#پاسخ_اعضا ❤️
سلام ادمین جان من میخوام به اون خانمی که گفت شوهرش برای پدرشوهرشیناکمک میکنه ووضع خودشونم اصلاخوب نیس کمک کنم ازریشه مشکلش حل بشه ولی لطفاآیدیموبدین خودم باهاش حرف بزنم منم خانمم ودرک میکنم این مسایل خیلی آزاردهندس آخه پدرخودمم اینجوری بودخداازشون نگذره لطفاآیدیموبدین مطمئنم خدااجرعظینی بهتون میده که یه زندگی رونجات دادین
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با خانمی که با خانواده شوهرش روستا هستن و ... عزیزم من دعا بلد نیستم ولی دو تا خانم از اقوام نزدیکم مشکل شما رو داشتن ، تا این که بعد از مدتی کار پیدا کردن شوهراشون تو یه شهر دیگه ، بهتر شدن فهمیدن باید به زندگشیون برسن ، ولی دوباره یادم نیست چطور شد که هر دو باز مجبور شدن برگشتن روستا ، اما الان سه سالی میشه شوهراشون به واسطه فامیل ها و آشنا ها تونستن تو یه شهر دور تر کار پیدا کنن و خداروشکر وضعشون خوبه ، خواستم بگم این دو تا دختر میگن اگه اینجا میموندیم هنوز باید سر هیچ و پوچ و دستمزد با خانواده شوهر بحث میکردیم ( خداروشکر رابطشون خوبه و فامیل هم هستن) به نظرم اگه میتونی شهر دیگه کار پیدا کن براش و باهاش خیلی صحبت کن و به قولی مخ شوهرت رو بزن 😁 که اونجا حقوق خوب داره و بعد ها که پیشرفت کردیم باز برمیگردیم و ...
❤️❤️❤️❤️
خانمی که راجع به حسرتشون از نامزدی
گفتن.
عزیزم این چیزها آدم را ناراحت میکنه
ولی چندسال که بگذره همه چیز بنظرت بی اهمیت و بی معنی میاد.
اگر خیلی اذیت میشی ازهمسرت بخواه برای سالگرد ازدواجتون تمام اون حسرتها را جبران کنه.
انشالله به آرامش برسی
❤️❤️❤️❤️❤️
دخترخانمی که خواهراش توی کارهاش دخالت میکنن
عزیزم بایک مشاور مشورت کن و ازشون راه حل بگیر.انشالله خدا کمکت کنه.
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت خانومی که ۱۹ سالشونه گفتن برای عقد و عروسی کم گذاشتن براشون . عزیزم الان دو سال از ازدواج شما گذشته ، دیگه شرایط رو که نمیشه تغییر داد . درکتون می کنم الان سخته اطرافیان رو ببینین و خودتون این کارا رو انجام نداده باشین . ولی عزیزم شما هنوز جوون جوونی . از همین الان خودتون باید به فکر خودتون باشین . از این به بعد میتونین با در نظر گرفتن بودجه تون یه سری کارا انجام بدین ، مثلا به خودتون و زندگیتون برسین ، برین آتلیه با شوهر و بچه تون عکس بگیرین چون چند سال دیگه حداقل عکسا رو دارین ، چند وقت یه بار هر وقت مقدره برین خرید ، سعی کنین یه سری مباحث روانشناسی خانواده رو استفاده کنین برای حس خوب تو زندگیتون . الان به بعد هم که نمی تونین خونواده شوهرو وادار کنین که کادویی چیزی بدن 😊 پس خودتون برا خودتون ارزش قائل شین قطعا تو رفتار بقیه با شما هم تاثیر میذاره 👌
❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزی که 19 سال شونه ونی نی ناز دارند اصلا اهمیت ندن مثلا چی می شه وقتی عصبانی می شن و گریه حاصلش چیه جز ناآرامی بیخیال همین اینکه در کنار شوهرشون آرامش دارند شاکر خدا باشند و آرامششون رو از دست ندن . برای کار شوهرشون چه کاری ازشون بر میاد برادارم شرکت کامپیوتری دارند می تونم بهشون بگم برن مشغول شن آموزش هم می دن
❤️❤️❤️❤️
وای وای با پیام این خانم یاد زندگی خودم افتادم
حالا دعا و اینا بلد نیستم اما همسر من دقیقا ۱۴ سال طول کشید تا فهمید که خانوادش نه تنها پشتش نیستن بلکه مثل دشمن هستن براش 😔
امیدوارم شوهر شما زودتر متوجه بشه ما که خیلی خیلی سر این مساله باختیم
❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با اون خانم ۱۹ ساله ای که میگن من حسرت عروسی رو میخورم باید بهتون بگم عزیزم درسته که هر دختری دوست داره که توی لباس عروس خودش رو ببینه ولی گلم اینا جزئیات هستن شما میگین که همسرم انسان درستی هست خیلی ادمها بودن که ۷ شبانه روز براشون جشن گرفتن و مراسم پر زرق و برقی داشتن ولی کادشون به جدایی کشیده و بهم حسشون رو از دست دادن اگه خیلی دوست داری میتونی بری لباس عروس کرایه کنی و ارایشگاه بری و توی اتلیه با شوهرت چند تا عکس بگیری وای اینکه خوشبختی الانت رو به روز های گذشته بفروشی اشتباه هست با این اعصاب خوردی های که گفتی و گریه ها و حسرت ها ففط خودت و بچه ی ۱۰ ماهت و شوهرت رو اذیت میکنی بهتره که بیشتر به خوشبختی و بچه ی سالمت فکر کنی تا روز هایی که گذشته عروسی مقدمه ی خوشبختی هست نه همه ی خوشبختی شما بدون عروسی تونستی خوشبخت باشی پس بهتره نا شکری تکی و خودت رو برای این مسائل ازار ندای امید وارم موفق باشی 🌼❤️❤️ یاعلی ✋🏻
