد گفت عزیزم شما نیازی نیست رفتیم باغ یهو دیدیدم با خواهرش آمدن ودوباره پرسید شما آشنای کی هستین منم نمی دونستم زنه نمی دونه، اسم هووش رو آوردم بنده خدا گفت کیه ، اسم شوهرش رو بردم مرده آمد باغ شک کرد وآمد کنار خانمش ومنم رفتم وگفت تورو قرآن تور امام حسین اگه چیزی می دونی به من بگو من دیدم الانه که یه اتفاق بیافته وشرش دامنم رو بگیره تازه شوهرم منو می کشت بهش یواشکی گفتم اگه تونستم بهت می گم خلاصه دیگه مرده اینو ول نکرد تا آمدیم خونه مراسم سینه زنی وهییت بود رفتیم مرده پا به پای زنه می‌آمد و زنه رفت سر قبر پدرش ونشست به گریه کردن خلاصه بلند شد وراه افتاد دیدم مرده فقط ما رو می پاد ونگاهش به ما هست از اونجا به بهانه بد بودن جا بلند شدم وظهر شد می خواستیم بریم مسجد وخونه دیدم دوباره زنه قسم داد منم مجبور شدم قسم دروغ بخورم وبگم اون یه آقا دیگه بوده وشباهت اسمی با شوهرت داشته ولی گفت تو اول چیز دیگری گفتی عذز خواهی وگفتم غلط کردم ببخشید اومدیم خونه مرده به شوهرم گفته بود زنم نمی داند . دستشویی رفتم مرده آمد وشوهرم همانجا گفت تو یه چیز گفتی که این اینقدر حساس شده خلاصه تو اتاق که رفتیم یه ساعت استراحت کنیم می خواست منو بزنه خیلی از اون روز تا حالا از قسم دروغی که خوردم وراستی فکر می کردم این زن اول چقدر طلا داره و چه سر ولباس ی دیدم بیچاره یه زن معمولی وپاهش رو کنار سفره دراز کرد وگفت زانو درد دارم عذر خواهی کرد گفتم یه دکتری هست آدرسش رو می دم مرده فهمید گفت نه آرتروز این دیگه خوب نمی شه وخلاصه یه جورهایی محترمانه عذرمون رو خواست ولی عذاب وجدان دارم خداحافظیکه می کردیم یواشکی بهش گفتم خاطرت جمع من چیزی نگفتم وگر نه شوهرم تو همون مسافرت یه دعوا راه می انداخت وکتک رو می زد آخرش هم چند وقت بعد کار خودش رو کرد ‌و کتک رو زد خیلی دلم می خواد اون خانم بدونه ویه خرده از پک وپز این هووش کم بشه وتازه یه دوسه روز پیش فهمیدم اون خانم یکی از بچه هاش رو قاچاقی فرستاده خارج شوهرم می گفت الان یونان باکشتی داره می ره حالا به نظر شما خدا رو خوش میاد اون زن دکتر نره با پای دردش که درمان داره قیافش مثل ماه می ماند واین اینطور با مکر وسیله ثروت رو بالا بکشه من عذاب وجدان دارم وآدرس ازش ندارم نمی دونم چکار کنم لطفا منو ببخشید خیلی زیاد شد وپاسخ رو بدین دلم همچی سوزه برای اون زن معصوم از همه جا بی خبر 👇❤️ @adminam1400
17.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عوارض احتمالی سقط جنین ‌ ✅در این ویدیو با حضور دکتر کاشی در مورد سقط جنین چه به صورت قانونی یا غیر قانونی عوارضی مانند عفونت شدید رحم تب و لرز و خون ریزی شدید ممکن است رخ دهد صحبت می کنیم . این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️ ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 وظیفه پزشک نسبت به دو مصدوم وخیم الحال🌸🍃 پرسش :اگر دو مصدوم را جهت معالجه نزد پزشکى ببرند، که هر دو در شرایط خطر جانى قرار دارند، چنانچه یکى از آن دو، عضو خانوادهاى باشد که این پزشک، طبیب خانوادگى آنان مىباشد، و اقدام پزشک براى معالجه هر یک از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم دیگر مىباشد، که در نتیجه مصدوم دیگر خواهد مرد، لطفاً با توجّه به امور زیر بفرمایید: وظیفه طبیب پرداختن به معالجه کدام یک از این دو مصدوم است؟ ۱. طبیب هیچ گونه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى که وى پزشک آنان است نداده باشد. ۲. نسبت به معالجه اعضاى خانواده یکى از آن دو، تعهّد شرعى داشته باشد. ۳. مصدوم و مجروحى که وى پزشک خانوادگى آنان مىباشد حالش بسیار وخیم، ولى احتمال خطر مرگ براى وى کمتر است. پاسخ : در صورت اوّل و دوّم با توجه به اینکه هر دو بیمار در شرایط مساوى قرار دارند طبیب مخیّر است، ولى اگر تعهّد شرعى نسبت به یکى از آنها دارد او را مقدّم دارد. و در صورت سوم، باید آن را که خطرش بیشتر است مقدّم دارد. بیان بیماری شخص برای دیگران🌸🍃 پرسش :بیان بیماریهاى بیمار براى سایر پزشکان یا برخى از اعضاى خانواده و اقوامش که از آن اطّلاع ندارند، چه حکمى دارد؟ پاسخ : آنچه براى درمان او لازم است جائز است، و بیش از آن مجاز نیست مگر به اجازه بیمار. تقاضاى بیمار برای مخفى ماندن برنامه هاى درمانى🌸🍃 پرسش :آیا بیمار مىتواند درخواست کند که کلّیه برنامه هاى درمانى او محرمانه انجام شود؟ پاسخ :در صورتى که افشا شدن آن لطمه اى به او بزند، حقّ دارد چنین درخواستى کند. مخفی کردن وضعیت جسمی بیمار توسط پزشک 🌸🍃 پرسش :لطفاً بفرمایید در چه صورتی پزشک اجازه دارد وضعیت جسمی بیمار را پنهان کند و به او دروغ بگوید؟ پاسخ : در صورتیکه بیمار بر اثر اطلاع از بیماری خود دچار ناراحتی قابل ملاحظه ای شود یا درمان او به تاخیر افتد این کار جایز است کتمان وخامت بیماری به خاطر مصلحت🌸🍃 پرسش :گاه به خاطر مصالح بیمار یا اطرافیان وى مجبور به کتمان حقیقت هستیم. این کار چه حکمى دارد؟ پاسخ : در صورتى که مصلحت ایجاب کند این کار لازم است. وظیفه پزشک در مورد مطلع کردن بیمار یا خویشان او نسبت به بیماری که علاجی ندارد🌸🍃 پرسش : شخصى سرطان دارد و طبیب مىداند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بىفایده است، و اگر به بیمار و کسان وى اطّلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مىشود، امّا از صرف هزینه فراوان براى معالجه جلوگیرى مىشود، و طبیب هم مورد شکایت نسبت به کتمان بیمارى قرار نمىگیرد. و اگر اطّلاع ندهد، اموال فراوانى خرج معالجه مىشود که بىفایده خواهد بود، و طبیب هم مورد اعتراض واقع مىشود. با توجّه به اصرارى که بیمار و کسانش در مورد دانستن واقعیّت دارند، تکلیف طبیب چیست؟ پاسخ : با توجّه به اینکه ضربه هاى روحى از یکسو، و هزینههاى درمان از سوى دیگر کاملاً متفاوت است، طبیب باید آن طرف را اختیار کند که صدماتش کمتر است. کتمان نتیجه آزمایش ازدواج توسط پزشک 🌸🍃 پرسش :جوانى جهت ازدواج براى آزمایش به پزشک مراجعه مىکند. پزشک وى را دچار بیمارى مسرى مىیابد، و یا متوجّه مىشود که معتاد است. در اینجا، اگر واقعیّت را براى دیگران، که منتظر نتیجه آزمایش هستند بگوید، پرده از روى راز پنهان بیمار برداشته مىشود، که قطعاً براى بیمار تبعات سوئى به دنبال خواهد داشت. و اگر نگوید همسر آینده وى دچار بیمارى مسرى شده، و گرفتاریهایى پیدا مىکند، و ممکن است براى طبیب هم مشکل ساز شود. تکلیف طبیب چیست؟ پاسخ : با توجّه به اینکه این گونه آزمایشها نوعى مشورت با طبیب است، کتمانکردنواقعیّت خیانتدر مشورتمحسوبمىشود، وباید واقعیّت را بگوید. وظیفه پزشک نسبت به اعلام بیماری شخص به مسئولین 🌸🍃 پرسش : اگر بیمارى به پزشک مراجعه نماید، و پزشک هم در معاینات وى به سرّى از اسرار بیمار مطّلع شود که در صورت کتمان، نفع بیمار و کسان وى در آن لحاظ مىگردد، و بیمار هم خواهان مکتوم ماندن آن بیمارى پنهان باشد، ولى اگر به اطّلاع مسئولین مملکتى و حکومتى برساند، نفع و مصلحت جامعه در آن وجود دارد، اینجا طبیب چه تکلیفى دارد؟ پاسخ :تنها در موردى که مصالح جامعه به خطر مىافتد لازم است آن را فاش کند، و به مسئولین مربوطه اطّلاع دهد.