eitaa logo
در جمع شهیدان
183 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
981 ویدیو
6 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
در این شلـــــــوغے دنیـــــــا فراموشتــــــــان نڪردیم در شلوغـــــــــــے قیامتـــــ فراموشمــــــــان نڪنید آے شہــــــــــداء ...
در این شلـــــــوغے دنیـــــــا فراموشتــــــــان نڪردیم در شلوغـــــــــــے قیامتـــــ فراموشمــــــــان نڪنید آے شہــــــــــداء ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چمران چگونه چمران شد؟ 🔻با این انگیزه میشه درس‌خون شد! استاد پناهیان 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوانمردی که کودکش را در بغل گرفته و به روضه حضرت علی اصغر آورده، شهید بهروز واحدی سلام ما روسیاهان به حضرت ارباب و حضرت رباب برسان شادی این شهید و تمام شهدای اسلام صلوات ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید 🥀 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
حاج عبدالحسین تعریف می‌کرد در دوران سربازی،‌ روز اول، تیمسار کل پادگان را به صف کرد و به طور تصادفی، افراد قوی هیکل را می‌کشید بیرون و می‌گفت: بپر برو وسایلت رو جمع کن و برو بشین توی جیپ! من که نمی‌دانستم برای چه آنها را می‌برند دلم برایشان می‌سوخت اما هر کس که می‌رفت همه به او غبطه می‌خوردند و می‌گفتند کاش ما به جای او می‌رفتیم! تیمسار به صف ما رسید و مرا بیرون کشید، با نگرانی وسایلم را جمع کردم و سوار جیپ شدم . یک استوار (درجه متوسط نظامی) به سمت جیپ آمد و به راننده اشاره کرد راه بیفتد. یک ساعتی تو راه بودیم تا به بیرجند رسیدیم، من سردرگم بودم و نگران، اما بقیه خوشحال و سرمست بودند. راننده جلوی یک خانه بزرگ و ویلایی نگه داشت و همان استوار به من اشاره کرد پیاده شوم. زنگ در را زد، پیرزنی‌ در را باز کرد و استوار به او گفت این آقا را به خانم معرفی کنید و به من گفت داخل شوم. پله ها را بالا رفتیم و رسیدیم؛ در باز بود. گفتم یاالله یاالله ، جوابی نیامد ، دوباره و دوباره تا صدای زنی آمد : زهرمار یاالله، بیا تو دیگه. @labbayktazohoor 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
وارد شدم ، صدای زن از اتاق بود، به آن طرف نگاه کردم و زنی بی حجاب با سر و وضعی نامناسب دیدم و به یک باره زدم به چاک! بدو بدو پله ها را پایین رفتم، پیرزن‌ داد زد : اگه بری می‌کشنت! عصبی گفتم : بهتر ! آدرس پادگان را بلد نبودم اما هرجور شده به پادگان رسیدم. آنجا فهمیدم آن خانه متعلق به یک تیمسار بی‌غیرت است. چندین بار خواستند مرا برگردانند اما حریفم نشدند...! پادگان ۱۸ توالت داشت که هر روز توسط چهار نفر شسته می‌شد و نوبت مدام عوض می‌شد، به عنوان تنبیه یک هفته تنهایی همه توالت‌ها را تمیز کردم. صبح روز هشتم یک سرگرد آمد سروقتم. گرم کار بودم که به تمسخر گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی یا نه؟ جوابش را ندادم. کفری‌تر ادامه داد: انگار دوست داری برگردی ویلا؟ عرق پیشانی‌ام را با سر آستین گرفتم. حقیقتا توی آن لحظه خدا و امام زمان (عج) کمکم می‌کردند که خودم را نمی‌باختم. خاطرجمع و مطمئن گفتم: «این هیجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت‌ها رو خالی کن تو بشکه، بعد که خالی کردی تو بشکه ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارم همین باشه، با کمال میل قبول می‌کنم، ولی تو اون خونه دیگه پا نمی‌گذارم» عصبانی گفت: همین؟ گفتم: اگه منو بکشید هم، اون جا نمیرم. بیست روز مرا تنبیهی همان جا گذاشتند. وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی‌شوند، کوتاه آمدند و به گروهان خدمات فرستادنم. @labbayktazohoor با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
بعد از عملیات آمده بود مرخصی، روی بازوش رد یک تیر بود که درش آورده بودند و کم‌کم می‌رفت که خوب بشود. جای تعجب داشت! اگر توی عملیات مجروح شده باشه، درآوردنش خیلی طول می‌کشید. حتما قبل عملیات بوده... کنجکاوی‌ام بیشتر شد؛ با اصرار من شروع کرد به گفتن ماجرا: تیر که خورد به بازوم، بردنم یزد بستریم کردنند؛ چیزی به شروع عملیات نمانده بود. دیر می‌شد، هر چه زودتر باید از آن جا خلاص شدم. دکتری آمد معاینه کرد و گفت: باید از بازوت عکس بگیرم‌. معلوم شد که باید جراحی بشه، گفتم: من باید برم، خیلی زود! دکتر هم گفت: شما هم باید عمل کنی، خیلی زودتر! وقتی دید اصرار دارم به رفتن، ناراحت شد. عکس را نشانم داد و گفت: این رو نگاه کن! گلوله توی دستت مونده، کجا می‌خوای بری؟ @labbayktazohoor 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
این طوری دیگر باید قید عملیات رو می‌زدم... قبل از این که فکر هر چیزی بیفتم، فکر اهل بیت (علیهم‌السلام) افتادم و فکر توسل! حال یک پرنده را داشتم که توی قفس محبوس شده، حسابی ناراحت بود و حسابی دل شکسته شروع کردم به ذکر و دعا. توی حال گریه و زاری خوابم برد؛ دقیقا نمی‌دانم، شاید هم یک حالتی بود بین خواب بیداری که حضرت ابوالفضل(ع) را زیارت کردم. آمده بودند عیادت من، خیلی قشنگ و واضح دیدم که دست بردند طرف بازوم! حس کردم که انگار چیزی از بیرون آوردند، بعد فرمودند: بلند شو‌، دستت خوب شده. سریع از تخت پریدم پایین... سر از پا نمی‌شناختم رفتم که لباس‌ها را بگیرم، ندادند گفتند کجا؟! شما باید عمل بشین... گفتم: من باید برم منطقه، لازم نیست عمل بشم. هر چه گفتم مسئولیتش با خودم؛ قبول نکرد... چاره‌ای نداشتم، جز این که حقیقت را به‌ او بگویم. کشیدمش کنار و جریان را گفتم. باور نکرد و گفت: تا از بازوت عکس نگیرم، نمی‌گذارم بری. گفتم به شرطی که سر و صدای این موضوع رو در نیاری. قبول کرد و فرستادم برای گرفتن عکس نتیجه همان بود که انتظارش را داشتم. خبری از گلوله در بازوان من نبود...! @labbayktazohoor 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسم رب الشهداء 🌹شهیدانه چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۰۸ ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ از خواهرانم میخواهم ک حجاب اسلامی را رعایت کرده.... 🌹شهید حسین خاک حسینی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 شادی روح شهداء صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐🌹💐 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توسل به ائمه(ع) محمد حسين يوسف الهی با اینکه از لحاظ سنی جوان بود اما مانند یک پدر برای بچه های اطلاعات ز زحمت میکشید به آب و غذایشان رسیدگی می کرد مراقب نماز و عباداتشان بود. مأموریتهایشان را زیر نظر می گرفت و خلاصه مانند یک پدر دلسوز احساس مسئولیت داشت و از آنها مراقبت میکرد وقتی قرار بود بچه ها برای شناسایی بروند خودش قبل از همه می رفت🚶 و محور را بررسی میکرد بعد بچه ها را تا اواسط راه همراهی میکرد و محور را تحویلشان می داد تازه بعد از اینکه گروه به طرف دشمن حرکت می کرد، می آمد و اول محور منتظرشان می نشست گاهی کنار آب، گاهی روی تپه یا هر جای دیگری، فرار نمی کرد. ساعت ها منتظر میماند تا برگردند. وقتی کار شناسایی طول می کشید و یا اتفاقی برای بچه ها می افتاد که با تأخیر بر می گشتند. مثلاً به سنگر کمین بر می خوردند، عراقی ها میدیدنشان با راه را گم می کردند و یا هر دیگر در همه این احوال محمد حسین از جایش تکان نمی خورد و با توجه به سختی انتظار کشیدن مدت با دلشوره و نگرانی می نشست و چشم به راه می دوخت بارها شنیدم که می گفت وقتی بچه ها به شناسایی می روند برای سلامتی و موفقیتشان به ائمه (ع) متوسل میشوم و تا برگردند به دعا و ذکر می نشینم و منتظرشان می شوم. اگر زمانی حادثه ای برای یکی از بچه ها رخ می داد، محمد حسین مثل مرغ سر کنده میشد. خودش را به آب و آتش میزد تا او را نجات دهد. هر کاری از دستش بر می آمد انجام میداد و تا زمانی که موفق نمی شد، آرام نداشت. خاطره های آقا محمد حسین ادامه دارد با شهداء همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
باسلام هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم 🌷 پاسدار شهید علی اصغر مهاجر ♦️ شهید «علی اصغر مهاجر» از نیروهای متخصص و خوب پهپاد و یکی از طراحان هواپیماهای هدایت پذیر از دور بود که به پاس مجاهدت ها و تلاش های وی در این زمینه ، پهپاد مهاجر نامگذاری گردید. 🌷 تولد ۴ مرداد ۱۳۴۲ قزوین 🌷 شهادت ۸ فروردین ۱۳۶۶ جزیره مجنون 🌷 سن موقع شهادت ۲۴ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ♦️ وقتی سخن از «پهپاد» و کوشش هایی که در زمینه راه اندازی و تکامل این صنعت در خدمت جبهه های نبرد حق علیه باطل به میان می آید، نمی توان از یاد و خاطره عزیزی که در این راه تلاش بسیاری کرد و سرانجام عاشقانه به لقاء الله پیوست ، غافل ماند. ♦️ شهیدی بزرگوار که به دلیل تخصصی که داشت، بیشتر در امور طراحی و آموزشی «پهپاد» کار می کرد و سمت طراح و مربی آموزشی پهپاد را داشت. ✅ اما در اواخر عملیات کربلای 5 به یکی از مناطق عملیاتی اعزام شد، تا دروس تئوری را که به شاگردانش آموخته بود، در صحنه عمل نیز به آنان بیاموزد، که در آنجا به وصال معبود رسید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. ♦️ شهید «علی اصغر مهاجر» از نیروهای متخصص و خوب پهپاد ، و یکی از طراحان یکی از هواپیماهای هدایت پذیر از دور بود، که به پاس مجاهدت ها و تلاش های وی در این زمینه و به یاد وی، پهپاد یاد شده هم اکنون « پهپاد مهاجر» نام گرفته است. 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید مدافع حرم مصطفی مهدوی نژاد دور عکس باباش میگرده الهی شرمنده بابات نباشیم شهدا را بیاد بسپاریم نه به خاک دعا کنید شهید بشم وگرنه میمیرم خوشا دهانی که یادکندشهداراباذکرصلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 https://eitaa.com/ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا