*پیکری که قطعه قطعه شد*🥀
*شهید علی یزدانی*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۶ / ۱۳۵۷
تاریخ شهادت: ۳ / ۱ / ۱۳۹۴
محل تولد: اردبیل
مزار: تهران
محل شهادت: عراق
🌹مادرش← علاقه شهید به ائمه اطهار مخصوصاً مادر سادات حضرت زهرا (س)بقدری زیاد بود که شاید به جرأت بگویم یکی از دلایل اصلی ازدواجش💐 *نزدیک تر شدن به حضرت زهرا(س)بود*🌷علی میگفت روز ولادت حضرت زهرا (س)در کربلا از امام حسین (ع)خواستم که داماد حضرت زهرا(س) شوم *تا اینگونه با جرأت تمام بگویم مادرم زهراست*🌷بعد از همان زيارت کربلا چند ماه بعد به خواستگاری رفت *وبا یکی از سادات ذریه حضرت زهرا ازدواج کرد* و شد داماد حضرت زهرا(س)💫 از اين زندگی مشترک دودختر به یادگار مانده *دختری که نام مادر سادات را بر او گذاشت🌷و دختری که هم نام عمه سادات شد🌷 زهرا و زینب*🌸علی داوطلبانه به سوریه و عراق رفت و قول داده بود فروردین ماه نزد خانواده برگردد و به قولش وفا کرد🕊️ *اما با بازگشت قطعه هایی اندک از پیکرمطهرش🥀در روزی که باید علی بازمیگشت داغی عظیم بر دل خانواده و دوستدارانش گذاشت🥀شب شهادت حضرت زهرا (س) آخرین شب ماموریت علی بود*🕊️و در روز شهادت مادر(س) *بر اثر اصابت موشک، پیکر مطهرش قطعه قطعه شد*🥀🖤 و به آرزویش رسید🕊️🕋
*شهید علی یزدانی*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
ز غربتش چه بگویم که
سینه ها خون است
برای صادق زهرا مدینه محزون است😔
▪️شهادت مظلومانه امام جعفر صادق (ع)
بر عاشقان حضرت تسلیت باد🏴🏴
🍃
🖤🍃 @takhooda 🦋
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند
🌹سلام_بر_شهدا؛
🍃همانهایی که با پای خود رفتند
و بر دوش مردم برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که سالم رفتند
و با چند تکه استخوان برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که مونسی جزء نسیم
صحرا و حضرت زهرا (س) ندارند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که از همه چیزشان
گذشتند و رفتند تا ما بمانیم
شهـــــدا.شرمنده.ایم
رفتند_تا_بمانیـــــم
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
جریمه گناه
همسرش (شهید محمد حسن فایده) می گویند: یک روز که آمدم خانه ، چشمهایش سرخ شده بود.
نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دستهایش گرفته است.
بهش گفتم : گریه کردی؟
یک نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی می شه؟مدتی بعد ، برای گروه خودشان ، یک صندوق ساخته بود و به دوستهایش گفته بود:
«هر کی غیبت کنه باید پنجاه تومان بندازه توی صندوق ، باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه.»
منبع: کتاب افلاکیان ص 262
🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سردار شهید علی محمدی و اطاعت از پدر
روزهای قبل از عملیات خیبر بود سردار شهید علی محمدی با یکی از دوستان تماس گرفت و از او خواست که به منزلشان برود و برای ثبت نام در کنکور سراسری دانشگاهها مدارکش را بگیرد. دوستش گفت : من میدانم که اگر شما هم قبول شوید جبهه را رها نمیکنید، پس چرا اصرار دارید که در کنکور شرکت کنید؟
او جواب داد: درست می گوئید ولی چون پدرم امر کرد که در کنکور شرکت نمایم برای اینکه اطاعت امر کرده باشم ، می خواهم در کنکور شرکت کنم.
منبع: کتاب شروه های موج
🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
توی عملیات مجروح شد، تیر به ناحیه سر اصابت کرد، شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکش رو روی زمین بکشیم و آروم آروم بیایم عقب، رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده میشد و چارهای نبود، اگر این کار و نمیکردیم زبونم لال میافتاد دست تکفیریها، رضا توی عشق به حضرت رقیه (س) سوخت، پیکرش تو مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد، مثل کاروان اسرای اهل بیت (ع)، رضا زنده موند و زخم این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونی شد.
فرمانده می گفت: این مسیری که پیکر رضا روی زمین کشیده شد همون مسیر ورود اهل بیت علیهم السلام به شام است.
🌷شهیـد رضا دامرودی🌷
به روایت همرزم شهید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ۺهید_عبداݪځسیݧ_بڔۅݧسی🕊🕊
کۅه اخݪاص و سادڳــےِ، دݪدادڳــےِ به اهل بیت، زځݦټکش در ڔاه اݧقݪاب.
ڔۅاــےِټ یڪ ݦکاۺڣه در خط ݦقدݦ
ݦݧبع کټاب خاکهاــےِ ݧڔم کۅۺک
#حۻڔټ_زیݧب_س
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
4_6026119727976286143.mp3
3.06M
این مداحی داخل گوشی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی بوده
پیشنهاد ویژه 👌
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
| شهدا خوشگلیشون و فداے خدا و امام حسین(ع) کردند . .•|💜|•
تو•|👈
خوشگلیت و فداے چے میکنے؟!•|🍃|•
🎈لایک هاے بے ارزش و چشم هاے هرزهـ...؟!•|💟|•
🎈بہ قیمت شکستن دل امام زمانت(عج)...؟!•|💔|•
🎈و بہ گناه انداختن اینهمہ دختر و پسر جوون؟!•|🙎♂️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
*بازگشت شهید پس از ۴ سال*🕊️
*شهید جواد الله کرم*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۴ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۱۹ / ۲ / ۱۳۹۵
محل تولد: تهران
محل شهادت: خان طومان / سوریه
🌹علي اكبر متولد بهمن 89 و زهرا متولد بهمن 93 دو يادگار شهيد هستند🌷او داوطلبانه به سوریه رفت. همرزم← شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم✨ فرمانده جواد گفت: بچهها امشب کمتر شوخی کنید🌷 تعجب کردم، به شوخی گفتم: *«جواد نکنه داری شهید میشی»*🌷 گفت: *«آره نزدیکه»* هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم🥀همه لحظهای سکوت کردند. یکی از بچهها دوربین آورد و گفت: «بگذار چند تا عکس بگیریم»📸 قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم، *و فردایش جواد شهید شد*🕊️ او مورد اصابت *دو گلوله به دست و سينهاش قرار گرفت*🥀 اما به دليل وظيفهشناسی منطقه را ترک نکرد🌷 *تا اينكه گلوله ديگری به سفيدرانش اصابت کرد*🥀🖤 با حمله نيروهای تكفيری، *پيكر او در منطقه جا ماند و جاویدالاثر شد*🥀 سالها خانواده چشم انتظار بودند🥀تا اینکه سرانجام *پس از ۴ سال پیکرش شناسایی شد*🌷 و در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ به وطن بازگشت🕊️ دو فرزندش با پیکر پدرشان دیدار کردند *و دخترش به جای آغوش پدر بر تابوت به خواب رفت🥀او در روز شهادت امام صادق(ع)*🖤 در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ در دل خاک آرمید🕊️🕋
*شهید جواد الله کرم*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
خاطره ای از آزاده شهید شهسواری
سال 64 بود. اعتصاب شروع شد. تازه از حمام آمده بودم. با یکی از بچه های کرمان در طبقه دوم اردوگاه رومادی 3 کمپ 9 با سایر بچه هاشروع کردیم
به الله اکبر گفتن. در لابلای شعارها و فریادها ، "یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" می گفتم و بعد شروع به گفتن مرگ بر صدام به زبان عربی کردم.
عادل، سرباز عراقی از توی حیاط مرا دید و شناخت. نیم ساعت بعد وقتی عراقی ها به داخل بازداشتگاه ها هجوم آوردند و با هر چه داشتند توی سر و کله ما می زدند، عادل مرا از صف بیرون کشید و یک نفر عراقی دیگر شروع به زدن با کابل به کمرم کرد. تا هفتاد که شمرد، خلف، یکی از اسرایی که کار ترجمه را انجام می داد به عادل التماس کرد و به او می گفت: طفل طفل.خلاص. منظورش این بود که بچه است دیگر او را نزنید. آنها هم دلشان سوخت و مرا رها کردند. سیم کابل توی گوشت های بدنم نشسته بود.
از آن به بعد وقتی عادل سرباز ملعون عراقی مرا می دید دستانش را جلوی دهانش می گرفت و اطراف خود را می پایید تا سربازان عراقی او را نبینند. آرام می گفت: تو بدرسگ می گفتی مرگ بر صدام؛ و بعدش دو سه تا سیلی می زد و مرا به کناری پرت می کرد و می رفت.
چند روز بعد که اعتصاب شکسته شد نزد مرحوم شهسواری رفتم. او در حالی که داشت با گِل مُهر نماز درست می کرد دستانش را شست و با یک چیزی که درست یادم نیست شروع کرد به درآوردن تکه های کوچک سیم کابل برق ازبدنم و آرام آرام اشک می ریخت. او روزهای بعد برای چندین دفعه مرا صدا زد و با روغن هایی که از برنج ظرف مانده بود و آنها را جمع کرده بود جای زخم هایم را چرب می کرد.
یادش به خیر باشد.روحش شاد و گرامی باد!
--------------------------------------------------------------------------
گفتنی است شهید"محمدشهسواری" کسی بود که هنگام اسارتش به دست بعثی ها، باشجاعت تمام, درست درهمین تصویر با صدای بلند شعار:"مرگ برصدام،ضداسلام"را سرداد که پس از آن نظامیان بعثی با قنداق اسلحه به جانش افتادند.
کرامت یزدانی
منبع:ساجد
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#زندگی_به_رنگ_شهدا
کمی قبل از تولد پسرمان آمد بيمارستان .
گفتم: وای حميد! بچه مان انقدر زشت است، با تو مو نمیزنه!!!
اين چيزها رو که میگفتم، میخنديد . توی ذوق آدم نمیزد .
تا حرف ديگران به ميان می آمد میگفت: برو بند ب! حرف ديگه ای بزن!
من دوست داشتم اين حساسيت هايش را که نشان از سالم بودن روحش داشت...
🌷شهيد حميد باکری🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#وصیت_شهید
به نام خالق هرچه عشق ، به نام خالق هرچه زیبایی ،
به نام خالق هست و نیست
بارالهی، ببخش مرا که تو رحمانی و رحیم ،
همسر مهربانم (کُرِخان) حلالم کن، نتوانستم تو را خوشبخت کنم، فقط برایت رنج بودم.
پدر و مادر عزیزم، ببخشید مرا، نتوانستم فرزند لایقی برای شما باشم
پدر و مادر عزیزم (حاج آقا و حاج خانوم) ، داماد و پسر لایق و
مهربانی نبودم ، حلالم کنید.....
مدافع حرم
#شهیدامین_کریمی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
*شهید عارفی که آینده را پیشبینی میکرد*✨
*شهید هبت الله فرج الهی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان / دزفول
محل شهادت: شلمچه
🌹خواهرش← هبت به پدر شهید سید جمشید صفویان گفته بود که: *پیکر پسرتان سید جمشید ۱۵ روز بعد از شهادت من پیدا میشود*🌷 (سید جمشید در عملیات کربلای۴ شهید شده بود و تا آن روز پیکرش پیدا نشده بود) *دقیقاً ۱۵ روز بعد از شهادت ایشان، پیکر شهید صفویان پیدا شد*💫 یکی از دوستان سید به نام رضا آلویی در دریا غرق میشود🌊 شهید فرج الهی همان لحظه در خانه بوده و در دفترچه یادداشتش مینویسد: *« امروز یکی از بچهها الآن شهید شد ؛ شهید رضا آلویی🤿»* سید هبت در مبارزه با نفس و جهاد اکبر به جایی رسیده بود که *اتفاقات آینده را پیش بینی میکرد*💭خواهرش← شبی به هبت گفتم: من اصلاً دوست ندارم تو تیر بخوری🥀یا این که پیکرت بسوزد🔥 رو به من کرد، خندید و گفت: همین! گفتم: بله. گفت به چشم! من نه تیر میخورم🥀نه میسوزم🔥 *من فقط با یک ترکش شهید میشوم و دستش را گذاشت روی سرش و گفت اینجا*🤦🏻♂️ وقتی که پیکرش را آوردند صورتش را که دیدم ، متوجه شدم *درست همان جایی که دست گذاشته بود ترکش هم به همان جا اصابت کرده بود*🌷در نهایت *او طبق حرفش با اصابت ترکش به سرش*🥀🖤 شربت شهادت را نوشید🕊️🕋
*شهید سید هبت الله فرج الهی*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