eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
شیعه باید نیمه ی شوال را از بر کند عبرتِ جنگِ اُحد را ذرّه ای نوبر کند با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را در کنار مصطفی روحی فِدا، باور کند از غنائم، لحظه ی بُحبوحه باید دست شُست ورنه کِی دفعِ خطر از جانِ پیغمبر کند الگوی رزمنده ی اسلام، اخلاصِ علی است حمزه در جنگ اقتدا بر شیوه ی حیدر کند دید مولا میزند تیغ از یمین و از یسار تا ز ختم الانبیا، دفعِ بلا یکسر کند "لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" برترین مدحی است، کز مولای ما، داور کند شد علی شیر خدا و حمزه شد شیر رسول تا تهاجم بر سپاهِ مشرک و کافر کند شیر میخواهد، زنَد شیرازه ی دشمن بهم حمزه یکجا میتواند، دفعِ صد لشکر کند شیعه باید از جناب حمزه گیرد درسها سینه ی خود را سپر، در یاریِ رهبر کند بولهب ها را نشانَد جای خود، در هر زمان غیرتِ دینیِ خود را فاش در منظر کند دختِ نامشروعِ بوسفیان، جگرخوار از چه شد؟ زانکه لشکر را تهی از حیدرِ دیگر کند حیف که امرِ نبی را، پشتِ گوش انداختند فرصتی شد تا جگرخواره، لب از خون تر کند حکمِ پیغمبر زمین ماند و غنیمت اصل شد خصم باید هم که دستِ خویش را برتر کند وای بر قومی که از تکلیف خود غافل شود در همین هنگامه، دشمن بر دلش خنجر کند هیچکس باور نمیکرد از سوی یک آکله خنجری وحشی تواند حمزه را پرپر کند حمزه چون از پا درآمد، مصطفی از پا نشست کاش فکری از برای حالتِ خواهر کند جسمِ سالارِ سپه را ساخت پنهان در عبا کاش فکری هم برای زینبِ مضطر کند مُثله شد، اما سرش بر نیزه ی اعدا نرفت کِی تواند خواهر از محمل سخن با سر کند □ □ □ کاش حمزه بود و کس، جرات نمیکرد از نفاق نیّتِ سیلی زدن، بر سوره ی کوثر کند این سخن، حتی شنیدن هم برایش سخت بود بارها میدید احمد را سخن از در کند... محمود ژولیده
بسم رب الوحی، رب هل اتا رب احمد، رب خیرالمرسلین رب عترت، رب مولانا علی رب سادات نساءالعالمین صحبت از یاران دین کبریاست یاد باید کرد از اصحابِ حق درس عبرت از اُحد باید گرفت تا شود سرلوحۀ احبابِ حق از چه رو دندان پیغمبر شکست وز چه احمد حمزه را از دست داد «لحظه ای غفلت» ز فرمان نبی جبهۀ حق، تنگه را از دست داد هیچکس باور ندارد اینچنین حیدر و بر تن نَود زخمِ عمیق کینۀ هندِ جگرخوار عاقبت حمزه را مُثله کند در زیر تیغ! کیست حمزه، یار احمد یار وحی حافظ آیات، بعد از هر نزول کیست حمزه، مرد ایمان و نبرد عبد صالح شیرِ میدان رسول کیست حمزه، غرّشِ شمشیر عشق کیست حمزه، عبد فرمان علی کیست حمزه، مرد میدان اُحد جان او بسته است بر جان علی هر کجا احمد ز دشمن فتنه دید بود یارِ حضرتش آن پهلوان حال افتاده بزیر دست و پا بی نفَس، بی جان، شکسته استخوان سینه ای که سخت تر از کوه بود حال از تیزیِ خنجر نرم شد این همان یکتا عموجان است که بارها زهرا به او دلگرم شد سالها بگذشت از جنگ اُحد شهر از بعدِ نبی تاریک بود بی حیایی راهِ زهرا را گرفت راهِ بانو، کوچه ای باریک بود روزِ سیلی خوردنِ زهرا رسید دید دشمن تا که بنچاقِ فدک مادرِ سادات را آن بی حیا پیش چشمِ مجتبایش زد کتک گوشواره پخش شد روی زمین دست مادر بود در دست پسر راه را گم کرد آن یاسِ کبود آنکه خود از بهر مولا شد سپر پس کجا بودی ببینی ای عمو! فاطمه افتاد زیر دست و پا تو بزیر خاک و زهرا بی پناه بسته شد در ریسمانی مرتضی بولهب یک حرف بد زد بر نبی ای عمو! خشمَت امان از او گرفت ثانی اما سیلی ام زد بی هوا هیچکس آیا نشان از او گرفت؟ راهِ زهرا راهِ یاریِ علیست تاعلی تنها نماند هیچگاه درسِ عبرت از اُحد این است و بس شیعه در غفلت نباشد هیچگاه محمود ژوليده
کانال سبک وشعرباب الحرم 4_5771647429698915052.mp3
زمان: حجم: 1.7M
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غرق به خون شد بدن ، عموی نازنین من اُحد به هم ریخته از ، ناله‌ی آتشین من چه جور این خبر رو به عمه بگویم که شده مُثله تن پاک عمویم پشت سر ضجه و ناله‌ی صفیه بدن پاره‌ی حمزه پیش رویم خواهر رسید ... واویلتاه واحمزتاه ... واحمزتاه ــــــــــــــــــــ ورق ورق شد این کتاب ، غرقه به خون شداین جسد چگونه برخیزم اگه ، علی به دادم نرسد باورم نمیشه می کنم نظاره می بینم تن عمومو پاره پاره همه بهرشهدا عزا گرفتن عمویم حمزه ، گریه کن نداره پشتم شکست ... واغربتاه واحمزتاه ... واحمزتاه ــــــــــــــــــن مصیبت حمزه کجا ، روضه‌ی کربلا کجا صحرای احد کجا ، گودی قتلگا کجا آقامون پا زمین می کشید از درد شمر اومد تو مقتل و فاطمه غش کرد با صدای بی رمق با گریه می گفت خواهرم به جان من به خیمه برگرد خواهر بگو ... تا خیمه گاه واحمزتاه ... واحمزتاه ــــــــــــــــــ @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 💠💠💠💠💠💠💠💠 1400/03/02 ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ✅بند اول کجایی ای قراره این ، دله همیشه بیقرار تاکی میخوای آقاباشم،به راهتون چشم انتظار ذکره لبم یابن الحسن،ای یوسف زهرا بیآ عجل علی ظهورک ، منتقم خون خدا دیده به راهم،پس کی میآیی مُردم زِ هِجرت داد از جدایی 🔸یا اباصالح العجل🔸 💢💢💢 ✅بند دوم ای منجی و روشنگره،تمومه این دنیا بیآ فقط تویی یابن الحسن،بر درده عالمی دوا ای خلق و خویت فاطمی،صاحب تیغه ذوالفقار ای آخرین حجت حق ، ذخیره ی پروردگار دارم می‌سازم با درد و غمها بگو کجایی یوسفِ زهرا 🔸یااباصالح العجل🔸 💢💢💢 ✅بند سوم مرهم زخم فاطمه،خونخواهه محسن شهید پهلوی مادرت شکست، ازضربه ی خصم پلید از تیزیه مسماره در،سینه ی زهرا خونیه ضربه های مشت و لگد،کجا و جسمه حوریه بیت نبوت ، هجومه اعدا سیلی کجا وو،صورت زهرا 🔸یااباصالح العجل🔸 💢💢💢 ✅بند چهارم هنوز میآد از کربلا ، ناله های امن یجیب افتاده توی قتلگاه،غرغه به خون مردی غریب پیراهنش رو میبرن،یه عده پسته بی حیا سرش رو داره میبره،شمره حرمی از غفا بحقه عمه زینب روی تل که دید برادر میونه مقتل 🔸عجل لولیک الفرج🔸 ✏️: 3⃣0⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم باتوجه به درخواست اعضای محترم ان شاءالله ازهفته آینده اشعار و سبک های ماه محرم بارگذاری میشود.. التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ نام صادق روضه سازی کرده است بادل عشاق بازی بازی کرده است درمیان سجده یک مردی بزرگ شداسیره پنجه ی یک گله گرگ نیمه شب یک عده ازنسل جهیم قومی ازهیزم بدستان قدیم شدتدایی غصه درچشم ترم نیمه شب آتش گشودند برحرم درمدینه رهبری خانه نشین می برد ارث ازامیرالمومنین ترس بود وآتش ودست طناب یادم آمدازغم آن بوتراب ترس بودو چشمهای کودکی اشگ بودو دیدگان کوچکی یاده دلبر .غصه ی دیرینه شد خاطرات میخ وزخم سینه شد نیمه شب ابن ربیع بی حیا آتشی زد بر دره بیت ولا اونماز حضرت صادق شکست دستهایش رامیان بندبست باره دیگر زدبه زخم حق نمک شدتدایی باره دیگر آن فدک صادق آل عبا.آن موسپید پابرهنه درپی مرکب دوید نیمه شب.درکوچه درحال عبور پابرهنه میرودخورشیده نور نیمه شب افتان وخیزان میرود درمیان کوچه بی جان میرود دشمن بی شرم از راه عناد ناسزابرحضرت زهرا بداد زین جسارتها دلم گشته کباب تاکه گشتم واردبزم شراب لیک(مجنون)برلبش یاصادق است برامام خودهمیشه عاشق است _شعر_آرمین غلامی(مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ بر روی پیکره توچه شلاق ها زدند اینجامیان کوچه تورا بی هوا زدند درنیمه های شب به سویت حمله کرده اند شلاق برتن وبدنت ازجفا زدند واردشدند از در و دیواروپشت بام قومی چنین تورا سر سجاده ها زدند آن پیرمرده محترم سالخورده را پای برهنه دروسط کوچه ها زدند قومی کمال بی ادبی رانموده اند اورامیان کوچه بدون عبازدند تکرارشدحدیث درودود وشعله ها اوراچنین میان درو شعله ها زدند دستش طناب بود و دوپایش برهنه بود اورا غریب چون علی مرتضی زدند ای دل بسوز وگریه وآه وفغان نما اورابه ضرب طعنه ای بس ناروا زدند اینجاتمام حرمت آل علی شکست باقصدکشتنت وسط کوچه هازدند ابن ربیع رسیدوتوراتازیانه زد با اذن او تورا وسط شعله ها زدند چون جدخودعلی.توغریبه مدینه ای شلاق برتن وسرو روی شما زدند بازهرکینه عاقبت ازپانشسنه ای برکشتن تو حیله به زهرجفازدند امادگرسرت به روی نیزه ها نرفت بی غیرتان تورا وسط, ناله ها زدند شعر.آرمین غلامی(مجنون)... اشعار مجنون کرمانشاهی:: .________.. جدیدترین اشعاروسبکها @babollharam
مزنیدم مبریدم ندهید آزارم بگذارید عمامه به سرم بگذارم قبل از آنیکه مرا در بر منصور برید بگذارید حرم را به کسی بسپارم پیرمردم پی مرکب ندوانید مرا نه مرا پای دویدن نه عصایی دارم بگذار ابن ربیع تا نفسی تازه کنم بس کن اینقدر نکش بر روی سنگ و خارم تازیانه بزن اما لب خود باز مکن نام زهرا مبر اینقدر مده آزارم به زمین میخورم و ذکر لبم یازهراست یاد افتادن او بین در و دیوارم سوخت در شعله در خانه ام و شکر خدا که نیفتاد در سوخته روی یارم پیش چشم پسرش مادر ما را می زد از مغیره به خدا تا به ابد بیزارم عبدالحسین میرزایی
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده حسن لطفی