eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
649 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿بھ‌نام‌خداۍ‌شهیده‌ِشہیدپرۅر!ツ‌﴾ - بسـٰم‌رب‌الحسـٰین🌹- ⊰-!ـاݪسَّݪآمُ‌؏ـݪیك‌یآـاَبآ‌؏َـبدـاللهّٰ...!🖐🏼🖤!-⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم‌کمترمنتشرشده‌ازآلمانی‌صحبت کردن‌شهیدبهشتی😎 ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ❥ ◻️ خبرنگار: آیا رابطه داشتن دین و سیاست باهم برای یک ملت مخدر و افیون نیست؟ ( دین افیون توده هاست) ◻️ و جواب هوشمندانه شهید بهشتی (ره): دین اسلام جزو آن دین هایی که افیون توده هاست نمی‌باشد، این دین را ما تجربه و با آن زندگی کرده ایم. این دین (اسلام) محرک ایرانیان برای یک انقلاب بلند مرتبه و بزرگ بوده است، چطور یک افیون (مخدر) میتواند محرک یک ملت برای یک انقلاب باشد؟! °•✌🏼⃝⃡❁•°⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 یـار خراسانیـــ ای اشتر ثـانیـــ قاسم سلیمانی✨💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
📜حڪایت‌آمـــــوزنده حڪیمی شنید جـــــاهلی شبی در مجلسی او ڪرده است. حڪیم طبقی خـــــرما برداشـته و خانه او فــرستاد و پیغام داد: شنیدم دیشب در مجلسی نـــــماز و روزه هـــــایت را ڪه به آن سـختی زیادی متحــــــــــمل شـــده بودی به رایگان به من هــدیه دادی و من هم خواستم تورا جبران ڪنم. 👌اما مـــرا ببخش ای ڪه من فرستادم برای تو بسیار ناقابل‌تر از هدیه ارزشــمندی است ڪه تو به من بخشــیدی. ‌🖤اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🖤 🏴 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
https://fatehe-online.ir/231707 سلام این فاتحه را آنلاین طراحی کردیم برای سردار سلیمانی توی این فاتحه خوانی سهیم باشید. لطفا نشر دهید.🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 -حاج‌آقاپناهیان: دوست‌داشتن آدم‌هاۍ بزرگ،انسان را بزرگ می‌ڪند; و دوست‌داشتن آدم‌هاۍنورانی‌ بھ انسان نورانیت می‌دهد... اثر وضعی محبوب، آن قدر زیاداست، ڪه آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بی‌ارزش علاقه‌ پیدا ڪند... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•.خداڪہ بلاڪ نمیڪنہ..! °•.ماییم‌ڪھ‌لفت ‌میدیم! :)🌱 #°•.خیلےقشنگہ‌نہ.•° •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
یڪ نگاه به 👇 مےٺواند سالها عبادٺٺ را بسوزاند🔥 و یڪ نگاه نڪردڹ👇 مے ٺواند برټر از سالها عبادٺ باشد✅ چشمت را ببند❌ سرت را پایین بینداز❗️ با خدا معامله ڪݩ .... چڪ هاے خدا سر وقت پاس مۍ شود وعده اش حقیقت محض است ❤️ ┅═♥️═┅
