سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج علی هست🥰✋
*سرداری که همانند مولایش به شهادت رسید*🕊️
*شهید حاج شیر علی سلطانی*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۲۷
تاریخ شهادت: ۲ / ۱ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز / م.کوشک قوامی
محل شهادت: منطقه شوش
*🌹راوی ← ذاکر اهل بیت (ع)، او در عملیاتی، موج انفجار مجروحش كرد💥 تمام بدنش از كار افتاده بود🥀وقتی شهدا را جمع میكنند او را در پلاستیك میپیچند🥀حاجی صداها را میشنید اما نمیتوانست حرف بزند یا حركتی كند🥀در آن حال به امام حسین(ع) متوسل میشود به آقایش میگوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم🥀پس شرمنده ام نكن🥀وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند كیسهای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است💫 كیسه را باز میكنند میبینند هنوز زنده است✨ فورا اكسیژن وصل میكنند و به بیمارستان منتقلش میكنند، در نهایت زنده ماند✨همسرش← چهلم شهید دستغیب بود ، دیدیم تلفن زنگ میخورد گروه منافقین بودند که گفتند: دستغیب را كشتیم حال نوبت توست‼️حاجی به او میگوید: آنچه خدا بخواهد همان میشود🕊️ سردار میدانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای سرش را از تنش جدا کرد🥀پیكر بی سرش در قبر کوچکی كه با دستان خودش در كتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود✨به خاک سپردند*🕊️🕋
*سردار بی سر*
*شهید حاج شیر علی سلطانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️
نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢
گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم.
بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دستههای عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭
تعبیر خوابش چه زیبا بود؛
صحرای #بصری_الحریر وعدهگاه عاشقان...💔
راوی:
همسر #شهید_مهدی_آدینه
#مدافع_حرم
از شهدای لشکر #فاطمیون
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
Panahiantanha_masir_13.mp3
زمان:
حجم:
13.59M
#تنها مسیر
#جلسه سیزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#خاطرات_شهید
آخرین بار با همسرش به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند. ابتدا یک نامهای در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما. وصیتنامهاش بود.
بعد هم گفت: من میخواهم راهی شوم. جبهه است و هزار و یک اتفاق. شاید این سفر آخرم باشد. بروم و برنگردم. اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند. رهایش کنید تا برود دنبال زندگیاش.
اما نگهداری از سید حسین فرزندم بر شما واجب است. تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید. من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچهات نگهداری میکنی. گفت دنیا حیات و ممات است باید وصیت کنم.
بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده که هم خودت هم مردم و هم ان شاء الله خدا از او راضی باشد. در اولین فرصت قرآن به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود. میخواهم پسرم جانشین من باشد. من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_سیدمحمد_موسویناجی🌷
🔰 #سبک_زندگی_شهدا
شهیدي داشتیم ڪه میڱفت؛
باانگشتاندستــ هآتون ذڪر بگید؛
ڪه پَس فــردا، توقیامتــ
تَڪتڪ انگشتاتون شھادتـــ میدن..!
تسبیح و صلواتـــــ شمار که
نمیان شھادتـــــ بدن/:
#شهید_حمید_سیاهکالے_مرادے
#یادشهداصلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🥀شهید_مدافع_حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی
🏴شرمنده ام که از غم زینب سلام الله علیها نمرده ام!
💐تمام قد رو به رویم ایستاده بود
نزدیک رفتم و سلام کردم ...
جواب سلامم را داد ....
پرسیدم : سیدجان!به آنچه خواستی رسیدی؟
آن نتیجه ای را که دنبالش بودی گرفتی؟!
💠نگاهی به من انداخت و گفت :
🥀((آره ! اما شرمنده ام که خیلی
دیر از غم زینب (س) مُردم،
کاش دست خودم بود و خیلی
زودتر از اینها از غم زینب(س)
میمردم...))🕊
ازخواب بیدار شدم ،
این جمله سید بدجور دلم را تکان
داده بود .🖤
✏️راوی:علی ساقی(همرزم شهید)
📚منبع:کتاب سید زنده است
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada