Quran-page-157.mp3
2.45M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پنجاه و هفت قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#دعا_جهت_ضرر_ندیدن_در_معامله
در هنگام خرید و فروش خواندن
آیه 70 سوره بقره :
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ
البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
موجب می شود در آن معامله ضرر نبیند
و همین طور خواندن این دعا :
يَا مُخَيِّرُ يا مُختارُ یا مَنِ الخَیرٌ بِیَدِهِ
یا خَیرَ دَلیلٍ الخَیرِ یا مُرشِدٌ یا هادی
منبع : رهنمای گرفتاران ص 195 و 196
#دعا_برای_ازدواج_کردن
ابو بصیر می گوید:امام صادق (ع) فرمود: هر گاه یکی از شما [بخواهد] ازدواج کند، چه می کند؟ عرض کردم: نمی دانم قربانت گردم، فرمود: هرگاه [کسی] قصد ازدواج داشت پس:
1- دو رکعت نماز به جا آورد.
2- و خداوند عزّوجلّ را سپاس گوید.
3- بگوید:« اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةً وَ قَیِّضْ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی.»
ترجمه ی دعا این است: ( پروردگارا من می خواهم زنی را به همسری گیرم، پس از میان زنان، پاکدامن ترین آنان و نگهدارنده ترین شان نسبت به جان و مالم و آن که روزیش فراوان تر و برکتش افزون تر باشد برایم مقدّر بفرما و از او فرزندی پاک و برومند نصیبم کن که در زندگی و مرگ من جانشینی صالح برایم باشد.)
نکته1:این دعای شریف را هم قبل از انتخاب همسر می توان خواند به این امید که انتخاب شایسته صورت گیرد، و هم هنگام تحقّق ازدواج و به اصطلاح شب زفاف.
نکته2:مورد حدیث مردی است که قصد ازدواج دارد، ولی این مانع آن نیست که دختر جوان و زن مؤمن که مجرّد است،بدان عمل کند و نزدیک به این مضمون در دعای خود از خدا بخواهد مرد شایسته و صالحی همسر او گرداند که در کنار او به خوشبختی دنیا و آخرت برسد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #شنبه ۲۱ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 12 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
🌹 وقایع مهم شیعه:
🌹 ولادت امام حسن عسکری علیه السلام، 232ه-ق
🖤 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (بنابرروایتی)
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️26 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️34 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️54 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️64 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
📚 #تعبیر_خواب شب #یکشنبه : طبق آیه ی ۹ سوره #توبه میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها، مناسب است.
🔸دید و بازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود به زودی بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، خوش روی خواهد شد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز ناخن گرفتن ، خوب نیست.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بیـنی » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:45 اذان ظهر 11:51
☜ #اذان مغرب 17:51 طلوع آفتاب 06:09
☜ #غروب آفتاب 17:33 نیمه شب 23:09
🌹 #توسل_ثروت_محبت
🌹 در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(عليها السلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:《يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينی》 سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را صد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 310 بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضيّه(عليها السلام) ان شاءاللّه در پيشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود).
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۳:۴۸
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🛑 ۱۵ تا ۴۹ سالگی سن مناسب بارداری
معاون بهداشت وزارت بهداشت:
🔹محدودیت سنی برای بارداری برداشته شده و سنین ۱۵ تا ۴۹ سال برای بارداری مناسب اعلام میشود.
🔹در دنیا روی این مساله که افراد از داشتن فرزند زیاد خجالت زده نباشند، کار شده است.
🔹کسی که چهار فرزند دارد باید بتواند در جامعه سرش را بالا بگیرد و به آن افتخار کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت همه بزرگواران
ممنون میشم راهنماییم کنید چون واقعا الان تو یه وضعیت روحی نابودی به سر میبرم .
دختری ۲۳ ساله هستم و دیگه اواخر دانشجویی، دقیقا عید پارسال به طرق سنتی و خواستگاری معرفی با آقایی آشنا شدم سه سال بزرگتر از خودم . این آقا خیلی شخصیت محجوب و متشخص و باوقار و به نسبت پخته ای دارند و این ویژگی ها از همون اول خیلی مورد پسند خانوادم مخصوصا پدرم قرار گرفت ، از لحاظ موقعیت شغلی و اجتماعی تقریبا تناسب داشتیم از لحاظ ظاهر هم دلنشین بودن و مشکلی نبود اما یکسری اختلافاتی وجود داشت .
