🍂
🌴 پوکههای طلایی - ۶ )
ﺧﺎﻃﺮات آزاده ﺟﺎﻧﺒﺎز ﻣﺤﻤﻮد ﺷﺮﯾﻌﺖ
نوشته: ﻃﯿﺒﻪ دﻟﻘﻨﺪی
┄┅═✼✦✦✼═┅┄
🔹 یکی دیگر از حکایت های تکراری و بهانه های آزار و اذیت، آمــار بــود. روزی شش بار آمار می گرفتند.
صبح اولوقت یک بند برای هواخوری بیرون می رفت. وقتی ساعت هشت در را باز میکردند بندهایی که داخل بودند شمارش میشدند. بار دوم ساعت ده وقتی بندی داخل می آمد یا نوبت بیرون رفتمش بود. بار سوم ساعت دوازده که بند دوم از بیرون بر میگشت. بار چهارم ظهر وقت تقسيم غذا مسؤولين غذا به ازای هر ده اسیر، هشت ظرف غذا داشتند. آمار چهارم با توجه به تعداد ظرفها انجام میشد. بار پنجم بعد از ظهر وقت هواخوری و بار ششم آخرین هواخوری که تمام میشد.
ساعت پنج، آمار با دفعه های قبل فرق می کرد. این بار افسر پادگان خودش برای شمارش می آمد. شمارش آخر که تمام میشد، همه داخل بندها بودند تا فردا صبح که دوباره افسر میآمد. درها به هیچ عنوان باز نمی شد؛ حتی اگر کسی در حال جان دادن بود.
صبح به ستون یک بیرون میرفتیم، روی کف پا نشسته، زانوها را بغل می گرفتیم. سر روی زانو بود و دستها از جلو زانوها را بغــل مــی کـرد. حتی برای یک لحظه اجازه بالا آوردن سر را نداشتیم.
ردیفها پنج نفره بود. بیست ردیف که می شمردند، آمارشان درست میشد. نگهبان به اولین نفر هر ردیف یک ضربۀ کابل می زد و جلو می رفت. صدای نتراشیده اش مثل زنگ توی سرمان می پیچید. واحد، اثنان، ثلاث، اربع، بیست تا می شمرد و میرفت.
گاهی که عصبانی بودند یا قصد اذیت داشتند می گفتند که اشتباه شده. این بار از آن طرف ردیف، به کمر نفرات اول کابل میزدند و جلو می رفتند. بـا همه این آزارها سعی میکردیم امید را در خودمان زنده نگهداریم.
عصر که آمار تمــام مـی شـد بـا هـم از ماجراهای آن روز می گفتیم و میخندیدیم. یکی از نوعِ کتک خوردنش تعریف میکرد و آن یکی از برخورد نگهبان با خودش. هم حالمان بهتر میشد و هم وقت میگذشت.
هر اسیر ماهانه یک و نیم دینار یا هزار و پانصد فلوس به صورت بن های کاغذی دریافت میکرد. این مقدار تقریباً معادل چهل تومان پول ما بود. فروشگاه کوچکی توی اردوگاه با دادن همین کاغذها امکان خرید را برای ما فراهم می کرد.
سیصد فلوس از هزار و پانصد فلوس برای خریدهای اجباری می رفت. مثلاً تیغ و عود. تیغ برای استفاده شخصی و عود برای سوزاندن توی آسایشگاه و از بین بردن بوی بد.
هزار و دویست فلوس باقی مانده مبلغ خیلی کمی بود؛ اما همان قدر هم
غنیمت بزرگی به شمار میرفت.
فروشگاه هم چیز زیادی نداشت. برای شکر، بیسکویت، شیر خشک، خرما، خمیر دندان و خمیر ریش ثبت نام میکردیم و بعد مسؤول فروشگاه وسایلمان را تحویل میداد.
دو ماه اول که به اردوگاه آمده بودیم، از صبحانه و چای خبری نبـود. خوردن یک استکان چای به رؤیایی شیرین شبیه تر بود تا واقعیـت. بـعـد کـه صبحانه برقرار شد روزانه دو نان جو سومون میدادند؛ یک استکان چای غلیظ و شوربا.
بیشتر قسمتهای نان، خمیر بود و ما همین قطعه ها را خشک می کردیم تا در مواقع گرسنگی با برنج مخلوط کنیم. چای آن قدر کــم شــیرینـی بــود کـه تقریباً همه ما با بن هایمان شکر میخریدیم تا بتوانیم آنرا بخوریم. شوربای عراقیها شبیه عدسی ما بود؛ با این تفاوت که فقط عدس و برنج داشت؛ بدون هیچ ادویه، رب یا طعم دهنده دیگری.
