#قول_او...!!
🌷در یکی از عملیاتها، در «اسلام آباد غرب» سالنی را بیمارستان کردیم که متعلق به ارتش بود. نزدیک ۳۰۰ مجروح آنجا حضور داشتند. به عنوان مسئول شیفت، پایان هر روز کنترل میکردم که داروها پخش و پانسمان مجروحان عوض شده باشد. رزمندهای را دیدم که وضعیت مساعدی نداشت. زخم عمیق سرش در حالیکه بخیه نشده بود، به سبزی میزد. تب بالایی داشت. ترکش دیگری سرتاسر کتف این جوان را شکافته بود.
🌷عرق پیشانی رزمنده نشاندهنده حال بد وی بود. دکتر را صدا کردم. گفت: «هر چه سریعتر باید به بیمارستان منتقل شود.» امکانش نبود. تا صبح مرتب به وی سر میزدم. درد بسیاری را تحمل میکرد؛ اما صدای نالهاش را کسی نمیشنید. نزدیک صبح به سختی با حرکت دستانش من را متوجه خود کرد.
🌷وقتی به وی رسیدم، گفت: «این حدیث قدسی را بنویسید و منتشر کنید. «آن کس که تو را شناخت جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند، دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه كند.» این دو بیت را خواند و گفت: «از قول من به خواهرانم بگو حجابشان را رعایت کنند.» و به شهادت رسید.
راوى: سیده زهرا شفیع پور شیرزن رزمنده گیلانی
منبع: خبرگزارى ايسنا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊@baShoohada 🕊
#خاطــره🎞
#زندگینامه🗒
احمد محمد مشلب از اهالی شهر نبطیه لبنان و متولد31آگوست 1995میلای(9شهریور ماه سال 1374)بود.از همان کودکی با عشق به اهل بیت(ع)در خانواده اش تربیت شد،نفس کشید و بزرگ شد.احمد محمد مشلب،شهید 20 ساله حزب الله لبنان که به خاطر شیک پوشی به القاب مختلفی مشهور و معروف بود،اما خودش دوست داشت به او غریب طوس بگویند چرا که به امام رضا(ع)علاقه فراوان داشت.
مدرک دیپلمش را در هنرستان امجاد گرفت و به دانشگاه راه یافت.
درست در روزهایی که عده ای کج فهم تلاش می کردند تا مغرضانه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم را به پول پیوند بزنند، احمد با آن لبخند زیبایش از راه رسید. همان روزهایی که می گفتند این جوان ها به خاطر 500 دلار یا به خاطر بیکاری و تنگدستی به سوریه می روند.همان موقع بود که احمد آمد.جوانی که نفر هفتم لبنان در رشته تکنولوژی بود و چیزی از مال دنیا کم نداشت؛ کرامت و غیرت شهید مشلب بود که او را به سوریه کشاند ...
او در تل حمام روستایی در جنوب حلب در تاریخ 29فوریه 2016 میلادی(10اسفند ماه سال 1394)به شهادت رسید و در محل شهدای شهر نبطیه آرام گرفت.
جوانی که در بخشی از وصیت نامه اش این طور نوشته:«خدا تو را کمک کند ای امام زمان!ما انتظار او را نمی کشیم؛او انتظار ما را می کشد و وقتی خودمان را درست کنیم و اصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.»
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊@baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
دلنوشتهٔ #شهید_رسول_خلیلی در سن ۱۸سالگی:
«خدایا! کمکم کن تنها امیدم تویی خدا خوشا به حال شهدا.
هروقت خاطرهٔ شهدا یا بعضی وقتها که تلویزیون تصاویر شهدا و خاطره یا وصیت نامهٔ آنها را پخش می کند حالم یک مقدار تغییر می کند به حال آنها، به عمل آنها، به وقت شناسی آنها، به عبادت و.... آنها غبطه می خورم.
دوست دارم مثل شهدا باشم با اخلاق، ایمان، محبت، کَیِّس، شجاعت، مردانگی اما کو همت؟!
کجاست همتِ من و شهید همت که واقعا نامش برازندهٔ اوست.
(کجایند مردان بی ادعا )؟؟؟
خدایا! می دانم که کم کاری از من است. خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمانم را رنجانده ام.
اما خود می گویی که به سمت من بازآیید.
آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
به من هم مثل شهدا شیوهٔ گذراندن این دیار فانی و محل گذر را بیاموز ، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت فرما، به من هم معرفت اهل بیت را بده.
خدایا! کمکم کن که تمام وجودم و اعضای بدنم و اعمالم برای تو و رضای تو باشد.
خدایا! به من شیوهٔ نزدیک شدن به بارگاه خودت و گنجینهٔ معرفت اهل بیت را بیاموز تا بتوانم هم به دیگران کمک کنم و هم خودم را نجات دهم و به نردبان شهادت دست یابم.
خدایا! عاقبت ما را با شهادت ختم به خیر بگردان.»
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
دلنوشتهٔ #شهید_رسول_خلیلی در سن ۱۸سالگی:
«خدایا! کمکم کن تنها امیدم تویی خدا خوشا به حال شهدا.
هروقت خاطرهٔ شهدا یا بعضی وقتها که تلویزیون تصاویر شهدا و خاطره یا وصیت نامهٔ آنها را پخش می کند حالم یک مقدار تغییر می کند به حال آنها، به عمل آنها، به وقت شناسی آنها، به عبادت و.... آنها غبطه می خورم.
دوست دارم مثل شهدا باشم با اخلاق، ایمان، محبت، کَیِّس، شجاعت، مردانگی اما کو همت؟!
کجاست همتِ من و شهید همت که واقعا نامش برازندهٔ اوست.
(کجایند مردان بی ادعا )؟؟؟
خدایا! می دانم که کم کاری از من است. خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمانم را رنجانده ام.
اما خود می گویی که به سمت من بازآیید.
آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
به من هم مثل شهدا شیوهٔ گذراندن این دیار فانی و محل گذر را بیاموز ، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت فرما، به من هم معرفت اهل بیت را بده.
خدایا! کمکم کن که تمام وجودم و اعضای بدنم و اعمالم برای تو و رضای تو باشد.
خدایا! به من شیوهٔ نزدیک شدن به بارگاه خودت و گنجینهٔ معرفت اهل بیت را بیاموز تا بتوانم هم به دیگران کمک کنم و هم خودم را نجات دهم و به نردبان شهادت دست یابم.
خدایا! عاقبت ما را با شهادت ختم به خیر بگردان.»
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
این دنیا
با تمام زیبایے ها
و انسانهـاے خوب ونیڪوے آن
محل گذراست
نہ وقوف و ماندن
وتمامے ما باید برویم
و راہ این است
زود یا دیر فرقے نمیڪند
اما
چہ بهترڪہ زیبا برویم
فرازے از وصیتنامہ
#شهید_رسول_خلیلی...
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
دارم هوایِ صحبتِ یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم ...
🔹این تصویر تقریبا" محزون از شهید خرازی ،به عملیات والفجر هشت سال ۱۳۶۴ مربوط می شـود؛
در جریان آزادسازی فاو در عملیات والفجر۸ ،حاجحسین فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع) هم حضور فعال داشت.
در میانه ی عملیات خبرِ شهادت سه تن از فرماندهان بزرگ را به او میدهند؛
🌷یکی از آن ها شهید قوچانی بود ،
که به مالک اشتر لشکر معروف بود زیرا اثری از ترس در وجـودش نبود.
🌷دومین نفر شهید موحد دوست بود ، به همراه یک فرمانده دیگر و شنیدن خبر این سه تن ،همزمان با هم برایِ خرازی سخت بود.
از ناراحتیِ شنیدن از دست دادنِ یارانش همانجا که خبر را شنید ، نشست
و به ستونی تکیه داد ،یکی از دوستان اصفهانی ما آنجا این عکس حزن آلود را از ایشان گرفت.
راوی: جانباز مرتضی ابوفاضلی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*شهیدی که وصیت کرده بود با لباس رزم و شهادت دفن شود*🕊️
*شهید محمد استحکامی جهرمی*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۴ / ۱۳۶۲
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: فارس/ جهرم
محل شهادت: سوریه
🌹محمد با همسرش طاهره زندگی عاشقانهای داشتند💞 از لحظه خواستگاری و سر به زیری بیش از حد محمد🌷تا دورانی که در نخلستانهای جهرم عکسهای دونفره میگرفتند👩❤️👨محمد نام همسرش را "عاشقانه من" سیو کرده بود💝 *دو فرزند از او به یادگار مانده🌷محمد حتی حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب میکرد و خمس مالش را میپرداخت*🌷او به سوریه رفت🕊️ 🏴روز 8 محرم سال 94 بود که دلتنگی و بیقراری طاهره بیشتر میشود🥀 *چند روزی از محمد بیخبر بود*🥀همسرش← ( با پدر محمد تماس گرفتم خیلی با من حرف نزد. نگران شدم💘 دوباره تماس گرفتم📞 دیدم صدای گریه میآید🥀 تا گفتم آقاجون از محمد خبری شده؟ گفت: *محمد دیگر تمام شد»🖤خیلی گریه و بیتابی میکردم*🥀همه جا با محمدم اما بعضی جاها مثل حرم شاهچراغ دلتنگی برای محمد بیشتر میشود.💞 با هم به حرم شاهچراغ (ع) میرفتیم.)🕌 محمد وصیت کرده بود با لباس رزم و شهادت دفنش کنند که همینطور شد🌷 *او به دست تکفیری های تروریست به شهادت رسید🕊️ و در عصر تاسوعا*🏴 در جهرم به خاک سپرده شد🕊️🕋
*شهید محمد استحکامی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