از جمله اینکه من در یک کلانشهر بزرگ شدم و ایشون تو یه شهرستان خیلی کوچیک ، از اون جایی که شهرستان ایشون تقریبا نزدیک به شهرستان اصالتی ما میشه خانوادم فکر میکردن که تناسب فرهنگی رو خواهیم داشت در نظر اول این آقا برای من ۵۰ درصد جدی بودن و من خیلی تمایلی به رفتن به شهر دیگه و ... نداشتم ، اما خب به دلایل کاری رفتن به شهر محروم تر برای من هم امتیازی محسوب میشد و با این حساب من رضایت دادم که آشنایی های اولیه صورت بگیره . از اخلاق و منش این آقا هر چی بگم کم گفتم .
بسیار با حوصله و صبور و مودب و ...، خلاصه همه ویژگی های اخلاقی مد نظر من رو داشتند الا یک مورد و اون هم سختگیری که نسبت به حجاب و پوشش تو ذهنشون بود، من مانتو میپوشیدم و ایشون خیلی تمایل به چادری بودن من ، خودم هم بی تمایل نبودم و میدونستم فرهنگ محل زندگی و کاری ایشون این رو تا حدی میطلبه و خب من با توجه به بقیه شرایط قبول کردم که مشکلی ندارم و اینو بهشون هم گفتم ،اما برای ایشون این قضیه همچنان جای سوال و شک داره ، از طرفی خانواده ایشون که خیلی راغب به این ازدواج بودند بدون هماهنگی درست و حسابی با ایشون تماس میگرفتن و نظر ما رو جویا میشدن و به نوعی من و خونوادم تحت فشار بودیم تا اینکه بعد سه چهار بار حضوری و ده ها بار تلفنی بعد تماس خونوادشون ما جواب مثبت دادیم .
اما همون شب اون آقا با یه لحن به نسبت محترم فهموندن به من که من به شناخت نرسیدم و ... که من هم در جواب گفتم که پس دیگه هیچی چون واقعا برای من سنگین اومده بود و ... بعد سه چهار روز اون آقا و پدرشون اجازه گرفتن برای اومدن واسه عذرخواهی و این حرفا و خیلی با شرمندگی از یه شهر دیگه پاشدن اومدن و گفتن که من ترسیده بودم مطمئن نبودم و ... .
بقدری شرمنده بودن که من خیلی دلم سوخت و دوباره قرار شد برای شناخت صحبت کنیم اما یکم اون آقا خودشون سعی کرده بودند واسه کم کردن دخالت خونوادشون به نحوی به اون ها بفهمونن که من دیگه راضی نیستم تا دیگه مدام پیگیر نباشن، البته خیلی واضح این رو نگفتن هیچ وقت خلاصه این ارتباط تلفنی به دلایل مختلفی طول کشید و ادامه دار شد .
البته مادر من در جریان کامل بودند ولی اصلا یه جورایی انگار متوجه گذشت زمان نشدیم و این ارتباط حدود یک سال به طول انجامید، البته همچنان هم طبق اصول تا حدی مثلا همیشه قید شما استفاده میشود و ... ولی چه فایده علاقه و دلبستگی اشتباهی برای هر دو نفر بوجود اومد.
در این مدت من نزدیک به بیست بار به این آقا گفتم که به درد هم نمیخوریم و این یکی ناشی از خواستگاری قبلی این آقا از یکی از نزدیکان من بود که برای من به دلایلی که به چند و چون ماجرا برمیگشت خیلی بد میشد و خیلی ضربه بدی بود و دلیل دیگه هم ناشی از اختلاف نظر ها و سوء ظن ها و سوال و جواب های زیاد اون آقا نسبت به پوشش و حد و حدود روابط من میشد .
