شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفدهم برگشتم تو چشماش نگاه کردم، این بارداری بهترین موقعیت بود که حرفامو به عشرت بزنم و نترسم
#قسمت_هجدهم
سرمو انداختم پایین، گفت ناراحت نشو ازم دختر کاریه که شده..
بخیه هام خیلی درد میکرد، وقتی به امیر برای اولین بار شیر دادم انگار هرچی درد و غم بود به سر اومد..!
برگشتیم خونه، و مادربزرگ حمید گفت که دو سه روزی میمونه ولی نه بیشتر،
تو اون دو سه روز طریقه قنداق و کهنه کردن بچه رو بهم یاد داد
از مادرم اصلا ناراحت نبودم، اون با وجود بابام نمیتونست بیاد و کمکم کنه و خدا هم هیچوقت هیچکس رو به حال خودش ول نمیکنه و الان مادربزرگ حمید رو برای من گذاشته بود.
سریع همه چیزو یاد گرفتم، اما مشکل بزرگم نداشتن شیر بود...
اون دو سه روز اول مادربزرگ حمید برای بچم شیرخشک خرید که بچم سیر بشه ولی بعد از رفتن اون مشکلات و بدبختیای منم شروع شد...
حمید آخرای سربازیش بود، زمان کمتری توی محل خدمتش میتونست کار کنه اما همش توی زیرزمین کنار دوستای سعید بود و اصلا به من محل نمیداد..
بچه براش مثل اسباب بازی ای بود که چند روز اول باهاش بازی کرد و ازش خسته شد و انداختش کنار!
میگفتن بهداشت شیرخشک دولتی میده، اما با هزار دردسر و بدبختی بود که من پول اونم نداشتم..
به اوستای قالیم میگفتم بجای اینکه پول قالی رو یجا بهم بده خورد خورد بده، اونم خدایی مرد بود نصف پول قالی رو خورد خورد میداد و نصف دیگشو قرار شد به طور کامل بعد تموم شدن کار بهم بده.
روزا قالیمو میبافتم و کهنه های امیر و میشستم و سر ظهر بهترین غذا تخم مرغ بود..!
وسعمون نمیرسید نون بخریم، نون های خشک شده رو میزدیم توی آب خیس که میشد میذاشتم روی بخاری تا مثل نون تازه بشه و میخوردم..
بخیه هامم انقد بهشون نرسیدم و مراقب نبودم که بعد کشیدنشون عفونت کردن و نصف پولم میرفت برای پول چرک خشک کن..
حمید کم کم جای خوابش رو از من و امیر جدا کرد، میگفت بچه ونگ میزنه و من خوابم نمیبره..
عشرتم هر دقیقه تیکه زنای فامیل که مادرشون روزها ازشون مراقبت کرده بودن رو مینداخت،
هر وقت از مادرم دلشکسته میشدم انگار که میفهمید انگار که حس میکرد، میدیدم که میاد و اون روز هم که کلی دلشکسته بودم که لااقل میومدو نوه اش رو میدید..
درو زدن و مادرم بود، گفت میاد داخل فقط بخاطر من وگرنه از نظر همه خانواده اومدن به اینجا قدغنه..
خواهرمم دنبالش اومده بود، نگاهای بدی به سر و ریختم میکرد..
هر چی من بد شوهر کرده بودم خواهر بزرگم خوب بود...
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام، بنده حدود 4 سالی میشه، وسواسیت گرفتم، وسواس شستشو، انقدر دستامو میشورم، خونه ام
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام.خانم عزیزی که وسواس شدید دارید
دکتر برید حتمن خوب میشین
یکی از اقوام ما همین مشکلو داشتن دکتر بهش قرص داد خوب شدن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید اون خانمی که دنبال دکتر طب سنتی بود یه دکتر خوب کوشک بیدک شیراز به نام آقای رضایی کارش خیلی عالیه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشیدمن میخوام به اون خانمی که یک سال وسه ماه ازدواج کردن بچه دارنمیشن بگم منم دقیقا مشکل اون خانم رو داشتم ولی من از روش اهداجنین استفاده کردم وخداروشکر موفق شدم ووقتی رفتم سونو گرافی فهمیدم چهارقلو دارم خیلی خوشحال بودم چون من خیلی خیلی عاشق بچه بودم حالا به اون خانم هم پیشنهاد میکنم ازاین روش استفاده کنن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون خانمی که فیبرم دارن ودکترگفته oمنفی هستی احتمال خونریزی داری چرت گفته اولا اگه کم خون باشه قبل ارعمل خون بهش میزنن من خودم آمنفی بودم نصفه روزطول کشید تاخون برسه تازه دربیمارستان خصوصی آراد بعدش دردوروز سه واحد خون زدن بعدش رفتم اتاق عمل ورحم وفیبرم رودرآوردن اصلا عملش دردنداشت وعالی بود کارش الان یکسال ونیم میگذره کم خون شده بودم درحد چی بگم ولی الان خیای خوب شدم بشکرانه خدا ....شماهم اصلا نترسید عملش راحته.....ببخشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام،ایه، لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ،این آیه، آیه نجات هست،روزی صد مرتبه بخون خیلی مفیده،و آیه و افوض امری الا الله ان الله بصیر بالعباد،این هم خیلی اثر داره من روزی صد مرتبه میگم آرامش عجیبی به زندگیم اومده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانم که وسواس گرفتن بگین سوره ناس رو زیاد بخونن انشالله برطرف میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دکتر طب سنتی میخواستن دکتر حسن اکبری دهکده سلامت تو گوگل بزنن میاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای خانمی که آدرس طب سنتی شیراز میخواد خیابان بنی هاشمی بعد شهرداری منطقه ۵ دکتر عزیزی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب خانمی که فیبر دارن منم فیبرم داشتم رفتم طب سنتی درمان شدم همراه اونم شیاف پروژسترون هم داد کلا فیبرم رفت سلام باید طب اسلامی ان شاالله بزودی خوب بشین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام حالتون خوبه در رابطه با اون شخصی که شیراز دنبال طب سنتی بودن و دوستمون که فیبرم داشتن دکتر حاتمی اصفهان تو طب بسیار قوی هستن مشاوره تلفنی هم دارن و ارسال پستی دارو میتونن از ایشون مشاوره بگیرن انشاالله حتما نتیجه میگیرن.
۰۹۱۳۱۰۸۴۴۰۱حاج آقا حاتمی.
ایشون چهارباغ اصفهان عطاری دارن.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون بنده خدا که تو شیراز طب سنتی خوب میخواد ،بگو برو خیابان آستانه بگرد و عطاری آقای محمدی رو پیدا کن ،ایشون نمایندگی دارو وطب اسلامی استاد تبریزیان در شیراز هستن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد خانمی که فیبروم دارن.عزیزم از فکر عمل بیرون بیاین.من عمل کردم. مجبور شدن رحممو در بیارن.از اون موقع پریود نمیشم.واسه همین شکمم به شدت بزرگ شده.هر کاری میکنم کوچیک نمیشه.من اون موقع نمیدونستم با طب سنتی میشه درمان کرد.الان پشیمونم که عمل کردم.البته مال من خیلی بزرگ بود.ولی به شما توصیه میکنم باطب سنتی درمان کنید.فرقی نمیکنه.همشون راه درمانو دارن .اصلا سخت نیست.اگه من میدونستم حتما به جای جراحی طب سنتی میرفتم.برای کم خونی هم درمان طب سنتی وجود داره.ما سرطان پدرمو باطب سنتی درمان کردیم.این که دیگه چیز مهمی نیست.موفق باشید.😊
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام، بنده حدود 4 سالی میشه، وسواسیت گرفتم، وسواس شستشو، انقدر دستامو میشورم، خونه ام
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام واقعا برای اون خانمی که خانوادش به شدت دنبال بدبختی دخترشون هست میخوام بگم اگر میتونست از اون خونه خارج بشه و از خانوادش جدا بشه از نظر مالی هم دیگهحمایت نکنه احتمالا خانوادشو جنی کردند مگر میشود که خانواده دنبال بدبختی بچش باشه من که فقط براش دعا میکنم ....دعا برای دفع جن بگیره که احتمالا جن رفته تو جلدشون خدا رو قسم میدم به اولیای الهی به این دختر کمک کنه ولی واقعااگر بخواد خدا کمکش کنه باید ایمانش رو قوی کنه و از خدا و اهل بیت کمک بخواد که همه چیز دست خود خداست و بس
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که نامزد خوبی دارن و همه زمین و املاک بنامش زدن و مادر و برادرش ازارش میدن و مانع ازدواج میخوان بشن..
من دو چیز همیشه در روز هایی که حاجت سنگینی یا اضطرابی دارم استفاده میکنم ..
یکی اینه که به حضرت زهرا متوسل میشم و این صلوات ۵۳۰ بار پی در پی پشت سر هم میگم واقعا خیلی کار ساز بوده در موقعیت های اضطراری و خیلی...
این صلوات👇👇
اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
و میتونید به سید الشهدا به امام زمان متوسل بشید ۴۰ روز زیارت عاشورا یا دعای توسل یا.. بخونید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد خانومی که نامزد کردن. به نظرم با نامزدتون صحبت کنید به جای عروسی هرچه زودتر ماه عسل برید و اگه خواستین یه جشن کوچیک بگیرید. اگر شما شکایت کنید که که خانوادتون بدون دلیل و منطقی جلوی ازدواج شمارو بگیرن می تونین به نتیجه برسین ولی دیگه بعد ازدواج باید قید مادرتون بزنید. با اینحال اگر نامزدتون اهل درک هست براشون توضیح بدید که می خواهید زودتر عروسی کنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به اون خانمی که برادر ومادر بدجنسی دارن توصیه میکنم چهله ی دعای رد ظالم بگیرن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد اون خانمی که گفته بودن برادر و مادر بد جنسی دارن باید بگم که واقعا تعجب میکنم چطور یک مادری که بچشو نه ماه توی شکمش نگه داشته بعد هم زحمت کشیده تا بزرگش کنه الان بد بختی فرزندشو میخواد باید بگم که با اون اقا مشورت کن و زود تر عروسی بگیرید من جای شما بودم دیگه پشت سرمم نگاه نمیکردم
واقعا برای یک مادر خجالت اوره
@azsargozashteha💚
سلام ایام به کام ❤️
کانال #داستانهای_واقعیمون😍👇
فقط داستان و روزی چهار تا پنج قسمت😋👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961
لطفا همه عضو بشید بهترین داستاامون بدون سانسور اینجاس🙈👆
#پرسش_اعضا ❤️
سلام و وقت بخیر
پدر بزرگم از شهریور ۹۹ دچار بیماری شدند و سکته مغزی خفیف کردن و همچنین مادربزرگمم از شهریور ۹۹ دچار بیماری شدند
همش تو این چند ماهی که بیمار بودن خیلی حالشون وخیم بود کلا یه پاشون تو بیمارستان بود یه پاشون تو خونه... میشه گفت دقیقا بعد از فصل به قول خودمون بعد از فصل پسته ایی دیگه اوضاع همینه...
البته قبل از این اتفاقات خونشون رو از یکی خریدن که اونا هم خانوادشون از هم پاشیده خانمشون بر اثر سرطان خون فوت میشه دو تا بچه کوچیک هم داشتن و کلا زندگیشون بهم میریزه تا اینکه خونه رو به پدربزرگ من میفروشن و میرن ی جا دیگه زندکی میکنن الان شکر خدا خوشبخت هم هستن از وقتی که اون خونه رو پدربزرگم خریدن اوضاع همینه...
پدربزرگ من جزو خیرین شهرستانمون هم هستن... از شهریور تا الان ده جا نظرشون رو گرفتیم میگن چشم خورده خیلی سنگینِ نظرش هیچ جوره در نمیره ...
و تاثیری نداره...
خیلی ها هم دعا نویس رو پیشنهاد کردن
خیلی ممنون میشم بهمون پیشنهاد بدید که چیکار کنیم 🌹
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام و وقت بخیر پدر بزرگم از شهریور ۹۹ دچار بیماری شدند و سکته مغزی خفیف کردن و همچن
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب اون خانمی ک گفت مادر بزرگم و پدر بزرگم
خاستم بگم حتما اون خونه نفرین شده یا ارواح داره اون خونه رو عوض کنید و جای دیگه بروید وگرنه صاحب خانه قبلی اگه خونه مشکل نداشت ب شما نمیفروختش
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوست عزیزی ک چشم خوردن ونظرسنگین دارن .حرزامام جوادتهیه کنین انگشترعقیق وفیروزه دست کنین
قربانی کنیدبرای دفع بلاوسلامتی وی مقدارازگوشتشوب نیازمندویتیم بدین. زیادم استغفارکنین نکه بگم خدای نکرده گناهی کردین امااستغفارمشکل گشاست.متوسل بشین ب ائمه .پیش کسی برین ک باقران مشکلتونوحل کنه نه دعانویس ورمال
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانمی پدربزرگشون دچار بیماری شدن اگر در توانشون هست یک گوسفند نذر آقا امام زمان بفرمایین و قربانی کنند انشالله مشکل رفع خواهد شده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که گفتن پدر بزرگشون چشم خورده و مریضه برای درمان چشم زخم گفتم درمان نه پیشگیری سوره عادیات و رعد رو بخونید وبه آبی. ها کنید فوت نکنید که فوت کردن یک عمل شیطانیست به آن آب هاااا کنید و بدید پدربزرگ و مادر بزرگتون بخورن به دفعات این کار رو بکنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. در جواب خانم یا آقایی که پدربزرگ و مادربزرگشان مریض شدند همزمان. بهتره خونه ای رو که خریدند بفروشند و به یه منزل دیگه برند.با توجه به اینکه تو اون خونه حوادث خوبی پیش نیومده ممکنه به قول معروف بد قدم باشه.این مورد رو من در مورد وسیله نقلیه شنیدم که سه تاصاحبی که داشته همه باهاش تصادف های وحشتناک کردند.
اگر با جابجا کردن خونه مشکلشون حل نشد برای سلامتیشون شتر قربانی کنند و صدقه بدند.چون بلای بزرگ قربانی بزرگ لازم داره.
@azsargozashteha💚
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
#پرسش_اعضا ❤️
درمورد آن خانمی که گفتند بچه دوست دارن
واسپرم شو هرشون صفربوده ودنبال اسپرم اهدایی وغیره بودند
یه سوال دارم ازایشون
مگرشما به آن مرد اهداکننده اسپرم محرم وعقد کرده اش هستید
که می خواهید ازاو نطفه ببندید
این بچه هایی که ازتخمک یااسپرم یکی دیگه که نامشخص هم هستند
بوجود می آیند ازنظرتعیین پدر بچه وازلحاظ شرعی تکلیفشون چیه ؟؟!
دوستان نظری دارند؟؟ممنون می شم
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
من 16 سالمه و عاشق مردی 53 ساله شدم
ایشون از همه لحاظ عالین و اصلا بهشون نمیاد 53 باشه به خودش میرسه خوشتیپ و خوش هیکل و اهل بگو بخند و شوخی اصلا بد اخلاقی نمیکنه از هر نظر عالیه وضع مالیش هم خداروشکر خوبه که اصلا مهم نیست برام چون خودمونم وضع مالیمون خوبه
خیلی عاشقشم به شدت میمیرم براش یه دقه تحمل دوریشو ندارم از خود صبح تا شبش تماس ویدیو کال و چت و تماس صوتی و هر چند وقت یه بار هممیاد خونمون میبینمش ناگفته نماند چون فامیل میاد سر بزنه میبینمش
ایشون بزرگ فامیل و از طرفی مورد امین و مورد اعتماد کل فامیله تنها مشکلمون اینه که هر چند وقت یه بار باهام سرد میشه چون که میگه همه به من اعتماد دارم بعد من دارم با دخترشون عشق بازی میکنم چی جوابشون بدم فردا
ازدواج ناموفق داشتند و در حال حاضر مجردن
خیلی اقاست شرطش واسه ازدواج با من اینکه حتما درس بخونم و دکتر بشم که الحمدالله ارزوی خودمه و بهم گفته حتما من و به ارزوممیرسونه
من شاگرد اولمو درسمم خیلی خوبه گه گاهی اونم بهم درس میده خیلی زرنگه
ما خداروشکر خیلی باهم خوبیم فقط بعضی اوقات باهام سرد میشه چیکار بکنم اون اتفاق اصلا نیوفته دوست ندارم ازم دلخور باشه
خیلی هوامو داره اولین نفر هم من بهش گفتم عاشقشمکه چند وقتی فهمید هم غیبش زد به اصرار نگه ش داشتم که الحمدالله الان خیلی خوبه
چطور این رابطه رو همیشه پایدار نگه دارم
لطفا به هیچ عنوان بهش توهین نکنین یا اینکه بگین فراموشش کنم فقط راهکار بگین ممنون
خیلی اقاس سرحاله و از جوونای الان که همشون افسرده ان خیلی خیلی بهتره
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا بدون قضاوت این دخترمونو راهنمایی کنید بنده بهشون گفتم که تصمیمشون اشتباهه ولی اصرار داشتن نظر اعضارو هم بدونن🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هجدهم سرمو انداختم پایین، گفت ناراحت نشو ازم دختر کاریه که شده.. بخیه هام خیلی درد میکرد، وق
#قسمت_نوزدهم
لباس شیک و پیک و خوشگل، النگو از مچ دست تا آرنج..!
اونم از من بدبخت تر پیدا نکرده بود که بیاد و فخر لباس و پولشو بفروشه، انگار که اومده باشه مهمونی بهترین لباساشو پوشیده بود، با اکراه نشست توی اتاقم نگاهی انداخت و گفت اینجا زندگی میکنی نازی؟
سکوت کردم و فقط سرمو تکون دادم، بعد گفت گهواره نداره بچت؟
گفتم میبینی که ندارم دیگه.
گفت مامان اولین چیزی که سر سیسمونی خرید گهواره بود..
مامانم سقلمه ای بهش زد، ولی انگار فایده ای نداشت دوباره گفت خب البته اقاجون خریده بود مامان که پول نداره، اقاجون خیلی شوهرمو دوست داره، کمکمون کرد خونمونم بسازیم..
حس کردم فقط اونجاست که زخم زبون بزنه، انگار که از من بدبخت تر برای به رخ کشیدن و زخم زبون زدن پیدا نکرده بود..!
وقتی داشتن میرفتن یواش به مادرم گفتم اینجور اومدنو نمیخوام مامان...
دستمو فشار داد و گفت به زور اومد نمیخواستم بیارمش، توی اون پلاستیک یکم پوله با دو بسته پسته و گردوی آسیاب شده، قایم کن و بخور شیرت زیاد شه
نخواستم ناراحتش کنم نگفتم شیر ندارم، میدونستم غصه میخوره
الکی گفتم همه چیز خوبه، حمید کار میکنه ولی حقوقش کمه..
خوشحال شد که حمید کار میکنه.
آخرای قالیم بود، ذوق اینو داشتم که نصف پولش مونده، با خودم گفتم هرچی که بهم داد نصف بیشترشو میرم و فقط شیرخشک میخرم.
بچم لاغر بود انگار استخون خالی بود، گفتم امیرم هرچی این مدت سختی کشیدی تموم شد، دیگه از شنبه هرچی شیر بخوای بهت میدم دیگه نیاز نیست آبجوش نبات بریزم تو حلقت، فقط شیر، اصلا میدونی چیه؟ خارجکیشو برات میخرم تا جبران بشه تا وزن بگیری، قول بده وزن بگیری ها باشه؟
هیچ چیز سخت تر از لاغر بودن بچه برای مادر نیست..
