بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
باید فقط نشست فقط با کریمها
تاکه شوی شبی تو هم از یا کریمها
بی وقت هم اگر بروی راه میدهند
دارند لحظه لحظه کرمها کریمها
بد میکنیم گرچه ، ولی رد نمیکنند
یک طورِ دیگرند خدایا کریمها
دیدیم صبح و شام که هرگز نداشتند
در بیتِ خویش سفرهی بی ما کریمها
وقتی درِ تمامیِ این شهر بسته است
بستند خانه را همه الا کریمها
حیران سفرهدارِ کریمم که تا ابد
حیران او شدند سرا پا کریمها
حیدر شدهاست جلوهی زهراییِ حسن
باید فقط نوشت از آقاییِ حسن
دارند روزِ قبل عطایای بیشتر
دارند روزِ بعد گداهای بیشتر
مهلت نمیدهند که حرفی اَدا شود
دادند قبلِ عرض تمنای بیشتر
هرچه گدا رسید در این خانه جا گرفت
این خانه دارد از دو جهان جای بیشتر
از خویش میزنند برای گدایِ خوایش
دارند از این قبلیه تقاضای بیشتر
این خانواده هرچه شنیدند ناسزا
کردند جای طعنه دعاهای بیشتر
هرقدر در کمالِ حسن فکر میکنیم
هی میشویم غرقِ معمای بیشتر
شد قبلهام قبیلهی دریایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقتی که چشمهات کمانگیر میشوند
اهل نفاق با تو زمین گیر میشوند
دیدند گرد ناقهی فتنه که با حسن
کابوسهایشان همه تعبیر میشوند
فریاد میزنند سپاه جمل : امان
تا که اسیر حذبه ی تکبیر میشوند
رَم میکنند هر طرفی این وحوشها
وقتی شکارِ هیبت این شیر میشوند
یک ضربه میزنی و دوصد زَهره میدری
انگار ضربههای تو تکثیر میشوند
در کربلا شبیه حسن جلوه میکنند
نسل حسن که صاحب شمشیر میشوند
جانم فدایِ ضربهی مولاییِ حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقت شکست پشت ستمها یکی یکی
خَم میشوند قامت غمها یکی یکی
یک روز میرسد که مدینه برای ماست
تا که بنا شوند حرمها یکی یکی
باید کبوترانِ رضا را بیاوریم
تا پر زنند گرد عَلَمها یکی یکی
باید برای صبح ظهورش امید داشت
چون جمع میشوند قدمها یکی یکی
آنروز بر ضریح طلاکوب نقره کوب
جانمحسن زنند قلمها یکی یکی
قربان رجعتی که بیایند پیشِ ما
از هفت قبله اهل کرمها یکی یکی
جانم فدای روز پذیرایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهی دستی پلید کرد
« یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دستی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا ناامید کرد
آه ای حسینجان بفدای لبت که زهر
با من نکرد آنچه که باتو یزید کرد
باید گریست از غمِ تنهایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۲/۰۷)
@babollharam
بسم رب العشق
سرود امام حسن مجتبی علیه السلام
قدمای بهارو خوبی روزگارو
دونه دونه دلارو میاره تا مدینه
برا عرض تبریک جبرئیل از توجنت
واسه علی وزهرا رفته که گل بچینه
قدماش واسه دنیا داره خوشبختی میاره
میزنه نبض مادرش با چشه پر ستاره
حسنش اومده حالا یه علیِ دیگه داره
شاهم حسن حسن
دلخواهم حسن حسن
محتاج سفره و یه نگاهم حسن حسن
جانم حسن حسن جانانم حسن حسن...
قیامته قیامش گرمه جواب سلامش
کفتره روی بامش آزاده هر دو دنیاس
فاطمیه مرامش حیدریه کلامش
واجبه احترامش پرچمشم که بالاس
جنمش شده زبونزده هرکی که پهلوونه
غضبش تو جنگ جمل فتنه رو می نشونه
کرمش روزی ِ همه عالمو میرسونه
یارم حسن حسن
دلدارم حسن حسن
هرکس کسی و من تو رو دارم حسن حسن
جانم حسن حسن جانانم حسن حسن
میدونه که گداشم ریزه خور غذاشم
تاوقتی زنده باشم خدمتش هستم
دیوونه ی نگاشم جون ودلی فداشم
مریض داروهاشم سمتشه دستم
میسازیم یه روزی حرمش رو با چهار تا گنبد
آیینه کاریای توی صحنا شبیه ِ مشهد
یاعلی مددی تو مدینه میخونیم مجدد
آقا علی علی
یا مولا علی علی
ای جانشین و دلبر طاها علی علی
جانم علی علی جانانم علی علی
محمدرضا
@babollharam
بسم رب العشق
سرود امام حسن مجتبی علیه السلام
مگه چه خبره آسمونیا شادن
مگه چه خبره امشب همه دلدادن
مگه چه خبره که میخونه ها بازن
مگه چه خبره همه مست می وبادن
مگه نمیدونی بخت دل با ما یار شده
مگهنمیدونی غصه از ما بیزار شده
مگه نمیدونی نسل علی پر بار شده
مگه نمیدونی فاطمه پسردارشده
شده شب مستی می بریز تو پیمونه
دلا همه شاده تو طرب غزلخونه
چه خوبه که امشب رفع حاجت آسونه
تو خونه ی زهرا کیپ تا کیپ مهمونه
دین ودنیای منی حسن آقای منی
دست من به دامنت تو که مولای منی
تو هم امروز منی هم فردای منی
یامولا امام حسن
یا کریم اهلبیت
مگه چه خبره حال من چقد خوبه
مگه چه خبره این دلم پر آشوبه
مگه چه خبره اوضاع ما مطلوبه
مگه چه خبره باده ها چه مرغوبه
افتخارم اینه که عمریه نوکرم
غلام وخادم ونوکره تو شاه کرم
مگه میشه که بذاری دست خالی برم
مگه میشه که بذاری من نرم تا حرم
هوامونو داری تو خوب وبد دنیا
به تو میگه آقا شاهنشه عاشورا
پای رکاب تو علی اکبر وسقا
قاسمته اونکه راه داده مارو اینجا
من مست سبوی تو در گفتگوی تو
روز محشرم فقط در جستجوی تو
وجه الله روی تو قبله به سوی تو
یامولا امام حسن
یاکریم اهلبیت
مگه چه خبریه بگید که حیرونم
کجا؟ وکی؟ وچه موقعی ؟نمیدونم
یه چیزایی میبینم حالا که مهمونم
صدا میزنه بابا علی میگه جونم
تا تواومدی تو دنیا دلبری پا گرفت
تا تواومدی تو دنیا ماه دنیا گرفت
خدابرای غلامی وبرا خادمیت
دونه دونه دونه از انبیا امضا گرفت
میرسه یه روزی منتقم به اذن الله
حرمتو آقا میسازیم ما انشالله
روی بام کعبه حک میشه به این زودی
اشهدان مولا علی ولی الله
میاد روز شادی و موقعِ خوشدلی
میگیریم تقاصتو ما بی معطلی
با سربند فاطمه با ذکر یاعلی
یا مولا امام حسن
یا کریم اهلبیت
محمدرضا
@babollharam
❣﷽❣
💜#مولودی_امام_حسن_ع
🔮#آقای_مقدم
اومده امشب شب سرور و شب ظهور امام حسن
اومده امشب قلب گداهاش پٌر از غروره امام حسن
هر چی گداته گرفته امشب برات ولادت امام حسن
خدا گرفته به خاطر تو ماه ضیافت امام حسن
وسط آغوش فاطمه میبینی لبخند مادرو
علی نشسته کنارشون میبینه فرزند و مادرو
چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه
اومده یاور حضرت زهرا
دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه
که اومده امام مجتبی
💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2
اِنقدر بزرگی هفت آسمون هم به زیر پاته امام حسن
اِنقدر کریمی حاتم طایی خودش گداته امام حسن
وقتی میخندی غمای دنیا تمومه یکجا امام حسن
وقتی تو هستی آرومه این دل وسط دردا امام حسن
ملائکه همگی جمع شدند خونتونو جارو میزنن
داره خدا میبینه تورو زیر لب میگه جونم حسن
چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه
اومده یاور حضرت زهرا
دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه
که اومده امام مجتبی
💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2
هر چی کریمه گرفته از تو کرامتش رو امام حسن
میگیره از تو هر چی گداته سعادتش رو امام حسن
میرسه امشب ذکر عبادت از آسمونا امام حسن
اومده امشب راحت قلب حضرت زهرا امام حسن
فاطمه آروم پا گهوارش داره براش لالا میخونه
قوّت بازوی مادره ، مثل باباش یه پهلوونه
چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه
اومده یاور حضرت زهرا
دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه
که اومده امام مجتبی
💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
با اذن خداوند که رحمان و رحیم است
رفتیم دره خانه مردی که کریم است
در باز شد و عطر پیمبر به هوا رفت
فهمید بهشتیست که سرشار نسیم است
بر خورد کریمانه چنان بود که فهمید
معبود ازل در دل این خانه مقیم است
جبریل در این خانه پر نور غلام است
رضوان دره این صحنه پر ایینه ندیم است
گفتند مسیحای زمین غیر حسن نیست
این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است
باید بنشینید و ببینید در این خاک
چه رایحه و چه بو و چه نسیم است
وقتی که به نام پدرت سفره کنی پهن
بی غصه ترین غصه فقط غصه نان است
در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست
سهمیه شمشیر تو دست پسران است
#میرداماد
#مدح_خوانی
#به_اذن_خداوند_که_رحمان_و_رحیم_است
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#شب_قدر
#علیرضا_خاکساری
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد
باید مفاتیح الجنان "شیخ عباس"
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد
یارب به من اشکی بده سازنده باشد
اشکی بده از بنده ات میثم بسازد
چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد
تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد
دستی بده دست از تهیدستان بگیرم
دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم
پایی بده جز در ره مولا نکوبم
پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم
دل می کند وابسته از دنیا به سختی
دنیا بده اما نه دیگر تاج و تختی
میلی بده از جام همدردی بنوشم
در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم
عزمی بده آماده ی ایثار باشم
وقت ضرورت راهی پیکار باشم
نسلی بده عشق شهادت در دل آن
نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن
جانی بده سرشار از نور ولایت
لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت
هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه
من هم بخوانم از شهادت عاشقانه
زیباترین نثر مناجاتم جهاد است
امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست
جزو مجاهدهای در راه خدایم
سجاده ام حکم کفن دارد برایم
بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم
با معنویت در دو عالم سربلندم
بیش از چهل سال گذشته پای کاریم
وقتی که خرمشهر ها در پیش داریم
رمز بقا قطعا به دست مردم ماست
این اولین تحلیل گام دوم ماست
ما را سفارش می کند آقا به تقوا
لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا
درس دبستان امیرالمومنین است
گوشم به فرمان امیرالمومنین است
نص اشداء علی الکفار یعنی
منشور قرآن امیرالمونین است
حکم پدر دارد برای خاک یعنی
ایران هم ایران امیرالمونین است
دنیا گرفت از هرکسی روزی ولی ما
در سفره مان نان امیرالمونین است
هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا
مدیون احسان امیرالمومنین است
عمری محدث بودن و از غیب گفتن
این کار سلمان امیرالمونین است
در کعبه مولایم علی آمد به دنیا
پس صاحب خانه امیرالمومنین است
ساعات خوب زندگی ما همیشه
در زیر ایوان امیرالمومنین است
حبل المتینم هست و فردای قیامت
دستم به دامان امیرالمومنین است
با دست او حق سفره اش را پهن کرده
هر بنده مهمان امیرالمومنین است
زهرای مرضیه همیشه دوست دارد
چشمی که گریان امیرالمومنین است
شخص پیمبر بانی بزم عزایش
چشمان زهرا نیز می بارد برایش
مرغ دلم پر می زند بر بام کوفه
حلوای ختم مرتضی در کام کوفه
می ریزد از غم های خود در جان دختر
وقتی که بابا می شود مهمان دختر
از غصه دیوار دل دختر ترک خورد
وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد
آماده دارد میشود بر قتل حیدر
قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد
سی سال پیش از پا در آمد مرد خیبر
وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد
دلواپس فردای بابا ام کلثوم
باید بخواند روضه ها را ام کلثوم
از خانه که بابای از گل بهترم رفت
گفتم که دیگر سایه ی روی سرم رفت
دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر
پشت سر بابا دوباره مادرم رفت
دیدم از این کوچه شروع کربلا را
هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت
زیر سر سیلی سنگین سنان بود
از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت
چشم علی مرتضی را دور دیدند
در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#حسن_لطفی
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#مجتبی_صمدی_شهاب
آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین
صدها هزار دل زپی ات دربه در ببین
ای خانه زاد کعبه ز مسجد گذر نما
دنبال خویش کعبه ز جان محتضر ببین
خانه نشین غم مرو در خانه ات نشین
امشب درون خانه هوای سحر ببین
@گ
خیره به آسمان مشو ای بام آسمان
راهی دگر برای عروج و سفر ببین
دریای التماس شده چشم دخترت
ای چشم حق به سینه دلِ خونجگر ببین
لاقل برای ماندن خود استخاره کن
کم کن شتاب را نفسی بیشتر ببین
دور وبر خودت که پُر از منع رفتن است
این التماس را ز دل میخ در ببین
گفتم ز میخ و خاطرت آزرده شد چرا؟
در این سؤال پرسش من بیخبر ببین
حرف بدی زدم که چنین ریختی بهم؟
مانند چشم خویش مرا دیده تر ببین
آقا گمان کنم که دلت رفت پشت در
حالا بیا و محنت این دردسر ببین
یادم نبود شهر مدینه تورا شکست
آقا جسارت است زمن درگذر ببین
من پا به پای تو بخدا گریه میکنم
من را شبیه خویش زغم شعله ور ببین
با چشم خودتودیده ای و من به چشم دل
آندم که غم شکست تورا از کمر ببین
من هم کمر شکستهء پهلو شکسته ام
حال و هوای روضهء ما پر شرر ببین
وای از دمی که فضه بیا گفت فاطمه
گفتا بیا و فاطمه را بی پسر ببین
محسن نیامده نفسش در گلو برید
آثار ضربه را به تن بی سِپَر ببین
آتش دوام لنگهءدر را از او گرفت
حالا بیا به پیکر زهرا اثر ببین
سر تا به پا همه آتش گرفته بود
آن سو میان بند بیا شیر نر ببین
با این همه بلند شد و گفت یاعلی
یعنی مدینه دین خدا در خطر ببین
در آن سیاه روز میان حرامیان
چندین ستاره همره شمس و قمر ببین
در آن کشان کشان کمر یار را گرفت
فریاد زد خدا ستم اهلِ شر ببین
ضرب غلاف آمد و آرنج شد دوتا
بی غیرتیِ محض صف کور و کَر ببین
ای کاش میشکست دهان و قلم خدا
تا خون نمی نمود دل زارِ مرتضا
@babollharam