هر چند ایشون چند بار من رو دیده بودن و توضیح هم داده بودم اما باز مثلا اگر یه مهمونی میرفتم دو روز بعد به لطایف الحیلی دوباره پرس و جو میکردن من چی پوشیدم کی بود کی نبود و ... در صورتی که من خیلی دختر ساده ای هستم محجبه و بدون آرایش و این سوال و جواب ها خیلی برای من سنگین میومد .
همچنین برای مادر من هم اصلا قابل هضم نبود این همه سوال و جواب اون آقا هم بعد اینکه ناراحتی و واکنش من رو میدیدند توجیه میکردن که من شناختی ندارم و برای شناخته و غیره و این قضیه یک سال طول کشید به همین منوال با همه این خصوصیات واقعا علاقه و وابستگی دو طرفه ای ایجاد شد به اشتباه و فقط الان حسرت به دلم مونده و پشیمونی .
خلاصه بعد این مدت آقا با خونوادشون مطرح کردن که برای خواستگاری تماس بگیرن و اجازه بگیرن ولی موقعیت جور نشد، چون به محرم و صفر نزدیک بود افتاد برای دو ماه دیگه ، تو این مدت هم دوباره این اخلاق و سختگیری و حساسیت ها ادامه داشت با وجود اینکه میدونستن من اذیت میشم و خب همه این ها یه دو دلی و شک و ترس بزرگی در من بوجود آورد جوری که عقلم در اون برهه واقعا مانع این ازدواج میشد .
خانوادم هم دیگه خوشبینی سابق رو نداشتن و من بین دو راهی عقل و دلم موندم و با اینکه خیلی برام سخت بود تصمیم گرفتم احساسی برخورد نکنم و عاقلانه تصمیم بگیرم که تماس گرفتیم و قرار خواستگاری رو کنسل کردیم ؛ خانواده شون خیلی ناراحت شدن و اصرار ها و تماس های مداوم تو این برهه من خیلی حالم بد بود ؛ خود اقا پسر هم با مادرم تماس گرفتن و توضیحاتی دادن که من این طوری نیستم و ... یا هر چی تا الان انجام دادم مهم نیست الان بهتون میگم من این طوری نیستم و گلی اصرار و خواهش که همه این ها برای من خیلی گرون تموم میشد .
الان سه هفته از این قضیه میگذره و من خیلی حالم بده، ناخودآگاه همین طوری اشک میریزم احساس میکنم با احساس و قلب و عاطفه اون آقا بازی کردم ، واقعا آرزوی مرگ میکنم ، بعضی وقت ها اون اقا خیلی تلاش کردن خیلی و من واقعا دوسشون دارم و قلبم درد میگیره وقتی فکر میکنم که دارن اذیت میشن، اما میترسم وقتی عقلم رضایت نمیده از طرفی اون آقا فکر میکنه واسه من خیلی راحت بوده همه چیز چون من خیلی منطقی و با دلیل عقلانی باهاشون صحبت کردم و ایشون نگاه ملتمسانه احساس داشتن در صورتی که من خیلی حالم بده ، خیلی وقت ها نفسم تنگ میشه بالا نمیاد، حس میکنم حسرتش تا آخر عمر رو دلم میمونه ، چرا باید عاشق یه نفر بشی که میدونی هم کفو هم نیستی آخه ؟
ببخشید طولانی شد من خیلی مرددم که به اون آقا پیام بدم و بگم که برای من سخته و ازشون معذرت خواهی بکنم احساس میکنم این جوری اگر من هیچی نگفته باشم به عنوان حرف آخر غرورشون خرد میشه و من همین واسم کافیه قلبم وایسته ، حالم خیلی بده بعضی وقت ها میگم این دلایل کافی نبودن ولی حس میکنم بعد ۶ سال زندگی ببرم میترسم که وسط زندگی پشیمون شم.
تو رو خدا کمکم کنید
#ایدی_ادمین👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به ادمین دوستان عزیز من سه چهار سالی هست زانوهام درد میکنه وپاهام انحراف د
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام در جواب اون بنده خدایی ک میخاستن یه دکتر مغز و اعصاب خوب برا تشنج بچشون معرفی کنیم باید بگم ک دختر خودمم بعد از زدن واکسن تشنج کرد و تا دو سال بردمش پیش دکتر راضیه فلاح مطبشون یزد ولی از سراسر کشور من دیدم میان اونجا برای درمان بچه هاشون تهرانم ک تا یزد زیاد راهی نیست پیشنهاد میدم ب این دکتر حاذق و با تجربه حتما مراجعه کنند.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام منم میخوام درددلمو بگم من از خانواده متوسط روبه پایینیم من درسن شانزده سالگی خاستگارای زیادی داشتم ولی هیچ کدوم به دردخور نبودندواونا هم سطح پایین بودند خواهر وبرادر زیاد بودیم پدرم دوست داشت همه زود ازدواج کنند من فقط تاسوم راهنمایی درس خوندم شوهرم از هم محلی هست امد خاستگاری پدرم منو داد به پسره یعنی شوهرم من شانزده سال با خانواده شوهر زندگی کردم زجر زیادی کشیدم ازبس نداری کشیده بودیم خانه پدر برام عادت شده بود وشوهرم سرکار نمیرفت برام مهم نبود همش دنبال این بودم که مادر وخواهرشو رازی نگه دارم تااین که پدرش مریض شد دوسال بیماریش طول کشید فقط شوهرم میرفت بیمارستان همش پیش پدرش بود اون موقع پسرم تو سن نوجوانی بود پدرش نبود اون سیزده چهارده سال بیشتر نداشت میرفت با یکی از اقوام سرکار خرجی میاورد منم به اون بنده خدا اطمینان داشتم پسرمو سرکار میفرستادم تا این بعد دوسال پدرشوهرم فوت شدند وپسرم دردام اعتیاد افتاده بود وما دیر فهمیدم وقتی هجده ساله شد رفت سربازی اون وقت فهمیدیم خیلی عذاب میکشم میگم بریم برای ترک میگه خودم ترک میکنم😭باباش یک ادم بی مسئولیت هست الان دخترمم بزرگ شده سرکار نمیره منم نمیزاره برم من هنری هم ندارم تو خونه کار کنم یک پسر دیگه هم دارم یازده سالشه گاهی وقتا دلم دیگه نمیخواد نماز بخونم مثل پسرم از دین زده شده منم میگم هرچی خداخدا میکنم چرا خدابه دادم نمیرسه دخترم خاستگارداره هیچ کس را قبول نمکنه میترسه از مردا میگه ازهرچی مرده بدم میاد دوست ندارم ازدواج کنم میگم الان فصل تویه سنت بالا بره دیگه خاستگار نمیاد باباتم که پول نداره دانشگاه بری ویا نمیزاره سرکاربری من چیکارکنم گاهی وقتامیگم برم خودموگمو گور کنم خسته شدم هرچه دعا میخونم ذکر میگم فایده ندارن نمیدونم کجای کارواشتباه رفتم از همه میخوام برام دعا کنند
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام دوست عزیز که شوهرت نمیزاره به بچه داداشت که بی مادراست رسیدگی کنی چقدر سنگدل 😭😭حالااگه خانواده خودش یاننه باباش بود میگفت صواب داره ما چی میتونیم بگیم وقتی مردی بی وجدانه ممکنه زندگی خودت بپاشه اگه بری ...چوبشو میخوره مگه چیزی از اون کم میشه بهتره از داداشت بخوای خودش کارشو بکنه چطورزن هااگه شوهربمیره یانباشه هم مادرمیشن هم پدر .این هم باید یادبگیره از بچش مثل یک مادر نگهداری کنه مجبورش کن .خودت اوایل بالاسرش وایسا تاآشپزی وکارهای دیگه رایادبگیره چرامردااینقدر دست پاچلفتین ؟؟ برای کارهای عادی هم کمک میخوان بابای منم از وقتی مادرم ام اس گرفته عرضه درست کردن یک نیمرو نداره وحتی برای خرید خونه محتاج شده وزنگ میزنه فلان چیزوبخرید بیارید آدم یکم باید جنم داشته باشه ممکنه چه زن چه مردشریک زندگیشو از دست بده چراباید آویزون باشی شوهرتم بی وجدانه وبی احساس .نمیشه که بچه خودت آواره میشه باهاش لج کنی خداکمکت کنه وبه خاطر دل مهربونت اجرت بده
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خانم عزیز که خواهرشوهرت مریض بوده از کجافهمیدی از اون گرفتی؟؟؟ ویروس خودش بهت گفت .من هم یک زن داداش دارم موقع کرونا خواهرش مریض شد ومثبت شدآزمایشش. میرفت خونشون چون بچه کوچیک داشت خواهرش، اما بابای من که کرونا گرفت نمیزاشت داداشم حتی بره براشون خرید کنه ویروس خانواده خودتون خوبه اما ویروس خانواده شوهر خطرناکه کلا عروسای این دوره زمونه میخوان خانواده شوهر رانیست ونابودکنن بهونه میارن بیست ساله برادرماشوهرشه انگار ماداداشمونو شوهردادیم. از روز عروسی به بعد چند بار بیشترندیدیمش خانواده خودش دم به ساعت خونه داداشم هستن ما نمیدونیم خونه داداشم کجاست تازه اون وقت که شوهرش ورشکست شداومد خونه مامانم که پسرتون ورشکست شده خرجی ماروبدید وبست نشست. مامانم هم مظلوم هیچی نمیگفت بعدپررو اظهارنظرهم میکرد که من بهش گفتم برو خونه اونایی که دم به ساعت خونتون بودن بچه هات نمیدونن عمو وعمه اصلا چی هستن خوردنین یاپوشیدنی😂😂 بعدداداشم خیانت کردبهش.بازم اومد یقه ماروگرفت. درصورتی که شراب خواری اعتیاد ومحرم نامحرمو قاطی بودنو از اونا یادگرفته بود که بازم من بهش گفتم بیست سال بچه مابوددادیمش تحویل خودت بیست ساله دیگه. مال شماست به ماچه؟ 😜 یااون خانمی که میگه ده روز چراخواهرشوهراومده زیاده؟ یعنی خواهرخودت بودهمینومیگفتی بیچاره شهرستانه نمیتونه ماهی یک دفعه بیاد تابستون ده روزاومده میره تاسال دیگه.
🍱خوراکیهای مفید فصل پاییز
🍂مرباها
🍂حلواهای طبیعی
🍂عسل
🍂مغز بادام
👈🏻از زمان ورود شلغم به بازار تا زمان خروج آن هر روز به هر شکل ممکن (سوپ، پخته، کبابی، آبپز، نمکپز) یک عدد شلغم میل کنید تا ۲ سال از سرماخوردگی در امان خواهید بود؛ چون سیستم ایمنی تقویت میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز دستاشو فشار دادم و لبخند زدم، چشماش درشت شد، با هیجان گفت توام دادا
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
صدای بیبی اومد که آروم ولی با حرص میگفت دو دقیقه فضولی نکن دختر،خیر سرش داره عروس میشه.. از ترس فوری پارچه رو انداختم پایینو دیگه تکون نخوردم.
منو اروم رو یه تخت نشوندن، همه جا شلوغ بود، یه صدای آروم از کنارم اومد،سرمو برگردوندم طرف صدا، صدا بلندتر شد، دلم برات تنگ شده
صدای رجب بود، سرمو انداختم پایین ،از صورتم بخار درمیومد احساس میکردم همه صداشو شنیدن، تو دلم عروسی بود.
