بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد.
نه اون حرفی زد نه من.
حرف رفتن رو پیش کشید و گفت:
منم می خوام برم سوریه...
خشکم زد، باورم نمی شد،
فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود ،
سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم:
- تو نباید بری علی!
-چرا؟!
-چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی...
ما برا بچهمون اسم انتخاب کردیم،
داریم خونمون رو درست می کنیم،
این همه برنامه برا زندگیمون داریم.
این دفه نرو، دفعه بعد میری
امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم.
گفت:
«خانم می خوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟»
دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت.
ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.
گفت:
تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو...
شهید علی آقایی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#عاشقانه_های_شهدایی
جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی.
یه بار نشد که دست خالی برگرده . همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می آورد.
معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده .
بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم.
دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود.
جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.
شک نداشتم که برای من آورده.
راوی :همسرشهیدحسن آبشناسان🌷
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش عباس هست🥰✋
*آخرین حلالیت...*🕊️
*شهید عباس معصومی*🌹
تاریخ تولد: ۷ / ۴ / ۱۳۷۲
تاریخ شهادت: ۵ / ۱۲ / ۱۳۹۵
محل تولد: آسیابسر،بهشهر
محل شهادت: محور میناب-جاسک
*🌹مادرش← دو سال آخر زندگیاش خیلی عوض شده بود💫 اخلاق و رفتارش رنگ و بویی خدایی گرفته بود.🌙از سرکار که برمی گشت، میآمد و به دست و پای من میافتاد و بیدریغ محبت میکرد.💕 من را میبوسید و میگفت مادری مثل من پیدا نمیشود.💕 قربان صدقهام میرفت.🍃 گاهی در میان این محبتها میخواست من را آماده کند.🕊️ میگفت: «بالاخره منم میرم و شهید میشم، شما میشی مادر شهید!‼️یکبار با ناراحتی برایم تعریف کرد که در عالم بچگی وقتی به پیش دبستانی میرفت🪄 بیاجازه خوراکی کسی را برداشته است.🥀بابت این حقالناس خیلی ناراحت بود.🥀دلش میخواست حلالیت بگیرد🥀اما مدتی قبل آن شخص فوت کرده بود.🍂یکبار رفتم به سر قبر آن شخص، از خانوادهاش خواستم پسرم را حلال کنند.🌙 گفتند اشکالی ندارد، آن زمان بچه بودند و این حرفها مطرح نیست،🍂خوشحال برگشتم خانه و خواستم به عباس خبر بدهم که برایش حلالیت گرفتهام🌙اما هر چه زنگ زدم نتوانستم پیدایش کنم.📞ساعتی بعد خبر شهادتش رسید.🕊️انگار آن حقالناس آخرین زنجیرش در این دنیا بود🥀که با باز شدنش، به بینهایت پر کشیده بود.🕊️او از پرسنل پلیس راه جاسک میناب بود🌙که اسفند ماه 95 توسط اشرار مسلح💥 ترور و به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید عباس معصومی گرجی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊شهید مدافع حرم " #حجت_اسدی
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🍁 #خاطره👆
ای شهیــد تو برای سـلامتی صاحبت نمـاز می خواندی
اما من قلبـش را به درد آورده ام....
و چقدر #فـاصله است میان چشم انتـظاری تـو و مـن...
#شهید_سیدعلی_حسینی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
یکی #گره روسری شو💄
شل کرد،رفت جلودوربین📸
#واسه_like
#یکی
بندپوتینیش روسفت کرد
رفت روی #مین
#واسه_خاک
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada