eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
648 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎧سخنرانے ڪوتاه از هر ࢪوز به" امـامــ حسیــن (؏) " سلـام بدیـد... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
*┄┅═✧﷽✧═┅---* 💫 *نماز هر شب ماه رجب* مستحب است که در هر شب از این ماه ، دو رکعت نماز بخواند : ✨ در هر رکعت بعد از حمد ، سه مرتبه سوره کافرون (قل یا ایها الکافرون...) و یکمرتبه سوره توحید (قل هو الله احد...) بخواند. بعد از خواندن این دو رکعت نماز دستها را بلند کند و بگوید: لاإِلَهَ إِلااللَّه وَحدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لايَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ آلِهِ سپس دستها را بصورت بکشد. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: کسی که این نماز را در هر شب از این ماه بجا بیاورد، خداوند متعال دعای او را به اجابت برساند و ثواب شصت حج مقبول و شصت عُمره مقبول را در نامه عمل او ثبت میکند. 📚منبع: مفاتیح الجنان (در بخش اعمال ماه رجب) *وقت خواندن این نماز در کل شب است، یعنی از بعد از خواندن نماز مغرب تا قبل از اذان صبح* *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* *قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾  لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ﴿٤﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦}* ✨ از خداوند متعال میخواهیم که توفیق بجا آوردن این نماز را در هر شب از ماه مبارک رجب به ما عنایت فرماید ان شاءالله •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴿بھ‌نام‌خداۍ‌شهیده‌ِشہیدپرۅر!ツ‌﴾ - بسـٰم‌رب‌الحسـٰین🌹- ⊰-!ـاݪسَّݪآمُ‌؏ـݪیك‌یآـاَبآ‌؏َـبدـاللهّٰ...!🖐🏼🖤!-⊱
🔗|ـامام‌حسن‌عسڪرے(؏َ): ⛅️|ـدرزمان‌غیبت‌مهدے(؏َـج‌اللہ) 🙂|ـهيچ‌کس‌نجات‌پيدانميڪندغیر‌از²دستہ: 🚶🏻‍♂|ـاول¹:شیعیان‌ثابت‌قدمش 🤲🏽|ـدوم²:دعاکنندگان‌فرجش 📔| ²⁸⁴ ‹💛🌤›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ••بخوان‌دعای‌فرج‌را‌که‌یارآمدنی‌است• ••بخوان‌دعاۍ‌فرج‌رادعا،اثردارد• ••دعاکبوترعشق‌است‌و'بال‌و‌پر'دارد• •• ✾|اِلهى‏عَظُمَ‌الْبَلاءُ،وَبَرِحَ‌الْخَفآءُ،وَانْکشَفَ‌الْغِطآءُ، ❁|وَانْقَطَعَ‌الرَّجآءُ،وَضاقَتِ‌الْأَرْضُ‌وَمُنِعَتِ‌السَّمآءُ، ✾|واَنْتَ‌الْمُسْتَعانُ‌وَاِلَيک‏‌الْمُشْتَکى‏،وَعَلَيک‌الْمُعَوَّلُ‌ ❁|فِى‌الشِّدَّةِ‌وَالرَّخآءِ،اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‏‌مُحَمَّدٍ‌وَ‌الِ‌ ✾|مُحَمَّدٍ،اُولِى‌الْأَمْرِ،الَّذينَ‌فَرَضْتَ‌عَلَيناطاعَتَهُمْ، ❁|وَعَرَّفْتَنابِذلِک‌مَنْزِلَتَهُمْ،فَفَرِّجْ‌عَنابِحَقِّهِمْ،فَرَجاً ✾|عاجلاقَريباً‌کلَمْحِ‏‌الْبَصَرِ،اَوْهُوَاَقْرَبُيامُحَمَّدُ ❁|ياعَلِىُّ،ياعَلِىُّ‌يامُحَمَّدُ،اِکفِيانى‏فَاِنَّکماکافِيانِ ✾|وَانْصُرانى‏‌فَاِنَّکماناصِرانِ،يامَوْلانا،ياصاحِبَ‏ ❁|الزَّمانِ،الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ،اَدْرِکنى‏اَدْرِکنى‏ ✾|اَدْرِکنى‏،السَّاعَةَ‌السَّاعَةَ‌السَّاعَةَ،الْعَجَلَ‌الْعَجَلَ‌ ❁|الْعَجَلَ،يااَرْحَمَ‌الرَّاحِمينَ،بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍوَآلِهِ‌ ✾|الطَّاهِرينَ🌸🍂•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‹🧡🍂›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ✾|اَللّهُمَّ‌کُنْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْحُجَّةِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ‌صَلَواتُکَ‌ ❁|عَلَیْهِ‌وَعَلى‌آبائِهِ‌فی‌هذِهِ‌السّاعَةِوَفی‌کُلِّ‌ ✾|ساعَةٍ‌وَلِیّاًوَحافِظاً،وَقائِداً،وَناصِراً، ❁|وَدَلیلاً،وَعَیْناًحَتّى‌تُسْکِنَهُ‌أَرْضَکَ‌طَوْعاً ✾|وَتُمَتِّعَهُ‌فیهاطَویلاً🌱 •‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‹📿💕›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
السلام‌علیڪ‌یا‌علے‌بن‌موسۍ‌الرضا♥️ دلتنگ‌زیارت‌امام‌رئوف‌هستم‌دلتنگ‌صحن‌گوهر شاد‌هستم‌آتش‌سقاخانه‌را دارم‌آقاجان‌یڪکلمه، فقط‌بطلب‌ ˇˇ! 🌱 _ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صݪـوات خاصـھ امامــ رضا (؏‌) 💚 🌱 _اللهّمَ‌صَلّ‌عَلی‌عَلی‌بنْ‌موسَی‌الرّضاالمرتَضی ‌الـامامِ‌التّقی‌النّقی‌وحُجّّتکَ‌عَلی‌مَنْ‌فَوقَ الارْض َ‌وَمَن‌تَحتَ‌الثری‌الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَکثیرَةً‌تامَةً‌زاکیَةً‌مُتَواصِلةً‌مُتَواتِرَةً‌مُتَرادِفَه ڪَاَفْضَلَ‌ما‌صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍمِنْ‌اوْلیائِڪْ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
¦❌¦⇦ |✨|⇦ دل‌شكستن‌،يكی‌ازموانع‌استجابت‌دعاست. اگه‌دعاهات‌مستجاب‌نشد‌بگرد‌ببین‌‌دل‌کی رو‌شکوندی... -استـادفاطمـی‌نیا'🌿 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
「♥️」 🌻 ⃟¦🖇➺•• هرڪسی‌دیوآنہ‌ے‌عشقت‌نشدعآقـل‌نشد غیرِنوڪرهآیت‌آقـا«ڪُلُّهُم‌لآیَعقِلـون» یـآابآعبداللہ🌱 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•••🔗 امام‌صادق‹ع›: چه‌بسیارنگاه‌ها‌و‌رفتارهایۍ‌ڪه‌ حسࢪتۍ‌طولانۍ‌به‌بار آورده‌اسټ ...!⚠️°•. 《میزان‌الحڪمه،ج¹²،ص²³⁴》 ــــــ ـ ـ🪴⤋ فݪذارفیـــق! مراقب‌نگاه‌و‌رفتاراموݩ‌باشیم❗️ ---> •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🕊 وقتے سر بہ سجده مےگذاشت، صداے سین‌هاے ذکرش در گوشم چرخ مےخورد! ذکر مدامش، یا مولاے یا صاحب‌الزمان ادرکنے و اللهم‌عجل‌‌لولیک‌والفرج بود! آن قدر گفت و چشید کہ خداوند در روز نیمہ‌شعبان خریدارش شد:) ✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🛑 چه ڪسانے اخلاق ابلیسی دارند؟! 🔸️هـشداری که پیامبر به مردم آخر الــزمان داد! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
وقتی" ‌خـدآ‌ "یھ‌ مشڪلی‌رومیذارھ توزندگـیټ یعنےاونقـدࢪدوستـت‌داره‌ڪه‌میخـۅاد بخـاطراونــ‌‌ مشکݪـم‌کـہ‌شدھ‌ازش کمـڪ‌بخوا؁ویادش‌باشۍ؛ ♥️🌿 ((: ❌❌ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
|💚🌱|~ حِجـٰاب‌وقاࢪاَست متانَت‌اَست،اَࢪزِش‌گُذاࢪ؎زَن‌است سَنگین‌شُدَن‌ڪَفہ‌‌؎ِآبࢪو‌واِحتࢪام‌اوست . . .! 🌸 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌﷽ 🔵نماز مخصوص روز چهارشنبه 🔴لطفا دعابرای مهدی فاطمه سلام الله علیهما فراموش نشود •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
1_1001070452.pdf
4.64M
رمان خشت_اوݪ 《راجب‌خـدا‌》
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان پرواز شاپرک ها 3⃣فصل
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان پرواز شاپرک ها 3⃣فصل سوم از روزی که رفتی احسان همانطور که در حیاط را باز میکرد شانه ای بالا انداخت: چاره ای ندارم! تنهایی جهنمه آدمیزاده! *** صدرا کنار رها نشست: احسان راضی شد بیاد بالا بشینه. رها: خداروشکر. با معصومه چه کردی؟ صدرا: مرگ اون بچه اتفاقی بود. واقعا بی تقصیره اما مدرکی نیست. رها بغض کرد: هیچ کاری نمیشه کرد؟ آیه از آشپزخانه بیرون آمد: رها جان، میخوای با این بادمجونا چکار کنی؟ رها بلند شد و به سمت آیه رفت: کشک بادمجون درست کنم. مهدی دو روزه غذا نخورده. کشک بادمجون دوست داره، شاید خورد. بعد رو به صدرا ادامه داد: فردا میرم پیش رامین! آهی از ته دل کشید: هر چند که مثل باباست. اما نمیتونم دست روی دست بذارم! آیه گفت: بهتر نیست فعلا دست نگه دارید؟ شاید بی گناهیش ثابت شد. صدرا: بچه از پله ها افتاده پایین. نه شاهدی، نه مدرکی. باید تو فکر رضایت باشیم. اما مادرش خیلی سر سخته. البته هنوز جنازه بچه رو هم دفن نکردن. زوده الان بریم. مهدی از اتاقش خارج شد: مامانم تو زندان دق میکنه بابا! صدرا نگاهش کرد. غم چشماِن این عزیزِ جانش، جانش را میگرفت. این تنها یادگار برادر، این نازدانه رها، این مرِد کوچک خانه! به سمتش رفت و دستش را دور شانه اش انداخت: نگران نباش. درسته در حق تو و برادرم ظلم کرد، اما هر چی باشه دخترعمومه! تو مادرتو میخوای؟ حق داری! همه تلاشمو میکنم. قول میدم! نگاه صدرا به بغض چشمان رها بود. خاتون قصه های پریانش، چراغ خانه اش، ایمان قلبش، برکت زندگی اش. بغض نکن خاتون! برای بغض چشمانت جان میدهم! اینجا کسی عاشقانه هوای ابرهای چشمانت را دارد. خدا نکند ابری و بارانی باشد که به جنگ ابرها میرود. زمین و زمان را به هم دوختن که چیزی نیست! برایت عرش را به فرش می آورم! صدرا زیر گوش مهدی گفت: حواست به این مامانت هست؟ بغضشو ببین! واسه خاطر غم تو اینجوری شده ها! مهدی به سمت رها رفت و خود را در آغوش مادرانه اش، رها کرد. دلت که غم داشته باشد، آراِم جانت آغوِش مادریست که برایت جان میدهد. همان آغوشی که تو را پروراند، همان که مرهم زخم های کودکی ات بود. مهم نیست چند سالت باشد، مادر که زخم های جان و تنت را ببوسد، تمام (بوف) ها خوب میشود. شاید اکسیر حیات باشد بوسه های مادر... میان گریه های رها، زینب سادات از اتاق خارج شد: مامان من نمازمو خوندم! کاری هست انجام بدم؟ نگاهش که به مهدی و رها افتاد، ابرویی بالا انداخت و گفت: حسودیم شد! و دوید و خود را به آغوش آیه انداخت. محسن هم پشت سرش دوید و به آغوش صدرا رفت. خنده ها و اشک ها... غم و شادی همسایه هستند دیگر.... ************** آیه گفت: فردا بر میگردیم. ارمیا: خوبه. دلم براتون تنگ شده. وقتی نیستین، همه چیز سخت میشه انگار، حتی تحمل این ویلچر. حال دخترم چطوره؟ آیه: با مشکلی که برای مهدی پیش اومد، دیگه یادش رفته برای خودش غصه بخوره! گاهی غصه های بزرگ، باعث میشن بفهمیم چقدر مشکلات کوچک و بی اهمیت هستند. ارمیا: مثلا وقتی منو میبینی، فکر میکنی کمر دردت بی اهمیته و همینطور به من رسیدگی میکنی و نمیذاری بفهمم کمرت درد میکنه! آیه انکار کرد: کی گفته کمرم درد میکنه؟ ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل سوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/8139 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان پرواز شاپرک ها 3⃣فصل
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان پرواز شاپرک ها 3⃣فصل سوم از روزی که رفتی ارمیا: جانان! دروغ داشتیم؟ آیه: نگفتن با دروغ گفتن فرق داره! ارمیا: چرا بهم نگفتی؟ آیه: آخه مهم نبود! ارمیا: چیزی مهم تر از تو و سلامتیت هست؟ آیه: آره! تو و بودنت تو خونه ارمیا: یادته؟ اون اولا، اون روزایی که هر کاری میکردی نباشم؟ یادته چقدر راضی بودی از رفتنم؟ آیه: اون وقتا فرق داشت. من فرق داشتم، تو فرق داشتی. اون وقتا، زندگی طرح و رنگ دیگه داشت. اون موقع برای بودن یاد و خاطره مهدی تو قلب و خونه ام تو رو میروندم، الان بخاطر داشتنت تو خونه، همون کارو میکنم! ارمیا خندید: یعنی منو میرونی؟ آیه: نخیرم!هر چی مانع بودنت باشد رو میرونم. صدای زینب سادات آمد: لیلی مجنون چی میگید سه ساعت؟ بعد به آیه نزدیک شد و گوشی را از دستش کشید: بابا جونم! فقط دلت برای لیلی تنگ شده؟ ارمیا جواب داد: نه عزیزم! دلم برای شیرینمم تنگ شده!خسرو رو پیدا نکردی هنوز از دستت راحت بشیم؟ زینب سادات الکی لب ور چید که آیه خندید. زینب اعتراض کرد: خسرو نمیخوام! فرهاد بهتره! این بار ارمیا خندید و آیه ابرویی بالا انداخت. ارمیا: چرا؟ زینب سادات : فرهاد عاشق تره! ارمیا: مهم اینه که شیرین کدومو بخواد. یادت نره که شیرین خودش رو کنار جنازه خسرو کشت! زینب سادات : اما اسم خسرو ضایعه ها!فرهاد باکلاس تره! ارمیا: هر چی تو بگی! اما جان بابا! برو فرهادتو پیدا کن! خسته کردی منو از بس پریدی وسط جیک جیک ما! زینب سادات: مگه جوجه اید؟ ارمیا: من رو دست ننداز بچه! زودم بیا دلم برات تنگه! تلفن را به آیه داد و به آشپزخانه دوید. با دیدن رها در حالی که مشغول درست کردن کشک بادمجان بود نالید: وای خاله! دیشب کشک بادمجون خوردیم که! رها با لبخند مهربانش نگاهش کرد: احسان دیشب نبود. بچه دوست داره کشک بادمجون! زینب سادات اندیشید، چقدر نگاهش مادرانه میشود برای احسان. زینب سادات: یکمی بچه شما بیگ سایز نشده؟ لوسش نکنید دیگه! من بیچاره چه گناهی کردم که دوست ندارم کشک بادمجون؟ رها خواست جواب بدهد که صدای احسان مانع شد: کل عمرت بر فناست! کشک بادمجون بزرگترین لذت زندگی هستش! در ثانی، شما ریز موندی خاله ریزه! رها مداخله کرد تا زینب سادات دعوا به راه نینداخته: برای شما آش دوغ گذاشتم که دوست داری! زیتب سادات: آخ جون، عاشقتم خاله. احسان: بد سلیقه ای ها! آش دوغ هم شد غذا؟ زینب سادات: نه! کشک بادمجون خوبه. رها ظرف کیک خانگی اش را دست احسان داد و به زینب سادات گفت: برو یک سینی چایی بریز ببرید دور هم بخورید. منم الان میام. مشغول خوردن کیک و چای بودند که رها پرسید: وسایلت رو جابجا کردی؟ کم و کسری داری بگو بهم. احسان تشکر کرد: دست شما درد نکنه. همه چیز هست. رها: برای غذا بیا پیش ما. ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل سوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/8139 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