نرسیده‌بود‌برای‌امتحان‌خوب‌ بخونه!😥 فقط‌دو‌درس‌اول‌رو‌خونده‌بود..✌️🏼 چیز‌زیادی‌بلد‌نبود‌تقریبا میدونست‌این‌درس‌رو میافته!🚶🏻‍♂ سرجلسه‌یه‌نگاه ‌به‌برگه‌کرد👀 ازهرسوال‌چندتا‌جمله‌میتونست‌بنویسه!📝 یادش‌افتاد‌جزوه‌این‌درس‌تو‌ گوشیشه📲 گوشیشم‌تو‌جامدادیش‌کنار ‌دستش❗️ گوشی‌آروم‌دراورد😶 گذاشت‌کنار‌دستش چندبار‌خواست‌گوشی‌و‌باز‌کنه‌وجزوه‌رو‌بالا‌بیاره... اما‌همش‌میگفت‌به‌چه‌قیمتی!💰 خدارو‌چیکارکنم‌داره‌میبینه!🌱 توکل‌بر‌خداخودش‌کمک‌میکنه!♥️ نمره‌اولیش‌شده‌بود۹🤦🏻‍♂ نمره‌نهاییشو‌استاد۱۰داده‌بود خوشحال‌بود‌که‌قبول‌شده🤩 گفتم‌انگار‌شق‌القمر‌کردی ! ۱۰اونم‌با‌کمک‌استاد‌ذوق‌داره؟😐 گفت:نه‌اینکه‌تو‌شرایط‌سخت ‌دستم‌به ‌گناه‌و تقلب‌نرفت‌ذوق‌داره..😎 ۱۰‌با‌کمک‌استاد‌شرافت‌داره ‌به‌بیست‌ با‌تقلب... نداره‌؟؟✌️🏼 ࢪفیق‌شرایط‌گناه‌کردن‌همیشه‌ فراهمه😈 این‌تویی‌که‌باید‌‌با‌نفس خودت ‌بجنگی و‌شکستش‌بدی👊🏻💪🏻 یادت‌نره‌خدا‌تورو‌میبینه
‍ راستے‌دخترخانم‌😕 دیروز‌توۍ‌یہ‌جمعے‌نشستہ‌بودیم‌یڪے از‌پسراۍ‌فامیل‌گفت‌:👦🏻 خیلے‌دلم‌بہ‌حال‌دخترا‌میسوزه😔 بیچاره‌ها‌صورتشونو‌ڪامل‌‌عمل‌میڪنن✂️ هفتادقلم‌آرایش‌میڪنن💄 یہ‌ساعت‌جلو‌آیینہ‌موهاشونو‌ مدل‌میزنن💇🏻‍♀ دڪمہ‌مانتو‌هاشونو‌باز‌میزارن😧 توخیابون‌باهزار‌نازو‌ادا‌راه‌میرن…😏 قھقھہ‌سرمیدن‌🤣ڪہ‌ما‌پسرا‌فقط‌ نیگاشون‌ڪنیم😍 آخر‌سرهم‌ڪلے‌خندید‌!!!😂 دختـر‌جون‌گرفتے‌مطلبو‌؟؟🙎🏻‍♀📝 فھمیدۍ‌منظورشو!!؟🙁 چرانمیفھمے؟😒شایدم‌میفھمےهاااا😐 ولے‌خودتو‌بہ‌خواب‌زدۍ😴 اینجورۍ‌نبودیااااا😞اینجورۍ‌شدۍ😒 تویہ‌دختـرپاڪ‌ونجیب‌‌ایرانے‌بودۍ☺️🇮🇷 خانم‌بودۍ🧕🏻 نمیدونم‌چے‌شدۍ‌تو😑 دختـرجون‌بہ‌خودت‌بیا😔 هنوز‌دیر‌نشده😉 یہ‌ڪم‌واسہ‌دختـر‌بودنت‌ارزش‌ قائل‌بشے‌بد‌نیستاااا🙃 ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃❁🍃❁🍃❁🍃❁🍃❁🍃 [﷽♥️] 📄🔗 ☝️🏻 میدونی‌خوب‌بودن‌‌فقط‌به‌این‌نیست‌ ڪه‌همش ‌نمازبخونی‌وقرآن‌بخونی‌و... چه‌پسر‌چه‌دختر‌بلندبشی... چارتادونه‌ظرف‌بشوری‌ جارویی‌بڪشی🤗 تمیزڪنی‌خونه‌رو‌بی‌منت😉 به‌خاطراینڪه‌لبخندبه‌لب‌مادر یا پدر یا همونی‌ڪه‌پیشش‌زندگی‌می‌ڪنی بیاری خودش‌ڪُلی‌می‌اَرزه 🍃❁🍃❁🍃❁🍃❁🍃❁🍃 🔗🖤¦➜ ‍م‍ن‍‌اࢬا‍م‍اࢬݫم‍اڼ
‌ ”داغ‌مـ🏹ـادر“ تو ماشین نشستم،گفتم ببخشید عزیز میشه ضبط رو خاموش کنی؟! گفت حاجی بخدا مجازه،چیز بدی هم نمیخونه... گفتم:میدونم...ولی عزادارم!💔 گفت:شرمنده و ضبط رو خاموش کرد... و بعد گفت:تسلیت میگم!اقوام نزدیک بوده؟ گفتم:بله،مادرم از دنیا رفته...😔 گفت:واقعا متاسفم،داغ مادر خیلی بده... منم توبیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر می کشید،بنده خدا راحت شد‌ بعد پرسید:مادر شما هم مریض بودن؟ گفتم نه،مجروح بود... پرسید: یعنی چی؟؟؟ گفتم:یه عده از خدا بی خبر ریختن سرش و کتکش زدن. گفت:جدا؟بعد شما هیچ کاری نکردی؟؟ گفتم:ما نبودیم وگرنه می دونستیم چی کارشون کنیم...😖 گفت:خدا لعنتشون کنه!یعنی این قدر ضربات شدید بود؟؟؟ گفتم: آره،مادرم۳ماه بستری شدن و بعد از دنیا رفتن...😢💔 گفت:حاجی ببخشیدا عجب آدمای بی آبرویی بودن! من خودم شاید هر غلطی بکنم ولی پای ناموس که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم‌... بغضم گرفت... تو دلم گفتم کاش چندتا جوون مثل تو بودن تو مدینه... نمیذاشتن به ناموس علی جسارت بشه... سکوتم رو که دید گفت:ظاهرا ناراحتت کردم... گفتم:نه خواهش میکنم...واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه جوون باشه... گفت: جوون بودن؟ گفتم:آره فقط۱۸ساله بودن... پرسید:گرفتی مارو حاجی؟؟؟؟؟شما که خودت بیشتر از ۱۸سالته!چطور مادرتون...😏 حرفش و قطع کردم و گفتم:مادر شماهم هست...این ۱۸ساله مادر همه ماه شیعه هاست،حضرت زهراست...😭💔 مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده... گفت:آها ببخشید تازه متوجه شدم...اما خیلی به دلم نشست که گفتی زهرا مادرمن هم هست،راست میگی؟؟ فاطمه زهرا مادر منم هستن؟😢 نمیدونستم،اینجوری احساس نزدیک بودن با حضرت زهرا هم دارم. راستی حاجی یه سی دی دارم البته برای امام زمانه! ولی خب فرقی هم نمیکنه!امام زمان هم این روزا عزاداره دیگه؟اگه دوست دارین بزارم... بغض داشتم و نمیتونستم جواب بدم.😢 داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط و صدای مداحی؛ "اگه تو‌بودی تو کوچه مادرتو نمیزدن!😭 اگه تو بودی خونشو آتیش نمیزدن!😭 بیا مهدی بیا بیا مهدی بیا من بودم و راننده و صدای روضه و چشمهای خیس هردومون😭💔! ‌ ‌🦋¦⇢ ؏ـَجِّل‌لِوَلیِڪْ‌أ‌لفَرَجْ ‌ 🔗🖤¦➜ ‍م‍ن‍‌اࢬا‍م‍اࢬݫم‍اڼ
✨﷽✨ 🗓⃟ 📆امروزیڪشنبه۱۲دۍ(۱۴۰۰ه.ش)؛ ۲۸جمادۍالاولۍ(۱۴۴۳ه.ق)؛ ۲ ژانویه(۲۰۲۲م). ○روزیڪشنبه متعلق است به: امیرالمومنین علۍ(ع)وحضــرت فاطمه الزهرا(س) رویدادهاے ۱۲دے📝 ولادت شهید علی اصغر شمس (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۲۶ ه. ش) • ولادت شهید غضنفر ارشد (استان اصفهان، شهرستان نطنز) (۱۳۴۰ ه. ش) • ولادت شهید سیداصغر دستبرد (استان اصفهان، شهرستان شاهین‌شهر، شهر میمه) (۱۳۴۴ ه. ش) • شهادت شهید علی بارسنی (استان خوزستان، شهرستان هفتگل) (۱۳۵۷ ه. ش) • شهادت شهید وجیه‌الله منتقمی (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۵۹ ه. ش) • شهادت شهید ذوالفقار حیدری (استان فارس، روستای مافی آباد) (۱۳۵۹ ه. ش) • شهادت شهید عباس صالحی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه. ش) • ولادت شهید شهرام شاطرآبادی (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید اصغر قراخانلو (استان مرکزی، شهرستان ساوه، روستای علی‌شار) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید سیدسیف الدین موسوی پالوج (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید صفر اسدی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید رمضان علی عبدی (استان مازندران، شهرستان نور، روستای پولادکلا) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید حیدر غلامی (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید غلام حسین رجبی کونچی (استان مازندران، شهرستان عباس آباد) (۱۳۶۰ ه. ش) • شهادت شهید منصور طبرستانی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۱ ه. ش) • شهادت شهید مظفر بارفروش (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید محمدعلی اسماعیلی (استان اصفهان، شهرستان نطنز) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید مرتضی کورانی (استان تهران، شهرستان شمیران) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید احمد چغایی (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید سیدحسین بنام (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید غلام محمد قادری (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید محمد امیری قندشتنی (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه. ش) • شهادت شهید علی خراسانی (استان مرکزی، شهرستان دلیجان) (۱۳۶۳ ه. ش) • شهادت شهید سیدکاظم موسوی الاندی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۴ ه. ش) • شهادت شهید سیامک چهرازی (استان خوزستان، شهرستان هفتگل) (۱۳۶۴ ه. ش) • شهادت شهید نورالله فغانی (استان گلستان، شهرستان بندرگز) (۱۳۶۵ ه. ش) • ولادت شهید مدافع حرم محمود نریمانی (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۶ ه. ش) • شهادت شهید کامران میرمحمد (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۶ ه. ش) • شهادت خلبان شهید علی حیدریان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۹ ه. ش) • شهادت شهید رضا مؤمنی پور (اتان کرمانشاه، شهرستان اسلام آباد غرب) (۱۳۸۶ ه. ش) • شهادت شهید آیت‌الله شیخ النمر توسط جلادان آل سعود (۱۳۹۴ ه. ش) • رحلت مرجع عالیقدر و استاد اخلاق مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (۱۳۹۱ ه. ش) • اجرای عملیات محمد رسول الله (ص) در منطقه‌ی عملیاتی غرب نوسود (۱۳۶۰ ه. ش)• •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🖤» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هزارقصه نوشتیم برصحیفه ی‌دل،اما هنوزعشقِ‌توعنوان ‌سرمقاله ی‌ماست . . . 🌿 شادی روح مطهر و مقدس شهدای عزیز مدافع حرم و شهید حاج قاسم سلیمانی سه شاخه گُل هدیه کنید🌹 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
رفیق میـدونے بزرگترین‌آزمون ایمان چـیہ زمانیہ کھ‌چیزی رو میخواهۍ وبھ‌ دست‌نمیاری ! با این‌حال قادر‌باشین فقـط یـہ جملہ رو بگین : خدایاشکرت^^
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان شکسته هایم بعد تو 2⃣فصل دوم از روزی که رفتی _مهدی برمیگرده؟ _نه! _اما ارمیا میتونه بره؛ میتونه خسته بشه! صدای ارمیا از لای در نیمه باز اتاق آمد: _من خسته نمیشم دکتر؛ اینقدر آیه رو اذیت نکنید! صدر به سمت صدا برگشت و با دیدن ارمیا با آن ریش‌های چند روزه، از روی صندلی بلند شد و به سمتش رفت: _سلام؛ رسیدن به خیر! ارمیا شرمنده سرش را پایین انداخت: _ببخشید، سلام. ممنون؛ شما هم خسته نباشید. _تو خسته نباشی مرِد خدا! _مرِد خدا رو زمین چی کار داره دکتر؟ مرِد خدا بالش برای پریدن باز ِبازه. ِ صدر: لطفاً تو قصد پرواز نکن. داغ سید مهدی برای همهمون بس بود! ارمیا: بعضی داغ‌ها هیچوقت سرد نمیشن، شما که اینو میدونید نباید به آیه خانوم فشار بیارید؛ دست ما امانتن! صدر: خودتون میدونید؛ من برم که خانومم منتظره. ارمیا: اون خانوم چی شد؟ صدر منظور ارمیا را فورا فهمید: _بستری شد، تو بیمارستان رازی. ارمیا: کجا هست؟ صدر: به امین‌آباد مشهوره. ارمیا: خطری برای ما نداره دیگه؟ صدر: خیالتون راحت. سابقه‌ی خرابش اینجا باعث شده اونجا حسابی تحت نظر باشه که داروهاش مصرف بشه. ارمیا: ممنون دکتر! صدر: به امید دیدار صدر که رفت ارمیا نگاه با لبخندمهربانانه‌ اش را به آیه دوخت: _سلام خانوم، خسته نباشی؛ بریم خونه؟هنوز زینب سادات رو ندیدم، دلم براش تنگه! آیه سلامی زیر لبی گفت. همیشه شرمنده‌ی اخلاق خوب و آرامش و صبر ارمیا بود. کلید ماشین را که به سمت ارمیا گرفت گفت: _چطور با اینهمه بد رفتاریای من هنوز خوبی؟ گفته بودی تا من نگم دیگه نمیای؟ ارمیا کلید را از دست آیه گرفت: _اومدم دکتر صدر رو ببینم که حرفاتونو شنیدم؛ من نبودم خیلی اذیتت کردن؟ باورکن به‌خاطر خودت رفتم، نمیدونستم اذیت میشی. آیه دوباره پرسید: _چرا همه‌ش خوبی؟ ارمیا همانطور که کنار آیه قدم میزد گفت: _منِ امروز رو نبین. اتفاقا من خیلی بداخلاق بودم. اینی که در خدمت شماست، دسترنج دکتر صدر و حاج علی و سید مهدی شماست. من همه چیزم رو از اونشب برفی دارم. اونشب معجزه‌ی خدا برای من بود؛ خدا منو کوبید و از نو ساخت. _کاش منم میکوبید و از نو میساخت! _شما رو که کوبید، اما نسبت به ساخت دوباره دارید مقاومت میکنید. _درد داره؟ _خیلی... _منم خیلی درد دارم؛ احساس بدی دارم. _چرا؟ آیه سرش را پایین انداخت و بادستهایش بازی کرد: ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل دوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان شکسته هایم بعد تو 2⃣فصل دوم از روزی که رفتی _حس میکنم به مهدی... به یادش... با خاطراتش به ایثار و از خود گذشتگیش خیانت کردم. _بیشتر به خودت، احساست و آینده‌ی خودت و دخترت داری خیانت میکنی. سید مهدی میدونست و رفت؛ اون از خودش برای آرامش شما گذشت. _دقیقاً همینه؛ حالا من با ازدواجم نشون دادم رفتنش ارزشی نداشت. _اشتباه میکنی آیه. تو نشون دادی زندگی هست... امید هست... آینده هست؛ اگه سید مهدی و سید مهدی‌ها رفتن فقط برای این بود که آینده‌ای برای ما وجود داشته باشه. آیه خانوم، میدونم سید مهدی تک بود، لنگه نداشت، اما میگم بیا با بدی‌های من بساز، به خدا دارم خوب بودن رو کنارت مشق میکنم. من کنار تو و زینب سادات یه دنیا آرامش دارم؛ من کنار شما خوب میشم و بدون شما گم میشم؛ مگه باِل پرواز سیدمهدی نشدی؟چرا منو بی‌بال و پر رها میکنی؟ منم میخوام پرواز رو تجربه کنم! آیه اخم کرد: _فقط همینم مونده بری شهید بشی! ارمیا بلند خندید: _پس زیادم از من بدت نمیاد؟ چشم شهید راِه خدمت به شما میشم خانوم! ارمیا جلوی درِ خانه پارک کرد: _بریم ببینیم دختر بابا چیکار میکنه! _دختر بابا با همه قهره. دلتنگه و گریه میکنه؛ همه‌ی اسباب‌بازیاشو خراب کرده و بابا میخواد. ارمیا ابرو در هم کشید: _چرا بهم زنگ نزدی؟ چرا نگفتی اینقدر اوضاع اینجا به‌هم ریخته؟ _در اصل منم قهر بودم؛ خب من تصادف کرده بودم، حالم بد بود زنی که شوهرم رو دوست داره میخواست منو بکشه؛ چه انتظاری از من داشتی؟ ارمیا: اون قسمت شوهرم رو که گفتی رو دوست داشتم؛ خوبه منم یه خاطرخواه دارم که شما از رو حسادت یه‌کم ما رو ببینی! _بله... خاطرخواه دیوونه. این را گفت و ازماشین پیاده شد و نشنید که ارمیا گفت: _همینکه باعث شد منو ببینی بسه! ********************************************* زینب به ارمیا نگاه کرد و باز مداد شمعی‌اش را روی کاغذ کشید. ارمیا به آیه نگاه کرد: _قهره؟ _نمیدونم. زینب را مخاطب قرار داد: _زینب مامان، بابا اومده ها. زینب عکس العملی نشان نداد. ارمیا به سمت زینب رفت و دست روی موهای دخترکش کشید: _ِ بابا... قربونت برم. بغل بابایی نمیای دخترم؟ دلم برات تنگ شده ها! زینب سرش را روی پای ارمیا گذاشت؛ مدادشمعی از دستش رها شد: _بابا... صدایش بغض داشت. ارمیا دخترکش را از روی پاهایش بلند کرد و در آغوش کشید: _جاِن بابا؟ خوشگل بابا... صورت اشک‌آلود زینب را بوسید: _گریه نکن بابا؛ اینجوری هق هق نکن قربون چشمات بشم! آیه بهتر دید پدر و دختر دلتنگ را تنها بگذارد؛ به آشپزخانه رفت تا سفره‌ی نهار را آماده و غذاها را گرم کند.ارمیا را که صدا زد، دقایقی صبر کرد. ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل دوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
‼️ کسی‌که‌بخواد‌گناهی‌رو‌انجام‌بده‌حتی‌اگه‌ پسر‌نوح‌هم‌باشه‌‌بالاخره‌راهش‌رو‌پیدا‌میکنه‌. کسی‌هم‌که‌بخواد‌از‌گناه‌فرار‌کنه‌حتی‌اگه تو‌قصر‌زلیخا‌زندانی‌شده‌باشه‌،‌خدا‌در‌هارو‌ براش‌باز‌میکنه...🌿 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمتر از یک روز تا دومین سالگرد شهادت سردار...😭 👌🏻 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🍃 بَعضیـٰاوقتےگِرفتـٰار‌میشن‌میگـن: خدایـٰاااا..! مَگھ‌مَن‌چِیکـٰارکَـردم‌ڪِھ‌بـٰاید اِنقدربِدبختۍبکشم...؟! اینـٰابـٰاید‌درست‌حَـرفِ‌بزنن! بـٰایدبِگن: خدایااا...! مَگھ‌مَن‌بَدنمـازمیخونم کِہ‌انقدرگِرفتـٰارمیشم‌…! ••🍃 | •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
. • حسرت‌نداٰشتن‌خیلےازچیزهاٰ بودن‌درحصاٰر‌گناهاٰن‌خُود‌است مثل‌ِ:← شھادٺ... !‌♥」 ✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
💚 - بھ‌یَقین‌پروردگار ؛ ازمؤمنان‌دِفاع‌میکند (: سوره‌حج؛38📖! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•|🖤|• +همش داࢪم بہ ایݩ فڪࢪ میڪنم ↯ کہ شھدا تو فاطمیہ چہ جوࢪے بہ مادࢪ التماس کࢪدݩ...؟💌 ڪہ خࢪیدشوݩ وعاقبٺ بہ خیࢪ کࢪدشوݩ...!🕊 ڪاش ماهم بلد بودیم💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
✨ یاد حࢪف حاج‌قاسم افتادم کہ مےگفٺ:💬↯ باید بہ ایݩ بلوغ بࢪسیم کہ نباید دیده شویم...🌑 آݩ کس کہ باید ببیند می‌بیند|♥️🌱| ••الحق‌که‌راست‌میگفت🌿 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
سرباز امام زمان(عج) از هیچ‌ چیز؛ جز گناهان خود نمیترسد...! 🌱 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•