سهمیه هر اسیر بسیار کم بود. نهار هر نفر هشت قاشق برنج داشـت بـا خورشت. این خورشت، پیاز آب پز، بادمجان پوست نکنده، آب پز و در بهتـریـن شکل، گوجه فرنگی آب پز بود. برای شام گـاه مـرغ می دادند و گاه گوشت گاومیش. هر مرغ یک کیلو و دویست گرمی برای شانزده نفر. گوشتها را تکه تکه می کردیم و توی ظرف میگذاشتیم. گوشتها بدون هیچ ادویه ای فقـط آب پز می شد . جمعه ها هم سهمیه نداشتیم و شب فقط خوراک لوبیا میدادند.
ادامه دارد..
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#پوکههای_طلایی
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
رویترز: حماس از زمان عملیات ۷ اکتبر تاکنون ۱۵ هزار نفر را جذب کرده / این تعداد تقریبا برابر با تلفات آنها در جنگ غزه است
دو منبع آگاه در کنگره آمریکا که به اطلاعات محرمانه آمریکا دسترسی دارند، اعلام کردند که جنبش مقاومت اسلامی حماس از آغاز جنگ در نوار غزه، بین ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر را به خدمت گرفته است که نشان میدهد «این جنبش همچنان تهدیدی برای اسرائیل خواهد بود».
این منابع به خبرگزاری رویترز گفتند: «اطلاعات نشان میدهد که از آغاز جنگ، تعداد مشابهی از نیروهای حماس کشته شدهاند و این اولین بار است که چنین برآورد رسمی منتشر میشود».
به گفته این منابع، اطلاعات فوق در هفتههای اخیر توسط آژانسهای اطلاعاتی آمریکایی به جو بایدن ارائه شده است. آنها همچنین گفتند که با وجود موفقیت حماس در جذب اعضای جدید، تعداد زیادی از آنها جوانان آموزشندیدهای هستند که وظایف امنیتی سادهای را انجام میدهند.
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۱
غروب ۶۵/۱۰/۱۲ پس از خواندن نماز مغرب و عشا، غلامپور با فرماندههان یگانهای قرارگاه تماس تلفنی داشت و از همه آنها کارها را پیگیری میکرد. برای حل مشکلات آنها نیز با محسن رضایی، رحیم صفوی، فروزنده و... تماس گرفت تا هرچهسریعتر امکانات مورد نیاز یگانها به دستشان برسد. در همین حین (ساعت ۲۰:۱۲) سفره شام پهن شد. ده عدد تخممرغ آبپز، هشت عدد سیبزمینی پخته، دو قالب کره و سه کاسه ماست، شام امشب بود که تدارک دیده شده بود. در حال خوردن شام بودیم که غلامپور طبق عادت هر شب رادیویش را روشن کرد. ابتدا رادیو بیبیسی و سپس خبرهای رادیو ایران. پس از شام محرابی داخل اتاق فرماندهی شد و اطلاعاتی از عملیات کربلای 4 ارائه داد. میگفت ماهر عبدالرشید بارها از دیدهبانها و مسئولین دکلهایش تشکر کرده است. برای هر دکل جاده کشیدهاند، کارهای مهندسی که آنها برای دکلهایشان کردهاند، ما در کل عملیات کربلای 4 انجام ندادهایم. میگفت، بهدلیل هشیاری دشمن اکثر زخمیها و مجروحین ما تیر خوردهاند و کمتر با ترکش مجروح شدهاند. ساعت حدود 22:45 را نشان میداد که خوابیدیم تا صبح زود به بازدید از منطقه بپردازیم. البته تا ساعت یک بامداد تقریباً هر پانزده دقیقه یکبار آقای غلامپور به تلفنهای فرماندهان یگانها و مسئولین قرارگاه پاسخ میداد و من هم برای ثبت این تماسها با استفاده از چراغ قوه، مطالب شنیده شده را در دفتر خود یادداشت میکردم.
صبح روز ۶۵/۱۰/۱۳ ساعت هفت، پس از خواندن نماز و خوردن چند لقمه نان و پنیر و چای، از قرارگاه بیرون آمدیم. در بین راه مسئول مهندسی قرارگاه حاج قاسم را دیدیم که همراه با آقایان مبلغ از مسئولین مهندسی سپاه، رضوی از مسئولین جهادسازندگی و عطار فرمانده لشکر مهندسی ۴۲ قدر کنار جاده اهواز ـ خرمشهر بودند.
حاج قاسم که عصبانی بهنظر میرسید نسبت به بستن جاده اهواز ـ خرمشهر اعتراض داشت و میگفت نمیدانم چهکسی جاده را بسته است؟ اصلاً نمیدانم چهکسی به اینها گفته بیایند؟
رضوی با لحنی تمسخرآمیز پاسخ داد:
کسی نگفته بیایند، کسی نگفته که نیایند، اینها هم آمدهاند و جاده را بستهاند.
هر کسی جاده را شکافته خوب هم کار کرده، جاده را مورب بریده که آب کنار جاده را تخلیه کند.
عطار: معلوم نیست این کارها را چه کسی انجام میدهد؟!
