eitaa logo
از یاد ࢪفتھ
110 دنبال‌کننده
529 عکس
204 ویدیو
11 فایل
و ما برای شادی دل خسته اش دست ب کار شدیم ... :) #واجب_ازیادرفته #امربه‌معروف‌ونهی‌ازمنکر
مشاهده در ایتا
دانلود
تو دنیایی که بال بال زدن پروانه ی برزیلی می‌تونه روی طوفان تگزاس نقش داشته باشه ، « به تو چه؟! » و« هر غلطی که من میکنم به تو هیچ ربطی نداره» احمقانه ترین عبارات ممکنه... تو کائنات «ریزِ "رفتارِ" موجودات» روی «ریزِ "معنویاتِ" موجودات» دیگه مؤثره! @azyadrafteh313
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمت شم به بودجه مون برسه. تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅 گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیم که خیلی عالی بود .😉 فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی !!!!! همه مون مونده بودیم چه کنیم ؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم . دوتا دوست دیگه م ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین . خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود. پاشد رفت و همراهیش کرد. نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. همه مون خندیدیم. شب بعد من رفتم . با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته ؟ من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید ! به دوستام گفتم از فردا ساعت مونو کوک کردیم ، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب ، بعد از مسجد ، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ، برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم . من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم😅 اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکی مون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده ، پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همه مونو تغییر داده بود. خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه و چقدر ميتونيم درس و الگوي صحيح داشته باشيم و چشم به دنیا نداشته باشيم 👌 @azyadrafteh313 . . .
آن کجا ،مقنعه امروزش کجا!؟داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !😈 حدود ۲۰ سالی بیشتر نداشت .قبل از بود. وقتی برای به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد مقنعه سر کرد هرچند هنوز موهایش بیرون بود🧕 اما آن تیپ کجا ،مقنعه امروزش کجا!؟داشتم از تعجب شاخ در می آوردم ! بدون مقدمه و بدون اینکه من سوالی کنم شروع کرد:«امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!»🙃 هنوز از تعجب پوشش جدیدش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد. گفتم:«مگه چی شده؟!»😳 درحالی که با انرژی زیادمی خواست حرف بزند گفت:‌« امروز وقتی سوار اتوبوس واحد🚃 شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود ۲۴ ساله ،محجبه، با چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک کامل و بسیار تمیز و 👌، نگاهی به من کرد و با محبت آمیزیش رو به من گفت:«خانم خوب بیا کنار من بنشین. »🙂 بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم. هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت :«من اصفهان هستم شما چیکار می کنی🤔؟ …» گرم صحبت شدیم انگار سالها بود که او را می شناختم! و سالها بود که دوستش داشتم❤! وسط صحبتهایش دیگر حرفهایش را نمی شنیدم فقط با اشتیاق نگاهش می کردم و پیش خودم می گفتم :« خوشا به حال او! کاش من هم مثل او مذهبی و بودم!» آنچنان با اشتیاق و حسرت از آن دختر چادری سخن می گفت که تصور می کردم آرزویی غیر از اینکه مثل او شود ندارد!😉 شاید تا آخر عمر دیگر هیچ وقت او را نبیند اما رفتاری این خانم مومنه اثرش را آنچنان برروان این دختر گذاشته بود که وقتی حرف می زد اشک در چشمانش جمع بود😢 اشک از اینکه چرا من اینگونه هستم و نتوانسته ام مثل او با حجاب ، و باشم.🙃🍃 @azyadrafteh313 . . . 🍃
ب هر روشی و هر جایی میشه کرد🙂 دوست عزیز... لطفا در ایام حداقل ملایم تر بگذارید.. با تشکر @azyadrafteh313