دیابت درمان شد❗️❗️❗️
انسولین و قرص قند هیچوقت درمانتون نمیکنه❌ ⭕️تا آخر عمر محتاج به مصرف دارو هستید و دچار نارسایی کبدی میشید😱
*درمان دیابت و قطع قرص یا انسولین* شروع کنید✅
همین الان به خانواده دیابت بپیوندید و از مشاوره های رایگان ما استفاده کنید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3012428732Cec9a591a32
فرم مشاوره👇🏻👇🏻
https://digiform.ir/kilinik_baran74
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و شصت و دو قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
Quran-page-162.mp3
2.4M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و شصت و دو قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#ختم_آیة_الکرسی_جهت_محبت
آمدہ که هر آیة الکرسی را هفت روز نزد طلوع صبح قبل از آن که بـا کسی حرف بزند رو بـه قبلـه یازدہ نوبت بخواند و در ما بین عین های 🌹 یشفع عندہ 🌹 محبت کسی را قصد نماید البتـه آن شخص دوست او گردد و مجرب است بـه شرط آنکه آن مطلب حلال باشد
گنجینه دعا
🌿🌺🌿
#رفع_گرفتاری
از شیخ بهایی نقل است
برای رفع شدت گرفتاری
شب جمعه نیت روزه فردا
را بکند سپس بعد از نماز
صبح ۶۰۰ مرتبه این ذکر را بگوید
ماشاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ
گنجینه دعا
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #پنجشنبه ۲۶ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۱۳ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 17 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
🖤 وقایع مهم شیعه:
🖤 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 45روز)، 11ه-ق
📆 روزشمار:
▪️21 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️29 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️49 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️59 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️66 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #جمعه : طبق آیه ی ۱۴ سوره #ابراهیم میباشد.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
⛔️ برای #زایمان روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی خوبیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره:از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
🔹امروز روز خوبی است.
🔹امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔸کسی که امروز گم شود، خیلی زود پیدا میشود.
🔸قرض دادن و قرض گرفتن پسندیده است.
🔸 جاری ساختن صیغه عقد موجب سعادت طرفین باشد.
🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔸خرید و فروش و تجارت، موجب سود است.
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز متولد شود، اهل خِرَد خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب و موجب عزت است.
🔹صدقه دادن خوب است.
🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « نخـاع » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔸مسیر رجال الغیب ،سمت جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌺 #فتــوحـــات_رزق_و_روزی
🌺امام صادق ع فرمود:هرکه عصر #پنج_شنبه ۴۰بار سوره نصر را بخواند،خدای مهربان چنان #رزق و #روزی مادی و معنوی اورا وسیع و زیاد میکند، که آن موجب تعجب و شگفتی خود شخص میشود امروز #پنجشنبه است این مستحب را عمل کنیم و ثواب آنرا #شب_جمعه هدیه کنیم به اهل البیت ع ، #اهل_قبور، خصوصا ذوالحقوقمان #سورة_النصر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْت النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:49 اذان ظهر 11:50
☜ #اذان مغرب 17:44 طلوع آفتاب 06:13
☜ #غروب آفتاب 17:26 نیمه شب 23:08
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۳:۲۸
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥میدونید معنی پپسی چیه؟
یهودیها با ما چه کردند؟!
ببینید و منتشر کنید
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام و احترام به مخاطبان این کانال
ضمن آرزوی صحت جسم و ایام خوش برای شما، و قید این نکته که وظیفه ما منع از ازدواج نیست؛ بلکه تشویق به ازدواج است اما ازدواج درست، خواستم چند نکته قانونی درباره عقد نکاح به آقایان گوشزد کنم و بعداً به شرط حیات و توان، برای خانمها نیز پستی ارسال خواهم کرد
دقت کنید مواردی که ذکر خواهد شد، توصیه های شخصی نیستند؛ بلکه تمامی آنها موارد مصرح و ضمنی قانونی است.
نکته نخست درباره تنصیف اموال است؛
در نکات ضمن عقد، ممکن است شرط تنصیف اموال قید شده باشد که معمولاً فقط به نفع زنان اجرا میشود و برای دو طرف؛ بنابراین حواستان باشد اگر مخالف این شرط هستید، زیر آن را در صورت حذف چنین بندی امضا نمایید.
نکته دوم درباره مهریه است؛
مهریه هر مقدار باشد چه ۱۱۰ سکه چه ۱ سکه و ... ، همگی آن قابل دریافت است
نکته سوم درباره حق حبس بانوان؛
زنان اعم از باکره و غیر باکره می توانند مادامی که مهریه نگرفتند و تا وقتی که رابطه مباشرت برقرار نکردند، به منزل شوهر نرفته و از او تمکین نکنند، حتی اگر مهریه تقسیط هم شود چنین شرطی تا سکه آخر برقرار خواهد بود. البته فقط چنانچه مهر عندالاستطاعه باشد
نکته چهارم درباره نفقه ایام حبس؛
نفقه در ایام حبس به زن تعلق می گیرد
نکته پنجم درباره تادیه مهریه؛
مهریه به هر روی حتی اگر زن خیانت کند به او تعلق میگیرد
نکته ششم درباره آنکه چه زمانی مهر تعلق نمیگیرد؟
چنانچه مرد، عقد نکاح را فسخ کند، (دقت کنید فسخ با طلاق تفاوت دارد) و مباشرتی برقرار نشده باشد، مهریه تعلق نمیگیرد.
فسخ در عقد نکاح در سه حالت متصور است: خیار شرط صفت، خیار تدلیس و برخی خیارات قانونی مثل جنون در زمان نکاح
خیار یعنی مجوز فسخ
پس اگر شرطی مد نظر دارید، در صورت عقلانی بودن، قید کنید
استفاده از خیار باید فوری باشد
نکته هفتم درباره بیش از اندازه بودن مهریه؛
چنانچه مهر از عددی که توان مرد است "بسیار" بیشتر باشد، "ممکن" است دادگاه آن را تعدیل کند
نکته هشتم و آخر درباره ماهیت عقد نکاح؛
نکاح عقد است، عقدی لازم است و بر آن آثاری بار میشود
اینکه تصور میکنید در عقد جای این حرفها نیست غلطه
بخواید نخواید، آثار قانونی داره
ماهیت و محتوای زندگی می تونه بر پایه مهر و محبّت باشه اما آیین شکلی عقد، غیر قابل تغییره
پس حواس تون جمع باشه
در پایان این رو بگم
مهریه یک دین شرعی هست
به امید اینکه مهریه یک "عرف" هست قبولش کنید و پرداختش نکنید، احتمال اینکه در قیامت، باید پاسخگوی این دین تون باشید وجود دارد!
و من الله التوفیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی در روز یکساعت هم وقت نداشتی براش؟
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام ،دوستان عزیزواسه آشتی بین زن و شوهر چه ذکری خوبه ،همه رو امتحان کردم اصلا جوا
پاسخ اعضا 🌙🌺
خانم 25 ساله دانشجوی پزشکی و همسرشون نظام مهندسی
دختری از دیار کریمان
به نظرم کلأ مارو سرکار گذاشتین خانم جان، یعنی چی به حرف مادرتون بخاطر قد، میخواهین دستی دستی زندگی و بهشت خودتون رو به فنا بدین، مخصوصا با مردای این زمونه که هرروز بایکی لاس میزنن. البته دوراز جون همه، وقتی خانم دکتر مملکتمون با یه حرف بی معنی و خانمان سوز میخواد زندگی خودشو بسوزه پس از قشر بیسواد جامعه چه توقعی داشته باشیم؟؟ به نظرم اینقدر درس خوندین که عذرمیخوام مغزتون وعقلتون فاسد شدن، بازم میگم خواستی مارو سرکار بزارین خانمی، مامانتون غروره پزشک بودن شمارو داره اما بدترین چيزي که انسان رو از عرش به فرش میاره غروره اینو از جانب من به مادر عزیزتون بگین، به نظر من هیچ وقت درهیچ زمینه ای از مادرتون نظر نگیرین که تهش تباهی هست بااین چیزی که شما فرمودین
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانمی گفتن پزشک هستن و شوهرشون قد کوتا و مادرشون میگن طلاق بگیر آخه دختر خوب میگی همه معیارهای خوب رو داره مطمنی که نفر بعدی خوب باشه این حرفا چیه کاش شوهر من قطع نخاع بود ولی یکم محبت میکرد یه کم پول بهم میداد خانمی گفتن کارت یارانه داده و غر میزنه باز اون خوبه کارت یارانه دستش هس من حتی هزاری نمیده فک نمیکنه بچش لباس میخوا زنش مانتو میخوا الان داره هوا سرد میشه استرس دارم لباس گرم ندارم لباس کهنه خواهرامو باید کنم سال ب سال مانتو نمیخره پشتی هم ندارم تحمل میکنم از اخلاق هم بگم شب روز فوش میشنوم خانم ناشکر نباش خدا قهرش میگیره و مطمن باش دل اون مرد بشکونی جوابشو خدا میده دنیا دار مکافات هست دو متر قد خوبه ولی بی قیرت این چیا میگدره قیافه تکراری مبشه ولی اخلاق تکراری نمیسه غیرت تکراری نمیشه خسیسی تکراری نمیشه ی خورده از غرور و تکبر فاصله بگیر
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام امیدوارم جواب من را داخل گروه بزارید ...در جواب اون خانمی که گفتن خانوادشون به خاطر اینکه شوهرش ازشون یه مقدار خیلی کم کوتاهتر و رشته تحصیلی فرق میکن پیشنهاد جدایی میدن بگم که به صورت کاملا جدی پشت شوهرتون باشید و حتی به پدر مادر خودتون هم اجازه ندین با حرفهای ببخشید (صد تا یه غاز )دل شمارا سرد کنند چه تضمینی هست که شما در صورت طلاق هم گزینه بهتری نصیبتان بش حالا اگر شوهرتون بهم زد قد بلند و به قول معروف پزشک هم بودن چه کسی ضمانت میکرد به خوبی شوهرتون باش....پس لطفا خودتون و ذهنتان را درگیر این حرفها که معلوم عقلانی هم نیست نکنید و مطمعن باشید اگر شما بی اعتنایی کنید خانواده هم متوجه افکار بچه گانه خودشون میشوند
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام برای دوستی که در مورد تنگی کانال نخاع خواسته بودن دکتر قنیریان اصفهان طب سوزنی انجام میده واقعا عالیه من مادرم تنگی نخاع داشت همه دکترا بهش گفتن عمل باید بشه 6جلسه رفت پیش دکتر قنبریان خدارا شکر خوب شد و کارش به عمل نکشید هزینه اش یکم بالاست ولی ارزش داره با آرزوی سلامتی برای همه مریضها...برای فرج امام زمان صلوات💐
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام واسه کسایی که مشکلات خاص دارن مثل کسی که بچش جنی شده که خانومی که مادرش خودکشی کرده نگران اخرتشه یا خانومی که مادرشو باحال بد خاب میبینه اینا موضوعات تخصصی ان حتما سریع بامراجع تقلید یاچه میدونم کسایی که تو این حوزه علم دارن صحبت کنن تا زودتر مشکلشون حل شه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
پسری که میخاد واسه همکلاسیش که خانومه همدم جور کنه حواست باشه خودت ودلت لیز نخوری نیای اینجا بگی کمکم کنید عاشق شدم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 پشت چشم نازک کرد برام و چیزی نگفت، گفتم خان اگه با بیبی ازدواج کنه حتما
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
کنار خونه باز بود و به بیابون پشت خونه راه داشت که رو به روش خونه طلعت بود، از جلوی اون فضای باز رد شدم یه قیافه آشنا مجبورم کرد برگردم عقب، برگشتم و دیدم طلعت گوشه دیوار وایستاده و داره با کسی حرف میزنه...اون آدم پشت دیوار بود و مشخص نبود که کیه...نگام رفت طرف شکم کوچیک طلعت که دستش روش بود، تعجب کرده بودم، شکمش طبیعی نبود
آروم رفتم جلو تر، صداش واضح تر شد،گفت چرا نمیفهمی حال منو، دو روز دیگه همه روستا میفهمن، داداشام منو میکشن...
میخواستم بمونم و ادامه حرفش رو گوش بدم اما دیرم شده بود، خواستم برگردم عقب که اون آدم پشت دیوار اومد بیرون، چیزی که میدیدم رو باور نداشتم، رجب بود که رو به روی طلعت وایستاده بود..
دستمو گرفتم به دیوارو خودمو کشیدم کنار که منو نبینن، نگام افتاد به شکم خودم، کوچولوی بیچاره من قرار بود کجا و وسط چه آدمایی به دنیا بیاد...
آروم برگشتم و از اونجا فاصله گرفتم، تنها چیزی که الان میخواستم دیدن بیبی بود، انگار جز بیبی هیچ آدم خوب دیگه وجود نداشت... تا رسیدین به جاده جیغ زدم، گریه گردم...درد داشت، خیلی درد داشت، دردش از نبودن صفر هم بیشتر بود... حرفی که طلعت شب عروسی بهم زده بود تو سرم مُدام تکرار میشد، به این خوشبختی موقتی دلخوش نکن...واقعا موقتی بود، نزدیک جاده که شدم با روسریم صورتم رو پاک کردم، اون مرد همونجا منتظرم بود... تا رسیدن به خونه گلبهار فقط صورت رجب و طلعت جلوی چشمم بود ، سخت بود باورش خیلی سخت بود...
جلوی خونه گلبهار ،به اون مرد گفتم منتظرم بمونه، صبح تصمیم داشتم شبو کنار بیبی بمونم اما با اتفاقی که صبح افتاد، فقط میخواستم زودتر برگردم خونه، چندتا نفس عمیق کشیدم، نمیخواستم بیبی رو ناراحت کنم، گلبهار درو باز کرد و با دیدن من دستپاچه شد، از کنارش رد شدم و وارد خونه شدم... زن لاغر رنگ پریده ای که یه گوشهِ خونه تو رخت خواب دراز کشیده بود اصلا شبیه بیبی من نبود ، رفتم جلو تر و کنارش نشستم، گفتم بیبی، چشماشو آروم باز کرد، چشماش ولی هنوز همونقدر مهربون بود.. دستشو بوسیدم و سعی کردم لبخند بزنم، گفتم چقدر خوشگل شدی بیبی، آروم خندید، دستشو به زور به شکمم رسوند و گفت دوتاتون خوبین؟! اشکم داشت در میومد، گفتم آره بیبی خوب خوبیم، رجب مگه میذاره ما حالمون بد بشه... لباش گفت خداروشکر، چشماش ولی داد میزد که باور نکرده...
گلبهار رفت تو اتاق و منم دنبالش، بچه هاش خوابیده بودن، گفتم بیبی چش شده، گفت مریضه دیگه...پشتش به من بود. بازوشو گرفتم برگردوندمش طرف خودمو گفتم من بیبی رو اینجوری به تو تحویل دادم ، شبیه یه پیرزن 90 ساله شده، چیکار کردی باهاش... گفت داروهاش ضعیفش کرده، تموم بشه، حالش خوب میشه... چیزی نگفتم و برگشتم پیش بیبی... دستمو کشیدم رو صورتش، استخوانش حس میشد، اشکم داشت درمیومد... گفتم بیبی وسیله هاتو آوردم، بی رمق گفت دستت درد نکنه مادر...
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، سرمو گذاشتم کنار سرش روی بالشت و اشکام ریخت..
گفتم بیبی جات خیلی خالیه، زودتر خوب شو و برگرد،گفت چی شده مادر، چرا دلت پره انقدر... هق هقمو خفه کردم و گفتم هیچی بیبی فقط دلم واسه تو تنگ شده...
چندبار محکم صورت بیبی رو بوسیدم و و گفتم بیبی بیرون یکی منتظرمه باید برگردم...بازم میام پیشت.. چشماش نم داشت، آروم گفت مواظب خودت باش مادر..