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دوستان خانمی که شوهرت برای پدرش کارمیکنه شما مگه جهازنداشتی که انقد ناله میکنی که حتی چیزای کوچیک توزندگیت نداری از خانواده شوهرت توقع داری
❤️❤️❤️❤️
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام عزیزی که دنبال کار هستند برا همسرشون تو اصفهان
عزیزم فولاد مبارکه اطلاعیه زده کلی نیروهای مختلف میخاد فقط شرایط داره
زیر 35 سال. دیپلم. زود پیگیری کنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به اون خانم 19 ساله که الان بچه 10 ماهه داره بگید یه کارخونه یخچال سازی هست که نزدیکای مورچه خورت هست فک کنم اسنوا باشه اون ها کارگر میخواستن تقریبا 8 صبح تا 8 شب و گاهی بر عکس مدرک هم سیکل به بالا و فقط آقا میخوان معافیت پزشکی نداشته باشه منطقه فلاورجان و زرین شهر هم سرویس نداره فقط ساکن اصفهان باشد سوء پیشینه و عدم اعتیاد گرفته میشه اتباع استخدام ندارد . کسی هم که بخواد بده برای ثبت نام کارت ملی و کارت پایان خدمت و خودکار آبی از شنبه تا پنج شنبه از ساعت 8الی 16 و اگه آدرس خواستن ازم بگیرن که داخل شهرک صنعتی مورچه خورت هست .
و بهتره خانم های خونه هم برای خودشون تو خونه درآمدی پیدا کنن . مثلا کسایی که خیاطی بلدن یکم با خیاطی کردن در آمد زایی کنن مثل دوخت لباس بچه دوخت سرویس آشپز خانه اینو اگه به درستی بدوزید حتی تیکه ای هم میتوانید فروش بدهید و حتی کسایی که گلدوزی بلد هست مثل دندون موشی ساقه دوزی و گره فرانسوی و غیره میتوانید کار های نمدی درست کنی اعم از تل گیره بند انگشتی عروسک دستی عروسک پر کن برای بچه ها . با خز یا پولیش عروسک های خزی پرکن . با چرم کیف پول و کیف دستی کیف آرایشی ببینید خانم ها این ها ایده های من درباره درآمد زایی در خانه هست که میتوانید انجام بدید حتی خودتون روی پارچه .نمد .چرم و... میتوانید از خودتون ایده در بیارید شاید چیزی جالب بتوانید بپردازید اما فقط دنبال این که کسانی براتون ایده پیدا کنند نباشید حتی با وسایل اضافی میتوانید حتی برای بچه ها کلاژ درست کنید یا بافتنی با میل یا قلاب داشته باشید بینید فقط کافی داخل خونه یه نگاه کلی بندازید بعد یه نگاه به مغزتون و فکر کنید که چی میتوانید درست کنید . این ها هم ایده های من ستاره دختر اصفهان است برای شما هم جنس لطیف میهنم دوستتان دارم خواهرای عزیزم
❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز، برای اون دسته از اعضای کانال، که مشکلات مالی شونو بیان میکنن، قرائت روزانه سوره مبارکه واقعه توصیه میکنم، فوق العادس برای رزق و روزی و برکت و حتی بدست آوردن مال،
❤️❤️❤️❤️
سلام
اون خانمی که در روستا زندگی میکردن و گفته بودن همسرشون همش به فکر کار برای پدر و مادرشون هستن و اصلا به همسر و بچه شون اهمیت نمیدن ، لطفا از این ذکر استفاده کنن 👇من تضمین نمیکنم چون خودم تا به حال این دعا رو نخوندم و همینجوری از یه کانال برداشتمش ولی امیدوارم هر چی که خدا صلاح میدونه براتون اتفاق بیفته
#دعــــــــــــــاےگشـایــــش_کـ🔐ـار
✨✍شیخ بهایی فرموده هر ڪس به مدت 10 روز ، هر روز صد مرتبه این دعا را بخواند به حاجت خود می رسد
✨«بسم الله الرحمن الرحیم: یا مُفَتِّحَ الاَبواب ،یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالاَبصار، یا دَلیلَ المُتَحَیِّرین، یا غِیاثَ المُستَغیثین، تَوَکَّلتُ عَلَیک، یا رَبِّ اِقضِ حاجَتی وَلاحَولَ وَلاقُوَّةَ اِلّآ بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجمَعین.»✨
✨✍همچنین
هر ڪس با طهارت وحضور قلب بمدت هفت روز ، هر روز دوهزار مرتبه(2000) بگوید(یا هادے) حاجت روا گردد ودر ڪارهایش گشایش ایجاد می گردد✨
❤️❤️❤️❤️
برای خانمی که شوهرش به فرمانش نیس وبرا پدر و مادر کار میکنه ۳بار آیه رو میخونی و به صورت نامحسوس ها میکنی به اون طرف .حسبی من سوالی علمه بحالی
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نکته_ی_روز 🌱🌷
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_یک ساکت شدم .. چند دقیقه بعد صمد اشاره کرد کدوم سمت بپیچم ... تو ذهنم هزارتا فکرهای مخت
#قسمت_شصتو_دو
ترس از یک طرف و مستی هم از یک طرف باعث شده بود صمد کارها و حرفهای نامربوط میزد ..
