#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
با عرض سلام خدمت همه شما عزیزان
یک زن در زندگی مشترک تا کجا باید تحمل کند تا هم خودش و هم فرزندش آسیب نخورند ؟ چرا اصلا فقط همیشه توقع داریم که زن بردباری کند؟ مادر آسیب بخورد ولی فرزند آسیب نخورد مادر آسیب دیده و رنجور امکان نداره فرزندش شاد باشه .
مادر شدن در عین حال که مقدسه به همون اندازه هم مسئولیت سنگین به دوش زن میذاره و حتما همه ما وظیفه داریم که بردبار و صبور باشیم فداکاری و گذشت داشته باشیم تا خدشه ای به این وظایف و احساس دین وارد نشه ولی این مرز تا کجاست؟؟ می بینم و شنیدم که افرادی فقط به خاطر فرزندشان به زندگی مشترک پایان یافته ادامه میدن البته در بیشتر موارد خودشان هم راه فرار ندارن و مجبور به ادامه زندگی هستن ولی برخی مجبور نیستن با حرفهای احساسی و غیر منطقی مجبورش میکنند تا بمانند من با این بخش مخالفم .
کاری به حقوق زنان ندارم ولی بیشتر از این توقعات دلخورم اگر زنی به هر دلیلی زندگیش تموم شد و میتونه مستقل یک زندگی آرامتری رو برای خودش فراهم کنه جلوشو میگیرن یا متهمش میکنند که احساس نداره و میخواد به بچه هاش آسیب بزنه همش میخوان به زور به خاطر بچه ها بسازه و بسوزه مگه اونایی که با بچه طلاق گرفتن مادران بدی بودن نه اونها فقط نمیخواستن به اشتباهات خودشون ادامه بدن و اسباب اذیت و آزار خودشون و همسرشون و فرزندان رو فراهم نکنند و راه بهتری رو انتخاب میکنند من میگم زنی که مجبور نیست و میتونه مستقل از عهده خودش بربیاد چرا باید تا آخر عمر زجر بکشه ؟
من همیشه مبحث هوو و صیغه رو در این کانال می دیدم واکنش خاصی نداشتم ولی خب حال خوبی هم از خوندن این مطالب نداشتم یک روز که خیلی تنها بودم و حوصله ام سر میرفت همه کانالا و مطالبش رو میخوندم یکدفعه با داستانی رو به رو شدم که درباره طلاق بود درباره هوو هم بود حالم باز گرفته شد .
از محدود داستان هایی بود که برام غیر واقعی بود جدی نگرفتم فراموش کردم ولی چند روز قبل در یک سایت روانشناسی دیدم خانم روانشناسی این داستان رو تحلیل کرده فهمیدم نه غیر واقعی نیست جدیه . روانشناس با کمال تعجب راهکاری ارائه داد که برای من قابل هضم نیست گفت زن اول باید به خاطر بچه هاش تحمل کند تا اونها آسیب نخورن داستانی که ندیده میشه فهمید که این زن اول چه کشیده و میکشد کسی که مجبور به تحمل نیست و زن مستقلی هست اشتباهی کرد که خودش پذیرفته و متوجه شد که تحمل نداره که درخواست طلاق کرده و اصلا چرا باید یک روانشناس مملکت بیاد بگه تحمل کن .
یعنی یک مادر عصبی و بی روحیه که دائم باید زجر و حرص بخوره بچه هاش آسیب نمی بینند این راهکار رو قبول داشتن که در سایتها گذاشتن این موضوع رو دیدم به ذهنم رسید با شما در میون بذارم که واقعا چرا مردم و حتی یک تحصیلکرده روانشناختی افراد چنین توقعاتی دارن و ایده ای میدن که حرف از آسیب میزنند به هر حال مادر هم نباید آسیب بخورد مادر که آسیب خورد طبیعتا فرزند به مراتب بیشتر آسیب میخوره حالا من درباره این داستان گفتم باید به همه زنها و مادرهای دیگه در شرایط مختلف طلاق تعمیم داد .
نظر شما دوستان درباره این سطح توقعات چیه؟ حتما متوجه خود داستان شدید همه کانالا گذاشتن در نوع خودش هم کمیابه ، تحلیل روانشناسانه زندگی زنی که به دلیل ابتلا به سرطان برای خودش هوو آورد البته من درباره همه زنهایی که در این شرایط جدایی حالا به دلایل دیگه قرار میگیرن منظورم هست حالا این داستان خود زن هم مقصر بود که من کاری به اون مسله ندارم البته من درباره همه زنهایی که در این شرایط جدایی قرار میگیرن منظورم هست .
حالا این داستان خود زن هم مقصر بود که من کاری به اون مسله ندارم به هر حال توقع تحمل این وضعیت بی اساس و بی جاست توقعی که مردم و اطرافیان هم از چنین زنهایی دارن حتی روانشناس هم چنین نگاهی داره برای همه زنها چنین نظری داده میشه تحمل کنید تا بچه ها آسیب نبینندچرا همش نسخه زجر کشیدن و دم نزدن مردم رو تجویز میکنن؟
ببخشید طولانی شد بابت خوندن از شما ممنونم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
#نکته ✅🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷با ازمایش خانگی ( آبغوره یا آبلیمو یا شربت تمرهندی ) تست کن ایا 🔽
آیا دیابت دارید
آیا اختلال کبدی و چربی کبدی داری
ایا چربی خون دارید
📚نصف استکان آبغوره خانگی بدون نمک بخورید و یا یک استکان ابلیمو و یا یک استکان شربت تمرهندی میل کنید
چنددقیقه صبر کنید
اگر👇
✨اگر دهان شما آب افتاد⬅️ قندتون بالا است
✨اگر دهان شما خشک شد
⬅️مشکل کبدی دارین
✨اگردهان شما کف آلود و یا حالت چسبناک شد
⬅️چربی خون دارید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خدمت تمامی دوستان امیدوارم که همیشه سالم و شاد باشید🌺 (((در مورد پایین آور
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام حبیبه خانم گل
برا خانمی که گفتن چ ذکری برا اشتی زن وشهر خوبه ذکر یا ودوود داخل گنج های معنوی هستش
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام حبیبه خانم گل
برا خانمی که گفتن صورتم داره لک میاره و پر رنگ هستش حتماااا روز وشب از روغن کرچک استفاده کن
و حنا مثل خمیر درست کن روی صورتت بزار
بعد تا ۶۰ بشمار و ضربه بزن بعد با اب ولرم بشور
دوغ ترش هم خوبه یا شیر ترشیده بروی صورت بمالی با پنبه حتماااا امتحان کن
عزیزم تا برطرف بشه
برا مشکل منم دعا کنید 🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام خدمت اعضای گروه.دخترخانمیکه ۲۲سالشونه وهیچی ندارن ومامانش خواستگاراشوردمیکنه بخاطروضع مالی
عزیزم باخداباش پادشاهی کن ماتواقواممون یه خانواده داشتیم که پدرخانواده فوت شده بود این خانم۴تادخترداشت اصلاوضع مالی خوبی نداشت.اما کسای سرشناس وخوبی ازهمون روستامون براشون اومدن خواستگاری براپسراشون که ماتعجب کردیم که چطوربااین وضع مالی کسانی که ثروتمندبودن اومدن خواستگاریشون. دلیلشم فقط این بود که گفتن خانواده آبرومندی هستن و دخترای پاکی دارن.الانم هر۴تاخیلی خیلی خوشبختن از خونه مامانشون یکراست رفتن خونه ای که پدرشوهرابراشون خریده بودن واصلا نمیدونن مستاجری چیه؟ بجاش ماکه اوضاع مالی بابامون خوب بودچندسال مستاجربودیم.خدابزرگه عزیزم جوش نزن همه چی به موقع اتفاق میفته وبی اذن خداهیچ برگی به زمین نمیفته.دلتوبسپاربه خدا خودش کمکت میکنه آرومت میکنه انشاالله که هروقت صلاحه ازدواج کنی وخوشبخت وعاقبت بخیربشی مثل این ۴تاخواهرسرفراز وسربلندبشی🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام خانمیکه گفتین دکتری تومشهد تنبلی چشم بچتون برطرف کرده تورو خدا یه ادرس وشماره تلفن به منم بدین. اینهفته عازم مشهدم میرم بچمم ببرم دکتر.رفتم حرم به یادهمگی هستم ودعاتون میکنم🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام خدمت همگی خانمی که ازدرددوتا پاشنه وانگشت شستش شاکیه بگم که منم همینطوریم رفتم دکترگفت خارپاشنه داری من توخونه شبا یه شب پیاز سالم میزارم رو اتیش باپوست وقتی نرم شدقاچ میکنم میزارم کف پام نایلون میکشم روش وجوراب میپوشم یه شبم گوجه خام قاچ میکنم میزارم نایلون وجوراب میکشم ازوقتی اینکاروکردم خیلی حالم بهتره.شمابایدوقتی خواستی بری تورختخواب اینکاروانجام بدی دیگه کاری نداشته باشی که بخای ازجات بلندشی بهترباشی عزیزم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وعرض ارادت به همه شماعزیزان.خواستم درجواب اون عزیزانی که دخترخانمی روکه خواستگاراهل سنت دارن راهنمایی کردن وبراشون گفتن هیچ اشکالی نداره واصل انسانیت هست بگم،اولا عزیزان درسته که انسانیت خیلی مهمه اما اختلاف مذهب هرچند جزئی هم باشه خیلی قابل تامل هست وباید جدی گرفته بشه قطعا برای کسی که خیلی اهل دین ومذهب باشه این سخته وحتما به مشکل میخورن..البته راهنمایی عزیزانی که گفتن اصلا مشکلی نیست برای افرادیه که زیاد اهل انجام فرایض دینی نیستند که خب برای اینطورافرادواقعا مشکلی ایجادنمیکنه..ولی اگه این دخترمون اهل انجام تکالیف دینی واحکام باشن بسیارباید جدی به این مسئله نگاه کنن...البته هیچ فرقی نمیکنه اگه ازعزیزان اهل تسنن هم همچین سوالی توی گروه بکنن وراهنمایی بخوان وخواسته باشن بایه شیعه ازدواج کنن همینطوره وباید خیلی محتاط باشن توی این مسئله..
اعتقادات مذهبی یکی ازچالشهای بعدازازدواج هست اگه زوجها دریک سطح نباشن..واقعا میگم خواهش میکنم درست راهنمایی کنیم.. برای خوشبختی همه جوانان دعامیکنیم🤲وبرای ظهورامام زمان صلوات🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقت بخیر
در جواب خانمی که گفتن بچه شون لکنت داره
لکنتشون شاید از سردی باشه پسر منم این مشگل رو داشت بردم طب سنتی بهاران توی تبریز رژیم دادن خداروشکر خوب شد
پسر من با خوردن خیار و خیار شور لکنتش بدتر میشد
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام دخترخانمی که زن داییت که دخترعموی مامانت است طلاق گرفته وناراحت هستی ومیخوای آشتیشون بدی مگه نمیگی چندسال پیش تونامزدی پشیمون شدن اما پدردختر به خاطر آبرومجبورشون کرده حالانتیجه چی شد بایک بچه طلاق گرفتن بعد۱۱ سال زندگی حتما فهمیدن به دردهم نمیخورن شمابه خاطرخودت ومامانت میخوای دوباره کاری کنی مجبوربه زندگی بشن راست میگن خونه ای که بچه ها ازدعوای پدرومادر آرامش ندارن چه بهتر جدابشن اینجوری ضررش کمتره تا اینکه هرروز استرس اینا ۱۱ سال اجباری زندگی کردن زندگی اجباری به هیچ دردی نمیخوره شمافعلا تازه جداشدن خونواده حساسن چندوقت دیگه باهاشون ارتباط بگیر وبگو تودخترعموی مامان من هستی وحتی بعداز جدایی هم فامیلی مثل قبل باهم دوست بشید فعلا همه حساسن بعدادرست میشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️یک پاسخ منطقی و خوب به یک جمله تکراری
انسانیــــت، بهترین دینه؟🤔
اصلا دین بالاتره یا انسانیت؟
چرا انسانیت کافی نیــــست!؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز.. چند وقتی بود تصمیم گرفته بودم کار کنم، خیلی از زنا سر زمین کار می
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
گفتم من خودم دیدمتون، طلعت شکمش بزرگ بود، میگفت ابروش میره...
رجب اومد طرفم ،بازوهامو گرفت و گفت چرا حرف نزدی آخه... من نمیفهمم چه جوری تونستی ساکت بمونی...من تورو داشتم چرا باید چشمم دنبال یکی دیگه میرفت...
سرشو انداخت پایین و آروم گفت، خدا لعنتت کنه طاهر..
دوباره نگام کرد و گفت گلاب دختر طاهر بود..
دهنم باز مونده بود، طلعت چه ربطی به طاهر داشت، رجب ادامه داد، طاهر وقتی فهمید طلعت حامله ست ترسید و گم و گور شد،طلعتم اومد سراغ من... منم دستم به جایی بند بود، نمیدونستم باید چیکار کنم، اون روز فقط میخواستم باهاش حرف بزنم که آروم شه و آبروریزی نکنه...که خودش ازم خواست یکی رو پیدا کنم که باهاش ازدواج کنه.. نمیتونستم هضمش کنم، از یه طرف خوشحال بودم که رجب گناهی نداشته و همه فکرام اشتباه بود از یه طرف شُکه بودم..میدونستم این همه عذابی که کشیدم حقمه، به خاطر سکوت بیجام...
از اون شب به بعد، رجب یه آدم دیگه شد، انقدر اخلاق و رفتارش خوب بود که بعضی وقتا باورم نمیشد این رجب همون مردیه که زد تو صورتم..
اما من نمیتونستم مثل قبل بشم، همه تلاشم رو میکردم اما احساس تو قلبم وجود نداشت، بعضی روزا از شرمندگی مجبور میشدم ادا در بیارم که دلش نشکنه اما خودم عذاب میکشیدم و دم نمیزدم...
نرگس یک سال و نیمه بود که برای بار سوم حامله شدم، دیگه از این حاملهگی های بی موقع تعجب نمیکردم... رجب خیلی خوشحال بود، انگار قرار بود برای بار اول پدر بشه
رجب حیاط رو پر از درخت کرده بود و اونا ارو آروم با ما بزرگ میشدن، به گوسفندامون یه گاو هم اضافه شد، هر روز صبح وقتی هنوز بچه ها خواب بودن میرفتم و شیرش رو میدوشیدم و یه مقدار برای مصرف خودمون برمیداشتم و بقیه رو میفروختم، یه جور کمک خرج بود برامون
رجب هر روز قبل از اینکه هوا تاریک بشه میومد خونه و صبحا منتظر میموند تا بیدار بشم و بعد میرفت، هرکسی جای من بود خودشو خوشبخت ترین زن میدونست، اما قلب یخ زده من با هیچ محبتی دیگه گرم نمیشد.. میفهمیدم وقتی نزدیکم میشد و هیچ حسی از من نمیدید ناراحت میشد اما به روی خودش نمیاورد و این بیشتر عذابم میداد
چیزی به زایمانم مونده بود، اون شب رجب خیلی دیر کرده بود، انقدر دلشوره داشتم که کمکم دردم شروع شد، سعی میکردم به خاطر بچه ها آروم باشم، نفس عمیق میکشیدم و صلوات میفرستادم
دو سه ساعت گذشت و خبری نشد، دردم بیشتر شده بود،خداروشکر بچه ها خوابشون برده بود و حالمو نمیدیدن
دلم شور میزد، میدونستم یه چیزی شده،
دیگه نا امید شده بودم که در باز شد و رجب با سرو صورت خونی اومد تو..
با تموم دردی که داشتم بلند شدمو رفتم طرفش، بی حال یه گوشه افتاد
گفتم چی شده، آروم گفت خوبم.. دردم هر لحظه بیشتر میشد و تحملش سخت تر... رجب چشماشو باز کردو نگاش افتاد به من، لباشو تکون داد و گفت چیه؟؟! گریهم گرفته بود، گفتم درد دارم...
هیچوقت یادم نمیره نگاهشو پر از درد بود،همه صورتش جمع شد، درد میکشید از اینکه نمیتونست کاری کنه...
به زور بلند شد، اما انگار یکی از پاهاش شکسته بود چون تا گذاشتش زمین افتاد، چشماش از درد زیاد بسته شد..
چشمامو بستهم که نبینم حالشو... میدونستم امشب میمیرم، برگشتمو به بچه ها نگاه کردم که خواب بودنو از هیچی خبر نداشتن... دلم تنگ میشد براشون..
روسریمو از سرم درآوردمو گذاشتم لای دندونامو خودمو کشیدم گوشه دیوار، کاری نمیتونستم بکنم، رجب دوباره بلند شد و به با یه پا لوگون لنگون رفت بیرون، نا نداشتم که بگم نرو، چشمامو بسته بودمو پارچه لای دندونامو فشار میدادمو با دستام هرچی دم دستم بود رو میگرفتم، وسط دردام چند ثانیه انگار بیهوش میشدم... صدای چند نفر اومد، احساس میکردم کسی کنارم نشست، یه صدای مهربون میگفت دخترم... یه لبخند اومد رو لبم...
اون شب دومین پسرمون به دنیا اومد... فردا صبح که چشمامو باز کردم، تو اتاق رو تشک خوابیده بودم.. نیم خیز شدمو هادی رو صدا کردم، در باز شد و یه پیرزن اومد تو، صورتش انقدر مهربون بود که دلم نمیومد ازش چشم بردارم... اومد کنارم نشست... گفتم بچه هام کجان، گفت اروم باش دخترم، هر سهتا شون اون طرف راحت خوابیدن...
دلم آروم شد، گفتم رجب کجاست، گفت صبح بردنش شهر پیش دکتر، دیشب هرکاری کردیم راضی نشد ازت جدا شه، میگفت تو اینهمه غریبه ببینی میترسی.. دلم سوخت، حتی تو اون لحظه ها هم حواسش به من بود... گفت شانس آوردی دخترم، یه مرد خوب گیرت اومده.. پوزخند زدم، خبر نداشت از زندگی من.. اسمش فاطمه بود... الحق که برازنده ش بود...
بلند شدو رفتو پسرم رو آورد تا بهش شیر بدم ... شبیه هادی بود،فقط خیلی کوچیک تر.. فاطمه خانم برام سوپ درست کرده بود و بعد از غذا سر بچه ها رو گرم کرد تا من استراحت کنم... انگار فرشته بود که خدا از آسمون برام فرستاده بود
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
درباره شهید🌸🍃
شهید قامت بیات : فرمانده تیپ مستقل الهادی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
در روستای قره آغاج زنجان در سال 1340 به دنیا آمد . او دومین فرزند یک خانواده پر جمعیت بود ، دو خواهر و پنج برادر داشت . پدرش (یحیی ) در قره آغاج ، کشاورزی می کرد . وقتی قامت یک ساله شد خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند و پدر به شغل گاریچی و پس از مدتی به رانندگی مشغول شد . به این ترتیب وضع اقتصادی خانواده بهتر شد . مادر قامت مه پاره بیات ، نیز برای کمک به در آمد خانواده قالی بافی می کرد .
قامت قبل از ورود به دبستان مدتی به مکتبخانه نزد فردی به نام ملاعزت رفت و قرآن را فرا گرفت . تمام کوشش وی در مکتبخانه بر یادگیری سریع و بی وقفه قرآن بود . علاوه بر کلام قرآن ، پیش از رسیدن به سن هفت سالگی در کلاسهای شبانه مدرسه ابتدایی شرکت می کرد . پس از ورود به کلاسهای روزانه در کلاسهای شبانه هم با جدیت درس می خواند که پس از مدتی اولیا مدرسه از این مسئله اطلاع یافتند و از ثبت نام وی در کلاسهای شبانه خود داری کردند . او در کلاسهای روزانه درس خود را دنبال کرد . قامت در دبستان خاقانی دوره ابتدایی را به پایان برد و در مدرسه راهنمایی انوری و سپس دبیرستان شریعتی (کنونی) تحصیل خود را ادامه داد . او همواره دوستان کمی داشت . وقتی مادر علت این امر را سوال می کرد که چرا فقط با چند نفر از بچه های محل رفت و آمد می کند ؟ می گفت : همین حد که اینها اهل نماز هستند برای من کافی است که با اینها دوست شوم . مادرش می گوید :
قامت با دیگر فرزندان من خیلی فرق داشت . او پسری نظیف و مسئولیت پذیر بود . زمانی که من منزل نبودم به خوبی از خواهران و برادران کوچک تر از خود مواظبت می کرد و خانه را مرتب و تمیز می کرد و به خوبی از عهده کارها بر می آمد .علاوه بر این بسیار پر انرژی بود . وقتی پدرش به او و خواهر و برادرانش پول توجیبی می داد تنها کسی که آن را پس انداز می کرد قامت بود . او از همان پول توجیبی روزانه، یک دست کت و شلوار برای مدرسه اش به قیمت چهل تومان خرید .
با آغاز نهضت اسلامی مردم ایران برعلیه حکومت خود کامه شاه، قامت وارد مبارزه وسیاست شد . قامت و دوستانش به شیشه های سینما سنگ می زدند .آنها می گفتند :چرا باید سینما باز ولی مسجد بسته باشد . در درگیری با پلیس به طرف آنها آجر پرت می کردند و یا کوکتل مولوتف که شیشه را پر از بنزین بودرا آتش می زدند و از پشت بامها به طرف نیروهای انتظامی شاه ستمکار پرتاب می کردند . ا و به نوارهای سخنرانی امام خمینی گوش می داد . چون فعالیت قامت و برادرانش در انقلاب زیاد بود پدرشان تصمیم گرفت آنها را به روستا ببرد . با حیله های مختلف آنها را سوار ماشین کرد ولی قامت ، یوسف و کریم در اواسط راه از ماشین پیاده شدند و به شهر بازگشتند . وقتی مادرشان علت مراجعت شان را پرسید ، قامت گفت : همه در شهر می خواهند انقلاب کنند ، ما به روستا فرار کنیم ؟!
عاقبت شاه ستمکار مجبور شد تسلیم اراده مردم ایران شود ودر26دی ماه 1357از کشور فرار کند.چند روز بعد از آن همبا آمدن امام خمینی به کشورانقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
قامت بیات حالا با خیال راحت تر درس می خواند .در خرداد 1358 دیپلم گرفت و پس از آن وارد سپاه پاسداران شد . بیشتر در سپاه بود، بقیه وقت خود را مطالعه می کرد .
مادرش می گوید :اغلب تا نیمه شب بیدار می ماند و کتاب می خواند . علی رغم اصرار خانواده هر گز به ازدواج تن نداد . او می گفت : در صورتی که ازدواج کنم نمی توانم به جبهه بروم . این امر ، مرا از پرواز به درگاه حق محروم می کند .نیمه دوم سال 1358 که دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا که مرکزی برای جاسوسی وخرابکاری برعلیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بود،هجوم بردند اوحضورداشت.
به دلایل امنیتی این گروگانها را در تهران نگه نداشتند و به صورت پراکنده به شهرهای مختلف فرستادند .
تعدادی از آنان را نیز به زنجان بردند . مسئول گروه حافظ گروگانها ،مرکب از عده ای از دانشجویان،پاسداران و افسران ، قامت بیات بود .
بیات در غائله کردستان در مبارزه با ضد انقلابیون تجزیه طلب نیز شرکت داشت و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359 به فرمان امام مبنی بر عزیمت به جبهه ها بدون آنکه منتظر اعزام بسیج و یا ستادی بشود به جبهه رفت .
بیات دو ماه بعد از اولین عزیمتش به جبهه به زنجان بازگشت و به منظور تشکیل بسیج فعالیت پرداخت . او از میان افراد سپاه زنجان برای آموزش مربیگری انتخاب و به تهران اعزام شد . پس از باز گشت از این دوره مدتی در جبهه سومار فرماندهی یک گروه از پاسداران را به عهده داشت . بیات به دلیل سوابق بسیار در جبهه و مدیریت بالا به فرماندهی رسید . او اولین فرمانده اعزامی از زنجان به منطقه جنگی بود و سایر نیروها زیر نظر او با دشمن می جنگیدند .
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱ آبان ۱۴۰۳
#چالش_نوزدهم 😍❤️
من یه خانوم شاغل هستم آموزگارم و خییییلی به کارم علاقمندم البته کار برای یک خانوم در کنار همسرداری و بچه داری سخت هست و از انسان انرژی زیادی میگیره اما عشق به شغلم باعث شده دوام بیارم و زانو نزنم در آمدم را در زندگی خرج میکنم و از این کار لذت میبرم بدین وسیله بار سنگین مخارج خانه همه به دوش شوهرم نیست با او در مسیر پر پیچ و خم زندگی همراهی میکنم و بابت شغل پاک و حقوق و در آمد حلالم خدا را سپاس میگویم
❤️❤️❤️❤️
من خیلی دوست داشتم معلم بشم چون پونزده سالگی ازدواج کردم دوست داشتم ادامه تحصیل بدم و من تونستم دیپلمم رو بگیرم ولی نزاشت وارد دانشگاه بشم🙁اما رفتم تابلو فرش یاد گرفتم و چند تا تابلو بافتم و الان هم مشغولم عاشق این هنرم و خیلی راضیم😊
❤️❤️❤️❤️❤️
من خیاطم واقعا شغلم رو دوست دارم و اینکه ک هر چی دارم از خدا دارم
❤️❤️❤️❤️❤️
من چهل و هشت سالمه و فوق لیسانس ادبیات دارم و دبیر ادبیات هستم وامسال شهریور باز نشست می شوم .دو تا بچه دارم و از زندگیم هم راضی هستم تقریبا از هفت سالگی که وارد دبستان شدم تا حالا دائم سرم به درس و کار گرم بوده ولی اگر دوباره به قبل برمی گشتم درس می خواندم ولی به هیچ عنوان کار بیرون نمی کردم و به همه دانش آموزانم هم توصیه می کنم درس بخوانید ولی دنبال کار نباشید
❤️❤️❤️❤️
من سنم کمه سیزده سالمه اما پول خوبی درمیارم کارم ادیت عکس و ویدیو هست چند وقت پیش هم یکی از کاندیداهای شهرمون به دوست خاهرم پیشنهاد تبلیغ ایشون تو فضای مجازی رو دادند و من قبول کردم الان هم پول خوبی بهم میدن جدا از این کار با فوم و نمد کارهای هنری درست میکنم میفروشم و چون نقاشیمم خوبه کار پرتره انجام میدم و سفارش میگیرم
❤️❤️❤️❤️❤️
نانوایی کار میکردم نزدیکای عید بود وسرمون شلوغ بود
برای کارکردن وقت کم میاوردیم
برای همین یک وقتایی بعدازظهرتاصبح ویاشب تا صبح وحتی صبح تاصبح همه ش سرکاربودیم وچون جمع خوبی بودیم زیادی کاراذیتمون نمی کرد وفقط باید جواب خانواده رامیدادیم که اونا هم حدودا راضی بودند
❤️❤️❤️❤️
من معلم هستم و با عشق شغلم انتخاب کردم 😍 و هرگز پشیمون نشدم راضی هستم درکل از انتخابم خوشحالم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
🔴 راهکارهای ترک اعتیاد به انواع مواد مخدر در طب ایرانی، اسلامی
✍ب قلم دکتر غلام رضا کریمی، متخصص، محقق و مدرس طب ایرانی_اسلامی
📌 قسمت اول1⃣
⛔️ علائم ترک اعتیاد: این علائم معمولاً ۶ ساعت پس ازآخرین مصرف ماده مخدر ظاهر میشوند. معمولاً روز دوم یا سوم به اوج میرسند و ۷ تا ۱۱ روز بعد از ترک علائم فروکش میکنند.
📌عمده علائم ترک اعتیاد عبارتند از:
۱_ بیقراری، تحریک پذیری، افسردگی، بیخوابی
۲_کرامپ عضلانی و درد استخوانی
۳_ سیخ شدن موهای بدن
۴_ آبریزش از چشم و بینی
۵_ اسهال و دلپیچه
۶_خمیازه سکسکه عطسه
۷_ گشادی مردمک چشم
۸_ بینظمی درجه حرارت بدن، احساس سرما و لرز
۹_ تمایل شدید به مصرف مجدد مواد
📌 این علائم بعد از چند روز فروکش میکنند اما بیقراری، تحریک پذیری پرخاشگری، اختلال خواب افسردگی و به خصوص اشتیاق برای مصرف مواد تا ماهها پس از ترک ممکن است باقی بماند.
📌... ادامه دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
شاکر باشیم قدر نعمتهای دیگه ای رو که داریم بدونیم خدا هم نعمت مارو زیاد میکنه از زندگیتون لذت ببرین فقط یکبار میایم دنیا دنبال نداشته هاتون نگردین که همیشه چیزی پیدا میشه که ما نداریم
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت شما وخسته نباشید میگم
ممنون از کانال خوبتون که خیلی از مشکلات با راهکارهای خوب و بجای دوستال به آسانی حل میشن 🙏🙏🙏
خواستم آدرس دکتر مغز و اعصاب خوب برای خانمی که واسه بچه شون میخاستن بگم دکتر مهدی کشاورز در فردیس کرج هستن دکتر حاذق و با تجربه هستن ولی نوبت گرفتن یه کم سخت هست چون خیلی سرشون شلوغ هست باید حضوری بیایی و نوبت بگیری آدرس دقیق و شماره تلفن و سرچ کنین بالا میاد .با تشکر
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
#نکات_سلامتی 🍎
🔕🔕🔕🔕💊💊💊💊
ده ضرر اساسی به بدن با پوشیدن لباسهای تنگ و ایجادبیماریهای سخت
اختلال در جریان خون
برگشت جریان خون در اندامهای تحتانی از جمله حیاتیترین کارکردهای بدن است که برای مثال از ورم زانو جلوگیری میکند. چنانچه این جریان بر اثر پوشیدن لباسهای تنگ مختل شود، علائمی نظیر خستگی و کوفتگی در فرد بروز مییابد. تنگی لباس در ناحیه پاها و دور کمر موجب افزایش فشار به قلب برای بازگرداندن خون میشود.
تشدید واریس
این مورد بویژه در زنان شایعتر است، زیرا هورمون زنانه پروژسترون در انبساط غیرطبیعی رگها نقش دارد. این وضعیت بر اثر پوشیدن لباسهای تنگ به دلیل کندشدن گردش خون وخیمتر میشود. در یک پژوهش مشاهده شد 31 درصد جمعیت زنان دارایرگهای واریسی هستند. مصرف قرصهای ضدبارداری، پوشیدن لباسهای تنگ و ایستادنهای طولانیمدت در افزایش وخامت این مشکل مؤثرند.
تشدید سلولیت
پوشیدن لباسهای تنگ باعث ایجاد سلولیت نمیشود، اما میتواند بدشکل ناشی از این وضعیت را تسریع کند، چراکه تنگی لباس موجب مختلشدن جریان خون و نمایانتر شدن تجمع ناهمگون چربی در ناحیه رانها میشود.
تنفس ناقص
تنگی لباس در ناحیه تناسلی موجب افزایش دما و رطوبت میشود و احتمال ایجاد بوی نامطبوع و عفونتهای قارچی را افزایش میدهد
تنگی لباس در ناحیه بالاتنه مانع تنفس کامل میشود. چنانچه تبادل گازها در ناحیه قفسهسینه بدرستی صورت نپذیرد، موجب تجمع و تسریع اکسیداسیون سلولها میشود و به پیری زودرس میانجامد.
کمردرد
پوشیدن لباسهای تنگ از جمله دلایل دردهای کمری و لگنی است. لباسهایی که به دلیل تنگی زیاد، محدودیت حرکتی ایجاد میکنند، موجب کشیدگی برخی عضلات خاص و وارد آمدن فشار به مهرهها میشوند.
اختلال در هضم غذا
معده پس از صرف غذا به دلیل ترشح اسیدهای گوارشی حجیم میشود، در حالی که لباسهای تنگ در نواحی شکمی از حجیم شدن معده جلوگیری میکنند و حتی در بروز دیرهضمی و ریفلاکس معدهنیز تأثیر دارند. یبوست، درد روده و تورم شکم از سایر عوارض لباسهای تنگ به شمار میروند.
عفونت تناسلی
تنگی لباس در ناحیه تناسلی موجب افزایش دما و رطوبت میشود و احتمال ایجاد بوی نامطبوع وعفونتهای قارچی را افزایش میدهد.
اختلالات مردانه
تنگی لباس در مردان روی تعداد و کیفیت اسپرمهاتأثیر میگذارد و حتی در مواردی موجب درد بیضهمیشود. شلوار تنگ از سه راه باعث آسیب بیضهها میشود: مختلشدن جریان خون در ناحیه تناسلی، اختلال در تهویه هوای آن قسمت و نیز بالا رفتن درجه حرارت بیضهها. نزدیکشدن و چسبیدن بیضهها به بدن و یكی شدن درجه حرارت آنها با بدن در درازمدت باعث واردآمدن آسیب به تولید اسپرم میشود.
مشکلات پوستی
اگر لباسی که میپوشید تنگ و از جنس غیرقابل تنفس باشد، پوست بدن قادر به تنفس نخواهد بود. قرمزی، خارش و موهای زیرپوستی در ناحیه پاها از جمله عوارض پوستی ناشی از پوشیدن لباسهای تنگ بهشمار میروند.
افزایش تعریق
لباسهای تنگ موجب ایجاد بوی نامطبوع در نواحی تناسلی، زیر بغل و پاها میشوند. الیاف مصنوعی لباسهای پلاستیکی این بوی نامطبوع را تشدید میکنند و زمینهساز رشد باکتریها هستند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۱ آبان ۱۴۰۳
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
در حالی كه پیامبراسلام (ص ) قاطعانه با تبعیض نژادی مبارزه می كرد و عملا افراد سیاه پوست و محروم وفقیر و غلام را در ازدواج و امور دیگر با سایر مسلمین مساوی می دانست وقتی كه بنی امیه روی كار آمدند بار دیگر جریان تبعیضات نژادی دوران جاهلیت را زنده كردند، به عنوان نمونه : مرد مسلمانی از موالی (غلامان آزاده شده غیر عرب ) با دختری از اعراب بنی سلیم ازدواج كرد، محمد بن بشیر، از این واقعه ناراحت شد و به مدینه آمد و از حاكم مدینه ابراهیم بن هشام شكایت كرد. حاكم دستور داد بین آن غلام آزاد شده و همسرش جدائی افكندند و دویست تازیانه به آن غلام زد، و موی سر ابروها و ریشش را تراشید، و این گونه او را تحقیر و شكنجه داد كه چرا با دختری از دختران عرب ، ازدواج كرده است . محمدبن بشیر كار حاكم را ستود، و اشعاری در مدح او گفت ، كه از جمله آنها این شعر است :
قضیت بسنه و حكمت عدلا و لم ترث الخلافه من بعید
تو بر اساس سنت قضاوت كردی و به عدالت داوری نمودی و این كار تو بیانگر قرب تو به مقام خلافت است.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
زمان خلافت امیرمؤمنان علی (ع ) بود، زنی شیفته و عاشق جوانی شده بود، و با ترفندهای خود می خواست آن جوان را كه شخصی پاك بود، آلوده به عمل منافی عفت كند، جوان از او دوری كرد، و از حریم عفت و پاكی تجاوز ننمود. آن زن آلوده ، نسبت به آن جوان ، بسیار ناراحت شد، تصمیم گرفت با تهمتهای ناجوانمردانه ، او را به كشتن دهد، سفیده تخم مرغ را به لباس خود مالید و سپس به آن جوان چسبید و او را به حضور امیر مؤمنان علی (ع ) آورد و شكایت خود را چنین مطرح كرد: این جوان می خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد، ولی من نمی گذاشتم ، سرانجام آنقدر خودش را به من مالید كه شهوت او به لباسم ریخت . سپس آن سفیده تخم مرغ را كه در لباسش بود به علی (ع ) نشان داد. مردم آن جوان را ملامت می كردند، و آن جوان پاك و بی گناه كه سخت ناراحت شده بود، گریه می كرد. امیرمؤمنان علی (ع ) آماده قضاوت شد، به قنبر فرمود: برو ظرفی پر از آب جوش به اینجا بیاور، قنبر رفت و آب جوش آورد. بدستور امام علی (ع ) آن آب جوش را به روی لباس آن زن ریختند، هماندم آن سفیدی های مالیده به لباس او، جمع شد، آن حضرت به قنبر فرمود: آن سفیدی ها را به دو نفر بده . قنبر آنها را به او نفر داد، آن دو نفر آن سفیدی ها را چشیدند و هر دو عرض كردند كه این سفیدی ها از سفیده تخم مرغ است . امام علی (ع ) دستور داد، آن جوان بی گناه را آزاد ساختند، و آن زن را بجرم نسبت زنا به یك فرد بی گناه ، شلاق زدند. یعنی حد قذف (تهمت زنا) را كه هشتاد تازیانه از روی لباس است بر وی جاری ساختند.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
۱ آبان ۱۴۰۳