برگشتم روستا و مستقیم رفتم عمارت خان، نمیدونستم میخوام چیکار کنم، نمیخواستم تصمیم احمقانه بگیرم، تا شب که تو اتاق نشستمو فکر کردم... نزدیک اومدن رجب بود که تصمیمم رو گرفتم، منم میخواستم شریک بازی اونا بشم، باید سر از کارشون در میآوردم...
رجب که اومد، سعی کردم عادی رفتار کنم و خدا میدونست چه دردی داره لبخند زدن به آدمی که ازش متنفری...
رجب اومد طرفم تا بغلم کنه، میدونستم اگه دستش بهم بخوره نمیتونم تحمل کنم و همه چیزو میگم، دستمو گذاشتم جلوی دهنمو ادای بالا آوردن رو در آوردم و فوری از اتاق اومدم بیرون... پشت سرم از اتاق اومد بیرون، گفتم نیا الان برمیگردم...
حدود یه هفته با بدبختی تونستم خودم رو نگه دارم و حرفی نزنم، آخر هفته بود که خبر عروسی طلعت اومد، با یه پیرمرد از یه روستای دیگه ازدواج کرده بود و من میدونستم واسه این که گندش رو بپوشونه مجبور شده، وگرنه طلعت به جز پسر شاه به چیزی قانع نبود...
حالا که دیگه طلعتی در کار نبود باید به رجب میگفتم همه چیزو میدونم، ظهر بود که رجب اومد خونه، تو صورتش دنبال ناراحتی میگشتم اما خیلی عادی بود، بی مقدمه گفتم امشب عروسی طلعته، خیره بودم تو صورتش... اخماش رفت تو هم، گفت به سلامتی... گفتم چرا ناراحت شدی؟ نگام کرد و گفت، چی میگی تو، عقلتو از دست دادی، چندوقته چته گلی؟! فک نکن نمیفهمم...
#ادامه_دارد...
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام خوبی میخام پیامم داخل گروه بگزاری هر که اگر تجربه ای داره لطفا کمک کنی ممنون میشم
من میخام لاغر بشم سینه ،شکم وپهلوم میخام آب بشه باید چیکار کنم در ضمن ورزش ورژیم هم دارم رعایت میکنم لطفا کمکم کنی
ممنونم ازاین کانال خوبتان
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همروهای عزیز برا مشکل خواهرم خاستم اگه کسی را حلی یا تجربیه ی داره خاهش کمک کنه چون خواهرم یه زن تنهاس کسی نداره کمکش کنه خواهرم زانوش اب اورده دکتر رفته دوبار با سوزن ابش کشیده ژلم براش تزریق کرده ولی نمیدونم چرا خوب نمیشه ودرد زیادی داره باتشکر از ادمین خاهش میکنم پیام منو زودتر تو گروه بزارید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
عزیزانی که آنلاین شاپ یا سابقه فروش خانگی دارن منو راهنمایی کنید
میخوام آنلاین شاپ بزنم و کم کم فروش خانگی داشته باشم
نمیدونم چقدر سرمایه بزارم یا تو کدوم حیطه کار کنم که فروش خوبی داشته باشه
برای خرید جنس هربار باید بیام تهران ؟ شهر خودمون تولیدی نداره
در تهران کدوم بازار برم که اجناسشون قیمت مناسب و با کیفیت باشه آدرسی پیجی چیزی دارین که مورد اعتماد باشه ممنون میشم بهم معرفی کنید
نظر خودم روی لباس کودکه
ممنونم از کانال خوبتون ☺️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان من با خواهرشوهرم خیلی دوست بودیم رابطه خوبی داشتیم بعد از چندین سال باردار شدم خدا بهم ی اولاد داد از روزی ک بچه دار شدم خواهرشوهرم باهام قطع رابطه کرد الان دو ساله سراغ بچه برادر شو نگرفته میخاستم ببینم میشه از حسادت باشه یا نه ممنون میشم جواب بدین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید بی زحمت سوال منو توگروه بزارید
دخترم واسه دانشگاه علوم ورزشی ملی قبول شده حالا نمیدونیم ببینم اینده کاری داره یانه دوستان جواب بدید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من تواین کانال اگه کسی مشکلی داشته باشه بلد باشم راهکارمیگم شماهم لطفا بگید چی جلوی لک صورت میگیره داره صورتم لک میاره پررنگ ترمیشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام بابت کانال عالیتون میخاستم اون عزیزی که گفتن با دانه چیا وخاکشیر وعرق زیره سبز وزن کم کردن میشه محبت کنند مقدار دانه وعرق و آب باید سرد یا گرم باشه ومقدار آب بگن میدونم سوال خیلی از دوستان است چاقی واقعا یه معضل شده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خواهرای گلم کسی در مورد سکته چشمی اطلاعاتی داره ؟ آیا درمان یا علاج داره لطفا کسی میدونه راهنمایی کنه شوهرم یکماهه دو چشمش سکته کردن ، خیلی اعصابمون خراب شده نمیدونم چکار کنیم
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹رفع سردی معده و روده ها و ضد یبوست و رفع زخم گوارش
ترکیب سه قاشق عسل و پنج روغن زیتون و یک قاشق لیمو ترش و اثر فوق العادش در گوارش
دکتر خیراندیش
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خوبی میخام پیامم داخل گروه بگزاری هر که اگر تجربه ای داره لطفا کمک کنی ممنون
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام و ادب خدمت خانم دختر گلی که شیعه هستند و نامزدشون اهل تسنن و رئیس بانک عزیزمیاین که مشگلی نیست عزیزم شوهر من سربازیش سنندج بوده میگه اکثر خانواده ها یازن شیع هست وشوهرش اهل تسنن یا بر عکس بچه هاشونم وقتی به سن تکلیف رسیدند ازادند هر کدام رو خواستند انتخاب میکنند به خانواده بفرمایید مشگل حادی نیستهر دو مسلمانید 80 تا 90 درصد اعتقادات مثل همه......
ان شاء الله به لطف حق هر چه قسمتتونه خوب رقم بخوره
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام وادب خدمت خانم دکتر بزرگواری که شوهرتون فوق عمران خونده عزیزم مبارکتون باشه ماشاالله به وجود نازنینتون که اینقدر با کمالات هستید گلم من دوتا دختر داشتم یکیشون پز شکی قبول شد شوهرش هم پزشگ بودند با هم هم ترمی بودند اینقدر این شوهرش ادیتش میکرد چرا این نسخه رو نوشتی چرا اینطوری بخیه زدی واااای که چقدر بهونه میگرفت همه کارهای خونه هم با دخترم بود وقتی دخترم فوق تخصص قبول شد دیگه از حسادت پکید اینقدر اذیت کرد که چه بگم
در حالیکه دختر دومیم که دندانپزشکی خونده با یه مهندس ازدواج کرد اینقدر این اقا خوبه که حد و حساب نداره
به نظر من بهتره مادرتون رو متقاعد کنید با اقتدار از شوهرتون حمایت کنید وگوش به این حرفها ندهید کاش مادرتون متوجه میشد که حرفها بار منفی دارند و رو ناخود اگاه انسانها تاثیر میگذارند ونا خواسته رفتار ادم با طرف مقابلش تغییر میکنه هروقت مادر شروع به گلایه کردند خیلی مودبانه با عذر خواهی واحترام صحنه رو ترک کنید
یه مهندس دخالتی در کار طبابت شما نمیکنه از پیشرفت شما خوشحال میشه نه اینکه حسادت کنه دوستان دخترم اونهاییکه با پزشک ازدواج کردند خیلی اذیت هستند در حالیکه اونهاییکه با مهندس یا استاد ازدواج کردند خیلی خوشحالتر و بهترند
به امید موفقیت روز افزون شما ناز گل خانوم عزیز
البته لازمه متذکر شوم شوهرم وخواهرم هم پزشک هستند واقعا شغل سخت و پر استرسی هست علاوه بر اینکه شبها باید کشیک بدهند ایام عید کشیک انکال باید باشند خلاصه خیلی خیلی سخته مثلا ساعت 2 بعداز نصفه شب زنگ میزنه بچم دلش درد میکنه جواب بدهد چطور ندهد هم که واویلاست اگه دوست داری زندگی اروم وبی دغدغه ای داشته باشی همین اقای مهندس بهترین گزینه هست
پاینده و شاد باشید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام وادب خدمت خانوم گلی که دریک خانواده پرجمعیت بوده و فکر میکنه همسرش.....
عزیزم من دقیقا درکتون میکنم نه تنها شما که بسیاری از کسانی که میشناسم همین عرایض شمارو مطرح میکنن به باور من با تجربه ای که داشتم مردا مثل ما زنها اینقدر دقیق و ریز بین نیستند فقط تو فکر نگهداری خانواده خودشون هستند تازن واین یه امر طبیعی هستش
مثلا شوهرم جز ء اولین نفراتی بود که به کرونا مبتلا شد یک ماه خدامیدونه چی برمن گذشت چون اونموقع بیمارستان بستری نمیکردند میگفتند ناقل هسید و بیمارستان رو الوده میکنید شب ده بار میرفتم اکسیژنشو چک میکردم کاراشو میکردم در حالیکه خواهرش فقط یه دفعه زنگ زده بود براش گریه کرده بود هنوز میگه ابجیم برام گریه کرده تو که کاری نکردی منم میخندم میگم راست میگی!!!!!!
اقا این مردا اکثرا همینطورند فکرشو نکن
موفق باشی خانم گل زندگیتو بکن شاد باش
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
مادر عزیزی که پسر ۱۵ ساله اش درد زانو داره یه آزمایش کامل ویتامین بده احتمالا کمبود ویتامین داره
شوهر من اینجوری شده بود دکتر ارتوپد رفت براش آزمایش نوشت گفت از کمبود ویتامین است یه مدت ویتامین خورد خوب شد
شما هم نگران نباش حتما پیگیری کن انشاالله خبر خوشی بدی منم دعا کنی
توکلت به خدا باشه☘☘☘☘☘☘
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امیدوارم ادمین محترم این پیام منو تو کانال بذارین پیامهای قبلی رو که نذاشتین
دختر خانمی که چن سال بعد فوت نامزدش با یکی آشنا میشه بعد سه سال آقا بدون هیچ دلیلی میخاد این رابطه رو تمام کنه
آخه عزیزم دوره آشنایی و نامزدی حتی عقد هم نباید طولانی بشه
توقع ها میره بالا اختلاف ها زیاد میشه کلی مشکلات دیگه به وجود میاد
حتی یکی مثل این آقا وقتی شرایط ش بهتر میشه پشیمون میشه
پس چه دختر چه پسر نباید بگذارید دورهای آشنایی نامزدی حتی عقد طولانی بشه بشتر از ۶ ماه نباید طول بکشه
تو این مدت باید خوب تحقیق بکنید بیشتر رفت آمد بکنید اگه مشکلی نبود عقد کنین دوره عقد هم نباید طولانی بشه تو این مدت خوب بگردین عشق و حال کنین
اگه واقعا دو نفر همدیگر رو بخوان سالها بعد از ازدواج هم عاشقانه زندگی میکنن
امیدوارم همه جوانان سرزمینم خوشبخت باشن ☘☘☘☘☘☘☘☘
دختر خانمی که وضع مالی خوبی ندارین مادرت خواستگارها رو رد میکنه
عزیزم برو بهزیستی یا کمیته امداد یا بسیج محله تون مشکلت رو بگو اگه خانوادت مخالفند یواشکی برو به اون ها بگو در مورد تو چیزی به خانوادت نگن هروز برو بیا اینقدر برو که پیگیر باشن میان از نزدیک خونتون رو میبینن بعد کمک میکنن ☘☘☘☘☘☘☘☘
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقای محققی ـ خدایش بیامرزد ـ كه از طرف مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، برای تبلیغ به آلمان رفته بود، داستان عجیبی نقل كرده است. او میگفت: در بین كسانی كه مسلمان شدند، یك پروفسور آلمانی بود كه مردی عالم و دانشمند بود و ما با هم، رفت و آمد داشتیم. وی، در اواخر عمر سرطان پیدا كرد و در بیمارستان بستری شد. من با عدهای از مسلمانها به بیمارستان میرفتیم و از پروفسور عیادت میكردیم. روزی این پیرمرد زبان به شكایت گشود و گفت: وقتی بیمار شدم و پزشكان تشخیص دادند كه سرطان است، پسرم و زنم آمدند و گفتند حالا كه تو سرطان داری، معلوم است كه میمیری. بنابر این، خداحافظ! رفتند و مرا تنها گذاشتند. آقای محققی فرمود: ما چون دیدیم او كسی را ندارد، مرتب به عیادتش میرفتیم. روزی از بیمارستان خبر دادند كه پروفسور از دنیا رفته است. ما برای كفن و دفن جنازهاش به بیمارستان رفتیم. دیدیم پسرش نیز آمده است. پیش خود گفتیم، خوب است كه لااقل برای تشییع جنازه آمده است. امّا وقتی تحقیق كردیم، معلوم شد آن جوان بی عاطفه، قبلاً جنازه پدرش را به بیمارستان فروخته و حالا آمده است تا جنازه را تحویل بدهد و پولش را بگیرد و برود!
______________
در عیون اخبارالرضا از بزنطی نقل میكند كه گفت از حضرت رضا علیه السلام شنیدم فرمود مردی از بنی اسرائیل یكی از بستگان خود را كشت و كشته او رابر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (اسباط بنی اسرائیل ) گذاشت بعد مطالبه خون او را كرد حضرت موسی علیه السلام گفت گاوی بیاورید تا كشف حقیقت كنم حضرت رضا علیه السلام فرمود هر نوع گاوی می آوردند كافی در اطاعت و پیروی امر بود ولی سخت گفتند چون توضیح خواستند خداوند هم بر آنها سخت گرفت پرسیدند چگونه گاوی باشد؟ گفت : (بقره لافارض ولابكر عوان بین ذلك ) نه كوچك و نه بزرگ بلكه ما بین این دو باشد. باز پرسیدند چه رنگ داشته باشد؟ حضرت موسی گفت : (صفراء فاقع لونها تسر الناظرین ) زرد رنگ نه مایل بسفیدی و نه پر رنگ مایل بسیاهی باز بر خود دشوار گرفتند خداوند هم بر آنها سخت گرفت گفتند ای موسی گاو بر ما مشتبه شده واضح تر از این توصیف كن موسی گفت (لا ذلول تثیر الارض ولاتسقی الحرث مسلمه لاشیه فیها) گاوی كه بشخم زدن آرام و نرم شده و برای زراعت آبكشی نكرده باشد بدون عیب و غیر از رنگ اصلیش رنگ دیگری در آن وجود نداشته باشد بالاخره آن گاو منحصر شد بیكی و آن هم در نزد جوانی از بنی اسرائیل بود وقتی كه برای خرید باو مراجعه كردند گفت نمیفروشم مگر اینكه پوست این گاو را پر از طلا نمائید! بحضرت موسی اطلاع دادند گفت چاره ای نیست باید بخرد. بهمان قیمت خریدند و آن را كشتند. دم گاو را بر مرد مقتول زدند زنده شد و گفت یا رسول الله پسر عمویم مرا كشته نه آنكسی كه بر او دعا میكنند: بدین وسیله بنی اسرائیل قاتل را شناختند. یكی از پیروان و اصحاب موسی گفت یا نبی الله این گاو را قصه شیرینی است حضرت فرمود آن قصه چیست ؟ مرد گفت جوانیكه صاحب این گاو بود خیلی نسبت بپدر خویش مهربانی میكرد. روزی آن جوان جنسی خرید و برای پرداختن پول پیش پدر آمد، او را در خواب یافت و كلیدها را در زیر سرش چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار كند. لذا از معامله صرفنظر كرد هنگامیكه پدرش بیدار شد جریان را باو عرضكرد پدر گفت نیكوكاری كردی این گاو را بجای سود آنمعامله بتو بخشیدم حضرت موسی گفت نگاه كنید نیكی بپدر و مادر چه فوائدی دارد.
داستانها و پندها, ج1/ مصطفي زماني وجداني
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ریلز | برای مردم و خاکشان از جان گذشتند.
🖋شهید؛تنها واژه ای است که در آن نهایت عشق از خود گذشتگی معنا می شود. عشق به خاک وطن و ایثاربه شوق حفظ امنیّت مردم سرزمینت و این خصلت تنها برای مردان خداست.
▪️مراسم عزاداری در تشییع پیکر پاک شهید جبهه مقاومت پاسدار عباس نیلفروشان در حرم مطهر رضوی
📍رواق امام خمینی(ره)
#نامه_های_آسمانی 🪶🕊
شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم.
شهید محمد ابراهیم همت,شهید همت,جبهه,همت,امت,ولایت,سردار خیبر,جنگ تحمیلی,تصویر سازی,نقاشی چهره,سجاد جعفری
*اولين وصيت نامه شهيد همت:
به تاريخ 19/10/59 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاريترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد ميزند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) .
و السلام؛
محمد ابراهيم همت
شهید محمد ابراهیم همت,شهید همت,جبهه,همت,امت,ولایت,سردار خیبر,جنگ تحمیلی,تصویر سازی,نقاشی چهره,عباس گودرزی
برای دریافت تصویر با کیفیت روی عکس کلیک نمایید
**دومين وصيت نامه شهيد همت:
به نام خدا
نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين».
من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادراني كه در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم!اين بار دوم است كه وصيت نامه مي نويسم ولي لياقت ندارم و معلوم است كه هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزي انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبي براي مبارزه يافتم ابتدا در گيري با ضد انقلاب و خوانين در منطقه شهرضا (قمشه)و سميرم سپس شركت در خوزستان و جريان كروهك ها در خرمشهر پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و كنارك)و بعدا
حركت به طرف كردستان دقيقا دو سال در كردستان هستم .مثل اين است كه ديگر جنگ با من عجين شده است.
خداوند تا كنون لطف زيادي به اين سراپا گنه كرده و توفيق مبارزه در راهش را نصيبم كرده است.اكنون من مي روم با دنيايي انتظار انتظار وصال و رسيدن به معشوق.اي عزيزان من توجه كنيد:
*1-اگر خداوند فرزندي نصيبم كرد با اينكه نتوانستم در طول دوراني كه همسر انتخاب كردم حتي يك هفته خانه باشم دلم مي خواهد او را علي وار تربيت كنيد.
همسرم انسان فوق العاده ايست او صبور است و به زينب عشق مي ورزد او از تربيت كردن صحيح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پيدا كرده است .اگر پسر به دنيا آورد اسم او را مهدي و اگر دختر به دنيا آورد اسم او را مريم بگذاريد.چون همسرم از اين اسم خوشش مي آيد.
*2-امام مظهر صفا پاكي و خلوص و دريايي از معرفت است .فرامين او را مو به مو اجرا كنيد تا خداوند از شما راضي باشد زيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.
*3-هر چه پول دارم اول بدهي مكه مرا به پيگيري سپاه تهران (ستاد مركزي)بدهيد و بقيه را همسرم هر طور خواست خرج كند.
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وصل نمايد و در اين تلاش پيگير مسلما نصر خدا شامل حال مومنين است.
*5-از مادر و همه فاميل و همسرم اگر به خاطر من بي تابي كنند راضي نيستم.مرا به خدا بسپاريد و صبور و شجاع باشيد.
حقير حاج همت
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
این پست بیشتر جنبه ی درد دل داره . من ۱۹ ساله ام .پدر و مادرم جدا شدن و من با مادرم زندگی میکنم. سال های دوم و سوم دبیرستان قوی ترین دانش آموز دبیرستان مون بودم و در اغلب آزمون ها هم رتبه ی ۱ سنجش در ناحیه مون (یکی از کلانشهر ها) معدل هام هم ۱۹.۹۰ تا ۲۰ بود توی این دو سال .
توی اون دو سال تحصیلی خیلی درس خون بودم ( قبل از اون نه ) جوری که انتظار همه ی معلم ها و استادهای کنکور و همین طور دوستانم و حتی خانواده و فامیل رو از خودم بالا بردم خیلی تشویق می شدم توسط اطرافیان میگفتن استعداد خیلی زیادی داری و حتما یه رشته ی توپ قبول میشی . رشتم تجربی بود .
به معنی واقعی یکی از مثبت ترین بچه های مدرسه مون بودم دوستان خوبی داشتم و معاون مدرسه مون هم منو دوست داشت و زیاد تحویل میگرفت! یک علتش فکر کنم واسه این بود که میدید با وجودی بچه ی طلاقم ولی از اکثریت دانش آموزان مثبت ترم و درس هام هم بهتره. اینم بگم که توی مدرسه مون هیچکس حتی صمیمی ترین دوستام هم از قضیه جدایی پدر و مادر خبر نداشتن. هیچ وقت پیش کسی از خودم و خانوادم حرفی نزدم، اهل درد و دل پیش دوست و رفیق هم نبودم.
من مثبت بودم و درس می خوندم تا بقیه بفهمن که همیشه بچه های طلاق بد نیستن، خراب نیستن، عقده ای و کمبود دار نیستن و میتونن این قدر عاقل باشن که دنبال دوستی با جنس مخالف نرن ( چون میدونستم این کار دقیقا خود را از چاله به چاه انداختنه) و میتونن مثل بقیه ی بچه ها آینده شون رو با تلاش بسازن و از پس سختی های زندگی تک والدی هم بر بیان.
میخواستم حداقل به اطرافیانم و فامیل خودمون ثابت کنم که این ضرب المثل " بچه ی طلاق به هیچ جا نمی رسه " چرت و پرتی بیش نیست . چون این دقیقا حرفی بود که وقتی من مدرسه ی خوبی واسه دبیرستان با آزمون قبول شدم یکی از دوستای مادرم بهش زد . گفت ... خورده هر کی گفته که بچه طلاق به جایی نمی رسه و این حرفش دل مادرم رو شکست و اون گریه کرد....
باور کنید من دخترهای زیادی دیدم که توی خانواده های خوب و حتی مذهبی بزرگ شدن اما ...
آخه گناه ما بچه های طلاق چیه که خیلی وقت ها به گناه ناکرده متهم می شیم، فقط چون پدر و مادرمون از هم جدا شدن هزار و یک فکر بد در مورد ما میشه، فکر میکنن چشم مون شوره یا به دیگران حسادت میکنیم یا کمبود داریم
در حالی که خدا شاهده من نه آدم حسودی هستم نه هیچ کار خلاف شرعی توی این ۱۹ سال عمرم انجام دادم، هیچ وقت هم بد اطرافیانم رو نخواستم و کاری هم برای خوشحالی و پیشرفت دوستام ازم بر می اومده همیشه انجام دادم.
من بخاطر اینکه نگاه مردم به فرزندان طلاق توی کشور ما زیاد جالب نیست، میدونستم که ممکنه سالها بعد موقع ازدواج هم با چالش هایی رو به رو بشم و بعضی خانواده ها منو دختر لایقی برای پسرشون ندونن و با خودشون بگن خانواده ش مشکل داره !! و هزار حرف دیگه. در حالی که من فقط خودم میدونم و مادرم، که من هیچ تقصیری توی جدایی پدر و مادرم نداشتم و اون ها چون با هم نساختن و با هم لجبازی میکردن از هم جدا شدن... و هر دو شون توی زندگی شون اشتباهاتی داشتن نسبت به هم. منم این وسط از اشتباهات اون ها درس گرفتم به هر حال .
حتی من می دیدم که بعضی از فامیل هامون درس خون بودن و موفقیت هام توی مدرسه رو می شنیدن حرفایی میزدن یا چیزهایی رو از خودشون بروز میدادن که نشون میداد از اینکه من آینده ی خوبی داشته باشم میترسن و فکر میکردن که بچه های تنبل و بی عرضه ی اون ها فقط چون هر دو والد بالا سرشون هست لیاقت بیشتری برای موفق شدن در آینده دارن و دوست نداشتن که من آینده ی بهتری از بچه های اونا داشته باشم و یکی دوبارم غیر مستقیم تحقیر شدم ...
بعدش هم اومد و من شدم چهارم تجربی و برچسب کنکوری بهم خورد، اوایل انگیزه زیادی داشتم اما تابستون همون سال فکرهای منفی زیادی توی سرم می اومدن و اتفاق های زیادی برام افتاد که همش رو نمیگم سرتون به درد نیارم یکی دو نفر حسودم توی یکی از کلاس های کنکور تابستون مون داشتم یکی شون که حتی من اسمش رو هم نمیدونستم اما از من متنفر بود، یه بار هم خواستم بهش نزدیک بشم و دوست باشیم اما باهام بد برخورد کرد بدون هیچ دلیلی .
خلاصه که خیلی از عوامل دست به دست هم دادن و منم درس رو به کل از مهر ول کردم و تمام سال کنکورم رو با افسردگی طی کردم و یه رتبه ی خیلی بد آوردم . بماند که چقدر طی این سال امید همه ی کسانی که بهم اعتماد داشتن رو ناامید کردم و چقدر حرفای دلسوزانه شنیدم .
امسال هم که موندم پشت کنکور تا کوتاهی های سال قبلم رو جبران کنم، بشدت از لحاظ تمرکز حواس داغون شدم و علاقه و انگیزه ای برای درس خوندن برام نمونده حتی میتونم بگم بخاطر توی خونه موندن افسردگی بیشتر از پارسال دامن گیرم شده، الانم سال دیگه آخرین کنکوری که حق دارم توش شرکت کنم و واقعا تا الآن کار خاصی نکردم .
یه جورایی میدونم امسال هم به هدفم که رتبه ی خیلی خوبه نمی رسم . حرف های مادرم هم گاهی اذیتم میکنه، البته میدونم دلسوز منه اما این حس رو بهم میده که من دیگه مثل قبل پرتلاش و درسخون نمیشم، احساس میکنم نه تنها کنکور بلکه کل زندگی ام رو باختم و اون همه درس خوندن و تلاشم توی اون سال ها فنا شده و فقط برام یه آینده ی مبهم باقی مونده و به احتمال زیاد تنها هم خواهم موند تا آخر عمرم ...
احساس میکنم یه موجود بیچاره و بی عرضه و بی لیاقت هستم که نتونستم خودم رو بالا بکشم و از پس مشکلاتم بربیام، تنها فرصتی که برای اثبات خوب بودنم به دیگران داشتم ( موفقیت کنکور ) رو از دست دادم. و احساس میکنم علاوه بر این که خونواده اولم که با پدر مادرم قراره بوده باشه کامل و آروم و قشنگ نبوده، بلکه در آینده هم فرد مناسب و خوب و با اصالت گیر من نمیاد چون هیچکس منی که پدر مادرم جدا شدن رو لایق همسری پسرش نمیدونه ...
واقعا احساس خوبی نسبت به خودم و آینده ام ندارم و زندگی برام معناش رو از دست داده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خوبی میخام پیامم داخل گروه بگزاری هر که اگر تجربه ای داره لطفا کمک کنی ممنون
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خانمی که مادرشوهرت بین تو وجاریت فرق میزاره چرالقمه دودودسرت میچرخونی برو بهش بگی مادررفتارتون بامن جوریه که حس کردم از دست من ناراحتی یا شوهرم کاری کرده که شمااز دستش ناراحت هستی بگو تا خودمون رااصلاح کنیم چون مادرشوهرت که به جاریت وشوهرش محبت میکنه پس آدم خشن وبی احساسی نیست ومحبت بلده اگه باهمه بدجنس بود میگفتیم بدذاته اینجوری میفهمی شاید از دست شما یاپسرش دلخوره بهتون میگه شایدهم کلا جاریت بیشتربه دلش نشسته یا از بچگی این پسرشوبیشتر دوست داشته وقتی بامحبت بهش بگی حتما رفتارش رادرست میکنه اگرهم نکرد شما کمتر دیگه کارکن خونشون ویکم سرسنگین شو دوما چه احتیاجی به محبت دیگران واحترام دیگران داری ؟؟ باشوهرت وبچه هات خوش باش ماهی یک دفعه میری خونشون اصلاخودت رااذیت نکن من مادرم هم بهم محبت نکنه عین خیالم نیست آدم خدارو تودلش تقویت کنه وباائمه دردودل کنه احتیاجی به احدوناسی نداره به خاطر چی سلامتت رواز دست میدی وتیروئید گرفتی بابچه هات برو سفرگردش بی خیال خلق روزگار
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
خانم محترم که میخوای باکسی که اهل سنت است ازدواج کنی من درباره شرق کشوراطلاع ندارم اما اهل سنت سنندج رامیشناسم خاله پدرم سالها پیش بایکی از اینها ازدواج کرد پدرش اونو عاق کرد واینقدر اذیتشون کردن وبه اعتقاداتشون اهانت کردن شبانه از روستا رفتن وسالها کسی نمیدونست کجاهستن مادرش دق کرد وپدرهم پشیمون که دخترش راآواره کرده سالهابعدپدرم دنبال اونا گشت متاسفانه خاله اش فوت کرده بود یک پسرداشت پسرش به مذهب مادرش شیعه بود واین پدر اصلا جلوشونگرفته بودکه شیعه بشه ماباهاشون رفت وآمدداریم پدرش بعدمادرش زن گرفته وبرادرهای پسرخاله بابام اهل سنت هستن من دو زنه ندیدم بین فامیل هاشون وحتی مردم سنندج کلا صیغه رابرخلاف شیعه قبول ندارن ومیگن منسوخ شده واصلا چشم پاک هستن ونماز اول وقت میخونن وحتی ظهروعصر راجدا میخونن اهل بیت هم دوست دارن واعتقادزیادی هم به اهل بیت دارن وحتی من دیدم اسم بچه هاشون راحسین میزارن که جانم فداش فقط بااین همه تفاسیر اگه میتونی فراموشش کن چون پدرمن هروقت بهشون میرسه درباره اعتقادات اینقدر کل کل میکنه وبی احترامی به عقایدشون واون بیچاره هاچون خیلی مهمون نواز هستن کوتاه میان ولی سردرد واعصاب خوردی ودلگیری ایجاد میشه هرچی هم بهش میگیم امربه معروف هم یک بار دوبار -به خرجش نمیره شماهم بدون خیلی سخته بادونوع نگرش زندگی کردن اگه حتی شمامذهبی هم نباشی خانواده وفامیل چیزی میگن وتوزندگی شما تاثیر داره خاله پدرمن مجبور شد از شهرودیارش بره غربت. اماهمه جاخوب وبد داره مادرتون که میگه سرمیبرن یا دوزنه هستن شیعه ها که الان بدتر شدن صیغه ساعتی وروابط نامشروع ونبایدانگ به مذهبی زد اما کارتون به هرحال اشتباهه تفاوت فرهنگی زیادی دارید
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام در جواب اون دختر خانمی که گفتن خواستگار دارم ولی وضع مالی خانوادم صفره میترسم خواهر من چرا ترس اگه خواستگاری داری که واقعا دوستت داره باهاش ازدواج کن فقط از قبل شرایطت را بگو از ترسات هم بگو اگه واقعا بخوادت با همه چی کنار میاد برا جهیزیه هم ۸دا بزرگه اگه چنین کسی اومد اصلا گوش به خانواده نگیر فقط بگو شما تحقیق کنید اگه خوب بود بقیش با من موفق باشی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام عزیزان در مورد خانمی ک فرمودن ۲۵ سالته و دوسال نیم عقدید و مادرشوهرت بین شما و جاریت فرق میذاره عزیزم تو تنها نیستی سعی کن اصلا اهمیت ندی وگرنه با حرص خوردن و ... خدای نکرده سلامتیتو از دست میدی من که خداشاهده پدرشوهر من عید هم میرم پیشش ب خودش زحمت نمیده از جاش پاشه یا جواب سلام منو بده خیلی دلم پره امه الان که سرطان معده داره بخدا خیلی ناراحتم و براش دعا میکنم منو خیلی اذیت کرده اما بخشیدمش و ب روش نمیارم این جور آدما رو بسپر ب خدا خودش خوب جواب میده توام سعی کن کمتر بری خونشون و اگه رفتی شب نمون عزیزم مواظب سلامتیت باش و با همسرت خوش باش و ب رفتارای مادرشوهرت عکس العمل نشون نده تو خونشون هم زیاد کار نکن خودتو بزن ب سر درد و ... کلفتش نیستی احترامشو نگهدار اما سرسنگین باش برای خودت ارزش بذار
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام حبیبه خانم خداخیرتون بده میخاستم بگم خانمی که صورتشون جوش داره ولیزر کردن بهتر نشدهه از سیر سیاه استفاده کنن دختر خاله من اینقدر صورتش جو ش داشت الان خوب شده بیشتر مال کبدهه انشالله که استفاده کنن خوب بشن 🙏🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⬅️ قد و وزنتون رو به هم وصل کنید ببینید در چه وضعیتی هستید؟
🔹آبی یعنی لاغرید
🔹سبز یعنی نرمال
🔹زرد یعنی اضافه وزن
🔹قرمز یعنی چاق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز کنار خونه باز بود و به بیابون پشت خونه راه داشت که رو به روش خونه ط
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
اومدم دهنمو باز کنم و همه چیو بگم که یکی در اتاقو زد، رجب از اتاق رفت بیرون ، اومدنش خیلی طول کشید و وقتی برگشت تو اتاق صورتش خیلی گرفته بود، فک کردم به خاطر طلعته، گفتم چیه؟ چرا اینشکلی شدی؟! اومد نزدیکم، دستمو گرفت و چیزی نیست، لباساتو بپوش باید بریم شهر، قلبم ریخت... تو شهر من جز بیبی کی رو داشتم، گفتم بیبی چیزیش شده، گفت نه یکم حالش بده...
نفهمیدم چه جوری لباس پوشیدم، فقط دلم میخواست زودتر برسم به بیبی..
فاصله بین روستا تا شهر برام اندازه یک سال طول کشید...رجب تو راه همش بهم میگفت، آروم باش،آخر یه بلایی سر بچه میاری، و بعدم راجع به نبودن مادرش برام حرف زد، انگار میخواست منو آماده کنه...
رسیدیم جلوی در خونه گلبهار،...دستم رفت رو گلوم، داشتم خفه میشدم... درو زدم و گلبهار درو باز کرد،گفتم بیبی کو، طلبکار نگام کرد، هلش دادم و رفتم تو... توقع داشتم بیبی رو همونجای قبلی ببینم اما نبود... همه جارو گشتم، جیغ میزدم بیبی، بیبی کجایی... بچه های گلبهار ترسیده بودن، رجب سعی میکرد دستامو بگیره، برگشتم طرف گلبهار، گفتم بیبی کجاست، هان؟!
پوزخند زدو گفت دیر اومدی...
نمیفهمیدم چی میگه، گیج به رجب نگاه کردم... رجب با اخم به گلبهار نگاه کرد، برگشتم طرف گلبهار و گفتم چی میگی؟! رجب دستمو گرفت و منو کشید یه گوشه، دخترم محکم لگ میزد به شکممو میدونستم حال خراب منو میفهمه...
رجب روبه روم وایستاد و گفت، ببین گلی مریضی بیبی شدید بوده، اعصابم داشت بهم میریخت، گفتم رجب چی شده؟؟ الان که فکر میکنم میبینم اون موقع میدونستم اما نمیخواستم باور کنم...
رجب گفت، بیبی سه روزه که فوت کرده...
خنده م گرفت، بلند بلند خندیدم، گفتم چی میگی، تو خودت گفتی بیبی حالش بده.. چرا منو اذیت میکنی
دستامو گرفت و گفت بیبی الان تو بهشته، آرومه حالش خوبه، تورو اینجوری ببینه ناراحت میشه، تورو خدا به خاطر این بچه آروم باش
رجب و هل دادم و رفتم طرف گلبهار، دستامو کوبیدم وسط سینه ش و چند قدم رفت عقب، جیغ زدم چه بلایی سر بیبی آوردی، تو از اولم مارو دوست نداشتی، بیبیم کجاست...
اومد طرفم ولی رجب مانعش شد، داد زد چی میگی تو، اینهمه وقت انداختیش اینجا نگفتی پول غذا و ابشو شوهر بدبخت من میده، حالا واست عزیز شده... برق از سرم پرید...با دهن باز نگاش کردم، آروم گفتم بی انصاف مادرته... یه لحظه نشستم رو زمین، بعد دوباره بلندشدم و گفتم بیبی، بیبی کجایی.... بیبی بیا بریم خونه، بیبی غلط کردم آوردمت اینجا، بیبی تا آخر عمر هرکاری بگی میکنم، با ناله گفتم بیبی... صورتم خیس شده بود، گوشه دیوار نشستم رو زمین، گلبهار رفت تو اتاق و رجب اومد طرفم تا دستمو بگیره، گفت پاشو بریم خونه... دستمو کشیدم از دستشو گفتم میخوام برم پیش بیبی...هق هق میکردم، تورو خدا برو بپرس ازش بیبی کجاست.. رجب گلبهار صدام کرد، گلبهار اومد بیرون، رجب گفت کجا خاکش کردین... گفت قبرستون... رجب گفت خودم میدونم، کجاش؟! گلبهار گفت نمیدونم یادم نمیاد... دیگه نتونستم تحمل کنم بلند شدم حمله کردم بهش، شکمم خیلی درد میکرد، ناخنم رو کشیدم رو صورتش.... جیغ زد و موهامو گرفت، رجب هرکاری میکرد نمیتونست حریفم بشه...
صدای داد شوهر گلبهار اومد و بعدم زنش رو کشیدو برد عقب... جیغ زدم بیبی رو چیکارش کردی عوضی... زد زیر خنده، گفت بمیری هم نمیفهمی قبرش کجاست، تا آخر عمرت حسرت بخور... جیگرم داشت میسوخت، حتی قبر مادرم رو هم نداشتم که برم پیشش... احساس کردم بین پاهام خیس شده و دیگه چیزی نفهمیدم...
چشمامو که باز کردم تو مریض خونه بودم، سرم خیلی گیج میرفت، هیچکس کنارم نبود، یکم گذشت تا یادم بیاد چی شده، فوری دستم رفت روشکمم و وقتی خیالم از بابت بودنش راحت شد از جام بلند شدم...
(وقتی یکی از عزیزانت فوت میکنه، اگه جنازهاش رو نبینی، اگه قبرشو نبینی، نمیتونی باور کنی که اون نیست، به خاطر همین برخورد گلی عادیه چون باور نکرده)
رجب تو حیاط بود، رفتم کنارش، گفتم من میخوام برم پیش بیبی...رجب اخماش رفت تو هم، گفت گلبهار حرف نمیزنه، میگه شبونه خاکش کردیم یادم نمیاد کجاست، شوهرشم اصلا اینجا نبوده، امروز اومده... دوباره گفتم من میخوام برم پیش بیبیم. دلم تنگ شده براش، رجب گفت بسه گلی، منو ببین،منم هیچی از مادرم برام نموده، خودشو آتیش زد و دو سه تا تیکه استخون گذاشت برامون... ولی حالا چی شد؟! آسمون به زمین اومد؟! نه، همه دارن زندگیشونو میکنن... مجبوریم ، میفهمی، باید زندگی کنیم... خنده م گرفته بود، گفتم تو خودتو با من یکی میکنی؟ من باید بیبی رو ببینم، اون داره دروغ میگه من میدونم، یه بلایی سر بیبی آورده... بیبیم حتما یه جا منتظره من برم کمکش کنم... تورو خدا رجب... رجب گفت من از همسایه پرسیدم، یکیشون لحظه آخر اونجا بوده، ولی موقع بردن گلبهار نذاشته کسی باهاش بره...
این شهر یه قبرستون بیشتر نداره، باید بریم اونجا، با رجب رفتیم روستای زیارت که نزدیک شهر بود و قبرستون اون شهر محسوب میشد، اونجا پر از قبرهای تازه بود، یکی یکی میرفتم بالا سرشون شاید بیبی رو حس کنم، ولی نبود به خدا بیبی من اونجا نبود.. عصر بود که به زور رجب برگشتیم.... رفتیم دَم خونه گلبهار، در زدمو شوهرش درو باز کرد، همونجا جلوی در نشستم جلوی پاش، رجب اومد طرفم ولی بلند نشدم، گفتم تورو خدا، التماست میکنم بگو بیبیم کجاست، اون بیچاره هم اشکش در اومده بود، نشست رو به روم و گفت به خدا قسم مو نمیدونم، هر کاری میکنم این زن حرف نمیزنه
رجب دستمو گرفت و بلندم کرد،جیغ زدم ،گلبهار بیبی گناه داره، تورو خدا بگو کجاست، تورو خدا یه چیزی بگو، من دیگه هیچکسو ندارم، تو فقط موندی، تورو خدا اذیتم نکن، اومد بیرونو زل زد تو چشمام و گفت، من هیچ صنمی با تو ندارم،برو از اینجا، این تقاص کاریِ که مادرت با مادر من کرد، نمیفهمیدم چی میگه، گیج نگاش کردم و اون برگشت تو خونه... به رجب گفتم، چی میگه این ؟! رجب یکم این پا و و اون پا کرد و گفت، گلبهار دختر زن اول اقاته، اقات زنشو ول میکنه و با گلبهار که بچه بود از یه روستای دیگه میاد روستای شما و با بیبی ازدواج میکنه،زن اول اقات هم خودکشی میکنه.
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
باسلام خدمت دوستان مجازی گلم انشاءالله همگی سالم باشیدخواهش میکنم پیام مراحتمابگذاریدسخت بیمارم ثواب بزرگی می کنیدخانمی فرمودن دکترحیدرسعادتی واسه دیسک کمررفتن خوب شدن توگوگل زدم همینی زده متخصص فیزوتراپ هست؟من شهرستانی هستم دیسک کمرلیزری عمل کردم خوب نشدم اگرواقعامطمئن بشم نتیجه میده پیشش میخواهم نوبت بگیرم برم اماتهران کسی راندارم خواهشابفرماییدچندروزتهران بایدبمانم تادرمان بشم؟ببینم امکانش اگر برام هست برم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبید؟ من چندین ساله اختلال دو قطبی دارم تحت نظر متخصصم و دارو میخورم تا وقتی دارو میخورم حالم عالیه ولی وقتی دکتر میگه میخام کم کم کمشون کنم تا قط کنم حالم بشدت خراب میشه دچار توهم پرخاشگری و بی خوابی و.......میشم حالا دکتر گفته باید تا اخر عمرت قرص بخوری.....میخا ببینم از دوستان میدونن ایا طب سنتی این بیماری رو به طور قطعی درمان و ریشه کن میکنه؟
و اینکه بنده مجردم ایا با این بیماری میتونم ازدواج کنم و با وجود مصرف قرصها میتونم باردار بشم و مشکلی برا خودم یا بچه پیش نیاد.....لطفا دوستان هر کی جواب سوالاتم میدونه جواب بده ممنونم از پاسخگوییتون🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید به ادمین ودوستان عزیز می خواستم دوست عزیزی که فرمودند برای شاگرد حسن زاده آملی توروخدا اگه شماره یا آدرسی داریدبزارید توگروه تاگره ازمشکل من هم برآورده شوداز همگی التماس دعا دارم برای سلامتی وظهور اقاجانمان صلوات ❤️❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام
کمتر از ده سال پیش با عشق ازدواج کردیم و برای زندگی به شهری دور افتاده امدیم. اما با گذشت سالها عواملی چون شرایط سخت اب و هوایی و فرهنگ و گویش متفاوت و نبود موقعیت شغلی مناسب برای بنده در کنار بعد مسافت زیاد و دوری از خانواده و تنهایی و نبود امکانات ... زندگی در اینجا رو برام سخت کرد.
همسرم مرد خوبی ست و من هم در این مدت سعی کردم همسر خوبی باشم اما با وجود علاقه زیاد از لحاظ شخصیت و طرز تفکر متفاوتیم. در زمان خواستگاری ایشون به من گفت که اصلا حاضر به تغییر محل زندگیشون نیستن و من در اون زمان از روی علاقه و نداشتن درک درست از اون شهر پذیرفتم اما حالا میدونم که نمیخواهم و نمیتونم در اینجا باقی عمرم رو بگذرونم .
پس با رنج فراوان به او گفتم یا نقل مکان کنیم و یا جدا شویم که شوهرم هم جدایی رو قبول کرد من هم تصمیم گرفتم مهریه ام رو ببخشم چون خودم رو مقصر میدونم و اگر از اول درست تصمیم گرفته بودم الان هیچکدوم در چنین موقعیتی نبودیم و رفیق نیمه راه شدم (این رو هم بگم که بعدا پشیمون شدم و گفتم فعلا تا بتونم تحمل میکنم بشرطی که اون اجازه بده در هنگام سفر مدت بیشتری در شهر خودم بمونم و از امکانات اونجا استفاده کنم اما اون شرط رو نپذیرفت و گفت دیگه بهم اعتماد نداره و ممکنه چند سال بعد دوباره جدایی رو مطرح کنم پس بهتره الان باشه ) حالا تردید دارم که ایا در حقش ظلم میکنم و باصطلاح گرفتار عذاب وجدان شدید شدم نظر شما چیه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت دوستان و همراهان
من یه دختر بخت برگشته ی زیر 25 سالم که دو سال پیش عقد کردم و بعد از یکسال عقد بنا به هزاران مشکل و دلیل تصمیم به جدایی گرفتم...
البته همون ماه اول خواستم عقد و بهم بزنم که دخالت و پا درمیونی بزرگای فامیل مجبورم کرد که صبر کنم. ولی بالاخره تصمیممو گرفتم چون نمیخواستم ادامه بدم! مشکل از اون بود و من مقصر نبودم و بخاطر خیانتش ازش متنفر شده بودم.
از اونجایی که هیچی هم از طرفم نخواستم فقط گفتم توافقی جدا بشیم هیچی ازت نمیخوام ولی اون قبول نکرد و لج کرد و گفت تا بمیرم طلاقت نمیدم! منم مهریمو اجرا گذاشتم و دادخواست طلاق دادم.
اما اون دادگاه نمیاد. دو جلسه از دادگاه رفته ولی فقط من میرم و قاضی هم میگه چون طرفت نیومده موکول میشه جلسه بعدی!
حتی معلوم نیست نامه های دادگاه میرسه دستش یا نه! چون تو یه شهر دیگه زندگی میکنن... از تمام کارمندای دادگاه پرسیدم میگن فعلا دادگاه اون شهر به ما نگفته که تکلیف نامه ها چی شده! اون تحویل گرفته یا نگرفته یا هر چیز دیگه... کلافه شدم جواب درست و حسابی بهم نمیدن!
7 ماهه تکلیفم معلوم نیست! فقط میگن معلوم نیست باید صبر کنی تا دادگاه اون شهر جواب بدن!
حالا تکلیف من چیه!؟؟ دوستانی که اطلاعات حقوقی دارن میشه کمک کنن و آگاهم کنن که این وضعیت به نفع منه یا به ضررمه! و باید چیکار کنم!!؟
وضع مالیم خوب نیست و وکیل نگرفتم و نمیتونم بگیرم! ممنون از راهنماییاتون.
برام دعا کنین محتاجم به دعاتون
#ایدی_ادمین👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