هنوز چشمهاش اشکی بود .. خیره شد بهم و گفت چطور کمکم میکنی ؟
دستم رو چند بار به پشتش کشیدم و گفتم مگه کسی دیده که تو این کار رو کردی؟
صمد سرش رو تکون داد و گفت نه.. نمیدونم .. نصف شب بود .. از رو دیوار پریدم تو خونش.. متکا رو گذاشتم رو صورتش فشار دادم تا تموم کرد ..
+کسی ندیده و کسی هم به تو شک نمیکنه..
_کسی هم نفهمه خودم که میدونم .. تو رو هم میکشم و میرم به آژان خودم رو تحویل میدم ..
+صمد احمق نشو .. من پول دیه اش رو بهشون میدم .. اون مرد عوضی حقش مردن بود ... تو زنده بودنش به درد زن و بچه اش نخورد بزار مردنش یه سودی واسشون داشته باشه...
کمی سکوت کردم و گفتم اگه گم و گور نمیشدید الان وضع هممون یه جور دیگه بود ..
صمد تو فکر رفته بود .. کاملا مشخص بود که سردرگمه .. نمیدونه چه کار کنه و چه تصمیمی بگیره...
با صدای آروم گفتم صمد بگو کدوم طرف برم .. صنم نگرانت میشه، تک و تنها...
صمد بدون این که نگاهم کنه گفت تنها نیست .. بی بی کنارشه..
نپرسیدم بی بی کیه؟ آرومتر از قبل گفتم باشه .. کدوم سمت برم ؟
صمد با دست اشاره کرد و حرکت کردم ..
به محله ای تو شرقی ترین قسمت شهر رسیدیم .. داخل کوچه ی باریکی پیچیدیم و صمد به خونه ای اشاره کرد و گفت همین جاست ..
پیاده شدیم .. صمد هنوز مست بود .. دستش رو گرفتم و گفتم صنم میدونه یعقوب رو کشتی؟
_نه... میخواستم تو رو هم بکشم بعد بهش بگم که از شر دوتاتون راحت شده ...
نگاهم به خریدهایی که کرده بودم افتاد .. همه اش رو برداشتم و پشت سر صمد وارد خونه شدیم ..
حیاط بزرگی بود ، پر از درخت... شبیه باغ کوچیکی بود .. صمد بلند بلند صنم رو صدا کرد .. از پیرهنش گرفتم و عصبی گفتم وایسا .. آب کجاست ..
حوض کوچیکی به چشمم خورد .. وسایل رو زمین گذاشتم و صورت صمد رو تو آب فرو بردم .. چند بار تکرار کردم تا مستی از سرش بپره..
گفتم دیگه نجسی بخوری حسابت با منه
قهر خدا میگیرتمون
با شنیدن صدای صنم ، تمام تنم خشک شد ..
_صمد .. تویی؟.. با کی اومدی؟...
هیچ کدوم جوابی ندادیم ..
صمد انگار تازه به خودش اومده بود و پشیمون بود از اینکه منو همراهش آورده ..
صنم نزدیکتر شد و گفت صمد ..؟؟
صمد دستی به صورتش کشید و قطره های آب رو پاک کرد و گفت منم صنم .. نترس .. برو تو .. الان میام ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام امیدوارم جواب هاتون باعث آرامشم بشه
من 6ساله ازدواج کردم و یه فرشته 2ساله دارم
تو زندگیم خیلی پستی بلندی داشتم از هر چی که بگید
شوهرم بینهایت بیرون از خونست
یکسره دنبال کار جهادی مسجد دنبال کار خیر و...
منم به شوهر نیاز دارم به همدم نیاز دارم خسته شدم از تنهایی خودم بارها و بارها جنگ و دعوا داشتیم بخاطر دیر اومدنشون نیومدنشون..
بارها شکایت کردم بهشون که من همسر میخوام نه یه آدمی که 24ساعت بیرونه
ایشون از سر کار میاد سرپا لباس عوض میکنه و میره دنبال کار خودش
ساعت 10 شب 11شب میاد ما تازه اون موقع یه یه لقمه باید غذا بخوریم تازه مشترک زندگی میکنیم با خانواده شوهر
خیلی موقع ها میام میگن بریم پایین همونم
ما اصلا وقتی برای هم نداریم من اصلا کسی رو ندارم حرف دلمو باهاش بزنم تا میام بزنم میشه دعوا جنگ و جدل
بعد چندین سال تحمل حالا تصمیم به جدا شدن دارم
نمیتونم اینجوری ادامه بدم من 20سال بیشتر ندارم ولی از الان عصبی شدم دست خودم نیس
نمیدونم دیگه چیکار کنم چجوری جدا شم
فامیل هستیم و خانواده هامون کلا همیشه باهمن
اگه جدا بشم کلخانواده ها بهم میریزن
ولی دیگه خودمم نمیتونم تحمل کنم
هر کاری رو بگید امتحان کردم جواب نداد
........
آقایون محترم روی صحبتم با شماست
خواهشا خواهشا بیشتر واسه خانوادتون وقت بزارید
یه روزی میفهمید بیشترین کسی که به دردتون میخوره خانواده هست که اون موقع خیلی دیره
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. اول از ادمین عزیز تشکر میکنم بخاطر زحمتهای فراوانشون وهمچنین ممبر های عزیز. خداقوت
سال96که برای کنکور درس میخوندم خیلی روی خودم فشار آوردم بعداز مدتی متوجه شدم که به سرم فشار وارد میشه من پیگیر نشدم گفتم شاید بخاطر فشاری که روی خودم میارم اینجوری شدم بیشتر در ناحیه ی سمت راست سرم اینجور میشم یعنی مثل اینکه یکی از تو، سرم را فشار میده. الان دیگه واقعا خسته شدم میترسم به دکتر مراجعه کنم😔اگه بگه مشکلی چیزی دارم دنیا روی سرم خراب میشه😔مثلا وقتی فکر میکنم یا مطالعه میکنم خیلی روش فشار میاد دیگه علائم دیگری ندارم. الان حساب کنیم 4ساله اینجوریم ودکتر نرفته ولی دیگه دلمو میخوام بزنم به دریا. آیا کسی بوده مثل من باشه؟ اول باید چکار کنیم باید نوار مغز بگیرم؟ ویه دکتر خوب برا مشکلم سراغ ندارین.؟ من کرمان زندگی میکنم توروخدا برام دعا کنید😔 الهی به حق پهلوی شکسته بی بی فاطمه س همه شما عزیزان حاجت روا شید 🤲
اگه براتون مقدور بود یه حمد شفا برام قرائت کنید. ممنون🌹🖤
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام امیدوارم جواب هاتون باعث آرامشم بشه من 6ساله ازدواج کردم و یه فرشته 2ساله دارم
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام میخواستم از تجربیات و در مورد خانمایی که شوهرشون غیر از کار برنامه های فرهنگی دیگه هم دارن مثل فوتبال قرآن جهاد و یا هرچیزی که دلی هست و شغل محسوب نمیشه، صحبت کنم خانما منم شوهرم مداحه خیلی فرصت باهم بودن نداریم .حتی فرصت جواب دادن تماسامو ندارن .یا داره شعر مینویسه یا هیئت دارن یا داره برا مراسمات چراغونی و پرچم میزنه یا داره نذری درست میکنه .خلاصه من با دو تا بچه همه کارام رو هواست عقب میافته .همیشه برا من خسته و شبا بعد هیئت که میشه ساعت یک صبح بعدش تازه میشینه پای تی وی یا تا ۳شعر مینویسه .مریض بشم لباس بخوام فروشگاه بخوام برم خانه تکونی داشته باشم مهمونی داشته باشم هیچ کدوما نیست دیگه با دو تا بچه چیکار کنم بخدا باید تحمل کنم .خانوادشم پر جمعیت همینه ی فرصتم پیش بیاد باید بریم با خانوادش .نه پارکی نه سینمای نه خونه مامانی هیچی هیچی چارش فقط صبره یا جدایی چون مطمئن باشید کنار نمیزارن کمم نمیکنن که مسئولیتاشون بیشترین میشه.
تازه پولم نمیگیره . شغلش ی چیز دیگری همه فکرش همین هیتشونه .و نمیتونه فکرش پی من و بچه ها باشه.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به همه دوستان ، خانمی که شوهرتون کار جهادی بهتره شما باهاشون تو این مسیر همراهی کنید بعد غیر مستقیم ( از طریق کسی که شوهرتون قبولش داره) بفهمونید که مهمترین کار در اسلام محبت و احترام در خانواده هست .
دوست خوبم صبوری کن شما سنت کمه همه ی زندگی ها مشکل داره مطمئن نباش که همه ی راهها رو امتحان کردی توکل کن به خدا و محکمباش تا جایی که پیش خدا و وجدانت یقین داشتی تمام تلاشت رو برای زندگی کردی بعد فکر جدایی باش و جدایی هم شروع مشکلات بعدی هست
خوشبختی خودت و فرشته ۲ سالت😍 اینقدر ارزش داره که به خاطر کوتاه نیای وتسلیم نشی؛ آدمهایی مثل شوهر شما قلب مهربونی دارن باید ببینید مشکلشون چیه؟ حتما حتماکلاس هنر زن بودن رو گوش بده ( کانال همسران خوب ایتا)
شوهرت هم به یه طریقی کلاس هنر مرد بودن رو میتونه گوش بده عالیه
انشالله که با تلاش میتونی زندگیت رو بسازی ، برات دعا میکنم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام راجع به خانمی که ۲۰ سالشه و آقاش همیشه بیرونه و پی کار جهادی.اگه تو مسجدتون و جای که همسرت میره شماره از روحانی یا بزرگتری که حرفش رو همسرت اثر داره داری تماس بگیر یا رو درو برو مشکلتو بگو و ازشون بخواه به طور نامحسوس با همسرت حرف بزنن و نصیحت کنن انشاالله مشکلت حل شه
❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر.میخواستم درجواب اون خانومی که همسرشون کارای جهادی میکنن بگم عزیزم من ۱۲ساله ازدواج کردم همسرم مداح بودن وکارای جهادی زیاد انجام میدادن والان طوری مشغولن که خیلی کم میبینمش.اما تنها دلخوشیم همینه که کاربراخداست.شمابازم تنهانیستی امامن تنها هم زندگی میکردم باکلی محدودیت.من واقعادرکت میکنم چون خیلی خیلی سخته مخصوصااگر احساسی وعاطفی هم باشی.منم به فکر جدایی افتادم وچندماه فکر وتحقیق کردم ولی به این نتیجه رسیدم که هدف زندگیم چیه فقط یک مردی بنام شوهر میخوام یااینکه میخوام بشم انسان.فقط میتونم بهت بگم باجدایی خیلی زندگی خوشی منتظرت نیست مخصوصااینکه بچه داری.به خنده بچت وقتی پیش پدرشه نگاه کن ارزش داره.مردم مشکلات زیادی دارن توهمین کانال رو ببین شوهرت خیلی ازاین مشکلاتو نداره.بازم میگم خیلی سخته چون زنهانیازبه همراهی وهمدلی دارن که متاسفانه ماخانومابااینکه ازهمسرامون بدمیبینیم اماپسرامونو همونجوربارمیاریم.سعی کن باهاش حرف بزنی یانامه بنویس براش بگو تابدونه.یابه کسی که ازش حرف شنوی داره بگو غیرمستقیم باهاش حرف بزنه.برات دعامیکنم تااروم بشی🌷
❤️❤️❤️❤️
سلام
روی صحبتم با خانم بیست ساله ای هست که شش ساله ازدواج کرده
یک فرشته دو ساله داره
عزیزم منم موقعیت شما رو داشتم و دارم یعنی کلا ازواجمون تو موقعیت جهادی و بسیجی بود
اصلا به طلاق و جدایی فکر نکن همون دو لقمه غذایی که میخوره آخر شب موقع پخت حدیث کسا بهش بخون خانوادگی بخورید بعد از صرف با شوهرت صحبت کن شما به فاطمه زهرا قسم خوردی خودشم دست شما رو میگیره سعی کنید حدیث کسا تو خونتون چه صوتی چه اینکه خودتون بخونید رواج بدید امیدوارم مشکلتون حل بشه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_دو ترس از یک طرف و مستی هم از یک طرف باعث شده بود صمد کارها و حرفهای نامربوط میزد .. هنو
#قسمت_شصتو_سه
با صدایی که از هیجان میلرزید گفتم صمد .. بزار بیاد ..
صمد که معلوم بود مستی از سرش پریده، ابروهاش رو گره داد بیاد که چی بشه؟؟ اصلا واسه چی تا اینجا اومدی؟ بزار برو ..
اشاره کرد به پاکتهای خوراکی و گفت اونها رو هم بردار ببر...
عمدا کمی صدام رو بالاتر بردم و گفتم صمد چرا لجبازی میکنی؟ من باید با صنم حرف بزنم ...
صمد مچ دستم رو گرفت و گفت تو زن داری و صنم هم تازه بیوه ی شوهرش شده ...
با صدای صنم دست صمد شل شد و هر دو به سمت صدا برگشتیم .. صنم دقیقا پشت صمد ایستاده بود و با تعجب گفت صمد... یوسف ... اینجا چیکار میکنه؟؟؟
معطل نکردم و یک قدم به سمتش برداشتم و گفتم صنم ..
لاغر شده بود .. نور زرد فانوس روی صورتش افتاده بود ..
فانوس رو نزدیک صورتم آورد و گفت اینجارو از کجا پیدا کردی؟؟واسه چی اومدی؟
صداش دیگه اون شیطنت رو نداشت .. آروم شده بود .. با حزن گفتم صنم چرا بی خبر رفتید؟ چرا سراغم نیومدی؟
صمد بازوم رو گرفت و گفت به سلامت ..
صنم با صدای لرزون گفت بزار بمونه .. این باز هم طوری رفتار میکنه که انگار من تقصیر کارم ... بزار حرفهاش رو بشنوم ...
با تمام تلاشی که میکرد بی تفاوت رفتار کنه ولی من عشق رو تو چشمهاش میدیدم .. با این حرفش هم فهمیدم اونم حرف واسه گفتن داره..
کنار حوض نشستم و گفتم صمد .. اجازه بده .. یکساعت ما حرف بزنیم ..
صمد پوفی کشید و رو به صنم پرسید بی بی کجاست؟
_تو اتاقش .. شامش رو دادم ... تو برو پیشش منم الان میام ..
صمد دو سه قدم رفت و دوباره برگشت سرش رو آورد کنار گوشم و آروم گفت دقیق یادم نیست چی گفتم ولی نمیخوام صنم چیزی بفهمه .. مخصوصا از زبون تو ..
سرم رو تکون دادم ..
صمد از کنار صنم گذشتنی گفت حرفهاش رو گوش کن و زود برگرد ..
صنم هنوز همونجا ایستاده بود ..
با دست به کنارم زدم و گفتم بیا بشین ببینم کجا رفتی دختر بی وفا...
صنم جا خورد و گفت چی؟ بعد از اینهمه وقت اومدی به من میگی بی وفا ..
نمیخواستم با لج و لجبازی زمان رو از دست بدم .. گفتم باشه .. دختر خوب .. بیا بهم بگو کجا رفتی؟ چرا رفتی؟
صنم روبه روم ، روی زمین نشست و گفت من رفتم چون تو دیگه منو نخواستی.. چون من کاری کردم که از چشمت افتادم .. من .. من شوهر داشتم ، نباید اون روز محلت میدادم .. ولی ..
صداش از بغض لرزید و ادامه داد ولی دلم برات تنگ شده بود .. تو فکر کردی که من زن ناپاکی هستم .. گذاشتی رفتی دیگه به دیدنم نیومدی....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام امیدوارم جواب هاتون باعث آرامشم بشه من 6ساله ازدواج کردم و یه فرشته 2ساله دارم
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب خانمی که گفتن از کرمان هستن وقسمت چپ مغزشون احساس فشار میکنن عزیزم من فکر میکنم شما دچار میگرن شدید ترس به خودتون راه ندید افکار مزاحم را از خودتان دور کنید با روغن بادام تلخ با روغن سیاهدانه سر خودتان را ماشاژدهیدید شبی یک قطره روغن بادام شیرین در بینی بچکانید وسرخود را شبها با کلاه بپوشانید از
سردیجات مثل لبنیات وغذاهای کنسروی شورو پرهیز کنیدهر روز یک قاشق مربا خوری شیره انگور استفاده کنید انشاءالله که هر چه زودتر سلامتی خود را بدست آورید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
برای اون دخترخانم ک ۹۶ کنکور داشتن
عزیزم حتما و سریع برای معالجه اقدام کنید
ن اینکه بترسید، گاهی درد و ناراحتی با ی قرص رفع میشه ولی نباید صبر کنیم ک دور از جون ریشه کنه
کرمان دکترای مغز و اعصاب زیادن
ولی اون ک من خودم ازشون نتیجه گرفتم و واقعا پزشک دلسوزی هستند خانم دکتر مریم عابدینی مطبشونم کلینیک بعثته
خودشونم بیمارستان شفا نوار مغز میگیرن اگه نیاز باشه
انشاالله ک چیز خاصی نیس و خیلی زود حالتون خوب میشه با توکل ب خدا
ب امید شفای همه بیماران صلوات
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
زهرا000:
سلام در رابطه با اون دوستمون که گفتن چند سال سردرد دارن ،،حتما به دکتر مراجعه کنید و ام آر آی بدین حتما نمیخوام شمارو بترسونم اصلا ولی خواهر منم همین سردرد داشت سه سال ،وشوهرش که فامیل هم بود خسیس بود پول نمیداد بره دکتر بعد سه سال وقتی سر دردش شروع میشد چشم چپش قرمز میشد وانحراف پیدا میکرد وبعد چندروز خوب میشد تا اینکه مامانم متوجه شد که شوهرش نمیبردش دکتر وبا پدرم بردنش دکتر وقتی ام آر آی داد یه تومور بزرگ تو سرش بود و دکتر خیلی اعصبانی شد که چرا گذاشتین اینقدر تومور بزرگ شده حالا آوردینش ،،منم تو بیمارستان کار میکردم ام آر آی شو پیش بهترین دکترا بردم ولی همه میگفتن ما عمل نمیکنیم تومور تو نقاط حساس سر نفوذ کرده ممکنه بعد عمل دیگه به هوش نیاد تا اینکه یه دکتر قبول کرد عملش کرد بعد عمل طرف چپ بدن کاملا بی حس شد وچشم خواهرم هم دیگه دید نداشت بماند که چقدر خانواده شوهرش به من حرف زدن که دکتر خوب نبود تقصیر توعه که اینجوری شد ولی من اهمیت ندادم چون همه دکترا ناامید بودن از عمل میگفتن همین جور باشه تا مغزش از کار بیفته بهتر که زیر عمل خدایی ناکرده تموم کنه خواهرم همش ۲۲سالش بود ،،بعد چند ماه شوهرش ولش کرد رفت دیگه بهش سر نزد وخرجی نداد وتقاضا طلاق کرد و گفت بااین نمیتونم زندگی کنم خدا ازش نگذره خواهرم افسردگی گرفت ولی بازم تلاش کردیم خودمون ،،از همکارام سراغ گرفتیم یه بازتوانی خوب پیدا کردیم وبا خواهر بزرگم ودوتا داداشام تقسیم کردیم روزهای هفته رو وبردیمش بازتوانی خدارو شکر راه افتاد الان کارای شخصی خودشو انجام میده وخیلی بهتر ولی افسردگی هنوز باهاش وقتی اسم شوهرش میاد حالش بد میشه ،،،ببخشید طولانی شد ولی دوست عزیز حتما به خودتون برسید برید دکتر تا دیر نشده خدای ناکرده ،،
❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزی که در قسمت سرش فشار احساس میکنه، منم چند وقت پیش کرونا گرفتم البته خانوادگی اول همسرم گرفت من خیلی نگران شدم و فشار روم بود بعداز مدتی احساس کردم فشار زیادی تو سر هست طوری که شبا نمیتونستم درست بخوابم فکر میکردم الان سکته مغزی میکنم بعداز مدتی رفتم دکتر تمام آزمایشات قند و چربی دادم گفت مشکلی نداری و نرماله اما همچنان فشار سرم بود خیلی نگران بودم گفتم نکنه طوموری چیزی تو سرمه رفتم متخصص مغز و اعصاب همونجا ازم نوار مغز گرفت و سی تی اسکن کردن ،گفت همه چی خوبه فقط عصبیه...فشار عصبی باعث این فشارهاست. الان بهترم اما وقتی عصبی میشم دوباره به سرم فشار میاد اما دیگه استرس ندارم که مشکل خاصی باشه . شماهم برو بررسی کن خیالت راحت شه. انشاالله که چیزی نیست ☺️
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه بامادرشوهری ک عروسشون بهشون زنگ نمیزنه.عزیزم شما خیلی مهربون ودوست داشتنی هستی ولی(با توجه ب تجربه خودم میگم)شاید عروست فک میکنه بخاطر نوت داری این کارارومیکنی مثلا میخاد ب اصطلاح شماروازسرش واکنه پیش خودش میگه(معذرت میخام)عجب سیریشیه توچکارداری بچم چطوره من چطورم یامثلا میگین خریدمیکنم میبرم شاید دوس داره خودشون ب انتخاب خودشون برن خرید درکل باشمادشمنی نداره شمابهش زنگ نزن اون فک میکنه اگه کم محلی هم بکنه میری سراغش خودتا کوچیک نکن عزیزم ولی بخاطر پسرتم باهاش لج نکن تازه زایمان کرده حس جدیدپیداکرده عادی ک شد میاد سراغت ی چیز دیه هم این ک شاید شیرش کمه یا مشکلات بعدزایمان نمیخاد شمابفهمی بالاخره باخودشـمیگه مادرشوهر دیه ی چی میگه مادرشوهرمن این طوربود آخه هی میگف شیرت کمه شیرخشک میخریوپد ازرومحبت البته ولی نمیفهمید من چ حالی میشم وقتی این کارومیکنه دلم میشکست یکم بهش فرصت بده خودشاپیداکنه
البته سوء تفاهم نشه منم مادرشوهرم باهم زندگی میکردیم اینطور بود هی میومد درمیزد نمیزاشت توحال خودم باشم
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_نهم شیرین کمی سکوت کرد و رفت تو فکر، بعد از چند دقیقه سکوتو شکوند و گفت باشه پس فردا بریم دنب
#بخش_دهم
زود سوار ماشین شدم و با سرعت از اونجا دور شدم حتی خودمم خودمو نمیشناختم
انقدر خودمو غرق عشق و خوشبختی میدیدم که پدر و مادر و تمام کسمو به همین زودی فراموش کردم.
چند متر بیشتر نرفته بودم که پامو رو پدال ترمز گذاشتم و وایسادم، انقدر سرعت داشتم که با ترمز گرفتن ماشین بوی لاستیک به هوا پیچید..
چند دقیقه همونجا وایسادم، کمی که آرومتر شدم به ساعت نگاه کردم.. باید زودتر میرفتم محضر، دوباره حرکت کردم
به محضر که رسیدم شیرین با صدای بلند گفت تو کدوم گوری بودی؟ من اینجا منتظر تو نشستم..
من این اخلاقشو به حساب انتظار گذاشتم و به دل نگرفتم، با خنده دسته گل و تقدیمش کردم و با خوشرویی گفتم چقدر خوشگل شدی خانمی..
شیرین بدون خنده دسته گل و با حرص از دستم گرفت و دوشادوش هم راه افتادیم رفتیم نشستیم.
دوستامون با دیدنمون شروع به دست زدن کردن، قبل از خطبه عقد شیرین مهریه شو بازگو کرد، یه مهریه سنگین تعیین کرده بود
آروم بغل گوشش گفتم عشقم چه خبره؟
با خنده گفت حالا کی داده کی گرفته؟ مگه قراره منو طلاق بدی که انقدر از مهریه ترسیدی؟!
گفتم نه زبونتو گاز بگیر.. طلاق چیه..
لباشو برای من آویزون کرد و گفت حالا اگه ناراحتی کمترش کنم؟
با غرور گفتم نه چرا کمتر کنی.. مام که قرار نیست از هم جدا بشیم و به قول خودت کی داده کی گرفته..
رو کردم به عاقد و گفتم آقا لطفا خطبه عقد و بخون.
بعد از خطبه عقد من و شیرین زن و شوهر شدیم... از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم.
بعد از محضر برگشتیم خونه، دیگه زندگیمون باهم شروع شد.
چند وقت که گذشت انگار عشق شیرین نسبت به من کم و کمرنگتر شد، من فکر میکردم شیرین منو تو اولویت اول زندگیش بزاره ولی متاسفانه برعکس شد...
قبل از ازدواج شیرین منو معاون خودش کرده بود ولی بعد از عقد گفت بهتره معاون نباشم تا باهم دچار مشکل نشیم، منو گذاشت تو همون سمت حسابدار ساده..
چند ماه از عروسیمون گذشته بود که یه روز شیرین با ناراحتی یه برگه روبروم انداخت و گفت: تحویل بگیر آقا... از چیزی که میترسیدم به سرم اومد..
با تعجب گفتم این چیه؟ از چی میترسیدی؟
با صدای بلند گفت ثمره کار توعه..
دهن به دهن نشدم و برگه رو از رو زمین برداشتم با دقت خط به خط خوندم، از ته دل خندیدم ولی بلند شدم و گفتم مرسی عشقم مرسی که این خبر خوبو برام آوردی..
گفت چی مرسی پرسی... من این بچه رو نمیخوام و باید سقط بشه..
گفتم مگه الکیه سقط بشه... من این بچه رو میخوام...
برای اولین بار با شیرین با صدای بلند حرف زدم با عصبانیت گفتم ببین شیرین.. تا حالا هرچی گفتی گفتم چشم ولی از این بچه نمیگذرم و باید نگهش داری.. فهمیدی چی گفتم؟
شیرین روبروم وایساد و گفت تو صداتو برام بالا نبر!
گفتم باشه بالا نمیبرم ولی دارم میگم من این بچه رو میخوام...
صدامو آرومتر کردم و گفتم عشقم این بچه ثمره عشقمونه...
گفت کدوم عشق...؟ از چه عشقی حرف میزنی؟!
باز هم این حرفو به حساب عصبانیتش گذاشتم ولی نمیخواستم بیشتر از این عصبانی بشه و دست به کاری بزنه که نباید بزنه، بخاطر همین چیزی نگفتم.
از اون روز تقریبا هرشب میگفت باید بچه رو بندازیم منم هربار سعی میکردم آرومش کنم....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام به همگی یه سوال داشتم میخواستم ببینم برای خوب شدن افتادگی رحم باید چکار کرد اخه من یه دختر ۸ ساله دارم و میخوام دوباره باردار شم اما هم کیست دارم و هم افتادگی رحم که دو سه ماهه متوجه شدم کسی هست که با وجود این مشکلات باردار شده باشه و ایا افتادگی رحمم که شدتش تقریبا زیاده قابل درمانه و برای بارداریم ممکنه باعث مشکل بشه یا نه؟کسی دکتر طب سنتی خانم که واقعا کارش خوب باشه تو مشهد میشناسه بهم معرفی کنه؟
❤️❤️❤️❤️
سلام و خسته نباشید
لطفا سوال منم بذارید 🙏🙏
من یه لباسی خریدم که زود لکه میگیره حتی یک قطره اب هم میریزه رو لباس لکه میشه کلافه شدم دیگه
لکه ها اصلا پاک هم نمیشن ماشین لباسشویی هم میندازم با دست هم میشورم اصلا لکه ها ازبین نمیره تازه هم هست حیفم میاد دور بندازم تو گوگل هم هرچقد سرچ کردم چیزی نیاورد لطفا خواهشا اگر کسی چیزی میدونه راهنماییم بکنه
یه چیزی بگید که بزنم لکه هاش بره و زود به زود لکه نگیره لکه هم لکه چرب یا خون و ....نیست یکی دو قطره اب چکیده رو لباسم دیگه هرچقد میشورم نمیره 😬😬😬😬رنگ لباس داره میره از بس شستم ولی لکه نهههه
اگر کسی چیزی میدونه ممنون میشم اگه راهنماییم بکنه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خانم ها کار در منزل در قم سراغ ندارین . گرفتاری ها زیاده . بگین شاید مشکل منم حل بشه . موقعیت کار در بیرون ندارم.
خانمی که گفتی تیشرت اتو میکنین در کجا هستین توی بقیه شهرها هم شعبه داره ؟
❤️❤️❤️❤️❤️
شهید محمد دلجو:
سلام اگه امکان داره مطالب منم داخل گروه بگذارید
ممنون بابت این گروه. برادری دارم الان 12 سال بیماری عصبی داره خیلی اذیت می کنه پدر ومادرم هر دفعه بردیم بیمارستان بستری کردی خوب شده دوباره داروها تغییر می ده دکتر دوباره بیماریش بر می گره الان 10 روز هست بردیم بیمارستان ابن سینا شیراز بستری کردیم گفتن بیمارستان خوبیه دکتر گفتند دو قطبی داره هیچ اطلاعاتی در مورد این بیماری ندارم برادرم ی دختر داره خیلی بی قرار پدرش هست اگه دوستان اطلاعاتی در مورد این بیماری و بیمارستان دارم برام بفرستید
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نکته 🌹✅
همیشه همه چیز رو نمیشه فریاد زد! ماشین جلویی خیلی آهسته میرفت، و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد.
کم کم داشتم خونسردیم رو از دست میدادم که ناگهان چشمم به نوشته کوچیک روی شیشه عقبش افتاد: "راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!" دیدن این نوشته همه چیز رو تغییر داد. بلافاصله آروم گرفتم، سرعتم رو کم کردم و چند دقیقه با تاخیر به خونه رسیدم، اما مشکلی نبود.
توی بقیه راه با خودم فکر کردم اگر اون نوشته پشت شیشه نبود، من باز هم صبوری به خرج میدادم؟
راستی چرا برای صبوری و بردباری در برابر مردم به یه نوشته نیاز داریم؟ اگر مردم نوشتههایی روی پیشونی خودشون بچسبونن، با اونها صبورتر و مهربون خواهیم بود؟
نوشتههایی مثل کارم رو از دست دادم، در حال مبارزه با یه بیماری سخت هستم، توی خونه با همسرم مشکل دارم، عزیزی رو از دست دادم، احساس غم و افسردگی میکنم، در شرایط مالی خیلی بدی قرار دارم، بعد از سالها درس خوندن هنوز بیکارم و شغل درست و حسابی ندارم، توی خونه از بیماری نگهداری میکنم، و صدها نوشته دیگه شبیه همینا.
باید قبول کنیم که همه، درگیر مشکلاتی هستن که ما چیزی ازشون نمیدونیم. بیایم نوشتههای نامرئی همدیگه رو خوب درک کنیم، و با مهربونی به هم احترام بذاریم. همیشه همه چیز رو نمیشه فریاد زد …
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••