سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*شهیدی که انگلستان به افتخارش تندیس ساخت*🗽
*شهید محمد علی صفا*🌹
تاریخ تولد: ۱۶ / ۱۲ / ۱۳۲۸
تاریخ شهادت: ۴ / ۸ / ۱۳۵۹
محل تولد: بجنورد
محل شهادت: آبادان
*از تکاوران گردان تکاوران دریایی بوشهر بود💫 شهیدی که انگلستان به افتخارش تندیس ساخت🗽 بزرگترین شکارچی تانک جهان🎗️او در دفاع مقدس به تنهایی در یک هفته ۱۶۴ تانک را مورد هدف قرار داد💥 و حتی در روز شهادتش؛ ۳۴ تانک را منهدم کرد*💥طوری که حتی خود عراقیها هم در حیرت بودند.🍂 و صدای صدام نیز درآمد🍂 *و خرمشهر را گورستان تانکهای خود نامید.*🍂 بعد از شهادت محمد علی🕊️ *پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان پرچم پایگاه را به مدت ۳ روز نیمه برافراشته کرده بود🌷و تندیسی از این قهرمان در این پایگاه ساخته شد*🗽در تهران، بجنورد و بوشهر نیز خیابانهایی به نام این شهید نامگزاری شده است🌷 *او برای آموزش تخصصی انهدام ناوهای جنگی🎗️ به پایگاه تکاوری جان.اف.کندی آمریکا اعزام شد🎗️ و بعنوان اولین ایرانی🇮🇷 مدرک تخصصی انهدام ناو جنگی را دریافت کرد*🌷سرانجام با وجود مقاومت های بسیار کماندوهای نیروی دریایی ارتش🌊 *و پس از انهدام صدها تانک و تار و مار کردن لشکر عراق💥 او بر اثر انفجار خمپاره💥 و اصابت ترکش به ناحیه پیشانی🥀پا🥀و پهلو🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
*سرتیپ شهید محمد علی صفا*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
°•|🌿🌸
√ فرمــانده بـے ادعـا
+تا رسیدیم گفتند: فرمانده دستور داده ڪسے روے خط الراس نره….
_صبح ڪه شد، چشم باز ڪرده و نڪرده، نگاهم افتاد به جوانے ڪم سن وسال.…
.
+رفته بود بالاے خط الراس و با دوربین منطقه را بر انداز میڪرد.…
_با حرص سرش داد زدم بیا پایین اخوے،
میخواے همه مون رو به ڪشٺن بدے؟
+نگاهے ڪرد و پرسید عصبانے هستے؟
_جواب دادم؛ چرا نباشم؟
از گردان ۱۸۰ نفره مون
خیلے ها شهید شدن.
+گفٺ: ڪدوم گردانے؟
گفٺم ضد زره
خندید، پس بچه تهرانے؟
_ڪفری شدم از سوال ڪردن هایش.
گفتم شلوغ بازی نکن بیا پایین.…
+سر و صدا ڪه بلند شد، بچه ها از سنگر زدن بیرون.
.
_تا آمد پایین یڪے از بچه ها بغل گرفٺ و بوسیدش.
+پیشانے ام را بوسید و گفت:
خسته نباشے.
بچه هاے شما خوب عمل ڪردن.…
_وقتے رفٺ گفتند؛
حتما نشناخٺیش ڪه هرچے از دهنت دراومد بهش گفتے؟
.
+پرسیدم مگه کے بود؟!
گفٺند:
آقا مهدے زین الدین
فرمانده لشڪر.
.
#راوے:عباس منشے زاده
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
اینطوری لو رفت
دو تا از بچههای گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند.😂😂 گفتم: «این کیه؟»
گفتند: «عراقی»👨🏿
گفتم: «چطوری اسیرش کردید؟» میخندیدند.😂
گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آوردهبنده با لباس بسیجیها آمده ایستگاه صلواتی شربت 🍹گرفته بود. پول داده بود!»💷
اینطوری لو رفته بود. بچهها هنوز میخندیدند.😂😂
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
والکثافه من الشیطان 👹
روحانی گردانمان بود. روشش این بود که بعد از نماز 🕌حدیثی از معصومین نقل میکرد و درباره ی آن توضیح میداد. پیدا بود این اولین باری است که به صورت تبلیغی رزمی به جبهه آمده است والا شاید بیگدار به آب نمی زد و هوس نمی کرد بچهها را امتحان کند؛ آن هم بچه های این گردان را که تبعیدگاه بود؛😅 نمی آمد بگوید: «بچه ها! النظافه من الایمان و …؟» تا بچهها در عین ناباوری اش بگویند: «حاج آقا والکثافه من الشیطان».😂😂
فکر می کرد لابد می گویند حاج آقا «والْ» ندارد، یا هاج و واج🙄 میمانند و او با قیافه حکیمانهای میگوید: «ای بیسوادها بقیه ندارد. حدیث همین است».
