📝بخشی وصیت نامه شهید مدافع حرم علی شاه سنایی:
📖خواندن زیارت عاشورا
من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم،نتیجه آن را در زندگی دیدم
از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات عنایت کند
مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ع)🏴
💐#صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*اولین شهید پاسدار مدافع حرم از قُم*🕊️
*شهید مهدی علیدوست*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۵ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: قم
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← موقع خواستگاری میگفت: خیلی دوست دارم همسرم از سادات و یا فرزند شهید باشد🍃میخواهم فردای قیامت به حضرت زهرا (س) محرم باشم» 💚 دوماه عقد بودیم💐 پر از خاطره های شیرین که بیشتر گلزار شهدا و یا جمکران و کوه خضر میرفتیم🍃من و مهدی تنها چهار سال با هم زندگی کردیم🥀 و افسوس و صد افسوس که من در این مدت کوتاه خوب نشناختمش🥀مهربانی و خوبیهای مهدی آن قدر زیاد بود که همیشه میگفتم: تو یک فرشته در روی زمین هستی✨راوی← او عضو سپاه و به گردان صابرین ملحق شد🍃در ماموریت ها دو بار تا مرز شهادت رفت🥀هیچکس نمیدانست که او جانباز است🍂 چرا که همواره میگفت، «من هیچ حق و حقوقی نمیخواهم، چون برای رضای خدا جهاد کردهام و جانباز شدهام.»🌷او به سوریه اعزام شد🕊️ به همرزمش گفته بود، «من جایگاه خود را در بهشت دیدهام و آمادگی کامل دارم.»‼️ او آن قدر عاشق حضرت علیاصغر (ع) بود💚 که نام تنها پسرش را علیاصغر گذاشت🍃 و در نهایت سومین روز از محرم سال ۱۳۹۴🏴 تنها یادگارش را به آن حضرت سپرد🥀او در ماه محرم شهید🕊️و روز مزین بنام حضرت علی اصغر به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید مهدی علیدوست*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
... ....:
ابوفاضل:
این که بی سر نشسته حقیقتا به ثمر نشسته. قصه ی او به سر رسید به گونه ای که میوه ی عقلش رسید سرش را خمپاره چید میوه داد گل داد وقتی گلو شکافت گل فریادش شکفت. چه گفت گل گفت گلبرگی در جیبش بود رویش نوشته بود بی سر و سامان تو ام یا حسین ع برگ داد ثمر داد واین برگ ثمره ی رویشی برای ما بود گلبرگی برای یاد شد. سرش خاک شد و آن را باد برد اما برگ نوشته اش را چگونه از یاد برد. یادی که در سرش میوزیده را هیچ بادی نمیبرد وتو از داغ او آه بکش شاید نسیمی از حیات به دلت بوزد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_14.mp3
10.41M
#تنها مسیر
#جلسه چهاردهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#کمی_مثل_شهدا 💖
می گفـت :
حضرت آقـا یا نماینده ایشان
امر ڪنند ڪه برو رفتگر محلہ باش ؛
نظام بـہ جارو ڪردن نیاز دارد
مــن می روم ...✌️
مهدی #مطیع_امر_ولایـت بود
و همیشہ وسط میدان معرڪہ بود ...
#پاسدار_مـدافـع_حـرم
#شهیدمـهـدی_نـوروزی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
*❣️شهدا❣*
خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، با کمال حیرت دیدیم که *در انگشت دست راست او یک انگشتر عقیق است*.ولی چیزی که عجیبتر بود، تمام بدنش اسکلت شده بود ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملا سالم و گوشتی باقی مانده بود.
همه بچه ها دورش جمع شدند، خاک ها رو که از انگشتر پاک کردیم، اشک همه در اومد
روی انگشتر نوشته بود: *💕جانم حسین*💞
🔸شهادت روزیمون🔸
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم نو میشد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
🌷شهید #محمدحسین_محمدخانی🌷
راوی: همسر شهید
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
👌خاطرات جبهه
کربلایچهاربود...
وقتیمنافقینلعنتیعملیاتولودادن...مجبور شدیمعقبنشینیکنیم...
نتونستیمزخمیاروبیاریم...
بچههایزخمیهغواصتونیزارهایامالرصاص جاموندن...
چوننهزمانداشتیمونهشرایطنیزارهامیذاشت برشونگردونیم...❗️
هنوزخیلیدورنشدهبودیمازنیزاراکهیهوصدای
نالهیزخمیابلندوبلندترشد...
آخ ...
نمیدونمچنتابودن...
سگایشکاری ...🐾
ریختهبودنتونیزار...
بعثیابهسگهایشکاریشونیهچیزیتزریقکرده بودنکهسگاروهارکردهبود ...
هنوزصداینالههایبچههاتوگوشمه...💔
زندهزندهرفیقاموکهدیگهپایفرارکردن
نداشتنرو...
داشتنتیکهتیکـه....
کاریازدستمابرنمیومد ...
.
شنیدیرفیق؟
انقدراحتپارویخونشوننذاریم...🩸
امنیتیکهالانداریمفقطبهخاطرهخونشهداست
معذرتبابتتلخیروایت...
حرمتاینقطرهقطرهخونشونرونگهدارین خواهرانوبرادران...
✅حرمت خون شهداروباحفظ حجاب ، حفظ نگاه،و... نگهداریم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش امین هست🥰✋
*عاشقانهای زیبا*🍃
*شهید امین کریمی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: مراغه/ساکن تهران
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← هر خواستگاری که می آمد به دلم نمی نشست🍂 تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا بردارم🍃به نیت یک همسفر که ایمان و اعتقاداتش واقعی باشد نه در حرف و ظاهر🍃چله زیارت عاشورا که تمام شد چند روز بعد خواب دیدم، شهیدی بر روی سنگ مزار خود نشسته و لباس سبز پوشیده🍃یک تسبیح سبز به من داد و گفت: شما حاجت روا شدهاید📿من چهره شهید را ندیدم. و یک هفته بعد از اتمام چله مادر امین به خواستگاری من آمد💐 از خواستگاری تا جشن نامزدی من و امین فقط 14 روز طول کشید🎊 چون امین از همه نظر عالی بود و من هیچ مخالفتی نتوانستم بکنم🍃تاریخ عروسی و رفتن امین به سوریه یک روز شد🥀دلم راضی نبود🥀امین تمام زندگی ام بود💞 فقط به احترام امین که به عشقش برسد ساکت شدم🥀اما راضی نشدم که برود و خطری او را تهدید کند🥀قبل از بحث سوریه خواب دیدم یک نفر نامهای برایم آورد📄که در آن نوشته بود "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است" 💛و پایین آن امضا شده بود✨ امین خیلی از شنیدن این خواب خوشحال شد🍃خلاصه او در هجدهمین روز از دومین اعزامش🥀آسمانی شد🕊️🕋*
*شهید امین کریمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_15.mp3
13.11M
#تنها مسیر
#جلسه پانزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#عنایات_بانوی_آب_و_آینه_
شهید حاج احمد کریمی، که هم اکنون در گلزار شهدای علی بن جعفر قم مدفون است در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید؛ برای شهید شدن به هر دری زده بود، امّا شهادت قسمتش
نمی شد. بعد از عملیّات کربلای 4 حسابی رفته بود تو هم؛
شب عملیّات کربلای 5 مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمه (س) حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی.
توی اون اوضاع و احوال که همه تو تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت .
راضیش کرده بود تا براش روضه بخونه ، روضه حضرت زهرا (س) ، مدّاح میخوند و حاجی گریه میکرد:
وقتی که باغ میسوخت صیّاد بی مروّت/مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد/گردیده بود قنفذ همدست با مغیره/
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد…
همون شب بی بی شهادتش رو امضا کرد، صبح عملیّات که اومده بود برای سرکشی خط ، خمپاره خورد کنارش. فقط دو تا ساق پاش سالم ماند.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada