#تلنگر 🙂☝️🏻
🥀خانه ات که اجارهای باشد دائم به
کودکت می گویی میــخ نکوب،
روی دیوارها نقاشی نکش و
مراقب خانه باش...
اما اینهمه مـراقبت برای چـیست؟!
👌🏻چــون خانه مال تــو نیست
مال صاحبخانه ست!
چون این خانه دست تو امانت است.
👈🏻خانه ی دلت چطور !؟
خانه ی دل تمامش مـــال خداست.
در خانه ی خدا نقش گناه کشیدن و
میخ گـــــناه کوبیدن
ممنـــوع اســت!!!❌
#گناه_نکنیم
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●➼┅═❧═┅┅───┄
✔️ زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است
👈 با نوای میثم مطیعی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفرج
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌸🍃چہڪسےدرقیامتحسرتنمےخورد؟
ازامامصادقعلیهالسلامپرسیدند:
روزحسرت،ڪدامروزاستکہخدا
مےفرماید:
-{بترسانایشانراازروزحسرت}-سورهمریمآیہ³⁹
حضرتجوابدادند:
آنروزقیامتاستکہحتےنیڪوڪارانهم حسرتمےخوردندکہچرابیشترنیڪےنڪردند.
پرسیدند:آیاڪسےهستکهدرآنروز حسرتنداشتہباشد؟
حضرتفرمودند:
آرۍ،ڪسےکہدرایندنیامدامبررسولخدا صلواتفرستادهباشد.
#اللهمصلالامحمـــدوآلمحمـــد"♥️
#منتظرانظهور
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️⃟🌱¦°•°
|•📱•| #استورے
همیـٰشہ یہ نـفر هسـت تو بۍ ڪسے ڪنارم...
اگہ همہ ولم ڪنن امام رضا رو دارم(:💛
#چهارشنبههایامامرضایی
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿 ﷽
🕊🌿
🌿
رمان از روزی که رفتی
#part74
رها: داشتم میرفتم که دیدم حاج خانم، آقا ارمیا رو کشید کنار و یه چیزی
بهش گفت. نشنیدم چی گفت اما آخرش که داشت میرفت گفت تو مثل مَهدی منی! ارمیا هم رو زانو نشست و چادر حاج خانم رو بوسید!
آیه: گوش وایستادی؟
رها: نه... داشتم از کنارشون رد میشدم! اونا هم بلند حرف میزدن!
همه ی حرفاشونو که نشنیدم!
آیه: حالا کی مرخص میشم؟
رها: حالا استراحت کن، تا فردا!
*********************************************
یک هفته از آن روز گذشته بود. دوستان و همکارانش به دیدنش آمدند و رفتند. سیدمحمد دلش برای کسی لرزیده بود. سایه را چندباری دیده بود و دلش از دستش ُسر خورده بود وقتی فخر السادات فهمید لبخند زد. مهیای خواستگاری شده بودند؛ شاید برک ت قدم های کوچک زینب بود که خانه رنگ زندگی گرفت. حاج علی هم شاد بود.
بعد از مر ِگ همسرش، این دلخوشِی کوچک برایش خیلی بزرگ بود؛ انگار این
دختر جان دوباره به تمام خانواده اش داده است
ساعاتی از اذان مغرب گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاج علی در را گشود و از ارمیا استقبال کرد:
_خوش اومدی پسرم!
ارمیا: مزاحم شدم حاج آقا، شرمنده!
صدای فخر السادات بلند شد:
_بالاخره تصمیم گرفتی بیای؟
ارمیا: امروز رفتم قم، سر خاک سید مهدی، من جرات چنین جسارتی رو
نداشتم!
حاج علی به داخل تعارفش کرد. صدرا و رها هم بودند.
همه که نشستند، فخر السادات گفت:
_یه پسر از دست دادم و خدا یه پسر دیگه به من داد تا براش خواستگاری برم!
حاج علی: مبارکه انشاءالله، امشب قراره برای سیدمحمد برید خواستگاری؟
فخرالسادات: نه؛ قراره برای ارمیا برم خواستگاری!
حاج علی: به سلامتی... خیلی هم عالی! دیگه دیر شده بود، حالا کی هست؟
آیه از اتاق بیرون آمد و بعد از سلام و خیر مقدم کنار رها نشست.
فخرالسادات: یه روزی اومدم خونه تون با دسته
گل و شیرینی برای پسر بزرگم. یه بار با حرفام دل دخترمو شکستم... حالا اومدم برای ارمیا، که جای مهدی رو برام گرفته از آیه خواستگاری کنم!
آیه از جا برخاست:
_مادر! این چه حرفیه؟ هنوز حتی سال ِ مهدی هم نشده، سال هم بگذره من هرگز ازدواج نمیکنم!
حاج علی: آیه جان بابا... بشین!
آیه سر به زیر انداخت و نشست.
فخرالسادات: چند شب پیش خواب مهدی رو دیدم! دست این پسر رو گذاشت تو دستم و گفت:
"بیا مادر، اینم پسرت! خدا یکی رو ازت گرفت و یکی دیگه رو به جاش بهت داد. بعد نگاهشو به تو دوخت و گفت مامان
مواظب امانتم نیستید، امانتم تو غربت داره دق میکنه!"
دخترم، تنهایی از آن خداست، خودتو حروم نکن!
آیه: پس چرا شما تنها زندگی میکنید؟
فخرالسادات: از من ِسنی گذشته بود. به من نگاه کن... تنها، بی هم زبون!
این ده سال که همسرم فوت کرده، به عشق پسرام و بچه هاشون زندگی کردم، اما الان میبینم کسی دور و برم نیست! تنها موندم گوشه ی اون خونه و هرکسی دنبال زندگی خودشه، یه روزی دخترت میره پِی
سرنوشتش و تو تنها میمونی، تو حامی میخوای، پشت و پناه میخوای!
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به پارت اول👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/2671
🌿
🕊🌿
✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿 ﷽
🕊🌿
🌿
رمان از روزی که رفتی
#part75
آیه: بعد از مهدی نمیتونم!
حاج علی: اول با ارمیا صحبت کن، بعد تصمیم بگیر، عجله نکن!
آیه: اما... بابا!
حاج علی: اما نداره دختر! این خواستهی شوهرت بوده، پس مطمئن باش بهش بی احترامی نمیشه!
آیه: بهم فرصت بدید، هنوز شش ماه هم از شهادت مهدی نگذشته!
ارمیا: تا هر زمان که بخواید فرصت دارید، حتی شده سالها! اگه امروز
اومدم بهخاطر اینه که فردا دارم برای ماموریت میرم سوریه و معلوم نیست کی برگردم، فقط نمیخواستم اگه برگشتم شما رو از دست داده باشم! حقیقت اینه که من اصلا جرات چنین جسارتی رو نداشتم!
حاج خانم گفتن، رفتم سر خاک سید مهدی تا اجازه بگیرم! الانم رفع زحمت
میکنم، هر وقت اراده کنید من درخدمتم! جسارتم رو ببخشید!
فخرالسادات با لبخند ارمیا را بدرقه کرد.
آیه ماند و حرفهای ارمیا... آیه های آخرِ مَردش...
آیه ماند و حرف ها فخرالسادات...
آیه ماند و بی تابی های زینبش!
بعد از آن شب، تک تک مهمان ها رفتند.
زندگی روی روال همیشگی اش افتاده بود. آیه بود و دخترکش.. ایه بودو قاب عکس مردش! نام ارمیا
انقدر در خاطرش کمرنگ بود که یادی هم از آن نمی کرد.
از مردی که چشم به راهش مانده بود.
آیه نگاهش را به همان قاب عکس دوخت که مردش برای شهادت گرفته بود! همان عکس با لباس نظامی را در زمینهحرم حضرت زینب گذاشته بودند
َ
مردش چه با غرور ایستاده بود. سر بالا
گرفته و سینه ی ستبرش را به نمایش گذاشته بود. نگاهش روی قاب عکس دیگر دوخته شد...
تصویر رهبری...
همان لحظه صدای آقا آمد.
نگاه از قاب عکس گرفت و به قاب تلویزیون دوخت. آقا بود! خود آقا بود!
روی زانو جلوی تلویزیون نشست. دیدار آقا با خانواده های شهدای مدافع حرم بود. زنی سخن میگفت و آقا به حرف هایش گوش میداد.آیه هم سخن گفت:
_آقا! اومدی؟ خیلی وقته منتظرم بیای! خیلی وقته چشم به راهم که بیای
تا بگم تنها موندم آقا! دخترکم بی پدر شد... الان فقط خدا رو داریم!
هیچکسو ندارم! آقا! شما یتیم نوازی میکنی؟ برای دخترکم پدری میکنی؟
آقا دلت آروم باشه ها... ارتش پشتته! ارتش گوش به فرمانته! دیدی تا اذن دادی با سر رفت؟ دیدی ارتش سوال نمیکنه؟ دیدی چه عاشقانه تحت فرمان شمان؟ آقا! دلت قرص باشه!
آیه سخن میگفت... از دل پر دردش! از کودک یتیمش! از یتیم داری اش!
از نفسهایی که سخت شده بود این روزها!
رها که به خانه لباس
اش رفته بود برای آوردِن لباس های مهدی آیه را که در آن حال دید، با گوشی اش فیلم گرفت و همراه او اشک ریخت.آیه که به هق هق افتاد و سرش را روی زمین گذاشت، دوربین را قطع کرد و آیه را در آغوش گرفت... خواهرانه آرامش کرد.
پنج شنبه که رسید، آیه بارِ سفر بست!
زمان زیادی بود که مَردش را ندیده
بود باید دخترکش را به دیدار پدر میبرد. با اصرارهای فراوان رها، همراه صدرا و مهدی، با آیه همسفر شدند.
مقابل قبر سید مهدی ایستاده بود.
بی خبر از مردی که قصد نزدیک شدن
به قبر را داشته و با دیدن او پشیمان شد و پیش نیامد. از دور به نظاره
نشست.
آیه زینبش را روی قبر پدر گذاشت:
_سلام بابا مهدی! سلام آقای پدر! پدر شدنت مبارک! اینم دختر شما! اینم زینب بابا! ببین چه نازه! وقتی دنیا اومد خیلی کوچولو بود! از داغی که روی دلم گذاشتی این بچه سهم بیشتری داشت! خیلی آسیب دید و رشدش کم بود.، اما خدا رو شکر سالمه! دستی روی صورت دخترکش کشید:
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به پارت اول👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/2671
🌿
🕊🌿
✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿
✨🕊🌿✨🕊🌿
🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽
✅مهمترین سوال قیامت اینه که با امام زمان چه کردی ؟
💥سخنرانی کوتاه از استاد شجاعی
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
بچه ها میخواییم امروز
مرده هاروغافلگیرکنیم🙃😌
اینوبخونید😎
⇣
✍شیخ مهدی فقیهی می گوید:
📒به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است.⚱
🌱🖇عمه ام از من پرسید:چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟
گفتم: فاتحه کبیره را خواندم.😍
مشخص شد روزی که من فاتحه ی کبیره را برای پدر و مادرم خواندم، رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است.
در ضمن به برکت خواندن فاتحه کبیره، گشایشی نیز در زندگی ام مشاهده کردم.💐
#انتشار_این_پست_ثواب_جاریه_در_پی_دارد.
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآل محمد
وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨
فاتحه کبیره✅⇣⇣
سوره حمد یک مرتبه
سوره های(توحید، کافرون، ناس و فلق) هر کدام یک مرتبه
سوره قدر هفت مرتبه
آیت الکرسی سه مرتبه
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
‹🐯⚡️›
ﯾﮏ ﻳﻮﺯ ﭘﻠﻨﮓ،
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ در ساعت ﻫﻢ ﺑﺪﻭﺩ
ﺑﺎﺯ هم نمی تواند ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﯾﺪ...!
ﻭﻟﻰ ﯾﮏ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﮐﻮﭼﮏ،
ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻋﺖ ﻫﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺎﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻧﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺳﺮﻋﺖ...!
ﺑﺎﻝ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ، ﺫﻫﻦ ﻣﺎﺳﺖ...
ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ، ﻫﯿﭻ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﻪ ﻫﯿﮑﻞ ، ﺯﯾﺒﺎﯾﻰ
ﺟﻨﺴﯿﺖ ، ﻗﺪﺭﺕ ، ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ، ﺩﺍﺧﻠﻰ ﻭ ﺧﺎﺭﺟﻰ ﺑﻮﺩﻥ ما ﻧﺪﺍﺭﺩ...!
ﺩﺭﺻﺪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺴﺘﮕﻰ
ﺑﻪ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺫﻫﻨﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ...
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
یک وانت پر از بسیجی.....‼️
#شهداشرمندهایم 💔
#هفتهبسیجگرامیباد
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•