هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5850726870064037936.mp3
4.53M
.
✍این روزها بیشتر باید این جمله ی
شهید چمران رو با خودمون
تکرار کنیم :
🔸خدایا ! هدایتم کن !
زیرا می دانم که گمراهی
چه بلای خطرناکی است...🍁
🌿 #شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#یادش_با_صلوات
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
حاج احمد متوسلیان :
وقتی صحبت از جنگیدن و
شهید دادن میشود ، صحبت از جنگیدن
در ۹ متر برف است !❄️
جایی که انسان یخ می بندد و
امکانِ تحمل ۱۰ دقیقه نگهبانی
سخت میباشد.❄️
[ بهمن ماه ۱۳۵۹ | مریوانارتفاعاتتته ]
#به_یاد_حاج_احمد
#خبری_نیست_هنوز🥀
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
📥#دفاعنوشته
روزهــای اول جنگ، شهر اشغال شده هویـــــزه...
دختر جوانے را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می آورند...
یکی از مســئولین بعثی(ستوان عطوان) دستور می دهد دختر را به داخل سنگرش بیاورنــد...
مادر را بیرون سنگر نگـــه می دارند...
لحظه ای شیـون مادر قطع نمی شود
دقایقی بعد بانوےجوان با حالتی مضطرب، دستان خونی و چادر و لباس پاره شــده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فـــرار می کند...
تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با جســـد ستوان عطوان مواجه می شوند.
دختر جوان هویـــزه ای حاضر نشده عفتش را به بهشـای آزادی بفروشد و با سرنیزه، سـتوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده چـادر از سرش برداشته شود...
خبر به گوش سرهنــگ هاشم فرمانده مقر می رسد،
با دستور سرهنگ یک گالن بنزیـن روی دختر جوان خالےمی کنند...
در چشم بهم زدنی آتش تمـــام چادر بانو را فرا می گیرد و همانند شعله ای به این ســو و آن سو می دود
و لحظاتی بعد جز دودی که از خاڪستر بلند می شود چیزی باقی نمی ماند ...
فریادهای دلخــراش مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست
مادر را نیز به همان سبک به وصال جگرگوشه اش می رسانند...
سیاهی چادرت کوبنده تر از خونِ منِ❤️
امانت دار ارثیه مادرمون بمونیم
#چــادر
#امانتدار
#ارثیه_حضرت_زهرا
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
⚜خلاقیت تو جبهه🚀 🤓
#لیوان_یا_شیشه_مربا 😃
🔰تو سنگر همیشه مشکل لیوان☕️🍺 بود
اون زمان بلور و شیشه دست فرانسه🇫🇷 بود و کشور های جهان سوم نمیتونستن بسازن 😕بعد از انقلاب🇮🇷 ایران تحریم شد😐 و تازه بعد اون شروع کرد به ساختن لیوان و...😑😶
هر موقع که آب جوش میریختیم تو لیوان های ساخت کشور خودمون میترکید💥😒😒
یه چیزی اونجا اختراع کرده بودیم 🤓
شیشه های مربا و اینارو میگرفتیم با نخ گیوتین با نخ ابریشم دورش می پیچیدیم مثل ارّه هی جلو عقب میکردیم تا این نخ بالای شیشه رو داغ کنه و اون قسمت رو اونقد میبردیم جلو مثل اینکه میخوای آتش روشن کنی و بعد توش روغن داغ میریختیم درست از همونجایی که ما نخو کشیده بودیم وروغن داغ می رسید از اونجا میشکست 🙄😶
اون قسمت پیچ دارش میفتاد🙃 بعد لبه اش رو سنباده میزدیم🤓 میشد لیوان😑😌 تو این لیوانای دست سازمون دیگه ابجوش که میریختیم نمیترکید😏 و محکم بود😑 به هر حال هرکسی وقتی میرسید جبهه اول باید یه لیوان جنگی برای خودش درست میکرد...😁😄
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - محمد رسول الله - حامد زمانی.mp3
10.71M
🌺 #عید_مبعث
💐محمد رحمة للعالمین است
💐رسول آسمانی بر زمین است
🎙 #حامد_زمانی
👏 #نوآهنگ
👌 #پیشنهاد_ویژه
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
همسرشمیگفت:
توی وصیت نامہاش برایم نوشتهبود:
اگر بهشت نصیبم شد🍃
منتظرت میمانم باهم برویم(:
"همینقدرعاشقانہ"🦋
شهید اسماعیل دقایقی🥀
#یادش_با_صلوات
#عاشقانه_شهدایی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
VID_20230216_164437_548.mp3
3.88M
🔴 #مسائل_سیاسی_روز
#وقایع_آخرالزمان
🚨خطری که از قم در حال شکل گیری هست
‼️فتنه اکبر در پیش است
🛑عمار باشیم تا کربلا تکرار نشود.
حجتااسلام شیخقمی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🏷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️من را هدف قرار دهید نه سپاه را
اگر سپاه نبود کشور هم نبود
#حاج_قاسم
#یادش_با_صلوات
#جان_فدا
#سپاه
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
نماز سکوی پرواز 61.mp3
4.33M
❄️برف شدیدی باریده بود . وقتی قطار دو کوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود،💫
با چند نفر از رفقا حرکت کردیم . علی اصغر را جلوی خانه شان در خیابان طیب پیاده کردیم .
پای او هنوز مجروح بود🥀
فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنیم . وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد . بی مقدمه گفت :
آقا سید شما یه چیزی بگو !؟
بعد ادامه داد : دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در
بزنه و ما رو صدا کنه .صبح که پدرش می خواسته بره مسجد اصغر رو دیده!🥀
از علی اصغر این کارها بعید نبود، احترام عجیبی به پدر و مادرش می گذاشت .
ادب بالاترین شاخصه او بود☑️
#شهید_علی_اصغر_ارسنجانی🌹
#یادش_با_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔰شهیدی که پس از #شهادت ، کارنامه دخترش را #امضا کرد.
🌷 #شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری
🍂شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان
🔵راوی : دختر شهید
🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند.
🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید #امضاء کنند.
آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم.
🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن #کارنامه را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن
🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:
"این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی"
و امضاء کرده بود.
🌼برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت #امام_خمینی می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی
#یادش_با_صلوات
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