⁉️ کدام #سلبریتی ؟؟
روایتی از عملیات «کربلای پنج»
✍️ به قلم شاهد عینی: حمید داودآبادی
☀️صبح دهم بهمن سال ۱۳۶۵ ، هوا روشن بود و دورتادور ما را تانکهای عراقی گرفته بودند؛ لذا باید از میان آنها عبور میکردیم تا به عقب برگردیم. من در عملیاتها هیچوقت به پشت سر خود نگاه نمیکردم؛ اما آنروز وارد جاده شدم، خاکریز پشتسر خود را دیدم؛ یا حضرت عباس (ع)! وانت پر از نفرات، رفته بود در باتلاق و همه شهید شده بودند. بچهها همینطور ریخته بودند و شهید شده بودند.
رسیدم به جایی که حدود ۴۰ متر از جاده خاکریز نداشت و دیدم که بعثیها دارند میآیند. همینطور سینهخیز داشتم میرفتم که به خودم گفتم پچهها از اینجا که خاکریز ندارد، چهطور رد میشوند؛ بهیکباره دیدم که چقدر از بچهها درحالی که میخواستند سینهخیز از آنجا رد شوند؛ تکتیرانداز و گرینف و... آنها را زده بود و شهید شده بودند.
فقط نگاه میکردم و میدیدم که بعثی لعنتی همینطور میزند و جاده را میتراشد! همین که چشمم به تانکهای عراقی در سمت چپم افتاد، به یکباره دیدم که بدنم گرم شد! چون قبلاً تیر و ترکش خورده بودم، میدانستم که اولین حالتی که به انسان دست میدهد، این است که بدن او یکباره داغ میشود. با وجودی که بدنم گرم شد، اما دردی احساس نکردم، همینطور که به دست و پای خود نگاه کردم، دیدم پر از خون است. به سمت راستم نگاه کردم، دیدم یک پسربچه نوجوان مازندرانی که از رزمندگان لشکر ۲۵ مازندران بود، درازکش روی زمین افتاده و اسلحه «کلاشینکف» در یک دستش و سربند «یا زهرا (س)» روی پیشانیاش است. آنقدر تانک و نفربر از روی او رد شده بود که رد شنی تانک روی صورتش مانده بود و چهرهاش را نمیتوانستم تشخیص بدهم.
من روی خون او خوابیده بودم. فقط گفتم که «ای وای! چطوری پیکر او را دست مادرش میرسانند؟! کی میخواهد پیکر این پسربچه را جمع کند و به مادرش بدهد و بگوید که این بچه تو است؟»
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
#وطن اگه #اسطوره یا #سلبریتی هم داره ، امثال این نوجوونا هستن💕
همونایی که نگذاشتند ذره ای از این خاک پاک به دست دشمن بیافته
نه اونایی که در روز حادثه، دست در دست بیگانه، با ایجاد ناامنی، راه را برای گرگ ها باز می کنند.
تانک دشمن وارد خاک ما شد، از روی پیکر نحیف نوجوونای ما رد شد، ولی نتوانست بماند ... و رفت
این بار هم دلیرمردان این سرزمین، اجنبی را ناکام می گذارد
آنها نخوهند گذاشت درندگان وحشی، ایران عزیز را تکه پاره کنند
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂
🔻 هنگ سوم | ۹۰
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
شب بعد به وسیله همان زره پوش مخصوص ارتباطات که رانندگی آن به عهده سربازی زبردست بود راهی خط مقدم شدم.
به دلیل ترس از انفجار مین در زیر چرخهای زره پوش، بالای آن نشستم. زره پوش به علت باتلاقی بودن مسیر، به کندی حرکت می کرد. پس از نیم ساعت وارد مقر تاکتیکی هنگ شدم. فرمانده و معاون او را در داخل تانک فرماندهی که داخل سنگر مخفی شده بود، ملاقات کردم.
افراد هنگ به دلیل بارانهای سیل آسا و نبودن پناهگاه در شرایط بسیاری بدی بسر میبردند. آنها در سنگرهای بدون سقف موضع گرفته بودند تا از آتش باری نیروهای ایرانی در امان باشند. لازم به یادآوری است که هر کدام از هنگها دارای یک زره پوش برای برقراری ارتباط و حمل مجروحین بودند.
شام را با آنها خوردم و تعدادی از آسیب دیدگان را در مقر هنگ معالجه کردم. در حدود ساعت ده شب راهی گروهان سوم شدم. ستوان یکم «کنعان» فرمانده این گروهان داخل حفره کوچکی نشسته بود. تعدادی از بیماران در آنجا جمع شدند و من نیز هر چه دارو همراه داشتم به آنها دادم. ستوان «کنعان» از من خواست تا منطقه را ترک کنم، چون بنا به گفته او خطر زیاد بود و نیروهای ایرانی در فاصله ۸۰۰ متری آنها قرار داشتند.
حدود ساعت دوازده شب منطقه را ترک کرده و به سوی مواضع نسبتاً امن خود باز گشتم. از آنجا رویدادهای درگیریهای محور چذابه را پیگیری می کردم. در محور ما درگیری به صورت تبادل آتش سلاحهای گوناگون ادامه داشت. بیشترین تلفات محور ما درمیان افراد هنگ بود. براثر این تبادل آتش سرگرد دوم «ثامر العزیری» افسر توجیه سیاسی تیپ مجروح شد. اما از خوش اقبالی او هلیکوپتری در منطقه به زمین نشست و او را سریعاً به بصره منتقل کرد و از مرگ نجاتش داد.
پس از چندین شب خوابیدن در داخل آمبولانس، تصمیم گرفتم پناهگاه مناسبی برای خود بسازم. بدین منظور کانال خشکی را انتخاب کرده، پناهگاه ساده ای که مرا در برابر سرما و باران حفظ می کرد، ساختم.
در آن روزها اتفاقات عجیبی را شاهد بودم. مثلاً روزی چند فروند از هلیکوپترهای خودی اشتباهاً مواضع نیروهای هنگ ما را مورد حملات موشکی قرار دادند. روزی دیگر یک فروند میگ ۲۳ از سوی نیروهای ایرانی مورد اصابت موشک سام قرار گرفت و سرنگون شد، اما خلبان آن جان سالم به در برد. او به وسیله چتر نجات از هواپیما بیرون پرید و از بخت خوش او باد او را به طرف پشت مواضع ما راند و در آنجا به زمین نشست. نکته جالب اینجا بود که نیروهای ما تصور می کردند که هواپیمای ساقط شده متلعق به نیروی هوایی ایران است. آنها به سرعت به طرف خلبان دویدند. هر کدام میکوشیدند تا زودتر از دیگران او را دستگیر کرده و جایزه بگیرند، اما به محض این که به او نزدیک شدند معلوم شد که او یک سروان خلبان عراقی است. خلبان را به مقر تیپ بیستم آورده و از آنجا به مقر لشکر پنجم انتقال دادند. طی مدتی که در آنجا بودم سروان «عبدالکاظم» که به تازگی مسئولیت ضد اطلاعات هنگ به وی محول شده بود، به بهانه خستگی، بیماری و نیاز به استراحت هم اتاق من شد. پناهگاه من کوچک و تنگ بود و حضور او بر من سنگینی میکرد. از این جهت ناگزیر بودم تمام وقت روز را در بیرون پناهگاه بگذرانم و شبها برای خواب به آنجا باز گردم. وجود او آزادی گفتگو و گوش کردن به رادیو به ویژه رادیوی تهران را از ما گرفته بود. او یک افسر ساده لوح، کم سواد و عنصر حزب بعث بود.
در اینجا میخواهم یک اتفاق خنده دار مربوط به این افسر را بازگو کنم. روزی سربازی با یک نامه از سوی فرمانده هنگ پیش او آمد. فرمانده خواستار ارسال مهمات شده بود. این افسر یکی از دژبانها را فرا خواند و از او خواست تا مراتب را به دست اندر کاران امور اداری اطلاع دهد. هنگامی که مهمات را آوردند او شروع به شمردن آنها منجمله گلوله های خمپاره ۱۲۰ میلیمتری کرد. از این کار او شگفت زده شدم. چون هشت ماه پیش خمپاره اندازها را از گردان ما برده بودند، پس چگونه افسر ضد اطلاعات ارتش از این امر بی اطلاع بود؟ سرباز که بیرون رفت، قضیه را به او گفتم. وی دو مرتبه سرباز را صدا زد و به او گفت: «خمپاره اندازهای ۱۲۰ میلیمتری را از گردان منتقل کرده اند.» او از فارغ التحصیلان دوره های ویژه بود و هنگامی که برای مدت کوتاهی وارد دانشکده افسران احتیاط شد دوره دبیرستان را هم به پایان نرسانیده بود. سروان عبدالکاظم مدت یک هفته پیش من بود و سپس به خط مقدم بازگشت و بدینسان از آن کابوس هولناک نجات یافتم.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#هنگ_سوم
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
☀️شايد قبل از شروع جنگ بود، يا حوالی روزهای آغازین جنگ. هر سه نفرشان توی خانه مان کنارم نشسته بودند.
هر سه متعلق به يك مسجد و یک جلسه قرآن (مجيد صدف ساز، محمدعلي زمانی و محمد افخم)
گفتم خوبست از فرصتمان استفاده كنيم. بهترين كاري كه مي توانيم انجام دهيم اينست كه کتاب اصول كافي را بیاوریم و چند تا حديث بخوانيم و قدری هم پيرامون آن احاديث بحث و تبادل نظر کنیم. مجلس خوبي شد. جمع واقعاً گرمي بود و آن شب چقدر بابرکت بود و بهره ها گرفتیم.
راوی : دکتر محمدرضا سنگری
✍🏻 افراد حاضر در تصویر از راست به چپ:
🌷شهید مجید صدفساز - متولد 1342 - شهادت 2 فروردین ماه 1361 - عملیات فتح المبین - تپه چشمه
🌷شهید محمدعلی زمانی نیا - متولد 1342-شهادت 23اسفندماه 1363 - عملیات بدر- جزیره مجنون
🌷شهید محمد افخم- متولد 1344 - شهادت 13 آذر 1360- عملیات طریق القدس . بستان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
سایت الف دزفول | لینک عضویت ایتا
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🗓 تقویم روز و اوقات شرعی/ پنجشنبه ۱۱ بهمن ماه
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
➕️ صلواتی پرفضیلت بر رسولالله صلواتاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام:
از امام صادق علیهالسلام درباره آیه "انّ الله و ملائكته..." پرسیدند: چگونه بر حضرت محمد ﷺ و خاندان او درود بفرستیم؟ فرمود: میگویید:
صَلَوَاتُ اللهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِكَتِهِ وَأَنْبِيَائِهِ وَرُسُلِهِ وَجَمِيعِ خَلْقِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَالسَّلَامُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
گفتم: پاداش کسی که اینگونه بر پیامبر و خاندانش صلوات فرستد. چیست؟ فرمود: به خدا سوگند، پاک شدن از گناهان همانند روزی که مادرش او را زاییده است.
🔺️معانی الأخبار ، ص ۱۱۶
🌙 حلول #ماه_شعبان ماه صلوات بر رسولالله صلواتاللهعلیهوآله مبارکباد.🌹
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
#یادداشت_تحلیلی
📊 آمریکا؛ از توهم دوستی تا واقعیت دشمنی
سخن هنری کیسینجر
«دشمنی با آمریکا می تونه خطرناک باشه!
اما دوستی با آمریکا کُشنده است»
درباره ماهیت روابط با ایالات متحده، نکتهای ظریف اما عمیق را آشکار میسازد که در تاریخ معاصر بارها به اثبات رسیده است. 🔍
تجربه تاریخی نشان میدهد که کشورهایی که به امید منافع اقتصادی و سیاسی، به آمریکا اعتماد کردهاند، نهایتاً با بحرانهای عمیق مواجه شدهاند. نمونههای بارز آن را میتوان در سرنوشت رژیم پهلوی در ایران، حُسنی مبارک در مصر و شاه حسین در اردن مشاهده کرد. ⚠️
نکته کلیدی این است که سیاست خارجی آمریکا بر پایه منافع یکجانبه و سلطهطلبی بنا شده و هرگز به دنبال روابط متوازن و عادلانه نبوده است. در این راستا، اصل "مقاومت فعال" که از ارکان اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، راهبردی هوشمندانه محسوب میشود. 🎯
تحولات اخیر منطقه غرب آسیا، بهویژه شکست سیاستهای آمریکا در عراق و افغانستان، نشان میدهد که عصر سلطهگری آمریکا رو به افول است. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر اصول انقلاب، توانسته است الگویی موفق از مقاومت هوشمند را به جهان ارائه دهد. 💫
در پایان باید تأکید کرد که راه برونرفت از چالشهای موجود، تقویت "نگاه به درون" و گسترش روابط راهبردی با کشورهای همسو است. این مسیر، گرچه دشوار اما شدنی است و میتواند به الگویی برای سایر ملتهای مستقل تبدیل شود. 🌟
✍ #سعید_سپاهی
#سیاست_خارجی
#مقاومت_فعال
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
⭕️گروه های مسلح سوریه انحلال خود را اعلام کردند
🔹به گفته ابومحمد الجولانی رهبر جدید سوریه، کلیه گروه های مسلح سوری انحلال رسمی خود را اعلام کرده و درون ساختار نظامی رسمی ارتش جدید سوریه ادغام شدند؛ لیست گروه های مربوطه:
🔹هيئة تحرير الشام
حركة أحرار الشام الإسلامية
جيش العزة
جيش النصر
أنصار التوحيد
فيلق الشام
الفرقة الساحلية
جيش الاحرار
صقور الشام
جيش الثاني
جيش النخبة
جيش الإسلام
أنصار الإسلام
الحزب الإسلامي التركستاني
المهاجرين والأنصار
حركة نور الدين الزنكي
الجبهة الشامية
🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂
🌴 پوکههای طلایی - ۱۱)
ﺧﺎﻃﺮات آزاده ﺟﺎﻧﺒﺎز ﻣﺤﻤﻮد ﺷﺮﯾﻌﺖ
نوشته: ﻃﯿﺒﻪ دﻟﻘﻨﺪی
┄┅═✼✦✦✼═┅┄
🔹 روز بیست و هفت خرداد شصت و شش، ساعت از نه صبح گذشته بود، ولی هنوز درها را باز نکرده بودند. نگهبانها رد می شدند. پوزخند میزدند.
میگفتند: کلید گم شده!
فهمیدیم نقشه ای در کار است. بالاخره در باز شد و از روی لیست تعداد زیادی اسم خواندند و آنها را بیرون بردند. از لای پنجره بیرون را نگاه می کردیم. بچه ها را جمع کردند. بعد دسته جمعی مثل گرگهای وحـشـی بـه جانشان افتادند. آن قدر با کابل و باتون آنها را زدند که همه از حال رفتند. بـه قول یکی از بچه ها، صحرای کربلا بود. دست و پا و سرهای شکسته و خون آلود؛ آه و ناله و بدنهای در هم شکسته؛ آن قدر زدند که خودشان خسته شدند. کنار پنجره ایستاده بودیم و اشک میریختیم ولی کاری از دستمان برنمیآمد.
همه را گوشه ای رها کردند. آنها آرام ائمه را صدا می زدند و با گریه و ناله به آنها متوسل میشدند. چهار ساعت به حال خود رهایشان کردند. خونریزی و تشنگی امانشان را بریده بود. نگهبانها لیوانهای پر آب را نشان می دادند و بعد آب را روی زمین میریختند و قهقهه میزدند. با خود فکر کردم انگار حکایت بستن آب و غربت شیعه در این سرزمین تمامی ندارد.
توی آسایشگاه کلاس برگزار میکردیم اما این کلاس های درس به اقتضای اسارت شکل خاص خودش را داشت. یکی از بچه ها روحانی بود ولی عراقی ها نمی دانستند. دورش را می گرفتیم برایمان تاریخ اسلام و احکام و اخلاق می گفت. از رسالت پیامبر (ص) و قبل و بعد از هجرت مسلمانان به حبشه و... .
کلاس زبان هم داشتیم. بعضیها دانشجو بودند. وقتی روزنامه های انگلیسی را برایمان می آوردند دور استاد جمع می شدیم. بعد او جمله به جمله ترجمه میکرد و بچه ها فقط با کمک حافظه و بدون هیچ قلم و دفتری حفظ می کردند.
فرمانده هایی که شناسایی نشده بودند کلاس سیاسی نظامی برایمان برگزار می کردند.
تاسوعای امام حسین(ع) تیغ آوردند و وادارمان کردند اصلاح کنیم. بعد برای اولین بار تلویزیون آوردند و روشن کردند. برای هر آسایشگاه یک تلویزیون.
نگاه کردن اجباری بود. بین ساعت هشت و نیم تا ده شب برنامهمنافقین پخش میشد. مسعود رجوی و مریم رجوی برای حزبشان تبلیغ می کردند و اسرا را تشویق به پیوستن به آنها مینمودند. هر اتفاق و وسیله جدید برای ما به معنی شکنجه های جدید بود. باید تا آخرین برنامه بیدار می ماندیم و حق صحبت نداشتیم. با آمدن عکس سرور ملی شان ـ صدام - بايــد چهارزانو با احترام و در سکوت مطلق به چهره اش چشم می دوختیم. انتخاب کانال با ما نبود و گاه فیلمهای بسیار زننده و مستهجنی پخش می شد. بعثی های بهانه جو به چهره ها دقیق میشدند. هر کس که سرش را پایین می انداخت یا نگاه نمیکرد بیرون میکشیدند و شکنجه می کردند. خلاصه این مهمان ناخوانده قربانیهای زیادی از ما گرفت.
با آمدن محرم، عراقی ها به تکاپو افتادند.
سیم خاردارهای حلقوی دوراردوگاه آنقدر زیاد بود که وقتی می ایستادی تا دور دست چیزی غیر از آنها نمی دیدی. با این حال سیم خاردار آوردند و از ما که جماعت اشتغلون بودیم خواستند، حلقه ها را اضافه کنیم.
آماده باش شروع شد. نگهبانها بیشتر شدند و مرخصی ها لغو شد؛ معتقد بودند در این ایام احتمال خرابکاری از طرف مـا وجـود دارد. از محرم می ترسیدند. می گفتند: «شما ایرانیها با عزاداری در این ماه، دوپینگ میکنین!». به امید ایجاد اختلاف، اسرای بندها را جابه جا میکردند، اما به لطف خدا موفق نشدند.
ماه رمضان اذیتهای متناسب خودش را داشت. کار اجباری در گرمای طاقت فرسا و تنبیه بدنی؛ ولی ما با همان جیره غذایی ناچیز روزه می گرفتیم. همیشه با افزایش آزار و اذیت دشمن، گرایش به معنویات افزایش می یافت.
از وقتی که به ما اجازهٔ کشاورزی داده بودند مدتی می گذشت. چنبر خیارها رسیده بود. یک روز خیارهای قلمی و باریکتر را جمع کردیم و برای نگهبان ها بردیم. به خیارها نگاه کردند. یکی از آنها عصبانی جلو آمد و با دست، زد به ظرف و همۀ خیارها را پرت و پلا کرد.
دهانمان از تعجب باز مانده بود و هاج و واج نگاهشان می کردیم.
نگهبان معترضانه گفت:
- عجب! فکر کردین زرنگین؟ چرا خوبها و بزرگها روخودتون میخورین و کوچکها رو برای ما می یارین؟ با این حال خودشان را خیلی قبول داشتند. وقتی هر ماه یک بار کمی میوه به ما میدادند کلی منت سرمان میگذاشتند. هر بار باد به غبغب انداخته می گفتند:
- شما توی عمرتون این جور میوه ها در ایران دیدین؟
طبق قوانین بین الملی بایستی در هفته سه بار به اسیر میوه و دسر می دادند. هر دو هفته و گاه ماهی یکبار یک پرتقال کوچک یا یک گلابی یا انار برای چهار نفر و گاه یک هنداونه کوچک یا ده حبه انگور یا چند خرما برای ده نفر میدادند. از همین مقدار کم هم نگهبانها می دزدیدند. بعد از سیر شدن خودشان اگر چیزی میماند به اسیر میرسید.
وضع یخ بدتر بود. برای صد و بیست نفر در شبانه روز، یک و نیم قالب یخ میدادند. کف زمین سیمانی بود یخ را داخل گونی یا لباس های پوسیده بچه ها می پیچیدیم بعد توی نایلون میگذاشتیم نایلونها از آشپزخانه دستمان می رسید. اگر سطل آب داشتیم یخ را تکه تکه می شکستیم و میگذاشتیم داخل آن. خوردن آب قانون داشت؛ این طور نبود که هر کس دلش خواست سر سطل برود و آب یخ بخورد. سهیمه هر نفر یک چهارم لیوان بود که به نوبت تحویل می گرفت.
ادامه دارد..
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#پوکههای_طلایی
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۲۶
محور دیگر گفتوگوهای ۶۵/۱۰/۱۴ که تا پاسی از شب به طول انجامید، فعالیتها و اقدامات مهندسی بود. اساس این فعالیتها احداث و ترمیم جادههای منطقه و عقبه یگانها و نیز پدهای توپخانه بود که بهکندی صورت میگرفت. بههرحال پس از پیگیری فرمانده کل سپاه در جلسه، روز عملیات طبق توافقی که با آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ صورت گرفته بود ۶۵/۱۰/۱۷ تعیین و به یگانها ابلاغ شد که برای این تاریخ آماده باشند.
در پایان جلسه و آخر شب یا بهتر بگویم بامداد روز ۶۵/۱۰/۱۵ همراه با غلامپور به اهواز آمدیم تا پس از استراحت به منطقه بازگردیم. صبح برای رفتن به منطقه ابتدا به پادگان گلف رفتیم و پس از خوردن صبحانهای مفصل که شامل حلیم و خامه محلی بود بهسمت شلمچه حرکت کردیم. نزدیک ظهر به قرارگاه رسیدیم و آقای دانایی جانشین قرارگاه گزارشی از فعالیتهای مهندسی ارایه داد و گفت: مشکلی که در حال حاضر داریم، جا دادن به تیپ الغدیر است که نیاز به هماهنگی با ارتش دارد، بچههای تیپ الغدیر همراه با تیپ ۴۸ فتح و نیروهای واحد ادوات، آقای کلاهکج رفتهاند در منطقه ارتش و با آنها درگیر شدهاند. اگر به ارتشیها بگوییم کارمان چیست، عملیات لو میرود.
پس از خواندن نماز و خوردن نهار مختصر مجدداً جلسات دنبالهدار غلامپور آغاز شد. ابتدا آقایان دانایی و صیافزاده آمدند و آقای غلامپور گزارشی از جلسه دیشب با فرماندهی کل سپاه را ارائه کرد. سپس آقای محرابی آمد و گزارشی از وضعیت دشمن داد. میگفت:
منطقه آنقدر شلوغ است که دشمن تمام تحرکات ما را میبیند. من دیشب از دکل با دوربین دید در شب محور الغدیر را نگاه کردم، حدود صد دستگاه کمپرسی پشت سرهم ایستاده بودند. مسئول اطلاعات تیپ الغدیر میگفت که نیروهای شناسایی ما وقتی که از خط دشمن برمیگردند گرا نمیگیرند و با نور چراغ ماشینهای خودمان جهت را پیدا میکنند و برمیگردند. اسرایی که در کربلای۴ در این محور گرفتهایم، میگویند خط دفاعیشان در محور لشکر ۱۹ فجر خیلی ضعیف است.
پس از رفتن آقای محرابی، آقای غلامپور مشغول خواندن برخی نامهها و ... شد تا نماز مغرب و عشا، نماز را که خواندیم تعدادی از برادران واحدهای مهندسی و جهاد آمدند و ضمن مرور فعالیتهای مهندسی گزارشی از پیشرفت کارها دادند که امیدوارکننده بود. شب پس از خوردن شام آقای غلامپور با تلفن برخی از کارها را پیگیری کرد و سپس خوابیدیم.
🔅 افزایش فعالیتها دور از چشمان دشمن
روز ۶۵/۱۰/۱۶ صبح پس از خواندن نماز به منطقه رفتیم و غلامپور از خطوط دفاعی لشکر ۱۹ فجر، لشکر ۴۱ ثارالله، تیپ ۱۸ الغدیر و لشکر ۳۱ عاشورا بازدید و با برخی از مسئولین این یگانها صحبت کرد. وضعیت منطقه بسیار امیدوارکننده بود.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
*🔻تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «معبد زیرزمینی» منتشر شد*
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب:
🔹موضوع این رمان تازه و مبتکرانه است، نگارش آن هم شیرین و جذاب است. پرداختن به بخشهای حاشیهئی ولی مهم و تاثیرگذار دفاع مقدس کار لازمی است که نویسندهی این رمان شیوا از عهدهی آن برآمده است.
🔹استفاده از مقنّیهای یزدی را شهید صیاد شیرازی چند بار مطرح کرده بود و ماها از آن مطلع بودیم، اما اهمیت و ظرافت و دشواری آن به گونهئی که در این کتاب تشریح شده برای ما و دیگران امثال ما معلوم نبود. رحمت و رضوان خدا بر این هنرمندان کلنگ به دست.
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad
چرا رژیم تروریست در لبنان مانده است؟
حضور ارتش اشغالگر در جنوب لبنان توسط آمریکا تا ۲۰ روز دیگر تمدید شده است که چند روز آن نیز گذشته. سوال این است که رژیم دقیقا قرار است در این ۲۰ روز چه کند؟ آیا میتواند کل زیرساختهای حزب را تخریب کند؟ یا شهرکنشینان شمال را بازگرداند؟ یا منطقه حائل ایجاد کند. به نظر پاسخ تمام این سوالات منفی است؛ رژیمی که نتوانسته در دو ماه تمام این کارها را انجام دهد در ۲۰ روز نیز نمیتواند. همچنین زیرساخت حضور رژیم در جنوب لبنان فراهم نیست و حضور مردمی نیز اجازه تداوم اشغال را نمیدهد. به نظر میرسد هدف رژیم، تکمیل معادله داخلی است. به عبارتی دیگر، پس از آتشبس، شرطبندی آمریکا و رژیم بر دشمنان داخلی با هدف حذف کامل مقاومت از معادلات است. آنها تصور میکنند با ضربات وارده حزبالله دیگر توانایی تاثیرگذاری منطقهای ندارد و اکنون شرایط فراهم است که با اقدامات داخلی، این عدم تاثیرگذاری به محیط داخلی لبنان نیز تسری یابد اما دشمنان داخلی حزبالله نباید تنها مانده و حضور ارتش رژیم به مثابه لبه دوم قیچی بر مقاومت عمل میکند زیرا با اقدامات نقض آتشبس و همچنین پیوند با نیروهای اشغالگر در سوریه برای اشراف بر بقاع و حضور تحریر الشام همواره تهدید حمله تروریستها به لبنان وجود دارد. به طور خلاصه یعنی باید دشمن خارجی از مرکبا و کفر کلا با پشتیبانی هرمون و دشمن داخلی از عینالتینه و بعبدا با پشتیبانی عوکر، مقاومت را اصطلاحاً قیچی کرده و سپس تهاجم کامل و احتمالی از سمت بقاع و سوریه به درون لبنان وجود دارد. مانور اقتدار الثنائی الشیعی در انتخاب جوزف عون و همچنین طوفان مردمی در جنوب تا کنون هر دو لبه قیچی فوق را کُند و ناکار کرده است.
🇮🇷
به#کانال_بنیاد4خردادبپیوندید
مارابهدیگرانمعرفیکنید:
ایتا: سروش: روبیکا بله: سایت:www.b4khordad.com
ایتا: https://eitaa.com/b_4khordad