با این وصف حاجی کم نیاورد😇 و گفت: «حالا اگر گفتید این حدیث مال کیه؟»
بچهها فی الفور گفتند: «نصفش حدیث نبوی است، نصف دیگرش از قیس بن اکبر سیاه»😂😂
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
خدایا مارو بکش🙏
آن شب یکی از آن شبها بود؛ بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند، اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچهها مانده بودند که شوخی است، جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش🔥 جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.»😅🤗
نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد، تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت🤗 و خیلی جدی گفت: «خدایا مار و بکش…»
دوباره همه سکوت کردند 😐و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه کرد: «پدر و مادر مار 🐍و هم بکش!»
بچهها بیش تر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیش تر صبر کرد، بعد که احساس کرد خوب توانسته بچهها را بدون حقوق سرکار بگذارد، گفت: «تا ما را نیش نزند!»😂😂
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#پست_ویژه_شب_های_جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
#دلنوشته;چه روزها وشب هایی که بی نام ویاد تو سپری شد...
انگار دلمان برای تو تنگ نیست و بی تو هم می توانیم زندگی کنیم...😔
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی
💬شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه
📌هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم اورا پیش #اباعبداالله یاد می کنند...❤️
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#قرار_دلتنگی#اولیا_خدا
#قرار_عاشقی#شب_جمعه#کربلا❤️
📌فرستادن #صلوات و #سوره_قدر در شب وعصر جمعه هدیه به امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه فراموش نشود.
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
4_721038705925555346.mp3
2.64M
استاد دارستانی
📑پشیمان آمدم📑
🔋 حجم: ۲.۲ mb
⏱ زمان: 12دقیقه
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍁 یک روز مادر شهیدان علیرضا و بهزاد جعفری نژاد منزل ما آمدند،
مادر شهید خیلی ناراحت و دل شکسته بود، 💔
دستان خسته اش را گرفتم، گفتم: چی شده مادر؟
گفت: یکی از همسایه ها بهم گفته عکس پسرای شهیدت را از سردر ورودی آپارتمان بردار، شاید یه همسایه ای راضی نباشه!!😳
دلم گرفت از این همه بی معرفتی!! 😔
مادر گفت : عکس پسرام را برداشتم💔.
با ناراحتی گفتم:« چرا مادر؟! حالا اون آدم حرف بیجایی زده، ما مدیون شما و شهدا هستیم، خواهش می کنم عکس ها را دوباره بگذارید.»🙏
هر چی اصرار کردم فایده ای نداشت دلش راضی نشد.😓
گفتم: مادر عکسشون را بدید من بگذارم در فضای مجازی ، همه ببینند. رفت و با ذوق عکس ها را آورد.❤️
تصاویر این دوشهید بزرگوار تقدیم حضورتان🌹🌹
همه ما زندگی مون را مدیون شهدا و مادر شهیدان هستیم...🙏🌹
مدیون تک تک لحظات دلتنگی مادر، لحظات تنهایی... 💔
اگه نمی توانید دردی از مادر دل خسته شهیدان بردارید، لطفا سنگی بر قاب دلش نزنید..❗️
حتما دل مادرشون با نشر این پیام و یاد پسران شهیدشان شاد میشه😊💝
شادی روح شهدا صلوات🌹
✅ راوی: زینب.د
شهید_بهزاد_جعفری_نژاد
شهید_علیرضا_جعفری_نژاد
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش میثم هست🥰✋
*پدری که دخترش را ندید*🥀
*شهید میثم نجفی*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۹ / ۱۳۹۳
محل تولد: تهران
محل شهادت: حلب / سوریه
