eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
68 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم زبان شعر کجا و توان مدحت او قلم به لرزه در افتاده از ابهت او علی که چشمه ی خورشید در دلش جاری ست چگونه پی ببرد ذره بر حقیقت او هنوز عقل بشر مات آفرینش اوست خیال هم نرسیده به درک ساحت او علی هنوز معمای ناشناخته ای ست که آدمی نرسیده به کنه خلقت او چشید سرخی آهن برادرش وقتی که خواست رخنه کند در دل عدالت او خدا گواست که حتی عبادت ثقلین کم است با همه کثرت به پیش ضربت او امیر و فاتح میدان انیس سجاده که بوده جامع اضداد یک فضیلت او کسی که کیسه به دوش شب یتیمان بود همان که قلعه خیبر چشیده قدرت او چه خوب گفت اگر پرده ها فرو افتند زیادتر نشود بر یقین و حجت او چه حیدری که در اوصاف او خدا فرمود حدیث قدسی "لاسیف" در شجاعت او
بسم‌الله الرحمن الرحیم در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند آثاری از طلوع محبت گذاشتند با خلقت تو ای همه ی آبروی خلق منّت سر اهالی خلقت گذاشتند تو آمدی که ما همگی متحد شویم نام تو را منادی وحدت گذاشتند باران لطف تو همه جا را فراگرفت در ابر چشم های تو رحمت گذاشتند اشفع لنای هرشب بارانی مرا در نزد تو برای اجابت گذاشتند روز ازل به پیش همه ... ایها النبی روی سر تو تاج نبوت گذاشتند از بارش کرامت بی حد نوشته ام بر روی سینه نام محمد نوشته ام یاایها الرسول دلم را جلا بده ای با صفا صفا به دل بی صفا بده با دست خالی آمده ایم ایها الکریم چیزی به ما تو محض رضای خدا بده اینجا نشسته ام که بگویم طبیب عشق نسخه برای درد دل بی دوا بده چشم تو خاک را به نظر کیمیا کند رنگی به تیرگی دل سنگ ما بده از سائلان هرشب ایرانی توام رزق مرا توسط موسی الرضا بده حتی اگر مدینه بیایم شبانه روز می خواهم از تو تذکره ی کربلا بده وقتش رسیده نور ولی را نشان دهی راه علی و آل علی را نشان دهی ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم لب تشنگان باده ی ساقی کوثریم محشر میان جمع محبان فاطمه سایه نشین چادر خاکی مادریم یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم نام علی که بر لبمان سبز می شود در بین مجلسیم ولی جای دیگریم در صحن با صفای نجف سیر می کنیم گوشه نشین مرقد سلطان محشریم شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست ما پیروان مکتب پربار جعفریم نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت از شیعیان صادق آل عبا نوشت
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی از دایره ی شبهـه و تشکیـک درآید یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی » بی جلوه ی چشمت ، نبرد راه به جایی هم دشمن مبغوض تو،هم شیعه ی غالی ( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندی شد در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالی ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع افتاده به پای تو ، چنان میوه ی کالی شد صاحب فیض از دم تو جابر حیان شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالی » بی فیض تو علامه شدن کار محالی است ای مَشی ِ بلندت ، به جهان رو به تعالی ای پاسخ آماده ی هر پرسش دشوار در ذهن فقیهانه نمانده است سئوالی در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه با لطف تو ، جاری شده ، آواز بلالی باران شده سرمست تو ای ابر کرامت ای کاش ببارید ، بر این کاسه ی خالی صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ایـن کـر و لالـی
بسم‌ الله الرحمن الرحیم عمری شدم خاکِ درِ تو صادقانه زانو زدم در محضرِ تو صادقانه عاشق شدم مثل هشام و تا قیامت هستم فقط دور و برِ تو صادقانه قسمت شود ایکاش! چون در حقّ من هست تنها دعای مادرِ تو صادقانه هستی رئیس مذهبم! الحمدلله هستم همیشه یاورِ تو صادقانه هر روز میگردد به وقتِ صبح صادق خورشید هم دور سرِ تو صادقانه جاریست امواج احادیثِ زلالَت از سطرسطرِ دفترِ تو صادقانه شد حضرتِ علامه هر کس که نشسته بر پای درس منبرِ تو صادقانه
. ای خسته دلان خنده کنیدعید آمد در وقت سحر به جلوه خورشید آمد از دامن پاک آمنه بنت وهب از سوی خدا مظهر توحید آمد بر اهل جهان هدیه ز یزدان آمد امشب به عیان مظهر سرمد آمد از بهر هدایت تمام عالم بنیانگر اسلام محمد آمد در هفدهم ربیع از لطف الاه یاران ز سپهر دین حق سر زد ماه تا کرد نظر بروی او مادر گفت لا حول ولا قوة الا بالله .
. ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بردلم آوای سرمد می رسد عاشقان عبدموید می رسد دین حق را نورایزد می‌رسد در جهان امشب محمد می‌رسد ماه رویش گشته امشب منجلی روشن عالم گشته زین نور جلی شاد گشته‌آمنه بنت وهب سجده ها می‌کرد بر درگاه رب آمده نور خدا، روح ادب مظهر ذات خدا هاشم نسب شهر مکه پر شده از نور او خانه ی بنت وهب شدطوراو جشن شادی هر کجا برپا شده ماه رویش کعبه ی دلها شده شکرلله زینت دنیا شده مایه ی آرامش جان ها شده جلوه گر ماه دل آرا آمده روح قرآن نور طاها آمده طفل اما بر دو دنیا شد امیر شد جوان از مقدم اوچرخ پیر خلق می نازد بر این ماه منیر عالم هستی بود بر او مجیر در سپهر دین حق ماه آمده شیعیان روشنگر راه آمده یوسف مصری گدای کوی او زینت عالم رخ دلجوی او می وزد بر جان و دل ها بوی او قبله گاه عاشقان شد کوی او از درون سینه دل پرپر زند گاه مکه گه مدینه سر زند عالم از عطرش معطر می شود از سوی حق اوپیمبر می‌شود در جهان استاد حیدر می‌شود شافع شیعه به محشر می شود آمده دنیا مه روی زمین آنکه باشد رحمة اللعالمین گرچه مولا بنده ای ناقابلم لطف حق گردیده امشب شاملم شد عجین مهر تو با آب و گلم تا ابد بر درگه تو سائلم این دلم غرق تمنای شماست سینه ام پر از تولای شماست یا محمد کوی تو دارالشفاست مرقد پاکت حریم کبریاست کعبه وقبلگه اهل ولاست هر کلام تو چراغ راه ماست گویم این نکته به آوای جلی تو نمودی آشنایم با علی یا محمد منشأ حریتی شکرلله پای تاسررحمتی در دو عالم شیعیان را عزتی فاطمه گل تو گلاب عصمتی جانشین تو در عالم حیدر است یک خدیجه داری ازعالم سر است من به گلزار تو خارم احمدا در دلم مهر تو دارم احمدا جز تو غمخواری ندارم احمدا کن نگه بر حال زارم احمدا یک نگاهم کن بیا هستم بگیر جان زهرا و علی دستم بگیر از همه بگسسته ام یامصطفی دل به مهرت بسته ام یا مصطفی با دل بشکسته ام یا مصطفی در رهت بنشسته ام یا مصطفی ایکه هستی شیعیان را تکیه گاه بر من مسکین نما امشب نگاه ای که هستی دردمندان را دوا بنده ی مسکین نما حاجت روا نوکر درگاه تو هستم (رضا ) دستگیرم باش در روز جزا ایکه هستی بر همه فریاد رس لحظه ی آخر بفریادم برس .
. و دو خورشید تابان ربیع الاول آمد شاد دلها شد دو خورشید جهان آرا هویدا شد دو گل از بوستان حق نمایان شد جهان از مقدم این دوچو رضوان شد یکی برآمنه نورخدا احمد یکی بر ام فروه هدیه از سرمد یکی از مکه سر زد روی چون ماهش یکی اندر مدینه عزت و جاهش یکی از دیدنش مادر شده خرسند یکی بر باقر علم نبی فرزند یکی باشد محمد کعبه ی دلها یکی صادق امید مردم دنیا یکی نور خدای لایزال آمد یکی زهرا نسب حیدر خصال آمد یکی ختم رسالت احمد و محمود یکی بر باقر علم نبی مولود یکی آیات قرآن را بود معنا یکی از نسل حیدر باشد و زهرا یکی ختم رسالت آمده احمد یکی ششم امام از خالق سرمد یکی پیغمبر است و رهبری لایق یکی شمس هدایت حضرت صادق یکی بااو شود دین خدا کامل یکی بحر شرف را لنگر و ساحل یکی بنیانگذار مکتب قرآن یکی در آسمان دین مه رخشان یکی مهرش به دل ها منجلی باشد یکی از نسل زهرا و علی باشد یک ختم رسولان مصطفی باشد یکی صادق گل باغ ولا باشد یکی نور خدا پیغمبر خاتم یکی سر تا به پا رحمت در این عالم یکی پیغمبر ختمی مآب آمد یکی دریای دین را درناب آمد یکی بر خلق این عالم پدر باشد یکی در خلق و خو زهرا سیر باشد یکی نور خدا پیغمبر اکرم یکی صادق بود سرالله اعظم یکی بر خلق این عالم معین آمد یکی بر شیعیان حبل‌المتین آمد یکی ختم رسل پیغمبر رحمت یکی مهر وولای او بودنعمت یکی ختم رسالت از سوی داور یکی بر شیعیان مرتضی رهبر یکی نور خداوند مبین باشد یکی مهرش قرار مومنین باشد یکی خورشید تابان رسالت شد یکی ریشه‌کن ظلم وضلالت شد یکی اوجش بود از خاک تا افلاک یکی چون ختم مرسل طیب است وپاک یکی از سوی حق خیر کثیر آمد یکی در جودورحمت بی نظیر آمد یکی با اذن حق رفته سوی معراج یکی خلق جهان بر او بود محتاج یک آیینه ی ایزد نما باشد یکی سرمنشأ جود و سخا باشد یکی نامش بود بر درد ما درمان یکی بهرهمه اسطوره ی ایمان یکی باشد شفیع صحنه ی محشر یکی بر شیعیان مرتضی یاور یکی بر شیعیان باب نجات آمد یکی حلال جمع مشکلات آمد یکی بر درد بی درمان دواباشد یکی درگاه او دارالشفا باشد یکی درگاه او خلدبرین باشد یکی در بحردین در ثمین باشد یکی قبرش بود دارالامان ما یکی باشد امام مهربان ما یکی قدر وبهای او رفیع باشد یکی زینت فزا اندر بقیع باشد یکی نور دو چشمان (رضا )باشد یکی هم این (رضا)را مقتدا باشد
امشب به ملایک خبری تازه رسیده لبخند نجات از نفس صبح دمیده شیطان عوض جامه دل خویش دریده اوصاف خدا از دهن بت که شنیده یک صبحدم و این همه اعیاد که دیده اعیاد خدا گشته از این صبح پدیدار ای بحر تجلا! گهرت باد مبارک ای طور نبوت! شجرت باد مبارک ای مکه! نسیم سحرت باد مبارک ای آمنه! قرص قمرت باد مبارک میلاد گرامی پسرت باد مبارک دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار ای گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد در عرصه ی بیدادگری، دادگر آمد تکبیر بگویید که هجران به سر آمد تهلیل برآرید که پیغامبر آمد پیغامبر از بهر نجات بشر آمد آمد به جهان قافله را قافله سالار توحید بود لاله ی بستان محمد جبرییل بود مرغ گلستان محمد تهلیل بگویید به فرمان محمد خلقت همه گشتند ثناخوان محمد ذکر همگان آیه ی ما کان محمد از قول خدای احد قادر دادار این نور جمال ازل، این خالق نور است این هم سخن موسی، در وادی طور است این روی صحف، صورت زیبای زبور است این روح عدالت به محیط زر و زور است این منجی آن دخترک زنده به گور است این است که گل سبز کند از شرر نار این است که او بود و همه خلق نبودند این است که با نام خوشش نامه گشودند این است که خیل ملکش سجده نمودند وصفش همه گفتند و شنیدند و سرودند گفتند و شنیدند و سرودند و ستودند با این همه کردند به عجز سخن، اقرار این است که توحید از او نام گرفته این است که خورشید از او وام گرفته این است که از روح بشر، دام گرفته این است که دل از دمش آرام گرفته این است که از دست خدا جام گرفته سر تا قدم از علم الهی شده سرشار ای جان همه عالم و آدم به فدایت ای هستی هستی کمی از لطف و عطایت گلبوسه ی فردوس، به خاک کف پایت روییده مسیح از نفس روح فزایت کار ملک و ذکر خداوند، ثنایت این ذکر الهی است که دائم شده تکرار ای چرخ کهن خاک ره طفل صغیرت روشنگر بزم ازلی روی منیرت تا حشر، بزرگان جهانند حقیرت حتی به جنان اهل بهشتند فقیرت پیغامبران یکسره بودند بشیرت پیوسته نمودند به آقایی‌ات اقرار اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است قرآن تو را سلطه بر این چار کتاب است حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است تو آب حیاتی و جهان بی تو سراب است تو مهری و روز همه بی‌توست شب تار ما امت وحی و تو پیام آور مایی تا هست خدایی خدا، رهبر مایی تو جان همه عالمی و در بر مایی تو سایه ی لطف ازلی بر سر مایی تا شام ابد مشعل روشنگر مایی بی‌نور تو، توحید محال است، نه دشوار بی دست تو حق بر روی کس در نگشاید بی دوستی ات حمد خداوند نشاید بی حسن تو یوسف ز کسی دل نرباید بی نام تو زنگ غمی از دل نزداید مدح تو نه از «میثم»، از خلق نیاید گیرم ز عقیق همه ریزد در شهوار شاعر : حاج غلامرضا سازگار
جشن فرخنده میلاد رسول عربی داده بر عالمیان حالت شور وطربی عرشیان خنده کنان گل به زمین می ریزند گرچه گل می شکفد از لب زیبای نبی ناتوان است به تشریح حدود کرمش قلم و دفتر و طبع و کلمات ادبی شب معراج به او گفت خداوند جلیل یا محمد تو به ایجاد دو عالم سببی طاق کسری ده چاک از برکات قدمش بفدای قدم پرکرمش ام و ابی منخسف دید ستاره مه نورانی را گفت ای ماه شباهنگ چرا در عجبی گفت امشب شده ماهی ز پس پرده برون که به شمس ازلی نور دهد مستحبی مادرش بوسه به لعل شکرینش زد و گفت من به شیرینی این لب نچشیدم رطبی متکبر مشو از جو زمان غفاری تا دم حشر ز استاد خود انور عقبی شاعر : حاج حسین غفاری اردبیلی
﷽ ولادت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ✨✨✨✨✨✨✨✨ جهانیان ولادت مصطفی آمد پرچمدار دین، خاتم الانبیا آمد جانم محمد جان جانانم محمد(2) از گل رخسار نبی شد جهان گلشن آمنۀ بنت وهب چشم تو روشن جانم محمد جان جانانم محمد(2) از مکه ماه آمنه جلوه‌گر آمد مظهر ذات ایزدی چون قمر آمد جانم محمد جان جانانم محمد(2) یکسو دگر ولادت قرآن ناطق روح و روان فاطمه امام صادق جانم محمد جان جانانم محمد(2) (مهدی خرازی) ┈••✾•🌿💫🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا