#نوروز
#مناجات_امام_زمان_عج
گفتم بهار میرسد و میرسم به یار
آمد بهار و سَر نشد ایّامِ انتظار
جان بر لبم رسیده و یارم نیامده
ای چشمِ تَر به حالِ نَزارم بِبار زار
سالِ گذشته توشهیِ خوبی نداشتم
بر رویِ شانهاَم شده تنها گناه... بار
از حال و روزِ عاشقِ آلودهاَت مَپرس
بیچاره کرده است مرا دردِ اِضطرار
با یک نگاه دردِ مرا میکنی دَوا
تنها گُلم تو میرسی و میرسد بهار
آقا دلم شکسته بیا روضهای بخوان
سرْ رویِ نیزه شد سرِ بازار سنگسار
پیشّ دو چشمِ عمّهیِ سادات میزدند
از رویِ بام سنگ به سرهایِ نِی سوار
#حسین_ایمانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#نوروز
اینک کـه بهـار در بهـار آمده است
امید به قلـب بی قـرار آمده است
او می رسد و چشم جهان خواهد دید
در دست گرفته ذوالفقار، آمده است
بهاری تلخ را با کور سویی نور می بینم
زمین را در دگردیسی عالم مور می بینم
همین آغاز بسم الله باید کوله را برداشت
که دنیا را گرفتار غمی ناجور می بینم
#محمدجواد_منوچهری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#نوروز
#قصیدهی_بهاریه
آمد بهار و خرّم و شاداب شد چمن
عالم به عیش و نوش و طرب گشته مقترن
نوباوه ی شکوفه به گهواره ی درخت
چون طفل شیرخواره که لب شسته از لبن
فرش زمرّدینِ چمن گشته با صفا
از نقشهای زنبق و نسرین و نسترن
سوری فراز شاخه ی فیروزه فام بین
چون گلرخی که کرده به تن سبز پیرهن
نرگس ز خواب ناز ، برآورده سر خمار
سوسن به ده زبان شده آماده ی سخن
سرو سهی به ناز بُوَد در چمن، چمان
گاهی سوی یسار و گهی جانب یمن
بر طرْفِ جو بنفشه چو گیسوی دلبران
از ژاله شسته کاکل مشکین خویشتن
مشّاطه ی صبا همه دم شانه میزند
بر زلف مُشک پرور دوشیزه ی چمن
سوری به عشوه بر زبر شاخ چون وثن
بلبل برابرش ز سرِ عشق چون سمن
نسرین و یاس و سوسن و سیسنبر از فرح
بر گِرد هم به باغ و چمن کرده انجمن
قُمری به طرْف دشت زند قهقهِ نشاط
کبک دری به ناز ، خرامنده بر دمن
ژاله به چهر لاله و گلهای گلسِتان
غلتد چو جوی، بر رخ گلفام یار من
آب حیاتِ خضر، روان گشته گوئیا
از چشمه سار ، بر اثر ریزش وشن
در پای بید، آبِ روان همچنان مسیح
دلمرده را ز لطف، روان میدهد به تن
گر نیک بنگریم به چشم بصیر دل
بر محفل ربیع و ریاحین هر چمن
هر یک به حالتی و زبان و کنایتی
گویند ذکر و حمد خداوند ذوالمنن
هر سو که بنگری اثرِ ذات وحدتاند
گلهای نیک منظره ، چون سنبل و سمن
از برگِ سبز ، دفتر توحید گشته باز
وین نکته ثابت است به هر مذهب و سُنن
نقاش دهر ، زیرِ زمین نقش میزند
بر هر گلی نقوش مناسب به علم و فن
ای دل! ز باغبان طبیعت عجب مدار
این صنعت محیّر و این دانش و فنن
او برتر از تصور و وهم و گمان ماست
گر بخردی؟ گمان وی از سر به در فکن
فهم مقام او ـ نتوان کرد تا ابد
چون گوهری بوَد که نباشد روا ثمن
مصنوع صنع و قدرت او گشته عرش و فرش
مبهوت لطف و رأفت او گشته مرد و زن
زین بحث، درگذر که بهار است و وقت عیش
باید ز گنج رحمت حق بهره ور شدن
فصل بهار میگذرد جام مِی بگیر
از دست ساقیان خوش اندام سیمتن
خواهم درین میان رسد از لطف کردگار
یاری خجسته سیرت، با وجهه ی حسن
تا در لوای میمنت روی انورش
از دل زدایم انده و بیماری از بدن
فرمان دهم به مطرب و رامشگران عشق
تا عندلیب سان همه گردند نغمه زن
مطرب! بزن به چنگ کز آهنگ نغز آن
آهنگ باربد ، بشود ناله ی حَزَن
ساقی! به پاکبازی اهل نظر بیار
از آن زمین که پاک و مبرّاست از فتن
آن مِی که بُرد از سر عشاقِ حق خمار
آن مِی که داد نشئه به سلمان مؤتمن
تک جرعهای به کام من دُردنوش ریز
کز یمن آن ، رموز دو عالم کنم علن
پیر مغان ز جام ولایم حواله کرد
ای ساقی فرشته رخ ای ماه انجمن!
ای ابروان شوخ تو شمشیر ذوالفقار
ای نرگس دو چشم تو شد معجز زَمن
انفاس جانفزای تو اعجاز صد مسیح
خاکِ ره تو رشکِ دل نافه ی ختن
یوسف کجاست تا که بخواند حدیث ما
کافتاده ام به عشق رخت در چَهِ ذقن
شاها به غیر وصف تو نبوَد سخن مرا
هستم گدای درگهت ای شاه بوالحسن
طبع خموش من به ولای تو شد روان
ای برخیِ تو عمر من و طبع و روح و تن
بر (شمس قم) ز لطف، نظر کن درین بهار
چندان که تا بهارِ ابد ، نبودَش مِحَن
شد شایگان چکامهی من در مدیح تو
چون عشق تو گرفته مرا مُهر از دهن
#شادروان_سید_علیرضا_شمس_قمی
فروردین_1338
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#نوروز
#مناجات_امام_زمان_عج
سین اول سلام بر مهدی
سین دوم سُرور هم عهدی
سین سوم فقط به نام خدا
سرخیِ خونِ جملهی شهدا
سین چارم سیاهیِ چادر
که شده چون صدف برای دُر
سین پنجم به لحظهی دیدار
سرِ ما و قدوم حضرت یار
سر ما بند نام دلبند است
ششمین سین به نام سربند است
هفتمین سین اگر که خواست خدا
شده سربازِ سر به دارِ شما
#م_اسدیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مناجات_با_خدا_مناجات
شفایم برای تو کاری ندارد
دل خسته ام جز تو یاری ندارد
کریمی و قبل از طلب در عطایی
گدایت نیازی به زاری ندارد
طبیبا گرفتار نفسم، کمک کن
به صیدی که راه فراری ندارد
به جز معصیت چیز دیگر ندارم
شبیه درختی که باری ندارد
مبادا بگویی برو، نه...نه...آقا
مگر دامن تو غباری ندارد؟
#حسین_ایزدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مناجات_با_خدا
به درگاهت آمد گدایی گرفتار
بریده ز یار و گرفتار اغیار
زمین خورده بارش، زمین خورده هربار
تو امشب دوا کن شده سخت بیمار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
دعا کرده اما اجابت ندیده
از این مردم اصلاً رفاقت ندیده
چنان خار گشته که عزّت ندیده
شِقاوت کشیده، سعادت ندیده
پناهی بده آمد عبد گنهکار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
در آتش گرفتارمو پر ز دردم
برای رضای تو کاری نکردم
سرم گرم دنیا شده با تو سردم
کمک کن به سمت گنه برنگردم
بیا از نبخشیدنم دست بردار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
گناهان گرفته دو چشم ترم را
زمین خوردم از بس شکسته پرم را
غلامى نکردم پدر مادرم را
ولى مى گذارم به تربت سرم را
گداى حسینم، گداى علمدار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
هو الهو، هو الحی و غفّار ،حیدر
منم بنده ی ربّ قهّار، حیدر
خریده مرا بین بازار، حیدر
صد و ده تجلی ستّار؛ حیدر
به عشق علی گفته هربار تمّار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
بهارم حسین و قرارم حسین است
تمامیِ دار و ندارم حسین است
چه غم از قیامت کنارم حسین است
شفیعی که محشر بیارم حسین است
منم نوکر و با عطش میزنم جار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
به سبحان ربّی الاَعلای زینب
به دنیای زینب، به عُقبای زینب
به آه و دم نیمه شب های زینب
به آتش که افتاده بر پای زینب
به پایى که زخمیست و شد پر از خار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
غریبی به گودال تا دست و پا زد
کسی آمد و بی هوا عمه را زد
سپاهی به تکبیر بر خیمه ها زد
به گودال رو کرد و گریان صدا زد
که وا شد به خیمه دگر پای اغیار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
زمین خوردى و یک حرم رفت غارت
حرم رفت غارت، سرم رفت غارت
خدایا کمک، معجرم رفت غارت
چنان ضربه زد، زیورم رفت غارت
شده چشمم از ضربه ها تیره و تار
اجرنا من النار،اجرنا من النار
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#رمضان_الکریم
#زمزمه_مناجات
بند 🌙
رسیده ماه بندگی
ماه قشنگه رمضون
درای رحمت خدا
وا شده روی هممون
آهای گنه کارا بیاید
خدا میخواد ببخشمون
ماه مناجات و دعاست
بازه درای آسمون
رو میکنه به ما بازم
زیباترین ماه خدا
میباره برکتش روی
سر تموم بنده ها
اغفر ذنوبی یا کریم
بند 🌙🌙
بنده ی شرمنده منم
این تویی غفارالذنوب
عبد سرافکنده منم
تویی تو ستارالعیوب
منم که توی خلوتم
نکردم از تو هیچ اِبا
بخشندتر از تو کیه؟!
من تورو دارم ای خدا
سنگینی میکنه خدا
رو شونه هام بار گناه
واسه همینه که به تو
آوردم ای خدا پناه
اغفر ذنوبی یا کریم
بند 🌙🌙🌙
من آبرو بُردم ولی
تو دادی بازم آبروم
هر چی گناه کردم ولی
تو باز نیاوردی به روم
اسیر نفس سرکشم
از من ندیدی جز خلاف
من رو سیاه عالمم
میکُنم این رو اعتراف
من اومدم توبه کنم
این بارم از من بگذری
امید به رحمتت دارم
این تویی که بزرگ تری
اغفر ذنوبی یا کریم
#امیر_حسین_سلطانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam