eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
33هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
11.9هزار ویدیو
113 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلبلی شیفته می‌گفت به گل🕊🌸 که جمال تو چراغِ چمن است گفت امروز که زیبـا و خوشم رُخ من شاهد هر انجمن است چونکه فردا شد و پژمرده شدم کیست آنکس که هواخواهِ من است؟ حافظ تقدیم به گل روی شما خوبان کانال جملات زیبا پگاهتون زیبا ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: @rooman222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🌸مواظب اعمالتان باشید چون 🌼از دشمنی تا دوست یک لبخند 🌸از جدائی تا پیوند یک قدم 🌼از توقف تا پیشرفت یک حرکت 🌸از عداوت تا صمیمیت یک گذشت 🌼از عقبگرد تا جهش یک جرأت 🌸از نفرت تا علاقه یک محبت 🌼از شکست تا پیروزی یک شهامت 🌸از خسته تا سخاوت یک همت 🌼از صلح تا جنگ یک جرقه 🌸از آزادی تا زندان یک غفلت 🌸از مرگ تا زندگی یک نفس 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘چه زیباست زندگی کردن با امید... نه امید به خود؛ که غرور است ! نه امید به دیگران؛ که تباهی است ! بلکه امید به خدا؛ که خوشبختی است 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋الهی ادای شکر تو را هیچ زبان نیست... دریای فضل تو را هیچ کران نیست.... سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست.... 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✦ یا من أرجوه لکل خیر! من، کم نه... بلکه همه‌ی خیرها را می‌خواهم 🌟 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
⚘ از سوره_یوسف علیه سلام آموختم که: -بیمار شفا خواهد یافت... -و غایب بازخواهد گشت... -و غمگین خوشحال خواهد شد.. -و سختی ها بر طرف خواهد شد.. -و آرزوها متحقق خواهند شد.. -و اگر الله نخواهد، کسی نمیتواند کسی را خوارو ذلیل کند... -و الله به هر شخصی که بخواهد عزت وسربلندی میدهد... پس دلت را به الله وابسته کن و بجز او از کسی امید نداشته باش. همیشه خیر و خوبی خوای یافت ﺑﮕﻮ🌿🌺 : ﺧﺪﺍﻳﺎ ! ﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ! ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺳﺘﺎﻧﻲ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻋﺰﺕ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻲ ، ﻫﺮ ﺧﻴﺮﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ . 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃خداوندا من برای از تو گفتن نه آنقدر شاعرم ، نه آنقدر عالم فقط با زبان ساده میگویم انسانم مرا به قدر انسانیتم... پناه و آرامش ده... الهی آمین🤲 🆔:♡••࿐ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
یادتان باشد تنها چیزی که همیشه با خودتان به هر جایی حمل می‌کنید "خودتان" است! قبل از تعویض دوست، شغل یا آدرستان، خودتان را عوض کنید.🍃🌸 ✍️چيزی كه دنيا بهش نياز داره بازگشت به "نجابت " و " مهربانيه "🍃🌸 ✍️هر معاشرتی که موجب کمال نشود، موجب انحطاط خواهد بود؛ پس بدانیم با چه کسانی معاشرت می‌کنیم!🍃🌸 ✍️اگه پولتون رو برای روز مبادا پس‌انداز می‌کنید، حواستون به گذر زمان هم باشه. ممکنه اون روز مبادا هیچوقت نیاد ولی شما روزای زیادی رو برای لذت بردن از پولتون از دست دادید. 🍃🌸 ✍️با چشمانی که انقدر خطا دارند دیگران رو قضاوت نکنیم ...🍃🌸 ✍️هميشه فرصتی برای شروع كردن می‌توان يافت، در حالی که ما اکثر اوقات به تمام کردن فکر می‌کنیم!🍃🌸 ✍️راز تغيير كردن در اين است كه كل انرژی تان را روی ساختن عادات جديد متمركز كنيد؛ نه روی جنگيدن با عادات قديمی!🍃🌸 ✍️درختی می افتد همه متوجه صدای افتادنش می شوند، اما یک جنگل رشد میکند کسی متوجه نمی شود مردم اینگونه اند، به رشدت توجه نکرده بلکه به افتادنت توجه میکنند! پس مواظب جای پایت باش ...🍃🌸 ➖➖➖ ☝️و اما سخن آخر🔻 فرهنگ به ارث نمی‌رسد، بلکه به دست می‌آید🍃🌸 🅰 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 در روزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج کرده بود با شوهرش سر موضوعی بحث شان شد ؛ دختر هم قهر کرد آمد خانه پدرش واز شوهر خود شروع کرد به بد گفتن که پدر جان شوهر من چنینه وچنانه . پدر بعد از اینکه به حرفهای دخترش گوش داد گفت باشه عزیز دل بابا با شوهرت صحبت می کنم . پدر دختر تمام مردهای فامیل که به دختر محرم بودند را به خانه اش دعوت کرد و به هر یک عبایی داد بعد به زنش گفت دختر را نیمه عریان کرده داخل اتاق بفرستد مادر دختر دستور شوهرش را اطاعت کرده دخترش را نیمه عریان به اتاق فرستاد. دختر تا وارد اتاق شد از خجالت سرخ شد وداشت نگاه می کرد ، پدرش عبایش را کنار زد گفت : بیا زیر عبای من دختر نرفت ، برادرانش گفتند بیا زیر عبای ما اما نرفت خلاصه در آن جمع سریع رفت زیر عبای شوهرش پناه گرفت . بعد پدر دختر گفت دیدی دخترم محرمتر از شوهرت کسی نیست پس بهتر است بروی زندگی کنی او عیبهای تو را بپوشاند تو نیز عیبهای شوهرت را بپوشان . او از خطای تو بگذرد تو از اشتباهات شوهرت چشم پوشی کن. ☆ آری دونفری که با هم ازدواج میکنند کامل کامل نیستند ولی می توانند همدیگر را کامل کنند 🅰 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت کسی که بهت اهمیت میده رو نادیده نگیر ...! یه روز میفهمی چه الماسی رو از دست دادی ... وقتی مشغول جمع کردن سنگریزه بودی ...! 🅰 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🍇💭🍇💭🍇💭🍇 🍇💭🍇💭 🍇💭🍇 🍇💭 🍇 ✫ از اعضای کانال باخداباش✦ عنوان داستان: ♠️ قسمت اول سلام به ادمین و اعضای کانال داستان و پند میخواستم داستان زندگیم رو براتون بفرستم اگه دوست داشتید تو کانالتون بذارین... من به روش کاملا سنتی ازدواج کردم که ازدواجم درواقع با وجودی که سنتیِ با شناخت کامل و علاقه و عشق همراه شد . اوایل عقدمون همه چی خوب بود من قبل از ازدواجم به وابسته تحصیلات و علاقه زیادی که داشتم بعنوان مهماندار تو قطار کار میکردم بعد از گذشت چند ماه بخاطر مخالفت همسرم از کارم استعفا دادم با وجودی که حق کار رو قبل از ازدواج تو محضر خانه ازش گرفته بودم ولی چون دوست نداشت بهش احترام گذاشتم و استعفا دادم.. استعفا دادن من همانا و تغییر رفتار خانواده همسرم با من همانا...مادرشوهر و خواهرشوهرم هرروز باهام دعوا میکردن تحقیرم میکردن فحشای ناموسی بهم میدادن حتی به مادر و پدرمم فحش میدادن مادرم گاهی اوقات جوابشون رو میداد ولی پدرم همیشه سکوت میکرد و میگفت همه خانواده شوهرا همینن محل نذارید.. هر عیدی ک میومد بجای اینکه برا من تازه عروس ک تازه عقد کرده بودم هدیه بیارن دعوا راه مینداختن حتی یادمه یکبار خواهرشوهرم اینقدر کتکم زد ک حالم بد شد و با نظر پدرم تصمیم گرفتم جدا شم ،، ولی بخاطر پادرمیونی پدرشوهرم و آوردن خواهرشوهرم برای عذرخواهی و گریه های شوهرم پشیمون شدم همسرم شبا خاطراتش رو مینوشت چندسال بعد ازدواجمون دفترشو اتفاقی میخوندم ک دیدم تو تمام دوران عقدم نوشته کاش زودتر عروسی کنیم و از دخالت ها و فحاشی ها و توهین های مادر و خواهرش خسته شده... خلاصه دوران عقدی ک برای خیلی ها پر از خاطرات شیرین برا من همش سراسر گریه بود تا وقتی ک عروسی کردیم و رفتیم سر خونه زندگیمون... خیال میکردیم دیگه همه چی تموم شده شوهرم میگفت کمتر میریم خونه پدر و مادرم ک کمتر مادرم اذیتت کنه و گریتو دربیاره...من هم حقیقتش بخاطر سن و سالشون تا به امروز به خودم اجازه ندادم بهشون بی ادبی کنم و همیشه احترامشون رو نگه داشتم .. یکی دوماه اول عروسیمون خوب بود ولی بعد از یه مدت دوباره شروع شد سر هرچیز کوچیکی دعوا راه مینداختن و اشک منو درمیوردن یادمه تمام کادوهای بعد عروسیمون رو گرفتن ،خرج عروسی رو هم شوهرم خودش داده بود ولی باز بعد دوماه اومدن دعوا راه انداختن ک چرا مادرو پدرت برای ما سکه نیوردن بعد عروسی هرچی شوهرم میگفت اینهمه جهاز دادن سکه چیه دیگه این رسما رو از کجاتون درمیارید بدتر لج میکردن چون شوهرم جوابشون رو میداد حتی یکبار شوهرمو کتک زدن و گفتن باید زنتو طلاق بدی ما ازش خوشمون نمیاد... خلاصه بعد از ازدواج هم دست از سرمون برنداشتن تا اینکه ما تصمیم گرفتیم ی خونه دور از جایی که اونا هستن بگیریم و ازشون دور شیم اوایلش خیلی زنگ میزدن یا تهدید میکردن ک پسرمون رو گرفتی و چیزخورش کردی و فلان میکنیم و این حرفا ولی بعد یه مدت دیدن ما توجهی نمی کنیم دست از سرمون برداشتن تا اینکه من باردار شدم باز دوباره شروع کردن هرروز اینقدر به بهانه های مختلف یا زنگ میزدن یا میومدن خونمون و دعوا راه مینداختن و گریه منو درمیوردن کخ من دچار زایمان زودرس شدم ... من هم دوست نداشتم و ندارم که خانوادمو نگران کنم و تقریبا هیچوقت به مامان و بابام نمیگفتم بعد از عروسی هم مادرشوهر و خواهرشوهرم چقدر اذیتم میکنن که حرص نخوره چون درواقع زمانیکه من میخواستم ازدواج کنم بعد از آمد و شدی که زیر نظر خانواده ها بود با وجودیکه علاقه ای پیدا کرده بودم گفتم باز هرچی شما بگید و من دلم نمیخواست مادر و پدرم ناراحت بشن... ♠️ ادامه دارد... ✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال باخداباش✫ 🍇 🍇💭 🍇💭🍇 🍇💭🍇💭🍇💭🍇💭 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
🍇💭🍇💭🍇💭🍇 🍇💭🍇💭 🍇💭🍇 🍇💭 🍇 ✫#ارسالی از اعضای کانال باخداباش✦ عنوان داستان: #ذره_شرا_یره_1 ♠️ قسمت
🍇💭🍇💭🍇💭🍇 🍇💭🍇💭 🍇💭🍇 🍇💭 🍇 ✫ از اعضای کانال داستان و پند ✦ عنوان داستان: ♠️ قسمت دوم و پایانی خداییش هم خدارو هزار مرتبه شکر همسرم خیلی خوبه خلاصه اواخر دوران بارداریم بود ک یه شب مادرشوهر و خواهرشوهرم سر اینکه چرا من زنگشون نمیزنم و ازشون نمیخوام برای سونوگرافی هام باهام بیان دعوا راه انداختن و اینقدر به من فحش دادن ک حالم بد شد فشارم رفت بالا تا فردا شبش جنین هیچ تکونی نمیخورد هرچقدر خوراکی شیرین میخوردم فایده نداشت با ترس و لرز رفتیم بیمارستان سریع منو بردن ضربان قلب جنین رو چک کردن ضعیف بود اینقدر گریه میکردم و ترسیده بودم یادمه یه دستگاهی بود وصل کرده بودن به شکمم اسمشو یادم نیست حرکات جنین رو چک میکرد... خلاصه من اون شب فقط گریه میکردم خدا رو بخ بزرگیش قسم میدادم ک بچم چیزیش نشه و تاوان ظلمی ک بهم شده رو بگیره .. نزدیکای زایمانم رسید مادرم سیسمونی رو آورد و به اصرار خانواده شوهرم یه مهمونی گرفت اما روز مهمونی مادرشوهرم نیومد هرچقدر زنگش زدیم جواب نداد . چندروز بعدش فهمیدیم پدرشوهرم چندین سال قبل ازدواج کرده یواشکی!و دقیقا روز مهمونی همسر دومش به همراه بچهاش اومدن در خونشون گویا یه مدت بوده خرجی و نفقه دریافت نکرده بوده و آمدنش باعث شده مادرشوهرم بفهمه ی هوو داره ک دوتا بچه داره!!! بعد از اون مادرشوهرم بخاطر شوکی ک بهش وارد شد سکته کرد و فلج شد.. خواهرشوهرم هم ک دایم پز پول شوهرشو میداد و یادمه یکبار به من گفت سر تو و ننه و باباتو میکنم تو فاضلاب بعد با تراول خشکتون میکنم شوهرش به طرز وحشتناکی ورشکست شد و کل خونه و زندگیشون رو مجبور شدن بفروشن و با مادرشوهرم یه جا زندگی کنن.. نمیگم دلم خنک شده ولی بنظرم باید این اتفاقات براشون میفتاد تا بفهمن چوب خدا صدا نداره... و در آخر میگم که کانال داستان و پند واقعا عالیه.. من معمولا پست های کانالهایی ک عضوم رو تک تک نمیخونم و فقط رد میکنم که اعلانات خالی باشه ولی کانال شما رو همیشه میخونم حتی اگر تو کل روز وقت نکنم آخرشب قبل خواب میخونم و تقریبا ۹۹درصد کلیپ های کانال رو به اشتراک میذارم و forwardمیکنم فقط یه نقد کوچیک اینکه خیلی تبلیغ میذارید ک اونم در قیاس با مطالب آموزنده کانال هیچی حساب نمیشه. ♠️ پایان ... ✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال باخداباش✫ 🍇 🍇💭 🍇💭🍇 🍇💭🍇💭🍇💭🍇💭 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