🌹مادرش← میثم وقتی میخواست ازدواج کند💐 *فقط یک موتور🏍️و 500 هزار تومان پول داشت که آن مقدار را هم، برای سفر مکه کنار گذاشته بود.*🕋 او دوست داشت قبل از ازدواج، حج عمره برود. *ولی زمان ازدواج، آن را برای مراسم عقد خرج کرد🎀 و خدا همه شرایط را فراهم کرد.*🍃همسرش← خیلی مشتاق بود بچه به دنیا بیاید🌸 و همیشه میگفت: *«پس این بچه کی به دنیا میآد؟ »خیلی دوست داشت دخترش را ببیند🌸 ولی عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر بود 💚 حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد*🥀 میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد 📞گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه» گفت: *«زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س)💚و از خانم خواسته ام به شما سر بزند*🌷 وقتی حلما میخواست به دنیا بیاید🎀 *فقط از ائمه و حضرت زینب(س) کمک خواستم*💛 این ها بودند که به من آرامش دادند🍃 *میثم دخترش را ندید🥀 و حلما هم طعم پدر را نچشید.*🥀شهید میثم نجفی *از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بود*🍃 که به جمع شهدای مدافع حرم پیوست🌷 *او به علت جراحت حاصل از اصابت ترکش به سر🥀چند روزی در کما بود🥀و بعد به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید میثم نجفی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
هدایت شده از نایت کویین
4_5827698406474122497.mp3
2.12M
♦️حجت الاسلام مومنی♦️
📑 جوان چاه کن و دختر زیبا📑
⏱ زمان: ۱۰ دقیقه ۷ ثانیه
👇👇
💮 برای دوستان به اشتراک بگذارید تا شما هم در ثواب این کار خیر شریک باشید🌹
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
شهید سید محمد محمد نژاد
جملاتی از وصیت نامه شهید
1. پشتیبان ولایت فقیه باشید که حاصل خون هزاران شهید است .
2. همواره در صفوف نماز جمعه حاضر شوید .
3. خداوندا : ای کاش هزاران جان داشتم و یک، یک آن را در راه تو می دادم و آن لذت را که موقع جان دادن در راه تو داشت، می چشیدم و بسوی معشوق خود که تو هستی پرواز می کردم .
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
در زندان «الرشيد» بغداد، يكي از برادران رزمنده كه از ناحيه ي پا به وسيله ي نارنجك مجروح شده بود، حالش وخيم شد و از محل آسيب ديدگي، چرك و خون بيرون مي آمد. ايشان پس از 21 روز اسارت، بعد از اقامه ي نماز صبح به درجه ي رفيع شهادت نايل شد.
با شهادت وي، رايحه ي عطري دل انگيز در فضاي آسايشگاه پيچيد. با استشمام بوي عطر، همه شروع كرديم به صلوات فرستادن. نگهبانان اردوگاه با شنيدن صداي صلوات سراسيمه وارد شدند. آن ها فكر مي كردند يكي از برادران، شيشه ي عطر به داخل آسايشگاه آورده است، به همين خاطر تمام آن جا را بازرسي كردند.
وقتي چيزي پيدا نكردند، پرسيدند: «اين بو از كجاست؟» و ما به آن ها گفتيم كه از وجود آن برادر شهيد است! به جز يكي از نگهبانان، كسي حرف ما را باور نكرد. آن نگهبان بعدها به بچه ها گفته بود كه من مي دانم منشأ آن رايحه ي دل انگيز از كجا بود و به حقانيت راه شما نيز ايمان دارم.
راوي : حميدرضا رضايي
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
4_5929134641968581177.mp3
2.13M
روایت شهدایی که زیر تانک له شدن
روایت پاسدارانی که سوزانده شدن
و
روایت جوانی که بدنش را...😭😭
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_721038705925555269.mp3
2.72M
♦️استاد رائفی پور♦️
📑 زیاد مرگ را یاد کنید📑
⏱ زمان: ۷دقیقه و ۱۶ثانیه
💮 برای دوستان به اشتراک بگذارید تا شما هم در ثواب این کار خیر شریک باشید🌹
🍃
🌸🍃 @takhooda 🦋