خلاصه قالی تموم شد و رفتم سمت حجره اوستا که بگم قالی تموم شده بیاد پولمو بده و قالی و بکنه و ببره و قالی بعدیو بیاره برام بزنه تا شروع کنم،
رفتم بهش گفتم اوستا بیا پول منو بده یه قالی دیگه برام بزن و اونو بکن و ببر
گفت کدوم پول دخترم؟
گفتم خب مگه قرار نشد نصف پولشو ماهانه بهم بدی نصف دیگشو یکجا؟
گفت خب دادم، یکجا دادم به شوهرت، خودش اومد دنبال پول و گفت زنم میخواد..
چشمام سیاهی رفت، اون اوستا انقد با شرف بود که مطمئن باشم دروغ نمیگه
زدم توی سرم و گفتم اوستا چرا دادیش به شوهرم؟ خب میدادی خودم..
گفت چه فرقی میکنه دخترم برو ازش بگیر..
@azsargozashteha💚
#داستان_زندگی ❤️
سلام به ممبرای عزیز و ادمین محترم میخواستم منم داستان مادربزرگمو بگم امیدوارم اموزنده باشه.
از زبون مادربزرگ عزیزم..
من 67 سالمه داستانی که میخوام بگم برمیگرده به 54 سال پیش من تو یه خانواده معمولی بدنیا اومدم 13 سالم بود که برام خواستگار اومد که وضع مالی خوبی داشت و پدرم سریع منو بهش داد وقتی ازدواج کردیم و من رفتم شهر شوهرم اونجا بود که متوجه شدم زن سومش هستم
حتی اونا هم خبر نداشتن که اومده منو گرفته هر سه تایی کلی شوکه شده بودیم ولی شوهرم مردسالار بود و ما نمیتونستیم رو حرفش حرف بزنیم اون دوتا زناش باهم خوب بودن و تقریبا همسن و سال هم بودن ولی من ازشون کوچیکتر بودم و همیشه ازم کار میکشیدن دو سال بعد از ازدواجم زن اول بر اثر بیماری فوت کرد اون زمان متوجه نشدن بیماریش چیه... من موندم و زن دوم که چقدر منو اذیت کرد همش میرفت شوهرمو پر میکرد شوهرم منو میزد و اون نگاه میکرد تمام کارای خونه نگهداری بچه ها غذا مهمون داری تمیزکاری با من بود ولی اون بیشتر مینشست و شوهرم رو حرف اون بیشتر حساب باز میکرد چون اون از من بزرگتر بود من دوتا دختر داشتم اون سه تا دختر و یه پسر داشت به دختراش جهیزیه کامل داد ولی نذاشت شوهرم به دخترای من جهیزیه بده فقط یه چیزای خیلی جزیی داد دلم به حال بچه هام خیلی سوخت که خواهراشون با بهترین جهیزیه رفتن ولی دخترای من نه...
چون وضع مالی شوهرم خیلی خوب بود یادمه واسه اینکه برا بچم یدونه پشتی خریدم چقدر شوهرمو پر کرد و من کتک خوردم که یه دستو پاهام شکست دخترم گریه میکرد میگفت هیچی نمیخوام ولش کن الان چندین سال میگذره شوهرم تو سن 65 سالگی فوت کرد و منو هووم از هم جدا شدیم با ارثی که به خودم و بچه هام رسیده بود من واسه خودم خونه خریدم و یک مغازه کوچیک خریدم دخترام خداروشکر زندگی خوبی دارن درسته هیچی بهشون نتونستم بدم ولی الان همه چیز بهترینشو دارن من خودمم همه چی دارم و اجاره مغازه میگیرم و تو این مدت کلی پول پس انداز کردم ولی هووم برعکس من شده به دختراش بهترین جهیزیه رو داد ولی نه خودش زندگی خوبی داره نه بچه هاش ولی من همیشه دعا میکنم که اونا هم خوشبخت باشن ولی هیچوقت یادم نمیره که چه بلاهایی سرم اورد من حلالش کردم با اینکه کاراشو نمیتونم فراموش کنم امیدوارم خدا هم ازش بگذره.
@azsargozashteha💚