رضوی با خندهای که حکایت از انتقاد نسبت به مدیریت منطقه داشت: کار خداست. معلوم نیست کی چهکار میکند؟!
حرکت کردیم. داخل خودرو، غلامپور در ارتباط با زمان عملیات میگفت، نظر آقا محسن روز پنجشنبه ساعت یازده است، چون ماه ساعت یازده غروب میکند. در این صورت بچههای قاسم (لشکر 41 ثارالله) زمان کم میآورند، آنها برای رسیدن به خط دشمن در محور کانال ماهی به 3 تا 4 ساعت زمان نیاز دارند. خدا رحم کند.
آقای غلامپور پس از سرکشی به چند پروژه مهندسی (عقبهسازی، جادهسازی، پدهای توپخانه و...) به قرارگاه برگشتیم. پس از نماز و نهار و کمی استراحت، جلسه مهندسی تشکیل شد. جلسه با حضور مسئولین مهندسی سپاه، جهاد و برخی یگانهای مهندسی و نیز فرماندهان دو قرارگاه قدس و نجف آغاز شد تا حاضرین درباره اقدامات مهندسی و کارهای باقیمانده به بحث و تبادلنظر بپردازند و باتوجهبه حضور دو قرارگاه عملیاتی جدید در منطقه، تقسیم کار جدیدی در ارتباط با اقدامات مهندسی انجام شود. پس از قرائت چند آیه از قرآن، ابتدا برادر مبلغ درباره موضوع اصلی جلسه که پیشرفت فعالیتهای مهندسی در منطقه شلمچه و تقسیم کار میان سه قرارگاه عملیاتی و نیز برنامهریزی برای اقدامات مهندسی باتوجهبه زمان محدود باقیمانده تا آغاز عملیات بود، توضیحاتی داد و سپس حاضرین مطالبی را در ارتباط با این سه موضوع ارائه دادند. محور اصلی گفتوگوهای جلسه تناسب نداشتن اقدامات باقیمانده مهندسی و زمان تعیین شده برای عملیات آینده بود. دراینباره احمد غلامپور گفت:
از زمانی که فرماندهی قصد عملیات در منطقه شلمچه کرد، اوّلین مسئله آمادهسازی منطقه و اقدامات مهندسی بود که باید اجرا میشد. باتوجهبه اینکه قبلاً در منطقه کارهایی صورت گرفته بود، مسئله اصلی ما جادههای خط، عقبه یگانها و پدهای توپخانه بود. ابتدا ما به اتفاق آقای شمایلی کارهای زیر را برنامهریزی کردیم:
1. نیازهای مهندسی براساس اعلام نظر واحدها و یگانها و نیز وضعیت منطقه و عملیات تعیینشد.
2. کارهای باقیمانده مشخص و اولویتبندی شد.
3. برنامهریزی براساس اولویتهای صورت گرفت.
4. جهادهای استانی براساس برنامهها تقسیم شدند.
5. پیگیری برای اجرا شروع و نظارت بر کیفیت اجرا آغاز شد.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂 «چشم بینای فرمانده»
برای شهید علی بهزادی
✍ حسن اسدپور
┄═❁๑❁═┄
«بازشوق یوسفم دامن گرفت»
«پیر ما را بوی پیراهن گرفت»
«علی بهزادی» با آن سر پر از بخیه، با آن پهلوی شکافته از عملیات پیشین (کربلای ۴) آمده بود!
خوب بخاطر دارم که هنگام تعویض پانسمان از لابلای بخیه ها، خونآبه جاری می شد!
و علی با آن قد و قامت دیگر یارای آن که خود از جای برخیزد نداشت!
کربلای۴ توان «علی» را گرفته بود!
شب های سرد و روزهای آفتابی شلمچه!
خاک و غبار و عَرق های سوزناک ...
آن شب، کنار جاده آسفالته، تیربارهای دشمن امان ما را بریده بود!
تنها جان پناه ما ارتفاع حدوداً یک متری جاده بود اما صدای نیروهای دشمن نزدیک و نزدیک تر می شد!
آسمان منور باران بود اما در پناه خاک و غبار ناشی از انفجارها ، در استتار بودیم!
تیربارچی های دشمن چنان دقیق می زدند که گه گاه تیر در سطح آسفالت می نشست و می سوخت!
و هر بار عمود چراغهای فلزی کنار جاده هم هم از این تیرها بی نسیب نمی ماند!
رفته رفته به صبح نزدیک می شدیم و هیچ خبری از «بلدُوزر»ها نبود. همان یکی بود که از سرشب با شهادت و زخمی شدن هر پنج راننده، روشن، اما بی حرکت مانده بود!
پرتاب نارنجک های دستی دشمن از پائین جاده شروع شد!
پیکِ گروهان، اُفتان وخیزان آمد و از دستور «علی بهزادی» برای خفه کردن تیربارها خبر آورد!
«احمدرضا ناصر» آماده ی شلیک آرپی شد و من پشتیبانی آتش!
«احمد» زیر فشار تیربارها قامت برافراشت در حالی که تیرها فرصت تمرکز بر هدف نمی دادند ... شلیک بی ثمر شد!
دقایقی بعد «علی بهزادی» مرا فراخواند!
علی را در حالی دیدم که بهمراه بی سیم چی اش، آرام گوشه ای نشسته، در حالی که هیچ پناهی نداشت!
خسته و بی رمق به نظر می رسید!
با لحنی محلی و آرام، از من خواست تا دقیق شلیک کنیم!
او گفت قصد عقب کشیدن نیروها را دارد اما باید، تیربارها خاموش شوند...
و دوباره کنار احمدرضا آمدم و پیام «علی بهزادی» را انتقال دادم.
احمدرضا دوباره برخواست ...
این بار با تأمل و سکون بیشتر...
و موشک آرپی جی دقیقاً به سنگر تیربار اول اصابت کرد!
فریاد و فغان نیروهای دشمن برخواست ...
و حرکت ستونی نیروها در امتداد جاده به عقب آغاز شد!
بنابه دستور علی بهزادی ،من و احمدرضا می بایست با حفظ فاصله، برای تأمین نیروها عقب نشینی کنیم!
در سیاهی شب از ستون نیروها عقب ماندیم و نمی دانستیم باید به کدام سو ،برگردیم!
اما می دانستیم که باید خلاف صدای نیروهای دشمن حرکت کنیم ...
در آن ظلمات شب ، شَبَه دو نفر، راه را بر ما بست!
من مسلح کردم و هشدار دادم!!
«علی» با صدای آرام اما نگران مرا فراخواند!
و گفت؛ «أچه دیر کُردیت»؟!
(چرا دیر کردید)
«علی بهزادی» بهمراه بی سیم چی از خاکریز خودی رد نشده بود و نگران منتظر ما بود!
و این آخرین دیدار ما بود!
و آن پیکر مجروح ...
و آن جسم خسته ...
تنها ترکشی کم داشت که بر چشمش بنشیند و آرام بگیرد!
یادباد آن روزگاران،یادباد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات
#چهار_منهای_یک
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🔲◾️▪️السلام علی باب الحوائج، موسیبن جعفر(علیه السلام)
🔲◾️▪️ عرض تسلیت داریم شهادت مظلومانه و جانگداز هفتمین
▪️ امام هُمام
▪️ابا ابراهیم
▪️ابوالحسن اول
▪️عبد صالح
▪️باب الحوائج
▪️موسیبن جعفر
▪️حضرت امام کاظم علیه السلام
▪️به ساحت مقدس حضرت ولی عصر
▪️عجل الله تعالی فرجه الشریف
▪️ونایب برحقشان مقام معظم رهبری
▪️و به شما اعضای بزرگوار،
▪️شیفتگان آن امام مظلوم و مسموم
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
💢توصیۀ رهبرانقلاب به پزشکیان: به اتهام پوپولیستی اعتنا نکنید
🔹پزشکیان در جریان سفر ۲ روزۀ خود به خوزستان، برای دلگرمی و حمایت از قشر کارگر، لباس کارگری بر تن کرد و دقایقی را به ساخت مدرسه در منطقه گوی پردیس اهواز پرداخت.
🔸این اقدام نمادین رئیسجمهور با واکنشهای منفی از سوی برخی جریانات سیاسی روبهرو شد. رسانههای وابسته به این جریانها، پزشکیان را به انجام اقدامات پوپولیستی متهم کردند.
🔹چند ماه پیش، رهبر انقلاب در نخستین دیدار با هیئت دولت چهاردهم، دربارۀ سفرهای استانی رئیسجمهور تأکید کردند: «اینکه اگر سفر استانی کردید، بگویند این پوپولیست است، عوامگرا و مانند اینهاست، این حرفها را اعتنا نکنید. اطّلاع از متن آنچه در زندگی مردم میگذرد، با کارتابل و گزارش کتبی امکانپذیر نیست؛ باید بروید ببینید و از خود مردم بشنوید.»
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🇮🇷🇵🇸
#پاسخ_به_سؤالات
⁉️ سؤال ۴: چه چیزی موجب شد که بالأخره رژیم غاصب صهیونیستی آتشبس را بپذیرد؟
🍃🌹🍃
🔹 عوامل مختلف و متعددی برای این امر وجود داشت که مهمترین آنها عبارتند از:
1️⃣ عوامل نظامی
✔️ عملیاتهای مؤثر و مقتدرانهی نیروهای مقاومت فلسطین از درون غزه علیه نظامیان رژیم صهیونیستی و حمایت و پشتیبانی محور مقاومت در منطقه، روحیهی ارتش اشغالگر را به شدت تضعیف کرد.
✔️ سربازان و افسران و ژنرالهای صهیونیست در مصاحبهها و پیامهای منتشرشده اعلام کردند این جنگ فایده ندارد.
✔️ ادامهی جنگ فشار روانی بسیار شدیدی بر سربازان صهیونیست وارد کرد. آمارها نشان میدهد که میزان بیماریهای روحی و روانی در میان نظامیان افزایش چشمگیری داشت تا جایی که دهها صهیونیست به دلیل فشارهای روانی خودکشی کردند.
✔️ فرار گسترده از سربازی نیز باعث شد ارتش رژیم با کمبود نیروی انسانی مواجه شود. تداوم جنگ با تلفات گسترده، تشدید بیماریهای روانی بین سربازان و افسران و فرار گستردهی نیروها از میدان جنگ امکانپذیر نبود.
2️⃣ فشار بالای اقتصادی در درون رژیم
✔️ طولانی شدن جنگ، فشار اقتصادی زیادی بر رژیم صهیونی وارد کرد تا جایی که بانک مرکزی رژیم هزینههای جنگ علیه نوار غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی تاکنون را حدود ۲۵۰ میلیارد شِکِل (معادل ۶۷/۵۷ میلیارد دلار) اعلام کرد.
✔️ فرار شرکتهای بزرگ از رژیم صهیونیستی، فرار سرمایهداران بزرگ یهودی از سرزمینهای اشغالی، نابودی صنعت گردشگری رژیم صهیونیستی، تعطیلی بنادر به دلیل حملات مقاومت و تعطیلی دهها هزار شرکت صهیونیستی تنها بخشی از فشار اقتصادی بود که صهیونیستها متحمل شدند.
3️⃣ عوامل حقوقی و دیپلماتیک
✔️ بسیاری از سازمانهای بینالمللی از جمله دیوان بینالمللی کیفری (لاهه) حکم دستگیری و محاکمهی نتانیاهو و یوآف گالانت، وزیر مستعفی جنگ رژیم صهیونی را صادر کردند. این اقدام به شکلگیری قضای حقوقی و دیپلماتیک علیه رژیم صهیونیستی منجر شد.
✔️ ادامهی جنگ میتوانست فشارهای بینالمللی در نهادها و محاکم قضائی بینالمللی علیه رژیم صهیونی را بیش از پیش تشدید کند.
4️⃣ شکست در جنگ روایتها و همسو شدن افکار عمومی علیه این رژیم
✔️ در این جنگ صهیونیستها برخلاف جنگهای قبلی در جنگ روایتها شکست سختی خوردند و به گفتهی جان مشایمر نظریهپرداز برجستهی روابط بینالملل، 95 درصد افکار عمومی جهانی در حمایت از ملت مظلوم فلسطین بسیج شد.
✔️ اعتراضات گستردهی جهانی در حمایت از فلسطین شکل گرفت و در دهها کشور، از جمله کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، مردم به دلیل حمایتهای همهجانبه از یک رژِیم کودککش به خشم آمدند. این اعتراضات فراگیر فشار بیسابقهای بر مقامات واشنگتن وارد کرد.
5️⃣ عوامل سیاسی و اجتماعی درون رژیم
✔️طولانی شدن جنگ، اختلافات میان مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونی را تشدید کرد. این اختلافات به بحران در تصمیمگیریها و کاهش انسجام داخلی رژیم منجر شد.
✔️ اهدافی که دولت نتانیاهو در آغاز جنگ برای خود ترسیم کرده بود، یکی پس از دیگری با شکست مواجه شد. این ناکامیها، نارضایتی گسترده در میان ساکنان اراضی اشغالی ایجاد کرد و اکثریت آنها خواستار پایان جنگ شدند.
✔️ جنگ باعث شد که روند مهاجرت از فلسطین اشغالی سرعت بگیرد. این موضوع نگرانی شدیدی در میان مقامات رژیم ایجاد کرد، چرا که مهاجرت بیشتر صهیونیستها، توازن جمعیتی را به نفع فلسطینیها تغییر میدهد.
6️⃣ مقاومت ریشهدار مردم فلسطین
✔️ و مهمترین دلیل این بود که صبر مردم غزه و ایستادگی مقاومت فلسطینی رژیم صهیونی را وادار به عقبنشینی کرد، چرا که صهیونیستها و متحدانشان به این نتیجه رسیدند که ایدهی مقاومت در جان و دل مردم فلسطین ریشه دارد. حماسه به عنوان نماد این مقاومت، از میان مردم برآمده است و نابودی آن غیرممکن است.