صدای عاقد اومد، همه ساکت شدن، عاقد
سراغ آقام رو گرفت و صدای محکم خان اومد که گفت مرده... یه چیزی تو قلبم خورد شد،اقام زنده بود ولی انقدر نبود که با مرده ها فرقی نداشت
عاقد پرسید و من همون بار اول بله رو گفتم و سقلمه بیبی رو به جون خریدم ، چه فایده داشت ناز کردن وقتی انقدر خارو ذلیل شده بودم به خاطر نبودن آقام، به خاطر بی کسیم
بعد از عقد مردها اتاقو خالی کردنو رجب پارچه رو از روصورتم برداشت، صدای هلهله بلند شد
چشمم که افتاد به صورت رجب تموم غصه هام یادم رفت و رویاهای قشنگی که این مدت تو فکرم بود اومد جلوی چشمام، به آرزوم رسیده بودم و زنش شده بودم، دیگه چه اهمیتی داشت که خان چی میگه، یا اینکه چرا آقام دوستمون نداره
برگشتم طرف مهمونا که چشمم افتاد به طلعت، اخماش توهم بود و به ما نگاه میکرد، اومد طرفمون، سرشو آورد کنار گوشمو آروم گفت خوب خودتو انداختی، بهت نمیومد انقدر آب زیر کاه باشی، بازومو محکم فشار داد و ادامه داد، ولی خیلی به این خوشبختی موقتی دلخوش نکن، حقمو ازت میگیرم
همه تنم لرزید، خشک شده بودمو حتی نمیتونستم جوابشو بدم، بازوم از فشار درد گرفته بود، صورتمو مصنوعی بوسید و با یه خنده مسخره رفت.. وحشت کرده بودم اما دست رجب که نشست رو دستم آروم شدم، این چه خاصیتی بود که بودنش آرامش مطلق بود برام
بعد از شام مهمونا رفتن، بی بی و صفر هم قصد رفتن داشتن، جلوی در وقتی با بیبی تنها شدم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو رفتم تو بغلشو زدم زیر گریه
محکم دستامو دور کمرش حلقه کرده بودم، نمیخواستم کسی جدامون کنه
بیبی دستشو گذاشت رو سرمو آروم نوازشم کرد، هیچی نگفت و گذاشت تاخالی خالی شم
اروم که شدم منو از خوش جدا کرد و پیشونیمو بوسید و گفت اگه عاقل باشی، میتونی یه زن قوی تو این روستا بشی، به من نگا نکن مادر، من از زن بودن فقط چشم گفتن رو بلد بودم که حال و روزم این شد
چشماش از اشک برق زد و فوری روشو برگردوند که من نبینمش
با بیبی خداحافظی کردم و رفتم تو اتاقی که نشونم داده بودن، رجب تو اتاق بود،برگشت طرفمو یه لبخند پهن نشست رو لبش،اومد نزدیکمو دستاشو گذاشت رو شونه هام.
آروم گفت باورم نمیشه که زنم شدی گلناز، نکنه دارم خواب میبینم، اگه خوابه نمیخوام بیدار شم...
سرمو انداخته بودم پایین، میدونستم لپام قرمز شده، آخه من تاحالا از این حرفا نشنیده بودم
سرشو آورد جلو و پیشونیمو بوسید، یه دفعه همه بدنم داغ شد، دستامو مشت کردم که لرزیدنشونو نبینه، دستشو برد زیر چونهم و صورتمو آورد بالا، تو چشمام نگاه کرد و گفت قول میدم نذارم آب تو دلت تکون بخوره، قول میدم... هوا گرگ و میش بود که بیدار شدم، اروم و بی صدا از اتاق رفتم بیرون، میخواستم قبل از اینکه رجب بیدار بشه براش ناشتایی درست کنم... مطبخ تو زیر زمین بود و باید از باغ رد میشدم، از پله های ایوون که رفتم پایین چشمم خورد به بیبی زهرا، زنِ خان.
اومد نزدیکمو گفت خیره عروس خانم، این موقع تو حیاط باغ چیکار میکنی.. نمیدونم چرا انقدر ترسیده بودم، گفتم میخوام برای رجب ناشتایی درست کنم، خندید و گفت به خان گفتم هرگدا گشنه ای رو نیار تو این عمارت، کوری نمیبینی اینجا ده تا نوکر و کلفت هست ، البته تقصیر تو نیستا، اینجوری بزرگ شدی.
بعدم شونهش رو محکم کوبید به شونهمو رفت..
مثل همیشه تنها کاری که ازم بر میومد گریه بود، از اینهمه بدبخت بودنم حالم بهم میخورد
بدون اینکه برم تو مطبخ برگشتم تو اتاقمون، راست میگفت من به این چیزا عادت نداشتم، کجا نوکر و کلفت دیده بودم، همیشه همه کارارو منو بیبی میکردیم
رجب از خواب بیدار شد، چشمش افتاد به من که یه گوشه نشسته بودم... فهمید گریه کردم چون فوری پتو رو زد کنارو اومد پیشم، گفت چی شده ،گریه کردی آره، جایی درد میکنه،الان میرم یکی رو صدا میکنم، بلند شد که بره ولی دستشو گرفتمو مجبورش کردم بشینه
دلم نمیخواست روز اول از خانواده ش شکایت کنم، گفتم چیزیم نیست، دلم واسه بیبی تنگ شده
مهربون خندید و بغلم کرد،دستشو گذاشت رو سرمو آروم موهامو ناز کرد و گفت من مُردم مگه، هر موقع خواستی بگو ببرمت خونه بیبی...چقدر راحت با یه جمله آروم شدم، ته دلم قرص شد به این مردی که انقدر هوامو داره
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
😷 تدابیر پیشگیری از آنفولانزا و سایر بیماریهای تنفسی در کودکان
❗️با توجه به شیوع مجدد آنفولانزا و بیماری های ویروسی در فصول سرد سال حتما به تدابیر توصیه شده در این زمینه توجه بفرمایید.
1⃣ فعالیت بدنی روزانه
2⃣ خواب به موقع و کافی (۹ شب تا حوالی طلوع آفتاب)
3⃣ دفع مدفوع روزانه و کاملا نرم (در صورت لزوم درمان یبوست انجام شود)
4⃣ مدیریت استرس و تنش های روحی و نگاه کردن به تلویزیون و...
5⃣ پرهیز از فعالیت در آلودگی هوا
6⃣ پرهیز از سیگار کشیدن در حضور کودکان
7⃣ استفاده از ماسک در مکانهای شلوغ و سربسته
8⃣ پرهیز از رفتن ناگهانی از فضای گرم به فضای سرد، مثلا ایستادن به مدت اندک در پاگرد ساختمان قبل از ورود به محیط سرد بیرونی (تا بدن خود را برای جلوگیری از ورود سرمای محیط به درون تطبیق دهد)
9⃣ پوشاندن سر، گلو و پاها در برابر سرما و بعد از حمام تا یک ساعت و شب ها هنگام خواب
0⃣1⃣ استفاده از مواد غذایی تقویت کننده سیستم ایمنی مانند هویج، کدوحلوایی، شلغم، سیب، شربت آب لیمو عسل، جوانه گندم، عصاره آب مرغ، سوپ ها و آش های پر سبزی
1⃣1⃣ پرهیز از درهم خوری و خوردن بیش از حد فست فودها و کنسروها، غذاهای با مزاج و با دمای سرد مانند ماست، خیار، ترشیجات، آب یخ و بستنی
2⃣1⃣ شست و شوی دستها با آب و صابون
3⃣1⃣ نوشیدن دمنوش عناب، بنفشه، به، سیب
4⃣1⃣ شست و شوی بینی با آب و نمک
5⃣1⃣ ماساژ و بادکش گرم کتف ها
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
23.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 بابونه 🌼
با طبیعت: گرم و خشک
👌🏻یک دمنوش عالی برای سرماخوردگی و سینوزیت فصل پاییز🤧😷
🔰اثرات درمانی:
🔹ضد التهاب
🔹ضد عفونت (ضد باکتری، ضد ویروس)
🔹پاکسازی سر و صورت از ترشحات و اخلاط
🔹مقوی اعصاب
🔹تسکین درد
🔹کاهش نفخ معده
🔹کاهش سرفه
🔹ضد اضطراب، آرام بخش
🔹کاهش قند و چربی خون
🔰نحوه مصرف:
۲ قاشق غذاخوری گل بابونه را در ۱/۵ لیوان آب به مدت ۱۰ دقیقه بجوشانید.
❗️نکته: گل بابونه بهتر است که به صورت جوشانده استفاده شود.
✳️جهت پاکسازی سر و صورت از ترشحات و اخلاط به ویژه در افراد مبتلا به نزله و سینوزیت، توصیه می شود که:
۱- مقداری از جوشانده، حدود ۵ دقیقه بخور داده شود.
۲- یک فنجان از جوشانده به صورت ولرم غرغره شود.
۳- یک فنجان از جوشانده با کمی عسل میل شود.
🚫توجه: در صورت گلودرد شدید و خشکی دهان و حلق، از خوردن و غرغره جوشانده بابونه پرهیز شود و فقط بخور داده شود.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