eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
667 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
۞فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ۞ «هر قدر می توانید از قرآن بخوانید» ✨✨✨ هجدهم ✨ از ختم قرآن کریم ✨ به روح پر فتوح شهید عالی قدر حاج قاسم سلیمانی عزیز و یاران شهیدش و شهید بزرگوار محسن فخری زاده طور که مطلع هستید به اولین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی عزیز و گرامی نزدیک میشویم😭 این شهید بزرگوار همت کنید که ان شاءالله بتوانیم به اتفاق هم چند ختم قرآن شادی روح سردار دلها حاج قاسم سلیمانی عزیز هدیه کنیم روح پر فتوح دانشمند هسته ای ایران شهید بزرگوار محسن فخری زاده شب اول قبرمون گناهانمون ازسکرات مرگ ازاتش جهنم ماندن ازهول قیامت روایی همه عزیزان بیماران مندی ازشفاعت ائمه بااهل بیت یک از بزرگواران تمایل دارند در این ختم پر خیر و برکت شرکت کنند به پی وی بنده جزء مورد نظرشون رو اعلام کنند 1 🕊 آقای دهقان ✅ 2 🕊 آقای دهقان ✅ 3🕊 یاس غریب ✅ 4🕊 خانم دهقان ✅ 5 🕊 ریحانه عشق ✅ 6🕊 اکرم خانم ✅ 7🕊 یاس غریب ✅ 8🕊 اکرم خانم ✅ 9🕊 اکرم خانم ✅ 10🕊 ریحانه عشق ✅ 11🕊 اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین✅ 12🕊 اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین✅ 13🕊 اکرم خانم✅ 14🕊 شمیم یاس ✅ 15🕊 شمیم یاس ✅ 16🕊 یاس نبی ✅ 17 🕊 یاس نبی ✅ 18🕊 گمنام ✅ 19🕊بی بی رقیه ✅ 20 🕊بی بی رقیه ✅ 21 🕊 الله ✅ 22 🕊 الله ✅ 23 🕊 سرباز سید علی ✅ 24 🕊 بهادران ✅ 25 🕊ریحانه عشق ✅ 26 🕊 یا زهرا ✅ 27 🕊 خانم زهره نصیری ✅ 28 🕊 گمنام ✅ 29🕊شهید گمنام ✅ 30 🕊شهید گمنام ✅ روح مطهر شهدا صلوات 🌹 همه ی بزرگوارانی که در دوره های ختم قرآن شرکت میکنند کمال تشکر و قدر دانی را دارم . همگی با خانم حضرت زهرا سلام الله و شهیدان گرامی ان شاءالله 🤲🌹 هجدهم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868533782998419104.mp3
15.69M
🔈نمایشنامه صوتی قسمت 🔟 : سردار دل ها 📜«سید مرتضی» جوان مدافع حرم به تازگی به جبهه‌های سوریه اعزام شده است. وی در گوشه‌ای از میدان نبرد به عشق دیدار «سردار حاج قاسم سلیمانی» کتاب زندگینامه او را مطالعه می‌کند. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹زندگی نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ✍استان کرمان، شهرستان «رابر»، روستان قنات ملک، خانواده هفت نفره حاج حسن سلیمانی!قاسم فرزند سوم بود و با نان کشاورزی و لقمه حلال بزرگ شد. "نوجوان روستازاده، جهانی شد چون نام بلندی داشت" راهی کرمان شد، بنایی می کرد، درس می خواند، کاراته کار می کرد، برنامه و تدبیر داشت برای زندگیش، هوای برادر کوچکترش و دیگران را هم داشت. مربی رزمی شد؛ مجاهد بود. فرمانده شد، بنده بود. سردار شد، انقلابی بود. شهید شد، عاشق بود. شهر و روستا ندارد. کشور و قاره ندارد. امکانات و... ندارد. آن چه که انسان را می سازد،‌همتی است که خدا به همه داده است. آن چه که زندگی ها را پیش می برد، عزم و اراده ای است که از لطف الهی سرازیر شده است. آن چه که انسان را جاودانه می کند و مؤثر، بندگی خداست. غفلت از خدا تمام آنچه که داریم را می برد. و گناه مانع شهادت! 📚منبع: کتاب حاج قاسم 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گَر آن سردارِ کرمانی بدست آرد دل ما را به چشم خونی‌اش بخشم، هزاران چشم زیبا را بنازم حاج قاسم را، علمدار مقاوم را که معنا کرد عشق وعاشقیّ و اوج تقوا را هزاران ترک شیرازی، فدای آن شهیدی که دو دستی داد بر مولای خود دست و سر و پا را بنا دارم به شعر بی‌نظیر حضرت حافظ بیافزایم دو سه بیتی، کنم مجذوب دل‌ها را سلیمانی به یک جمله خلاصه می‌شود، آن هم همین که در وصیت نامه‌اش خواندیم معنا را به هر کس دل نمی‌داد آن مجاهد بلکه دل می‌بُرد چنان مست ولایت بود آن دُردی کشِ عاشق که بی‌پرده نوشت این جمله و بگذاشت شادی روح مطهر شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی، صلوات بر محمد وآل محمد ... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ به چشم‌هایِ خمینی‌اش‌ که نگاه می‌کردی از بی‌خوابی قرمز شده بود، آن‌قدر بیداری کشیده بود که هروقت اراده می‌کرد چشم‌هایش را می‌بست و از شدت خستگی بیهوش می‌شد.. برای دست‌هایش فرقی نداشت که دخترک یتیمی را که از چنگال داعش نجات می‌دهد شیعه‌ است یا سنی؟ اصلا مسلمان است یا غیر مسلمان؟ برای سیل خوزستان که رفت اصلا از خودش نپرسید تو اینجا چه کار می‌کنی؟! مگر فرماندار ندارد؟ شهردار ندارد؟ کارمند ندارد آن اداره‌ی مسئول؟! برای پاهایش فرق نداشت کجا می‌روند، خیابان‌های تهران خودمان رد منافقین را می‌زند یا در خرابه‌های سوریه با تکفیری‌هایی می‌جنگد که اگر پایشان به مرزهای ایران برسد به صغیر و کبیرمان رحم نمی‌کند! بعضی همسن و سال‌هایش، همان‌ها که دیگر جنگیدن خسته‌شان کرده بود، حقوقِ سرداری را می‌گرفتند و کارشان شده بود از این یادواره به آن یادواره فقط نقل خاطره کنند! خاکِ میدان را بوسیده بودند و کنار گذاشته بودند! حاجی اما هم حرف می‌زد هم عمل می‌کرد! حاجی هنوز وصیّ امام بود، برای او جنگ ادامه داشت، آخر ملتِ خمینی چشم امیدشان به او بود! ما افتخارمان این است که در کشوری نفس کشیدیم که او نفس می‌کشید، برای عقیده‌ای جنگیدیم که او برایش جان داد، بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم من آخرین سربازِ جنگ هستم، که بی‌خبر از قطعنامه هنوز می‌جنگم! به این فکر می‌کنم که مرگ برای من تمام شدن نیست، شروعی ست با قدرت بیشتر! به آن مستطیل خاکی، به قبرم، به تاریکی‌اش.. فکر نمی‌کنم! می‌دانی؟ برای ما شیعه‌های علی‌ علیه‌السلام زندگی تمامی ندارد.. مگر قاسم سلیمانی خسته شده بود که ما خسته شویم؟ مگر او از جمهوری اسلامی شاکی بود که ما باشیم؟ شاید به دل خسته بود از ناعدالتی‌ها، اما تلاش می‌کرد، قدم برمی‌داشت، روشنفکر نبود، ادای اپوزیسیونِ ریشو را هم در نمی‌آورد! خودش بود، ولی خودش خوب بود! نقد داشت و راه‌ حل! غر نمی‌زد و خسته نمی‌شد! جان داد اما تو می‌بینی که هنوز ادامه دارد.. سید مصطفی موسوی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
...!! 🌷صبح روز عملیات بیت المقدس در سنگر نشسته بودیم و با دوستان مشغول گفتگو و نقل خاطرات شب گذشته بودیم که مرتضی معین با چهره ای گرفته، وارد سنگر شد. گوشه ای نشست و گفت: اگر پیامی دارید، بدهید. من هم رفتنی شدم. یکی پرسید: کجا؟ نجف آباد؟ او با همان حالت گفت: خیر، پیام برای شهدا، برای رجایی، برای باهنر، برای بهشتی. پرسیدم: مرتضی، چه شده است؟ گفت: خواب دیدم که شهید می شوم. 🌷هر چه اصرار کردیم خوابش را بگوید، نگفت. چند دقیقه بعد از سنگر خارج شد. در همان هنگام صدای انفجار گلوله ای آمد. برادر مصطفایی به سرعت از سنگر خارج شد و مرا صدا کرد. وقتی بیرون رفتم، دیدم ترکشی به گلوی معین اصابت کرده و خون از آن بیرون می جهد. بیش از چند دقیقه با او صحبت نکردم که مرغ روحش به سوی بهشت برین پر گشود. 🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز مرتضى معين راوی: رزمنده دلاور علی صالحی 📚 "داستان هایی از اخلاق شهداء"، میرخلف زاده ج ٣، ص ٣٠ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
٢٤_ساعت.... 🌷در عملیات والفجر هشت، قایق ما مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تعدادی از سرنشینان آن شهید و برخی مجروح شدند. من هم از ناحیه پرده گوش و مچ پا زخم برداشتم. در قایق ما چند بشکه بنزین قرار داشت که به محض اصابت گلوله به آن مشتعل شد. مضطرب شدم و با خود گفتم الآن قایق با تمامی سرنشینان آن ـ اعم از زنده و شهید ـ آتش می گیرد و همه غرق می شوند. برای همین به خدا پناه برده از او درخواست کمک کردم که یاریم کند. 🌷در پِى آن پتویی را که در قایق بود، در آب فرو برده، روی بشکه های مشتعل انداختم. به لطف حق آتش خاموش شد. به بچه ها نظر کردم، دیدم حالشان رفته رفته وخیم تر می شود. قایق هم بدون هدف روی آب سرگردان بود. برای نجات افراد مشغول خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل شدم. البته این دعاها را از حفظ بودم، ولی در آن شرایط بحرانی شگفت زده شدم که چگونه تا پایان آنها را بدون هیچ غلطی قرائت کردم. و این جز از عنایات امام زمان(عج) چیز دیگری نبود. 🌷....بعد از مدتی قایق ما در کنار کشتی غرق شده ای ایستاد. فوری با همکاری سایر همرزمان قایق را با طنابی به کشتی بستیم. بعد از ٢٤ ساعت قایق های خودی ما را پیدا کردند و نجات یافتیم. راوى: شهید روحانی نگهدار اسماعیلی 📚 "حماسه ماندگار" 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