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🎋🎋🎋🎋🎋
#دفاع_مقدس
خاطرات پدافندی فاو
✳️ قسمت دوازدهم : روز تلخ بلال
ظهر همان روز بیستم خرداد ۱۳۶۵ یعنی چند ساعت بعد از قضیه آرپی جی، مشغول نماز بودم که عراق گوشه خاکریز را به گلوله بست . در دقایقی که عراق خمپاره می زد کسی جرأت نمی کرد به آن گوشه نزدیک شود . وقتی بارش گلوله ها قطع شد برخی بچه ها به آن سمت دویدند ، حاج حسین موتاب پیک گردان ، با وانت نیسان جنازه شهدا را برد ، من هنوز توی سنگر خودمان بودم که رضا پور حجت از گوشه خاکریز برگشت و ماجرا را تعریف کرد . اسامی شهدا را یکی یکی گفت، حسن آیرمی، بهمن درولی،مرتضی سعیدی نیا، یوسف جاموسی و سید جلال الدین اسدی نسب ! فضای سنگر را برای لحظاتی سکوت فرا گرفت . همان لحظه تمام خاطرات یوسف از گریه هایش در شب عملیات والفجر هشت یادم آمد تا خنده های دو سه ساعت پیش او . گفته های سید جلال در پشت پادگان کرخه که به من گفت دوست دارم بروم ، دوباره در گوشم طنین انداز شد . پاتک بیست و هفتم بهمن پارسال یادم آمد ، من و مرتضی سعیدی نیا چقدر آن روز خسته شدیم از بس آرپی جی زده بودیم ، دیگرگوشهایمان حتی زوزه گلوله های خمپاره را هم نمی شنید. بهمن درولی یادم آمد که روی دوش بچه ها جابجا می شد تا یزله بخواند و من که هنوز مست و مدهوش خبر بودم فهمیدم که این از آن دست اتفاقاتی است که انگار خدا یکجا تو کاسه ما گذاشته تا حسرتمان پایانی نداشته باشد. رفتم و خاکهای خونین را دیدم. من اتفاق آن روز را از نزدیک ندیدم چون سنگر ما با سنگر یوسف جاموسی چیزی حدود دویست متر فاصله داشت برای همین دقیق نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است .
✍ راوی مهران موحد فر
⬅️ ادامه دارد...
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاشیههای دور دوم تحویل اسرای اصهیونیست در غزه
▫️از ساعات اولیه صبح امروز جمعیت زیادی از مردم غزه با حضور در میدان «فلسطین» این شهر، منتظر ورود نیروهای کتائب القسام و سرایا القدس بودند.
▫️ساعتی قبل از تحویل اسرای صهیونیست، صدها نیروی مقاومت از شاخههای نظامی حماس و جنبش جهاد اسلامی در میان استقبال مردم غزه، وارد میدان شدند و صفآرایی کردند.
▫️برخی مادران فلسطینی فرزندان خود را بر روی موتورسیکلتهای نیروهای مقاومت میگذاشتند و با رزمندگان مقاومت عکس یادگاری میگرفتند.
▫️یک مادر فلسطینی خود را به سکویی که برای مبادله اسرا تدارک دیده شده بود، رساند و بر روی رزمندگان مقاومت گل ریخت.
▫️هر چهار اسیر صهیونیست پس از ورود به میدان فلسطین بر روی سکویی که نیروهای مقاومت آماده کرده بودند، حاضر شدند. در حالی که لباس نظامی بر تن داشتند و با خنده و شادی برای مردم غزه دست تکان میدادند.
▫️گروه دوم از اسرای صهیونیست نیز با بستههای هدیه مقاومت بدرقه شدند.
#طوفان_الاقصی | #فلسطین | #قدس | #غزه
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🔻 اینکه حماس در یک روز ۳۰۰ اسیر گرفت و به غزه برد، عجیب است!
▫️ اینکه ۵۰۰ روز در یک منطقه کوچک، ۳۰۰ اسیر را نگه داشت و رژیم صهیونیستی با تمام تلاشهایش نتوانست محل آنها را پیدا کند، واقعاً شگفتانگیز است!
▫️ اما عجیبتر از همه این است که تویوتاها را کجا مخفی کرده بودند که پس از ۵۰۰ روز، سالم و بدون آسیب در روزهای پس از آتشبس، در خیابانهای غزه به رژه درآمدند! ✌️🇵🇸
#طوفان_الاقصی | #فلسطین | #قدس | #غزه
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
💢راه نجات اقتصاد کشور...
🔹نمایشگاه دستاوردهای بخش خصوصی و دانش بنیان نشان میدهد، مسئله دانش تولید در ایران از حیث زیربنایی در سطوح بسیار بالایی قرار دارد. کمتر کشوری در دنیا هست که مثل ایران به تنهایی توانسته فناوریهای روز دنیا را به دست آورد؛ اما با وجود پیشرفتها، دانش تولید آنگونه که باید، فعلیت(صنعتی) نیافته است. دلیل آن نیز عدم تأمین مالی و سیاستگذاری نادرست است که راه حل را رهبری در قالب شعار سال طرح کردند؛ «مردمیسازی اقتصاد».
🔸راه نجات اقتصاد کشور برای فعلیت بخشیدن به دانش تولید، استفاده از ظرفیتهای مالی و فکری مردم در قالب مردمیسازی و خصوصیسازی است. به همین دلیل، رهبر معظم انقلاب نیز در نمایشگاه پیشگامان پیشرفت فرمودند: «تنها راه پیشبُرد کشور استفاده از توانمندیهای بخش خصوصی است.» اما ظاهراً کشور در این دو موضوع، به ویژه خصوصیسازی توفیق مطلوبی نداشته است. ده ماه از سال نیز گذشت و تغییر محسوسی در تحقق شعار سال دیده نمیشود. این در حالی است که «مشارکت مردم» برای تحقّق هدف «جهش تولید» در صدر توصیههای امام خامنهای به دولت سیزدهم و چهاردهم بوده است.
🔹رهبری تأکید داشتند: «راه ورود مردم در عرصههای اقتصادی بایستی باز بشود؛ این، کشور را نیرومند میکند، اقتصاد را باثبات میکند. البته سیاستهای اصل ۴۴ بخشی از این قضیه است، که سالها پیش این سیاستها ابلاغ شده و این سیاستها مستفاد از خود قانون اساسی است.» خصوصیسازی در ضمن مردمیسازی است که البته در این زمینه نیز غالباً بیراهه رفتهایم. لذا اولاً باید بر ضرورت بازنگری در شیوههای ناصحیح اجرای سیاستهای کلّی اصل ۴۴ و تلاش برای اجرای صحیح آن تمرکز کرد و ثانیاً باید به این پرسش پاسخ داد که اگر «آحاد مردم» خواستند با «توان مالی، توان فکری و ذهنی، توان ابتکاری» خود وارد میدان اقتصاد شوند، چه باید بکنند؟
🔸اما چرا تحرکی در دولتها دیده نمیشود؟ پاسخ آن در گلایه آن فعال بخش خصوصی در دیدار با رهبر معظم انقلاب است. تودرتوی نهادی و مقررات زائد. اتفاقاً خود دولت در جاهایی مانع و رقیب بخش خصوصی است؛ چون اقتصادمان دولتی است. ما بعد از انقلاب، مسیر اقتصاد را مثل جنگ، مردمی پیش نبردیم و نتیجهاش شد اینکه الآن می بینیم. رهبری در اول فروردین ۱۴۰۱ نیز فرمودند: «مهمترین مشکل اقتصاد ما تصدّیگری دولتی است.... شاید مهمترین نقطهضعف اقتصاد ما تصدّیگری افراطی دولت است. وقتی که مردم از مدیریّت و فعّالیّت اقتصادی کنار میمانند، کارهای بزرگ، شرکتهای مهم، تولیدهای ثروتساز برای کشور در اختیار دولت قرار میگیرد و در اختیار فعالان اقتصادی از مردم قرار نمیگیرد، همین مشکلاتی پیش میآید که ما امروز در اقتصادمان مشاهده میکنیم.»
🔹در مجموع به نظر میرسد برای فعلیت دادن به دانش تولید باید دولت ضمن حذف مقررات زائد، تودرتوی نهادی را کاهش داده و بخش خصوصی را حمایت کند تا تولید ملی جهش یابد.
#گزارشروز
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂
🔻 هنگ سوم | ۸۶
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
پیش از عقب نشینی نیروهای عراقی از سواحل رود «میسان» به پشت رود کرخه کور، سرهنگ دوم ستاد عبدالکریم به عنوان فرمانده هنگ سوم نزد ما برگشت و سرگرد فاضل به قرارگاه تیپ بیستم رفت. دو روز بعد، سرهنگ عبدالکریم به قرارگاه لشکر احضار شد و به همراه دستوری از سوی فرماندهی لشکر به هنگ ما در مورد شروع یک حمله محدود علیه نیروهای ایرانی بازگشت.
او فرماندهان گروهانها و افسران را برای بررسی طرح فرا خواند. پس از تبادل نظر، تمامی افسران به اتفاق با این طرح مخالفت کردند. بهانه شان این بود که هنگ به علت تحمل خساراتی در جریان نبردهای بستان، آمادگی شروع چنین حمله ای را ندارد، ولی سرهنگ عبدالکریم نتوانست این جواب را به اطلاع فرمانده لشکر برساند. سرهنگ از من خواست او را برای فرار از این ماموریت به بیمارستان اعزام کنم. این تقاضا برای جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان در خواست خوبی بود. همراه او به واحد پزشکی صحرایی رفتم و در خواست او را با سروان پزشک احسان الجبوری در میان گذاشتم. او به بیمارستان نظامی بصره اعزام شد و از آنجا مرخصی استعلاجی گرفت. فرمانده تیپ از این قضیه مطلع شد و فرمانده لشکر را با خبر کرد. او نیز ماموریت حمله را لغو نمود. سرهنگ دوم ستاد «عدنان» فرمانده تیپ مرا احضار کرد و در مورد نحوه اعزام او به بیمارستان از من بازجویی نمود. من ضمن ارائه عذر منطقی گفتم که او را به خاطر ادای وظیفه انسانی به عنوان پزشک هنگ اعزام کردم. او از ناراحتی فشار خون رنج میبرد. حقیقت این بود که سرهنگ «عبدالکریم» به طور جزئی دچار این بیماری بود، ولی در موقع لزوم و به عنوان بهانه ای برای فرار از ماموریتها از آن بهره برداری می کرد.
خدا را شکر که طرح حمله نقش بر آب گردید و سه روز بعد سرهنگ دوم «عبدالکریم» بازگشت و لشکر پنجم دستور عقب نشینی از منطقه میسان را صادر کرد. کلیه نیروهای عراقی، خط دفاعی جدیدی در پشت رود کرخه کور ایجاد کردند. در اطراف این خط دفاعی در زمین مسطح بین رودخانه میسان و کرخه کور، مینها بمبهای ساعتی و بشکه های آتش زای ناپالم کار گذاشته شد تا ایرانیها مجالی برای شروع حمله در منطقه پیدا نکنند. اواخر ماه ژانویه / اوایل بهمن و پس از عقب نشینی از منطقه بستان، تیپ بیستم به صورت ذخیره ضربتی لشکر پنجم در آمد.
هنگ ما به سوسنگرد و منطقه ای که در هفت کیلومتری پشت روستای احمد آباد واقع شده است انتقال یافت و در سنگرهای قدیمی متروکه، متعلق به تیپ مکانیزه، مستقر گردید. دو شب را در آن منطقه امن گذراندیم و هنگ ما پس از گذشت ۵۰ روز خستگی و ناراحتی، از آرامش و امنیت برخوردار گردید. چند روز فرمانده جدیدی به نام سرگرد صباح که از ترکهای کرکوک بود به جای سرهنگ دوم عبدالکریم مسئولیت فرماندهی را بر عهده گرفت.
در آنجا ۸ روز مرخصی گرفتم و همراه سرگرد «خسرو» افسر پشتیبانی هنگ که با اتومبیل شیک خود مرا تا بغداد همراهی کرد، عازم منزل شدم. او یکی از افسران کُرد بود.
در اواخر ماه فوریه سال ۱۹۸۲ / اوایل اسفند ۱۳۶۰ تیپ بیستم از منطقه «هورالهویزه» عقب نشینی کرد و در منطقه عملیاتی جنوب اهواز مستقر شد. هنگ ما به عنوان نیروی ذخیره و ضربتی در مواضع پشت خط مقدم، مستقر گردید. ما میبایست جهت انجام ماموریتهای جنگی، به ویژه پشتیبانی نیروهایی که مورد حمله نیروهای ایرانی قرار میگرفتند و نیز انجام حمله در مناطق عملیاتی در حال آماده باش دائم به سر می بردیم. این وضعیت برای ما بسیار خسته کننده بود، چون از یک سو در حال آماده باش دائم بودیم و از سوی دیگر جای ثابتی نداشتیم. حال، پیش از آن که به شرح وقایع جنگهای فوریه بهمن و اسفند در بستان و اطراف آن بپردازم بهتر است اوضاع داخلی عراق را در آن مقطع مورد بررسی اجمالی قرار دهم.
رویدادهایی که در ماههای آخر سال ۱۹۸۱ / ۱۳۶۰ به وقوع پیوست برای رژیم بعثی عراق دردناک و فاجعه آمیز بود، زیرا نیروهای ایرانی تنها در ظرف دو ماه و در مهمترین محورها پیروزیهای بسیار بزرگی به دست آورده بودند. در طی این مدت نیروهای عراقی خسارات مادی و معنوی فراوانی متحمل شده و در مقابل نیروهای ایرانی که در اوایل ۱۹۸۱ و در زمان حکومت بنی صدر با شکستهای تلخی مواجه شده بودند، توانستند با آزاد سازی شهرهای آبادان و بستان بار دیگر اعتماد به نفس خود را باز یابند. بیرون راندن نیروهای عراقی از آن مناطق مهم، گفته مغرورانه صدام که اگر دولت ایران ما را نپذیرد، همزمان با تصرف بخشهای دیگری از خاک ایران شرایط دیگری به آنها تحمیل خواهیم کرد - که پس از آغاز جنگ در اوایل سال ۱۹۸۱ ایراد شده بود - را نقش بر آب کرد.بنابر رویدادهای ماههای آخر سال ۱۹۸۱ / ۱۳۶۰ اوضاع نظامی جبهه ها و نیز اوضاع سیاسی تبلیغی عراق را تحت الشعاع قرار داد، چرا که تا پیش از این تاریخ وسایل ارتباط جمعی عراق طبل جنگ و پیروزی را به صدا در می آوردند و به حصر آبادان و تصرف شهر بستان افتخار میکردند اما از آن پس، سربازان عراقی را دعوت به حفظ روحیه پیروزی و پایداری در برابر حملات نیروهای ایرانی مینمودند.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#هنگ_سوم
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad